آنکِتیل دوپِرون
نخستین اوستاشناس و معرفیکننده
اوستا به جهانیان
آنکِتیل دوپِرون: آبراهام یاسِنت آنکِتیل دوپِرون (Abraham Hyacinthe Anquetil-Duperron). نخستین اوستاشناس و معرفیکننده اوستا به جهانیان (۱۷۳۱ - ۱۸۰۵ میلادی).
آنكِتيل دوپِرون از فضلای فداكارِ و خاورشناسِ فرانسوی و بنيانگذار ايرانشناسی در جهان و شناساننده اوستا به جهانیان بوده كه در هفتم دسامبر ۱۷۳۱ در پاريس متولد شده و پس از هفتاد و چهار سال عمر پر حاصل در هفدهم ژانويه ۱۸۰۵ در همانجا بدرود حيات گفته است.
آنكتيل دوپرون پس از تحصيلات مقدماتی و متوسطه به دانشگاه پاريس وارد شد، و در آنجا به فراگيری زبانهایِ شرقی علاقهمند گرديد، و عشق به آنها وی را به مدرسه زبانهایِ شرقی و كتابخانه شاهی كشاند. در مدرسهی مزبور زبانهای فارسی، عربی، و عبری را فرا گرفت، اما بيشترِ توجه او به كتابخانه شاهی بود. از اينرو بهوسيله يكی از دوستانش به آن كتابخانه معرفی شد و مدير آنجا نگهداری نسخههای خطی را كه از هند آورده شده بود به عهده وی گذارد و او تمام آنها را مرتب كرد.
آنكتيل دوپرون در مواقع فرصت كه به بررسی آنها میپرداخت، يك روز چند نسخه خطی از كتابهای «زند» و «ونديداد» را بين آنها ديد، كه مطالعه همين نسخهها شوقِ رفتن به مشرقزمين را در او ايجاد كرد. با وجود اينكه نوجوان بود در راه افتخارات خود وارد گرديد. بدين منظور، ابتدا نزد يكی از كشيشان فرانسوی به نام «آبه بارتلمی» زبان سانسكريت را تا حدی فرا گرفت، و با كمال اشتياق برای تحصيل زبان مذهبی ايرانيان قديم و مطالعه كتابهای آنها آماده رفتن به هند گرديد و منتظر فرصتی مناسب شد.
در سال ۱۷۵۵ هيأتی ماجراجو قصد رفتن به هند داشتند. آنكتيل دو پرون فرصت را غنيمت شمرد و به نام يك سرباز در گروهان فرانسوی نامنويسی كرد، و بدون اينكه توشهای همراه داشته باشد در حالیكه از مال دنيا دو پيراهن و دو دستمال و يك جفت جوراب و يك كتاب مقدس و يك كتاب از آثار ميشل دو مونتنی - حكيم فرانسوی - همراه داشت در هفتم فوريه ۱۷۵۵ بر كشتی سوار شد، و بهوسيله يكی از حاميان و مشوقاتش توانست يك صندلی در كشتی برای خود نزديك كاپيتان كشتی با حقوق مختصری فراهم نمايد. مدت نُه ماه كشتی در راه بود و سرانجام در دهم اوت همان سال در بندر «پوندی شری» از مستعمرات فرانسه پهلو گرفت و آنكتيل دوپرون با شوق فراوان پياده شد. در ابتدا وی تصميم گرفت كه بدواً زبان سانسكريت را بياموزد تا بتواند كتابهای مقدس زردشتيان را به فرانسه ترجمه كند. بدين منظور ابتدا با پارسيان هند آشنا شد و به راهنمايی آنان به سوی «شاندرنا گو» عزيمت كرد تا زبان سانسكريت را از دانشمندان آنجا فرا بگيرد. ولی بيمار شدن از يك طرف و جنگ انگليسیها با سپاهيان فرانسوی بر سر بنادر متصرفی دولت فرانسه از طرف دیگر، او را از رفتن به آنجا نوميد كرد. از اين رو از راه خشكی با پای پياده و پيمودن يك هزار و دويست مايل به بندر «پوندی شری» بازگشت. در اين شهر اطلاعات زيادی درباره كتابهای مقدس زردشتيان به دست آورد، و نظر به اينكه عدهای از پارسيان مهاجر در «سورات» اقامت داشتند سوار كشتی شد تا به آنجا برود. متاسفانه كشتی در راه آسيب ديد و ناگزير شد كه با پای پياده باقیِ راه را بپيمايد. وقتی به آنجا رسيد با پشتكاری عجيب، اطلاعات وسيعی درباره «زند» و «زبان پهلوی» به دست آورد. و با رئيس پارسيان هند به نام «دستور داراب کومانا» كه دانشمندی برجسته بود آشنا شد.
«دستور داراب کومانا» حاضر شد در قبال حمايت فرانسويان از وی، زبان اوستا و پهلوی را به دوپرون بياموزد و حتی او را با رموز كتابهای زرتشت آشنا سازد. از اين رو تعدادی از اينگونه كتابها را که به زبان زند و پهلوی و سانسكريت بود در اختيار او گذارد. در آنجا آنكتيل دوپرون زبان سانسكريت را آموخت و موفق شد نسخههای خطی متعددی را به دست بياورد و به ترجمه كردن آنها بخصوص «ونديداد ساده» بپردازد. در ضمن به رونوشت برداشتن از روی نسخههای خطی كمياب پرداخت، تا بعداً به ترجمه آنها بپردازد. علاوه بر اين، بر اثر كاوش زياد تعداد زيادی كتاب خطی به زبانهای فارسی، عربی و تركی تهيه كرد كه با خود به پاريس برد.
وقتی آنكتيل دوپرون خود را دارای لوازم كافی ديد در سال ۱۷۶۱ با يك صد و هشتاد نسخه خطی سوار كشتی شد و به اروپا بازگشت، تا آنها را به اطلاعِ جهانِ علم برساند. بدواً در لندن پياده شد به منظور اينكه نسخههای خود را با نسخههای خطیِ زند و اوستایی كه در كتابخانه بودليان دانشگاه آكسفورد موجود بود مقابله كند، پس از اينكار دوباره سوار كشتی شد. بدين طريق ۹ سال مسافرتش طول كشيد. در پاريس بلافاصله گزارش كارهای خود را به اطلاع فرهنگستان علوم ادبی رساند، كه متاسفانه اعضای آن، رویِ موافق به او نشان ندادند و وی به هر سو روی آورد با چهرههای خصمانه روبهرو شد. و حتی جمعی از حاميان و مشوقانش هم ارزش تحقيقات او را انكار كردند. در اين ميان در بين علمای فرانسوی مجادله شديدی درباره اوستا در گرفت و دوپرون را شديداً عذاب داد. اما با اين حال خدمت جالبی به پيشرفت وتحقيق نظريههای وی كرد. خطابهها و گزارشهای دوپرون در فرهنگستان علوم ادبی و نيز ترجمه كاملی كه از اوستا در ظرف مدت هشت سال در ۱۷۷۱ به دست داد، نه تنها فرانسويان را با نام ايران و اوستا آشنا كرد، بلكه دانشمندان ديگر كشورهای اروپايی را بر آن داشت كه در مباحثاتِ مربوط به اين علم شركت كنند. وقتی دانشمندان انگليسی ترجمهی فرانسوی زند و اوستا را خواندند زبان به انتقاد گشودند، و حتی گفتند حيف پول كه كسی برای اين كتاب بدهد، و آن را بیفايده تلقی كردند و «زرتشت» را هم فاقد احساسات انسانی پنداشتند. اما وقتی يك دانشمند آلمانی به نام «يوهان فريدريش كلوی كر» زند و اوستا را به آلمانی برگردانيد، و در سه جلد در ۱۷۷۶ در آلمان به طبع رساند، آوازه شهرت آنكتيل دوپرون در آلمان فرا پيچيد. از طرفی وقتی وی «سفرنامه هندوستان شرق» اثر «پوان دو بارتلمی» را خواند ديگر به انتقادِ رشكبَران اعتنا نكرد و شوق و جرأتش به ترجمه و چاپ كتابهایی كه همراه آورده بود بيشتر شد و اين شوق نيروی خارقالعادهای در او ايجاد كرد كه تا دَم مرگ با او بود.
انتقادات و اتهاماتی كه به دوپرون وارد ساختند به جای اينكه از ارزش تحقيقات وی بكاهد برعكس آثار او را در جهان مشهور ساخت. و با اين آثار نام ايران و ايرانشناسی در اروپا بلند شد. تاريخِ آثار دوپرون و تاريخِ سهم وی در معرفی فرهنگِ ايرانباستان از مجادله و بحثی كه در باب صحت و اعتبار اوستا در اروپا درگرفت، جدا نيست. بنابراين بیفايده نیست كه از اين مجادله مختصری ياد كنيم و ببينيم كه تا چه حد در شناساندن تاريخ ادبی و فرهنگی ايران مفيد واقع شده است.
پيش از اينكه دوپرون ترجمه اوستا را انتشار دهد، نام زرتشت، مجادلهها و مباحثههايی را در محافلِ علمی برانگيخته بود و همگان وی را دروغگو میپنداشتند. پس از انشار ترجمه اوستا مجادله شديدتری آغاز شد، بهطوری كه در سال ۱۷۷۱ ميلادی يك دانشجوی انگليسی به نام «وليام جونز» كه بعدها از مشاهير خاورشناسان گرديد به منظور انتقام كشيدن از دوپرون نامهی هجوآميزی خطاب به وی منتشر کرد و طی آن، ترجمه دوپرون را مورد انتقاد شديد قرار داد و آنرا عاری از حقيقت و حتی بیارزش خواند. در سال ۱۷۷۶ دانشمندی به نام «منر» به پشتيبانی از مخالفان دوپرون، سه رساله دربارهی زرتشت نگاشت و تاكيد كرد كه نسخههای خطیِ وی نه قديمی است و نه به زرتشت تعلق دارد. از اين رو، در سال ۱۷۹۳ جدال بر سر اوستا دوباره اذهان علما را به خود مشغول داشت. در اين تاريخ «سيلوستر دوساسی» (۱۷۵۰ - ۱۸۳۸) خاورشناس مشهور فرانسوی به كمك فرهنگ پهلویِ «دوپرون» موفق شد كتيبههای عهد ساسانی را بخواند. و پس از اين موفقيت، رسماً اظهار داشت كه ديگر ترديدی در صحت آثار دوپرون جايز نيست. بعداً هم پس از كشف پُر صدای «اوژن بورنوف» (۱۸۰۱ - ۱۸۳۳) ايرانشناس معروف فرانسوی، مجادله در سال ۱۸۳۳ جنبه ديگری به خود گرفت: دانشمندان به عوض انتقاد كردن از ترجمه دوپرون بر آن شدند كه اثر او را به طريق علمی و بیطرفانه مورد دقت قرار دهند. در مجادلهای كه بر سر اوستا درگرفت جمعی به پشتيبانی دوپرون برخاستند، بدين معنی كه پس از انتشار ترجمه اوستا گروهی از دانشمندان فرانسوی و خارجی از نظريه دوپرون دفاع كردند. «یوهان فردریش كلوی كر» سابقالذکر كه اوستا را از زبان فرانسوی با آلمانی ترجمه كرده بود در سال ۱۷۸۳ تكمله جالبی هم بر آن افزود، و طی آن از كوشش دوپرون تمجيد كرد. «يوهان كتفريدهر» در (۱۸۰۳ - ۱۷۴۴) نويسنده آلمانی هم در اثر خود به نام «توضيحاتی درباره وصيتنامه جديد» به درست بودن كارهای دوپرون پی برد و آن را ستايش كرد. «سيلون بای یی» هم در سال ۱۷۷۷ طی نامهای خطاب به «فراسوآ ولتر» (۱۷۷۸ - ۱۶۹۴) از صلاحيت غيرقابل انكار دوپرون ياد كرد. و «تئودور تيش سن»، سكهشناس معروف هم به طرفداری از دوپرون برخاست و اظهار داشت كه قرائت ترجمه اوستا، وی را از سنديت آن مطمئن ساخته است. سرانجام موفقيت «سيلوستر دوساسی» و «اوژن بورنوف» در كشف كليد كتيبههای پهلوی ارزش تحقيقات دوپرون را بيش از پيش آشكار ساخت.
در اوايل قرن نوزدهم، بر اثر پژوهشهای «اوژن بورنوف» كه به پدر تتبعات اوستایی (تفحصات و تجسسات اوستایی) معروف است، كارهای دوپرون را آنطوری كه شايد و بايد در « تفسير يسنای» خود مورد ستايش قرارداد. اوژن بورنوف كه در زبان سانسكريت صاحبنظر بود در حوالی سال ۱۸۲۵ به فرا گرفتن زبان اوستایی پرداخت. در اين تاريخ كسی در صدد برنيامده بود كه متون اوستایی را با مقابله آنها با ترجمه دوپرون بررسی كند، و بهطوری كه «دارمستتر» اظهار میدارد صحتِ ترجمه دوپرون بیچون و چرا مورد قبول قرار گرفته است. اوژن بورنوف طی بررسیهای خود پی برد، كه ترجمه دوپرون از نظر شناساییِ علمیِ زبان، كمك علمی مهمی به او نمیكند. تجسسات بورنوف وی را متوجه ساخت، كه استادانِ دوپرون خودشان به زبان اوستایی احاطه كامل نداشتهاند. و نظر به اينكه دوپرون زبان پهلوی را هم به درستی نمیدانسته لذا نمیتوانسته از نقص معلومات استادان خود آگاهی يابد و اشتباهاتشان را اصلاح كند. بورنوف به كمك ترجمهی «يسنا» كه چهار قرن پيش به وسيله پارسيان گجرات انجام گرفته بود كليد واقعی زبان اوستایی را پيدا كرد و نتيجه تحقيقات خود را در ترجمهای كه در سال ۱۸۸۳ از يسنا به دست داد در اختيار علاقهمندان به فرهنگ ايران قرار داد. پس از كشف كليد زبان اوستایی، ايرانشناسی با گامهای بلند در شاهراه ترقی پيشرفت كرد و تتبعات «دوكارله» و كتابهایی كه دانشمندان مزبور درباره اوستا و آيين زرتشتی نوشتند يكی از بهترين ترجمههای اوستا يعنی «ترجمه دارمستتر» را به وجود آورد. دارمستتر با استفاده از تجربيات بورنوف و شيپگل و فرديناند يوستی (۱۸۳۷ - ۱۹۰۷) و بر اثر تماس دايم با «موری» ايرانشناس مشهور هندی، كاری را كه دوپرون در ۱۱۷۱ ميلادی شروع كرده بود به انجام رسانيد و در ستايش كارهای خستگیناپذير وی شرح مبسوطی نوشت.
متأخرانِ دوپرون خودشان از تجارب و تجسسهای وی استفاده كردند، در حالیكه میدانستند كه دوپرون فاقد هر گونه مرجعی بوده است، زيرا در ساعاتی كه وی به تحقيق دست زد و در شرايطی كه فرهنگشناسی آن زمان پيشروی میكرد دوپرون نمیتوانست بهتر از اين كار بكند. پيروان دوپرون همگی در آثار خود از دانشمند جوانی كه در سال ۱۸۰۵ زندگی خود را به تلخی و در فقر وفاقه و تنگدستی به سر آورد به نيكی ياد كردهاند.
آنكتيل دوپرون سعادت اين را نداشت كه مورد تجليل و تكريم متأخران خود قرار گيرد. تنها پاداشی كه به وی تعلق گرفت همان عضويت فرهنگستان علوم ادبی فرانسه بود. انتقاداتی كه از او میشد وی را از تصميم خللناپذيرش باز نمیداشت، و تا دمِ واپسينِ عمرش میگفت: «هم اكنون نيز اگر از ميل باطنی خودم پيروی میكردم به استقبال خطرهای تازه میرفتم و با پارسيان هند نشست و برخاست میكردم».
راست است كه آنكتيل دوپرون موفق به كشف كليدِ واقعی زبان اوستا نشد، ولی آيا نبايد پيوسته اشتباهی در ميان باشد تا مسائل بُغرنج بار ديگر مورد بررسی قرار گيرد و نقايض آن برطرف گردد؟ نقش دوپرون در تعمیم فرهنگ ايران در فرانسه فقط به ترجمه اوستا ختم نمیشود، اگر مطالعات اوستایی او را مقدم بر تتبعات ايرانی قلمداد كرده، ولی نبايد از نظر دور داشت كه وی هنگام بازگشت به فرانسه يكصد و هشتاد نسخه خطی با خود همراه داشت. و اين نسخههای گرانبها سهم بزرگی در شناساندن فرهنگ ايران در اروپا داراست. ايرانشناسیِ معاصر به موازات مقام منزلت رفيعی كه برای تتبعات اوستایی قائل است به ديگر مظاهر تمدن و فرهنگ ايران هم نظر دارد. آن همه تتبعات ايرانی قابلِ تحسينی كه هر روز به زيور آثار جديدی آراسته میشود، جملگی خراجگزار تتبعات شخص آنكتيل دوپرون میباشد. با يك نظر اجمالی به فهرست كتبی كه آنكتيل دوپرون از هندوستان آورده است میتوان دريافت، كه ابتكار وی تا چه پايه به توسعه ايرانشناسی در فرانسه كمك كرده است. در ميان نسخههایی كه وی به كتابخانه شاهی آن روز و كتابخانه ملی امروز پاريس هديه كرده بود نود و دو نسخه خطی به زبان فارسی، هفت نسخه خطی به زبان عربی و دو نسخه خطی به زبان تركی وجود داشت و بهطوریكه از رقم نسخههای خطی بر میآيد، دوپرون گنجينه گرانبهایی را در دسترس علاقهمندان به فرهنگ و تمدن ايران نهاده است. برخی از همين نسخهها انگيزه پژوهشهایی پيرامون زبان فارسی گرديد، و قسمت اعظم آنها تحول عظيمی در زمينه پژوهشهای ادبی درباره ايران پديد آورد، و موفقيت بینظيری كه نصيب اين پژوهشها شد به تاريخِ ادبیِ ادوارد براوان در سال ۱۹۰۲ منجر گرديد. ضمناً همين پژوهشها افق تازهای در زمينه حماسهسرایی در ايران گشود، و محققان را به تاليف آثار گرانبهایی پيرامون اين بحث جالب ترغيب و تشويق كرد. اينك عنوان برخی از نسخههای فارسی اهدایی آنكتيل دوپرون به كتابخانه شاهی فرانسه را ملاحظه فرماييد: فرهنگ جهانگيری، منتخباللغات، فالنامه، تقويم پارسی، شاهنامه فردوسی، داستان سوسن رامشگر، گرشاسبنامه اسدی، انوار سهيلی، يوسف و زليخا و بوستان سعدی. اين بود نقش آنكتيل دوپرون در تعميم فرهنگ ايران در فرانسه و اروپا. ما نيز با ايرانشناس نامدار هندی «جیوانجی جمشیدجی مودی» همآواز میشويم و میگوييم: «ايران و علاقهمندان به فرهنگ ايران مديونِ آنكتيل دوپرون، بانی و پيشرو ايرانشناسی هستند».
دوپرون در موقع ورود به پاريس پولی همراه نداشت كه معاش خود را تامين كند، از اين رو دوستانش يك پانسيون و يك محل كار برای او به جهت ترجمه آثار شرقی در كتابخانه شاهی تهيه كردند و در آنجا مشغول كار شد. بهطوریكه قبلاً اشاره كرديم فرهنگستانِ كتيبهها و ادبيات که تدريجاً به ارزش كارهای وی پی برده بود، در سال ۱۷۹۲ او را به عضويت خود انتخاب كرد. از اين تاريخ دوپرون اوقات خود را برای چاپ اسنادی كه همراه آورده بود اختصاص داد و ترجمه زند و اوستای زرتشت را در ۱۷۷۱ به چاپ رسانيد. و چون آوازهاش بلند شده بود يك نفر انگليسی میخواست نسخههای خطی او را به پنجاه هزار ليره بخرد ولی قبول نكرد. اين دانشمند پُركار در موقعی كه انقلاب كبير فرانسه حكمفرما بود خود را مخفی كرد و به كارهای مربوط به كتابهايش پرداخت. سخنی از خود آنكتيل دوپرون درباره وضع زندگيش: وی در زندگینامهای كه در مقدمه ترجمه خود در كتابِ «اوپانیشاد» نوشته، چنين میگويد: «من به اميد ثمر كارهایم بدون زن وبچه و مستخدم تنها و محروم از شرايط اوليه زندگی آسوده، و در ميان مشكلات فراوان عجيب و غريب با فقر و بدبختی ساختم. اما هرگز جرأت و حرارت و شوق و ذوقم نسبت به كارهايم را از دست ندادم، و به هيچوجه سستی در من راه نيافت. غذايم عبارت بود از قدری نان و پنير و آبِ چاه و گاهی هم شير، ولی همواره از زندگيم راضی بودم زيرا به آينده كارهايم اميدواری داشتم.».
خدمت بزرگی كه دوپرون قهرمان ايرانشناسی با زحمات و مشقاتی كه واقعاً حيرتانگيز و خواندنیست انجام داد، در تاريخ ايرانشناسی بینظير است، زيرا او بود كه در دوران جوانی با دست خالی خود را به هند رسانيد و مدت ۹ سال با نان خشك و بينوایی و تنگدستیهای گوناگون زندگی كرد، تا توانست بر اثر جستجو در شهرهای پارسینشينِ هند و در ميان علمای پارسی نسخهای از كتاب زند و اوستا را به دست بياورد، و زبان آن را بياموزد و برای نخستين بار مردم دنيا را با پيامبر ايرانباستان و كتابش آشنا سازد. و همو بود كه زند و اوستا را در مدت هشت سال به زبان فرانسوی ترجمه كرد و انتشار داد. در حقيقت كار او مانند كار «ژان فرانسوآ شامپوليون» (۱۸۳۲ - ۱۷۹۰) مصرشناس فرانسوی بود كه برای نخستين بار دنيا را با تاريخِ تمدن و فرهنگ مصر قديم و زبانهای هيروگليف و هيراتيك و دموتيك آشنا ساخت. كارهای دوپرون هم باب جديدی در علوم ادبی به نام «ايرانشناسی» باز كرد، و دانشمندان بعد از خود را به بررسی و تحقيق و تتبع در آثار باستانی ايران برانگيخت. متون اصلی كه وی از هند آورده بود، همچنين نسخههای دستنويس او از جمله مُسوَّدَههایی (چرکنویسهایی) است كه در شهر «سورات» تهيه كرده بود. وی تمام آنها را در كتابخانه شاهی گذارد. در اين باب تا زمان او، هيچكس خوشبختتر از خود او نبود. و آنچه از كتابهای زرتشت باقی میماند بود كه كسی كليدش را نداشت، ولی همين نسخهها بود كه اوژن بورنوف به خواندن آنها مبادرت كرد. و اكنون میتوان دريافت كه موفقيت در چنين كاری بزرگ، موجب چه افتخاری است.
فهرستی از آثار آنکِتیل دوپِرون:
۱- زند و اوستا، با ملاحظات و حواشی، ترجمه به زبان فرانسوی به وسيله آنكتيل دوپرون شامل ۶۹۶ صفحه، در ۴ جلد، ۱۷۷۱. آنكتيل دوپرون شرح مسافرت خود به هند را در اين كتاب نوشته است.
۲- قانونگذاری شرقی، در پاسخ به نظريات شارل مونتسكيو، ۱۷۷۸.
۳- تتبعات تاريخی و جغرافيایی درباره هند.
۴- فرهنگ زبان پهلوی به فرانسه.
۵- ترجمه فرانسوی اوپانیشاد (کهنترین متون مینوی آئین هندو).
از دیگر آثار اوست: تحقیقات پیرامون زبانهای کهن ایران، رساله درباره درستی اوستا، نظام علوم دینی مغان از دیدگاه پلوتارک، رساله درباره تطبیق آرای مؤلفان یونانی به ویژه هرودوت و کتزیاس در باره آغاز و طول مدت امپراتوری آشور و نیز آرای ایرانیان در باره سلسله پیشدادیان، ملاحظاتی پیرامون امپراتوری مادها و پارسها در مقایسهای با سلسلهای موسوم به کیانیان در آثار شرقی، تکملهای بر سلسلههای پیشدادیان و کیانیان، تحقیق پیرامون مهاجرتهای مردها- قوم باستانی آسیا، در باره کلام و فلسفه و عقاید هندیان.
و اما كتابهایی كه درباره آنكتيل دوپرون و ترجمه آثارش نوشته شده:
۱- بيانی درباره زندگی مسيو آنكتيل دوپرون، ۱۸۰۵.
۲- خطابه در موضوع ماموريت مسافر هندی، آنكتيل دوپرون، مورخ در سند ذيل، ايراد شده به وسيله برون هوفر.
۳- جيوانجی جمشيد جی مودی: يادداشتهایی درباره آنكتيل دوپرون راجع به رونوشت شخصیِ خود او از زند و اوستا.
۴- جيوانجی جمشيد جی مودی: آنكتيل دوپرون و دستور داراب، ۱۹۱۶.
۵- آنكتيل دوپرون در سورات، نگارش منانت، مندرج در سالنامه ذيل.
۶- نامهای به آنكتيل دوپرون متضمن آزمايش وی در مورد ترجمه كتابهای منسوب به زرتشت به وسيله سر وليام جونز، ۱۷۷۱.
۷- يادداشتهای آنكتيل دوپرون و آتشپرستان هندی، ۱۸۵۶.
۸- زند و اوستا، گفتار زنده زرتشت، برطبق ترجمه فرانسوی آقای آنكتيل دوپرون، به زبان آلمانی به وسيله يوهان فريدريش كلوی كر، ۱۷۷۶.
اين كتابها از فهرست كتب چاپی موزه بريتانيا، ۱۹۶۲، جلد پنجم صفحات ۴۴۴ تا ۸۴۳ استخراج شده است.
منبع: بنیاد ایرانشناسی
گفتار دیگر:
اوستا/ خط اوستایی/ زبان اوستایی - به نقل از فرهنگنامه ایران
زرتشت - به نقل از فرهنگنامه ایران
دین زرتشتی - به نقل از فرهنگنامه ایران
اوستا - به نقل از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
زرتشت - به نقل از لغتنامه دهخدا
اوستا - به نقل از لغتنامه دهخدا
آنكِتيل دوپِرون از فضلای فداكارِ و خاورشناسِ فرانسوی و بنيانگذار ايرانشناسی در جهان و شناساننده اوستا به جهانیان بوده كه در هفتم دسامبر ۱۷۳۱ در پاريس متولد شده و پس از هفتاد و چهار سال عمر پر حاصل در هفدهم ژانويه ۱۸۰۵ در همانجا بدرود حيات گفته است.
آنكتيل دوپرون پس از تحصيلات مقدماتی و متوسطه به دانشگاه پاريس وارد شد، و در آنجا به فراگيری زبانهایِ شرقی علاقهمند گرديد، و عشق به آنها وی را به مدرسه زبانهایِ شرقی و كتابخانه شاهی كشاند. در مدرسهی مزبور زبانهای فارسی، عربی، و عبری را فرا گرفت، اما بيشترِ توجه او به كتابخانه شاهی بود. از اينرو بهوسيله يكی از دوستانش به آن كتابخانه معرفی شد و مدير آنجا نگهداری نسخههای خطی را كه از هند آورده شده بود به عهده وی گذارد و او تمام آنها را مرتب كرد.
آنكتيل دوپرون در مواقع فرصت كه به بررسی آنها میپرداخت، يك روز چند نسخه خطی از كتابهای «زند» و «ونديداد» را بين آنها ديد، كه مطالعه همين نسخهها شوقِ رفتن به مشرقزمين را در او ايجاد كرد. با وجود اينكه نوجوان بود در راه افتخارات خود وارد گرديد. بدين منظور، ابتدا نزد يكی از كشيشان فرانسوی به نام «آبه بارتلمی» زبان سانسكريت را تا حدی فرا گرفت، و با كمال اشتياق برای تحصيل زبان مذهبی ايرانيان قديم و مطالعه كتابهای آنها آماده رفتن به هند گرديد و منتظر فرصتی مناسب شد.
در سال ۱۷۵۵ هيأتی ماجراجو قصد رفتن به هند داشتند. آنكتيل دو پرون فرصت را غنيمت شمرد و به نام يك سرباز در گروهان فرانسوی نامنويسی كرد، و بدون اينكه توشهای همراه داشته باشد در حالیكه از مال دنيا دو پيراهن و دو دستمال و يك جفت جوراب و يك كتاب مقدس و يك كتاب از آثار ميشل دو مونتنی - حكيم فرانسوی - همراه داشت در هفتم فوريه ۱۷۵۵ بر كشتی سوار شد، و بهوسيله يكی از حاميان و مشوقاتش توانست يك صندلی در كشتی برای خود نزديك كاپيتان كشتی با حقوق مختصری فراهم نمايد. مدت نُه ماه كشتی در راه بود و سرانجام در دهم اوت همان سال در بندر «پوندی شری» از مستعمرات فرانسه پهلو گرفت و آنكتيل دوپرون با شوق فراوان پياده شد. در ابتدا وی تصميم گرفت كه بدواً زبان سانسكريت را بياموزد تا بتواند كتابهای مقدس زردشتيان را به فرانسه ترجمه كند. بدين منظور ابتدا با پارسيان هند آشنا شد و به راهنمايی آنان به سوی «شاندرنا گو» عزيمت كرد تا زبان سانسكريت را از دانشمندان آنجا فرا بگيرد. ولی بيمار شدن از يك طرف و جنگ انگليسیها با سپاهيان فرانسوی بر سر بنادر متصرفی دولت فرانسه از طرف دیگر، او را از رفتن به آنجا نوميد كرد. از اين رو از راه خشكی با پای پياده و پيمودن يك هزار و دويست مايل به بندر «پوندی شری» بازگشت. در اين شهر اطلاعات زيادی درباره كتابهای مقدس زردشتيان به دست آورد، و نظر به اينكه عدهای از پارسيان مهاجر در «سورات» اقامت داشتند سوار كشتی شد تا به آنجا برود. متاسفانه كشتی در راه آسيب ديد و ناگزير شد كه با پای پياده باقیِ راه را بپيمايد. وقتی به آنجا رسيد با پشتكاری عجيب، اطلاعات وسيعی درباره «زند» و «زبان پهلوی» به دست آورد. و با رئيس پارسيان هند به نام «دستور داراب کومانا» كه دانشمندی برجسته بود آشنا شد.
«دستور داراب کومانا» حاضر شد در قبال حمايت فرانسويان از وی، زبان اوستا و پهلوی را به دوپرون بياموزد و حتی او را با رموز كتابهای زرتشت آشنا سازد. از اين رو تعدادی از اينگونه كتابها را که به زبان زند و پهلوی و سانسكريت بود در اختيار او گذارد. در آنجا آنكتيل دوپرون زبان سانسكريت را آموخت و موفق شد نسخههای خطی متعددی را به دست بياورد و به ترجمه كردن آنها بخصوص «ونديداد ساده» بپردازد. در ضمن به رونوشت برداشتن از روی نسخههای خطی كمياب پرداخت، تا بعداً به ترجمه آنها بپردازد. علاوه بر اين، بر اثر كاوش زياد تعداد زيادی كتاب خطی به زبانهای فارسی، عربی و تركی تهيه كرد كه با خود به پاريس برد.
وقتی آنكتيل دوپرون خود را دارای لوازم كافی ديد در سال ۱۷۶۱ با يك صد و هشتاد نسخه خطی سوار كشتی شد و به اروپا بازگشت، تا آنها را به اطلاعِ جهانِ علم برساند. بدواً در لندن پياده شد به منظور اينكه نسخههای خود را با نسخههای خطیِ زند و اوستایی كه در كتابخانه بودليان دانشگاه آكسفورد موجود بود مقابله كند، پس از اينكار دوباره سوار كشتی شد. بدين طريق ۹ سال مسافرتش طول كشيد. در پاريس بلافاصله گزارش كارهای خود را به اطلاع فرهنگستان علوم ادبی رساند، كه متاسفانه اعضای آن، رویِ موافق به او نشان ندادند و وی به هر سو روی آورد با چهرههای خصمانه روبهرو شد. و حتی جمعی از حاميان و مشوقانش هم ارزش تحقيقات او را انكار كردند. در اين ميان در بين علمای فرانسوی مجادله شديدی درباره اوستا در گرفت و دوپرون را شديداً عذاب داد. اما با اين حال خدمت جالبی به پيشرفت وتحقيق نظريههای وی كرد. خطابهها و گزارشهای دوپرون در فرهنگستان علوم ادبی و نيز ترجمه كاملی كه از اوستا در ظرف مدت هشت سال در ۱۷۷۱ به دست داد، نه تنها فرانسويان را با نام ايران و اوستا آشنا كرد، بلكه دانشمندان ديگر كشورهای اروپايی را بر آن داشت كه در مباحثاتِ مربوط به اين علم شركت كنند. وقتی دانشمندان انگليسی ترجمهی فرانسوی زند و اوستا را خواندند زبان به انتقاد گشودند، و حتی گفتند حيف پول كه كسی برای اين كتاب بدهد، و آن را بیفايده تلقی كردند و «زرتشت» را هم فاقد احساسات انسانی پنداشتند. اما وقتی يك دانشمند آلمانی به نام «يوهان فريدريش كلوی كر» زند و اوستا را به آلمانی برگردانيد، و در سه جلد در ۱۷۷۶ در آلمان به طبع رساند، آوازه شهرت آنكتيل دوپرون در آلمان فرا پيچيد. از طرفی وقتی وی «سفرنامه هندوستان شرق» اثر «پوان دو بارتلمی» را خواند ديگر به انتقادِ رشكبَران اعتنا نكرد و شوق و جرأتش به ترجمه و چاپ كتابهایی كه همراه آورده بود بيشتر شد و اين شوق نيروی خارقالعادهای در او ايجاد كرد كه تا دَم مرگ با او بود.
انتقادات و اتهاماتی كه به دوپرون وارد ساختند به جای اينكه از ارزش تحقيقات وی بكاهد برعكس آثار او را در جهان مشهور ساخت. و با اين آثار نام ايران و ايرانشناسی در اروپا بلند شد. تاريخِ آثار دوپرون و تاريخِ سهم وی در معرفی فرهنگِ ايرانباستان از مجادله و بحثی كه در باب صحت و اعتبار اوستا در اروپا درگرفت، جدا نيست. بنابراين بیفايده نیست كه از اين مجادله مختصری ياد كنيم و ببينيم كه تا چه حد در شناساندن تاريخ ادبی و فرهنگی ايران مفيد واقع شده است.
پيش از اينكه دوپرون ترجمه اوستا را انتشار دهد، نام زرتشت، مجادلهها و مباحثههايی را در محافلِ علمی برانگيخته بود و همگان وی را دروغگو میپنداشتند. پس از انشار ترجمه اوستا مجادله شديدتری آغاز شد، بهطوری كه در سال ۱۷۷۱ ميلادی يك دانشجوی انگليسی به نام «وليام جونز» كه بعدها از مشاهير خاورشناسان گرديد به منظور انتقام كشيدن از دوپرون نامهی هجوآميزی خطاب به وی منتشر کرد و طی آن، ترجمه دوپرون را مورد انتقاد شديد قرار داد و آنرا عاری از حقيقت و حتی بیارزش خواند. در سال ۱۷۷۶ دانشمندی به نام «منر» به پشتيبانی از مخالفان دوپرون، سه رساله دربارهی زرتشت نگاشت و تاكيد كرد كه نسخههای خطیِ وی نه قديمی است و نه به زرتشت تعلق دارد. از اين رو، در سال ۱۷۹۳ جدال بر سر اوستا دوباره اذهان علما را به خود مشغول داشت. در اين تاريخ «سيلوستر دوساسی» (۱۷۵۰ - ۱۸۳۸) خاورشناس مشهور فرانسوی به كمك فرهنگ پهلویِ «دوپرون» موفق شد كتيبههای عهد ساسانی را بخواند. و پس از اين موفقيت، رسماً اظهار داشت كه ديگر ترديدی در صحت آثار دوپرون جايز نيست. بعداً هم پس از كشف پُر صدای «اوژن بورنوف» (۱۸۰۱ - ۱۸۳۳) ايرانشناس معروف فرانسوی، مجادله در سال ۱۸۳۳ جنبه ديگری به خود گرفت: دانشمندان به عوض انتقاد كردن از ترجمه دوپرون بر آن شدند كه اثر او را به طريق علمی و بیطرفانه مورد دقت قرار دهند. در مجادلهای كه بر سر اوستا درگرفت جمعی به پشتيبانی دوپرون برخاستند، بدين معنی كه پس از انتشار ترجمه اوستا گروهی از دانشمندان فرانسوی و خارجی از نظريه دوپرون دفاع كردند. «یوهان فردریش كلوی كر» سابقالذکر كه اوستا را از زبان فرانسوی با آلمانی ترجمه كرده بود در سال ۱۷۸۳ تكمله جالبی هم بر آن افزود، و طی آن از كوشش دوپرون تمجيد كرد. «يوهان كتفريدهر» در (۱۸۰۳ - ۱۷۴۴) نويسنده آلمانی هم در اثر خود به نام «توضيحاتی درباره وصيتنامه جديد» به درست بودن كارهای دوپرون پی برد و آن را ستايش كرد. «سيلون بای یی» هم در سال ۱۷۷۷ طی نامهای خطاب به «فراسوآ ولتر» (۱۷۷۸ - ۱۶۹۴) از صلاحيت غيرقابل انكار دوپرون ياد كرد. و «تئودور تيش سن»، سكهشناس معروف هم به طرفداری از دوپرون برخاست و اظهار داشت كه قرائت ترجمه اوستا، وی را از سنديت آن مطمئن ساخته است. سرانجام موفقيت «سيلوستر دوساسی» و «اوژن بورنوف» در كشف كليد كتيبههای پهلوی ارزش تحقيقات دوپرون را بيش از پيش آشكار ساخت.
در اوايل قرن نوزدهم، بر اثر پژوهشهای «اوژن بورنوف» كه به پدر تتبعات اوستایی (تفحصات و تجسسات اوستایی) معروف است، كارهای دوپرون را آنطوری كه شايد و بايد در « تفسير يسنای» خود مورد ستايش قرارداد. اوژن بورنوف كه در زبان سانسكريت صاحبنظر بود در حوالی سال ۱۸۲۵ به فرا گرفتن زبان اوستایی پرداخت. در اين تاريخ كسی در صدد برنيامده بود كه متون اوستایی را با مقابله آنها با ترجمه دوپرون بررسی كند، و بهطوری كه «دارمستتر» اظهار میدارد صحتِ ترجمه دوپرون بیچون و چرا مورد قبول قرار گرفته است. اوژن بورنوف طی بررسیهای خود پی برد، كه ترجمه دوپرون از نظر شناساییِ علمیِ زبان، كمك علمی مهمی به او نمیكند. تجسسات بورنوف وی را متوجه ساخت، كه استادانِ دوپرون خودشان به زبان اوستایی احاطه كامل نداشتهاند. و نظر به اينكه دوپرون زبان پهلوی را هم به درستی نمیدانسته لذا نمیتوانسته از نقص معلومات استادان خود آگاهی يابد و اشتباهاتشان را اصلاح كند. بورنوف به كمك ترجمهی «يسنا» كه چهار قرن پيش به وسيله پارسيان گجرات انجام گرفته بود كليد واقعی زبان اوستایی را پيدا كرد و نتيجه تحقيقات خود را در ترجمهای كه در سال ۱۸۸۳ از يسنا به دست داد در اختيار علاقهمندان به فرهنگ ايران قرار داد. پس از كشف كليد زبان اوستایی، ايرانشناسی با گامهای بلند در شاهراه ترقی پيشرفت كرد و تتبعات «دوكارله» و كتابهایی كه دانشمندان مزبور درباره اوستا و آيين زرتشتی نوشتند يكی از بهترين ترجمههای اوستا يعنی «ترجمه دارمستتر» را به وجود آورد. دارمستتر با استفاده از تجربيات بورنوف و شيپگل و فرديناند يوستی (۱۸۳۷ - ۱۹۰۷) و بر اثر تماس دايم با «موری» ايرانشناس مشهور هندی، كاری را كه دوپرون در ۱۱۷۱ ميلادی شروع كرده بود به انجام رسانيد و در ستايش كارهای خستگیناپذير وی شرح مبسوطی نوشت.
متأخرانِ دوپرون خودشان از تجارب و تجسسهای وی استفاده كردند، در حالیكه میدانستند كه دوپرون فاقد هر گونه مرجعی بوده است، زيرا در ساعاتی كه وی به تحقيق دست زد و در شرايطی كه فرهنگشناسی آن زمان پيشروی میكرد دوپرون نمیتوانست بهتر از اين كار بكند. پيروان دوپرون همگی در آثار خود از دانشمند جوانی كه در سال ۱۸۰۵ زندگی خود را به تلخی و در فقر وفاقه و تنگدستی به سر آورد به نيكی ياد كردهاند.
آنكتيل دوپرون سعادت اين را نداشت كه مورد تجليل و تكريم متأخران خود قرار گيرد. تنها پاداشی كه به وی تعلق گرفت همان عضويت فرهنگستان علوم ادبی فرانسه بود. انتقاداتی كه از او میشد وی را از تصميم خللناپذيرش باز نمیداشت، و تا دمِ واپسينِ عمرش میگفت: «هم اكنون نيز اگر از ميل باطنی خودم پيروی میكردم به استقبال خطرهای تازه میرفتم و با پارسيان هند نشست و برخاست میكردم».
راست است كه آنكتيل دوپرون موفق به كشف كليدِ واقعی زبان اوستا نشد، ولی آيا نبايد پيوسته اشتباهی در ميان باشد تا مسائل بُغرنج بار ديگر مورد بررسی قرار گيرد و نقايض آن برطرف گردد؟ نقش دوپرون در تعمیم فرهنگ ايران در فرانسه فقط به ترجمه اوستا ختم نمیشود، اگر مطالعات اوستایی او را مقدم بر تتبعات ايرانی قلمداد كرده، ولی نبايد از نظر دور داشت كه وی هنگام بازگشت به فرانسه يكصد و هشتاد نسخه خطی با خود همراه داشت. و اين نسخههای گرانبها سهم بزرگی در شناساندن فرهنگ ايران در اروپا داراست. ايرانشناسیِ معاصر به موازات مقام منزلت رفيعی كه برای تتبعات اوستایی قائل است به ديگر مظاهر تمدن و فرهنگ ايران هم نظر دارد. آن همه تتبعات ايرانی قابلِ تحسينی كه هر روز به زيور آثار جديدی آراسته میشود، جملگی خراجگزار تتبعات شخص آنكتيل دوپرون میباشد. با يك نظر اجمالی به فهرست كتبی كه آنكتيل دوپرون از هندوستان آورده است میتوان دريافت، كه ابتكار وی تا چه پايه به توسعه ايرانشناسی در فرانسه كمك كرده است. در ميان نسخههایی كه وی به كتابخانه شاهی آن روز و كتابخانه ملی امروز پاريس هديه كرده بود نود و دو نسخه خطی به زبان فارسی، هفت نسخه خطی به زبان عربی و دو نسخه خطی به زبان تركی وجود داشت و بهطوریكه از رقم نسخههای خطی بر میآيد، دوپرون گنجينه گرانبهایی را در دسترس علاقهمندان به فرهنگ و تمدن ايران نهاده است. برخی از همين نسخهها انگيزه پژوهشهایی پيرامون زبان فارسی گرديد، و قسمت اعظم آنها تحول عظيمی در زمينه پژوهشهای ادبی درباره ايران پديد آورد، و موفقيت بینظيری كه نصيب اين پژوهشها شد به تاريخِ ادبیِ ادوارد براوان در سال ۱۹۰۲ منجر گرديد. ضمناً همين پژوهشها افق تازهای در زمينه حماسهسرایی در ايران گشود، و محققان را به تاليف آثار گرانبهایی پيرامون اين بحث جالب ترغيب و تشويق كرد. اينك عنوان برخی از نسخههای فارسی اهدایی آنكتيل دوپرون به كتابخانه شاهی فرانسه را ملاحظه فرماييد: فرهنگ جهانگيری، منتخباللغات، فالنامه، تقويم پارسی، شاهنامه فردوسی، داستان سوسن رامشگر، گرشاسبنامه اسدی، انوار سهيلی، يوسف و زليخا و بوستان سعدی. اين بود نقش آنكتيل دوپرون در تعميم فرهنگ ايران در فرانسه و اروپا. ما نيز با ايرانشناس نامدار هندی «جیوانجی جمشیدجی مودی» همآواز میشويم و میگوييم: «ايران و علاقهمندان به فرهنگ ايران مديونِ آنكتيل دوپرون، بانی و پيشرو ايرانشناسی هستند».
دوپرون در موقع ورود به پاريس پولی همراه نداشت كه معاش خود را تامين كند، از اين رو دوستانش يك پانسيون و يك محل كار برای او به جهت ترجمه آثار شرقی در كتابخانه شاهی تهيه كردند و در آنجا مشغول كار شد. بهطوریكه قبلاً اشاره كرديم فرهنگستانِ كتيبهها و ادبيات که تدريجاً به ارزش كارهای وی پی برده بود، در سال ۱۷۹۲ او را به عضويت خود انتخاب كرد. از اين تاريخ دوپرون اوقات خود را برای چاپ اسنادی كه همراه آورده بود اختصاص داد و ترجمه زند و اوستای زرتشت را در ۱۷۷۱ به چاپ رسانيد. و چون آوازهاش بلند شده بود يك نفر انگليسی میخواست نسخههای خطی او را به پنجاه هزار ليره بخرد ولی قبول نكرد. اين دانشمند پُركار در موقعی كه انقلاب كبير فرانسه حكمفرما بود خود را مخفی كرد و به كارهای مربوط به كتابهايش پرداخت. سخنی از خود آنكتيل دوپرون درباره وضع زندگيش: وی در زندگینامهای كه در مقدمه ترجمه خود در كتابِ «اوپانیشاد» نوشته، چنين میگويد: «من به اميد ثمر كارهایم بدون زن وبچه و مستخدم تنها و محروم از شرايط اوليه زندگی آسوده، و در ميان مشكلات فراوان عجيب و غريب با فقر و بدبختی ساختم. اما هرگز جرأت و حرارت و شوق و ذوقم نسبت به كارهايم را از دست ندادم، و به هيچوجه سستی در من راه نيافت. غذايم عبارت بود از قدری نان و پنير و آبِ چاه و گاهی هم شير، ولی همواره از زندگيم راضی بودم زيرا به آينده كارهايم اميدواری داشتم.».
خدمت بزرگی كه دوپرون قهرمان ايرانشناسی با زحمات و مشقاتی كه واقعاً حيرتانگيز و خواندنیست انجام داد، در تاريخ ايرانشناسی بینظير است، زيرا او بود كه در دوران جوانی با دست خالی خود را به هند رسانيد و مدت ۹ سال با نان خشك و بينوایی و تنگدستیهای گوناگون زندگی كرد، تا توانست بر اثر جستجو در شهرهای پارسینشينِ هند و در ميان علمای پارسی نسخهای از كتاب زند و اوستا را به دست بياورد، و زبان آن را بياموزد و برای نخستين بار مردم دنيا را با پيامبر ايرانباستان و كتابش آشنا سازد. و همو بود كه زند و اوستا را در مدت هشت سال به زبان فرانسوی ترجمه كرد و انتشار داد. در حقيقت كار او مانند كار «ژان فرانسوآ شامپوليون» (۱۸۳۲ - ۱۷۹۰) مصرشناس فرانسوی بود كه برای نخستين بار دنيا را با تاريخِ تمدن و فرهنگ مصر قديم و زبانهای هيروگليف و هيراتيك و دموتيك آشنا ساخت. كارهای دوپرون هم باب جديدی در علوم ادبی به نام «ايرانشناسی» باز كرد، و دانشمندان بعد از خود را به بررسی و تحقيق و تتبع در آثار باستانی ايران برانگيخت. متون اصلی كه وی از هند آورده بود، همچنين نسخههای دستنويس او از جمله مُسوَّدَههایی (چرکنویسهایی) است كه در شهر «سورات» تهيه كرده بود. وی تمام آنها را در كتابخانه شاهی گذارد. در اين باب تا زمان او، هيچكس خوشبختتر از خود او نبود. و آنچه از كتابهای زرتشت باقی میماند بود كه كسی كليدش را نداشت، ولی همين نسخهها بود كه اوژن بورنوف به خواندن آنها مبادرت كرد. و اكنون میتوان دريافت كه موفقيت در چنين كاری بزرگ، موجب چه افتخاری است.
فهرستی از آثار آنکِتیل دوپِرون:
۱- زند و اوستا، با ملاحظات و حواشی، ترجمه به زبان فرانسوی به وسيله آنكتيل دوپرون شامل ۶۹۶ صفحه، در ۴ جلد، ۱۷۷۱. آنكتيل دوپرون شرح مسافرت خود به هند را در اين كتاب نوشته است.
۲- قانونگذاری شرقی، در پاسخ به نظريات شارل مونتسكيو، ۱۷۷۸.
۳- تتبعات تاريخی و جغرافيایی درباره هند.
۴- فرهنگ زبان پهلوی به فرانسه.
۵- ترجمه فرانسوی اوپانیشاد (کهنترین متون مینوی آئین هندو).
از دیگر آثار اوست: تحقیقات پیرامون زبانهای کهن ایران، رساله درباره درستی اوستا، نظام علوم دینی مغان از دیدگاه پلوتارک، رساله درباره تطبیق آرای مؤلفان یونانی به ویژه هرودوت و کتزیاس در باره آغاز و طول مدت امپراتوری آشور و نیز آرای ایرانیان در باره سلسله پیشدادیان، ملاحظاتی پیرامون امپراتوری مادها و پارسها در مقایسهای با سلسلهای موسوم به کیانیان در آثار شرقی، تکملهای بر سلسلههای پیشدادیان و کیانیان، تحقیق پیرامون مهاجرتهای مردها- قوم باستانی آسیا، در باره کلام و فلسفه و عقاید هندیان.
و اما كتابهایی كه درباره آنكتيل دوپرون و ترجمه آثارش نوشته شده:
۱- بيانی درباره زندگی مسيو آنكتيل دوپرون، ۱۸۰۵.
۲- خطابه در موضوع ماموريت مسافر هندی، آنكتيل دوپرون، مورخ در سند ذيل، ايراد شده به وسيله برون هوفر.
۳- جيوانجی جمشيد جی مودی: يادداشتهایی درباره آنكتيل دوپرون راجع به رونوشت شخصیِ خود او از زند و اوستا.
۴- جيوانجی جمشيد جی مودی: آنكتيل دوپرون و دستور داراب، ۱۹۱۶.
۵- آنكتيل دوپرون در سورات، نگارش منانت، مندرج در سالنامه ذيل.
۶- نامهای به آنكتيل دوپرون متضمن آزمايش وی در مورد ترجمه كتابهای منسوب به زرتشت به وسيله سر وليام جونز، ۱۷۷۱.
۷- يادداشتهای آنكتيل دوپرون و آتشپرستان هندی، ۱۸۵۶.
۸- زند و اوستا، گفتار زنده زرتشت، برطبق ترجمه فرانسوی آقای آنكتيل دوپرون، به زبان آلمانی به وسيله يوهان فريدريش كلوی كر، ۱۷۷۶.
اين كتابها از فهرست كتب چاپی موزه بريتانيا، ۱۹۶۲، جلد پنجم صفحات ۴۴۴ تا ۸۴۳ استخراج شده است.
منبع: بنیاد ایرانشناسی
گفتار دیگر:
اوستا/ خط اوستایی/ زبان اوستایی - به نقل از فرهنگنامه ایران
زرتشت - به نقل از فرهنگنامه ایران
دین زرتشتی - به نقل از فرهنگنامه ایران
اوستا - به نقل از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
زرتشت - به نقل از لغتنامه دهخدا
اوستا - به نقل از لغتنامه دهخدا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.