‏نمایش پست‌ها با برچسب زرتشتی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب زرتشتی. نمایش همه پست‌ها

جمعه، تیر ۰۳، ۱۴۰۱

جهنم

جَهَنَّم

جَهَنَّم، جایگاهی در جهان پس از مرگ که انسانِ تباه‌کار در آن سزای اعمال خود را خواهد دید. در قرآن کریم افزون بر نام جهنم، نام‌های متعدد دیگری مانند جحیم، سقر و سعیر نیز ناظر به جهنم یا طبقه‌ای از آن به کار رفته، و در بسیاری موارد صرفاً به صورت «النار» (آتش) از آن یاد شده است. در فرهنگ ایران، نام دوزخ بازمانده از ایران باستان، به عنوان معادلی برای جهنم کاربرد داشته است. مباحث جهنم نه تنها در نصوص دینی از قرآن و حدیث بازتابی وسیع داشته، بلکه در حیطۀ دانش‌های دینی چون کلام، فلسفه و عرفان نظری هم مباحثی را به خود اختصاص داده است.

 

بخش اول: واژه‌شناسی

واژه‌شناسی

جهنم واژه‌ای مؤنث، به معنای چاه بسیار ژرف، در اصل نام آتشی است که خداوند با آن گناهکاران و دوزخیان را مجازات می‌کند، و در اصطلاح قرآن کریم به معنای جایگاه عذاب اخروی است که بدکاران و بی‌ایمانان در آنجا به کیفر اعمال خود می‌رسند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۹

خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟ (رضا مرادی غیاث‌آبادی)


خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟

رضا مرادی غیاث‌آبادی

در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدودَه» (بخوانید: خیدودَه) دیده می‌شود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفته‌اند (از جمله بنگرید به گفتاری از استاد جلیل دوستخواه: «خویدُدَه/ خویدودَس، رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی»). در باره خویدودَه از جمله در کتاب‌های زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته می‌شده است (مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم).

آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ می‌داند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه می‌کند که محصول جفت‌گیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکته‌ای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیده‌های زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.

خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی (جلیل دوستخواه)


خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی

جلیل دوستخواه

همْ‌کردْواژه‌ی پهلوی‌ی ِ خویدودَه/ خویدودَس/ خویتوک‌ْدات/ خئودات (١) و درونْ‌مایه‌ی ِ واقعی‌ی ِ آن، هنوز هم به گونه‌ی رازْواره‌ای دشوار و نیازمند ِ پژوهش و جُستار برجا مانده است. در گزارش‌های فارسی‌ی ِ متن‌های ِ پهلوی، تعبیرهایی همچون «ازدواج با خویشان»، «ازدواج با محارم» و «ازدواج با نزدیکان» را به جای آن می‌بینیم که بسیار مبهم و چون و چرا پذیر و پرسش‌ برانگیزست.

در گاهان، هیچ نشانی از ساختِ اوستایی‌ی ِ این ترکیب، نمی‌یابیم. در متن‌های برجامانده‌ی اوستایی‌ی ِ پسین، تنها پنج بار- که یک بار ِ آن هم تکرار ِ یکی از بارهای ِ پیشین است- (آن هم بی هیچ‌گونه سخنی درباره‌ی چیستی و چگونگی‌ی‌اش)، بدان برمی‌خوریم (٢) و در جای دیگری از این متن‌های ِ کهن، اثری از آن دیده‌نمی‌شود. (٣) امّا از آن‌جا که متن‌های پهلوی ی زرتشتی‌ی پسین، در روزگار ِ ساسانیان و سپس در نخستین سده های پس از فروپاشی‌ی شهریاری‌ی آن دودمان، بر پایه‌ی داده های متن‌های گسترده تر ِ اوستایی‌ی ِ تا آن زمان برجا مانده بوده، سامان یافته، ناگزیر باید پذیرفت که در اوستای باستانی، این تعبیر و گزارش ِ آن، کاربُردهای بیشتری داشته ‌است.

افسانه «ازدواج با محارم» در ايران باستان (علیرضا شاپور شهبازی)


افسانه «ازدواج با محارم» در ايران باستان

عليرضا شاپور شهبازی

دو هزار و پانصد سال است که مسئله «ازدواج با محارم» در میان ایرانیانِ باستان جدل‌ها برانگیخته و در تعبیرِ اوضاع حقوقی و اجتماعیِ نیاکان ما ابهاماتی پدید آورده است. گروهی با تکیه به متون تاریخی، زناشوییِ ایرانیانِ کهن را با نزدیکترین کسانشان واقعیتی انکارناپذیر می‌دانند و عده‌ای با توجه به اخلاقِ عالیِ ایرانیانِ پیشین و احترامی که به قانون و حقوق خانوادگی می‌گذاشته‌اند، چنان کاری را زاده‌ی اتهامات بیگانگان و سوء تعبیر محققان می‌دانند و می‌کوشند پدران خود را از چنان «اتهامی» مبرا کنند. در تحقیق حاضر، ما نخست تاریخچه‌ای از پژوهش‌های پیشین به دست می‌دهیم، آنگاه شواهد کتبی را به دقت برمی‌رَسیم، و سپس با توجه به چند مسئله‌ی ناشناخته ثابت خواهیم کرد که:

۱- ازدواج با محارم در ایرانِ باستان روا نبوده است.

۲- به رغم این ناروایی، چند موردِ تاریخی از این‌گونه ازدواج‌ها رُخ داده است (ازدواج با محارم به‌ندرت در همه‌جا روی داده است).

۳- واژه خُوَئیت وَدَثَه (پهلوی: خوئیتوک دس) و صورتِ کتابی آن «خوئیتودات» که نخست معنی «ازدواج با خویشاوندان» می‌داده، بر اثر سوء تعبیر واژه‌هایی که معادل «دختر» و «خویش» و «خواهر» بوده، به «ازدواج با محارم» تفسیر شده و مایه گمراهی مُلا نقطه‌ای‌های یونانی و رومی و ارمنی و مسیحی و اسلامی و حتی زرتشتی گردیده است. (تعابیر غلط مایه اشتباه نویسندگان گردیده است).

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۹

آشنایی با متون زرتشتی

آشنایی با برخی نام‌جای‌ها، نام‌ِ کسان، اصطلاحات و متون زرتشتی

از دین زرتشتی تعداد زیادی متون به زبان پهلوی باز مانده‌اند. برخی از این متون در زمان ساسانی و عمده آنها در سده‌های نخستین هجری و به ویژه در زمان مأمون خلیفه عباسی و در دربار او نوشته شده‌اند. موضوع و مضمون این متون که غالباً به صورت کشکول و کم‌وبیش شبیه یکدیگر هستند، احکام فقهی و شرعی و اصول و فروع اعتقادی است. موضوع‌هایی از قبیل احکام طهارت، شستشو با ادرار گاو، بهشت و دوزخ، عذاب‌های دوزخی، احکام ازدواج با محارم (خویدودَه؛ بخوانید: خیدودَه)، نحوه حق‌الارث دختری که زن پدر خود نیز هست، احکام دخمه و سپردن لاشه آدمی برای خوراک سگ‌ها و پرندگان، جهان‌بینی و ثنویت و هستی‌شناسی مزدیسنا، رویدادهای هزاره‌ها، خرید و فروش برده و چگونگی تولید برده با اجاره دادن زن‌ها، غیب‌گویی، مناظره با شکاکان و مرتدین، احکام معامله با کفار و امثال اینها.

اَهورا‌مَزدا: و اَهورَه‌مَزدا (اوستایی)/ اَئورَمَزداه و اَئورَمَزدا (فارسی باستان)/ اورمَزْت (سُغدی)/ اورمَزد/ اُرمَزد/ هُرمَزد/ هُرمُز/ هُرمَز/ اُهْرْمَزد (پهلوی)/ آرمازْد (ارمنی)/ آرموز (کوشانی)/ اورَمَشْدَه (عیلامی)/ اوریمیزدَه و اورَمازدَه و اَهورومازدَه (بابلی). سرور دانا. خدای بزرگ ایرانیان و کاسیان و بعدها خدای زرتشتیان. آفریننده و پدیدآورنده هر چیز نیکو. خدای سیاره مشتری/ برجیس. کاسیان آنرا «اَشوریاش‌ مَزوتاش» می‌نامیدند. دو بخش اهورا و مزدا در نام این خدا در اصل خدایان متفاوتی بوده‌اند که با یکدیگر ادغام شده و خدای جدیدی را برساخته‌اند. زرتشتیان دوره ساسانی از بین اَمِشاسپَندان و ایزدان برای اهورامزدا زن و فرزندانی نیز قائل شدند که تا پیش از آن سابقه نداشت. نخستین یَشتِ اوستا با نام هُرمَز‌یَشت در یادکرد او و نام‌های او سروده شده که جزو یَشت‌های کهن و اصیل نیست.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۹

گاتها - لغتنامه دهخدا

 گاتها
لغتنامه دهخدا

گاتها. (اِخ) کهنه‌ترین و مقدس‌ترین قسمت اوستا گاتها می‌باشد که در میان یسنا جای داده شده است در خود اوستا «گاثا» و در پهلوی «گاس» آمده و جمع آن «گاسان» می‌باشد و «گاسانیک» ترکیبِ صفتی آن است یعنی مربوط به گاتها. در پهلوی نیز بطور خصوصی هر فرد از اشعار گاتها را (گاس) گویند در سانسکریت هم این کلمه گاثا می‌باشد. در کتب مذهبی بسیار کهن برهمنی و بودایی، گاتا عبارت است از قطعات منظومی که در میان نثر باشد. گاثای اوستا نیز اصلاً چنین بوده است و به مناسبت موزون بودن است که بخش مزبور، گاتها (یعنی سرود و نظم و شعر) نامیده شده است.

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا: گاثه‌ها/ گاتها/ گاتا/ گاسان/ گاهان. سرودهای پنجگانه منسوب به زرتشت که از نظر نگارش (و نه مضمون) کهن‌ترین بخش اوستا است. این سرودها بطور پراکنده در یسناها پراکنده هستند. بخش‌های پراکنده گاثا در سده نوزدهم میلادی و با پژوهش‌های اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید.

واژه گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را می‌دهد و در متون سنسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. گاثا سخن منظوم و شعرگونه‌ای است که ظاهراً به هنگام مراسم دینیِ پیروان مَزْدَیَسْنا/ مزداپرستان و به شکل گروهی اجرا و همسُرایی می‌شده است. این دین با بهدینی مزدیسنا یا زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، تفاوت دارد.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۹

اوستا - لغتنامه دهخدا

اوستا
لغت‌نامه دهخدا

اوستا. [ اَ وِ] (اِخ) (به معنی اساس، بنیاد، متنِ اصلی، پناه و یاوری) در پهلوی «اوستاک» در متون تاریخی عربی «بستاه، البستاه، ابستا، الابستا و الابستاق» آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شاید قدیم‌ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت می‌باشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده‌هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دوره‌ی ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیله‌ی تنسر و پسرش شاپور بوسیله‌ی آذربد مهر سپندان) به جمع‌آوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری به زبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا «زند» گویند و غالباً اوستا را با کلمه‌ی زند با هم می‌آورند و سپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا «پازند» نامیدند که زبانش پاکتر و روان‌تر از زبان زند می‌باشد. یعنی هُزوارِش (بشرح و تفسیر و توضیح و بیان) در آن وجود ندارد.

زرتشت - لغتنامه دهخدا

زرتشت
لغتنامه دهخدا

زردشت. [ زَ دُ ] (اِخ ) به معنی زره‌تشت است. (جهانگیری ). شخصی که دین آتش‌پرستی را بهم‌رسانید. بعضی گویند زردشت به زبان سُریانی نام ابراهیم علیه‌السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابراهیم بودند (برهان). زردشت، زرتشت و زرهشت این سه لغت بر وزن انگشت باشد. زاردشت، زارهشت و زارتشت این سه لغت بر وزن خارپشت است. زرادشت و زراتشت، زراهشت این سه نام بر وزن چراکشت. زره‌دشت، زره‌تشت و زره‌هشت این سه بر وزن اره‌پشت آمده و زردهشت، زرت‌هشت، زاردهشت و زارت‌هشت در این چهار لغت بدال مهمله و تای فوقانی مضموم است و از آن پس ساکن باشند و آن شین معجمه و تای فوقانی آخر است و این جمله نام پسر پورشسب بن پیتراسب است که به دوازده واسطه نسبش به شاهنشاهِ ایران، منوچهر ایرج بن فریدون منتهی شود و مادر او دغدویه هم از اولاد فریدون بوده، عقیده‌ی فارسیان ایران آن است که او پیغمبر بزرگوار و حکیمِ ریاضت‌شعار بوده و بر وی نامه‌ی آسمانی نازل شده، چنانکه پیش از او بر پیغمبر عجم ‌مه‌آباد که او را آذرهوشنگ نیز گویند و چی‌افرام و شای‌کلیو و یاسان و سایر انبیای عجم نزول نموده، همچنین بر کیومرث که او را گرشاه و گلشاه نیز گویند کتاب آسمانی فرود آمده و سیامک، هوشنگ، طهمورث، جمشید، فریدون، منوچهر و کیخسرو که حکمای کامل و سلاطین عادل بوده‌اند نیز کتاب داشته‌اند و بعد از زردشت، ساسانِ نخست که پسر بهمن بود از سلطنت گذشت، عبادت اختیار کرد و به مقامات اعلی رسیده و درجه‌ی پیغمبری یافت و صاحب کتاب گردید. آخرینِ این طایفه، ساسان پنجم است که بعد از وفات پرویز «کتاب دساتیر» [دَساتیر: کتابی است ساختگی که زرتشتی‌ای به نام آذرکیوان در دوره صفوی نوشت و به دوران باستان منسوب کرد] را که جامع کتب آنها است، ترجمه نموده و از حقایق بعضی مطالب اختیار کرده و آن را نمیرای نام نهاده یعنی باقی و جاوید و نمیرنده و هنوز در میان هست. و زردشت را وخشور سیمباری گویند به معنی پیغمبر رمزگوی و کتاب زند و پازند منسوب به اوست. و آذرپژوه نام موبدی از زند و پازند احکام شریعتی زردشت را انتخاب کرده و بیرون نوشته و آن احکام ملّتی مشتمل بر صد باب است وموسوم به «صد در» و در صفت آن گفته‌اند:
زرادشت بنگر چه دین پرور است
که در شهر علمش رد از صد در است

اوستا - دائرة المعارف بزرگ اسلامی

اوستا
دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی

دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی
جلد: دهم
محسن ابوالقاسمی    
شماره مقاله: ۴۱۲۴

اَوِسْتا، نام‌ كتاب‌ دينى‌ زردشتيان‌. تا ۱۱۸۵ ق‌/ ۱۷۷۱ م‌ كسى‌ جز زردشتيان‌ با زبان‌ و خط اوستا و مطالب‌ آن‌ آشنايى‌ نداشت‌. در اين‌ سال‌ آنكِتيل‌ دوپِرون فرانسوی (درگذشته ۱۸۰۵ م‌) ترجمه‌ی اوستا را به‌ زبان‌ فرانسه‌ در سه جلد در پاريس‌ منتشر كرد و به‌ غير زردشتيان‌ امكان‌ داد كه‌ با اوستا آشنايى‌ پيدا كنند؛ اما توجه‌ به‌ دين‌ زردشتى‌ از سوی‌ اروپاييان‌ به‌ سال‌ ۱۷۰۰ م‌ باز مى‌گردد كه‌ تامس‌ هايد (د ۱۷۰۳ م‌) كتاب‌ «تاريخ‌ دين‌ كهن‌ ايرانى‌« را براساس‌ كتاب‌های‌ فارسى‌ به‌ لاتينى‌ نوشت‌ و در آن‌ از دانشمندان‌ خواست‌ كه‌ جست‌‌وجو كنند و نوشته‌های اصيل‌ زردشتى‌ را به‌ دست‌ آورند. در ۱۷۲۳ م‌ نيز بوچر نسخه‌ای‌ از ونديداد ساده‌ را به‌ دست‌ آورد و به‌ كتابخانه‌ی بادليان‌ در آكسفرد سپرد و چند سال‌ بعد آنكتيل‌ دوپرون‌ كه‌ در هند، زبان‌ اوستايى‌ آموخته‌ بود، به‌ ترجمه‌ی اوستا پرداخت‌.
فارسى‌‌زبانان‌، اگرچه‌ با نام‌ اوستا، زند و اوستا و زندووستا آشنايى‌ داشتند، از ۱۳۰۵ ش‌ به‌ بعد كه‌ ابراهيم‌ پورداود (د ۱۳۴۷ ش‌) ترجمه‌ی گاهان‌ را منتشر ساخت‌، با زبان‌، خط و مطالب‌ آن‌ نيز آشنا شدند. ويی بعدها بخش‌های ديگر اوستا را هم‌ به‌ فارسى‌ ترجمه‌ كرد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۹

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زَرْتُشتی: زَردُشتی. دینی که در اوایل دوره ساسانی به دست موبد کرتیر و با حمایت اردشیر بابکان و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی جامعه و پیوند میان دین و دولت پدید آمد و آنرا بِهدینی/ وِه‌دینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد و ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته نام کهن‌تر «گَبر» است.
گَبْر: اصطلاحی که در سده‌های میانه برای نامیدن کسانی بکار می‌رفت که بعدها در دوره قاجاری زرتشتی نامیده شدند. اصطلاح دیگری که در آن دوران رواج داشته «مجوس» است که به عموم ادیان بازمانده از دوران باستان اطلاق می‌شده است. امروزه کماکان زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته گبر است.
بجز متن گاثا، که به زرتشت منسوب شده است، نشانه‌ای از نام زرتشت و دین او یا دین زرتشتی/ بهدینی در متون مکتوب و شواهد باستان‌شناختی ماقبل ساسانی شناخته نشده و دانسته نیست که آیا دین زرتشتیِ پدید آمده در دوره ساسانی با الهام‌گیری از دین کهن‌ترِ احتمالی‌ای که متعلق به زرتشت بوده، ساخته شده و یا از اساس دین تازه‌ای بوده است. صرف وجود نشانه‌های آتشدان یا مراسم دینی مرتبط با آتش الزاماً نشانه‌ای از حضور دین زرتشتی یا دین متعلق به زرتشت نیست و آداب و آیین‌های بسیاری از ادیان کهن در پیوند با آتش و با بهره‌گیری از آن بوده است. بیرونی آورده که پیروان زرتشت تحت تأثیر ادیان قدیم حَرّان (در بین‌النهرین شمالی) بوده‌اند (بیرونی، آثارالباقیه، فصل ۱۸).

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زَرتُشت: زَردُشت/ زاردُشت/ زردَهُشت/ زَرادُشت/ زَرَتوشْتْرَه (اوستایی). پسر پوروشَسپ و دوغُدو. از خاندان اِسپیتْمان. شخصیتی که چند بار از او در سرودهای اوستایی گاثا (که منسوب به اوست)، با ضمیر سوم شخص یاد شده و در متون نواوستایی و پهلوی و به تبع آنها در متون ادبیات فارسی، او را پیامبر معرفی کرده‌اند. از جزئیات زندگی و فعالیت‌های زرتشت گزارش‌های تاریخی در دست نیست. به موجب شاهنامه فردوسی او در حمله ارجاسپ تورانی به بلخ کشته شد. شخصیت زرتشت ارتباطی با دین بِهدینی در دوره ساسانی پدید آمد و در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد، ندارد.

متن پهلوی گزیده‌های زادسْپَرَم زمان پیام‌آوری زرتشت را نیمه بهار و هنگام جشن بهاربُد گزارش کرده است. زادسپرم نقل می‌کند که زرتشت در دی‌به‌مهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی می‌رود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بوده‌اند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَئومَه) به کرانه رود دائیتیا می‌رود و در آنجا وهومن بدو فراز می‌آید. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپُرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتیا فراز می‌برد و در همین انجمن، اورمزد او را به دین‌آوری بر می‌گزیند.

اوستا/ خط اوستایی/ زبان اوستایی

اوستا

اَوِستا: آبِستا/ اَبِستا/ اَستا/ اوپَستا/ اَویسْتاک/ بُستا/ بُستاق. مجموعه کتاب‌هایی از كهن‌ترين نوشتارهاي ايرانيان به خط و زبانی که اکنون خط و زبان «اَوِستایی» نامیده می‌شود. اوستا در اصل در بردارنده متون دینی ادیان پیش از زرتشتی نیز بوده که پس از پیدایش این دین در اوایل دوره ساسانی و سرکوب پیروان آن ادیان، و نیز پس از انجام تحریف‌ها و تغییرات لازم، به نام کتاب دینی زرتشتیان مصادره می‌شود. اوستا بیست و یک نَسْک (کتاب) بوده که بسیاری از آنها از میان رفته است. اوستای بازمانده امروز شامل یَسنا، یَشت‌ها، وندیداد (وِدیوداد)، ویسْپِرَد، خُرده‌اوستا، هادُخت‌نَسک، اَوْگِمَدَیْچا، ویثانَسک و ویشتاسپ‌یَشت (گشتاسپ‌یَشت) می‌شود. گاثای منسوب به زرتشت نیز که در دل یسنا پراکنده بوده، در دوران معاصر شناخته شده است.

نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان - آنکِتیل دوپِرون


آنکِتیل دوپِرون

نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان

آنکِتیل دوپِرون: آبراهام یاسِنت آنکِتیل دوپِرون (Abraham Hyacinthe Anquetil-Duperron). نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان (۱۷۳۱ - ۱۸۰۵ میلادی).

آنكِتيل دوپِرون از فضلای فداكارِ و خاورشناسِ فرانسوی و بنيانگذار ايرانشناسی در جهان و شناساننده اوستا به جهانیان بوده كه در هفتم دسامبر ۱۷۳۱ در پاريس متولد شده و پس از هفتاد و چهار سال عمر پر حاصل در هفدهم ژانويه ۱۸۰۵ در همانجا بدرود حيات گفته است.
آنكتيل دوپرون پس از تحصيلات مقدماتی و متوسطه به دانشگاه پاريس وارد شد، و در آنجا به فراگيری زبان‌هایِ شرقی علاقه‌مند گرديد، و عشق به آن‌ها وی را به مدرسه زبان‌هایِ شرقی و كتابخانه شاهی كشاند. در مدرسه‌ی مزبور زبان‌های فارسی، عربی، و عبری را فرا گرفت، اما بيشترِ توجه او به كتابخانه شاهی بود. از اين‌رو به‌وسيله يكی از دوستانش به آن كتابخانه معرفی شد و مدير آنجا نگهداری نسخه‌های خطی را كه از هند آورده شده بود به عهده وی گذارد و او تمام آنها را مرتب كرد.
آنكتيل دوپرون در مواقع فرصت كه به بررسی آنها می‌پرداخت، يك روز چند نسخه خطی از كتاب‌های «زند» و «ونديداد» را بين آنها ديد، كه مطالعه همين نسخه‌ها شوقِ رفتن به مشرق‌زمين را در او ايجاد كرد. با وجود اينكه نوجوان بود در راه افتخارات خود وارد گرديد. بدين منظور، ابتدا نزد يكی از كشيشان فرانسوی به نام «آبه بارتلمی» زبان سانسكريت را تا حدی فرا گرفت، و با كمال اشتياق برای تحصيل زبان مذهبی ايرانيان قديم و مطالعه كتاب‌های آن‌ها آماده رفتن به هند گرديد و منتظر فرصتی مناسب شد.