به خاطره جاودان مرسدس سوسا
صدایِ مرسدس سوسا صدایِ درد و رنج بشریست. صدایی که از اعماق تاریخ میآید. صدای جوامعی که
به ظلم عادت نمیکنند و با ظلم همراهی نکردهاند. صدای مرسدس سوسا صدای مقاومت است
در برابر سلطهگری و صدای مبارزه برای تغییر. سرودهای پرشور ویولتا پارّا از حنجرهی
شورانگیز مرسدس سوسا بود که بر جان میلیونها مردم استبدادزده آمریکای لاتین و دیگر
نقاط جهان جاری میشد. سوسا از آن دسته خوانندههایی نبود که حکومتها
آنها را بر روی سن میآورند و برایشان کف میزنند، از آن دسته خوانندههایی بود که
آنها را از روی سن به زندان میبرند. مرسدس سوسا از آن آدمهایی نبود که به وقت انقلاب
از کشور میگریزند و در جای امنی به دور از مردم پناه میگیرند و خود را «تبعیدی» میخوانند،
از آن کسانی بود که به وقت انقلاب به کشور باز میگردند و در میان آتش به میان مردم
میروند. همچون ماریا فارانتوری (+) و جوآن بائز (+). سوسا موسیقی را سلاحی علیه ستمگری و علیه
انسانستیزی کرد. او با رساترین و مصممترین صدای ممکن فریاد زد که «همه چیز تغییر
خواهد کرد. آنچه که دیروز تغییر کرد، فردا هم تغییر میکند» (Todo cambia). (+)
مرسدس
سوسا که بود؟
مرسدس
سوسا (Mercedes Sosa) زاده ۹ ژوئیه ۱۹۳۵- درگذشته ۴ اکتبر ۲۰۰۹؛ «صدای مردم» که با نامهای سوسای سیاه، صدایِ آمریکای لاتین، صدایِ اکثریت
خاموش، صدایِ آزادی، نوایِ سرزمین، مادر بزرگ، مارتا و مچا نیز خوانده میشود، مشهورترین
خوانندهی آرژانتین است که ترانههای بومی آمریکای جنوبی (آمریکای لاتین) را به گوش جهانیان
میرسانده و «صدای بیصدایان» و «صدای خاموشان» لقب گرفته است.
مرسدس
سوسا خواننده و آهنگساز افسانهای آرژانتین در سال ۱۹۳۵ در خانوادهای فقیر در دامنهی کوههای آند آرژانتین به دنیا آمد. خانواده
آنها چنان فقیر بود که مادرش فرزندانش از خانه بیرون میبرد تا بوی غذای همسایگان به
مشام کودکان گرسنهاش نرسد.
سوسا
در سن ۱۵ سالگی آوازخوانی را آغاز کرد و دهه شصت
میلادی به سبک ویژهی خود دست یافت و به یکی از شارحان اصلی جنبش ترانهنویسیِ نوین
آمریکای لاتین (Nuevo
Cancionero) تبدیل شد و در کنار دیگر
خوانندگان سرشناس آمریکای لاتین همچون آتاهوالپا یوپانکی (+)، ویکتور خارا (+)، ویولِتا پارّا (+)،
ویکتور اردیا و آلفردو زیتاروسا (+) به یکی از شخصیتهای کلیدی این جنبش تبدیل شد که در
دهه ۶۰ و ۷۰
میلادی
تفکرات چپگرایانه را با موسیقی و شعر درآمیختند و به این وسیله اعتراض خود را به سیاستهای
مشتِ آهنینِ حکومتهای وقتِ منطقه (حکومتهای آمریکای جنوبی) و نقض حقوق بشر و آزادی
های مدنی توسط آنها ابراز کردند. آوازه و تاثیر او تا جایی پیش رفت که به «صدای اکثریت
خاموش» مشهور شد.
در
آمریکای لاتین، ترانهسرایی پیشرو، معمولاً با تعهدات سیاسی درآمیخته و تقریباً همهی
خوانندگان مهم این قاره، حداقل در دورانی از زندگیاشان، فعالیتهای مستقیم یا غیرمستقیم
سیاسی داشتهاند و تقریباً همگی «چپ» بودهاند، و بالاخره همگی گهگاه ترانههایی خواندهاند
که میتوان «سیاسی» توصیفشان کرد. مرسدس سوسا هم از این قاعده مستثنی نبود، با این
حال آثار او به «ترانههای مقاومت» محدود نمیشود. سوسا اشعار عاشقانهی شعرای بزرگ
اسپانیاییزبان را نیز فراوان خوانده است. او که به خاطر پوشیدن لباس سیاه به «سیاهپوش»
شهرت داشت، موسیقی بومی و فولکلور آرژانتین را به جهانیان شناساند، سوسا از زمانِ روی
کارآمدن نظامهای دیکتاتوری تا دهه هشتاد میلادی، مورد جفای حاکمان قرار گرفت. آثار
مرسدس سوسا هم در سالهای بعد از سقوط دیکتاتوری نظامی آرژانتین رنگ و حال و هوای دیگری
گرفت.
نظامیهای
آرژانتین در سال ۱۹۷۶ به قدرت رسیدند
و از همان ابتدا عرصه را برهنرمندانِ چپ تنگ کردند. اما مرسدس سوسا که از سالها قبل
هوادار حزب کمونیست بود، در کشور باقی ماند و تلاش کرد به کار خود ادامه دهد. از همین
دوران، بخصوص در کوبا و برزیل، او به «صدای آزادی» مشهور شد. با این که زبان برزیلیها
پرتغالی است، اما شاید فشار دیکتاتوری نظامی که از سال ۱۹۶۴ در این کشور آغاز شده بود، کاری کرد که برزیلیها هم سخت به صدای خوانندهی
آرژانتینی دل بستند. از مشهورترین آثار مرسدس سوسا در این دوره میتوان به آلبوم و
آهنگ «هستا لا ویکتوریا» (+) (Hasta la Victoria؛ تا پیروزی) (+) اشاره کرد که عرضه شدن آن در سال ۱۹۷۲ یکی از مهمترین تحولات هنری سوسا بود؛ در آن دوره در هم آمیختن سیاست و
موسیقی امری پُرخطر به شمار میرفت و این مسئله از جمله باعث شد تا ویکتور خارا پس از
کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ شیلی دستگیر، شکنجه
و اعدام شود. مرسدس سوسا توانست حدود سه سال در کشور خود دوام بیاورد اما اجرای او از آهنگ «Gracias a
la Vida» (+) (سپاس از زندگی) اثر ویولتا
پارّا که در دهه ۷۰ و ۸۰
به
سرود اصلیِ فعالان چپ بدل شد از جمله عواملی بود که به بازداشت او در میانه یک کنسرت
توسط حکومت نظامی آرژانتین در سال ۱۹۷۹، و ممنوع اعلام
شدن پخش آثارش از سوی دولت آرژانتین و تبعید اجباری او به اروپا منجر شد.
یکی
از دلائل شهرت و محبوبیت مرسدس سوسا اجرای ترانه زیبایِ گراسیاس آلا ویدا «Gracias A La Vida»
(سپاس از زندگی/ زندگی را سپاس/ شکر زندگی را) سرودهی ویولتا پارّا «Violeta Parra»
هنرمند فقید شیلیایی (مادرِ جنبش ترانه نوین شیلی) و دوست ویکتور خارا است. ترانه مزبور
را خیلیها خواندهاند، اما برای اولین بار توسط مرسدس سوسا خوانده شده است. اجرای
مرسدس سوسا آنرا ماندگار و در همین اواخر اجرای یاسمین لوی «Yasmin Levy» (+) این آهنگ را مشهور و مشهورتر کرده است. این ترانه مشهورترین آهنگ تاریخ آمریکای لاتین
میباشد و بیش از هر آهنگی در آمریکای لاتین اجرا شده است. آهنگی که درباره ستایش از
زندگیست اما اندوهی عمیق در آن موج میزند و رنجِ زنده بودن را به رُخ میکشد.
سوسا
تا سال ۱۹۸٢ در پاریس و مادرید زندگی کرد و در ماههای
آخر حکومت دیکتاتوری آرژانتین که در جریان آن دهها هزار نفر در سرکوب فعالان چپ به
دست دولت کشته شدند، دوباره به کشورش بازگشت. اوضاع سیاسی آرژانتین، بعد از شکست در
جنگ با انگلستان بر سر مالکیت جزایر فالکلند به تدریج تغییر کرد و روند شکلگیری یک
حکومت دموکراتیک از سال ۱۹۸۴ آغاز شد. و در نهایت
حکومتهای نظامی در آمریکای لاتین، یکی پس از دیگری کنار رفتند، اما این خواننده با
خواندن از مسائلی جهانی همچون جنگ، فقر، عشق و از دست دادن عزیزان، محبوب باقی ماند.
مرسدس
سوسا با صدایِ گرم و پُرغمِ خود، رنج و درد مردم محروم را بازتاب میداد. با نظامهای
دیکتاتوری، زاویه و فاصله داشت و با مبارزان راه آزادی همراهی میکرد. همهجا، جانب
ستمدیدگان و بومیان آمریکای لاتین را میگرفت و از همینرو وقتی در ۷۴
سالگی
در اثر نارسایی کلیه، ریه و در نهایت ایست قلبی از دنیا رفت، آرژانتین عزادار شد و
اینچنین ملت آرژانتین و شاید تمام جهانِ اسپانیاییزبان، یکی از بزرگترین هنرمندان
خود را از دست داد. او صدای همه کسانی بود که با استفاده از موسیقی علیه ستمگران و
رنج آدمیان فریاد میزدند.
سوسا
به همراه هنرمندانی همچون پاواروتی و جوآن بائز «سفیر حُسن نیت» سازمان ملل نیز بود.
او بخاطر فعالیتهای هنری خود و همچنین فعالیتهای بشردوستانهاش به ویژه در امر «دفاع
از حقوق زنان» جوایز بینالمللی متعددی را دریافت کرد و از جمله در عرصه هنر موفق به
دریافت شش جایزه گرمیِ لاتین در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۳، ۲۰۰۴، ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ گردید. از جمله جایزه گرمیِ لاتین برای دستاورد زندگی در سال ۲۰۰۴ و دو جایزه گرمی لاتین برای بهترین آلبوم مردمی که پس از مرگ در سالهای
۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ به او تعلق گرفت.
یکی
از زیباترین ترانههای مرسدس سوسا که مردم در شیلی و آرژانتین و پرو و بولیوی و نیکاراگوئه
و اروگوئه... گاه در یک جمعیت چندین هزار نفری همه با هم با صدای بلند میخوانند،
«کانسیون کونتو دوس» Canción con todos
(آهنگ مردم، آواز همه) (+) نام دارد.
«کانسیون
کونتو دوس» که مردم آمریکای لاتین مثل سرود ملی و آیات آسمانی ارج مینهند، سروده شاعر
بزرگ آرژانتین «آرماندا تهخادا گومز» (Armando Tejada Gómez)
است و «سهسار ایسهیا» ((César Isella روی آن آهنگ گذاشته است.
روحش شاد.
روحش شاد.
ویولِتا
پارّا
مادرِ جنبش ترانه نوین شیلی
سُراینده مشهورترین آهنگ تاریخِ آمریکای لاتین (گراسیاس آ لا ویدا)
یکی
از بزرگترین هنرمندان آمریکای لاتین در قرن بیستم «ویولتا پارّا» ((Violeta Parra،
آهنگساز، ترانهسرا، نوازنده، موسیقیشناس قومی، نقاش و هنرمند تجسمی، مشهور به «مادر
موسیقی نوین شیلی» بود که در سال ۱۹۱۷ در شیلی به دنیا
آمد. ویولتا زنی بود حساس و تراژیک، کنجکاو و باهوش، جسور، پُر از نیروی سرشار زنانه، پُر از مادینگی حیات. او را پایهگذار ترانههای نوین شیلی میدانند. زنی که فولکلور کشورش را سطر به سطر زیسته بود. موفقیت موسیقی او بود که کلوبهای مردمی موسیقی را در شیلی رواج داد.
آهنگسازی
و ترانهنویسی آمریکای لاتین توسط او، ویکتور خارا، مرسدس سوسا، آتاهوالپا یوپانکی،
ژیلبرتو ژیل (+)، اسکار چاوز (+) و دیگر چهرههای مطرح جنبش، موجب ظهور نهضتی شد که به نوسازی
و ساخت مجدد موسیقی بومی انجامید که دامنهی گسترش نفوذ آن از موسیقی و شعر تا نقاشی
به تمام آمریکای جنوبی کشیده شد.
ویولتا پارّا را میتوان بنیانگذار یک خاندان موسیقی
دانست. دو فرزند او، ایزابل پارّا (+) و آنجل پارّا (+)، بخصوص بعد از مرگ مادر، برای معرفی
آثار او و دیگر هنرمندان کشورشان فراوان تلاش کردند.
ویولتا پارّا که در سال ۱۹٦۷، در پنجاه سالگی
خودکشی کرد، آواز خواندن را به تقلید از مادر فرا گرفت. مادر او زنی کشاورز بود که
هنگام کار روزانه، ترانههای سنتی روستایی را زمزمه می کرد. بعدها، ویولتا پارّا به
تشویق برادر خود (نیکانور پارّا) (+)، سفرهای دور و درازی را در مناطق دورافتادهی شیلی آغاز کرد و مجموعهی
بزرگی از همان نوع ترانهها و شعرهایی را که از مادرش شنیده بود، گرد آورد.
این سفرهای طولانی، نقطهی عطف زندگیِ خصوصی و حرفهای او
بود. بعد از این دوران، ویولتا پارّا اشعاری
سرود که نه سنتی بود و نه روستایی، اما در عین حال محیط و زندگی واقعی کشاورزان و مردم
عادی شیلی را در خود داشت. این حرکتِ تازه که در اوایل دهه ۶٠ میلادی، کم و بیش همزمان در
آرژانتین هم شکل گرفت، بعدها به جنبش ترانهسرایی نوین (Nueva Canción) معروف شد. این موج بهتدریج به بسیاری از کشورهای
آمریکای لاتین سرایت کرد و سپس از این قاره فراتر رفت و در تمامی جهان طرفداران و پیروان
زیاد یافت.
اکثر جنبشهایِ سیاسیِ آزادیطلب و ضد دیکتاتوری جهان از این
ترانهها الهام گرفتند و گاه مستقیماً برخی ملودیهای شیلی یا آرژانتین را با اشعار
خود اجرا کردند. چنانکه در ایران، در سالهای نخست انقلاب، سرود «بر پا خیز، از جا
کن، بنای کاخ دشمن» با بهره گرفتن از ملودیهای آمریکای لاتین ساخته شد.
البته نباید تصور کرد که جهانِ ذهنی ویولتا پارّا به مسائل
سیاسی محدود میشد. هر چند او یکی از شخصیتهای اصلی بهوجود آورندهی ترانهسرایی نوین
به حساب میآید، اما شعرهای او بیشتر دلمشغولیهای عاشقانه و عاطفی دارند. در واقع،
جنبش معروف به ترانهسرایی نوین را جنبشی صرفاً سیاسی دانستن، تصوری اشتباه است. اگرچه
در آثار متعلق به این حرکتِ بزرگ، حرفهای سیاسی فراوان شنیده میشود، اما موفقیت و
مردمپسند بودن آنها مرهون خصوصیات دیگری است: توجه به واقعیت و زندگی روزمرهی آدمهای
معمولی، محرومیتها و آرزوهای آنان، همراه با برداشتی شاعرانه از جهان اطراف، و البته
استفاده از زبان ساده و روشن، برخی از این ویژگیهایِ تعیین کننده هستند.
شعرهای ویولتا پارّا نیز در اکثر موارد، بیان احساسات و نگاهِ زنی است که قبل از هرچیز با زندگی عاطفی خود و رابطهاش با دنیایِ پیرامونی درگیر است.
به عنوان مثال، رابطهی پُرتلاطم او با مردمشناس سوییسی، ژیلبر فاوره (Gilbert Favré)، به اشکال مختلف در آثار ده سال آخر زندگی
وی احساس میشود: عشقی تند و روابطی پُرفراز و نشیب که در عین حال از علائق مشترک این
دو نفر به فرهنگ و مردم شیلی و بولیوی تغذیه میکرد، درونمایههای بسیاری از شعرهای
ویولتا پارّا قرار گرفته است.
ویولتا پارا و ژیلبر فاوره
ویولتا
پارّا زنی استثنایی بود که شناخت دوبارهای از سنت و فرهنگ را در ذهن پرورش داد و باعث
شد در هجوم موسیقی و فرهنگ غرب به آمریکای جنوبی، مردم با ساخت موسیقی فولک جدید و
احیای موسیقی قدیمی به ریشهها و سازهای بومی خود افتخار کنند. آنچه
که به اشعار و ترانههای ویولتا پارّا طراوت و سرزندگی میدهد، صمیمیت و صداقت وی در
بیان واقعیات زندگی است. این صداقت و اتکاء به عواطف و احساسات اصیل، در همهی کارهای
ویولتا پارّا حضور دارد. مجموعه آثار او در قالب یازده آلبوم جمعآوری شده است اما مشهورترین ساخته
او و چه بسا مشهورترین ترانه شیلی تا به امروز آهنگ Gracias a la Vida
«سپاس از زندگی/ زندگی را سپاس/ شکر زندگی را/ زندگی را میستایم»
است که توسط بسیاری از هنرمندان در جهان اجرا شده است. ویولتا پارّا روحیهای بسیار
حساس و واقعبین داشت و این را میتوان هم در هنر و هم در زندگیِ او به خوبی مشاهده کرد.
«زندگی را میستایم» آهنگی بود که پارّا قبل از خودکشی خود نوشت و میتوان شخصیت و
زندگی او را در آن درک کرد.
مضمون ترانه:
این
ترانه یکی از زیباترین ستایشها در وصف زندگی است که با نوای موسیقی در هم آمیخته
شده و شادی همراه با اندوهِ نهفته در شعر به زیبایی و غنای آن افزوده است.
«سپاس از زندگی به خاطر اعطای
چشم بصیرت، سپاس از زندگی به خاطر اعطای گوشی برای شنیدن صدای طبیعت و زندگی، سپاس
از زندگی به خاطر اعطای پایی برای رفتن و راهی برای رسیدن به مقصود، سپاس از زندگی
به خاطر اعطای چشمان زیبا به محبوب، سپاس از زندگی به خاطر قلبی برای بازشناختن خوبی
از بدی، سپاس از زندگی برای اعطای اشک، لبخند و سرودن شعری که شعر همه مردم جهان است.»
ترجمهی ترانهی «گراسیاس آ لا ویدا» Gracias a la vida
زندگی
را سپاس
برای
موهبتهای بسیارش
برای
چشمانی که به من داد
تا
سپید را از سیاه بازشناسم
تا
دنیا را بشناسم
و
عمقی به روشنی ستاره را در آسمان بیانتها دریابم
و
در انبوهِ بیپایان آدمیان، خود را بیابم
زندگی
را سپاس
به
من گوشهایی داد تا جهان را بشنوم
به
آواز جیرجیرکها گوش دهم و شُرشُر باران را دریابم
و
صدای موتورها و طنینِ ضربه چکشها و عوعوی سگها را بشنوم
و
بشنوم صدای لطیف آن آشنای قدیمی را
زندگی
را سپاس میگزارم
به
من صدایی داد و به صدایم بلندایی
و
اینگونه توانستم صدا کنم عزیزان و آشنایان را
مادرم،
دوستم و برادرم را و آنان را بیابم
و
بروم به یافتن محبوبترینهایم.
زندگی
را سپاس
به
من پاهایی داد که به یاری آن بروم
و
اینگونه تا مرز خستگی گذر کردم
از
میان شهرها و آب چالهها
از
روی کوهها، دشتها، از میان بیابانهایی سوزان
تا
خیابان تو
تا
خانه تو
تا
یافتن تو
زندگی
را سپاس
مرا
به هدیه، دلی تپنده داد
دلی
که قفس سینهام را متلاشی میکند،
آنگاه
که به ثمرات روح انسان مینگرم
آنگاه
که میبینم خیر از شر چه فاصلهای دارد
و
آنگاه که به عمق چشمان روشنِ تو خیره میمانم
چشمانی
که رهایی از آن ممکن نیست
زندگی
را سپاس
مرا
لبخند بخشید و اشک
و
فرصت داد بفهمم فرق بین رنج و شادمانی را
رنج
و خوشی!
ترانهام
که از دل این دو جوشید
ترانهای
که برای تو زمزمه کردم
زندگی
را سپاس.
اما
ویولتا پارّا در سال ۱۹۶۷ در سن پنجاه سالگی با شلیک گلوله از اسلحه شاتگان به سر خود به زندگی خود پایان داد
و آمریکای لاتین را در شوک مرگ خود فرو برد. او طاقت رنج و عذاب عشق را نداشت و ظاهراً
به خاطر افسردگی حاصل از شکست رابطه عاشقانهاش با Gilbert
Favré ژیلبر فاوره
(۱۹۹۸ - ۱۹۳۶) نوازندهی نامدار
فلوت و مردمشناسِ سوییسی دست به این عملِ بُهتآور زد.
آهنگی
که زندگی را شُکر میکرد بعد از مرگ پارّا آنهم با بیرحمانهترین نوعِ خودکشی (شلیک
شاتگان به مغز)، به طعنهای هولناک به زندگی تبدیل شد و این پارادوکس و تناقضِ اندوهبار
و این ستایش و تخریب که گویی اشارهای عمیق و اندوهبار به واقعیتِ دوگانهی زندگی داشت
تاثیر این ترانه را صد چندان کرد.
بعد
از مرگ او، آهنگ «سپاس از زندگی» معنا و ماهیت و اهمیت دیگری پیدا کرد و چنان تاثیرگذار
شد که به مشهورترین آهنگ تاریخ آمریکای لاتین تبدیل شد و بیش از هر آهنگی در تاریخ
آمریکای لاتین اجرا شد. (رقم تعداد اجراها به صدها مورد میرسد). اولین بار مرسدس سوسا
و دومین بار جوآن بائز و الیس رجینا و این اواخر یاسمین لوی این آهنگ را مشهور و مشهورتر
کردند و سپس توسط تعداد زیادی از هنرمندان دیگر اجرا شد و گویی هنوز ذرهای از تاثیر
و نفوذ آن کم نشده است. آهنگی که دربارهی ستایش از زندگیست اما اندوهی عمیق در آن موج
میزند و رنج زنده بودن را به رُخ میکشد. روحش شاد.
ترجمه ترانهی «گراسیاس آ لا ویدا» به ۱۲ زبان دنیا را از «اینجا» بخوانید.
ترانه جاودانهی «سپاس از زندگی (گراسیاس آ لا ویدا)» با صدای مرسدس سوسا و جوآن بائز، شعر از ویولتا پارّا را از «اینجا» بشنوید.
در انتها، ترانهی «غزل غزلها» با صدایِ تکرانشدنیِ «ماریا فارانتوری» و موسیقیِ همیشه سرخِ «میکیس تئودوراکیس» را «اینجا» ببینید و بشنوید.
و نیز بنگرید به:
کِتِه کولویتس، صدای مصممی در بیان انسان و رنجهایش
و نیز بنگرید به:
کِتِه کولویتس، صدای مصممی در بیان انسان و رنجهایش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.