زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وهدینی، مزدیسنا)
زَرْتُشتی: زَردُشتی. دینی که در اوایل دوره ساسانی
به دست موبد کرتیر و با حمایت اردشیر بابکان و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی
جامعه و پیوند میان دین و دولت پدید آمد و آنرا بِهدینی/ وِهدینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا
نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد و
ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/
گاوارونی» مینامند که شکل تغییر یافته نام کهنتر «گَبر» است.
گَبْر: اصطلاحی که در سدههای میانه برای نامیدن کسانی بکار میرفت که بعدها در دوره قاجاری زرتشتی نامیده شدند. اصطلاح دیگری که در آن دوران رواج داشته «مجوس» است که به عموم ادیان بازمانده از دوران باستان اطلاق میشده است. امروزه کماکان زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» مینامند که شکل تغییر یافته گبر است.
بجز متن گاثا، که به زرتشت منسوب شده است، نشانهای
از نام زرتشت و دین او یا دین زرتشتی/ بهدینی در متون مکتوب و شواهد باستانشناختی
ماقبل ساسانی شناخته نشده و دانسته نیست که آیا دین زرتشتیِ پدید آمده در دوره ساسانی
با الهامگیری از دین کهنترِ احتمالیای که متعلق به زرتشت بوده، ساخته شده و یا از
اساس دین تازهای بوده است. صرف وجود نشانههای آتشدان یا مراسم دینی مرتبط با آتش
الزاماً نشانهای از حضور دین زرتشتی یا دین متعلق به زرتشت نیست و آداب و آیینهای
بسیاری از ادیان کهن در پیوند با آتش و با بهرهگیری از آن بوده است. بیرونی آورده
که پیروان زرتشت تحت تأثیر ادیان قدیم حَرّان (در بینالنهرین شمالی) بودهاند (بیرونی،
آثارالباقیه، فصل ۱۸).
دین زرتشتی دوره ساسانی از نظر سیاسی متکی و وابسته
به دستگاه سلطنت و جزئی از آن؛ از نظر اجتماعی متکی بر بسط سلطه و نفوذ بر تمامی ارکان
زندگی اجتماعی و شخصی مردم (حتی تا حد اجرای آداب تطهیر زنان حائض در نزد موبدان و
توسط آنان)؛ و از نظر اعتقادی متکی بر ثنویت و مزداپرستی، تقدس افراطی آتش، اعتقاد
به دورههای آفرینش ۱۲،۰۰۰ ساله مشتمل بر چهار زیردوره ۳۰۰۰ ساله، نحس دانستن سیارات،
آداب و مراسم دینی و نیایشخوانیها و دعاخوانیها و وردخوانیهای پیچیده و فراوان،
تجمعهای مکرر و اجباری در آتشکده و دریافت نذورات از مردم، تبدیل جشنهای مردمی یا
دینی ماقبل خود به مناسک نیایشی انحصاری زیر نظر موبدان، امور فقهی وشرعی و پاکی و
نجاستیهای دشوار و سختگیرانه، طرد زنان و ایجاد فاصله عمیق حقوقی و اجتماعی میان آنان
با مردان، و ممنوعیت ادیان و اعتقادات دیگر و «دیو» و «دیوپرست» دانستن آنها بوده است. دستگاه دینی و موبدان دوره ساسانی با همراهی دربار و دستگاه سلطنتی،
صاحب اختیار کامل تمامی نهادهای فقهی، حقوقی، قضایی، اقتصادی و اجتماعی کشور بودهاند
و تمامی اعمال و جزئیات زندگی انسان از پیش از تولد تا پس از مرگ تحت هدایت و نظارت
آنان بوده است. با توجه به جامعه طبقاتی دوره ساسانی، موبدان نیز یکی از طبقات ممتاز
جامعه که دارای تبار برتر هستند، به حساب میآمدهاند. این ملاحظات هنوز نیز در شکل
موروثی بودن مقام و مرتبه موبدی و وجود محلهای اختصاصی در شهر برای سکونت آنان، زنده
مانده است.
تحریف و نابودی منابع کهن: دین زرتشتی دوره ساسانی
به دلیل وظیفهای سیاسی که برای تثبیت قدرت ساسانیان و یکدست کردن دینی جامعه به عهده
داشت، تا حد زیادی متکی بر نابودی یا تحریف و مصادره منابع و اسناد کهن، و نیز انتساب
متون نوساخته به اعصار کهن بوده است. به این منظور که هرگونه تضاد و تناقضی میان باورها
و دادههای کهن با انگارههای نوساخته آنان از بین برود و نیز با تاریخسازیهای لازم،
نیاز دستگاه سیاسی برای کسب مشروعیتِ منجر به قدرت، برآورده شود. آنان متون کتاب اوستا
را که در اصل متعلق به ادیان پیشین بودهاند را پس از تحریف و پس از سرکوب پیروان آن
ادیان، به نام متون دینی خود مصادره میکنند تا همچون مانویان و مسیحیان صاحب کتاب
باشند. در تداوم این روند، بسیاری از متون اوستایی و تاریخنامههای کهن در زمان ساسانی
از بین میروند و متون جدید، تحریف شده و نوساخته جای آنها را میگیرد. آنان به همین
منظور ترتیبی داده بودند تا هر کسی حق خواندن اوستا را نداشته باشد. چنانکه ابوریحان
بیرونی آورده است که: «شاپور یکم ساسانی آذرباد مهرسپندان و اولاد زرتشت (منظور آنان
خود را از نسل زرتشت میدانستند) را موبدان موبد کرد و آنان ترتیبی دادند که هر کسی
اجازه خواندن اوستا را نداشته باشد، مگر کسی که علمای دین کاغذی نوشته و به دست او
داده باشند که چنین اجازهای به او داده شده و اگر کسی بر او ایراد کرد، آن کاغذ را
به جهت احتجاج نشان دهد» (بیرونی، آثارالباقیه، فصل ۸).
متون دینی زرتشتی: از دین زرتشتی تعداد زیادی متون
به زبان پهلوی باز ماندهاند. برخی از این متون در زمان ساسانی و عمده آنها در سدههای
نخستین هجری و به ویژه در زمان مأمون خلیفه عباسی و در دربار او نوشته شدهاند. موضوع
و مضمون این متون که غالباً به صورت کشکول و کموبیش شبیه یکدیگر هستند، احکام فقهی
و شرعی و اصول و فروع اعتقادی است. موضوعهایی از قبیل احکام طهارت، شستشو با ادرار
گاو، بهشت و دوزخ، عذابهای دوزخی، احکام ازدواج با محارم (خویدوده [بخوانید: خیدوده])، نحوه حقالارث
دختری که زن پدر خود نیز هست، احکام دخمه و سپردن لاشه آدمی برای خوراک سگها و پرندگان،
جهانبینی و ثنویت و هستیشناسی مزدیسنا، رویدادهای هزارهها، خرید و فروش برده و چگونگی
تولید برده با اجاره دادن زنها، غیبگویی، مناظره با شکاکان و مرتدین، احکام معامله
با کفار و امثال اینها.
سختگیریهای دینی: دین زرتشتی عصر ساسانی همچنین
متکی بر سختگیریهای مذهبی و دخالت در تمامی امور روزمره جامعه و مردم و از جمله امور
سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره بوده است. بخشی از این سختگیریها که در منابع پهلوی
زرتشتی از آنها به صراحت یاد شده، عبارتند از: مجازات جرم یا گناه مرد با سپردن خواهر
یا دخترش با موبدان (رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۱۴۳۴ و ۱۴۶۳)؛ حق مرد مبنی بر اجاره
دادن زنش به مردی دیگر (بارتلمه، ۱۳۴۴)؛ تولید برده با اجاره دادن زن کنیز و فروش فرزندان
او (بارتلمه، ۱۳۴۴)؛ منسوب داشتن تبار زن به اهریمن (بهار، بندهش، بخش نهم)؛ همخوابگی
موبدان با زنان به منظور بخشیده شدن گناه (رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۲۴۴۷ و ۲۴۴۸؛ رضی، وندیداد، ص ۱۴۳۴ و ۱۴۶۳)؛ تشویق و اجبار به ازدواج با محارم (آذرفرنبغ،
روایات آذرفرنبغ فرخزادان، ص ۱۶)؛ موظف کردن دختر به ازدواج در سن نُه سالگی و مجاز
دانستن ازدواج در سن سه سالگی (آذرفرنبغ، روایات آذرفرنبغ فرخزادان، ص ۹ تا ۱۱)؛ ازدواج
موقت و مشترک کارفرما و پسران او با زنان کارگر (رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۳۸۵ و ۳۸۶؛ بارتلمه، ۱۳۴۴)؛ گناه شانه کردن مو در کنار آتش (برتلس، ص ۴۷ و ۴۸)؛ وادار
کردن به وضو و غسل با پیشاب گاو (فضیلت، جلد اول، ص ۱۱ تا ۱۴؛ دوستخواه، اوستا، جلد
دوم، ص ۷۱۳ تا ۷۱۶؛ رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۵۲۸ و ۵۲۹)؛ تعریف نشدن شخصیت حقوق
و حق مالکیت برای زن (بارتلمه، ۱۳۴۴)؛ تجویز کتک زدن برده (روایت پهلوی، ص ۲۸۸ و ۲۸۹)؛ تشویق و تبلیغ ثنویت و منکران آنرا پیروان اندیشه بد، دیوسیرت، دروغپرست، تباهگر،
پتیاره، کامهپرست، روسپیپسند دانستن و لزوم بهرهگیری از زور و رزمافزار برای مقابله
با آنان (آذرفرنبغ، دینکرد، جلد دوم)؛ مجازات ارتداد با زنده پوست کندن مجرم و جدا
کردن تمام بندهای بدنش از یکدیگر (رضی، دانشنامه ایران باستان، ص ۱۲۴۳ تا ۱۲۴۶).
مجازاتهای دینی زرتشتی: مجازاتهای مذهبی زرتشتی
در عصر ساسانی از خشنترین انواع ممکن مجازات در تاریخ بشری بوده است. مجازاتها و
شکنجههایی که آرتور کریستنسن به دقت آنها را شرح داده است: آنان ابتدا آلات و ادوات
شکنجه را در برابر چشم متهم میگستردند. زندانیان را از انگشت و یا از پا بطور سرنگون
آویزان میکردند و آنان را با تازیانه میزدند. در زخمها سرکه و نمک و انقوزه میریختند.
اندام آن بینوایان را یک به یک قطع میکردند و پوست سرشان را میکندند. گاه پوست چهره
را از پیشانی تا چانه بر میداشتند و گاهی پوست دست و پشت آنان را میبریدند. سرب گداخته
یا روغن داغ در گوش و چشم میریختند و زبان آنان را میبریدند و میل سرخ بر چشم میکشیدند.
تمام یا قسمتی از پوست زندانی را میکندند و پر از کاه میکردند و از درخت میآویختند
تا دیگران ببینند. زندانی را بر روی زمین یا بر روی دار سنگسار میکردند و یا زندهزنده
لای دیوار مینهادند. گاه آن بخت برگشته را زیر پای فیلها میانداختند و گاه گردن
او را از پشت سوراخ میکردند و زبان را از آن سوراخ بیرون میکشیدند. جوالدوز در چشم
و تمام بدن فرو میکردند. سرکه و خردل در دهان و چشم و بینی آنان میریختند تا مرگشان
فرا رسد.
یکی از ادوات کثیرالاستعمال، شانه آهنین بود که
گوشت تن محکوم را با آن میکندند و بر استخوانهای بیرون زده، نفت میریختند و آتش
میزدند. شکنجه چرخ و اعدام با سوزاندن بر روی خرمن هیزم آتش زده، از دیگر شکنجههای
متداول در بین روحانیون زرتشتی عصر ساسانی بود. نوع دیگری از شکنجه، موسوم به مجازات
«نُه مرگ» بود. این شکنجه از این قرار بود که جلاد به ترتیب انگشتان دست و انگشتان
پا را قطع میکرد و بعد دست و پای راست را تا مچ میبرید. سپس دست را تا آرنج و پا
را تا زانو قطع میکرد. پس از آن گوش و بینی و پشت سر را میبرید. آنگاه اجساد اعدام
شدگان را نزد حیوانات وحشی میانداختند (کریستنسن، ص ۳۶۶ و ۴۱۴ تا ۴۱۶).
با این همه، شواهد موجود حاکی از آنست که دین زرتشتی
(بهرغم تبلیغات و فشارهای زیادی که برای گرویدن به آن وجود داشته)، دین سراسری و همگانی
مردم نبوده و تنها در نواحی قدرت ساسانیان تبدیل به دین عمومی شده است.
از موبد کرتیر، بنیانگذار دین زرتشتی و توسعه دهنده
سختگیریها و سرکوبهای دینی عصر ساسانی، کتیبههایی بازمانده است که در آنها به صراحت
شرح خشونتورزیها و تنگنظریهای خود را آورده است.
کَرْتیر: کَردیر/ کودیر، ملقب به موبد اورمَزد. موبد خشن و سختگیر اوایل دوره ساسانی و به وجود آورنده دینی که در دوره قاجاری دین زرتشتی نامیده شد. او با شش پادشاه نخست ساسانی همزمان بود و در زمان بهرام یکم و بخصوص بهرام دوم به اوج قدرت رسید. با پیروان ادیان دیگر به سختی مبارزه کرد و با نفوذی که در دربار ساسانی داشت، ترتیب قتلعام و نابودی همه آنان و نیایشگاههای آنان را داد. او همچنین مکان آن نیایشگاهها را تبدیل به آتشکده میکرد. او لقب و عنوان «موبد اورمَزد را همراه با کلاه قیچینشان و کمربند تشریفاتی از هرمزشاه دریافت کرده بوده است. از کرتیر کتیبهها و سنگنگارههای متعددی در دست است.
کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت: کتیبهای از کرتیر (پدیدآورنده دین بهدینی در زمان ساسانی که در سده اخیر نام جدید دین زرتشتی بر آن نهاده شده است) موبد پرنفوذ و سختگیر ساسانی بر دیواره بنای کعبه زرتشت در نقشرستم. این کتیبه در ۱۹ سطر به زبان پهلوی ساسانی بر دیواره شرقی کعبه زرتشت و در زیر تحریر پهلوی ساسانی کتیبه شاپور یکم نوشته شده است.
کرتیر در این کتیبه ابتدا خود و عناوین خود را معرفی میکند و سپس سختگیریهای دینی خود و سرکوب و قتلعام پیروان ادیان دیگر و تخریب نیایشگاهها و ساختن آتشکدهها را شرح میدهد: «اهریمن و دیوان (منظور مخالفان) از من ضربتها و درد و رنج فراوان دیدند. آنگاه کیش اهریمن (منظور ادیان غیر زرتشتی) و دیوان از شهر رخت بر بست و بیرون برفت. یهودیان و بوداییان و برهمنان و نزاریان و مسیحیان و غسالیان و مانویان اندر شهر کشته شدند. بتهایشان (منظور خدایانشان) نابود گردید و دیوخانههایشان (منظور نیایشگاههایشان) بر آشفت و ویران گردید. شهر به شهر و جای به جای. معابدشان تبدیل به جایگاه ایزدان شد. آنگاه من بسا آتشکده نشانیدم اندر شهر و بسا موبدان که خرسند و کامیاب شدند… من کافران و ملحدانی (منظور غیر زر تشتیانی) که به انجام فرائض دینی نپرداختند، کیفر دادم. بسیار کسان به دین روی آوردند و بسیاری دست از دین دیوان برداشتند… بگذارید که من کرتیر به خواست خدا به همه نشان دهم که چه کارهای مفیدی در کشور انجام شده… بگذارید تا ایزدان اسرار آسمانها و اعماق دوزخ را بر من روشن سازند. من بسا پرهیزگار و دادگر هستم… برای من مایه مباهات است که نامم در نوشتهها و اسناد دولتی آمده است… بدانید که این من هستم: کرتیر!» (بخشهایی از متن کتیبه).
سختگیریهای موبدان زرتشتی عصر ساسانی موجب از هم
پاشیدن شیرازه جامعه ایرانی و نظامهای اجتماعی کهن آن میگردد.
دوزخ و مجازاتهای دوزخی: بر اساس متون دینی زرتشتی
عصر ساسانی، دوزخ مکان اقامت و عقوبت گناهکاران و مقصرین در جهان آخرت است. دوزخ چاهی
عمیق و تاریک است که در آن انواع جانوران زیانبار اعم از مار و کژدم میزیند و آدمیان
را عذاب میدهند و اندام آنان را میجوند. در دوزخ انواعی از عذابها همچون میخ بر
چشم کردن، زنان را از پستان آویزاندن، و بُریدن زبان و دیگر اعضای بدن آدمی رواج دارد.
در دوزخ گُه (مدفوع) مردان و دَشتان (خون حیض) زنان را در دهان مردم میریزند تا بخورند
و بیاشامند. در دوزخ مارها را در ماتحت زنان فرو میکنند تا از دهانشان بیرون آید و
یا اینکه آنها را همراه با کرم و عقرب در دهان و ماتحتشان کنند و سگها شکمشان را پاره
کنند و رودههایشان را بخورند. در دوزخ زنان پستانهای خود را و یا فرزندان خود را
زندهزنده در چرک و دشتان میپزند و میخورند و یا پستانها و زبانهایشان خوراک کرمها
میشود. در دوزخ اجساد مردگان را با خون و چرک و کثافات میآمیزند و به خورد مردم میدهند.
مردان را در دیگ آب جوش میپزند و میخ در دو چشم زنان فرو میکنند.
برخی از اعمال انسان که موجب چنین عقوبتهایی میشده،
عبارت است از: آب بر آتش پاشیدن، به آتش بیاحترامی کردن، مو بر آتش انداختن، ناخن
بر آتش انداختن، بد به آتش نگاه کردن، آتش مقدس را خاموش کردن، در مرگ کسی گریه کردن،
ایستاده شاشیدن، دیو پرستیدن (پرستش خدایی بجز اهورامزدا)، تبلیغ ادیان دیگر، ارتداد،
کمفروشی، بدگویی، مالاندوزی، همجنسگرایی، رابطه با مرد بیگانه، زباندرازی به شوهر
و جواب شوهر را دادن، آرایش کردن، حجاب کامل سر تا به پا را رعایت نکردن، تن به همبستری
با شوهر ندادن، آشپزی کردن در وقت عادت ماهانه، بیقدر کردن ازدواج با محارم و جز اینها.
(فیلیپ ژینیو، ۱۳۸۲؛ میرفخرایی، هادختنسک، ۱۳۷۱؛ تفضلی، ۱۳۸۰، رضی، ۱۳۸۰؛ رضی، ۱۳۸۱)
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک: این یکی از شعارهایی
است که عدهای از زرتشتیان به تازگی آنرا به عنوان شعار مذهبی خود بکار میبرند و گاه
آنرا به زرتشت منسوب میدارند و یا آنرا اندرز و فرمان زرتشت مینامند. در حالیکه این
شعار نه تنها ارتباطی با زرتشت و تعالیم او ندارد، که برخلاف شکل و معنای ظاهری آن
حتی دلالتی بر زندگی اینجهانی و رفتار نیک آدمیان با یکدیگر نیز نمیکند. چنانکه از
شعار «راه راستی» یا «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است» نیز معنا و مفهوم مبهم
اما پسندیدة ظاهری آن بر نمیآید و دلالت میکند بر اعتقاد و تبعیت از احکام موبدان
دین زرتشتی (بهدینی/ راستدینی) که از نظر آنان مصداق «راستی» و حقانیت دانسته میشود.
این شعار ترجمهای آزاد و ترکیبی برساخته از سه
اصطلاح مستقل و متمایز «هومَتَه»، «هوختَه» و «هوَرشتَه» است. این سه اصطلاح که در
متون نواوستایی و پهلوی دیده شده، نامهایی است برای سه طبقه بهشت در دین زرتشتی و
برای تصوراتی که از بهشت در آن اعتقادات مذهبی وجود دارد.
روان مرده پس از مرگ و پس از پارهپاره شدن جسمش
توسط سگ (تفضلی، ۱۳۸۰) و پس از عبور از «چینوَد پل» (پل نازکتر از مو که در اعتقادات
دین زرتشتی بر سر راه روان مردگان قرار دارد)، به طبقه اول بهشت که هومته (ترجمه شده
به پندار نیک) نام دارد، وارد میشود و در آنجا بلافاصله با یک جام شربت بهشتی به نام
«زَرمیه رَئوغنَه» از او پذیرایی میگردد. سپس دوشیزهای زیبا با اندام برجسته و با
خوشمزهترین خوراکیها و نوشیدنیها به استقبال او میآید و به همین ترتیب روند تشریفات
و پذیراییهای بهشتی با جزئیات دیگری در طبقات دیگر آن ادامه مییابد.
به گفته برتلس، این شعار سهگانه بسیاری از پژوهشگران
را به گمراهی کشانده است. چرا که مراد از گفتار نیک خواندن درست دعاها و وردهایی است
که میتواند دعاخوان را از هر پتیارهای ایمن کند؛ و مراد از کردار نیک یعنی دعوت مکرر
از موبدان برای انجام مراسم دینی و پرداخت پیشکشیهایی به آنان (برتلس، ص ۴۹).
از طرف دیگر و در تضاد با سه طبقه بهشت، سه طبقه
نیز برای جهنم وجود دارد که در متون دین زرتشتی، مراحل استقبال در این طبقات سهگانه
جهنم با دقت و جزئیات مفصل شرح داده شده است (تفضلی، ۱۳۸۰؛ ژینیو، ۱۳۸۲؛ میرفخرایی،
بررسی هادختنسک، ۱۳۷۱؛ رضی، ۱۳۸۱).
زرتشتیان پس از سقوط ساسانیان: بهدینان یا زرتشتیان
بعدی، در سدههای نخستین پس از اسلام از جایگاه و موقعیت مناسبی در زمان خلفای عباسی
بهرهمند بودند و تعدادی از بزرگان دینی و موبدان آنان ( از جمله آذرفَرْنْبَغ) همنشین
و معاشر خلفا و به ویژه مأمون بشمار میآمدند و از حمایت خلفا در فعالیتهای دینی و
حتی مناظره با پیروان دیگر ادیان برخوردار بودند. بسیاری از منابع دینی زرتشتی در همین
ایام نوشته شده و یا بر اساس منابع کهنتر بازنویسی شدهاند. اینکه تصور شود حمله اعراب
بلافاصله موجب بسط و نفوذ اختیاری یا اجباری اسلام در سراسر ایران شد و نابودی فوری
ادیان گذشته را رقم زد، تصوری نادرست اما متداول است. برای پی بردن به میزان نفوذ و
قدرت زرتشتیان حتی در قرن ششم هجری، گزارشهای اصطخری تا حد زیادی روشنگر است. او آورده
که در ولایت فارس اکثریت مردم گبر (زرتشتی) هستند و افزوده است: «هیچ ناحیتی و روستایی
نیست که نه در او آتشگاهی هست» (اصطخری، مسالک و ممالک، ص ۹۷، ۱۰۶ و ۱۲۱).
بر همین اساس ادعای مهاجرت زرتشتیان به هند پس از
سقوط سلسله ساسانی درست نیست و زمان این مهاجرت به واقعه جدیدتری باز میگردد؛ و آن
اینکه زرتشتیان در سال ۱۱۰۱ هجری خورشیدی/ ۱۱۳۴ هجری قمری با قوای محمود بن میر ویس افغان متحد گشتند و به او در تسخیر
شهرهای شیراز و اصفهان که پایتخت ایران بود، کمک نمودند. شکست بعدی محمود افغان موجب
بدنامی زرتشتیان و ضرر و زیان به تجار زرتشتی شد. این تجار سپس تصمیم میگیرند برای
رونق بخشیدن به کسب و کار خویش راهی هندوستان شوند. موج مهاجرت زرتشتیان به هند در
سال ۱۱۲۰ هجری خورشیدی/ ۱۱۵۴ هجری قمری با مهاجرت سیاوش بن دینیار کرمانی
آغاز شد و بزودی تجار دیگری نیز بدو پیوستند (شهمردان، ص ۲۲۰ تا ۲۴۱). آنانی که نرفتند
و در ایران ماندند، بعدها دست همکاری با آغامحمدخان قاجار دادند تا بتواند لطفعلیخان
زند را دستگیر و کور کند و به سلسله زندیه پایان بخشد. به پاس این همکاری که بخصوص
با مساعدت یکی از زرتشتیان به نام ملاگشتاسپ کرمانی صورت پذیرفت، زرتشتیان دارای جایگاه
و مرتبه بالایی در حکومت قاجار گردیدند.
اما پیش از این و در عصر صفوی نیز تعداد اندکی از
تجار و موبدان زرتشتی برای مقاصد تجاری یا برای تأسیس فرقههای جدید زرتشتی به هند
کوچیده بودند. آنان از جمله عبارت بودند از: سعدالمراء بن مرزبانشاه، نوشیروان بن
مهربان و موبد آذرکیوان. آذرکیوان همان موبدی است که دست به ساختن و جعل لغات و نامهها
و کتابهای مجعول (همچون کتاب دساتیر) زد و آنها را به عصر باستان نسبت داد.
آنان که در حدود ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ سال پیش به هند کوچیدند، نه زرتشتیان، که
گروهی از قربانیان سختگیریهای دینی و سیاسی زرتشتی بودند. دانشمندان و کسانی همچون
«ورازمهر سیستانی» و دیگر پیروان میترا و زروان که از فشارهای دین و حکومت ساسانی در
رنج بودند و به ناچار ایران را به سوی هند ترک کردند.
گروهی از زرتشتیان که به هند کوچیدند و در آنجا
به نام «پارسیان» شناخته میشدند، در اواخر زمان پادشاهی محمدشاه قاجار مجدداً به ایران
بازگشتند. یکی از این عده، مانکجی هاترا بود که به عنوان عامل بریتانیا و در لباس یک
تاجر به ایران آمد و پس از فوت جای خود را به اردشیر جی ریپورتر داد.
بنگرید به: مرادی غیاثآبادی، رضا، فرهنگنامه ایران- دانشنامه فرهنگ و تمدن ایران و پیرامون آن، ویرایش اول، تهران، ۱۳۹۲، ۸۴۸ صفحه، قطع وزیری، جلد گالینگور نقرهکوب، ۵۰۰۰ مدخل الفبایی-موضوعی، ۵۰۰ عکس اختصاصی، شابک ۸-۹۶۳۹-۰۴-۹۶۴-۹۷۸.
گفتارهای دیگر:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.