‏نمایش پست‌ها با برچسب تصوف. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تصوف. نمایش همه پست‌ها

پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۴۰۱

خانقاه

مدخل «خانقاه»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد چاپی ۲۱، محمدرضا عدلی

خانِقاه

خانِقاه، مکان تجمع یا اقامت صوفیان که در آن گرد می‌آمدند یا برای مدتی در آن مقیم می‌شدند و با نظارت شیخِ خانقاه به عبادت، خلوت‌نشینی و تزکیۀ نفس می‌پرداختند.

واژۀ خانقاه معرب خانگاه، مرکب از خانه و گاه، و شبیه واژه‌هایی چون منزلگاه و مجلس‌گاه است. این واژه به صورت‌های دیگری چون خانگاه، خانگه، خانکاه، و خانقه نیز دیده می‌شود. صورت جمع این واژه نیز در منابع عربی به شکل خوانق و گاه خوانک، و در منابع فارسی بیشتر به صورت خانقاهات، خانگاهات، خانکاهات آمده است. بخش نخست این واژه، یعنی «خان» از واژۀ خانه به معنی محل اقامت، و بخش دوم، یعنی «گاه» نیز پسوند مکان است. در منابع مربوط به سده‌های میانه، گاه «خان» را بر گرفته از خوان، به معنی سفره، و یا از فعل خواندن دانسته‌اند که به نظر می‌رسد بیشتر ناظر بر اعمال و آیین‌های خانقاهی همچون صرف غذای جمعی باشد. مقریزی (د ۸۶۵ ق) ازجمله کسانی است که اصل این واژه را «خونقاه»، به معنی جایی که سلطان در آنجا طعام می‌خورد، می‌داند. البته باید توجه داشت که واژۀ خوردنگاه و خورنگه در زبان فارسی به معنی جای خوردن غذا به کار رفته است و در آثار شاعرانی چـون گرگانی و خاقانی نیـز دیده می‌شود. به هر روی، به نظر می‌رسد که واژۀ خانقاه به عمارتی اشاره داشته است که از خانه‌ها (اتاق‌ها/ حجره‌ها)ی متعدد تشکیل شده، و برای اقامت صوفیان به کار می‌رفته است.

ظاهراً واژۀ خانقاه نخستین بار در آثار نویسندگان سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م دیده می‌شود. نویسندۀ ناشناس حدود العالم (تألیف: سال ۳۷۲ ق) به خانگاه مانویان اشاره می‌کند، و در دو کتاب البدء و التاریخ (تألیف: ۳۵۵ ق) و احسن التقاسیم (تألیف: پیش از ۳۸۷ ق) از خانقاه کرّامیان سخن به میان می‌آید.

پنجشنبه، خرداد ۱۹، ۱۴۰۱

اِبلیس

اِبلیس


دفاع گروهی از بزرگان صوفیه از ابلیس

«...موضوع شایستۀ توجهی که در آثار گروهی از بزرگان صوفیه دیده می‌شود، کوششی است که در دفاع از ابلیس و توجیه نافرمانی او کرده‌اند. در اقوال منسوب به برخی از عارفان دوره‌های اولیۀ اسلامی گه‌گاه نکات و عباراتی که حاکی از همدلی و همدردی با ابلیس، حسن نظر نسبت به او، کوچک شمردن گناه او، و حتى اثبات بی‌گناهی اوست، دیده می‌شود.

از قول حسن بصری آورده‌اند که گفت: «انّ نور ابلیس من نار العزّة» و اگر نور خود را به خلق ظاهر کند، به خدایی پرستیده می‌شود؛ ذوالنون مصری از طاعات و عبادات بی‌تزلزل و کمال اخلاص او در بندگی با تحسین یاد می‌کند؛ بایزید بسطامی بر حال او دل می‌سوزاند و برای او طلب بخشایش می‌کند؛ نوری با تضرع و زاری او از درد فراق با او شریک می‌شود؛ جنید از استدلال او بر اینکه جز خدای را سجده کردن نارواست در شگفت می‌ماند؛ ابوبکر واسطی گوید که راه رفتن از ابلیس باید آموخت که «در راه خود مرد آمد»؛ سهل تستری از سخن گفتن او در علم توحید به حیرت می‌افتد، شبلی در وقت نزع از اینکه خطاب «لعنتی» با ابلیس بوده است بر او رشک می‌برد؛ ابوالعباس قصاب سنگ انداختن بر ابلیس را دور از جوانمردی می‌شمارد و او را شایستۀ مقام بزرگ در قیامت می‌دانند؛ ابوالحسن خرقانی از حق‌شناسی و عبرت‌آموزی او یاد می‌کند و ابوالقاسم گرکانی او را «خواجۀ خواجگان» و «سرور مهجوران» می‌خواند...».

آن‌چه خواندید، بخشی از مقالۀ «ابلیس» در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بود که در ادامه نقل می‌شود.


مدخلِ «اِبلیس»، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد سوم

اِبلیس، نام خاص (عَلَم) برای موجودی كه از فرمان خدا سرباز زد و از درگاه وی رانده شد. نیز اسمی‌ عام برای شیاطین. دربارۀ ابلیس از دیدگاههای مختلف می‌توان بحث كرد. در این مقاله، از ابلیس در ۴ بخش سخن رفته است:

۱- در لغت و ادب عربی (به قلمِ آذرتاش آذرنوش)

۲- در قرآن (به قلمِ عباس زریاب خویی)

۳- در كلام (به قلمِ سید جعفر سجادی)

۴- در ادب فارسی و عرفان (به قلمِ فتح‌الله مجتبایی).