‏نمایش پست‌ها با برچسب قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران. نمایش همه پست‌ها

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۹

سرنوشتِ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق، شیخ مقتول، شیخ شهید)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل سهروردی به حکم قشریون سطحی‌نگر

شهاب‌الدین سُهرِوَردی مشهور به شیخ اشراق و شیخ شهید (۵۵۰- ۵۸۷ هجری قمری)، از برجسته‌ترین فلاسفه ایرانی و اسلامی و بنیانگذار فلسفه اشراق بود. از او حدود ۵۰ کتاب و رساله برجای مانده که برخی عبارتند از: حکمه‌الاشراق، منطق‌التلویحات، لوامع‌الانوار، هیاکل‌النور، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و لغت موران. سهروردی به‌رغم انزوا و گوشه‌گیری همواره از بحث و مناظره استقبال می‌کرد. توانایی و تسلط او در این مباحثات و ناتوانی قشریون سطحی‌نگر در پاسخگویی به او، موجبات عصبیت قشریون و ایراد توطئه و تهمت‌زنی بدو را به همراه داشت. همین شد که علمای حلب حکم به الحاد سهروردی دادند و صلاح‌الدین ایوبی او را در حالیکه فقط ۳۷ سال سن داشت، به زندان انداخت و در زندان خفه‌اش کرد. آن روز تلخی که برای فلسفه ایران رقم خورد، روز دوشنبه پنجم رجب سال ۵۸۷ هجری قمری برابر با سیزدهم مرداد سال ۵۷۰ هجری شمسی بود.

سرنوشت ابن مُقَفَّع (روزبه پوردادویه)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
سوزاندن ابن مقع به جرم مبارزه با زودباوری

ابن مقفع (۱۰۴- ۱۴۲ هجری قمری) که پیش از مسلمان شدن بر دین مانوی بود و روزبه پسر دادویه نام داشت، از نخستین آغازگران نهضت ترجمه به زبان عربی بود. او نویسنده، ادیب و مترجمی توانا بود که آثار فراوانی از خود برجای گذاشت. برخی از آثار او عبارتند از: کلیله و دمنه، آیین‌نامک، سیرالملوک، التاج، عجائب سجستان، ادب‌الکبیر و ادب‌الصغیر. احتمال می‌رود که بخش «برزویه طبیب» از کتاب کلیله و دمنه را ابن مقفع خود شخصاً تألیف کرده باشد.

سرنوشتِ گوهرشاد خاتون (مهد علیا گوهرشاد بیگم)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل گوهرشاد خاتون، لرزه‌ای بر فرهنگ و تمدن فلات ایران

سخن گفتن از بانو مهدعلیا گوهرشاد خاتون (۷۸۱- ۸۶۱ هجری قمری) و قتل او که از تلخ‌ترین قتل‌های مشرق‌زمین است، بسی سخت و دشوار است. او دختر نیک‌خو، باهوش، فرهنگ‌دوست و هنرپروری از اهالی سغد و سمرقند بود که تیمورلنگ او را به همسری پسر خود شاهرخ در آورد. گوهرشاد در زمان حیات خود، عروس یک شاه، زوجه شاه دیگر، و مادر شاه بعدی بود. او تمامی موقعیت‌ها و فرصت‌هایی را که ناخواسته در اختیارش قرار گرفته بود، برای ایجاد و گسترش یک رستاخیز بزرگ فرهنگی بکار بست.

او با فراست و دانایی و تدبیری که داشت، توانست خاندان تیموری را که در تجاوزگری به سرزمین‌ها و ویرانی تمدن‌ها دستکمی از امثال چنگیزخان مغول نداشت، تبدیل به خاندانی فرهنگ‌دوست و متمدن کند که دست از جهان‌گشایی و تجاوز به سرزمین‌ها بردارند و در اندیشه رونق رفاه عمومی، سازندگی کشور و گسترش دانش و هنر باشند.


قتلِ میرعماد حسنی قزوینی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل میرعماد قزوینی و مهاجرت خوشنویسان به هند و عثمانی

خط نستعلیق را عروس قلم‌های خوشنویسی می‌دانند و میرعماد حسنی سیفی قزوینی (۹۶۱- ۱۰۲۴ هجری قمری) مشهور به عمادالملک، برجسته‌ترین استاد این خط و تکمیل‌کننده و واضع بسیاری از قواعد و اصول آن دانسته می‌شود. خط نستعلیق با میرعماد به اوج درخشش و بالندگی رسید و او را بزرگ‌ترین نستعلیق‌نویس همه اعصار دانسته‌اند. از میرعماد چلیپاها و مرقعات بسیاری بازمانده که همچنان و پس از حدود ۴۰۰ سال از روزگار او، معیار و سرمشق‌‌های ممتاز و بی‌بدیل خط نستعلیق به حساب می‌آیند. میرعماد در زمان حیات خود شاگردان زیادی پرورش داد و آوازه‌اش چنان تا نواحی گوناگون و تا دربار عثمانیان آناتولی و گورکانیان هند رسیده بود که قطعات خوشنویسی شده او را با هم‌وزن طلا مبادله می‌کردند.

ابن‌مُقله شیرازی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
ابن‌مُقله شیرازی، خوشنویس بدون دست

هنر خوشنویسی و اینکه نوشتن و کتابت کردن بجز آنکه عملی برای بیان مفهوم و منظور باشد، ارزش هنری و زیبایی‌شناسی نیز داشته باشد، از مرد خوش‌ذوق و ادیب و هنرمندی از اهالی شهر بیضا به نام ابن‌مُقله بیضاوی شیرازی (۲۷۲- ۳۲۸ هجری قمری) برخاسته است. او مبتکر و بنیانگذار شش خط یا قلم خوشنویسی به نام‌های نسخ، ثلث، توقیع، رقاع، محقق و ریحان بود که هنوز نیز شهرت و کارآیی و تداول خویش را حفظ کرده‌اند. ابن‌مقله همچنین واضع اصول دوازده‌گانه خوشنویسی است که همچنان پس از ۱۱۰۰ سال از زمان زندگی او، جزو اصول اساسی هنر خطاطی دانسته می‌شوند.

قتلِ غیاث‌الدین جمشید کاشانی

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل غیاث‌الدین جمشید کاشانی

اُلُغ‌بیک، شاه دانشمند و فرهنگ‌دوست تیموری (و پسر شاهرخ‌میرزا و گوهرشاد خاتون) که خود نیز در دانش ریاضیات و نجوم دست داشت، تصمیم می‌گیرد تا با تأسیس یک مدرسه علمی و دعوت از برجسته‌ترین اخترشناسان آن روزگار، بنیان رصدخانه سمرقند و زیج نظری و محاسباتی وابسته به آن را پایه‌گذاری کند و پایتخت خود در سمرقند را مرکزی برای فعالیت‌های علمی و بخصوص محاسبات و مطالعات نجومی قرار دهد.

یکی از کسانی که او برای این منظور انتخاب می‌کند و به سمرقند دعوتش می‌کند، جوان دانشمند، اما بینوا و سرگردانی در شهر کاشان بود. جوانی با توانایی‌های علمی حیرت‌انگیز و متخصص فیزیک، ریاضیات و اخترشناسی که هیچگاه فرصت مناسبی برای فعالیت‌های علمی پیدا نکرده بود و دانش بی‌پایانش خواهانی نداشت. این جوان را الغ بیک به واسطه قاضی‌زاده رومی کشف کرد و او را با احترام و حمایت فراوان به سمرقند دعوت کرد. آن جوان غیاث‌الدین جمشید کاشانی بود.

سرنوشت خازنی

داستان غم‌انگیز دانشمندان ایران
سرنوشتِ ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی

در تاریخ علم ایران به کمتر کسی به اندازه خازنی ستم و بی‌توجهی شده است. خازنی می‌توانست از پیشگامان توسعه علمی و فنی در ایران باشد؛ اما همچو بسیاری از مواقع، دانش او یا به فراموشی سپرده شد و یا از آن به منظور گسترش خرافات و ترویج جهل استفاده شد.

ابوالفتح عبدالرحمان منصور خازنی، دانشمند علم حیل (مکانیک) و اخترشناس بزرگ سده پنجم و ششم هجری، خدمتکار و خادم خزانه‌دار دربار سلجوقی مرو در خراسان بود. شهر مرو در آن زمان یکی از پایگاه‌های بزرگ علمی ایران بشمار می‌رفته است و «یاقوت حموی» از هشت کتابخانه آن نام می‌برد که یکی از آنها بنام «عزیزیه» به تنهایی دوازده هزار کتاب در اختیار داشته است. او بدون اینکه هیچگونه امتیاز یا اعتبار خانوادگی یا علمی داشته باشد، بدون اینکه مدارج شاگرد و استادی را سپری کند و حتی بدون اینکه از لحاظ شغلی نیازی به دانستن داشته باشد؛ به دلخواه و میل قلبی خود، فرصت‌های روزانه را صرف آموختن مکانیک و اخترشناسی می‌کند.