دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۹

مسیح باز مصلوب | نیکوس کازانتزاکیس


از کشیش بگویم

از کشیش بگویم؟ 
او یک کاسب است. دکانی باز کرده و اسم آن را کلیسا گذاشته است و در آنجا مسیح را خُرده خُرده می‌فروشد. این دزدِ طرار مدعی است که همه‌ی بیماری‌ها را شفا می‌دهد. از یکی می‌پرسد: تو چه مرضی داری؟ می‌گوید دروغ گفته‌ام. به او می‌گوید علاج تو یک گِرم مسیح است و پولش این‌قدر "پیاستر" می‌شود.
از دیگری می‌پرسد تو چطور؟ جواب می‌دهد: دزدی کرده‌ام. به او می‌گوید ده گرم مسیح می‌خواهی و پولش این قدر می‌شود.
از آن دیگر می‌پرسد: تو چه؟ و او می‌گوید: من آدم کشته‌ام. به او می‌گوید: ای بدبخت! بیماری تو سخت است. تو باید هر شب قبل از خواب نیم "لیور" مسیح سر بکشی، و این برای تو گران تمام خواهد شد. پولش این قدر می‌شود. مرد می‌پرسد: پدر به من تخفیف نمی‌دهی؟ می‌گوید: نرخ این است. پولش را بده و الا در اعماق جهنم کباب خواهی شد.

آن وقت عکس‌هایی را که در دکان خود به در و دیوار آویخته و در آن‌ها شیاطینی مُسَلَح به چنگک در وسط شعله‌های آتش دیده می‌شوند به او نشان می‌دهد. بیچاره مشتری مثل بید بر خود می‌لرزد و سَرِ کیسه را شُل می‌کند...!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.