بمیریم تا از نو زاده شویم!
رومن رولان در پایان رمان ژان کریستف و در مطلبی که به نوعی وصیتنامه اوست، مینویسد: «من سرگذشت مصیبتبار نسلی را نوشتهام که رو به زوال میرود. هیچ نخواستهام از معایب و فضائلش، از اندوه سنگین و غرور سردرگمش، از تلاشهای پهلوانی و ازدرماندگیهایش، زیر بار خردکننده یک وظیفه فوق انسانی چیزی پنهان کنم: این همه، مجموعهای است از جهان و اخلاق و زیباشناسی و ایمان و انسانیت نوی که دوباره باید ساخت. این بود آن چیزی که ما بودیم. اما ای مردان امروز، جوانان، اکنون نوبت شماست! از پیکرهای ما پلهای برای خود بسازید و پیش بروید. بزرگتر و خوشبختتر از ما باشید. خود من به روح گذشتهام بدرود میگویم و آن را همچون پوستهای خالی پشت سر میافکنم. زندگی یک سلسله مرگها و رستاخیزهاست. بمیریم کریستف، تا از نو زاده شویم!»