جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۹

آشنایی با متون زرتشتی

آشنایی با برخی نام‌جای‌ها، نام‌ِ کسان، اصطلاحات و متون زرتشتی

از دین زرتشتی تعداد زیادی متون به زبان پهلوی باز مانده‌اند. برخی از این متون در زمان ساسانی و عمده آنها در سده‌های نخستین هجری و به ویژه در زمان مأمون خلیفه عباسی و در دربار او نوشته شده‌اند. موضوع و مضمون این متون که غالباً به صورت کشکول و کم‌وبیش شبیه یکدیگر هستند، احکام فقهی و شرعی و اصول و فروع اعتقادی است. موضوع‌هایی از قبیل احکام طهارت، شستشو با ادرار گاو، بهشت و دوزخ، عذاب‌های دوزخی، احکام ازدواج با محارم (خویدودَه؛ بخوانید: خیدودَه)، نحوه حق‌الارث دختری که زن پدر خود نیز هست، احکام دخمه و سپردن لاشه آدمی برای خوراک سگ‌ها و پرندگان، جهان‌بینی و ثنویت و هستی‌شناسی مزدیسنا، رویدادهای هزاره‌ها، خرید و فروش برده و چگونگی تولید برده با اجاره دادن زن‌ها، غیب‌گویی، مناظره با شکاکان و مرتدین، احکام معامله با کفار و امثال اینها.

اَهورا‌مَزدا: و اَهورَه‌مَزدا (اوستایی)/ اَئورَمَزداه و اَئورَمَزدا (فارسی باستان)/ اورمَزْت (سُغدی)/ اورمَزد/ اُرمَزد/ هُرمَزد/ هُرمُز/ هُرمَز/ اُهْرْمَزد (پهلوی)/ آرمازْد (ارمنی)/ آرموز (کوشانی)/ اورَمَشْدَه (عیلامی)/ اوریمیزدَه و اورَمازدَه و اَهورومازدَه (بابلی). سرور دانا. خدای بزرگ ایرانیان و کاسیان و بعدها خدای زرتشتیان. آفریننده و پدیدآورنده هر چیز نیکو. خدای سیاره مشتری/ برجیس. کاسیان آنرا «اَشوریاش‌ مَزوتاش» می‌نامیدند. دو بخش اهورا و مزدا در نام این خدا در اصل خدایان متفاوتی بوده‌اند که با یکدیگر ادغام شده و خدای جدیدی را برساخته‌اند. زرتشتیان دوره ساسانی از بین اَمِشاسپَندان و ایزدان برای اهورامزدا زن و فرزندانی نیز قائل شدند که تا پیش از آن سابقه نداشت. نخستین یَشتِ اوستا با نام هُرمَز‌یَشت در یادکرد او و نام‌های او سروده شده که جزو یَشت‌های کهن و اصیل نیست.

اَهورا: اَئورَه و اَهورَه (فارسی باستان)/ آسورَه (سنسکریت). سرور، خدا. بخش نخست نام اهورامزدا که به احتمال نام خدای مستقلی بوده که بعدها با خدای دیگری که مزدا نام داشته ترکیب شده و خدای واحدی به نام اهورامزدا را تشکیل داده است.

مَزدا: بخش دوم نام اهورامزدا که به احتمال نام خدای مستقلی بوده که بعدها با خدای دیگری که اهورا نام داشته ترکیب شده و خدای واحدی به نام اهورامزدا را برساخته‌اند.

فروهر: فُروهَر/ فَرْوَهَر/ فْرَوَهْر/ فَرَوَهْر/ فَرَوَشی. در باورهای ایرانی یکی از نیروهای مینوی وجود آدمی و همه دیگر آفریدگان است. فروهر پیش از آفرینش تن و پس از آن نیز همچنان به هستی خود ادامه می‌دهد و همیشه و همواره به راه نیکی و نیک‌اندیشی فرمان می‌دهد. یَشتی از اوستا با نام فروردین‌یَشت به فروهرها اختصاص دارد. به نظر می‌آید که در باورهای کهن، فروهر همان «روان نیاکان» بوده که در زمان‌های جدیدتر شخصیتی جداگانه یافته‌است. «فْرَ» به معنای «پارا» و «پیشین» (با فَـرّ اشتباه نشود) و «وَهَر» به معنای «باور»، در مجموع معنای «باور پیشین» را می‌دهد. دامنه توانایی‌های فروهرها بسیار گسترده و بزرگ است. قدرت فروهرها گاه بیشتر از بزرگترین ایزدان و حتی یاری دهنده به خودِ اهورامزدا هستند. نظام آفرینش و پایداری آسمان و استواری زمین و بارش باران‌های حاصلخیز و رویش گیاهان سرسبز و وزش بادهای ابرآور و گردش خورشید و ماه و ستارگان و پیروزی در میدان کارزار و درمان ناخوشی‌ها و همه سامان گیتی، از فَـرّ و شکوه و خواست آنان است.

ساسانی: ساسانیان. سلسله‌ای از پادشاهان ایران که نام خود را از ساسان پدربزرگ اردشیر بابکان گرفته‌اند (۲۲۴ - ۶۵۲ میلادی). این سلسله را اردشیر بابکان که خود والی اشکانی شهر گور بود، با شورش علیه اردوان پنجم اشکانی و قتل او بنیان گذاشت. دوره ساسانی زمان پیدایش و ایجاد دین زرتشتی و سختگیری‌های دینی است. آنان به این منظور دست به جعل و تحریف گسترده اسناد تاریخی و جغرافیایی تاریخی و دینی می‌یازند. نظام طبقاتی در زمان آنان اوج می‌گیرد و بنیان‌های اجتماعی و فرهنگی ایران تضعیف می‌گردد. خیزش‌های متعدد ایرانیان و از جمله پیروان مزدک برای اصلاح وضع موجود با سرکوب خونین روبرو می‌شود.

اَردَشیر: اَرتَخْشیر (پهلوی)، اردشیر یکم مشهور به اردشیر پاپَکان/ اردشیر بابَکان. بنیانگذار و نخستین شاه ساسانی (۲۲۴ یا ۲۲۶ - ۲۴۱ میلادی). پسر پاپّک/ بابَک. او حاکم شهر گور در زمان اشکانیان بود و به آنان خیانت کرد و در جنگی آخرین پادشاه اشکانی را بکشت. دین زرتشتی در زمان او ایجاد شد. از او سنگ‌نگاره‌ها و کتیبه‌هایی به دست آمده است.

زبان پهلوی ساسانی: زبان پارسیک/ زبان پهلوی جنوبی/ زبان پهلوی جدید. از زبان‌های ایرانی میانه که گاه همراه با زبان پهلوی پارتی، زبان فارسی میانه خوانده می‌شود. این زبان در جنوب ایران رایج بوده و زبان معمول ساسانیان بوده است. آثار بازمانده از این زبان بیشتر متعلق به متون مذهبی زرتشتیان است که عمدتاً در دوران اسلامی نوشته شده‌اند. امروزه و نیز در متون ادبیات فارسی هنگامی که از زبان پهلوی بطور کلی یاد می‌شود، منظور زبان پهلوی ساسانی است.

خط پهلوی ساسانی: خط پارسیک/ خط پهلوی جنوبی/ خط پهلوی جدید. نوعی خط پهلوی که درزمان ساسانیان با تغییر در خط پهلوی اشکانی پدید آمد. این خط نیز چهارده حرف الفبایی داشت و از نظر آوایی ناقص می‌نمود، چرا که برای تعدادی از صامت‌ها یک علامت یکسان وجود داشت. خط پهلوی ساسانی نیز به دو گونه کتیبه‌ای و تحریری تقسیم می‌شود. گونه اول بخاطر اشکال زاویه‌دار و حروف منفصل آن برای کتیبه‌نویسی و گونه دوم با حروف متصل برای نوشته‌های عادی بکار می‌رفت. هر دو گونه از راست به چپ نوشته می‌شدند. از خط پهلوی ساسانی نمونه‌های متعددی تا به امروز باز مانده است. که بخصوص عبارتند از کتیبه‌های ساسانی و متون مذهبی زرتشتیان که عمدتاً در دوران اسلامی نوشته شده‌اند. که ترجمه‌ای به خط و زبان پارتی به همراه دارند. این خط بعدها به خط پهلوی ساسانی تغییر یافته است. خط پهلوی ساسانی بر چند قسم بوده و هر کدام کاربرد خاص خود را داشتند.

آم‌دَبیره: هام‌دَبیره/ هَماک‌دَبیره/ نامه‌دبیره. یکی از گونه‌های خط پهلوی ساسانی و دارای ۳۳ حرف که ویژه نامه‌نگاری و استفاده عمومی بوده است.

خط اَوِستایی: خط دین‌دَبیرِه/ خط زند. نامی که امروزه به خطی اطلاق می‌شود که اَوِستا بدان نوشته شده است. اوستا تنها اثر مکتوب بازمانده به این خط است. این خط را در زمان ساسانیان خط دین‌دَبیره (دبیره دینی/ خط دینی) می‌نامیدند. خط اوستایی در دوره ساسانی و در رقابت با خط مانوی و مانویانی که آثار مکتوب پدید می‌آورند، ابداع شد. خط اوستایی ۵۳ حرف دارد که از آن میان ۱۲حرف به مصوت‌ها و چهار حرف به حروف ترکیبی صامت و مصوت اختصاص دارد. در نتیجه خط اوستایی از نظر آوایی دقیق است. این خط برخلاف خط پهلوی تحریری، به صورت حروف منفصل از یکدیگر و از راست به چپ نوشته می‌شود. خط اوستایی فاقد حرف و آوای «ل» است.

زبان اَوِستایی: از زبان‌های ایرانی باستان و از زبان‌های ایرانی شرقی. امروزه این نام به زبانی اطلاق می‌شود که در اَوِستا بکار گرفته شده و این تنها اثر بازمانده به این زبان است. از نام اصلی زبان اوستایی (و حتی خود اوستا) که در زمان خود بکار می‌رفته، اطلاعی در دست نیست. زبان اوستایی با زبان سنسکریت قرابت و نزدیکی دارد. گونه‌ای از زبان اوستایی که در گاثای منسوب به زرتشت بکار رفته است، در قیاس با دیگر بخش‌های اوستا از قدمت بیشتری برخوردار است و گاه آنرا زبان گاثایی/ گاتهایی/ گاهانی می‌نامند.

زَرتُشت: زَردُشت/ زاردُشت/ زردَهُشت/ زَرادُشت/ زَرَتوشْتْرَه (اوستایی). پسر پوروشَسپ و دوغُدو. از خاندان اِسپیتْمان. شخصیتی که چند بار از او در سرودهای اوستایی گاثا (که منسوب به اوست)، با ضمیر سوم شخص یاد شده و در متون نواوستایی و پهلوی و به تبع آنها در متون ادبیات فارسی، او را پیامبر معرفی کرده‌اند. از جزئیات زندگی و فعالیت‌های زرتشت گزارش‌های تاریخی در دست نیست. به موجب شاهنامه فردوسی او در حمله ارجاسپ تورانی به بلخ کشته شد. شخصیت زرتشت ارتباطی با دین بِهدینی در دوره ساسانی پدید آمد و در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد، ندارد. متن پهلوی گزیده‌های زادسْپَرَم زمان پیام‌آوری زرتشت را نیمه بهار و هنگام جشن بهاربُد گزارش کرده است. زادسپرم نقل می‌کند که زرتشت در دی‌به‌مهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی می‌رود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بوده‌اند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَئومَه) به کرانه رود دائیتیا می‌رود و در آنجا وهومن بدو فراز می‌آید. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپُرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتیا فراز می‌برد و در همین انجمن، اورمزد او را به دین‌آوری بر می‌گزیند.

اَوِستا: آبِستا/ اَبِستا/ اَستا/ اوپَستا/ اَویسْتاک/ بُستا/ بُستاق. مجموعه کتاب‌هایی از كهن‌ترين نوشتارهاي ايرانيان به خط و زبانی که اکنون خط و زبان «اَوِستایی» نامیده می‌شود. اوستا در اصل در بردارنده متون دینی ادیان پیش از زرتشتی نیز بوده که پس از پیدایش این دین در اوایل دوره ساسانی و سرکوب پیروان آن ادیان، و نیز پس از انجام تحریف‌ها و تغییرات لازم، به نام کتاب دینی زرتشتیان مصادره می‌شود. اوستا بیست و یک نَسْک (کتاب) بوده که بسیاری از آنها از میان رفته است. اوستای بازمانده امروز شامل یَسنا، یَشت‌ها، وندیداد (وِدیوداد)، ویسْپِرَد، خُرده‌اوستا، هادُخت‌نَسک، اَوْگِمَدَیْچا، ویثانَسک و ویشتاسپ‌یَشت (گشتاسپ‌یَشت) می‌شود. گاثای منسوب به زرتشت نیز که در دل یسنا پراکنده بوده، در دوران معاصر شناخته شده است. اجزای اوستای کهن عبارت از: فروردین‌یشت، مهریشت، زامیادیشت، آبان‌یشت، تِشتَریشت، اَشی‌‌یشت، بهرام‌یشت و هوم‌یشت.

زَرْتُشتی: زَردُشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیَسنا. دینی که در اوایل دوره ساسانی به دست موبد کرتیر و با حمایت اردشیر بابکان و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی جامعه و پیوند میان دین و دولت پدید آمد و آنرا بِهدینی/ وِه‌دینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد و ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته نام کهن‌تر «گَبر» است. بجز متن گاثا، که به زرتشت منسوب شده است، نشانه‌ای از نام زرتشت و دین او یا دین زرتشتی/ بهدینی در متون مکتوب و شواهد باستان‌شناختی ماقبل ساسانی شناخته نشده و دانسته نیست که آیا دین زرتشتیِ پدید آمده در دوره ساسانی با الهام‌گیری از دین کهن‌ترِ احتمالی‌ای که متعلق به زرتشت بوده، ساخته شده و یا از اساس دین تازه‌ای بوده است. صرف وجود نشانه‌های آتشدان یا مراسم دینی مرتبط با آتش الزاماً نشانه‌ای از حضور دین زرتشتی یا دین متعلق به زرتشت نیست و آداب و آیین‌های بسیاری از ادیان کهن در پیوند با آتش و با بهره‌گیری از آن بوده است. بیرونی آورده که پیروان زرتشت تحت تأثیر ادیان قدیم حَرّان (در بین‌النهرین شمالی) بوده‌اند.

مَزْدَیَسنا: مزداپرست، مزداپرستی. در مقابل دیویَسنا که دیوپرستی باشد. منظور از «دیو» خدایی است که پذیرفته نشده باشد. نیز نامی دیگر برای دین زرتشتی.

دیویَسنا: دیوپرستی، پرستش دیو. در مقابل مَزدَیَسنا که مزداپرستی باشد. منظور از دیو خدایی است که پذیرفته نشده باشد.

گَبْر: اصطلاحی که در سده‌های میانه برای نامیدن کسانی بکار می‌رفت که بعدها در دوره قاجاری زرتشتی نامیده شدند. اصطلاح دیگری که در آن دوران رواج داشته «مجوس» است که به عموم ادیان بازمانده از دوران باستان اطلاق می‌شده است. امروزه کماکان زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته گبر است.

موبَد 
لغت‌نامه دهخدا 
موبد. [ ب َ ] (اِ) صاحب دیر آتش‌پرستان باشد. (برهان). موبذ. ج، موابذة. رئیس دینی زرتشتیان. رئیس روحانی زرتشتی. رئیس مغ‌ها [ م ُ / م َ ]. اصل کلمه مغوپد یا مغوپت است (از مغ + پد) و نوشته‌ی غیاث اللغات که به نقل از رشیدی و غیره آن را از «مو» به معنی درخت انگور و «بد» دانسته‌اند بر اساسی نیست. (از یادداشت مؤلف). طبقه‌ی روحانیان مشتمل بوده است بر قضات (داذور) و علمای دینی (پایین ترین و متعددترین مرتبه‌ی این علما صنف مغان، پس از مغان، موبدان و هیربدان و سایر اصناف روحانی بودند که هر یک شغلی و وظیفه‌ی خاصی داشتند).

کَرْتیر: کَردیر/ کودیر، ملقب به موبد اورمَزد. موبد خشن و سختگیر اوایل دوره ساسانی و به وجود آورنده دینی که در دوره قاجاری دین زرتشتی نامیده شد. او با شش پادشاه نخست ساسانی همزمان بود و در زمان بهرام یکم و بخصوص بهرام دوم به اوج قدرت رسید. با پیروان ادیان دیگر به سختی مبارزه کرد و با نفوذی که در دربار ساسانی داشت، ترتیب قتل‌عام و نابودی همه آنان و نیایشگاه‌های آنان را داد. او همچنین مکان آن نیایشگاه‌ها را تبدیل به آتشکده می‌کرد. او لقب و عنوان «موبد اورمَزد را همراه با کلاه قیچی‌نشان و کمربند تشریفاتی از هرمزشاه دریافت کرده بوده است. از کرتیر کتیبه‌ها و سنگ‌نگاره‌های متعددی در دست است.

کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت: کتیبه‌ای از کرتیر (پدیدآورنده دین بهدینی در زمان ساسانی که در سده اخیر نام جدید دین زرتشتی بر آن نهاده شده است) موبد پرنفوذ و سختگیر ساسانی بر دیواره بنای کعبه زرتشت در نقش‌رستم. این کتیبه در ۱۹ سطر به زبان پهلوی ساسانی بر دیواره شرقی کعبه زرتشت و در زیر تحریر پهلوی ساسانی کتیبه شاپور یکم نوشته شده است.
کرتیر در این کتیبه ابتدا خود و عناوین خود را معرفی می‌کند و سپس سختگیری‌های دینی خود و سرکوب و قتل‌عام پیروان ادیان دیگر و تخریب نیایشگاه‌ها و ساختن آتشکده‌ها را شرح می‌دهد: «اهریمن و دیوان (منظور مخالفان) از من ضربت‌ها و درد و رنج فراوان دیدند. آنگاه کیش اهریمن (منظور ادیان غیر زرتشتی) و دیوان از شهر رخت بر بست و بیرون برفت. یهودیان و بوداییان و برهمنان و نزاریان و مسیحیان و غسالیان و مانویان اندر شهر کشته شدند. بت‌هایشان (منظور خدایانشان) نابود گردید و دیوخانه‌هایشان (منظور نیایشگاه‌هایشان) بر آشفت و ویران گردید. شهر به شهر و جای به جای. معابدشان تبدیل به جایگاه ایزدان شد. آنگاه من بسا آتشکده نشانیدم اندر شهر و بسا موبدان که خرسند و کامیاب شدند… من کافران و ملحدانی (منظور غیر زر تشتیانی) که به انجام فرائض دینی نپرداختند، کیفر دادم. بسیار کسان به دین روی آوردند و بسیاری دست از دین دیوان برداشتند… بگذارید که من کرتیر به خواست خدا به همه نشان دهم که چه کارهای مفیدی در کشور انجام شده… بگذارید تا ایزدان اسرار آسمان‌ها و اعماق دوزخ را بر من روشن سازند. من بسا پرهیزگار و دادگر هستم… برای من مایه مباهات است که نامم در نوشته‌ها و اسناد دولتی آمده است… بدانید که این من هستم: کرتیر!» (بخش‌هایی از متن کتیبه).

زَنْد: شرح و تفسیر اوستا که در زمان ساسانی به زبان پهلوی نوشته شده است. گاه به عموم اوستا و خط آن نیز اطلاق می‌شود.

پازَنْد: گونه‌ای از متن زند (شرح و متن اوستا به خط و زبان پهلوی) که هُزوارِش‌ها (هزوارش در پهلوی به معنی شرح و تفسیر و توضیح و بیان است) را از آن بیرون آورده و سپس آنرا به خط اوستایی یا خط فارسی می‌نوشته‌اند.

هُزوارِش: واژه‌هایی که در کتابت زبان‌های پهلوی پارتی و پهلوی ساسانی به زبان آرامی نوشته می‌شدند، اما به زبان پهلوی خوانده می‌شدند. مثلاً «تورا» می‌نوشتند و «گاو» می‌خواندند. هُزوارش‌ها یکی از دشواری‌های درک و ترجمه متون پهلوی است. خط مانوی بدون هُزوارش است.

هزوارش 
لغت‌نامه دهخدا 
هزوارش .[ هَُ زْ رِ ] (اِ) زوارش. از مصدر اوزوارتن به معنی بیان کردن، تفسیر نمودن و شرح دادن است. و به همین معنی در نامه‌های پهلوی، چون دینکرد و بندهش و نامکی‌های منوچهری و وچیتکی‌های زادسپرم (گزیده‌های زادسپرم) و شکندگمانیک ویچار، و در نوشته‌های پهلوی تورفان ایزوارتن به کار رفته است، بنابراین اسم مصدر اوزوارش (هزوارش) در پهلوی به معنی شرح و تفسیر و توضیح و بیان است. در سراسر نوشته‌های پهلوی چه در سنگ نبشته‌ها و چه در گزارش پهلوی اوستا (= زند) و در نامه‌های پیش از اسلام و پس از اسلام، به استثنای آثار مانوی تورفان، هزار کلمه‌ی سامی از لهجه‌ی آرامی به کار رفته است. به این گونه کلمات که فقط در کتابت می‌آمده و به زبان رانده نمی‌شد هزوارش نام داده‌اند، به عبارت دیگر، هزوارش ایدئوگرام یا علامت و نشانه‌ای بوده به هیئت یک کلمه‌ی آرامی که به جای آن در خواندن، یک کلمه‌ی ایرانی می‌نشاندند. مثلاً به جای آن ایدئوگرام‌هایی که بایستی به لهجه‌ی آرامی «شیدا، جلتا، ملکا، شپیر و یقیمون» بخوانند معادل آنها را که لغات ایرانی «دیوانه، پوست، شاه، وه = به، استادن» باشد به زبان می‌آوردند. اگر اصلاً یاد کردن اینگونه لغات هزوارش در فرهنگ‌های فارسی لازم باشد نگفته پیداست که باید ریشه و بُن آنها را از همان زبان آرامی یا زبان‌های دیگر سامی چون سُریانی و عبری و بالاتر از آنها در زبان‌های بابِلی و آشوری و آکدی به دست آورد. معادل بسیاری از آنها در زبان عربی هم که از خویشاوندان این زبان‌های سامی است، موجود است. همین کلمات آرامی است که در برهان قاطع از لغات زند و پازند یاد گردیده است. (از مقدمه‌ی برهان قاطع چ معین ص دوازده).

یَشت: بخشی از اوستا که به ستایش و گرامیداشت آفریدگار و ایزدان می‌پردازد. تعداد آنها در مجموع بیست و یک یَشت است. تعدادی از این یَشت‌ها از نظر مضمون کهن‌ترین بخش اوستا هستند که عبارتند از: فروردین‌یشت، مهریشت، زامیادیشت، آبان‌یشت، تِشتَریشت، اَشی‌‌یشت و بهرام‌یشت. هوم‌یشت نیز که اکنون در جزو یسناها قرار دارد، جزو بخش‌های کهن اوستا است.

یَشت‌های بیست‌و‌یک گانه اوستا به ترتیب عبارتند از: 
هُرمَزد‌یَشت، هَفتَن‌یَشت کوچک، اَردیبهشت‌یَشت، خُرداد‌یَشت، آبان‌یَشت (آناهیدیَشت/ اَرِدویسورَه‌یَشت)، خورشید‌یَشت، ماه‌یَشت، تِشْتَریشت (تیشْتَریشت/ تیریشت)، دَرواسپ‌یَشت، مهریَشت (میترایشت)، سروش‌یَشت هادُخت، رَشن‌یَشت، فروردین‌یَشت (فْرَوَشی‌یشت)، بَهرام‌یَشت، رام‌یشت، دین‌یَشت (چیسْتایَشت)، اَشی‌یَشت (اَرْت‌یَشت/ اَرْد‌یَشت)، اَشتاد‌یَشت، زامیادیَشت (کیان‌یَشت/ خْوَرِنَه‌یَشت)، هوم‌یَشت، وَنَند‌یَشت.

ویسپِرَد: بخشی از اوستا است که جزو اوستای اصیل نیست. در ویسپرد بخش‌هایی از یشت‌های کهن را با مفاهیم جدید زرتشتی آمیخته‌اند.

کَردِه: به معنای بریده. به هر یک از بخش‌های یشت‌ها و ویسپِرَد در اوستا گفته می‌شود.

گاثا: گاثه‌ها/ گاتها/ گاتا/ گاسان/ گاهان. سرودهای پنجگانه منسوب به زرتشت که از نظر نگارش (و نه مضمون) کهن‌ترین بخش اوستا است. این سرودها بطور پراکنده در یسناها پراکنده هستند. بخش‌های پراکنده گاثا در سده نوزدهم میلادی و با پژوهش‌های اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید. واژه گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را می‌دهد و در متون سنسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. گاثا سخن منظوم و شعرگونه‌ای است که ظاهراً به هنگام مراسم دینیِ پیروان مَزْدَیَسْنا/ مزداپرستان و به شکل گروهی اجرا و همسُرایی می‌شده است. این دین با بهدینی مزدیسنا یا زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، تفاوت دارد.

یَسْنا: یَسْنَه. یکی از بخش‌های اوستا که در بردارنده هفتاد و دو هات و از جمله گاثای زرتشت است. بخش عمده یسنا (به استثنای هوم‌یشت که در جزو یسناها داخل شده) ترکیبی از یشت‌های کهن و مضامین جدید است.

هات: ها. هر یک از بخش‌های هفتاد و دو گانه یسنا (و از جمله گاثا).

بَغان‌یَشت: نامی که به سه هات ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ یسنا داده شده است.

هفت‌هات: هَفتَن‌یَشت بزرگ. هَپتَنگ‌‌هائیتی (اوستایی). نامی که به هات‌های هشتگانه ۳۵ تا ۴۲ یسنا داده شده است. این هات‌ها پس از گاثای زرتشت از نظر زبان کهن‌تر از دیگر بخش‌های اوستا است.

اَمِشاسپَند: اَمِشَسْپِنتَه (اوستایی)/ اَمِشُسپَند و اَمَهرسْپَند (پهلوی). مفهومی جدید در اوستای نو که شش تن از ایزدان و معانی کهن و نو را در قالب شخصیت‌های همراه و پیرامون اهورامزدا در می‌آورند. این شش امشاسپند عبارتند از: اردیبهشت، شهریور، بهمن، خرداد، مرداد و اسفند. از این شش تن، سه تای نخست نرینه و سه تای بعدی مادینه هستند.

اَردیبهشت: اُردیبهشت/ اَشَه‌وَهیشتَه (اوستایی)/ اَرْت‌وَهیشْت (پهلوی). به معنای «بهترین اَشَه» (بهترین پیرو نظام هستی). یکی از اَمِشاسپَندان نرینه. 
شَهریوَر: خْشَترَه‌وَئیریَه (اوستایی)/ شَهرِوَر (پهلوی). به معنای حاکمیت و شهریاری نیک و نیز در وندیداد نامی برای چاقو یا تیغی که موبدان با آن به‌زعم خود دیو و جن و پری را از تن دیوزدگان و جن‌زدگان خارج می‌کرده‌اند. بعدها یکی از یکی از امشاسپندان نرینه. 
بهمن: وَهمَن (پهلوی)/ وُهومَنَه (اوستایی). به معنای اندیشه نیک و بعدها یکی از امشاسپندان نرینه. 
خُرداد: خورداد/ هورداد/ هَئوروَتات (اوستایی)/ خُردات (پهلوی). به معنای رسایی و بعدها یکی از امشاسپندان مادینه. 
مرداد: اَمُردات و اَمُرداد (پهلوی)/ اَمِرِتات (اوستایی)/ نْمِر یا نْمُرتو (هندواروپایی آغازین). واژه اَمِرِتات در اوستا به معنای نمیرندگی و بی‌مرگی، و در اوستای نو به چهره یکی از امشاسپندان مادینه و امشاسپند بانوی نگاهبان گیاهان و خوراک‌های گیاهی در می‌آید. 
اِسفَند: اِسپَند/ سِپَندارمَذ/ سِپَندارمَت (ارمنی)/ سْپَندارمَد (پهلوی)/ سِپَنتَه‌آرمِئیتی (اوستایی). در اصل به شکل آرمِئیتی به معنای زمین و ایزدبانو و نگهبان زمین سرسبز و بعدها به شکل سِپَنتَه‌آرمِئیتی/ سْپَندارمَذ یکی از امشاسپندان مادینه.

خُرده‌اَوِستا: خُردَک‌اَوِستا. بخشی از اوستا که مجموعه‌ای از نیایش‌ها و نمازهای مزداپرستان در آن گردآوری شده است. این بخش جزو اوستای اصیل نیست.

وَندیداد: وِدیوداد. نام بخشی از اوستا. دو فرگرد نخستین و چهار فرگرد پایانی وندیداد از نظر مضمون تا اندازه‌ای کهن و اصیل هستند. اما شانزده فرگرد باقیمانده که در میانه فرگردهای کهن داخل شده، از متون دینی و نحوه کیفرها و مجازات‌های زرتشتیان عصر ساسانی است. در نمونه‌ای از این مجازات‌ها چنین مقرر شده که چنانچه مردی سگ‌آبی را چنان بزند تا بمیرد، می‌باید برای مجازات و کفاره گناهش، یکی از خواهران یا دخترانش را به خزانه موبدان و یا به خود موبد واگذار کند. این خواهر یا دختر می‌بایست باکره و پانزده‌ساله باشد تا موبد او را به خود بپذیرد. نوع دیگری از مجازات‌ها سبک‌تر است و برای نمونه عبارت است از: تقدیم خوراک کباب به هجده نفر از موبدان یا تقدیم تعدادی رختخواب با زیرانداز و روانداز و بالش به آنان.

فَرگَرد: به معنای فصل و بخش. نام هر یک از بخش‌های وندیداد.

گزیده‌های زادْسْپَرَم: ویچیتَکی‌‌های زادْسْپَرَم (پهلوی). کتابی پهلوی نوشته زادسپرم در سده سوم هجری. در این کتابِ کشکولی و نه‌چندان با پایه و اساس مطالب متنوعی درباره آفرینش جهان و مبدأ خیر و شر، دریاها و کوه‌ها و رودها، تاریخ دین و سرگذشت زرتشت، شرح اندام آدمی و کارکردهای آن آمده است. در این متن گزارشی از روز پیام‌آوری زرتشت در نیمه فصل بهار آمده است که در جای دیگری گزارش نشده است.

آذَرفَرْنْبَغ (موبد): آذَرفَرْنْبَغ فرخزادان. از موبدان مشهور زرتشتی در اوایل سده سوم هجری و معاصر و معاشر با مأمون خلیفه عباسی. کتاب‌های پهلوی دینکرد و ماتیکان گُجَستَک اَبالیش از اوست که در دربار مأمون تألیف شده‌اند.

روایات آذَرفَرْنْبَغ فرخزادان: متنی پهلوی و مشتمل بر ۱۴۷ پرسش است که آذرفرنبغ به آنها پاسخ داده است. این پرسش و پاسخ‌ها در زمینه قیمومیت و ارث، پلیدی و طهارت، ارتداد، اعمال و مناسک دینی، جنگ با دشمن، توبه و خیرات است.

دینکرد: دینکَرت. بزرگترین کتاب و متن پهلوی که تاکنون بازمانده است. این اثر در مجموع نُه کتاب بوده که کتاب‌های اول و دوم و بخشی از ابتدای کتاب سوم از بین رفته است. این کتاب توسط آذرفَرنبَغ و عده‌ای دیگر در سده سوم هجری جمع‌آوری و نگاشته شده است. مضمون دینکرد در اصول عقاید زرتشتی و مباحثات و پاسخ به پرسش‌های دینی است. بخش هشتادم از کتاب سوم دینکرد به شرح ازدواج با محارم پرداخته و جزئیات آنرا به دقت بازگو کرده است. جزئیاتی مانند حق‌الارث دختری که در عین حال زن پدر خود نیز هست و مواردی مانند آن. در فصل‌هایی از این کتاب، به شرح و توصیف و اقامه دلایلی پرداخته شده تا اعتقادات و احکام ثنوی در دین زرتشتی را اثبات کنند. آنان همچنین دلایلی در رد نظر مخالفان ثنویت عرضه می‌دارند.  دلایلی که موبدان ارائه می‌کنند، می‌توانسته است به مانند هر نظریه دیگری به بحث و گفتگو گذاشته شود و موافقان و مخالفان خود را داشته باشد؛ اما آنان در ضمن شرح و استدلال‌های خود، به بیان سخنانی می‌پردازند که جنبه تخریب شخصیت و باورهای دینی مخالفان و دگراندیشان و حتی قتل آنان را به خود می‌گیرد.  آنان منکران و باورنیاوردگان به ثنویت را پیروان «بددینی» (در برابر «به‌دینی») می‌نامند و این بددینان را پیروان اندیشه بد، دیوسیرت، دروغ‌پرست، تباه‌گر، پتیاره، کامه‌پرست، روسپی‌پسند و دارنده همه‌گونه عیب‌های اخلاقی و بزه‌کاری‌های دیگر بر می‌شمارند. همچنین در بخش‌های دیگر (فصل ۱۲۵)، فتواهایی برای بهره‌گیری از زور، رزم‌افزار و سپاه برای نابودی این «بددینان» آورده شده است.

گُجَستَک‌اَبالیش: یکی از متون پهلوی زرتشتی نوشته آذرفَرْنْبَغ از اوایل سده سوم میلادی که در دربار مأمون خلیفه عباسی نوشته شده است. در این کتاب شرح مناظره آذرفرنبغ با شخصی به نام ابالیش آمده است. موضوع مناظره در زمینه اعتقاد به ثنویت، احکام تطهیر، و دیگر احکام شرعی زرتشتی است. او طرف مناظره خود را با عنوان تحقیرآمیز گُجستَک (پلید) خطاب کرده است.

مینوی خرد: دادِستان مینوی خرد/ دادِستانِ مینوگِ خْرَد (پهلوی). متنی پهلوی از اواخر دوره ساسانی یا سده‌های اول هجری است که به گونه پرسش و پاسخ نوشته شده است. در این کتاب موضوع‌هایی از قبیل سرنوشت آدمی پس از مرگ، آداب غذا خوردن، آداب ادرار کردن، آداب و رسوم دینی، ازدواج با محارم (خویدوده؛ بخوانید: خیدودَه)، عبادات روزانه، توبه، نکاتی در باره آسمان و آب و زمین، و توجه به جهان آخرت و امور معنوی بجای توجه به جهان مادی و امور دنیوی آمده است.

روایت پهلوی: کتابی پهلوی از مؤلفی ناشناس که در سده سوم یا چهارم هجری تألیف شده است. روایات پهلوی کتاب کشکولی در شرایع دینی زرتشتی است که مطالب متنوعی در زمینه چگونگی و احکام ازدواج با محارم (خویدوده)، احکام نذر و قربانی، احکام فروش برده به کفار، احکام توبه، تأثیر گناهان بر اندام آدمی، و شبیه اینها در آن آمده است.

شایست‌نشایست: شاییسْت نِه شاییسْت (پهلوی). از متن‌های پهلوی زرتشتی در ده فصل که در آن به مسائل فقهی و شرعی همچون درجات هشتگانة گناه‌ و میزان تاوان آنها، گناه‌های مستوجب اعدام، احکام حیض، احکام مرگ، آداب غذا خوردن و امثال آنها آمده است. شایست‌نشایست متممی نیز دارد که در انتهای متن آمده و آنرا متمم شایست‌نشایست می‌نامند. در این متمم شرح دعاهای روزانه که در هر روز خاص باید خوانده شوند، و نیز ثواب ازدواج با محارم (خویدوده) آمده است.

اَرداویراف: اَرتاگ‌ویراز (پهلوی)/ اَرتائی‌ویراپ (پهلوی). موبدی زرتشتی در زمان ساسانیان که همه خواهران خود را به سنت ازدواج با محارم (خویدوده) به زنی گرفته بود و به ادعای خودش سفری به جهان دیگر و بهشت و دوزخ کرد و خاطراتش را در کتاب اَرداویراف‌نامه نوشته است.

اَرداویراف‌نامه: اَرداویراز‌نامه/ اَرداویراف‌نامَگ و اَرداویرازنامَگ (پهلوی). کتابی پهلوی در ۱۰۱ فصل از زمان ساسانیان و نوشته موبدی زرتشتی به نام اَرداویراف که شرح ادعای سفرش به جهان دیگر و بهشت و شکنجه‌های دوزخی را در آن نوشته است. در این کتاب از خوردن می و بنگ و وصلت ارداویراف با همه هفت خواهرانش به سنت ازدواج با محارم (خویدوده) یاد شده است. تدوین نهایی کتاب در سده چهارم یا پنجم هجری صورت پذیرفته است.

در کتاب ارداویراف‌نامه شرح مفصل دوزخ و مجازات‌های دوزخی آمده است. پنج قطعه نقل‌قول از این متن پهلوی زرتشتی به شرح زیر است:
«دیدم روان مردی که گُه و چرک به خوردش می‌دادند و دیوان با سنگ و تبر او را می‌زدند. پرسیدم او چه گناهی کرد؟ گفتند او کسی بود که بسیار به گرمابه می‌رفت و چرک خودش را به آب و آتش و زمین می‌داد». «دیدم روان گناهکارانی را که می‌ریدند و گُه خود را می‌خوردند و باز می‌ریدند و باز می‌‌خوردند. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان به دین و اهورامزدا و روز رستاخیز و بهشت و دوزخ ایمان نداشتند». «دیدم روان زنانی که دشتان (خون حیض) خود را می‌خوردند. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان در ایام دشتان به آب و آتش و زمین و گیاه دست زدند و به آسمان و خورشید و ماه و ستارگان نگاه کردند». «دیدم روان زنانی را که از هر ده انگشت آنان چرک و خون جاری بود و می‌خوردند و از هر دو چشمشان کرم بیرون می‌آمد. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان زنانی بودند که سر و صورت خود را آرایش می‌کردند». «دیدم روان زنانی را که با دست و دندان، پستان خود را می‌بریدند و سگ‌ها شکمشان را پاره می‌کردند و پاهایشان بر روی فلز مذاب بود. پرسیدم آنان چه گناهی کردند؟ گفتند آنان زنانی بودند که در زمان عادت ماهانه غذا می‌پختند و آشپزی می‌کردند و نزد شوهر پاک خود می‌نهادند». (رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۳۵۸ تا ۳۶۱).

هادُخت‌نَسک: یکی از بخش‌های اوستای ساسانی بوده که تمام آن بجز تکه‌هایی از ادعیه و سرنوشت روان پس از مرگ، از بین رفته است. ویژگی‌ها و مشخصه‌های معادل با حوری‌های بهشتی در هادخت نسک آمده است. آنجا که زرتشت از اهورامزدا می‌پرسد «روان درگذشتگان در کجا و چگونه آرام می‌گیرد؟» و اهورامزدا در پاسخ او و ضمن توصیفات و داستان‌هایی که قهرمان آن «دَئِنَا»ی متوفی است، به دختران زیبا و سفید و باکره و پانزده ساله اشاره می‌کند که در شب سوم قبر به نزد درگذشتگان می‌آیند: «دختری (یا کنیزی) زیبا، دوشیزه، نورانی، خوش‌سیما، بلندقامت، با پستان‌های برجسته و برآمده، با بازوان سپید، با اندامی نیکو و پانزده ساله. دختری که بدنش به زیبایی همه زیبارویان خلقت است» (هادُخت‌نَسک، فرگرد دوم).

مادَیان هَزار دادِستان: ماتیکان هزار داتِستان/ مادَیانِ هَزار دادِسْتان (پهلوی). یکی از متون حقوقی ساسانی که تا به امروز رسیده است. کتاب ظاهراً در زمان خسروپرویز تألیف شده و تدوین نهایی آن در سده سوم هجری صورت پذیرفته است. نام این کتاب به معنای «مجموعه هزار فتوی» است و در آن مجموعه‌ای از احکام حقوقی که اتفاق افتاده بوده‌اند و یا ممکن بوده که اتفاق بیفتد، گردآوری شده است. مسائل کتاب بیشتر در حوزه حقوق مدنی و از جمله ازدواج، طلاق، ارث، قیمومت، موقوفات، برده‌داری، اجاره، ضمانت، و مانند آنها است. در کتاب به حقوق جزایی (جز چند نمونه) پرداخته نشده است. به موجب متن پهلوی مادیان هزار دادستان، زنان اموال و مایملک مرد دانسته می‌شده‌ و بهایی معین داشته‌اند. بهایی که معمولاً برابر با قیمت یک مرد برده، یعنی در حدود ۲۰۰۰ سکه نقره بوده است. در این متن همچنین آمده است که زنان به هنگام دشتان ماهانه موظف بوده‌اند تا در جایی زندان‌مانند و دور از همگان به نام دشتانستان اقامت کنند و از آن خارج نشوند و نگاهشان به آتش نیفتد. از آنجا که زنان در این مدت سخت آلوده و خطرناک دانسته می‌شده‌اند، موظف بوده‌اند از ظرف‌های مخصوصی استفاده کنند و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از دشتانستان نداشته باشند. زنان همچنین موظف بوده‌اند تا پس از پایان دشتان، دویست مور دانه‌کش را بکشند و خود را با پیشاب (ادرار) گاو نر شستشو دهند. چنانچه زنی در این مدت آهنگ شوهر خود را می‌کرد، سزایش «مرگ ارزانی» (اعدام) بود.

مادَیان یوشْتِ فْریان و اَخْت: مادَیانِ یوشْتِ فْریان (پهلوی). متنی پهلوی است در مناظره یوشْت (از پیروان دینی زرتشتی) و اَخت (از مخالفان دین زرتشتی). در این متن از اَخت با عناوینی همچون جادوگر و نادان و پیرو دروغ و تاریک‌اندیش یاد شده است. یوشت در آغاز هر پاسخ به هر سؤال اَخت را نفرین می‌کند و اَخت در جواب نفرین‌ها سکوت می‌کند. اَخت پس از پایان مناظره به دست یوشت کشته می‌شود.

روایات اِمید اَشَوَهِشتان: اِمیدِ اَشَوَهیشتان (پهلوی). مجموعه‌ای است از ۴۴ پرسش و پاسخ دینی در زمینه ازدواج با محارم (خویدوده)، ارثیه و طلاق، احکام ارتداد، وظایف موبدان متصدی غسل و تطهیر مردم، ممنوعیت گرمابه مسلمانان برای زرتشتیان، احکام حیض و شستشوی حائض با ادرار گاو، سرنوشت روان آدمی پس از مرگ و مسائل فقهی و شرعی دیگر. این متن در میانه سده چهارم هجری نوشته شده است.
  
آذرباد ‌مِهرِسْپَندان: آذرپاد مِهرِسْپَندان/ آتورپات مِهرِسْپَندان/ آتورپات مارِسْپَندان (پهلوی). موبدان موبد همزمان با شاپور یکم ساسانی. از او مجموعه اندرزهایی با نام اندرزهای آذرباد مِهرسْپَندان بر جای مانده است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه در باره او آورده است که «شاپور یکم ساسانی او و اولاد زرتشت (منظور آنان خود را از نسل زرتشت می‌دانستند) را موبدان موبد کرد و آنان ترتیبی دادند که هر کسی اجازه خواندن اوستا را نداشته باشد، مگر کسی که علمای دین کاغذی نوشته و به دست او داده باشند که چنین اجازه‌ای به او داده شده و اگر کسی بر او ایراد کرد، آن کاغذ را به جهت احتجاج نشان دهد» (بیرونی، آثارالباقیه، فصل ۸).

اندرز آذرباد ‌مِهرسْپَندان: اندرز آتورپات مارِسْپَندان. کتابی شامل مجموعه اندرزهایی از آذرباد مهرسپندان، موبدان موبد همزمان با شاپور یکم ساسانی. از اندرزهای اوست: «با خدایان و دوستان یگانه باش»، «راز به زنان مبر»، «تا توانی آب و زمین بخر». در اندرزهای آذرباد بر بی‌خردی و رازگشایی و اعتماد‌ناپذیر بودن زنان تأکید شده است.

پوریوت‌کیشان: (پهلوی)/ پَئوئیریوتْکَئِشَه (اوستایی). پَئوئیریو به معنای نخستین و تْکَئِشَه به معنای کیش و آیین است و در مجموع مفهوم نخستین پیروان کیش یا آیین کهن را می‌رساند: «اینک ما می‌ستاییم جان و وجدان و هوش و روان و فروهر نخستین پیروان آیین کهن و نخستین آموختگان آیین را؛ می‌ستاییم آن مردان و زنان پیرو نظام هستی را که بنیادگر پیروزی نظام هستی بوده‌اند» (بند ۱۴۹ فروردین‌یشت).

اندرز پوریوتْ‌کیشان: چیدَگ اَندَرزِ پوریوتْ‌کیشان (پهلوی). به معنای اندرز نخستین گروندگان به دین/ اندرز نخستین پیروان آیین کهن. اندرزنامه‌ای است در بیان اصول اعتقادی مَزدیَسنا و حساب پس از مرگ و موعود مزدیسنا و پل صراط و جر آنها.

اوشْنَر: مشاور کیکاووس به موجب اوستای نو و برخی متون پهلوی.

اندرز اوشْنَرِ دانا: اَندَرزِ اوشْنَرِ داناگ (پهلوی). متنی پهلوی است که در آن اندرزهای منسوب به اوشْنَر (مشاور کیکاووس) آمده است.

اندرز دانایان به مَزْدیَسنان: اَندَرزِ داناگان اُ مَزدیسنان (پهلوی). اندرزنامه‌ای است که موضوع اصلی آن مرگ، خیرات برای مردگان و طهارت در بامداد است. از متن‌های پهلوی زرتشتی که در سده‌های نخستین هجری و عمدتاً در دربار مأمون خلیفه عباسی نوشته شده‌اند.

اندرز خسرو قبادان: اَندَرزِ خُسْرَوْ کَوادان (پهلوی). اندرزنامه کوتاهی منسوب به خسرو انوشیروان است که گویند به هنگام مرگ در توصیف بی‌ارزشی این جهان گفته است.

مَنوچِهر پسر گُشْنْ‌جَم: برادر زادْسْپَرَم (مؤلف کتاب پهلوی گزیده‌های زادسپرم در سده سوم هجری) و مؤلف کتاب‌های نامه‌های منوچهر و دادستان دینی در سده سوم هجری.

نامه‌های منوچهر: کتابی پهلوی بر اساس نامه‌های شخصی به نام منوچهر پسر گُشْنْ‌‌جَم که در رد بدعت‌های برادرش زادْسْپَرَم در زمینه‌های طهارت و دیگر مواد فقهی زرتشتی نوشته شده است. این نامه‌ها متعلق به سده سوم هجری است.

زَندِوَهمَن‌یَسن: (پهلوی)/ زَند وُهومَن‌یَشت/ بهمن‌یَشت. به معنای تفسیر بهمن‌یَسن. از متن‌های پهلوی زرتشتی که در آن به موضوع‌هایی از قبیل مکاشفه و پیشگویی حوادث آینده، شرح حوادث پایان هزاره زرتشت و مصیبت‌های وارده بر جهان، ظهور سوشیانت‌ها و امثال آنها پرداخته شده است. در این کتاب برخی رویدادهای تاریخی و نیز باورها و آگاهی‌های نجومی کهن به منظور تطبیق آنها با اعتقادات زرتشتی تغییر داده شده است. در نمونه‌ای از این تغییرات و تحریف‌ها، زمان پادشاهی بلاش اشکانی به پس از زمان شاپور یکم و پیش از زمان بهرام گور منتقل شده است. در این متن همچنین نام موبدانی که در سکوب و قتل‌عام مزدکیان مشارکت داشته‌اند، آمده است.

ویثانَسک: مجموعه کوچکی از قطعات اوستایی که از دیگر منابع اوستایی یا پهلوی گردآوری شده است. در این متن عمدتاً به موضوع ازدواج یا ارتباط مرد زرتشتی با زن غیر زرتشتی و مسائل مربوط به فرزند و ارث پرداخته می‌شود.

پُرسِشْنی‌ها: از متن‌های پهلوی زرتشتی که در سده‌های نخستین هجری و عمدتاً در دربار مأمون خلیفه عباسی نوشته شده‌اند. پُرسِشْنی‌ها به شکل سؤال و جواب است و در آن به موضوع‌هایی از قبیل مسائل فقهی، ثواب و گناه و زندگی پس از مرگ پرداخته شده است.

وِجَرکرد دینی: ویجَرکَردِ دینیگ (پهلوی) به معنای فتواهای دینی. از متن‌های پهلوی زرتشتی که تألیف آن به مدیوماه پسر عموی زرتشت منسوب شده است. در این کتاب به موضوع‌هایی از قبیل توصیف گناهان و تاوان آنها، ابزار و ادوات برگزاری مراسم دینی، احکام ترحیم، ادعیه، احکام ارث و امثال آنها پرداخته شده است.

هادَگ‌مانْسَریگ: به مجموع بخش‌هایی از اوستا اطلاق می‌شود که مشتمل بر ادعیه و اذکاری است که در مراسم دینی خوانده می‌شود.

اَوْگِمَدَیْچا: قطعه کوچکی مشتمل بر ۲۹ جمله اوستایی که به احتمال بخشی از هادُخت‌نَسک بوده است. در این قطعات به موضوع مرگ و برخی ادعیه‌ها پرداخته می‌شود.

هیربَدستان و نِیرَنگستان: از متن‌های دینی و غیراصیل مَزدَیَسنا. هیربدستان را معمولاً در جزو نیرنگستان به شمار می‌آورند. این متون درشرح وظایف و تکالیف موبدان و برخی قوانین مذهبی و ادعیه است.

آفرینْگان: مجموعه‌ای از دعاهای مَزدَیَسنا و همراه با نذورات که در خُرده‌اوستا آمده و هیچیک از آنها جزو اوستای اصیل نیست.

دادستان دینی: کتاب پهلوی که منوچهر پسر گُشْنْ‌جَم در سده سوم هجری نوشته و متضمن برخی آرای او در دین زرتشتی و از جمله چگونگی سپردن لاشه انسان برای خوراک سگ و پرندگان، سرنوشت انسان پس از مرگ، و چگونگی معامله با کفار است.

گُشتاسپ: ویشتاسپَه و کَوی‌ویشتاسپَه (اوستایی). پادشاه کیانی و پسر لُهراسپ و نوه کیقباد. او به طمع تاج و تخت با پدر در افتاد و به قهر به هندوستان و روم رفت. در روم نام فرخزاد را بر خود نهاد و با کتایون دختر قیصر روم وصلت کرد. لُهراسپ درنهایت تخت شاهی را بدو سپرد و کناره‌گیری کرد. گشتاسپ سپس به دین زرتشت روی آورد و برای وادار کردن دیگران و از جمله خاندان رستم و زال به پذیرفتن دین جدید و نپذیرفتن آنان، دست به جنگ‌های دینی زد. در گاثای زرتشت چند بار از گشتاسپ به نیکی یاد شده است. چهره گشتاسپ در شاهنامه و اوستا متفاوت است. او در شاهنامه پادشاهی خودکامه و نیرنگ‌باز است، در حالیکه در اوستا ستوده شده و گرامی داشته شده است.

ویشْتاسْپ‌یَشت: گُشتاسپ‌یَشت. یکی از بخش‌های اوستا که جزو اوستای اصیل نیست. در این متن آموزش‌های دینی منسوب به زرتشت و خطاب به گشتاسپ‌شاه آمده است. همچنین درباره وظایف شاه نسبت به روحانیون و حمایت از دین و نیز سرنوشت روان پس از مرگ آمده است.

خویدودَه

خْویدودَه (بخوانید: خیدودَه): رسم و سنت ازدواج با محارم در میان زرتشتیان. در باره احکام خویدوده به تفصیل در کتاب‌های پهلویِ دینکرد، ارداویراف‌نامه، روایت پهلوی، مینوی خرد، روایت آذرفرنبغ فرخزادان، دادستان دینی، گزیده‌های زادسْپَرَم، متن جدیدتر روایات داراب هرمزد و غیره سخن رفته و جزئیات احکام آن (از جمله حق‌الارث دختری که زن پدر خویش نیز هست)، تشریح شده است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته می‌شده است (تفضلی، مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ میرفخرایی، روایت پهلوی، فصل هشتم).

آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ می‌داند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه می‌کند که محصول جفت‌گیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکته‌ای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیده‌های زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.

آذرفرنبغ هر کس را که با خویدوده مخالفت ورزد و آنرا سبک بشمارد، از تبار دیوان و دشمنان مردم می‌داند. او همچنین در پاسخ به مخالفان خویدوده و برای توجیه و تبلیغ دینی و ذکر محاسن آن، یادآور شده است که آیا بهتر نیست اگر زخمی در آلت مادر یا خواهر یا دختر وجود داشته باشد، پدر یا پسر یا برادر آنرا ببینند و بر آن دست برند و مرهم نهند؟
در فصل هشتم از متن «روایت پهلوی» برای تشویق مردم به اجرای خویدوده چنین توجیهی را آورده‌اند که اهورامزدا به زرتشت دستور اجرای خویدوده را می‌دهد و می‌گوید این کاری است که من با دخترم سپندارمذ انجام دادم و مشی نیز با مشیانه انجام داد.

در فصل ۸۶ از متن پهلوی ارداویراف‌نامه به زنان هشدار داده شده است که چنانچه از خویدوده خودداری کنند و آنرا سبک بشمارند، وارد دوزخ خواهند شد و در آنجا مارهای بزرگی وارد اندام تناسلی‌اشان خواهد شد و از دهانشان بیرون خواهد آمد.
به موجب فتوای بیستم از مجموعه فتاوی موجود در کتاب «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» اگر دختر یا خواهر مردی به خویدوده با او رضایت و موافقت نداشته باشند، مرد می‌تواند از زور استفاده کند و زن را وادار به اینکار کند.

در فصل هشتم کتاب روایت پهلوی آمده است:
«اگر مردی یک خویدوده با مادر و یکی نیز با دخترش کند، آنکه با مادر بوده، برتر از دختر است». «اگر با دختر و خواهرش خویدوده کرده باشد، آنکه با دختر بوده، برتر از آنست که با خواهر بوده باشد». «اگر پدری با دختر حلال‌زاده و تنی خودش خویدوده کند، برتر است؛ اما اگر با دختر نامشروع خودش که محصول آمیزش با زن دیگران بوده باشد، خویدوده کند، باز هم ثواب می‌برد». «روزی جمشید با خواهرش جمک بخوابید و از ثواب این همخوابگی بسیاری از دیوان بشکستند و بمردند». «اهورامزدا به زرتشت گفت که خویدوده بهترین و برترین کارها است. کسی که یکبار نزدیکی کند، هزار دیو می‌میرد؛ اگر دوبار نزدیکی کند، دو هزار دیو می‌میرد؛ اگر سه بار نزدیکی کند، سه هزار دیو می‌میرد؛ اگر چهار بار نزدیکی کند، مرد و زن رستگار خواهند شد». «پسر به مادر و پدر به دختر و برادر به خواهر باید بگوید که تن خود را برای آمیزش کردن به من بده تا اهورامزدا را خشنود کنیم و جای نیکی در بهشت بیابیم».

و نیز بنگرید به:

افسانه «ازدواج با محارم» در ايران باستان (علیرضا شاپور شهبازی)

خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی (جلیل دوستخواه)

خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟ (رضا مرادی غیاث‌آبادی)

***

آفرین ‌پیغمبر زرتشت: کتاب ساختگی که برخی از زرتشتیان در دوره معاصر نوشته و آنرا به زرتشت منسوب کرده‌اند.

آذرکیوان: یکی از زرتشتیان که کتاب‌ها و نامه‌ها و لغت‌های ساختگی نوشت و آنها را به دوران باستان منسوب کرد. لغات و آثار آذرکیوان از روی بی‌احتیاطی به منابع دیگر (و از جمله لغتنامه برهان قاطع) راه یافته است.

دَساتیر: کتابی ساختگی و مجعول که زرتشتی‌ای به نام آذرکیوان در دوره صفوی نوشت و به دوران باستان منسوب کرد. در این کتاب نامه‌هایی منسوب به کیومرث و سیامک و هوشنگ و طهمورث و فریدون و منوچهر و کیخسرو و زرتشت و بسیاری کسان دیگر آمده است که همگی ساخته و پرداخته او بودند. در این کتاب لغات ساختگی فراوانی نیز بکار رفته که همگی به دوران باستان منسوب شده‌اند. این لغات بر اثر غفلت به لغتنامه‌ها و برخی آثار مکتوب راه یافته است.

دَساتیر 
لغت‌نامه دهخدا 
دساتیر. [ دَ ] (اِخ ) دساتیر آسمانی. نام کتابی است که ملافیروز نام از ایران به هند برده و ترویج کرده و این کتاب ظاهراً در زمان شاه عباس اول جعل شده است، صد سال پیش از ملا فیروز. شاید جعل آن به زمان اکبرشاه (۹۶۳ – ۱۰۱۴ هَ. ق.) در هند باشد و این کلمه به معنی کتاب آسمانی از مجعولات خود کتاب دساتیراست. (یادداشت مرحوم دهخدا). مجعول کتابی در دوران سلطنت اکبرشاه در قرن دهم هَ.ق. بدست شخصی بنام آذرکیوان فراهم شده است و آنرا به پیغمبری مجعول از ایران باستان بنام ساسان پنجم نسبت داده و خود آنرا ترجمه و تفسیر کرده است. این کتاب بعدها بطبع رسید و مایه‌ی گمراهی فرهنگ‌نویسان شد و لغات ساختگی آن از راه فرهنگ‌ها در شعرهای شاعرانی مانند شیبانی و ادیب‌الممالک و فرصت راه یافت و غلط‌های تاریخی آن نیز وارد تاریخ دوران قاجار شد. بعضی از لغات دساتیری امروز در میان فارسی زبانان رواج دارد. (از دایرة المعارف فارسی ). رجوع به مقاله‌ی مرحوم پورداود در مقدمه‌ی همین لغتنامه و نیز به فرهنگ ایران باستان و مزدیسنا شود.

دیدگاه استاد پورداود درباره لغت‌های دساتیری 
استاد پورداود درباره لغت‌های دساتیری و چگونگی ساخت آن‌ها می‌نویسد: 
نویسنده دساتیر از برای لغت‌سازی چندین شیوه به کار برده است: به برخی از واژه‌های فارسی معنی دیگر داده، آمیغ که به معنی آمیزش است در دساتیر یعنی حقیقت و آمیغی یعنی حقیقی، یوزه به معنی توله شکاری درست است اما در دساتیر به معنی تفتیش است و جز اینها، برای برخی لغت‌های عربی؛ فارسی ساخته است، چون خانه‌آباد به جای بیت‌المعمور (کعبه) و هر سویه پادشاهان به جای ملوک‌الطوایف و کنور به جای فاعل و چشمیده به جای منظور و برش‌دید به جای قطع‌نظر از... و جز اینها.یک رشته از لغاتش مفهوم لغات تازی است: چون اویش = هویت، راست‌پوش = کافر، افرازستان = عالم علومی، فسرده‌شهر = عالم سفلی، نخستین‌انداز = بدیهه. برخی از لغت‌ها را از روی قیاس ساخته، از روی خورشید کلمات هورشید و ماهشید درست کرده است.در بسیاری از واژه‌های فارسی حرفی از اول و آخر آنها انداخته یا حرفی به اول و آخر آنها افزوده لغت‌های دیگری ساخته است: نیواره چوبی است که بدان خمیر پهن کنند درست مانند وردنه، نظر به ریشه و بنیاد آنها هر دو درست است اما در دساتیر به نیور یا نیوار معنی جو داده شده، باستان در دساتیر باس شده به معنی کهنه و قدیم در مقابل حادث، به انجام واژه چم (معنی) یک «راء» افزوده شده چمر یعنی آشکار و پیدا و در سرلغتِ «همه» حرف نفی «ا» افزوده، شده «اهمه» یعنی ناقص و ناتمام و جز آن، با این شیوه‌ها نویسنده دساتیر یاوه‌های خود را به قالب الفاظ و عباراتی به آسانی درآورده، زبان عهد ساسانیان به قلم داده است. از برای هیچ لغتی در تنگنا نبوده، بسا از برای یک لغت عربی چندین لغت تراشیده است: هر آینه بود، هر آینه هستی، ناچار باش، ناگزیر باش، ناچار هست، گرور فرتاش همه اینها به معنی واجب‌الوجود است. شایسته هستی، شایسته بود، ناور فرتاش یعنی ممکن الوجود.

دَشتانِستان: اطاقکی تاریک و زندان‌مانند که زنان زرتشتی دوره ساسانی می‌بایست در مدت دشتان ماهانه در آن اقامت کنند و در پایان خود را با پیشاب گاو نر بشویند.

وَنَنْد: وَنَنت (اوستایی)/ کرکس نشسته/ نَسْر واقع. ستاره سفید و پر نوری در صورت فلکی شَلیاق (چنگ)، که پس از تِشتَر (تیر/ شباهنگ/ شِعرای یمانی) و سَتَویس (سهیل) پُر نورترین ستاره آسمان است. یشتی از اوستا نیز به این ستاره اختصاص دارد و ونند‌یشت نامیده می‌شود. ونند در اوستا از یاران تشتر ستاره باران‌آور دانسته می‌شود.

هوم: هَئومَه (اوستایی)/ سومَه و سوم (سنسکریت). گیاه سپند و گرامی ایرانیان و هندوان باستان. از این گیاه در بسیاری از متون ایرانی و هندو به فرخندگی و با گرامیداشت فراوان یاد کرده شده و آنرا سرور، رد و شهریار همه گیاهان و رستنی‌ها می‌شناخته‌اند. با اینکه این گیاه کارکردهای آیینی و مقدس خود را تا اندازه زیادی از دست داده است، اما همچنان باورهای بسیاری در باره آن در میان مردمان نواحی گوناگون زنده مانده است. بخش‌هایی از کتاب اوستا به هوم اختصاص دارد و هوم‌یَشت نامیده می‌شود. هوم‌یشت در درون یسناها جای دارد و از یسنای نهم تا یازدهم را در بر می‌گیرد. البته یشت بیستم اوستا نیز هوم یشت نامیده می‌شود، اما تنها چند بند از هوم یشت اصلی را در بر دارد. هوم یشت، در بزرگداشت و ستایش این گیاه ارجمند سروده شده است.

آذَرفَرْنْبَغ (آتشکده): آذَرخُرداد/ آتورفَرْنْبَغ (پهلوی)/ آتشکده پارس/ آتشکده کاریان. یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان که در ناحیه کاریان در فارس جای داشته و متعلق به طبقه موبدان بوده است. مکان آن امروزه دانسته نیست.

آذَربُرزین‌مِهر: آذَرمِهربُرزین/ آتوربُرزین‌مِهر (پهلوی). یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان که در ناحیه ریوند در خراسان جای داشته و متعلق به طبقه کشاورزان بوده است. مکان آن امروزه دانسته نیست، اما گمان می‌رود در جای فعلی «قدمگاه» نیشابور بوده باشد.

آذَرگُشْنَسپ: آذَرگُشْنَسب/ آذَرگُشَسب/ آتورگُشْنَسپ (پهلوی)/ آذَربُرزْبُرزین. یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان که در ناحیه شیز در آذربایجان جای داشته و متعلق به پادشاهان و طبقه سپاهیان بوده است. مکان آن امروزه دانسته نیست. به موجب متن پهلوی بُندَهِش این آتشکده بر بالای کوه «اَسْنَوَند» جای داشته است.

آیین‌پَد: آیین‌بان، منصبی در دوره ساسانی که مراقب صحت و درستی انجام آیین‌ها و آداب بوده است.

تَنْسَر: موبدان موبد همزمان با اردشیر بابکان که نامه‌ای به شاه طبرستان نوشته و این نامه از منابع مهم و کمیاب از آن دوره است. شواهدی در دست است که گویا تنسر همان موبد کرتیر است.

آذَر: آتُر و آتَخْش (پهلوی)/ آتَر (اوستایی و فارسی باستان) آتَرْش/ آگِر (کُردی). آتش و ایزد نگاهبان آتش.

آذَرمِهر: از موبدان زرتشتی دوره ساسانی که به موجب متن پهلوی زَندِ وَهمن‌یسن (بهمن‌یَشت) در سرکوب و قتل‌عام مزدکیان مشارکت داشت. انوشیروان قبلاً آذرمهر را مأمور بررسی راه‌های مقابله و نابودی مزدکیان کرده بود.

دادهُرمُز: از موبدان زرتشتی دوره ساسانی که به موجب متن پهلوی زَندِ وَهمن‌یَسن (بهمن‌یَشت) در سرکوب و قتل‌عام مزدکیان مشارکت داشت.

نوشاپور: از موبدان زرتشتی دوره ساسانی که به موجب متن پهلوی زَندِ وَهمن‌یَسن (بهمن‌یَشت) در سرکوب و قتل‌عام مزدکیان مشارکت داشت.

ماهْدادان: از موبدان زرتشتی دوره ساسانی که به موجب متن پهلوی زَندِ وَهمن‌یَسن (بهمن‌یَشت) در سرکوب و قتل‌عام مزدکیان مشارکت داشت.

پورشَسپ: پوروشَسپه (اوستایی)/ پُروشَسپ (پهلوی). پدر زرتشت.

دُغْدو: دُغدو/ دوغْذُوَه. زن پورشسپ و مادر زرتشت در روایت‌های داستانی متون پهلوی. این نام در اوستا نیامده است.

زاویشی: نام خانوادگی مادر زرتشت. این نام در اوستا نیامده است.

زَرَتوشْتْری: نام پسر زرتشت که در گاثا آمده است.

آراسْتی: (اوستایی). عموی زرتشت و پدر مدیوماه در متون پهلوی. این نام در اوستا نیامده است.

مَدیوماه: مَدیوماهِ سِپیتْمان. پسر آراستی و پسر عموی زرتشت و نخستین گرونده به دین او.

زَرتُشت خورِّگان: زرتشت بوندس. مردی که در دوره ساسانی دین نوینی به نام «درست‌دینی» یا «زرتُشتگانی» آورد. گفته شده که مزدک نیز از پیروان او بود. آگاهی‌ها و منابع در باره او بسیار اندک و متناقض است. محتمل است که بوندوس با زرتشت خورگان دو شخصیت جداگانه باشند.

زَرتُشتْگان: پیروان زرتشت بوندوس/ زرتشت خورِّگان که پیشوای مزدک بود. از این دین آگاهی‌ای در دست نیست و به احتمال در زمان قتل‌عام‌های دینی دوره ساسانی، منابع در پیوند با این دین و پیام‌آورش از بین رفته است.

آنکِتیل دوپِرون: آبراهام یاسِنت آنکِتیل دوپِرون (Abraham Hyacinthe Anquetil-Duperron). نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان (۱۷۳۱ - ۱۸۰۵ میلادی). آنکتیل دوپرون سرگذشت عجیبی داشت. او در حالیکه دانشجویی ساده بود، با دیدن چند برگ از اوستا در کتابخانه سلطنتی پاریس دچار شوق فراوانی برای آشنایی با آن کتاب و نیز زبان فارسی و سنسکریت شد. این در حالی بود که هنوز جهانیان چیزی از اوستا نمی‌دانستند. او مصمم می‌شود که با جیب خالی و اندک پولی که دوستانش به او قرض داده بودند، به عنوان ملوان ساده وارد کشتی‌ای شود که به هند می‌رفت. در هند سه سال دچار دربدری در شهرهای گوناگون شد و به اندازه‌ای بدهکاری بالا آورد که سفیر فرانسه هشدار داده بود که کسی مایحتاج نسیه به او ندهد. اما او پاسخ داده بود که: «من مانند یک سرباز مقاومت می‌کنم، پیروز گشته و یا کشته می‌شوم. اندکی نان و پنیر و آب چاه برایم کافی است. آتش روشن نمی‌کنم، لحاف بر خود نمی‌کشم و سوگند وفاداری هم به کسی یاد نمی‌کنم». پارسیان هند که شور وصف‌ناپذیر او به متون کهن را می‌دیدند، نسخه‌های خطیِ قلابی‌ای را به قیمت گزاف به او می‌فروختند و روند مطالعات و وضعیت مالی او را بغرنج‌تر می‌کردند. او در نهایت پس از هفت سال مشقت و پایداری به هدف خود نائل می‌آید و پس از پشت سر گذاشتن همه ناملایمات، در انبار کشتی‌ای که زندانیان را به اروپا می‌بُرد، مخفی می‌شود و به وطن خویش باز می‌گردد. آنکتیل پس از بازگشت، نخستین گزارش خود از یک متن ناشناخته باستانی که اوستا نام داشت را منتشر می‌کند. روشنفکران آن روز فرانسه (و از جمله ولتر و اصحاب دایره‌المعارف) او را دیوانه‌ای حقه‌باز و بی‌سواد قلمداد می‌کنند و موجب می‌شوند که کسی به دستاورد دوپرون توجه نکند. این بی‌توجهی شصت سال بطول انجامید. آنکتیل در زمانی که در هند بود، حدود ۱۲۰ جلد کتاب و ۲۵۰۰ صفحه که خودش رونویسی کرده بود را تهیه کرد و همگی آنها را در اوج بی‌بضاعتی به رایگان به کتابخانه سلطنتی پاریس هدیه کرد. هنگامی که پس از انقلاب کبیر فرانسه برای او مستمری معین کردند، او به‌رغم استیصال آنرا نپذیرفت و گفت که کارهایی که انجام داده برای دستمزد نبوده است. توجه جدی به آثار و دستاوردهای آنکتیل دوپرون و تردید در بدگویی‌های ولتر، به مرور و پس از انتشار مطالعات راسموس راسک و تنها هنگامی آغاز شد که او مرده بود. هر چند که اطلاعات دوپرون تا حد زیادی نادرست بود، اما او آغازگر راهی بود که بعدها دیگران آنرا تکمیل کردند. از جمله آثار اوست: تحقیقات پیرامون زبان‌های کهن ایران، رساله در باره درستی اوستا، نظام علوم دینی مغان از دیدگاه پلوتارک، اوستا اثری از زرتشت، قانونگذاری شرقی، رساله در باره تطبیق آرای مؤلفان یونانی به ویژه هرودوت و کتزیاس در باره آغاز و طول مدت امپراتوری آشور و نیز آرای ایرانیان در باره سلسله پیشدادیان، ملاحظاتی پیرامون امپراتوری مادها و پارس‌ها در مقایسه‌ای با سلسله‌ای موسوم به کیانیان در آثار شرقی، تکمله‌ای بر سلسله‌های پیشدادیان و کیانیان، تحقیق پیرامون مهاجرت‌های مردها- قوم باستانی آسیا، در باره کلام و فلسفه و عقاید هندیان.

کِریستِنسِن: آرتور کریستنسن (Arthur Christensen). ایران‌شناس دانمارکی (۱۹۴۵ - ۱۸۷۵ میلادی). مؤلف کتاب‌هایی از جمله: ایران در زمان ساسانیان، و قباد و مزدک و وضع مردم در زمان ساسانی. کریستنسن بخصوص متخصص دوره ساسانی است.

نولدِکِه: تئودور نولدِکِه (Theodor Noldeke)، شرق‌شناس و شاهنامه‌شناس آلمانی (۱۹۳۰ - ۱۸۳۶ میلادی). از جمله آثار اوست: حماسه ملی ایران، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان و اساس زبان‌شناسی ایران.

بارتولومِه: کریستیان بارتولومه (Christian Bartholomae)، ایران‌شناس و اوستاشناس آلمانی (۱۹۲۵ - ۱۸۵۵ میلادی). مؤلف کتاب‌های دستور لهجه‌های باستانی ایران، تحقیقاتی در باب سکه‌شناسی اشکانی، ترجمة گاثا، ترجمة ارت‌یشت و کتاب عظیم فرهنگ ایرانی باستان.

یوسْتی: فردیناند یوستی (Ferdinand Justi). ایران‌شناس آلمانی و متخصص زبان‌های ایرانی (۱۹۰۷ - ۱۸۳۷ میلادی). از جمله آثار اوست: دست‌نامه زبان اوستایی، فرهنگ کردی به فرانسه و  گرامر زبان کردی. مهمترین اثر یوستی کتاب نامنامه ایرانی است. او در این کتاب عظیم تمامی نام‌های ایرانی از کهن‌ترین زمان‌ها تا روزگار معاصر بر اساس منابع آشوری، عیلامی، یونانی، لاتینی، ارمنی، سُریانی، عربی و فارسی را گردآوری و ثبت کرده و شرح داده است.

آلتهایْم: فرانتس آلتهایم (Franz Altheim). متخصص آلمانی تاریخ ادیان و زبان‌شناسی باستانی (۱۸۹۸- میلادی). از جمله آثار اوست: اوستا، تاریخ متون اوستایی، کتیبه‌های گرجی، ادبیات و اجتماع در دوران باستان، اسکندر و آسیا، اسکندر کبیر و اوستا، تاریخ اقتصادی دوران باستان، آرامیان در ایران، تحقیقات پیرامون لغت‌شناسی کلاسیک و تاریخ باستان، متن آرامی دو زبانی آشوکا مکشوفه در قندهار، زبان‌ آرامی در عصر هخامنشی، تاریخ هون‌ها، کتیبه دو زبانی یونانی- آرامی از قندهار و ارزش لغت‌شناسی آن، ایران باستان، کتیبه‌های خوارزمی، آیین هلنی در آسیای میانه، زمان زرتشت و سفالینه‌هایی با نوشته پهلوی.

بَلاش: وَلاش/ وَلَخْش (پهلوی)/ وَلَرْش (ارمنی)/ وُلُگِسِس (یونانی)، بلاش یکم، اشک بیست و دوم. بیست و سومین شاه اشکانی (سلطنت ۷۸ - ۵۱ میلادی). او به منظور از بین بردن نفاق و آشوب در خاندان اشکانی، برادران خود را به عنوان شاهان محلی به ارمنستان و آذربایجان گسیل داشت. بلاش یکم، سِمپتیموس سِوْروس امپراتور روم را شکست داد. گفته می‌شود که نسخه‌ای از اوستا در زمان او گردآوری و تدوین شد.

در پایان لازم به یادآوری است که این دین در زمان ایجاد خود در اوایل عصر ساسانی، «بهدینی» خوانده می‌شده است، اما در سده‌ی گذشته نامِ «دین زرتشتی» را بر آن نهاده‌اند. با این حال زرتشتیانِ سنتی کماکان همکیشانِ خود را با نام «گاوارونی/ گابارونی» (منسوب به «گبر») خطاب می‌کنند. این دین ارتباطی با شخصِ زرتشت ندارد.

بنگرید به: مرادی غیاث‌آبادی، رضا، فرهنگنامه ایران- دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن، ویرایش اول، تهران، ۱۳۹۲، ۸۴۸ صفحه، قطع وزیری، ۵۰۰۰ مدخل الفبایی-موضوعی، ۵۰۰ عکس اختصاصی، شابک ۸-۹۶۳۹-۰۴-۹۶۴-۹۷۸.

گفتارهای دیگر:









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.