کورش (کورئوش، کورش دوم، کورش بزرگ)
کورش: کورَئوش (فارسی باستان)/ کورَش (عیلامی
و بابلی)، کورش دوم مشهور به کورش بزرگ/ کبیر هخامنشی. نخستین شاه و بنیانگذار سلسله
پادشاهی هخامنشی (۵۵۹- ۵۳۰ قبل از میلاد). پسر کمبوجیه یکم و نوه کورش
یکم. گزنفون نام پدر کورش را اَرتَهداد و نام مادر او را اَرگُسْته دانسته است. کورش
در نُه سال نخست یعنی تا قبل از شکست دادن مادها، شاه محلی اَنشان بود. او با ماد،
لیدی و بابل نبرد کرد، آن کشورها را تصرف نمود و پادشاهی بومی آنان را برای همیشه از
بین برد. کورش در نهایت از ملکه ماساژتها (توموروس) شکست خورد و کشته شد.
داستان تولد کورش: روایتهایی که سرگذشت تولد کورش
را نقل میکنند، بسیار متفاوت هستند. هرودوت و گزنفون و دیگران، روایتی را نقل میکنند
که کموبیش با هم یکسان است. پس از آنکه جنگ میان مادها و لیدیاییها بخاطر یک خورشیدگرفتگی
غیرمنتظره متوقف شد و طرفین دست از جنگ کشیدند، قرار بر این شد که شاه ماد اَرَشْتیوَئیگَه/
آستیاگ با آروئنیس شاهزاده لیدیایی ازدواج کند. محصول این ازدواج دختری بود که نامش
را ماندانا میگذارند. پس از اینکه ماندانا بزرگ میشود، او را به زنی شاه اَنشان یعنی
کمبوجیه اول در میآورند و ماندانا به انشان میرود. چندی نمیگذرد که برای آستیاگ
خبر میآورند که ماندانا پسری زاییده است که نام او را کورش نهادهاند. آستیاگ در خواب
میبیند که کورش او را از تخت به زیر میکشد و به فرمانرواییاش پایان میدهد. او در
خواب میبیند که از دامان دخترش آنقدر آب خارج شد که سراسر آسیا را فرا گرفت. این خواب
هولانگیز موجب میشود که آستیاگ فرمان دهد ماندانا را همراه با فرزندش به دربار ماد
بیاورند.
پس از آنکه ماندانا و پسرش کورش به هگمتانه، پایتخت آستیاگ و دیگر پادشاهان ماد وارد میشوند، آستیاگ کورش را به مشاور نزدیک خود که «هارپاگ» نام داشت، تحویل میدهد و دستور میدهد که او را از بین ببرد. پس از آن همه تصور میکنند که آن طفل کشته شده است. اما برخلاف تصور همه، کورش کشته نشده بود. چرا که چوپانی که به دستور هارپاگ مأمور قتل نوزاد شده بود، کورش را با بچه خودش که به تازگی مرده بود، جابجا میکند و او را نگه میدارد و پرورش میدهد. انگیزه این تصمیم چوپان، زن خودش بود که به او گفته بود حالا که فرزند خود را از دست دادهایم، این پسر زیبارو را بدون آنکه کسی متوجه شود، بجای فرزند خود نگاهداری کنیم.
از آن پس کورش در دامنه کوهستانهای ماد و در طبیعت رشد مییابد و بزرگ و دلاور میگردد. هنوز بیشتر از ده سال سن نداشت که بر اثر یک اتفاق با آستیاگ روبرو میشود و او با توجه به رشادت و دلاوری این پسر، متوجه میگردد که با نوه خود روبرو شده است. نوهای که تاکنون زنده بوده است. آستیاک از رفتار خود پشیمان میگردد و کورش را به نزد ماندانا و کمبوجیه باز میفرستد ولی هارپاک را به دلیل نافرمانی به شدت مجازات میکند.
روایتی دیگر حاکی از آن است که هارپاک وظیفه مییابد کورش را به واسطه یک گاوچران به بیابانهای دور ببرد و رها کند تا طعمه درندگان شود. اینکار انجام میشود، ولی سگی به کورش رحم میکند و او را همچون بچههای خود نگهداری میکند و شیر میدهد. در روایت دیگری چنین آمده است که کورش از یک زن چوپان و مردی فقیر که سرباز سپاه هخامنشی بوده، تولد یافته است. او در نوجوانی سر از کاخ آستیاگ در میآورد و به عنوان خدمتکار کاخ مشغول کار میگردد.
بعضی از مورخین کلاسیک نیز او را محافظ شاه ماد معرفی کردهاند و آوردهاند که شاه در خواب میبیند که کورش دستهای خود را به سوی خورشید بالا برده است. روایتهای مشابه با این در سرگذشتها و تاریخهای بومی بسیاری از کشورها و تمدنهای جهان و از جمله داستان تولد داراب در شاهنامه فردوسی دیده شده است.
نام کورش: نام کورش در منشور بازمانده از او به صورت «کو- رَ- اَش» ثبت شده است. از آنجا که متن این منشور به خط و زبان بابلی نگاشته شده، میتوان احتمال داد که نام کورش نیز در آن فرمان بر مبنای آوا و تلفظ بابلی آن نوشته شده است. اما در بخشی از کتیبههای مشهد مادرسلیمان که به خط و زبان فارسی باستان هستند، نام کورش به صورت «کوروشَه» آمده است. در تاریخنامههای دوره اسلامی، نام کورش به شکلهای «قورس» و «قورش» ثبت شده است.
با این حال به نظر میآید که گویا کورش نام دیگری نیز داشته است. استرابون مورخ یونانی نقل کرده که کورش نامی است که او پس از اینکه به پادشاهی رسید و با الهام از رود «کُر» بر خود نهاد. او همچنین گزارش کرده که پیش از آن، نام کورش «اَگرَداتوس» بوده است که اگر بخواهیم این نام را که آوای یونانی بر خود دارد به آوای ایرانی تبدیل کنیم، چیزی شبیه به «اَگرَداد» یا «اَگراداد» میشود.
کورش در عهد عتیق: از کورش در اسفار/ کتابهای «عَزرا» و «اَشعیا» که از جمله کتابهای عهد عتیق/ تورات هستند، یاد شده است. امروزه متداول است که گفته میشود در تورات (سِفر اشعیاء، باب ۴۵، بند نخست) از کورش با عنوان «مسیح خداوند» یاد شده است. گاه نیز چنین صفت و انتسابی را تعمیم میدهند و چهرهای پیامبرگونه برای کورش میتراشند. اما آیا چنین صفتی در تورات برای کورش آمده است؟
در ابتدا لازم به توجه است که تورات یک متن یگانه و بلااختلاف نیست، چنانکه دین یهود نیز مذهبی یگانه و بدون انشعاب نیست. نسخ متعدد و متعارض تورات که مورد استناد شاخههایی از یهودیان قرار میگیرد (همچون یهودیان صدوقی، فاریمی، مازوتی، اشکنازی، فریسیان و یهودیان ارتدوکس) تا حدودی با یکدیگر متفاوت هستند. بجز این، نسخه اصلی و کهن تورات نیز ساختار و زبان واحدی ندارد و از جمله به زبان عبری و زبان آرامی (معروف به «ترجم») و زبان یونانی (معروف به «سبعینیه») نوشته شدهاند. هر یک از این نسخ میتوانسته به عنوان نسخه اساس انتخاب شده باشد.
نگارنده برای آنکه عبارت «مسیح خداوند» را در تورات بیابد، به نسخههای گوناگونی به زبانهای مختلف رجوع کرد و بجز در یک ترجمه فارسی از تورات (کتاب مقدس، چاپ لندن، ۱۹۷۰)، در هیچیک از متون بررسی شده فارسی و غیرفارسی چنین مفهومی را نیافت.
نام کورش در مجموع در ۱۹ بند تورات (با کم و زیادهایی در نسخ مختلف) آمده که در هیچکدام آنها (تا جایی که دیده شد) عبارتی معادل «مسیح خداوند» بکار نرفته است. در نسخ مختلف سِفر اشعیاء (باب ۴۵، بند نخست) که گفته میشود این عبارت در آنجا آمده، از کورش با عناوینی همچون «منصوب (appointed) خداوند» و «تعمید شده/ روغنمالی شده (anointed) خداوند» یاد گردیده است. البته در تورات از کورش با صفت «عادل» نیز یاد شده است (اشعیاء، باب ۱، بند ۱۳).
اما در هر حال و با توجه به تفاوت نسخ، شاید بتوان مفهوم «روغنمالی شده خداوند» (که نوعی مراسم مذهبی است) را به «مسح کردن» تعمیم داد و «مسیح» را تصریفی لغوی از «مسح شده» گرفت. اما نمیتوان مفهوم «مسیح» را (چنانکه برخی بر آن پافشاری میکنند تا از کورش شبه پیامبری ترتیب دهند) به عنوان اسم خاص یا مفهوم خاص (معادل با «عیسی مسیح» یا «نجاتبخش») از آن بیرون کشید. چرا که در نسخههای بررسی شده، واژههای عبرانی «המשיח»، «ישו»، «ישוע» یا واژههای عربی «المسیح»، «یسوع» یا واژههای انگلیسی «Messiah»، «Christ»، ««Jesus نیامده است.
اما در هر صورت و با توجه به شباهتهای موجود بین نسخ میتواند بدون تردید پذیرفت که کورش از نظر یهودیان پادشاهی محبوب و منصوب خداوند بوده که برای انجام وظیفهای بزرگ برگزیده شده است.
پرسش مهمتر این است که کورشی که عادل است، منصوب خداوند است، خداوند دست راست او را گرفته (اشعیاء، باب ۴۵، بند ۱)، به دست همو تعمید شده و احیاناً مسیح او است (البته از نظر آن قوم)، فارغ از هر اسم و صفتی، چه کاری باید انجام بدهد و مشخصه عادل بودن و مسیح بودن او چیست؟ وظیفهای که به موجب تورات بر دوش کورش نهاده شده و او قرار است آنرا به انجام برساند، عبارت است از:
«اجرای وعدههای پیشین خداوند که ارمیای نبی بیان کرده بود» (عزرا، باب ۱، بند ۱)، «مغلوب کردنها ملتها و شکستن درها» (اشعیاء، باب ۴۵، بندهای ۱ و ۲)، «آزاد کردن یهودیان از اسارت» (اشعیاء، باب ۴۵، بند ۱۳؛ عزرا، باب ۲، بند ۱)، «اعطای ظروف قیمتی به رئیس یهودیان» (عزرا، باب ۱، بند ۸)، «ساختن خانهای برای خدا در اورشلیم» (تواریخ ایام، باب ۳۶، بند ۲۲ و ۲۳)، «ساختن قربانگاه» (عزرا، باب ۶، بند ۳)، «وا داشتن همسایگان یهودیان به دادن طلا و نقره و اموال به آنها و نیز دادن هدایایی برای خانه خدای آنان» (عزرا، باب ۱، بند ۴ و ۶)، «مجازات پادشاه و مردم بابل بخاطر گناهانشان» (ارمیا، باب ۲۵، بند ۱۲)، و در نهایت: «نابود کردن بابل، ریشهکن کردن نسل بابلیان، تبدیل کردن بابل به باتلاق و لانه جغدها، جارو کردن بابل با جاروی هلاکت» (اشعیاء، باب ۱۴، بندهای ۲۲ و ۲۳). اینست اعمال مقرر شده برای مسیح یا منصوب عادل خداوند.
کورش به موجب متن تورات قرار است که در ازای انجام این اعمال، چنین پاداشهایی را دریافت کند: «پادشاهی همه کشورهای جهان» (عزرا، باب ۱، بند ۲)، «تصرف گنجینهها و خزائن» (اشعیاء، باب ۴۵، بند ۳)، «درآمد کشور مصر و حبشه، و مالکیت مردمانی بسته در زنجیر از سبا» (اشعیاء، باب ۴۵، بند ۱۴).
نص تورات و رویدادنامههای بابلی و منشور کورش و متون تاریخی، کموبیش دلالت بر اجرای اوامر خدای یهودیان (و در واقع خود یهودیان) دارد. کورش شهر و کشور بابل را تصرف میکند و به عمر کشور و تمدن بابل برای همیشه پایان میدهد. گنجینههای بابل را تصرف میکند و به دستاوردهای موجود علمی و اجتماعی بابل تا حد زیادی پایان میبخشد. در حالیکه چیزی از مظاهر تمدن نیز بر جای نمیگذارد که یادمان و خاطرهای از سلطه او و جانشینانش بر بابل باشد. اما با این حال، یهودیان را آزاد میکند و حکم میکند که آنان «به خرج همسایگان خود» به اورشلیم بازگردند و به «خرج همانها» معبدی برای خدای خود بسازند.
اگر روایت تورات به تمامی درست و مبتنی بر واقعیت باشد (که بعید به نظر میرسد)، کورش به یهودیان خدمتی بزرگ کرد؛ خدمتی که با ظلم به دیگران توأم بود. او در تورات دست دهنده به یهودیان و دست گیرنده از غیریهودیان دارد.
کورش در تاریخنامههای سنتی رومانیایی: در کتاب رویدادنگاری که «میهائیل موکسا/ میخائیل موکسالیه» (سده شانزدهم میلادی) آنرا بر اساس روایتهای سنتی و نیز گزارشهای منابع کهنتر بیزانسی و مولداویایی، همچون اثر منظوم کنستانتین مناسِس (سده یازدهم میلادی)، تألیف و تدوین کرده، گزارشهایی از تاریخ تمدنها و پادشاهان گوناگونِ روزگاران گذشته آمده است. در این میان، به ایران و به ویژه به کورش نیز پرداخته شده است. در این متن، کورش (Kir) به سرزمین «پارس» منسوب شده و از کسی بنام «داریوش مادی» یاد شده که عموی کورش دانسته شده و با یاری هم شاهنشاهی بابل را درهم شکستهاند. داریوش مادی با «داریوش ایستاسپ» (داریوش یکم) متفاوت هستند. در رویدادنامه به فرمان کورش برای آزادی یهودیان از بردگی، پس از هفتاد سال اسارت اشاره شده و اینکه آنان اجازه دارند تا در اورشلیم قلعهای بسازند. بعدها داریوش ایستاسپ نیز بر این تصمیم صحه میگذارد و با تأکید دوباره بر آزادی آنان، «زورو واوِل» نبیره داود را به سروری آنان میگمارد (ظاهراً منظور همان «زِرّوبابل» نوه پادشاه یهودیه است که داریوش او را به فرمانداری برگماشته بود).
در بخشهای دیگری از تاریخنامههای کهن رومانیایی آگاهیهای دیگری درباره کورش وجود دارد. در این متون آورده شده که خداوند توانایی غلبه بر بیشتر پادشاهان را به کورش اعطا کرده بود. با اینکه او بر همه کشور و دارایی آنان دست یافته بود، اما همه آنان را زنده دستگیر کرد و هیچیک را نکشت. همچنین داستانی نقل شده که عدهای از پادشاهان مغلوب بجای اسب به گردونه کورش بسته شده بودند، اما بر اثر سخن یکی از پادشاهان، کورش همه آنان را از گردونه گشود، بر کنار خود نشاند و احترامشان کرد. او سپس آنان را آزاد گذاشت تا به هر سرزمینی که میخواهند بروند.
به موجب این متن، دلیل اینکه کورش پادشاهان را نمیکشت، چنین بود که او میل داشت پادشاهان را زنده نگاه دارد تا بتواند آنها را در زندان تنبیه و شکنجه کند. همچنین آمده است که کورش پادشاهان اسیر را نمیکشت، بلکه بر پشت آنان زین میگذاشت و بر دهانشان افسار میبست تا بتواند هر روز آنان را خفت و خواری دهد (باجاکو، ص ۷۷).
کورش در منابع ایرانی: نام کورش در عمده منابع ایرانی و از جمله در سراسر متون اوستایی، متون پهلوی اشکانی، متون پهلوی ساسانی، متون مانوی، متون سغدی، و دیگر متون ایرانی میانه، و نیز در شاهنامه فردوسی نیامده است. این سکوت در کنار سکوت یا کمتوجهی متون فارسی و تاریخنامههای سدههای میانه، نشان میدهد که گویا کورش برای ایرانیان اهمیتی نداشته است. نام کورش حتی در عصر قاجار نیز تازگی داشته است. با این حال نام و یاد مختصری از کورش چند بار به شکلهای کورش، قورش، قورس در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، تاریخ پادشاهان و پیامبران حمزه اصفهانی و چند متن دیگر آمده که بازتاب و تلخیصی از کتاب تورات یهودیان است.
زنان کورش: کورش بطور همزمان دستکم دو یا سه زن رسمی داشته است: «آمیتیس» خواهر ماندانا و خاله خودش که او را پس از تصرف کشور ماد و پس از کشتن شوهرش تصرف کرده بود؛ «کاساندان» دختر فرناسپ که مادر ولیعهد بود؛ و «نییِتیس» دختر آماسیس دوم فرعون مصر که کاساندان نگران توجه زیاد کورش به او بود (ایسرائل، ص ۲۴۹ و ۲۵۰؛ بریان، جلد اول، ص ۸۹ و ۹۰؛ کتزیاس، ص ۱۹ تا ۳۸). چهارمین زن که کورش از او خواستگاری کرده بود، «توموروس/تومیریس» ملکه و شاه ماساژتها بود که به کورش جواب رد داد و در نهایت کورش جان خود را بر سر این خواست نهاد. خواستی که پیش از آن شوهر و پسر توموروس را قربانی آن کرده بود.
علاوه بر اینها، گزنفون از زنان آوازخوانی یاد میکند که در جنگ به غنیمت کورش در آمده بودند و موظف بودند شبها برای او آواز بخوانند و بزم بسازند. کورش یکی از این زنان اسیر را به یکی از سرداران خود میبخشد (خالقی مطلق، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ص ۹۰). کتزیاس نیز از زن رقاصی به نام زنون یاد کرده که محبوب اردشیر بود (خالقی مطلق، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ص ۹). کتزیاس گفته است که لشکرکشی کمبوجیه به مصر بخاطر یک زن بود. زیرا او زنان مصری را بهترین زنان برای خلوت میدانست (ص ۵۴). کاری که کورش نیز تجربه آنرا داشت و دختری از آماسیس مصری را به زنی گرفته بود (خالقی مطلق، ایرانیات در کتاب بزم فرزانگان، ص ۵۵). گزنفون نیز در روایتی که همچون دیگر گزارشهای نیز ممکن است واقعیت نداشته باشد، آورده است کورش پس از آنکه دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمینهای غربی ایران رفت. او یکی از زنان تحت تملک خود را که نوازندهای خوش الحان بود، به یکی از همدستان خود بخشید تا اقامتگاه جنگیاش دلکشتر و روحپرورتر از خانهاش شود (گزنفون، ص ۱۲۳ تا ۱۲۸).
کورش و خشونتورزی: چنانکه در بالا دیدیم، در منابع تاریخی مکرراً از روش و رویکرد توأم با مدارای کورش یاد شده و در مجموع او را غیرخشنتر از دیگر پادشاهان و از جمله پادشاهان آشوری دانستهاند. اما این به معنای دوری و پرهیز کامل کورش از خشونتورزی نیست و اصولاً جهانگشاییهای چنین گسترده بدون اعمال جبر و خونریزی ممکن نمیشود. هیچ پادشاه یا سرداری نمیتوانسته بدون قتلعامهای گسترده و بدون غارت داراییهای عمومی و خصوصی مردمان کشور خودش و نیز کشور مقابل، دست به کشورگشایی و جهانگشایی بزند. هیچ پادشاه جهانگشایی آن اندازه اموال شخصی نداشته تا بتواند مخارج دهها و صدها هزار سپاهی را برای ماهها و سالها فراهم کند. محرک آن پادشاه و سرداران و سپاهیان برای جهانگشایی، فقط امید به پیروزی و غارت کشور مغلوب بوده است.
کورش بسیاری از کشورها و تمدنهای باستان را از میان برد. او کشور ماد را برای همیشه از میان انداخت و شهر هگمتانه مادها را غارت کرد و عدهای از آنان را به بردگی گرفت (گرشویچ، ص ۲۳۸ تا ۲۴۱). حملهای که گزنفون نیز آنرا روایت کرده است: «کورش با شمشیر به دنبال هموطنان ماد خود میافتاده و آنان را بیمحابا میکشته است» (گزنفون، ۱۳۸۶، کتاب اول، فصل چهارم). او فرمان به آتش کشیدن شهر نینوا و کشتار مردم را صادر کرد (گزنفون، ص ۲۱۴ تا ۲۱۶). کشتاری که به گزارش گزنفون، متعاقب این نطق کورش در برابر سپاهیانش بود: «امروز همه نعمتهای آسمانی در اختیار ماست تا به تارومار دشمنی بپردازیم که در خواب است. جوایز این کشتار از برای شما طلا و اموال و نام نیک و آزادگی است. ما در صبح زود در حالی به شهر حمله میکنیم که مردم در بستر ناز و خوشی آرمیدهاند. ما مشعلهای بسیار و قیر فراوان در اختیار داریم و خانههای آنان جملگی از چوب خرما است. سربازان ما خانههای آنان را به سرعت آتش خواهند زد و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعلههای آتش بسوزند» (گزنفون، ص ۲۶۷ و ۲۶۸). کورش کشور لیدی را از بین برد و حکم به سرکوب قیام مردم و غارت شهرها و به بردگی گرفتن اهالی را داد (بریان، جلد اول، ۱۱۴ تا ۱۱۷). آخرین پادشاه نوعیلامی را برانداخت و شوش را با قتلعامهای گسترده تسخیر کرد (بریان، جلد اول، ص ۱۲۵).
از جمله کارهای دیگری که تاریخنامهها جزو اعمال کورش دانستهاند، عبارتند از: از حدقه در آوردن چشمان آتیس (پسر کرزوس و ولیعهد لیدی) در برابر مادرش؛ کشتن اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) و تصرف زن او؛ در آوردن چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) کندن پوست و به صلیب کشیدن او؛ حمله به دِربیکسهای سکایی و قتلعام ۳۰.۰۰۰ هزار نفر از آنان (کتزیاس، ص ۱۵ تا ۳۸)؛ تقدیم دختران زیبا به کورش به هنگام تقسیم غنائم جنگی یا دریافت خراج (گزنفون، ۱۳۸۶، کتاب چهارم، فصل ششم)؛ حکم مصادره املاک، مجتمعهای مسکونی، زمینهای زراعی و نیز منافع حاصل از آنها به نفع سرداران سپاه و خاندان سلطنتی (کورت، ص ۱۱۹ تا ۱۲۲؛ بریان، جلد اول، ص ۱۹۲ تا ۱۹۵؛ گزنفون، ص ۲۱۶)؛ موظف کردن معابد بابل بر تأمین مخارج دربار از قبل نذورات مردمی (بریان، جلد اول، ص ۱۹۲ و ۱۹۳)؛ و قتلعام گسترده کورش و سپاهیانش که موجب شد «زنان شیون و زاری آغاز کنند و دیوانهوار به هر سو بگریزند. آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه میکردند که نگذارید ما تنها و بیپناه بمانیم» (گزنفون، ۱۳۸۶، کتاب سوم، فصل سوم).
دیودور سیسیلی در ادامه شرح غارت و سوزاندن تختجمشید بدست اسکندر افزوده است: «اینها بازمانده طلا و جواهراتی بود که کورش در طی مدت پادشاهی خود از غارت کشورها تصاحب کرده بود» (دیودور سیسیلی، ص ۷۲۴ و ۷۲۵).
از زمان کورش و دیگر هخامنشیان برخلاف بسیاری از پادشاهان دیگر، نمونهای از متون قانونی و وضع وحدت رویه اجتماعی و قضایی پیدا نشده است.
عمدهٔ آثار و اشیای باستانی و هنری که از تمدنهای باستانی فلات ایران و سرزمینهای مجاور برجای مانده است، متعلق به پیش از فرمانروایی کورش هستند و پس از غلبه او نشانه چندانی از آنها در موزهها و کاوشهای باستانشناختی دیده نمیشود.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مرادی غیاثآبادی، رضا، فرهنگنامه ایران؛ دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن، مدخل کورش دوم، تهران، نشر پژوهشهای ایرانی، ۱۳۹۲
گفتارهای دیگر:
کورش هخامنشی
پیشگفتارِ منشور کورش هخامنشی را اینجا بخوانید.
منشور کورش هخامنشی «گزیده آسانخوان» را اینجابخوانید.
متن کامل منشور کورش هخامنشی را اینجا بخوانید.
ترجمه منشور کورش هخامنشی از آملی کورت را اینجا بخوانید.
ترجمه انگلیسی منشور کورش هخامنشی واقع در موزه بریتانیا را از اینجا بخوانید.
باستانشناسی تقلب را از اینجا بخوانید.
گفتارهای دیگر:
کورش هخامنشی
پیشگفتارِ منشور کورش هخامنشی را اینجا بخوانید.
منشور کورش هخامنشی «گزیده آسانخوان» را اینجابخوانید.
متن کامل منشور کورش هخامنشی را اینجا بخوانید.
ترجمه منشور کورش هخامنشی از آملی کورت را اینجا بخوانید.
ترجمه انگلیسی منشور کورش هخامنشی واقع در موزه بریتانیا را از اینجا بخوانید.
باستانشناسی تقلب را از اینجا بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.