‏نمایش پست‌ها با برچسب انسان‌گرایی چیست؟. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب انسان‌گرایی چیست؟. نمایش همه پست‌ها

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۹

بررسی واقع‌بینانه‌ی مکتب انسان‌گرایی یا هیومنیسم | رضا مرادی غیاث‌آبادی

تلاشی برای بیان واقعیت‌های مکاتبی همچون انسان‌گرایی

به قلم: رضا مرادی غیاث‌آبادی

اومانیسم همچون لیبرالیسم و کمونیسم از وجوه نظری بسیار جذابی تشکیل شده است. {در این باره دو گفتار «انسان‌گرایی چیست و انسان‌گرایان چه می‌گویند؟» و «بیانیه تاریخ‌نگاری انسان‌گرا» را مطالعه کنید}. اما وقتی نتیجه عملی و حاصل عینی آن مکاتب را می‌بینی، چیزی جز یوغ‌ها و زنجیرهای زیباتر و خوش‌آهنگ‌تر برای انقیاد انسان نیست. امروزه درباره مکتب‌ها و ایده‌هایی همچون فاشیسم، نازیسم و ناسیونالیسم به اندازه کافی روشنگری شده و ماهیت ضدبشری آنها تا حد زیادی برای عموم روشن شده است. اما بسیاری از ایدئولوژی‌های‌ دیگر کماکان در پرده ابهام باقی مانده‌اند. مکاتبی که به‌رغم ادعاها و شعارهای باشکوه و دوست‌داشتنی و چشم‌اندازهای آرمانی خود، انسان را تحت نام‌های دیگر به قیدهای بردگی و بهره‌کشی گرفته‌اند.


دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۹

بیانیه تاریخ‌نگاری انسان‌گرا


بیانیه تاریخ‌نگاری انسان‌گرا

«تاریخ‌نگاری انسان‌گرا» یا «باستان‌شناسی انسان‌گرا» روش و رویکردی در مطالعات تاریخی و علوم باستان‌پژوهی است که مفاد زیر را بخشی از مسئولیت‌های حرفه‌ای و اخلاقی خویش می‌داند:

انسان‌گرایی چیست و انسان‌گرایان چه می‌گویند؟

نماد انسان‌گرایی: انسان خوشحال (Happy Human)

انسان‌گرایی چیست و انسان‌گرایان چه می‌گویند؟

انسان‌گرایی نه یک مکتب سیاسی یا مذهبی، که یک مکتب و نظام فکری برای چگونه اندیشیدن و عمل کردن است. این نظام فکری به کوتاه‌ترین و ساده‌ترین شکل ممکن عبارت است از اینکه: «حل مشکلات بشر در گرو علم، عقل و تجربه بشری است»

در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه که مردمانش بنا به رویه و سنت تاریخی عادت دارند که با میل و رغبت تحت سلطه و انقیاد یک قدرت غالب قرار گیرند که بجای او فکر کند و بجای او تصمیم بگیرد، نام و مفهوم «انسان‌گرایی» چندان شناخته‌شده و متداول نیست.

در چنین جوامعی، وابستگی به قدرت‌های نظامی یا سیاسی می‌تواند موجبات دسترسی بیشتر به منافع شخصی و تصاحب «اموال و فرصت‌ها» شود. در حالیکه عکس این رویه می‌تواند شهروند مستقل و آزادمنش و اخلاق‌گرا را از تمامی حقوق اجتماعی و انسانی خود و حتی از هستی خود ساقط کند. علاوه بر این، وابستگی به قدرت‌های ایدئولوژیکی کاذب نیز می‌تواند علاوه بر منافع پیشین، شخص را به «آرامش ناشی از فکر نکردن و مسئولیت نداشتن» برساند. می‌تواند او را از زحمت اندیشیدن و توجه به رنج‌های بشری آسوده خاطر سازد تا با پیوستن به جمع اکثریت غالب اما بی‌اطلاع، تمامی مسئولیت اعمال و رفتار خویش را به گردن کسانی اندازد که با دستورات ایدئولوژیکی خویش در تمامی کلیات و جزئیات زندگی شخصی و اجتماعی مردم اعمال نظر می‌کنند. دستوراتی که تبعیت از آنها موجب دسترسی بیشتر به منافع و امتیازها، و مخالفت با آنها و حتی تردید در آنها باز هم موجب اسقاط انسان‌ها از هستی خود می‌شود.