‏نمایش پست‌ها با برچسب رضا مرادی غیاث‌آبادی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب رضا مرادی غیاث‌آبادی. نمایش همه پست‌ها

شنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۹

ایران چیست؟ طرح مسئله پیرامون نام‌های آریا، ایران و فارس


ایران چیست؟

طرح مسئله پیرامون نام‌های آریا، ایران و فارس


ایران (اِران، اَئِریَنَه، اَئیریَه، اِرانشَهر، ایرانشهر)

ایران: اِران/ اَئِریَنَه/ اَئیریَه/ اِرانشَهر/ ایرانشهر. سرزمین و کشور ایران. و نیز فلات ایران. نام کشور ایران برای مفاهیم و مصداق‌های گوناگونی بسط یافته است: برای نامیدن یک حوزه فرهنگی- تمدنی؛ برای نامیدن یک کشورِ امروزی با مرزها و مختصات تعریف‌شده؛ برای نامیدن یک گروه زبانی با عنوان خانواده زبان‌های ایرانی؛ برای نامیدن یک منطقه جغرافیایی با عنوان فلات ایران؛ برای نامیدن یک گاهشماری یا تقویم با عنوان گاهشماری ایرانی (Persian Calendar)؛ با تعمیم به گذشته برای نامیدن قلمرو حکومت‌های تاریخی که حوزه فرمانروایی آنان تقریباً برابر با حوزه تمدنی ایران بوده؛ و نیز مفهوم‌های دیگری همچون هنر ایرانی، فرهنگ ایرانی، دین‌های ایرانی و سرزمین‌های ایرانی. بسیاری از این انتساب‌ها به دوران معاصر باز می‌گردد و بدون اینکه شکل نامگذاری برخی از آنها پیشینه تاریخی داشته باشند، به گذشته تعمیم یافته‌‌اند.

نام‌هایی که اکنون آنها را با شکل و آوای «ایران»، «آریا» و «فارس» می‌شناسیم، سرگذشتی پرفراز و نشیب و آکنده از تغییرات متنوع در تلفظ، معنا و مصداق در پشت سر خود داشته‌اند:

پنجشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۹

راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران


راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران

برگرفته از کتاب «راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های ملّی ایران باستان از رضا مرادی غیاث‌آبای

محتوای این کتاب و جدول زمانی جشن‌های آن در اسفند ۱۳۸۵ و به همت آقای بهرام مراوندی به تقویم گوگل و مرورگر موزیلا فایرفاکس اضافه شد و پس از آن به بسیاری از تقویم‌های فارسی در نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌ها راه یافته است.

این گاهنما برابر و مطابق با گاهشماری ایران (هجری شمسی فعلی) است و می‌توان بدون ‌هیچگونه تغییری در همه سال‌ها از آن بهره‌برداری ‌کرد.

پیشگفتار

یکی از نکته‌هایی که در سال‌های اخیر و در بسیاری از نشست‌ها و سخنرانی‌ها به فراوانی پرسیده می‌شود، زمان درست و دقیق برگزاری جشن‌ها، گردهمایی‌ها و آیین‌های کهن ایرانی است. پرسش‌های فراوان در این باره نشاندهنده توجه مردم و به ویژه جوانان به شناخت و برگزاری آیین‌های کهن، و از سوی دیگر نشاندهنده سردرگمی آنان در میان تقویم‌ها و روایت‌های تاریخی متعدد و متناقض است. به ویژه که دیده می‌شود برای برگزاری جشن‌ها و گردهمایی‌های ایرانی و یا گفتگو و تحلیل در باره آن، گاه از ابزار نوساخته‌ای بنام «سالنمای دینی زرتشتیان» استفاده می‌شود که در چند سال اخیر با دستکاری در گاهشماری ایران (هجری شمسی فعلی) تهیه شده و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۹

خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟ (رضا مرادی غیاث‌آبادی)


خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟

رضا مرادی غیاث‌آبادی

در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدودَه» (بخوانید: خیدودَه) دیده می‌شود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفته‌اند (از جمله بنگرید به گفتاری از استاد جلیل دوستخواه: «خویدُدَه/ خویدودَس، رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی»). در باره خویدودَه از جمله در کتاب‌های زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته می‌شده است (مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم).

آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ می‌داند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه می‌کند که محصول جفت‌گیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکته‌ای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیده‌های زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۹

آشنایی با متون زرتشتی

آشنایی با برخی نام‌جای‌ها، نام‌ِ کسان، اصطلاحات و متون زرتشتی

از دین زرتشتی تعداد زیادی متون به زبان پهلوی باز مانده‌اند. برخی از این متون در زمان ساسانی و عمده آنها در سده‌های نخستین هجری و به ویژه در زمان مأمون خلیفه عباسی و در دربار او نوشته شده‌اند. موضوع و مضمون این متون که غالباً به صورت کشکول و کم‌وبیش شبیه یکدیگر هستند، احکام فقهی و شرعی و اصول و فروع اعتقادی است. موضوع‌هایی از قبیل احکام طهارت، شستشو با ادرار گاو، بهشت و دوزخ، عذاب‌های دوزخی، احکام ازدواج با محارم (خویدودَه؛ بخوانید: خیدودَه)، نحوه حق‌الارث دختری که زن پدر خود نیز هست، احکام دخمه و سپردن لاشه آدمی برای خوراک سگ‌ها و پرندگان، جهان‌بینی و ثنویت و هستی‌شناسی مزدیسنا، رویدادهای هزاره‌ها، خرید و فروش برده و چگونگی تولید برده با اجاره دادن زن‌ها، غیب‌گویی، مناظره با شکاکان و مرتدین، احکام معامله با کفار و امثال اینها.

اَهورا‌مَزدا: و اَهورَه‌مَزدا (اوستایی)/ اَئورَمَزداه و اَئورَمَزدا (فارسی باستان)/ اورمَزْت (سُغدی)/ اورمَزد/ اُرمَزد/ هُرمَزد/ هُرمُز/ هُرمَز/ اُهْرْمَزد (پهلوی)/ آرمازْد (ارمنی)/ آرموز (کوشانی)/ اورَمَشْدَه (عیلامی)/ اوریمیزدَه و اورَمازدَه و اَهورومازدَه (بابلی). سرور دانا. خدای بزرگ ایرانیان و کاسیان و بعدها خدای زرتشتیان. آفریننده و پدیدآورنده هر چیز نیکو. خدای سیاره مشتری/ برجیس. کاسیان آنرا «اَشوریاش‌ مَزوتاش» می‌نامیدند. دو بخش اهورا و مزدا در نام این خدا در اصل خدایان متفاوتی بوده‌اند که با یکدیگر ادغام شده و خدای جدیدی را برساخته‌اند. زرتشتیان دوره ساسانی از بین اَمِشاسپَندان و ایزدان برای اهورامزدا زن و فرزندانی نیز قائل شدند که تا پیش از آن سابقه نداشت. نخستین یَشتِ اوستا با نام هُرمَز‌یَشت در یادکرد او و نام‌های او سروده شده که جزو یَشت‌های کهن و اصیل نیست.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۹

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا: گاثه‌ها/ گاتها/ گاتا/ گاسان/ گاهان. سرودهای پنجگانه منسوب به زرتشت که از نظر نگارش (و نه مضمون) کهن‌ترین بخش اوستا است. این سرودها بطور پراکنده در یسناها پراکنده هستند. بخش‌های پراکنده گاثا در سده نوزدهم میلادی و با پژوهش‌های اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید.

واژه گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را می‌دهد و در متون سنسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. گاثا سخن منظوم و شعرگونه‌ای است که ظاهراً به هنگام مراسم دینیِ پیروان مَزْدَیَسْنا/ مزداپرستان و به شکل گروهی اجرا و همسُرایی می‌شده است. این دین با بهدینی مزدیسنا یا زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، تفاوت دارد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۹

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زَرْتُشتی: زَردُشتی. دینی که در اوایل دوره ساسانی به دست موبد کرتیر و با حمایت اردشیر بابکان و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی جامعه و پیوند میان دین و دولت پدید آمد و آنرا بِهدینی/ وِه‌دینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد و ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته نام کهن‌تر «گَبر» است.
گَبْر: اصطلاحی که در سده‌های میانه برای نامیدن کسانی بکار می‌رفت که بعدها در دوره قاجاری زرتشتی نامیده شدند. اصطلاح دیگری که در آن دوران رواج داشته «مجوس» است که به عموم ادیان بازمانده از دوران باستان اطلاق می‌شده است. امروزه کماکان زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته گبر است.
بجز متن گاثا، که به زرتشت منسوب شده است، نشانه‌ای از نام زرتشت و دین او یا دین زرتشتی/ بهدینی در متون مکتوب و شواهد باستان‌شناختی ماقبل ساسانی شناخته نشده و دانسته نیست که آیا دین زرتشتیِ پدید آمده در دوره ساسانی با الهام‌گیری از دین کهن‌ترِ احتمالی‌ای که متعلق به زرتشت بوده، ساخته شده و یا از اساس دین تازه‌ای بوده است. صرف وجود نشانه‌های آتشدان یا مراسم دینی مرتبط با آتش الزاماً نشانه‌ای از حضور دین زرتشتی یا دین متعلق به زرتشت نیست و آداب و آیین‌های بسیاری از ادیان کهن در پیوند با آتش و با بهره‌گیری از آن بوده است. بیرونی آورده که پیروان زرتشت تحت تأثیر ادیان قدیم حَرّان (در بین‌النهرین شمالی) بوده‌اند (بیرونی، آثارالباقیه، فصل ۱۸).

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زَرتُشت: زَردُشت/ زاردُشت/ زردَهُشت/ زَرادُشت/ زَرَتوشْتْرَه (اوستایی). پسر پوروشَسپ و دوغُدو. از خاندان اِسپیتْمان. شخصیتی که چند بار از او در سرودهای اوستایی گاثا (که منسوب به اوست)، با ضمیر سوم شخص یاد شده و در متون نواوستایی و پهلوی و به تبع آنها در متون ادبیات فارسی، او را پیامبر معرفی کرده‌اند. از جزئیات زندگی و فعالیت‌های زرتشت گزارش‌های تاریخی در دست نیست. به موجب شاهنامه فردوسی او در حمله ارجاسپ تورانی به بلخ کشته شد. شخصیت زرتشت ارتباطی با دین بِهدینی در دوره ساسانی پدید آمد و در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد، ندارد.

متن پهلوی گزیده‌های زادسْپَرَم زمان پیام‌آوری زرتشت را نیمه بهار و هنگام جشن بهاربُد گزارش کرده است. زادسپرم نقل می‌کند که زرتشت در دی‌به‌مهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی می‌رود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بوده‌اند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَئومَه) به کرانه رود دائیتیا می‌رود و در آنجا وهومن بدو فراز می‌آید. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپُرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتیا فراز می‌برد و در همین انجمن، اورمزد او را به دین‌آوری بر می‌گزیند.

اوستا/ خط اوستایی/ زبان اوستایی

اوستا

اَوِستا: آبِستا/ اَبِستا/ اَستا/ اوپَستا/ اَویسْتاک/ بُستا/ بُستاق. مجموعه کتاب‌هایی از كهن‌ترين نوشتارهاي ايرانيان به خط و زبانی که اکنون خط و زبان «اَوِستایی» نامیده می‌شود. اوستا در اصل در بردارنده متون دینی ادیان پیش از زرتشتی نیز بوده که پس از پیدایش این دین در اوایل دوره ساسانی و سرکوب پیروان آن ادیان، و نیز پس از انجام تحریف‌ها و تغییرات لازم، به نام کتاب دینی زرتشتیان مصادره می‌شود. اوستا بیست و یک نَسْک (کتاب) بوده که بسیاری از آنها از میان رفته است. اوستای بازمانده امروز شامل یَسنا، یَشت‌ها، وندیداد (وِدیوداد)، ویسْپِرَد، خُرده‌اوستا، هادُخت‌نَسک، اَوْگِمَدَیْچا، ویثانَسک و ویشتاسپ‌یَشت (گشتاسپ‌یَشت) می‌شود. گاثای منسوب به زرتشت نیز که در دل یسنا پراکنده بوده، در دوران معاصر شناخته شده است.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۹

سرنوشتِ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق، شیخ مقتول، شیخ شهید)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل سهروردی به حکم قشریون سطحی‌نگر

شهاب‌الدین سُهرِوَردی مشهور به شیخ اشراق و شیخ شهید (۵۵۰- ۵۸۷ هجری قمری)، از برجسته‌ترین فلاسفه ایرانی و اسلامی و بنیانگذار فلسفه اشراق بود. از او حدود ۵۰ کتاب و رساله برجای مانده که برخی عبارتند از: حکمه‌الاشراق، منطق‌التلویحات، لوامع‌الانوار، هیاکل‌النور، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و لغت موران. سهروردی به‌رغم انزوا و گوشه‌گیری همواره از بحث و مناظره استقبال می‌کرد. توانایی و تسلط او در این مباحثات و ناتوانی قشریون سطحی‌نگر در پاسخگویی به او، موجبات عصبیت قشریون و ایراد توطئه و تهمت‌زنی بدو را به همراه داشت. همین شد که علمای حلب حکم به الحاد سهروردی دادند و صلاح‌الدین ایوبی او را در حالیکه فقط ۳۷ سال سن داشت، به زندان انداخت و در زندان خفه‌اش کرد. آن روز تلخی که برای فلسفه ایران رقم خورد، روز دوشنبه پنجم رجب سال ۵۸۷ هجری قمری برابر با سیزدهم مرداد سال ۵۷۰ هجری شمسی بود.

سرنوشت ابن مُقَفَّع (روزبه پوردادویه)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
سوزاندن ابن مقع به جرم مبارزه با زودباوری

ابن مقفع (۱۰۴- ۱۴۲ هجری قمری) که پیش از مسلمان شدن بر دین مانوی بود و روزبه پسر دادویه نام داشت، از نخستین آغازگران نهضت ترجمه به زبان عربی بود. او نویسنده، ادیب و مترجمی توانا بود که آثار فراوانی از خود برجای گذاشت. برخی از آثار او عبارتند از: کلیله و دمنه، آیین‌نامک، سیرالملوک، التاج، عجائب سجستان، ادب‌الکبیر و ادب‌الصغیر. احتمال می‌رود که بخش «برزویه طبیب» از کتاب کلیله و دمنه را ابن مقفع خود شخصاً تألیف کرده باشد.

سرنوشتِ گوهرشاد خاتون (مهد علیا گوهرشاد بیگم)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل گوهرشاد خاتون، لرزه‌ای بر فرهنگ و تمدن فلات ایران

سخن گفتن از بانو مهدعلیا گوهرشاد خاتون (۷۸۱- ۸۶۱ هجری قمری) و قتل او که از تلخ‌ترین قتل‌های مشرق‌زمین است، بسی سخت و دشوار است. او دختر نیک‌خو، باهوش، فرهنگ‌دوست و هنرپروری از اهالی سغد و سمرقند بود که تیمورلنگ او را به همسری پسر خود شاهرخ در آورد. گوهرشاد در زمان حیات خود، عروس یک شاه، زوجه شاه دیگر، و مادر شاه بعدی بود. او تمامی موقعیت‌ها و فرصت‌هایی را که ناخواسته در اختیارش قرار گرفته بود، برای ایجاد و گسترش یک رستاخیز بزرگ فرهنگی بکار بست.

او با فراست و دانایی و تدبیری که داشت، توانست خاندان تیموری را که در تجاوزگری به سرزمین‌ها و ویرانی تمدن‌ها دستکمی از امثال چنگیزخان مغول نداشت، تبدیل به خاندانی فرهنگ‌دوست و متمدن کند که دست از جهان‌گشایی و تجاوز به سرزمین‌ها بردارند و در اندیشه رونق رفاه عمومی، سازندگی کشور و گسترش دانش و هنر باشند.


قتلِ میرعماد حسنی قزوینی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل میرعماد قزوینی و مهاجرت خوشنویسان به هند و عثمانی

خط نستعلیق را عروس قلم‌های خوشنویسی می‌دانند و میرعماد حسنی سیفی قزوینی (۹۶۱- ۱۰۲۴ هجری قمری) مشهور به عمادالملک، برجسته‌ترین استاد این خط و تکمیل‌کننده و واضع بسیاری از قواعد و اصول آن دانسته می‌شود. خط نستعلیق با میرعماد به اوج درخشش و بالندگی رسید و او را بزرگ‌ترین نستعلیق‌نویس همه اعصار دانسته‌اند. از میرعماد چلیپاها و مرقعات بسیاری بازمانده که همچنان و پس از حدود ۴۰۰ سال از روزگار او، معیار و سرمشق‌‌های ممتاز و بی‌بدیل خط نستعلیق به حساب می‌آیند. میرعماد در زمان حیات خود شاگردان زیادی پرورش داد و آوازه‌اش چنان تا نواحی گوناگون و تا دربار عثمانیان آناتولی و گورکانیان هند رسیده بود که قطعات خوشنویسی شده او را با هم‌وزن طلا مبادله می‌کردند.

ابن‌مُقله شیرازی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
ابن‌مُقله شیرازی، خوشنویس بدون دست

هنر خوشنویسی و اینکه نوشتن و کتابت کردن بجز آنکه عملی برای بیان مفهوم و منظور باشد، ارزش هنری و زیبایی‌شناسی نیز داشته باشد، از مرد خوش‌ذوق و ادیب و هنرمندی از اهالی شهر بیضا به نام ابن‌مُقله بیضاوی شیرازی (۲۷۲- ۳۲۸ هجری قمری) برخاسته است. او مبتکر و بنیانگذار شش خط یا قلم خوشنویسی به نام‌های نسخ، ثلث، توقیع، رقاع، محقق و ریحان بود که هنوز نیز شهرت و کارآیی و تداول خویش را حفظ کرده‌اند. ابن‌مقله همچنین واضع اصول دوازده‌گانه خوشنویسی است که همچنان پس از ۱۱۰۰ سال از زمان زندگی او، جزو اصول اساسی هنر خطاطی دانسته می‌شوند.

قتلِ غیاث‌الدین جمشید کاشانی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل غیاث‌الدین جمشید کاشانی

اُلُغ‌بیک، شاه دانشمند و فرهنگ‌دوست تیموری (و پسر شاهرخ‌میرزا و گوهرشاد خاتون) که خود نیز در دانش ریاضیات و نجوم دست داشت، تصمیم می‌گیرد تا با تأسیس یک مدرسه علمی و دعوت از برجسته‌ترین اخترشناسان آن روزگار، بنیان رصدخانه سمرقند و زیج نظری و محاسباتی وابسته به آن را پایه‌گذاری کند و پایتخت خود در سمرقند را مرکزی برای فعالیت‌های علمی و بخصوص محاسبات و مطالعات نجومی قرار دهد.

یکی از کسانی که او برای این منظور انتخاب می‌کند و به سمرقند دعوتش می‌کند، جوان دانشمند، اما بینوا و سرگردانی در شهر کاشان بود. جوانی با توانایی‌های علمی حیرت‌انگیز و متخصص فیزیک، ریاضیات و اخترشناسی که هیچگاه فرصت مناسبی برای فعالیت‌های علمی پیدا نکرده بود و دانش بی‌پایانش خواهانی نداشت. این جوان را الغ بیک به واسطه قاضی‌زاده رومی کشف کرد و او را با احترام و حمایت فراوان به سمرقند دعوت کرد. آن جوان غیاث‌الدین جمشید کاشانی بود.

سرنوشت خازنی

داستان غم‌انگیز دانشمندان ایران
سرنوشتِ ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی

در تاریخ علم ایران به کمتر کسی به اندازه خازنی ستم و بی‌توجهی شده است. خازنی می‌توانست از پیشگامان توسعه علمی و فنی در ایران باشد؛ اما همچو بسیاری از مواقع، دانش او یا به فراموشی سپرده شد و یا از آن به منظور گسترش خرافات و ترویج جهل استفاده شد.

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی، دانشمند علم حیل (مکانیک) و اخترشناس بزرگ سده پنجم و ششم هجری، خدمتکار و خادم خزانه‌دار دربار سلجوقی مرو در خراسان بود. شهر مرو در آن زمان یکی از پایگاه‌های بزرگ علمی ایران بشمار می‌رفته است و «یاقوت حموی» از هشت کتابخانه آن نام می‌برد که یکی از آنها بنام «عزیزیه» به تنهایی دوازده هزار کتاب در اختیار داشته است. او بدون اینکه هیچگونه امتیاز یا اعتبار خانوادگی یا علمی داشته باشد، بدون اینکه مدارج شاگرد و استادی را سپری کند و حتی بدون اینکه از لحاظ شغلی نیازی به دانستن داشته باشد؛ به دلخواه و میل قلبی خود، فرصت‌های روزانه را صرف آموختن مکانیک و اخترشناسی می‌کند.

کتیبه داریوش در بیستون (تحریر بابلی)

تحریر بابلی کتیبه داریوش در بیستون
ترجمه رضا مرادی غیاث‌آبادی بر اساس ترجمه انگلیسی کینگ و تامپسون و مقایسه با داده‌های جدیدتر پی‌یر لوک و م.آ.داندامایف

متداول است که در ارجاع به کتیبه داریوش در بیستون به مفاد دلپذیر آن بسنده شود و بخش‌های ضدانسانی آن عامداً نادیده انگاشته و کتمان شود. در اینجا متن کامل تحریر بابلی (اَکَدی) این کتیبه که در بردارنده تلفات و فجایع انسانی سال نخست پادشاهی داریوش از زبان خودش است، ارائه می‌گردد:

کتیبه داریوش در بیستون به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی نگاشته شده و رونویس‌های دیگری از آن به زبان آرامی در بابل و مصر پیدا شده است. این کتیبه سه‌زبانه که به فرمان داریوش یکم (بزرگ) هخامنشی نوشته شده، در بردارنده شرح قیام‌هایی است که در سال نخست پادشاهی او در سرزمین‌های تابعه حکومت هخامنشی رخ داده و داریوش آنها را سرکوب کرده است.

تحریر بابلی کتیبه بیستون- از دید ناظر- در سمت چپ سنگ‌نگاره و بر دو طرف صخره‌ای به عرض متوسط ۳.۸ متر و ارتفاع متوسط ۳.۵ متر در ۱۱۲ سطر نوشته شده و ترجمه بندهای ۱ تا ۶۹ از مجموع ۷۶ بند تحریر فارسی باستان (از ابتدا تا پایان بند نوزدهم از ستون چهارم) را در بر می‌گیرد. یک بند پایانی ستون چهارم و نیز تمامی شش بند ستون پنجم تحریر فارسی باستان فاقد تحریر بابلی هستند.

کتیبه داریوش در بیستون (تحریر فارسی باستان)

کتیبه داریوش در بیستون
برگرفته از چاپ سوم کتاب کتیبه داریوش در بیستون تالیف رضا مرادی غیاث‌آبادی

ستون یکم

بند ۱    سطرهای ۱-۳      مـن «دارَیَـوَئـوش» (داریوش)، شـاه بـزرگ، شـاه شاهـان، شـاه در «پـارسَـه» (پارس)، شاه سرزمین‌ها، پسر «وِشـتـاسَـپـَه» (ویشتاسپ)، نـوه «اَرَشـامَـه» (اَرشام)، هخامنشی.

بند ۲   ۳-۶           داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسپ، پدر ویشـتاسـپ اَرشـام، پـدر اَرشـام «اَری‌یـارَمـنَـه» (آریـارَمـــنَـه)، پدر آریـارَمنَـه «چِـش‌پِـش» (چیش‌پیش)، پــدر چیش‌پیش «هَـخامَـنِش» است.

بند ۳  ۶-۸          داریوش شاه گوید: از این رو ما هخامنشی ‌نامیده می‌شویم. ما از دیرباز بزرگ بوده‌ایم. از دیرباز دودمان ما شاهی بود.

درباره کتیبه داریوش در بیستون (پیشگفتار)

درباره کتیبه داریوش در بیستون
برگرفته از پیشگفتار چاپ سوم کتاب کتیبه داریوش در بیستون تالیف رضا مرادی غیاث‌آبادی

راهی که امروزه شهرهای همدان، کنگاور، کرمانشاه، سرپل‌ ذهاب، قصرشیرین و خسروی را به سرزمین بین‌النهرین پیوند می‌دهد؛ همان راه باستانی چند هزار ساله است که سرزمین‌های شرقی و میانی فلات ایران را به سرزمین‌های غربی فلات و به بابل و نینوا و دیگر شهرهای بین‌النهرین پیوند می‌داده است. این راه در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه، دشت خرم بیستون و دامنه کوه «پَـرو» را در می‌نوردد. این خرمی بیش از هر چیز وامدار رود خروشان گاماسیاب و چشمه باستانی همیشه جوشانِ بیستون می‌باشد. در درازای این راه و به ویژه در بیستون، یادمان‌های باستانی فراوانی به چشم می‌خورد که نشانه رویکرد ویژه پیشینیان به این سامان بوده است.

نام بیستون

واژه «بیسْـتون» (که امروزه به اشتباه «بیسُـتون» گفته‌ می‌شود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، بگونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمان‌های بعدی به گونه‌های «بِهیسـتان/ بیسْـتون/ باغستان/ بُـستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشته‌های «دیودور سیسیلی» تاریخ‌نویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد بر می‌آید؛ در زبان یونانی آنرا به شکل بَغیستانن می‌شناخته‌اند. این نام در آثار جغرافی‌نویسان سده‌های نخستین هجری و نیز در زبان‌ انگلیسی و بعضی دیگر از زبان‌های اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِـهیستون شناخته شده است.

داریوش کبیر/ داریوش بزرگ/ داریوش یکم

داریوش (داریوئوش، دریمئئیش، داریاموش، تریوش، داریوش یکم)

داریوش: دارَیَوَئوش (فارسی باستان)/ دَریَمَئُئیش (عیلامی)/ داریاموش (بابلی)/ تَریوش (مصری)، داریوش یکم مشهور به داریوش بزرگ/ کبیر هخامنشی. سومین شاه هخامنشی (۵۲۲ - ۴۸۶ قبل از میلاد). پسر ویشتاسپ و نوه اَرشام. بنیانگذار تخت‌جمشید. داریوش پس از مرگ یا قتلِ مشکوک کمبوجیه پسر کورش، و نیز قتل بردیا برادر او، به پادشاهی می‌رسد.

داریوش یکی از سرداران کورش بود و به گفته خودش نسبتی فامیلی نیز با او داشت. این نسبت به این شکل بود که پدربزرگ کورش یعنی کورش اول با پدر پدربزرگ داریوش یعنی آریارَمنه برادر بودند. به عبارت دیگر کورش و داریوش دو پادشاه از دو شاخه مختلف خاندان هخامنشی بودند.

مزدک، مصلح اجتماعی

مزدک (مزدک بامدادان)
مصلح اجتماعی

مَزدَک: مزدک بامدادان. مصلح اجتماعی دوره ساسانی (قتل حدود ۵۲۴ میلادی). پسر بامداد. او علیه تئوکراسی و جامعه طبقاتی  و انباشت ثروت در دوره ساسانی و نفوذ موبدان زرتشتی قیام کرد. مردمان بسیاری از او حمایت کردند و مدتی نیز پشتیبانی قباد ساسانی را به دست آورد. کیکاووس پسر ارشد قباد و ولیعهد او نیز پیرو مزدک شد. اما در نهایت و با خدعه موبدان، قباد از مزدک روی گرداند و کیکاووس را از ولایتعهدی خلع کرد و انوشیروان را بر جای او گماشت. انوشیروان در جلسه‌ای در حضور موبدان، گروه وسیعی از مزدکیان و از جمله شخص مزدک را به حیله به نزد خود می‌آورد و همگی را زنده در زمین دفن می‌کند. سپس قتل‌عام سراسری آنان و تحریف داده‌های تاریخی و نابودی منابع مکتوب مزدکیان آغاز می‌شود.