مزدک (مزدک بامدادان)
مصلح اجتماعی
مَزدَک: مزدک بامدادان. مصلح اجتماعی دوره ساسانی
(قتل حدود ۵۲۴ میلادی). پسر بامداد. او علیه تئوکراسی
و جامعه طبقاتی و انباشت ثروت در دوره ساسانی
و نفوذ موبدان زرتشتی قیام کرد. مردمان بسیاری از او حمایت کردند و مدتی نیز پشتیبانی
قباد ساسانی را به دست آورد. کیکاووس پسر ارشد قباد و ولیعهد او نیز پیرو مزدک شد.
اما در نهایت و با خدعه موبدان، قباد از مزدک روی گرداند و کیکاووس را از ولایتعهدی
خلع کرد و انوشیروان را بر جای او گماشت. انوشیروان در جلسهای در حضور موبدان، گروه
وسیعی از مزدکیان و از جمله شخص مزدک را به حیله به نزد خود میآورد و همگی را زنده
در زمین دفن میکند. سپس قتلعام سراسری آنان و تحریف دادههای تاریخی و نابودی منابع
مکتوب مزدکیان آغاز میشود.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان
بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او
نوشته شدهاند و عملاً هیچ نوشتهای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد. یکی
از معدود منابع موجود در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است
از کتاب پهلوی دینکرد که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی است. در آغاز کتاب سوم
دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته میشود
با روحانیت زرتشتی آمده است. با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی
تحریر شده، اما با این وجود آگاهیهای مفیدی در باره برخی واقعیتها و اختلافهای میان
آنان را عرضه میدارد. از جمله از خلال همین پرسش و پاسخها است که دریافته میشود
مفهوم و منظور واقعی از عبارت اشتراک زنان و اموال توسط مزدکیان، مخالفت آنان با ترویج
ازدواج با محارم توسط موبدان و نیز یکتاپرستی مزدکیان در برابر ثنویت موبدان زرتشتی
بوده است.
در دینکرد، دوازده پرسش و پاسخ میان مزدکیان و روحانیت
زرتشتی بازگو شده که دو پرسش نخستین از بین رفته و تنها پرسشهای سوم تا دوازدهم بازماندهاند.
به همین دلیل دانسته نیست که این گفتگو در چه زمان و مکانی اتفاق افتاده است، اما از
آنجا که مزدکیان در پرسشهای خود رعایت ادب و احترام را میکنند و سخن تندی بر زبان
نمیآورند، اما موبدان زرتشتی آنان را با واژهها و توصیفهای زشتی بمانند: تباهخو،
فریبگر و شهوتران خطاب میکنند، به نظر میآید که از پشتیبانی سرنیزه برخوردارند.
همچنین در این متن، همگی مردمان به دو گروه «بهدین» (زرتشتی) و «بددین» (غیر زرتشتی)
تقسیم شدهاند.
چکیده کوتاهی از این گفتگو از این قرار است: (تنها متن بازمانده از گفتگوی مزدکیان با روحانیت زرتشتی)
در پرسش سوم، شخصی مزدکی (که در همه جای کتاب آنان
را آشموغ به معنای فریبکار و شرور نامیدهاند)، میپرسد که چرا شما مزداییان، ما را
بخاطر آنکه تنها اهورامزدا را ستایش میکنیم و نه چیز دیگری را، نکوهش میکنید؟ موبد
در پاسخ این پرسش و پس از چند توهین و خطابهای ناپسند، به بازگویی سخنانی در باره
دیو و دروغ و تبهخویی و روان آلوده و غیره میپردازد و بجای پاسخ منطقی به موضوع پرسش،
سؤالکننده را از مظاهر روان بد و بیمار میداند که میباید با او و دیوپرستان مبارزه
کرد تا جهان قرین پاکی و آراستگی شود
در پرسش چهارم، به بستن اجباری پوزهبند (پدام)
در جلوی دهان که برای همه زرتشتیان واجب بوده است، انتقاد میشود و اینکار لازم دانسته
نمیشود. موبد در پاسخ این پرسش و پس از اعتراض بر چنین خردهگیریهای کم ارزش، بدن
و بازدم آدمی را نجس و کثیف میشمارد که لازم است با بستن جلوی دهان، مانع رسیدن نجاست
و کثافت به هوا شد. او کسانی که پوزهبند نمیبندند را پیرو اندیشه بدِ آشموغی میداند.
در پرسش و پاسخ پنجم، به بحثی پیرامون این نکته
پرداخته شده است که اگر کسی با مردار آدم یا سگ نجس شده باشد. میباید که چند بار با
گُمیز (ادرار) و آب شسته شود تا پاک شود.
در پرسش ششم، شخص مزدکی از نهادن خوراک نزد آتش
و محرومکردن مردم نیازمند به غذا انتقاد میکند و موبد در پاسخ، ضمن طفره رفتن از
پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، میگوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دینستیزان،
کاری عادلانه و قانونی است. او همچنین میافزاید که لاشه مردم پلید و بددین را نمیباید
در نزد بهدینان گذارد، بلکه میباید آنان را در بیابانی دار زنند و بر دار بمانند تا
بپوسند.
در پرسش هفتم، مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد که
ما از آموزههای کتاب زرتشت دانستهایم که میباید ثروت و زن از آن همگان باشد و در
انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش میکنید؟ موبد به شیوه پیشین خود در پاسخ
میگوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی میبرد و موجب درهم
شدن نژاد میگردد. این کار موجب آسیب به داراییهای طبقات خاص میشود و جایگاههای
طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج مییابد و دروغ بالنده میشود.
از متن کامل این پرسش و پاسخ و نیز از بخشهای بعدی
کتاب دینکرد که ازدواج با محارم و آمیزش پدر و مادر با دختر و پسر و نیز خواهر با برادر
را ترویج و توصیه میکند و آنرا موجب حفظ دودمان و نژاد، و نیز حفظ داراییها و ثروت
در درون دودمان میداند، دانسته میشود که منظور مزدکیان از اشتراک بر زن و دارایی
که همواره بگونهای تحریفشده معنا و بازگو شده است، عبارت بوده از لغو جامعه طبقاتی
و ایجاد فرصتهای برابر در فعالیتهای اقتصادی، لغو مالکیت دستگاه دینی بر زمینهای
زراعی، اجازه و امکان اینکه هر کس بتواند همسر خود را بدون رعایت محدودیتهای طبقاتی
انتخاب کند و دختران نیز بتوانند همسر کسی غیر از پدر یا برادر خود بشوند. به ویژه
که در عصر ساسانی، هر یک از پادشاهان و درباریان و صاحب نفوذان، دارای حرمسراهای بزرگی
بودهاند که هر دختری را برای خود دستچین میکرده و عملاً آنان را تنها از آن خود
میدانستهاند و نه انسانی که اجازه و فرصت داشته باشد تا بنا به حقوق انسانی، انتخاب
کننده همسر و شغل خود باشد.
در پرسش هشتم، مزدکی از موبد زرتشتی میپرسد که
چرا برای رواج دین خود پیکار میکنید؟ و موبد در پاسخ میگوید که نبرد ما با تباهخویان
و بددینان، به پیروی از دستور دین است. آیین شما آشموغان (که با جنگهایی برای رواج
دین مخالفت میکنند)، بدترین آیینها است.
در پرسش نهم، مزدکی میپرسد که ما تنها گفتارهای
شخص زرتشت را «گفت اورمزدی» میدانیم و نه دیگر بخشها را. چرا شما بخشهای دیگری که
تحریف هم بدان راه یافته را «گفت اورمزدی» میدانید؟ موبد در پاسخ میگوید که اینها
با دانشی استنباط و تفسیر میشود که فهم آن در توان هر کسی نیست و مردم نمیتوانند
به کوچکترین درکی از آن برسند. او در ادامه، پرسش و خوی پرسشگر را ناشی از منش شهوترانی
او میداند.
در پرسش دهم و یازدهم، گفتگویی در باره گذاردن هیزم
تر و خشک بر آتش، و نیز مباحدانستن نوشیدن می نزد زرتشتیان انجام میشود که نکته
خاصی در بر ندارد.
در پرسش دوازدهم، مزدکی میگوید که خواندن روزانه
بخشهایی از گاتهای زرتشت برای مردم کافی است و نیازی به اینهمه زمزمهها، لبخوانیها
و ذکرگفتنها نیست، چرا که اینها موجب تلفشدن وقت مردم و کارهای روزانه آنان میشود.
موبد در پاسخ دلایلی میآورد که خواندن فراوان ذکرها و دعاهای روزانه، خواست اهورامزدا
است و رستگاری روان را در پی دارد. او همچنین میگوید که اینکار موجب شکست آشموغان
و دوری گزند آنان بر دین و حکومت میشود. (آذرفرنبغ، دینکرد، جلد یکم، ۱۳۸۱؛ Madan, 1911; Shaki, 1981).
همانگونه که گفته شد، این گفتگو در کتابی که از
سوی دستگاه روحانیت زرتشتی نوشته شده، آمده است و احتمالاً تنها پرسش و پاسخهایی
گلچینشده در آن ثبت شدهاند که از دید موبدان موفقیتآمیز بوده است. بیتردید اگر
منابع مزدکیان نیز از بین نرفته و موجود بودند به آگاهیهای کاملتری از کوشش آنان برای
جلوگیری از تحریف دین، برای ایجاد جامعهای غیرطبقاتی که امکانات و فرصتهای برابر
برای همه مردمان وجود داشته باشد، برای لغو مجازات اعدام در رفتار با کسانی که دین
زرتشتی را تأیید نمیکرده و نسبت به آن مرتد شناخته میشدند (دینکرد، کتاب سوم، فصل
یازدهم)، برای دوری از تنگنظری و تعصبها و جنگهای بیحاصل دینی که دستاوردی جز تضعیف
بنیادهای اقتدار ایران را در بر نداشت، و همچنین دیگر نابسامانیهایی که در نهایت موجب
سقوط کشور شد، پی برده میشد.
این روایت دینکرد با همه کوتاهی و گزارش دستچینشده
آن، به اندازهای کامل و صریح هست که بتوان به آسانی به دیدگاههای کلی آنان و دلایل
اختلاف آنان با زرتشتیان پی برد. خواننده به زودی در مییابد که اتفاقاً رفتارهای مزدکیان
بیشتر بر پایه آیینهای دیرین و آموزههای زرتشت بوده است تا کسانی که دین نوظهور
خود را به زرتشت منسوب میکردهاند.
خواست مزدکیان، آنگونه که از این سخنان دانسته میشود،
عبارت است از: اجازه پرستش اهورامزدا به عنوان تنها خدای بزرگ، نبستن پوزهبند، خوراک
دادن به مردم نیازمند بچای سپردن آن به آتش، صلحجویی و خودداری از گسترش دین با زور
سلاح و جنگ افروزی، خودداری از تحریف اوستا، خودداری از رواج بیرویه عبادت و ذکرگویی،
لغو جامعه طبقاتی و امکان استفاده از فرصتهای برابر شغلی برای همه مردم، امکان ازدواجهای
بیرون از خانواده و خودداری از تصرف زنان و دختران.
همین خواستهها کافی بوده است تا به بازگوکنندگان
آن تهمتهای دشمنی، دروغگویی، بیدینی، دیوپرستی، آشموغی، فریبکاری، شهوترانی، بیمار
روانی، تباهخویی و پلیدی داده شود و آنان مستحق اعدام و پوسیدهشدن بر بالای دار باشند.
با اینکه مزدکیان به خشونتبارترین شکل ممکن سرکوب
شدند، اما آموزههای مزدکیان بیشتر رو به گسترش بوده است تا فرمانهای موبدان. امروزه
نیز همه زرتشتیان مطابق با آموزههای مزدکیان که برگرفته از آیینها و فرهنگ ایرانی
بوده است، تنها اهورامزدا را ستایش میکنند، پوزهبند نمیبندند، خوراک نثار آتش نمیکنند،
خود را با گمیز نمیشویند، مرتدان را شایسته اعدام نمیدانند، با جنگهای دینی مخالفت
میورزند و از ازدواج با محارم و جامعه طبقاتی دوری میجویند. چنانچه از تحریف گاتهای
زرتشت نیز دست برداشته شود، این اندازه از خواست مزدکیان که به موجب دینکرد از آن آگاهی
داریم، عملی شده است.
آموزههای مزدک و مزدکیان همواره در طول تاریخ بدست
صاحبان سیاسی و دینیِ قدرت و ثروت که اندیشههای آنان را مانع رفتارهای سلطهجویانه
و تمامیتخواهانه و منافع شخصی خود میدانستهاند، تباه و تحریف شده است.
دینکرد: دینکَرت. بزرگترین کتاب و متن پهلوی که
تاکنون بازمانده است. این اثر در مجموع نه کتاب بوده که کتابهای اول و دوم و بخشی
از ابتدای کتاب سوم از بین رفته است. این کتاب توسط آذرفَرنبَغ و عدهای دیگر در سده
سوم هجری جمعآوری و نگاشته شده است. مضمون دینکرد در اصول عقاید زرتشتی و مباحثات
و پاسخ به پرسشهای دینی است. بخش هشتادم از کتاب سوم دینکرد به شرح ازدواج با محارم
پرداخته و جزئیات آنرا به دقت بازگو کرده است. جزئیاتی مانند حقالارث دختری که در
عین حال زن پدر خود نیز هست و مواردی مانند آن. در فصلهایی از این کتاب، به شرح و
توصیف و اقامه دلایلی پرداخته شده تا اعتقادات و احکام ثنوی در دین زرتشتی را اثبات
کنند. آنان همچنین دلایلی در رد نظر مخالفان ثنویت عرضه میدارند. دلایلی که موبدان ارائه میکنند، میتوانسته است
به مانند هر نظریه دیگری به بحث و گفتگو گذاشته شود و موافقان و مخالفان خود را داشته
باشد؛ اما آنان در ضمن شرح و استدلالهای خود، به بیان سخنانی میپردازند که جنبه تخریب
شخصیت و باورهای دینی مخالفان و دگراندیشان و حتی قتل آنان را به خود میگیرد. آنان منکران و باورنیاوردگان به ثنویت را پیروان
«بددینی» (در برابر «بهدینی») مینامند و این بددینان را پیروان اندیشه بد، دیوسیرت،
دروغپرست، تباهگر، پتیاره، کامهپرست، روسپیپسند و دارنده همهگونه عیبهای اخلاقی
و بزهکاریهای دیگر بر میشمارند. همچنین در بخشهای دیگر (فصل ۱۲۵)، فتواهایی برای
بهرهگیری از زور، رزمافزار و سپاه برای نابودی این «بددینان» آورده شده است. (آذرفرنبغ،
دینکرد، جلد یکم، ۱۳۸۱؛ Madan, 1911; Shaki, 1981)
اَنوشیرَوان: اَنوشَهرَوان/ نوشیرَوان، خسرو یکم، مشهور به انوشیروان دادگر/ عادل. بیست و یکمین پادشاه ساسانی (۵۳۱-۵۷۹ م). پسر قباد/ غباد. سرکوب و قتلعام مزدکیان را او با همدستی موبدان زرتشتی در زمان ولیعهدی خود ترتیب داد. انوشیروان تغییرات گستردهای در نظام حکومتداری ایجاد کرد و قیامهای متعددی را سرکوب کرد. فردوسی از قتلعام بلوچیان و گیلانیان به فرمان انوشیروان و غارت اموال آنان و سوزاندن خانههایشان یاد کرده است. در زمان انوشیروان همه زنان جامعه بطور پیشفرض متعلق به شاه بودهاند و زنان تنها با بخشش یا تفویض اختیار از جانب او به دیگران اعطا میشدند. در نتیجه، شاه حق داشت هر زن دلخواهی را شخصاً تصاحب کند و به حرمسرای خود یا حرمسراهای اشراف و موبدان بفرستد و یا اینکه او را به هر کس که میل دارد، واگذار کند (آلتهایم، ص ۲۰۱ و ۲۰۲). فردوسی بهرامروز از خردادماه یا بیستم خرداد را روز تاجگذاری انوشیروان دانسته است: «که بُد روز بهرام خردادماه/ که یزدان بدادش همی تاج و گاه».
منبع: مرادی غیاثآبادی، رضا، فرهنگنامه ایران- دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن، ویرایش اول، تهران، ۱۳۹۲، ۵۰۰۰ مدخل الفبایی-موضوعی، ۵۰۰ عکس اختصاصی، شابک ۸-۹۶۳۹-۰۴-۹۶۴-۹۷۸.
اَنوشیرَوان: اَنوشَهرَوان/ نوشیرَوان، خسرو یکم، مشهور به انوشیروان دادگر/ عادل. بیست و یکمین پادشاه ساسانی (۵۳۱-۵۷۹ م). پسر قباد/ غباد. سرکوب و قتلعام مزدکیان را او با همدستی موبدان زرتشتی در زمان ولیعهدی خود ترتیب داد. انوشیروان تغییرات گستردهای در نظام حکومتداری ایجاد کرد و قیامهای متعددی را سرکوب کرد. فردوسی از قتلعام بلوچیان و گیلانیان به فرمان انوشیروان و غارت اموال آنان و سوزاندن خانههایشان یاد کرده است. در زمان انوشیروان همه زنان جامعه بطور پیشفرض متعلق به شاه بودهاند و زنان تنها با بخشش یا تفویض اختیار از جانب او به دیگران اعطا میشدند. در نتیجه، شاه حق داشت هر زن دلخواهی را شخصاً تصاحب کند و به حرمسرای خود یا حرمسراهای اشراف و موبدان بفرستد و یا اینکه او را به هر کس که میل دارد، واگذار کند (آلتهایم، ص ۲۰۱ و ۲۰۲). فردوسی بهرامروز از خردادماه یا بیستم خرداد را روز تاجگذاری انوشیروان دانسته است: «که بُد روز بهرام خردادماه/ که یزدان بدادش همی تاج و گاه».
منبع: مرادی غیاثآبادی، رضا، فرهنگنامه ایران- دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن، ویرایش اول، تهران، ۱۳۹۲، ۵۰۰۰ مدخل الفبایی-موضوعی، ۵۰۰ عکس اختصاصی، شابک ۸-۹۶۳۹-۰۴-۹۶۴-۹۷۸.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.