چهارشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۹۹

توطئه قتل، مصلوب شدن و رستاخیزِ عیسی مسیح به روایت انجیل مَرقُس (ترجمه قدیم)

انجیل مَرقُس  فصل  ۱۴    (ترجمه قدیم)
  توطئه قتل عیسی  
  (متی ۲۶: ۱-۵؛ لوقا ۲۲: ۱-۲)

 ۱ و بعد از دو روز، عید فصح و فطیر بود که روسای کهنه و کاتبان مترصد بودند که به چه حیله او را دستگیر کرده، به قتل رسانند.  ۲ لیکن می‌گفتند: «نه در عید مبادا در قوم اغتشاشی پدید آید.»
  تدهین عیسی با عطر  
  (متی ۲۶: ۶-۱۳؛ یوحنا ۱۲: ۱-۱۱)

۳ و هنگامی که او در بیت عنیا در خانه شمعون ابرص به غذا نشسته بود، زنی با شیشه‌ای از عطر گرانبها از سنبل خالص آمده، شیشه را شکسته، بر سر وی ریخت.  ۴ و بعضی در خود خشم نموده، گفتند: «چرا این عطر تلف شد؟  ۵ زیرا ممکن بود این عطر زیادتر از سیصد دینار فروخته، به فقرا داده شود.» و آن زن را سرزنش نمودند.  ۶ اما عیسی گفت: «او را واگذارید! از برای چه او را زحمت می‌دهید؟ زیرا که با من کاری نیکو کرده است،  ۷ زیرا که فقرا را همیشه با خود دارید و هرگاه بخواهید می‌توانید با ایشان احسان کنید، لیکن مرا با خود دائما ندارید.  ۸ آنچه در قوه او بود کرد، زیرا که جسد مرا بجهت دفن، پیشْ تدهین کرد.  ۹ هرآینه به شما می‌گویم در هر جایی از تمام عالم که به این انجیل موعظه شود، آنچه این زن کرد نیز بجهت یادگاری وی مذکور خواهدشد.»

طرح خیانت یهودا  
  (متی ۲۶: ۱۴-۱۶؛ لوقا ۲۲: ۳-۶)

۱۰ پس یهودای اسخریوطی که یکی از آن دوازده بود، به نزد روسای کهنه رفت تا او را بدیشان تسلیم کند.  ۱۱ ایشان سخن او را شنیده، شاد شدند و بدو وعده دادند که نقدی بدو بدهند. و او در صدد فرصت موافق برای گرفتاری وی برآمد.
  آماده کردن فصح  
  (متی ۲۶: ۱۷: ۱۹؛ لوقا ۲۲: ۷-۱۳)

۱۲ و روز اول از عید فطیر که در آن فصح را ذبح می‌کردند، شاگردانش به وی گفتند: «کجا می‌خواهی برویم تدارک بینیم تا فصح را بخوری؟»  ۱۳ پس دو نفر از شاگردان خود را فرستاده، بدیشان گفت: «به شهر بروید و شخصی با سبوی آب به شما خواهد برخورد. از عقب وی بروید،  ۱۴ و به هر جایی که درآید صاحب خانه را گویید: اُستاد می‌گوید مهمانخانه کجا است تا فصح را با شاگردان خود آنجا صرف کنم؟  ۱۵ و او بالاخانه بزرگ مفروش و آماده به شما نشان می‌دهد. آنجا از بهر ما تدارک بینید.»  ۱۶ شاگردانش روانه شدند و به شهر رفته، چنانکه او فرموده بود، یافتند و فصح را آماده ساختند.
  شام آخر  
  (متی ۲۶: ۲۰-۲۹؛ لوقا ۲۲: ۱۴-۳۰؛ یوحنا ۱۳: ۲۱-۳۰)

۱۷ شامگاهان با آن دوازده آمد.  ۱۸ و چون نشسته غذا می‌خوردند، عیسی گفت: «هرآینه به شما می‌گویم که، یکی از شما که با من غذا می‌خورد، مرا تسلیم خواهد کرد.»  ۱۹ ایشان غمگین گشته، یک یک گفتن گرفتند که «آیا من آنم» و دیگری که «آیا من هستم.»  ۲۰ او در جواب ایشان گفت: «یکی از دوازده که با من دست در قاب فرو برد!  ۲۱ به درستی که پسر انسان بطوری که درباره او مکتوب است، رحلت می‌کند. لیکن وای بر آن کسی که پسر انسان به واسطه او تسلیم شود. او را بهتر می‌بود که تولد نیافتی.»  ۲۲ و چون غذا می‌خوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، بدیشان داد و گفت: «بگیرید و بخورید که این جسد من است.»  ۲۳ و پیاله‌ای گرفته، شکر نمود و به ایشان داد و همه از آن آشامیدند  ۲۴ و بدیشان گفت: «این است خون من از عهد جدید که در راه بسیاری ریخته می‌شود.  ۲۵ هرآینه به شما می‌گویم بعد از این از عصیر انگور نخورم تا آن روزی که در ملکوت خدا آن را تازه بنوشم.»
  پیشگویی مجدد انکار پطرس  
  (متی ۲۶: ۳۰-۳۵)

۲۶ و بعد از خواندن تسبیح، به سوی کوه زیتون بیرون رفتند.  ۲۷ عیسی ایشان را گفت: «همانا همه شما امشب در من لغزش خورید، زیرا مکتوب است شبان را می‌زنم و گوسفندان پراکنده خواهند شد.  ۲۸ اما بعد از برخاستنم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.»  ۲۹ پطرس به وی گفت: «هرگاه همه لغزش خورند، من هرگز نخورم.»  ۳۰ عیسی وی را گفت: «هرآینه به تو می‌گویم که امروز در همین شب، قبل از آنکه خروس دو مرتبه بانگ زند، تو سه مرتبه مرا انکار خواهی نمود  ۳۱ لیکن او به تأکید زیادتر می‌گفت: «هرگاه مردنم با تو لازم افتد، تو را هرگز انکار نکنم.» و دیگران نیز همچنان گفتند.
  باغ جتسیمانی  
  (متی ۲۶: ۳۶-۴۶؛ لوقا ۲۲: ۳۹-۴۶)

۳۲ و چون به موضعی که جتسیمانی نام داشت رسیدند، به شاگردان خود گفت: «در اینجا بنشینید تا دعا کنم.»  ۳۳ و پطرس و یعقوب و یوحنا را همراه برداشته، مضطرب و دلتنگ گردید  ۳۴ و بدیشان گفت: «نفس من از حزن، مشرف بر موت شد. اینجا بمانید و بیدار باشید.»  ۳۵ و قدری پیشتر رفته، به روی بر زمین افتاد و دعا کرد تا اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد.  ۳۶ پس گفت: «یا اَبا پدر، همه چیز نزد تو ممکن است. این پیاله را از من بگذران، لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو.»  ۳۷ پس چون آمد، ایشان را در خواب دیده، پطرس را گفت: «ای شمعون، در خواب هستی؟ آیا نمی‌توانستی یک ساعت بیدار باشی؟  ۳۸ بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. روح البته راغب است لیکن جسم ناتوان.»  ۳۹ و باز رفته، به همان کلام دعا نمود.  ۴۰ و نیز برگشته، ایشان را در خواب یافت زیرا که چشمان ایشان سنگین شده بود و ندانستند او را چه جواب دهند.  ۴۱ و مرتبه سوم آمده، بدیشان گفت: «مابقی را بخوابید و استراحت کنید. کافی است! ساعت رسیده است. اینک پسر انسان به دستهای گناهکاران تسلیم می‌شود.  ۴۲ برخیزید برویم که اکنون تسلیم کننده من نزدیک شد.»
  دستگیری عیسی  
  (متی ۲۶: ۴۷-۵۶؛ لوقا ۲۲: ۴۷-۵۳؛ یوحنا ۱۸: ۱-۱۱)

۴۳ در ساعت وقتی که او هنوز سخن می‌گفت، یهودا که یکی از آن دوازده بود، با گروهی بسیار با شمشیرها و چوبها از جانب روسای کهنه و کاتبان و مشایخ آمدند.  ۴۴ و تسلیم کننده او بدیشان نشانی داده، گفته بود: «هر که را ببوسم، همان است. او را بگیرید و با حفظ تمام ببرید.»  ۴۵ و در ساعت نزد وی شده، گفت: «یا سیدی، یا سیدی.» و وی را بوسید.  ۴۶ ناگاه دستهای خود را بر وی انداخته، گرفتندش.  ۴۷ و یکی از حاضرین شمشیر خود را کشیده، بر یکی از غلامان رئیس کهنه زده، گوشش را ببرید.  ۴۸ عیسی روی بدیشان کرده، گفت: «گویا بر دزد با شمشیرها و چوبها بجهت گرفتن من بیرون آمدید!  ۴۹ هر روز در نزد شما در هیکل تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید. لیکن لازم است که کتب تمام گردد.»  ۵۰ آنگاه همه او را واگذارده بگریختند.  ۵۱ و یک جوانی با چادری بر بدن برهنه خود پیچیده، از عقب او روانه شد. چون جوانان او را گرفتند،  ۵۲ چادر را گذارده، برهنه از دست ایشان گریخت.
  محاکمه در حضور قیافا  
  (متی ۲۶: ۵۷-۶۸)

۵۳ و عیسی را نزد رئیس کهنه بردند و جمیع روسای کاهنان و مشایخ و کاتبان بر او جمع گردیدند.  ۵۴ و پطرس از دور در عقب او می‌آمد تابه خانه رئیس کهنه درآمده، با ملازمان بنشست و نزدیک آتش خود را گرم می‌نمود.  ۵۵ و روسای کهنه و جمیع اهل شورا در جستجوی شهادت بر عیسی بودند تا او را بکشند و هیچ نیافتند،  ۵۶ زیرا که هرچند بسیاری بر وی شهادت دروغ می‌دادند، اما شهادت‌‌‌های ایشان موافق نشد.  ۵۷ و بعضی برخاسته شهادت دروغ داده، گفتند:  ۵۸ «ما شنیدیم که او می‌گفت: من این هیکلِ ساخته شده به دست را خراب می‌کنم و در سه روز، دیگری را ناساخته شده به دست، بنا می‌کنم.»  ۵۹ و در این هم باز شهادت‌‌‌های ایشان موافق نشد.  ۶۰ پس رئیس کهنه از آن میان برخاسته، از عیسی پرسیده، گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ چه چیز است که اینها در حق تو شهادت می‌دهند؟»  ۶۱ اما او ساکت مانده، هیچ جواب نداد. باز رئیس کهنه از او سوال نموده، گفت: «آیا تو مسیح پسر خدای متبارک هستی؟»  ۶۲ عیسی گفت: «من هستم؛ و پسر انسان را خواهید دید که بر طرف راست قوت نشسته، در ابرهای آسمان می‌آید.»  ۶۳ آنگاه رئیس کهنه جامه خود را چاک زده، گفت: «دیگر چه حاجت به شاهدان داریم؟  ۶۴ کفر او را شنیدید! چه مصلحت می‌دانید؟» پس همه بر او حکم کردند که مستوجب قتل است.  ۶۵ و بعضی شروع نمودند به آب دهان بر وی انداختن و روی او را پوشانیده، او را می‌زدند و می‌گفتند: «نبوت کن.» و ملازمان او را می‌زدند.
  انکار پطرس  
  (متی ۲۶: ۶۹-۷۵؛ لوقا ۲۲: ۵۴-۶۵؛ یوحنا ۱۸: ۲۵-۲۷)

۶۶ و در وقتی که پطرس در ایوان پایین بود، یکی از کنیزان رئیس کهنه آمد  ۶۷ و پطرس را چون دید که خود را گرم می‌کند، بر او نگریسته، گفت: «تو نیز با عیسی ناصری می‌بودی؟»  ۶۸ او انکار نموده، گفت: «نمی‌دانم و نمی‌فهمم که تو چه می‌گویی!» و چون بیرون به دهلیز خانه رفت، ناگاه خروس بانگ زد.  ۶۹ و بار دیگر آن کنیزک او را دیده، به حاضرین گفتن گرفت که «این شخص از آنها است!»  ۷۰ او باز انکار کرد. و بعد از زمانی حاضرین بار دیگر به پطرس گفتند: «در حقیقت تو از آنها می‌باشی زیرا که جلیلی نیز هستی و لهجه تو چنان است.»  ۷۱ پس به لعن کردن و قسم خوردن شروع نمود که «آن شخص را که می‌گویید نمی‌شناسم.»  ۷۲ ناگاه خروس مرتبه دیگر بانگ زد. پس پطرس را به خاطر آمد آنچه عیسی بدو گفته بود که «قبل از آنکه خروس دو مرتبه بانگ زند، سه مرتبه مرا انکار خواهی نمود.» و چون این را به خاطر آورد، بگریست.

 انجیل مَرقُس  فصل  ۱۵    (ترجمه قدیم)
  محکوم شدن عیسی  
  (متی ۲۷: ۱-۲؛ لوقا ۲۲: ۶۶-۷۱)
 ۱ بامدادان، بی درنگ روسای کهنه با مشایخ و کاتبان و تمام اهل شورا مشورت نمودند و عیسی را بند نهاده، بردند و به پیلاطس تسلیم کردند.
  در حضور پیلاطس  
  (متی ۲۷: ۱۱-۱۴؛ لوقا ۲۳: ۱-۵؛ یوحنا ۱۸: ۲۸-۳۸)
 ۲ پیلاطس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهود هستی؟» او در جواب وی گفت: «تو می‌گویی.»  ۳ و چون روسای کهنه ادعای بسیار بر او ‌می‌نمودند،  ۴ پیلاطس باز از او سوال کرده، گفت: «هیچ جواب نمی‌دهی؟ ببین که چقدر بر تو شهادت می‌دهند!»  ۵ اما عیسی باز هیچ جواب نداد، چنانکه پیلاطس متعجب شد.
  صدور حکم مصلوب شدن  
  (متی ۲۷: ۱۵-۲۶؛ لوقا ۲۳: ۱۳-۲۵؛ یوحنا ۱۸: ۳۹ تا ۱۹: ۱۶)
 ۶ و در هر عید یک زندانی، هر که را می‌خواستند، بجهت ایشان آزاد می‌کرد.  ۷ و برابا نامی با شرکای فتنه او که در فتنـه خونریـزی کـرده بودنـد، در حبـس بـود.  ۸ آنگاه مـردم صـدا زده، شـروع کردنـد به خواستـن که بر حسب عادت با ایشان عمل نمایـد.  ۹ پیلاطس در جـواب ایشان گفت: «آیا می‌خواهیـد پادشاه یهود را برای شما آزاد کنم؟»  ۱۰ زیـرا یافته بود که روسای کهنه او را از راه حسد تسلیم کرده بودند.  ۱۱ اما روسای کهنه مردم را تحریـض کـرده بودند که بلکه براَبا را بـرای ایشـان رهـا کنـد.  ۱۲ پیلاطس باز ایشان را در جواب گفت: «پس چه می‌خواهید بکنم با آن کس که پادشاه یهودش می‌گویید؟»  ۱۳ ایشان بار دیگر فریاد کردند که «او را مصلوب کن!»  ۱۴ پیلاطس بدیشان گفت: «چـرا؟ چه بـدی کـرده است؟» ایشان بیشتر فریـاد برآوردنـد که «او را مصلـوب کـن.»  ۱۵ پـس پیلاطس چون خواست که مردم را خشنود گردانـد، براَبا را بـرای ایشـان آزاد کـرد و عیسـی را تازیانـه زده، تسلیـم نمـود تا مصلـوب شـود.
  استهزای سربازان رومی  
  (متی ۲۷: ۲۷-۳۱)
 ۱۶ آنگاه سپاهیان او را به سرایی که دارالولایه است برده، تمام فوج را فراهم آوردند  ۱۷ و جامه‌ای قرمز بر او پوشانیدند و تاجی از خار بافته، بر سرش گذاردند  ۱۸ و او را سلام کردن گرفتند که «سلام ای پادشاه یهود!»  ۱۹ و نی بر سر او زدنـد و آب دهان بر وی انداخته و زانو زده، بدو تعظیم می‌نمودند.  ۲۰ و چون او را استهزا کرده بودند، لباس قرمز را از وی کنده، جامه خودش را پوشانیدند و او را بیرون بردند تا مصلوبش سازند.
  در راه جلجتا  
  (متی ۲۷: ۳۲-۳۴؛ لوقا ۲۳: ۲۶-۳۱؛ یوحنا ۱۹: ۱۷)
 ۲۱ و راهگذری را شمعون نام، از اهل قیروان که از بلوکات می‌آمد، و پدر اسکندر و رفس بود، مجبور ساختند که صلیب او را بردارد.  ۲۲ پس او را به موضعی که جُلجُتا نام داشت یعنی محل کاسه سر بردند  ۲۳ و شراب مخلوط به مر به وی دادند تا بنوشد لیکن قبول نکرد.  ۲۴ و چون او را مصلوب کردند، لباس او را تقسیم نموده، قرعه بر آن افکندند تا هر کس چه برد.
  مصلوب شدن عیسی  
  (متی ۲۷: ۳۵-۴۴؛ لوقا ۲۳: ۳۲-۴۳؛ یوحنا ۱۹: ۱۸-۲۷)
 ۲۵ و ساعت سوم بود که او را مصلوب کردند.  ۲۶ و تقصیر نامه وی این نوشته شد: «پادشاه یهود.»  ۲۷ و با وی دو دزد را یکی از دست راست و دیگری از دست چپ مصلوب کردند.  ۲۸ پس تمام گشت آن نوشته‌ای که می‌گوید: «از خطاکاران محسوب گشت.»  ۲۹ و راهگذران او را دشنام داده و سر خود را جنبانیده، می‌گفتند: «هان ای کسی که هیکل را خراب می‌کنی و در سه روز آن را بنا می‌کنی،  ۳۰ از صلیب به زیر آمده، خود را برهان!»  ۳۱ و همچنین روسای کهنه و کاتبان استهزا کنان با یکدیگر می‌گفتند: «دیگران را نجات داد و نمی‌تواند خود را نجات دهد.  ۳۲ مسیح، پادشاه اسرائیل، الآن از صلیب نزول کند تا ببینیم و ایمان آوریم.» و آنانی که با وی مصلوب شدند، او را دشنام می‌دادند.
  جان سپردن عیسی  
  (متی ۲۷: ۴۵-۵۶؛ لوقا ۲۳: ۴۴-۴۹؛ یوحنا ۱۹: ۲۸-۳۷)
 ۳۳ و چون ساعت ششم رسید، تا ساعت نهم تاریکی تمام زمین را فرو گرفت.  ۳۴ و در ساعت نهم، عیسی به آواز بلند ندا کرده، گفت: «ایلوئی ایلوئی، لماَ سبَقْتَنی؟» یعنی «الهی الهی چرا مرا واگذاردی؟»  ۳۵ و بعضی از حاضرین چون شنیدند گفتند: «الیاس را می‌خواند  ۳۶ پس شخصی دویده، اسفنجی را از سرکه پُر کرد و بر سر نی نهاده، بدو نوشانید و گفت: «بگذارید ببینیم مگر الیاس بیاید تا او را پایین آورد.»  ۳۷ پس عیسی آوازی بلند برآورده، جان بداد.  ۳۸ آنگاه پرده هیکل از سر تا پا دوپاره شد.  ۳۹ و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود، دید که بدینطور صدا زده، روح را سپرد، گفت: «فی‌الواقع این مرد، پسر خدا بود.»  ۴۰ و زنی چند از دور نظر می‌کردند که از آنجمله مریم مجدلیه بود و مریم مادر یعقوبِ کوچک و مادر یوشا و سالومه،  ۴۱ که هنگام بودن او در جلیل پیروی و خدمت او می‌کردند. و دیگر زنان بسیاری که به اورشلیم آمده بودند.
  تدفین عیسی  
  (متی ۲۷: ۵۷-۶۱؛ لوقا ۲۳: ۵۰-۵۶؛ یوحنا ۱۹: ۳۸-۴۲)
 ۴۲ و چون شام شد، از آن جهت که روز تهیه یعنی روز قبل از سَبَّت بود،  ۴۳ یوسف نامی از اهل رامه که مرد شریف از اعضای شورا و نیز منتظر ملکوت خدا بود آمد و جرأت کرده نزد پیلاطس رفت و جسد عیسی را طلب نمود.  ۴۴ پیلاطس تعجب کرد که بدین زودی فوت شده باشد. پس یوزباشی را طلبیده، از او پرسید که «آیا چندی گذشته وفات نموده است؟»  ۴۵ چون از یوزباشی دریافت کرد، بدن را به یوسف ارزانی داشت.  ۴۶ پس کتانی خریده، آن را از صلیب به زیر آورد و به آن کتان کفن کرده، در قبری که از سنگ تراشیده بود نهاد و سنگی بر سر قبر غلطانید.  ۴۷ و مریم مجدلیه و مریم مادر یوشا دیدند که کجا گذاشته شد.

انجیل مَرقَس  فصل  ۱۶    (ترجمه قدیم)
  قیام عیسی  
  (متی ۲۸: ۱-۷؛ لوقا ۲۴: ۱-۱۲؛ یوحنا ۲۰: ۱-۹)
 ۱ پس چون سَبَّت گذشته بود، مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده، آمدند تا او را تدهین کنند.  ۲ و صبح روز یکشنبه را بسیار زود وقت طلوع آفتاب بر سر قبر آمدند.  ۳ و با یکدیگر می‌گفتند: «کیست که سنگ را برای ما از سر قبر بغلطاند؟»  ۴ چون نگریستند، دیدند که سنگ غلطانیده شده است زیرا بسیار بزرگ بود.  ۵ و چون به قبر درآمدند، جوانی را که جامه‌ای سفید در بر داشت بر جانب راست نشسته دیدند. پس متحیر شدند.  ۶ او بدیشان گفت: «ترسان مباشید! عیسی ناصری مصلوب را می‌طلبید؟ او برخاسته است! در اینجا نیست. آن موضعی را که او را نهاده بودند، ملاحظه کنید.  ۷ لیکن رفته، شاگردان او و پطرس را اطلاع دهید که پیش از شما به جلیل می‌رود. او را در آنجا خواهید دید، چنانکه به شما فرموده بود.»  ۸ پس بزودی بیرون شده از قبر گریختند زیرا لرزه و حیرت ایشان را فرو گرفته بود و به کسی هیچ نگفتند زیرا می‌ترسیدند.
  عیسی به مریم مجدلیه ظاهر می‌شود  
  (یوحنا ۲۰: ۱۰-۱۸)
 ۹ و صبحگاهان، روز اولِ هفته چون برخاسته بود، نخستین به مریم مجدلیه که از او هفت دیو بیرون کرده بود ظاهر شد.  ۱۰ و او رفته اصحاب او را که گریه و ماتم می‌کردند خبر داد.  ۱۱ و ایشان چون شنیدند که زنده گشته و بدو ظاهر شده بود، باور نکردند.
  در راه عموآس  
  (لوقا ۲۴: ۱۳-۳۵)
 ۱۲ و بعد از آن به صورت دیگر به دو نفر از ایشان در هنگامی که به دهات می‌رفتند، هویدا گردید.  ۱۳ ایشان رفته، دیگران را خبر دادند، لیکن ایشان را نیز تصدیق ننمودند.
  عیسی بر شاگردان منجمله بر توما ظاهر می‌شود  
  (یوحنا ۲۰: ۲۴-۳۱)
 ۱۴ و بعد از آن بدان یازده هنگامی که به غذا نشسته بودند ظاهر شد و ایشان را به سبب بی ایمانی و سخت دلی ایشان توبیخ نمود زیرا به آنانی که او را برخاسته دیده بودند، تصدیق ننمودند.
  مأموریت بزرگ  
  (متی ۲۸: ۱۶-۲۰)
 ۱۵ پس بدیشان گفت: «در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.  ۱۶ هر که ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و اما هر که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد  ۱۷ و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند  ۱۸ و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورند، ضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر مریضان گذارند، شفا خواهند یافت.»
  صعود عیسی به آسمان  
  (لوقا ۲۴: ۵۰-۵۳)
 ۱۹ و خداوند بعد از آنکه به ایشان سخن گفته بود، به سوی آسمان مرتفع شده، به دست راست خدا بنشست.  ۲۰ و ایشان بیرون رفته، در هر جا موعظه می‌کردند و خداوند با ایشان کار می‌کرد و به آیاتی که همراه ایشان می‌بود، کلام را ثابت می‌گردانید.


برای مقایسه بین اناجیل و همچنین آگاهی بیشتر، بنگرید به:



توطئه قتل، مصلوب شدن و رستاخیزِ عیسی مسیح به روایت انجیل یوحنا (ترجمه قدیم)

پ.ن: برخی از ترجمه‌های فارسی کتاب مقدس 
ترجمه قدیم
این ترجمه حاصل زحمات افراد متعدد از اوایل قرن نوزدهم می‌باشد، و در سال ۱۸۱۲ توسط هنری مارتین به کمک میرزا سید علی خان شروع و در سال ۱۸۴۶ توسط ویلیام گلن و میرزا محمد جعفر شیرزای به پایان رسید. این ترجمه از لحاظ ادبی اثری وزین و زیبا بوده، و در میان اهل ادب و تحقیق دارای محبوبیت و جایگاه ویژه می‌باشد. این ترجمه در سال ۱۹۹۶ با حروفچینی و رسم‌الخط جدید توسط سازمان انتشارات ایلام (Elam Ministries) به چاپ رسیده است. 
ترجمه شریف | مژده برای عصر جدید
ترجمه «مژده برای عصر جدید» معروف به «انجیل شریف» در سال ۱۹۷۶ میلادی، به فارسی ترجمه شد. سی سال تاریخ پُر شکوه این ترجمه حکایت از سادگی، شیوایی و پذیرش آن در میان همگان دارد. در این ترجمه از معتبرترین متون عبری، آرامی و یونانی استفاده شده است تا امانت ترجمه نسبت به متون اولیه کتاب مقدس حفظ گردد. این ترجمه در سال ۲۰۰۷ توسط سازمان انجمن‌های متحد کتاب مقدس (United Bible Societies) به چاپ رسیده است.
ترجمه تفسیری
در این ترجمه از زبان فارسی امروزی استفاده شده است و شامل عهد قدیم و جدید می‌باشد. در ضمن، مطالب و اصطلاحات قدیمی و نامانوس را که درک آن برای خوانندگان زمان حاضر مشکل است، در این کتاب به شکلی ساده و تفسیر گونه بیان کرده است. به همین دلیل «ترجمه تفسیری» نامگذاری شده است. این ترجمه در سال ۱۹۹۵ توسط انجمن بین‌المللی کتاب مقدس (International Bible Society) به چاپ رسیده است.
کتاب مقدس با ترجمه‌های مختلف نظیرِ: «ترجمه قدیم»، «ترجمه شریف؛ مژده برای عصر جدید» و «ترجمه تفسیری» را بصورت آنلاین از «اینجا» یا «اینجا» یا «اینجا» یا «اینجا» بخوانید. ترجمه کاملِ توراتِ مقدس، مورد تایید جامعه کلیمیان ایران را از «اینجا» بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.