جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۴۰۰

منداییان از زبان منداییان (آشنایی با آداب و رسوم و مناسک منداییان)

 منداییان از زبان منداییان

آشنایی با آداب و رسوم و مناسک منداییان‌

درفش - نماد دینی صابئین مندایی

دانلود کنید «اینجا» یا «اینجا» یا «اینجا»

کلیات

برگی از تاریخ مندایی

ارکان اصلی شریعت مندایی

پیامبران صابئین مندایی

کتب مقدس منداییان

درجات دینی روحانیت صابئین مندایی

الفبای مندایی (آ با گا دا)

مَلواشه (نامِ دینی)

قبله مندائیان (اواثر)

درفش (پرچم و نماد دینی)

هِمیانِه

فرق هِمیانه و درفش

رسته (لباس دینی)

پندامه

اهمیت آب در شریعت مندایی

آب حیات (مِیا هیّی)

احکام مرتبط با آب‌ها در شریعت منداییان

طُماشه (غسل/ آبکشی)

تعمید (مَصبِتّا/ مَصوِتّا)

تعمید زُهرِیثا و تعمید شُمِیثا

رِشامه (وضو)

بِراخِه (نماز، دعا و نیایش)

صُما (روزه)

امبَطَلات

محرمات صابئین مندایی

اعیاد و مناسبت‌های صابئین مندایی

ایام پروانایی (پنجه مقدس)

دِهوا اِد دیمانا (سالروز ولادت حضرت یحیی)

خلاصه زندگینامه حضرت یحیی «یُِهیا یُهانا» از متون مندایی

چگونگی عروج نِشمِتای «یُهیا یُهانا» به عالم نور از کتاب مقدس «گنزا ربّا»

کَنشی و زَهلی، تکریص و دِهوا ربّا (نوروز بزرگ)

کنشو و زهلی (کنشی و زهلی)

دِهوا رّبا (نوروز ربّا، عید بزرگ)

تکریص، کراص، اعتکاف

دِهوا زوطا، عید شیشیان (نوروز کوچک)

اِکلیل، سمبل نور و روشنایی

جشنِ فِل؛ شروع خلقت و آماده نمودن حیات بر روی زمین

دِهوا حُنینا (دِهوا اِد طرما/ عید کوچک)

كاربرد كنجد و خرما در مراسم صابئين مندايى

عاشوریه (ابوالهریس)، واقعه طوفان نوح

مراسم لُوفانی و دُخرانی و شرح کامل آن

مراسمِ اِهاوا اِد مانی، «قماشی دادن» برای متوفی

اشخِنْتا (محل عبادت منداییان) 

شرح مراسم «تراسه‌ی اشخنتا» (مقدس نمودن اشخنتا)

شرح مراسم «تراسه‌ی اِشوَلیا»؛ شرح مراسم «ترمیدا» شدن یک «اشکندا»

شرح مراسم «مَشّا دخیا» (روغن پاک)؛ شرح مراسم «گنزورا» شدن یک «ترمیدا»

ذبح حیوانات (نِخاسا)

چگونگی ذبح حیوانات نزد منداییان

گوشت حلال نزد منداییان

ازدواج (قابین)

طلاق

مرگ از دیدگاه دیانت صابئین مندایی

وظایف یک مندایی در قبال شخص محتضر

وسایل و لوازم حمل جنازه

مندلتا و چگونگی ساخت آن

طریقه حمل جنازه و چگونگی دفن آن

سکین‌دولا

احکام طُماشه‌ی شخص محتضر

احکام دینی حمل جنازه

تقویم و گاهشماری منداییان 


کلیات

صابِئین، یا صُبّی‌ها، به معنای تعمیدشوندگان، تعمیدکنندگان یا تعمیدیون (اهل تعمید)، که پیروان یحیای تعمیددهنده‌ (یحیی معمدون) فرزند زکریا هستند و تعمید رکن اصلی و مهم دین آن‌هاست و به نام مُغتسله (سر و تن شویندگان) نیز شناخته می‌شوند. (منداییان پیروان یحیای تعمیددهنده و یکی از اقلیت‌های مذهبیِ ایران عراق و سوریه هستند. منداییان با نام صابئین نیز شناخته می‌شوند و آنان را با فرقه‌ی مغتسله پیوند داده‌اند؛ در حالی‌که این مکاتب نحله‌هایی مستقل اما مربوط به هم به شمار می‌روند. مغتسله فرقه‌ای مستقل بودند که اساسی‌ترین آیین‌شان غسل تعمید بود اما منداییان همان‌گونه که گفته شد، پیرو یحیی معمدان بودند که تعمیددهنده مسیح (ع) بود. کیش مندایی در شمار مکتب‌های گنوسی [به ادامه بنگرید] می‌باشد). واژه صابئین مأخوذ از زبان آرامی شرقی، و بُنْ‌واژه‌ی آن «صَبا» به معنای تعمید در آب جاری است. صابئین در منابع تاریخی به دو دسته اطلاق می‌شده‌اند: یک دسته، صابئین راستین‌اند که امروزه، افزون‌‌بر نام اصلی‌شان، به نام منداییان نیز شناخته می‌شوند و همسایگانشان در عراق و ایران از آنان با نام «صُبّی» هم یاد می‌کنند؛ دسته دیگر، کسانی‌اند که در حرّان زندگی می‌کردند و به حرّانیان مشهور بودند و برای رهایی از کشتار، نام صابئین را بر خود نهادند.

صابئین (تعمیدشوندگان)، از کلمه «صبا»، به معنی غسل تعمید و فرو رفتن در آب گرفته شده است. مندایی (صاحب عرفان)، از دو جزء «مندا» به معنی عرفان الهی و «ی» مالکیت تشکیل می‌شود، و اشاره به کسی است که صاحب علم و معرفت الهی است.

صابئین قریب ۲۰۰۰ سال پیش تحت تعلیم حضرت یحیی تعمیددهنده (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) یعنی ]سلام و درود خداوند بر او باد که به اختصار (اس) یا (ا ز ن) نوشته می‌شود[ در کنار رود اُردن اولین تجمع متشکل خود را به قصد تعمید، آمرزش، بخشش گناهان و فراخوانی آموزه‌های مندایی برپا کردند. تا این زمان صابئین مندایی در جوار یهودیان در اورشلیم زندگی می‌کردند. شصت سال پس از عروج ملکوتیِ روانِ حضرت یحیی تعمیددهنده، مهاجرت تاریخی و گسترده منداییان به رهبری ملک اردوان آغاز گشت.

مهاجرت به سوی سرزمین‌های پُر آب و آباد همچون امپراتوری اشکانیان، رودهای دجله و فرات، کارون و کرخه.. . اولین اقامتگاه حرّان بود که بعضی از صابئین مندایی برای مدتی در آن اقامت گزیدند. گسترش منداییان از شمال به جنوب به موازات دو رودخانه دجله و فرات در طول تقریباً هفتصد سال صورت گرفت. منداییان روی به شرق نهاده و در میانه بین‌النهرین و همچنین دشت میسان (دشت میشان/ دشت آزادگان کنونی) گسترش یافتند، مکان‌هایی که هم‌کیشان آن‌ها وجود داشتند. اندیشه مندایی بسیار سریع گسترش یافت. جنبش دینی مانی در عصر ساسانی دلیل این مدعا است. امپراتوری اشکانی و ساسانی با اندیشه مندایی برخورد متفاوت داشتند. دولت اشکانی به منداییان اجازه و انجام مراسم دینی داد و آن‌ها را آزاد گذاشت ولی دولت ساسانی که بر بنیادهای دین زردشت تأسیس شده بود، با آن مقابله کرد. گویا گسترش اولیه و منداییت در عصر اشكانی پس از روی کار آمدن ساسانیان متوقف گشت.

صابئین مندایی در عصر اسلامی در جنوب بین‌النهرین و شهرهای ایالت خوزستان سکونت داشتند و همچنان دارند. منداییان در تمامی دوران اسلامی به جز چند برخورد محلی که در شهرهای هویزه، شوشتر، دزفول و شادگان برای آن‌ها پیش آمد، از تمامی حقوق مدنی برخوردار بوده و با فتوای اخیر آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی، زمینه مساعد برای رسمیت بخشیدن به دین صابئین مندایی مهيا گشته است.

اندیشه‌ی دینی منداییان مبتنی بر توحید است. «هیّی» (خداوند) بالاترین درجه هستی متعال است که منداییان او را خالق هستی، فرشتگان و انسان می‌دانند. بعد از «هیّی» (خداوند) فرشتگان بزرگ قرار دارند.

کتاب مقدس منداییان «گنزا ربّا» به معنیِ «گنج بزرگ خداوند» است که توسط فرشته «مندادهیّی» («مندادهیّی» نام یکی از فرشتگان مقرب درگاه خدای جاویدان است و اولین کسی است که عبارت: «اِکّا هیّی، اِکّا ماری» را فرمود که به معنی «هست حی، هست خدا» و یا اینکه «هست خدای جاویدان، هست خدا») و «هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) به حضرت آدم وحی و تعلیم داده شد. در دیگر ادیان به نام «کتاب آدم/ مُصحف آدم/ صُحف آدم» و «کتاب نوح/ مصحف نوح/ صحف نوح» معروف است. این کتاب با نام «سدرة ربّا/ سیدرا رَبّا» (کتاب بزرگ) و «کلام اول» نیز شناخته می‌شود.

پیامبران و رهبران قوم مندایی که به ترتيبِ دوره قید شده‌اند و منداییان به دستورات آنها عمل می‌نمایند، عبارتند از: حضرت آدم، شیتل (شیث)، نوح، سام و يحيى عليهم‌السلام.

منداییان حضرت «شیتل» (اس) را منجی عالم می‌دانند و معتقدند زمانی‌كه دنيا كاملاً فنا شود و حيات به‌طور كامل از بين رود، حضرت شیتل مجدد بازمی‌گردد.

صابئین مندایی، حضرت آدم (ع) را پایه‌گذار و مبشر دین مندایی و حضرت یحیی (ع) را که پیش از حضرت عیسی مسیح (ع) می‌زیسته، احیاکننده شریعتِ مندایی (محیی‌الدین) می‌دانند.

نژاد منداییان کنونی (منظور مندایيان بعد از حضرت نوح) به سام فرزند نوح (ع) می‌رسد و قومی سامی نژادند.

تعمید «مَصبِتّا/ مَصوِتّا»؛ اصلی‌ترین رکن صابئین مندایی، غسل تعمید در آب‌های جاری است. بعد از آن «رِشامه و بَراخه» (وضو و نماز) و دیگر برپایی و بزرگداشت ایام مبارک سال (اعیاد) که عبارتند از:

۱- «دِهوا ربّا» عید بزرگ، عید سالگرد میلاد حضرت آدم (ع) و آغاز سال نو مندایی.

۲- «دِهوا حُنينا» عید کوچک (سالگرد تکمیل دنیای خاکی به امر خداوند توسط فرشته هیبل زیوا و روز برداشت محصول)

٣- «دِهوا پروانایی» عید پنجه (اجرای مراسم به یاد مُردگان).

۴- «دِهوا اِد مانا» عید میلاد حضرت یحیی (ع).

۵- «عید شیشیان»

۶- «عاشوریه» (ابوالهريس) که مناسبت است.

مناسبت‌های فوق به دلیل ارزش تاریخی‌شان که یادآور تاریخ پُر فراز و نشیب منداییان است با ارزش و مهم تلقی می‌شوند. بطور مثال: «عاشوریه» برای بزرگداشت غرق‌شدگان طوفان نوح و «دِهوا اِد مانا» برای بزرگداشت ولادت حضرت یحیی (ع) و «دِهوا ربّا» برای بزرگداشت اولین روز سال مندایی است.

صابئین به خدای واحد ازلی و ابدی که شریکی ندارد، دگرگون نمی‌شود و بی‌حد است، اعتقاد دارند. آنان به جهان آخرت باور دارند و معتقدند روان همه انسان‌ها بعد از مرگ به آن جهان می‌رود و هرکس نسبت به اعمالش سنجیده خواهد شد؛ اگر اعمال نیکشان سنگین باشد، در دنیای نور جای می‌گیرند و اگر اعمال بدشان سنگینی کند، در جهان ظلمت جای خواهند گرفت.

صابئین امروزی هیچ‌گاه خود را (در متونشان) صابئین معرفی نکرده‌اند. آنها در تمامی متون، اعم از کتاب‌های اصلی و یا فرعی (موسوم به طومار یا دیوان) خود را منداییِ ناصورایی معرفی کرده‌اند. ناصورایی به معنای محافظ دین، مؤمن، متقی و اهل عبادت و واژه‌ای از زبان آرامی شرقی است. مندا به معنای علم، شناخت، ادراک و یا عرفان، واژه‌ای از زبان آرامی شرقی است. مندایی به معنای پیروان عرفان، پیروان علم الهی یا شناخت هستی است. مندایی یعنی کسی که منسوب به عرفان می‌باشد و بعضی گفته‌اند که مندا صورت دیگر واژه مُدا یا مذبح است که در آرامی به معنای فرشته یا منجی آمده و در یونانی به آن گنوسیس گفته می‌شود.

نام صابئین در کتاب‌های دینی مختلف از جمله سه‌بار در قرآن و در آیه‌های ۶۲ سوره بقره، ۶۹ سوره مائده و ۱۷ سوره حج آمده است.

صابئین در روزهای یک‌شنبه در آب جاری کارون غسل تعمید می‌کنند. قبله‌اشان سمت شمال آسمانی است. نمازشان رکوع و سجود ندارد. سه‌بار در روز و دو بار در شب، نماز می‌خوانند که به آن «بَراخه» می‌گویند. ازدواج دارند اما طلاق ندارند. ختنه ندارند و ختنه را حرام می‌دانند. دروغ نمی‌گویند و بسیار آرام و متین هستند. به غذاهای گیاهی و ماهی علاقه دارند. ذبح‌شان با چاقو است.

عروس و داماد مندایی قبل از محرم شدن باید غسل تعمید شوند و یکی از قسمت‌های جالب عروسی آن‌ها این است که روحانی سر عروس و داماد را سه بار به آهستگی در حالی که پشت به هم نشسته‌اند به هم متصل می‌کند که نمادی از وصل روحانی آن‌هاست. یعنی اینکه پشت هم را بگیرید و افکارتان باید یکی شود. دو جسم ولی یک روح و روان.

صابئین مندایی در سال ۳۶ روز روزه می‌گیرند که در زبان خودشان به آن «امبَطَل» گفته می‌شود. این ایام در طول سال پراکنده است (۱۲ روز امبَطَل سنگین و ۲۴ روز امبَطَل سبک). در امبطلات اجازه انجام هیچ نوع مراسم دینی را ندارند.

برای باقی‌ماندگان طوفان نوح یک غذای متبرک مثل خیرات درست می‌کنند که حریصه (هریس) نام دارد و با هفت نوع از حبوبات تهیه می‌شود.

لباس مراسم تعمید همگی سفید و از جنس کتان است. در حین تعمید روحانی تعمیدکننده باید عصایی از درخت زیتون (مَرگِنا) که به معنای صلح در جهان ثبت شده است در دست داشته باشد.

معبد یا مسجد آن‌ها «اشخنتا» نام دارد که در واقع محل انجام مناسک و فرایض دینی است که از نی و حصیر تهیه می‌شود و باید به سمت شمال آسمانی (اواثر) باشد اما «مندی» که به معنای عقل و عرفان است، محل اجتماعات و مراسمات منداییان، می‌باشد.

سازمان دینی صابئین ساده است. رهبر مذهبی که بالاترین مقام را در میان صابئین مندایی دارد «ریشا اِد اِمّا» و بعد آن درجه «ربّانی» قرار دارد. «گنزورا» عنوان بزرگترین مرجعیت دینی‌شان است. قبل از رتبه گنزورا، رتبه «ترمیدا» است و در ابتدا رتبه «اشکندا» (یاور، مساعد) قرار دارد.

نام‌های ایرانی باستان در بین آنها متداول است. زنان با مردان برابر هستند و جالب اینکه هر مندایی یک نام شناسنامه‌ای دارد و یک نام دینی (مَلواشه) که نام دینی بر اساس ساعت و ماه تولدِ مندایی و نام دینی مادر که مَلواشه نام دارد، بدست می‌آید. زبان مندایی شاخه‌ای از زبان آرامی قدیمی است. خط مندایی هم در نوع خود جالب است که ۲۳ حرف دارد و از راست به چپ نوشته و خوانده می‌شود.

صابئین مندایی به سیاست هیچ علاقه‌ای ندارند. سازمان سیاسی و سازمان قضایی بنا به تعالیم سام فرزند حضرت نوح که در کتاب «اِدراشی اِد یِهیی» (تعالیم یحیی) آمده، ممنوع است. تبلیغ و تبشیر و عضوگیری در این دین وجود ندارد یعنی ورود ممنوع و خروج آزاد است.

امروزه گروه اندک صابئین در عراق و ایران زندگی می‌کنند. صابئین مندایی در ایران هم اکنون در شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان، هویزه، سوسنگرد، بستان، حمیدیه، ماهشهر، سربندر، شادگان، شیراز، تهران و کرج زندگی می‌کنند. خانواده‌های بسیاری نیز در کشورهای حاشیه خلیج فارس و همچنین در اروپا و آمریکا و استرالیا زندگی می‌کنند. مرکز روحی - معنوی و کرسی رسولی صابئین در ایران، شهر اهواز است. بالاترین مقام روحانی صابئین منداییِ ایران، «گنزورا نجاح چُحیلی» در این شهر مستقر است.

در سال ۱۳۷۵ خورشیدی آیت‌الله سید علی خامنه‌ای رهبر ایران طی فتوایی، صابئین مندایی را به عنوان «اهل کتاب» اعلام نمودند.


در ابتدا لازم است قدری با «مکتب و آیین گنوسی» آشنا شویم:

کیش و آیین گنوسی
چکیده
آیین گنوسی را کیشی عرفانی دانسته‌اند که دارای عقایدی تلفیقی است و فرقه‌های گوناگونی دارد، از جمله: مانویت، صابئین مَندایی، شمعونیان، و مرقیونیان. دوران شکل‌گیری و ظهور و بروز این آیین را از قرن دوم پیش از میلاد تا قرن سوم میلادی دانسته‌اند. به عقیده گنوسیان، روح انسان در این دنیا اسیر است و راه نجات و رهایی او دست‌یابی به گنوسیس یا همان معرفت نجات‌بخش است، که فرستادگان الاهی و منجیان آسمانی برای انسان به ارمغان می‌آورند و راه کسب این‌گونه معرفت اشراقات قلبی است.
عده‌ای معتقدند آیین گنوسی بر فرهنگ و تفکر عارفان روزگار اسلامی تأثیراتی نهاده است. با بررسی صورت‌گرفته می‌توان پذیرفت که عارفان مسلمان در برخی عقاید از آرای گنوسی تأثیر پذیرفته‌اند.

مقدمه
«گنوسیس» (gnosis) واژه‌ای یونانی است از ریشه هندواروپایی (gn-gno) به معنای دانش و معرفت، که آن را با «دانش» در انگلیسی (knowledge) و «معرفت» در سنسکریت (Jnana) هم‌ریشه می‌دانند. کیش گنوسی گونه‌ای عرفان شرقی باقی‌مانده از ادیان قرون پیش از میلاد مسیح است که اوایل قرون میلادی رنگ مسیحی به خود گرفته و با عقاید ثنوی درآمیخته است.

اساس عقاید گنوسی بر معرفت اشراقی و سِرّی است که انسان‌ها را به رهاندن روح از عالم مادی و رساندن آن به عالم بالا تشویق می‌کند و لازمه‌ی آن را زُهد و امساک از نعمت‌های دنیوی می‌داند. «گنوس اصطلاحی معرفتی است که معطوف به جست‌وجوی نجات است و به واسطۀ کشف و عرفان نفس انسانی و علم الاهی و علم حقایق همۀ اشیا، نجات را به شخص می‌آورد و در واقع خودش نجات است».

کیش گنوسی بر پایۀ تضاد روح و ماده قرار دارد و از نظر آنها آفرینش جهان مادی به دست خدای بزرگ و متعال صورت نگرفته بلکه این آفرینش کار خدایی است که در مراتبی بسیار پایین‌تر از خدای متعال واقع شده است.

کیش گنوسی در حقیقت تلفیقی بود از عقاید فلسفی و مذهبی اشراقی یونانی و هلنیزم (مقصود از هلنیزم فلسفه و تفکرات اشراقی و گنوسی یونانی بعد از اسکندر است) و الاهیات ایران و بابل و بین‌النهرین و سوریه، که اگرچه آغاز آن به آخرین قرون قبل از مسیحیت می‌رسد ولی شکل‌گیری کامل و انتشار آن به قرون دوم و سوم میلادی برمی‌گردد. اساس کیش گنوسی مبتنی بر مکاشفه و اشراق و معرفت اشراقی و ثنویت مبدأ، یعنی اعتقاد به دو اصل خیر و شر است، که خلاص و نجات روح انسان از عالم شر و ماده، هسته اصلی عقاید گنوسی است، و بر اساس آن، راه بازگشتِ روح به عالم نور عبارت است از معرفت به حقیقت، و زهد و امساک در دنیا.

فرقه‌های گنوسی با وجود آنکه در بعضی زمینه‌ها از جمله پیدایش عالم و هبوط و نجات انسان اختلاف نظر دارند، در مسائل بسیاری اشتراک عقیده دارند، از جمله: تأثیرپذیری از مذاهب اسراری و عقاید نجومی، تکیه بر معرفت نجات‌بخش و مخالفت با دین یهود. به عقیده‌ی عبدالحسین زرین‌کوب، علی‌رغم اینکه عده‌ای عرفان را عکس‌العمل ذهن آریایی در مقابل اندیشه سامی می‌دانند این تعبیر درباره‌ی عرفان گنوسی صادق‌تر است و تفکر ضدسامی در این آیین غلبه دارد.

تاریخچه آیین گنوسی
آغاز شکل‌گیری مذهب گنوسی را قرن دوم میلادی دانسته‌اند، اگرچه عده‌ای معتقدند پیش از این تاریخ نیز گرایش‌های گنوسی در میان مذاهب مسیحی و یهودی وجود داشته است. آنها مبدأ این آیین را در ظلمات ایام مختفی می‌دانند.

از آنجایی که بیشتر فرقه‌های گنوسی مسیحی‌اند تا اواخر قرن نوزدهم میلادی عقیدۀ حاکم این بود که گنوستیسیزم منشأ مسیحی دارد. اما امروزه با کشف متون جدید و مطالعۀ آنها پی به این نکته برده‌اند که در حقیقت آیین گنوسی از یک قرن پیش از مسیحیت آغاز شده و به سبب نگاه خاص مسیحیت به عالم، در آن بستر مناسبی برای رشد یافته است. اما پس از آنکه آبای کلیسا این آیین را بدعت دانستند و آن را رد کردند، کیش گنوسی از قرن سوم میلادی به صورت کیش مانوی به حیات خود ادامه داد.

کیش گنوسی ابتدا در اسکندریه و سامره رشد کرد. در سامره، کیش گنوسی به رهبری شمعون مغ (شمعون مغ در قرن اول میلادی در عهد امپراطوری کلادیوس ظهور کرد. او را پدر کیش گنوسی شمرده‌اند) گسترش یافت. در قرن دوم میلادی، آیین گنوسی در اسکندریه به دست بازیلیدیس (بازیلید در قرن دوم در انطاکیه ظهور کرد و همچون سایر گنوسی‌ها با آیین یهود مخالف بود. کتاب عهد قدیم را به‌کلی رد می‌کرد. در اسکندریه با والنتین ملاقات کرد. والنتین عقاید او را پذیرفت و با خود به روم برد) گسترش یافت، و والنتین (والنتین، در حدود ۱۰۰ م. در مصر زاده شد. وی مسیحی بود، اما به دلیل عقاید گنوسی، آبای کلیسا او را بدعت‌گذار قلمداد می‌کردند) نیز یکی از بزرگ‌ترین مبلّغان گنوسی در این دوران بود.

هم‌زمان با این دو (شمعون و والنتین)، مرقیون (مرقیون متوفا به سال ۱۶۰ م. اهل سینوپ در آناتولی در کنار دریای سیاه. او ابتدا به آیین مسیحیت گروید اما مدتی بعد با اصول پذیرفته‌ شده آیین مسیحیت مخالفت کرد. وی، برخلاف سایر گنوسی‌ها، راه رستگاری را ایمان می‌دانست) در محدودۀ حکومت امپراطوری روم رهبری آیین گنوسی را بر عهده داشت. این چهار تن، در حقیقت پایه‌گذار چهار فرقۀ مهم در آیین گنوسی بودند. با وجود آنکه کیش گنوسی در آیین مسیحیت نشو و نما یافت و ابتدا صبغه‌ای کاملاً مسیحی داشت، در این دوران مخالفت‌ها و حملات بسیاری از جانب گنوسی‌ها علیه مسیحیت صورت می‌گرفت و مرقیون بزرگ‌ترین دشمن کلیسای مسیحی در قرن دوم به شمار می‌رفت.

فرقه‌های گنوسی عمدتاً مسیحی‌اند، اما تعدادی فرقه غیرمسیحی نیز در میان آنان به چشم می‌خورد که بزرگ‌ترین آنان مانویان (آیین مانوی که مانی آن را در قرن سوم میلادی بنیان نهاد، آیینی است گنوسی که جزء فرقه‌های عرفانی به شمار می‌رود) و صابئین یا منداییان (صابئین که به نام‌های مختلفی از جمله: مغتسله، مَندائی، نصورایی، صابه البطایح خوانده می‌شوند، از اردن به سواحل فرات و دجله و بین‌النهرین، ناحیه‌ای که به میسان معروف است، مهاجرت کردند. آنها یحیای تعمیددهنده را مقتدای خود می‌دانستند. چون یکی از اصول اعتقادی آنان غسل‌کردن و شست‌وشو در آب جاری بود به این نام مشهور شده‌اند. اما آنان خود را مندایی می‌خوانند؛ «مندا» واژه‌ای‌ است از زبان آرامی شرقی به معنای ادراک، شناخت و عرفان) هستند. مانویت را می‌توان آخرین فرقۀ گنوسی و تنها طریقۀ گنوسی دانست که به گونه بسیار گسترده‌ای انتشار، و مدت طولانی تداوم یافت. تاریخ مانویت از قرن سوم تا پانزدهم میلادی به درازا می‌کشد و دامنه آن حتی تا اروپا وسعت می‌یابد، چنان‌که کاتارها در شمال ایتالیا و جنوب فرانسه و بوگومیل‌ها در بلغارستان تحت تأثیر عقاید گنوسی مانوی بوده‌اند؛ و مردم بخشی از چین نیز تا قبل از حمله مغول به ایران، پیرو کیش مانی بودند. در سده سیزدهم میلادی پیروان مانی به دست مغولان قتل عام شدند.

دین صابئین را نیز نوعی دیانت گنوسی دانسته‌اند که آمیخته با بعضی عناصر از آیین هلنیستی و پاره‌ای تعالیم نوافلاطونی است و تنها فرقه عرفانی قبل از اسلام است که هم خودش و هم آثار و کتب مذهبی‌اش تا امروز باقی مانده است.

از قرن دوم میلادی، نفوذ آیین گنوسی در بخش ماورای اردن و سوریه تا قلب بین‌النهرین به وسیله فرقه‌های تعمیدی آغاز شد. از جمله این فرقه‌های تعمیدی، فرقۀ الخزایی است؛ فرقه‌ای با گرایش گنوسی یهودی و مسیحی که مانی، دوران کودکی و نوجوانی خود را در میان آنها گذرانده و از آنان تأثیر پذیرفته بود. بدین‌ترتیب مانی با تأثیرپذیری از آنان در ناحیه بین‌النهرین یکی از مهم‌ترین فرقه‌های آیین گنوسی را بنیان نهاد.

«مانویت نمایانگر روحانی‌کردنِ حادِ آیین گنوسی الخزایی است، به‌علاوۀ یک عنصر اصلی دیگر که عبارت از درکی کاملاً نوین از انجیل‌ها و آثار پولس  است» (پولس از حواریون مسیحی اهل طرسوس - از شهرهای یونان قدیم - است که در سال ۳۷ م. آیین مسیحیت را پذیرفت و به تبلیغ برای آیین مسیحیت پرداخت. مرقیونی‌ها انجیلی ویژه خود داشتند که آن را به پولس منسوب می‌کردند).

آیین مزدک را نیز، عده‌ای گنوسی دانسته‌اند. از جمله عقاید گنوسی مزدکیان، مسئله نجات روح از ماده است و اعتقاد به دو اصل روشنی و تاریکی؛ همچنین عقیده به خدای متعالی که در آفرینش و امور جهان دخیل نیست.

درباره ریشه‌های آیین گنوسی، اختلاف نظر وجود دارد. عده‌ای ریشه‌های آن را در عقاید ایران باستان جست‌وجو کرده‌اند و عده‌ای دیگر آن را بیشتر متأثر از عرفان یهودی دانسته‌اند. اما با بررسی عقاید گنوسی می‌توان نتیجه گرفت که این آیین نیز التقاطی است، و ترکیبی است از آرا و اندیشه‌های مختلف، به‌ویژه اندیشه‌های شرقی همچون ثنویت ایرانی و عرفان یهودی و نجات‌شناسی ایرانی- مسیحی، باورهای افلاطونی و نوافلاطونی، فلسفه هلنی و ... . محمد معین معتقد است: حکمت گنوسی معجونی از معتقدات نوافلاطونی و شرقی دربارۀ اخلاق و کائنات بود و در عین حال با آیین یهودی و مسیحی ارتباط و جنبۀ دینی داشت، ولی چون با اصول جزمی و شرایع و قوانین مبارزه می‌کرد، از دین کلیسا باز شناخته می‌شد. گنوستیسیزم ادیانی را که به صورت دستگاه و سازمان دنیوی قهاری درآمده بودند مایۀ انحطاط می‌شمرد.

به گفتۀ زرین‌کوب، مذهب گنوسی زاییدۀ مجادله بر سر مسئلۀ شر بوده است: «وقتی فرد گنوسی دنیای خود را در محاصرۀ بدی و زشتی می‌بیند، خویشتن را غریب و زندانی در چنین دنیایی احساس می‌کند؛ لذا حسرت دنیایی آکنده از نور می‌خورد و بر ضد دنیای ظلمانی قیام می‌کند».

اگرچه کوئیسپل در مطالعات خود، بر ریشۀ یهودی برخی آموزه‌های گنوسی تأکید می‌کند، و آن را متأثر از یهودیت اسکندرانی می‌داند، اما به عقیدۀ هانس یوناس آیین گنوسی صرفاً حاصل فرهنگ و دین یهودی یا ادیان ایرانی، مصری یا یونانی نیست، بلکه ترکیب و التقاطی است از فرهنگ غرب، یعنی دنیای یونانی اطراف دریای اژه، و فرهنگ شرق، یعنی تمدن‌های قدیمی مصر و ایران و هند.

تا پیش از کشف متون نجع حمادی Nag Hammadi (نجع حمادی نام شهر و شهرستانی در استان قنا در مصر است. در سال ۱۹۴۵، در نزدیکی این شهر و در زمینی کشاورزی، یکی از روستاییان مصری به نام محمد السمان، کوزه‌ای حاوی ۱۲ طومار کشف کرد که در آن اناجیل و کتب گنوستیک اغلب مربوط به قرن سوم و چهارم میلادی موجود بود. بیش از هفتاد و پنج سال از کشف متون نجع حمادی مصر می‌گذرد. این متون به جماعتی از گنوسیان مسیحی تعلق داشت که از بدنه اصلی مسیحیت بریده بودند. متون مذکور از جهات متعددی در مطالعات دین‌شناختی و حتی اسلام‌شناختی دارای اهمیت فراوانند. یکی از جهات اهمیت آنها در مطالعات اسلامی این است که چند انجیل بسیار کهن در میان این متون وجود دارند که حتی متقدم‌تر از اناجیل رسمی مسیحیانند. از طرفی, از قرآن می‌توان چنین برداشت کرد که انجیل اصیل و حقیقی کتابی غیر از اناجیل مورد قبول مسیحیت است. در اناجیل نجع حمادی، هم به تفاوت‌های عقیدتی با مسیحیت رایج بر می‌خوریم و هم در آنها مواردی را می‌توان نشان داد که با تعالیم قرآن همانندی‌هایی دارند اما در عهد عتیق و جدید نمی‌توان از آنها سراغ گرفت. با این همه، نمی‌توان ادعا کرد که انجیلی که مطمح نظر قرآن یا سنت اسلامی قرار دارد قطعا و عیناً، یکی از اناجیل موجود در متون نجع حمادی است. از میان انجیل‌های نجع حمادی، انجیل توماس [متن انجیل توماس با ترجمه فارسی] احتمالاً کهن‌تر از انجیل‌های رسمی مسیحیت است.) و چند اثر دیگر گنوسی در مصر، اطلاع محققان از کیش گنوسی فقط از طریق گزارش‌ها و ردیه‌هایی بود که مخالفان و بدعت‌شناسان مسیحی علیه این کیش نوشته بودند. آثار کشف‌شده در نجع حمادی، آثار باقی‌مانده گنوسیان است؛ شامل ۱۳ نسخۀ پاپیروس قدیمی و حاوی حدود ۵۰ متن که به باور محققان، این متون، جزء اولین نوشته‌های گنوسی بوده است که ۱۶ قرن پیش، وقتی گنوسیان با مخالفت کلیسای ارتدوکس مواجه شدند، آنها را پنهان کردند تا از خطر نابودی در امان بماند.

بسیاری از محققان پس از کشف متون نجع حمادی معتقدند یهودیت غیرسنتی (heterodox) نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری و توسعۀ فِرَق گنوسی ایفا کرده است. چنان‌که پیش از این اشاره شد، بسیاری از منابع تحقیق در کیش گنوسی، آثاری است که در حقیقت مخالفان این آیین در مخالفت و ردِ گنوسی‌گری نوشته‌اند؛ از آن جمله رساله‌هایی است که آبای کلیسا و بزرگان آیین مسیحی در رد کیش گنوسی و مانوی نگاشته‌اند.

اما پس از کشف متون نجع حمادی و به‌ویژه از قرن هجدهم میلادی در اروپا پژوهش درباره کیش گنوسی آغاز شد و در قرن نوزدهم شکل جدی‌تری به خود گرفت. از مهم‌ترین افرادی که در اروپا در زمینه کیش گنوسی تحقیقات مفصلی داشته‌اند می‌توان از هانس یوناس، مورخ آلمانی، نام برد که یکی از پایه‌گذاران شیوه جدید در مطالعات گنوسی بود. همچنین، پژوهشگرانی چون پاژل، جورج مکری، آرتور داربی ناک و ... دست به بررسی جنبه‌های مختلف اعتقادی و باورهای گنوسی زدند.

متون مانوی نیز از منابع بسیار مهم برای شناخت بهتر کیش گنوسی است. در اواخر قرن هشتم میلادی، پیداشدن اوراق متون مانوی در ناحیه تورفان به زبان‌های فارسی، سغدی، ترکی قدیم و چینی باب تازه‌ای در مطالعات مانوی‌شناسی گشود. امروزه آثار فراوانی درباره دین مانی نوشته شده که بیشتر این آثار به زبان‌های اروپایی است و محققان بزرگی چون گوستاو فلوگل، هنینگ، مری بویس، گئو ویدنگرن و ... نوشته‌اند.

آرا و عقاید گنوسیان
از مسائل مهم آیین گنوسی رسیدن به «معرفت» است. از این‌رو این مکتب را «‌ادریه» («ادریه» ترجمه تحت‌اللفظی واژه «گنوس» است؛ فلسفه‌ای که پیروان آن مدعی بودند معرفت تام به ذات و صفات الاهی دارند) نامیده‌اند. به عقیده محمد ایلخانی، بیان عقیده‌ای واحد برای مذهب گنوسی مشکل است. زیرا فِرَق گنوسی متعدد بودند و در سرزمین‌های متعدد و گوناگون می‌زیستند و گاهی عقاید خود را در هاله‌ای از اساطیر قرار می‌دادند و به آن شکلی رمزگونه می‌بخشیدند.

گنوستیسیزم با پرسش‌های اساسی درباره وجود یا زندگی دنیوی سر و کار دارد: اینکه ما از کجا آمده‌ایم؟ و به کجا می‌رویم؟.

«گنوسیست‌ها از یک گونه ثنویت (دوئالیزم) آغاز سخن کرده و روح را اساساً از جسم جدا دانستند و گفتند عالم ماده آن‌قدر پلید و ناپاک است که شأن خداوند عالم نیست، چنین مخلوق ناپسندی را به وجود آورد».

این جهان و عالم مادی، در نتیجه خطایی بنیادین در بخشی از فوق کیهان، از موجودی الاهی به نام "سوفیا" به وجود آمده است. طبق اساطیر گنوسی، آفرینش انسان بر روی زمین ناشی از این بود که سوفیا، آرزو کرد استعداد ذاتی خود را برای آفرینش بدون تأیید شریک و همسر الاهی خود عملی کند.

طبق برخی دیگر از عقاید گنوسی، جهان مادی نه به دست خدای متعال بلکه به دست خدایی پست و شریر به نام دمیورژ (Demiurge)، یعنی همان خدای یهودیان، آفریده شده است. بنا بر عقاید گنوسی، آفرینش جهان نتیجه هبوط و جدایی روح از الوهیت خویش است.

برخی حوادث منجر به این می‌شود که انسان از اصل آسمانی خویش دور افتد و جایگاه اصلی‌اش را فراموش کند و بازگشت به این اصل آسمانی که گاهی از طریق وحی به او افاضه می‌شود، مهم‌ترین اندیشه گنوسیان است؛ «بارقه‌ای ایزدی که از قلمرو الوهی منشعب شده، در وجود انسان در جهان سرنوشت افتاده و نیاز به آگاهی و هوشیاری دارد که این آگاهی از طریق جفت آسمانی شخص صورت می‌گیرد و سرانجام به رستگاری منتهی می‌شود».

در نجات‌شناسی گنوسی، افلاک و ستارگان و سیارگان نقش مهمی در نجات روح انسان دارند؛ لذا در ادیان مختلف گنوسی، اساطیر کیهان‌شناسی و خرافات فراوانی یافت می‌شود. به‌علاوه، در اعمال و عبادات دینی پیروان این فرقه‌ها، اوراد و عزایم نقش اساسی دارند. گنوسی‌ها معتقدند با بهره‌گیری از معرفت نظری و انجام‌دادن مناسک و شعائر سرّی و رازآمیز می‌توان بر فرشتگانی که در خلق جهان هستی با خالق آن همکاری داشته‌اند، دست یافت و از آنان برخی اسرار را آموخت.

بسیاری از پژوهشگران معتقدند کیش گنوسی، آمیخته با بدبینی است و اساطیر سوزناک، پایه و اساس باورهای آن را شکل داده است. اما رابرت گرانت مک کوئین با این نظر مخالف است و آن را برداشتی از بیان آبای کلیسا می‌داند که به هنگام مخالفت با آیین گنوسی آن را همواره مجموعه‌ای از اساطیر نابودگر و دروغین نامیده‌اند. به این ترتیب منظور ایشان از دروغین، لزوماً غم‌انگیزبودن داستان‌های گنوسی نیست، بلکه مانند تراژدی که ممکن است داستانی غیرواقعی باشد، اساطیر گنوسی نیز داستان‌هایی غیرواقعی نامیده شده‌اند.

اگرچه آیین‌های گنوسی در دامان آیین مسیحیت رشد کردند اما گنوسیان در برخی عقاید جزء مخالفان مسیحیت بودند. از جمله عقایدی که باعث مخالفت آبای کلیسا با کیش گنوسی شد، یکی این بود که گنوسی‌ها عالم را آفریده خدایی غیر از خدای متعال می‌دانستند. آنان یهوه، خدای تورات را موجودی اسفل می‌دانستند که آفریننده جهان مادی است و به تورات ایمان نداشتند. نیز معتقد بودند عیسی در واقع متولد نشد و آلام و دردها را تحمل نکرد و وفات نیافت.

به عقیده آنان، عیسی، موجودی الاهی و جاوید بود که پیش از پیدایش جهان در میان گروهی از مجردات ازلی مرکب از دو جنس اناث و ذکور زندگی می‌کرد. در آن دوره، ذات مقدس باری‌تعالی از این دنیای مادیِ پر از شر به‌کلی دور بود، و در درجه پایین‌تر از او، قوای روحانی ازلی قرار داشتند، از جمله قوۀ خالق عالم مادی، که در تورات «یهوه» نامیده می‌شود.

چون عیسای رئوف و مهربان، مشاهده کرد که در زمین فساد و گمراهی به حد کمال رسیده است، نقابی از جسم و پیکر انسانی بر خود آراست، و به روی زمین آمد و آدمیان را که با عالم ماده و اجسام پلید خود در تنازع بودند تعلیم داد که به وسیله ریاضت و زهد جسم خود را مهار کنند و برای فکر و ضمیر، خردی جاوید حاصل کنند و خود را از بند و زنجیر عالم ماده رها سازند و موجودی علوی و مجرد شوند و به نعمت بقا و ابدیت نائل گردند.

نفوذ اندیشه‌های گنوسی در میان مسلمانان
ظهور و بروز عقاید گنوسی در میان مسلمانان از اواخر قرن اول هجری آغاز شد. احتمالاً یکی از راه‌های نفوذ اندیشه‌های گنوسی در میان مسلمانان، کیش مانویت بوده که از قرن سوم تا نهم میلادی از نواحی چین تا روم نفوذ بسیار گسترده‌ای داشته است. علاوه بر آنان، مندائیان نیز در اشاعه آرای گنوسی و هرمسی در میان مسلمانان نقش مهمی داشتند. آرای گنوسی از طریق سوریه، بین‌النهرین و آسیای صغیر به عرفان ایرانی- اسلامی رسوخ یافت.

اسماعیلیه اولین گروه از مسلمانان هستند که در قرن نُه میلادی در پی‌ریزی اندیشه‌های خود از گنوسی‌ها و مانویت تأثیر پذیرفتند. اندیشه‌ها و اسطوره‌های گنوسی به احتمال قوی از طریق موالی که در دوران بنی‌امیه به اسلام گرویده بودند و در کوفه سکونت داشتند به غلات شیعه و اسماعیلیه منتقل شد.

در اندیشه‌های اخوان‌الصفا می‌توان ذوق گنوسی را مشاهده کرد. در رسائل اخوان‌الصفا تعالیمی وجود دارد که شباهت بسیاری با تعالیم گنوسی دارد؛ از جمله اعتقاد به محبوس‌بودن روح انسان در عالم جسمانی و ملزم‌بودن انسان به شکستن این زندان و قیود جسمانی؛ و تشابه بین عالم و انسان از آن‌ جهت که در هر دو نفس واحدی است که قوای آن در تمام اعضا جاری است. رسائل و نوشته‌های اخوان‌الصفا نقش چشمگیری در انتقال میراث گنوسی ایران عهد ساسانی به ایران عهد اسلامی داشته است.

نیکلسون معتقد است با وجود آنکه شواهد چندان روشنی در دست نیست، جایگاه برجسته نظریه معرفت در اندیشه صوفیان اوایل، از تماس آنان با آیین گنوسی حکایت دارد. مراد صوفی از «معرفت» همان «گنوسیس» حکمای یونانی است؛ یعنی شناخت بلاواسطه خداوند بر مبنای مکاشفه و اشراق. چنین معرفتی به دنبال فرآیند ذهنی و عقلی حاصل نمی‌شود، بلکه به اراده خداوند وابسته است و فقط به کسانی عطا می‌کند که آنها را مستعد و لایق دریافت معرفت کرده است.

یکی از مسائلی که می‌توان آن را عامل مشترک میان عرفان اسلامی و آیین گنوسی دانست اعتقاد به معرفت نجات‌بخش است. اساس عقاید گنوسی بر معرفت اشراقی و مکاشفه و عقاید ویژه تکوینی بود که انسان‌ها را به رهاندن روح از عالم مادی و رساندن آن به عالم بالا تشویق می‌کرد و لازمه آن را زهد و امساک از نعمت‌های دنیوی می‌دانست.

به عقیده گنوسیان، روح انسان عنصری است آسمانی و ازلی که در جسم و دنیای مادی اسیر شده، اما انسان گوهر وجودی خویش را فراموش کرده و اصل الاهی خویش را از یاد برده است؛ رسالت انسان در این جهان آزادکردن این روح است، و فقط به وسیله گنوسیس و معرفت می‌تواند به شناخت این گوهر درونی دست یابد و به رستگاری نائل شود.

در تعالیم اهل حق نیز رنگ گنوسی به چشم می‌خورد. «به نظر می‌رسد در فاصله بین عهد آل بویه و مغول، عقاید گنوسی، که بعدها به نام عمومی مذاهب اهل حق خوانده شده‌اند، در نواحی بین دیاله و کرخه و مخصوصاً در بین اکراد گورانی و طوایف لر انتشار قابل ملاحظه‌ای داشته است».

اهل حق، که مسامحتاً علی‌اللهی خوانده می‌شوند در حقیقت فرقه‌ای عرفانی بوده‌اند که غیر از تصوف و حکمت اشراقی، عناصری از عقاید یهود و مجوس و مانویه را با بعضی از اجزای افکار و تعالیم شیعه و غلات به هم آمیخته بوده‌اند و رفته‌رفته صبغۀ تصوف در آیین آنها قوی‌تر شده است. به عقیده اهل حق، خداوند هفت تجلی دارد، که در هر تجلی وجود او لباس تازه می‌پوشد و چهار ملائکه که یاران چهار ملک خوانده می‌شوند در هر تجلی با او همراه‌اند.

علی‌نقی منزوی در مقدمه‌ای که بر نامه‌های عین‌القضات نوشته، معتقد است ایرانیان خاور دجله تا سند در دو قرن سکوت با حفظ گنوستیسیزم پدران خود، که الهام‌گرفته از ودا و اوستا بود، مسلمانی را می‌پذیرفتند و هنگام مسلمان‌شدن، مذهب‌های گنوسیستی اسلام، مرجئی، جهمی، قدری، راوندی، معتزلی، شیعی را بر مذهب دولتی سنی ترجیح می‌دادند .

به اعتقاد مهرداد بهار، آیین گنوسی و عرفان مانوی بر تفکر عارفان روزگار اسلامی تأثیری شایان گذاشته است و پیوندهای عمیقی میان این دو بخش از تاریخ عرفان در آسیای غربی دیده می‌شود. گرایش‌های زروانی، مهری و مانوی شالوده‌های عرفانی داشته‌اند و هر یک تأثیرات ژرفی بر فرهنگ ایرانی گذاشته‌اند.

از آثار گنوسی عصر اسلامی می‌توان از رساله ام الکتاب (ام‌الکتاب رساله‌ای ‌است که عده‌ای آن را از کتب سرّی و مقدس اسماعیلیه می‌دانند) اثر یکی از غلات شیعی کوفی نام برد، که مضمون آن کشف و شهودی عرفانی است. علاوه بر آن، کتاب الکشف (این کتاب مجموعه‌ای است از شش رساله شامل تأویل باطنی آیاتی از قرآن که آن را به جعفر بن منصور الیمن، از داعیان اسماعیلی اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، نسبت می‌دهند) یکی از مهم‌ترین آثار اسماعیلیه درباره جهان شناخت و تکوین جهان به روایتی گنوسی است. تعلیمات و نوشته‌های عین‌القضات نیز صبغه‌ای گنوسی داشت. در قصیده «عینیه» ابن‌سینا نیز رنگ گنوسی به چشم می‌خورد. این قصیده در حقیقت تعبیری است از غربت و اسارت روح در عالم جسم. قصه الغربه الغربیه سهروردی نیز رمزی است از احوال روح و غربت و اسارت آن در شهربند جسم که مضمونی گنوسی است (در قصه الغربه الغربیه قهرمان داستان از مشرق به مغرب تبعید می‌شود که شهر «قیروان» نمادی از آن است. قهرمان در آن شهر به زنجیر کشیده می‌شود و او را در چاهی می‌افکنند. در آن چاه دچار فراموشی می‌گردد تا آنکه هدهدی از خانواده کودک پیام می‌آورد که باید بی‌درنگ به راه افتد. قهرمان به جست‌وجو می‌پردازد. در جست‌وجوی خاور به کوه قاف می‌رسد و در آنجا با فرشته نجات‌بخش دیدار می‌کند. این داستان تمثیلی است در بیان غفلت و فراموشی روح انسان در جهان مادی که سرانجام دستی غیبی این روح فراموشکار را درمی‌یابد و او را به رستگاری می‌رساند. در آثار گنوسی نیز داستانی وجود دارد با عنوان ترانه مروارید که بیانگر تبعید روح انسان است).

به عقیده نیکلسون، موضوع اعتقاد به اسم اعظم از عقاید مأخوذ از حکمای گنوسی است. او واژه «صدیق» را که صوفیان پیشین به کاملان روحانی خود اطلاق می‌کردند وام‌گرفته از مانویان می‌داند. نیز اصطلاح «هفتادهزار حجاب» («میان خداوند، حقیقت واحد، و عالم جسم و ماده هفتادهزار حجاب است. هر نفسی پیش از تولد از درون این هفتادهزار حجاب می‌گذرد. نیمه درونی حجاب‌ها نور و نیمه برونی ظلمت است. نفس در سیر به سوی وجود از هر حجاب نوری که می‌گذرد یکی از صفات الاهی را فرو می‌نهد و از هر حجاب ظلمتی که می‌گذرد به یکی از صفات دنیوی متصف می‌شود. بدین‌سبب، کودک گریان به دنیا می‌آید، چه نفس به گونه‌ای غریزی و علم فطری از جدایی خود از خداوند آگاه است. کودک در خواب بدان جهت می‌گرید که نفس خاطره‌ای از آنچه را از دست داده به یاد می‌آورد. از سوی دیگر، گذر از حجاب‌ها نسیان می‌آورد و به همین خاطر انسان را انسان می‌نامند. اکنون نفس، چون همیشه، تخته‌بند تن است و با این پرده‌های ضخیم از خداوند دور مانده است») را که متأخران صوفیه در کلمات خود آورده‌اند، به‌روشنی دارای نشانه‌های کیش گنوسی می‌داند.

تحقیر نفس و سوء‌ظن به آن و اعتقاد به کثرت شرور در عالم را، که از اصول عقاید فرقه ملامتیه است، می‌توان متأثر از عقاید گنوسی دانست. از دیدگاه گنوسیان، این جهان سراسر شر و پلیدی است و عموماً اخلاقیات گنوسی در خصومت با جهان است و هر گونه رابطه با دنیا را تحقیر می‌کند.

گنوسی‌ها ارضای نیازهای غریزی و اولیه جسم را که به ازدواج می‌انجامد نکوهیده و ناپسند می‌دانند. زیرا ازدواج موجب تولد انسان‌های دیگر و اسارت بیشتر بارقه‌های الاهی در زندان ماده می‌شود و دنیای مادی و حکمرانی شیطان رونق بیشتری می‌گیرد. از این‌رو کیش‌های گنوسی بر زهد و ریاضت شدید تأکید دارند. اکثر گنوسیان به زهد و رهبانیّت متمایل بودند و عقیده داشتند باید از دنیا و هر چه رنگ و بوی دنیوی دارد، دوری جست.

زهد و ریاضت اساس عملی همه مسالک عرفانی است که به دنبال راهی برای شناخت خداوند ورای راه عقل و علوم دنیوی هستند. نزد گنوسیان، شرط رسیدن به گنوسیس، ترک دنیا و لذات مادی است و فقط زهاد قادر به انجام‌دادن این کار خواهند بود. علت گرایش به زهد نزد گنوسی‌ها، ثنویت روح و جسم و تقابل این دو با هم در عقاید ایشان است. آنان جسم را آفریده خدای شر و مربوط به دنیای تاریکی می‌دانند که با روح که از عالم نور است، در تضاد و تقابل است. پس با بی‌توجهی به نیازهای جسم و برگزیدن زهد و امساک باید آن را ریاضت داد تا به معرفت حقیقی دست یابیم.

مانی به پیروانش می‌آموخت که راه گریز از ظلمت به روشنایی، حفظ روح از تمام آلودگی‌های جسمانی و اعراض از دنیا است. مانویان می‌گفتند کسی که می‌خواهد به این کیش درآید باید آزمایشی از نفس خود کند، و اگر دید به فرونشاندن شهوات و حرص توانایی دارد، و می‌تواند از خوردن گوشت و شراب و از نکاح با زن و آزار و ... دست بردارد، به این کیش درآید، و اگر چنین توانایی‌ای ندارد از گروش به آن خودداری کند.

عده‌ای از محققان میل به زهد و فقر را در میان متصوفه تقلیدی از زهد مانوی دانسته‌اند. صوفیه نیز علاقه به دنیا را منشأ هر خطیئه می‌دانند و ترک دنیا را سرچشمه هر خیری. زهد به معنای انصراف از خوبی‌ها و خیرات این دنیا در برابر به دست آوردن خوبی‌ها و خیرات آن جهان و رضایت خداوند است. به عقیده عارف، «هر که را بنیاد زهد استوار نباشد دیگر کردارهایش درست نیست، چه دوستی دنیا سرآغاز تمامی خطاها است و دوری از دنیا سرآغاز تمامی نیکی‌ها و طاعت‌ها». در شرح تعرف آمده:

بدان که زهد اصل همه چیزها است و اصلی است همه احوال‌های ‌پسندیده را، و اول مقامی از مقام‌های مریدان زهد است. هر که این ‌اصل استوار کرده باشد بنای همه کارها بر او درست آید. و هر که اصل زهد استوار نکرده باشد بنای دیگر احوال بر او درست نیاید، از بهر آنکه پیغمبر علیه السلام گفته است: حب الدنیا رأس کل‌ خطیئه. چون دوستی دنیا سرّ جمله گناهان است، ترک دنیا سرّ جمله طاعت‌ها باشد. و نیز چون دنیا ملعونه حق است، و ملعونه نباشد مگر نفریده و رانده و دورکرده و با دورکرده دوست صحبت‌کردن ‌و درساختن از دوست دوری باز آرد».

آیین مانوی نیز در فرهنگ و اعتقادات ایرانیان و جهان اسلام تأثیراتی بر جای نهاده که این تأثیر از اواخر قرن سوم میلادی، یعنی پس از محکومیت و قتل مانی، آغاز شده است. واکنش‌های شدید مسلمانان، به‌ویژه اعراب مسلمان، به اندیشه‌های مسلک مانوی، که آنان را زنادقه می‌نامند، نشان‌دهنده تأثیر شدید تفکرات مانوی در میان مسلمانان در قرون اولیه اسلامی است.

ویدنگرن معتقد است تفکر از طریق اعداد، علم نجوم، ادای آداب دینی و همه گونه‌های مختلف علم شبه‌روان‌شناسی از طریق مانویت به اسلام انتقال یافته است. عده‌ای، اباحی‌گری را تأثیرپذیرفته از کیش مانوی می‌دانند. عده‌ای نیز معتقدند در طریقه ملامتیه، برخی از عقاید مانوی رخنه کرده است.

عده‌ای از محققان معتقدند صوفیه در بسیاری از آرای نظری و سنن عملی از مانویت تأثیر پذیرفته‌اند، که علت آن را می‌توان وجود شباهت و مشترکات فراوان میان آرا و عقاید و آداب عملی این دو دسته دانست؛ از جمله دوره‌گردی و تجرد و علاقه به موسیقی و سماع و اعتقادات مربوط به نور و ظلمت و بدبینی به دنیا و نعمت‌های دنیوی و ... . تقی‌زاده در مطالعات خود در زمینه ‌مانی‌شناسی به این نکته اشاره کرده که بسیاری از تعالیم صوفیه شباهت به آداب مانویان دارد و بعید نیست که یکی از ریشه‌های تصوف طریقه‌های گنوستیک، و از آن جمله آیین مانوی، بوده باشد.

عده‌ای معتقدند اندیشه انسان کامل از معتقدات گنوسی تأثیر پذیرفته است. تور آندره (Tor Andrea) بر این گمان است که تکامل فکر «انسان کامل» در اسلام، به نحوی با نظریه امامت در نزد شیعه مربوط است. به نظر وی، از رهگذر تشیع، اندیشه گنوسی وارد جهان اسلام شده، و با مسئله ولایت و امامت پیوسته، و مفهوم انسان کامل را در عرفان اسلامی تحقق بخشیده است.

آندره اعتقاد مردم باستان را به «نبی صادق» پایه و اساس تفکر انسان کامل در اسلام می‌داند. زیرا بر مبنای این اعتقاد، نبی صادق شخصی بوده است ازلی که روحانیت او در سلسله انبیا به میراث از شخصی به شخص دیگر انتقال می‌یابد.

انسان کامل در عقیده صوفیان یادآور عقیده «انسان نخستین» در آیین گنوسی است. انسانِ نخست، در آیین‌های گنوسی ذاتی پاک و ازلی است که از ذات پروردگار سرچشمه گرفته و از ماده جدا است، و هنوز به واسطۀ درآمیختن با ماده آلوده نشده و از سوی پروردگار برای نجات سرزمین روشن از پلیدی شر به سرزمین تاریکی وارد می‌شود.

به عقیده زرین‌کوب، اعتقاد به سلسله‌مراتب اولیا، که در رأس آنها قطب قرار دارد، به احتمال قوی مأخوذ است از آنچه نزد گنوسی‌های مسیحی سابقه داشته است.

دیدگاه مخالفان تأثیرپذیری
با وجود تأثیر اعتقادی گنوسیان در میان عقاید عرفای مسلمانان، عده‌ای از محققان با هر گونه تأثیرپذیری عرفان اسلامی از آیین‌ها و عرفان‌های دیگر مخالف‌اند و معتقدند عرفان اسلامی سرچشمه‌ای جز اسلام ندارد و تصوف را لب و عصاره قرآن، اسلام و احادیث پیامبر (ص) می‌دانند، اما عده‌ای دیگر معتقدند هرچند ریشه‌ها و منشأ اصلی تصوف اسلامی در سیره و احادیث پیامبر اسلام (ص) و آیات قرآن است، اما صوفیان مسلمان از آیین زرتشت، مذهب مانی، اندیشه‌های نوافلاطونی، هندی، بودایی، مسیحی و گنوسی نیز نکاتی اقتباس کرده‌اند و مذهب جدیدی ساخته‌اند که ملائم طبع همه انسان‌ها و مخالف تعصبات است.

 هانری کربن معتقد است: «گنوس شیعی به طور اعم و گنوس اسماعیلی به طور اخص نمی‌تواند تنها تداوم گنوس کهن پنداشته شود، بلکه راهی را طی می‌کند که منحصراً از آن خود است؛ مضامینی را کنار می‌گذارد و در عین حال مضامین کاملاً شناخته‌شده دیگر را جذب و دگرگون می‌کند».

منزوی، برخلاف آن دسته از خاورشناسان که گنوستیسیزم اسلامی را از گنوستیسیزم مسیحی متأثر می‌دانند، معتقد است گنوستیسیزم اسلامی بر قوس صعود تکیه دارد؛ یعنی هر انسانی می‌تواند از راه ریاضت و تعلیم، از مادیات بکاهد و به معنویات بیفزاید، تا به مقامی برسد که جز خدا نبیند. اما گنوستیسیزم مسیحی مبتنی بر قوس نزول و تجسد لاهوت در ناسوت است؛ آن هم فقط برای یک تن به نام مسیح. از سوی دیگر، توحید گنوسیست‌های مسلمان اشراقی است، حال آنکه گنوستیسیزم مسیحیت به توحید عددی یهودی نزدیک‌تر است.

نتیجه
از آنجایی که عرفان همچون دین ناشی از فطرت آدمی است، وجود تشابهات در عرفان‌های گوناگون اجتناب‌ناپذیر است. برخی از این شباهت‌ها ناشی از توارد اندیشه‌ها است. برخی را هم می‌توان ناشی از تأثیرپذیری آیین‌ها از یکدیگر دانست. مشترکات بسیاری در میان مذاهب عرفانی جهان، از جمله عرفان اسلامی و گنوسی به چشم می‌خورد.

با وجود آنکه عده‌ای از محققان، عرفان و تصوف ایرانی- اسلامی را به طور کامل متأثر از عرفان مانوی یا کیش گنوسی یا سایر آیین‌های عرفانی می‌دانند، باید پذیرفت که اندیشه‌های عرفانی اسلامی نشئت‌ گرفته از تعالیم اسلام و قرآن است. با این حال از تأثیر آرا و عقاید ملل دیگر، به‌ویژه آرا و عقاید گنوسی برکنار نبوده است؛ و با بررسی دیدگاه این دو آیین بزرگ می‌توان به مشترکات فراوانی دست یافت.

 

 پایه‌گذارانِ كیش گنوسی

كيش گنوسى يا Gnosticism در زمره مكاتب مهم دينى - عرفانى صدرِ مسيحيت است. مكاتب گنوسى عمدتاً مبتنى بر آراء عارفان صدر مسيحيت، مانند: شمعون مُغ، والنتين، مرقيون و بازيليدس است. صبغه عرفان در ادبيات هرمسى و در كيش مندايى، صبّى يا مغتسله مكمل تحليل كيش گنوسى است. 

پایه‌گذارانِ كیش گنوسی مانند شمعون مُغ، (Simon the Magus) مرقیون، (Marcion) بازیلیدس (Basilides) و والنتین (Valentinus) در سده‌‏های دوم و سوم مسیحی هرگز مدعیِ نهاد دینیِ گسترده‏‌ای نبودند. آنان روشنفكران دینیِ صدرِ مسیحیت بودند كه بیشتر به نواندیشیِ دینی - عرفانی نظر داشتند تا ادعای پیامبریِ نوظهور كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد.

شمعون مُغ نخستین گنوسی یا عارف مسیحی، اهل شو مِرون و معاصر حواریون حضرت مسیح بود كه خود را صاحب «روح خداوند» یا «قدرت عظیم خداوندگار» می‌‏دانست. او زنی را به نام هلنا (Helena) در روسپی‌خانه‌ی شهرِ صور یافته بود و همیشه همراه خود می‌‏برد و می‏‌گفت كه این زن روحِ هبوط كرده از آسمان است و در این جهانِ پستِ مادی اسیر است. اما شمعون همه جا عنوان می‏‌كرد كه هلنا را نجات بخشیده است. (ذكر شمعون در انجیل، كتاب اعمال رسولان، باب ۸، آیه ۹ آمده است). [ اعمال رسولان (۱۳ - ۹ : ۸) ]

((کتاب مقدس با ترجمه‌های مختلف نظیرِ: «ترجمه قدیم»، «ترجمه شریف؛ مژده برای عصر جدید» و «ترجمه تفسیری» را بصورت آنلاین از «اینجا» یا «اینجا» یا «اینجا» و ترجمه هزاره نو را از «اینجا» یا «اینجا» بخوانید. 

ترجمه کاملِ توراتِ مقدس، مورد تایید جامعه کلیمیان ایران را از «اینجا» بخوانید. 

ترجمه‌ی کاملِ کتاب مقدس (عهد قدیم و عهد جدید) ویژه‌ی «شاهدان یهوه» موسوم به ترجمه دنیای جدید را از «اینجا» و برای خواندن صرفاً عهد جدید «اینجا» را بخوانید. شاهدان یهوه معتقدند تثلیث شرک است و عیسی مسیح بر روی تیرک عمودی کشته شده، نه صلیب. آنها اعتقادی به وجود جهنم در دنیای پس از مرگ ندارند. انتقال خون، محصولات خونی و پیوند اعضاء را تحت هر شرایطی حرام و ممنوع می‌دانند)). پاسخ کتاب مقدّس به پرسش‌هایی مهم از نظر شاهدان یهوه را «اینجا» بخوانید. (تفسیر به رأی شاهدان یهوه از کتاب مقدس).

بطور خلاصه «باورهای شاهدان یهوه» عبارتند از: 

- یهوه تنها اسمِ خدای خالق یکتا است.

- شاهدان یهوه نمایندۀ خدا بر زمین برای اجرای فرامین او هستند.

- تثلیث شرک است.

- عیسی مسیح اولین (و تنها) مخلوق یهوه (معروف به «یگانه پسر مولود») و همان میکائیل می‌باشد. عیسی جهان را بفرمان و اذن یهوه خلق کرد (شاهدان یهوه به خالق بودن مسیح پس از خدا ایمان دارند. در نظر آنها یهوه، میکائیل را خلق کرد و میکائیل نیز جهان را آفرید؛ سپس میکائیل پا به زمین گذاشت و عیسی نام گرفت؛ بعد کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود و در نهایت بصورت روحانی رستاخیز یافته و حکومت بر جهان را آغاز نمود).

- شیطان که فرشتۀ مقرب بود، حوا و آدم را فریب داد و آنها را به گناه انداخت که معروف به گناه نخستین است. این گناه به فرزندان آدم منتقل شد و آنها را از خدا دور کرد.

- هیچ‌کس و هیچ‌کاری قادر نبود این گناه را جبران کند.

- میکائیل پا بر زمین نهاد و بنام عیسی مسیح قربانی خدا برای بخشش انسان شد.

- مسیح بر روی تیرک عمودی کشته شد، نه صلیب.

- مسیح در روز سوم به‌طور روحانی (نه جسمانی) رستاخیز یافت و سپس به آسمان صعود کرد و حکومت خود را آغاز نمود.

- روح‌القدس شخص نیست و فقط نیروی فعال خداست.

- جهنم وجود ندارد بلکه ارواح کافران بعد از مرگ نابود می‌شود.

- بهشت در دو مقطع آسمانی و زمینی است؛ فقط افراد خاص به بهشت آسمانی راه می‌یابند (تعداد آنها ۱۴۴ هزار نفر است) بقیه در بهشت زمینی زندگی ابدی خواهند داشت. همۀ بهشتیان از شاهدان یهوه هستند.

- تنها یک راه حقیقی وجود دارد و آن راه «شاهدان یهوه» است.

- تعامل با ادیان دیگر اشتباه است. 

- اعیاد ملی و فرهنگی ممنوع است. (مانند کریسمس، سال نو، جشن تولد و غیره).

- ازدواج با غیرِ شاهد یهوه ممنوع است.

- انتقال خون، محصولات خونی و پیوند عضو ممنوع است. (حتی اگر انجام دادن آن از نظر پزشکی امری ضروری و حیاتی باشد.)

- کتاب مقدس کلام خدا یهوه است و تنها ترجمۀ درست متعلق به شاهدان یهوه، یعنی ترجمه موسوم به «ترجمۀ دنیای جدید» می‌باشد.

- هم اکنون در دوران آخرالزمان هستیم. جهان امروزی طی جنگی بین یهوه و «کفار» به زودی به آخر خواهد رسید و شاهدان یهوه وارثین ابدی زمین و آسمان می‌شوند. این جنگِ بزرگ بین «گوسفندان خدا» (شاهدان یهوه) و «کافران» در خواهد گرفت (موسوم به جنگ آرماگدون) و بسیاری کشته خواهند شد و در نهایت «لشکر خدا» (شاهدان یهوه) بر «کافران» پیروز خواهد شد. (البته چندین بار تاریخ آنرا نیز پیشگویی کرده بودند که اشتباه از آب در آمد، و به همین خاطر دیگر تاریخ آن را ذکر نمی‌کنند.).


شمعونیان معتقد بودند كه «خداوند نیروی واحدی است كه به <دو جهانِ> زیرین و زبرین بخش گردیده است. او زاینده خویش است و خود را رشد می‏‌دهد. او خود را می‏‌جوید و می‌‏یابد، مادر و پدر خویش است ...، او یكی و ریشه همه است. این وجود یكتا، بوده و هست و خواهد بود. او برفراز، در قدرتِ زاده نشده‌ی خویش است، در پایین در جویبارها (یعنی در جهانِ مادی) در صُوَر ظهور دارد، و در فراز با قدرت بیكرانِ ملكوتی به سر می‏‌برد تا صورتِ وی به كمالِ مطلق برسد. بدین‌گونه، نخستین نگرشِ عرفانیِ صدرِ مسیحیت (هر چند برخی از پژوهشگران ریشه‌‏های كیش گنوسی را در بطن عرفان یهودی و كیش قبّاله می‌‏جویند، از جمله گیلزكیسپل ریشه‌‏های گنوس یهودی را كاویده است، اما پژوهشگرانی نیز چون ریچارد را یتزنشتاین، گئوویدنگران و رودلف بولتمان خاستگاهی ایرانی برای كیش گنوسی قائل بوده‌‏اند. فیلون اسكندرانی نیز به فرقه‌هایی یهودی اشاره كرده است كه برخی عناصر كیش گنوسی را مدون كرده بودند. نمونه‏‌های تاثیر آیین یهود در كیش گنوسی را می‏‌توان در كتاب حزقیال نبی، كتاب دانیال نبی و نیز در آثارِ هرمسی، از جمله پویی ماندرس مشاهده كرد. اخیرا پژوهنده نروژی‌الاصل آمریكایی به نام شِروو نیز به عناصر ایرانیِ مانویت توجه كرده و مقاله‌‏ای در این باب نوشته است) بیشتر بر ریشه واحد قلمروِ روح و جاودانگیِ آن تاكید داشت و روح ازلی بعدها همچون هلنا هبوط می‌‏كند و در این جهان پستِ مادی اسیر می‏‌شود. غربت گنوسیان، در واقع همان غریبگیِ روح ازلی، در این جهانِ خاكی است. البته این بدان معنا نیست كه خداوند ازلی هبوط می‌‏كند، بلكه عنصر ازلی، وجودِ مادینه‌‏ای از خود برون می‌‏زاید به نام اپی‌نوئیا (Epinoia) (= تفكر) و هموست كه به عنوان پاره‏‌ای از وجود ازلیِ خداوند بر این جهان هبوط می‌‏كند. او همان مادرِ آسمانی است كه فرشتگانی زاد. اما این فرشتگان از وجود پدرِ آسمانی خود بی‏‌خبر بودند. پس مادر آسمانیِ خود را به زمین فرو كشیدند و محبوس كردند. اما شمعون او را كشف كرد و نجات داد. پس، هر كه به عرفان شمعونی گرایش می‏‌یافت، معتقد بود كه با شناخت این روح با وجودِ ازلیِ هبوط كرده، نجات خواهد یافت. رسالت او در این جهان، آزاد كردنِ روح ازلی است. هر كه روح علویِ خویش از تن رها كند، به گنوسیس (Gnosis) (معرفت) دست خواهد یافت و گنوستیك (Gnostic) (عارف، شناسا) خواهد شد.

به زعمِ شمعون، هر عارف می‏‌تواند به شكل روح‌القدس در این جهان پدیدار شود و درباره اصلِ آسمانیِ خود سخن گوید و آدمیان را به سرچشمه ایزدیِ خود رهنمون گردد. در نتیجه به نظرِ شمعون معرفت یافتن به تبار آسمانیِ روح شرط رستگاری است، نه پرهیزگاری و تقوا.

والنتین، یكی از عارفان بزرگ سده دوم میلادی، در حدود ۱۰۰ م. در مصر زاده شد و در سال‌های ۱۳۵-۱۶۰ م، در روم به تعلیم پرداخت. بعد به اسكندریه رفت و حدود ۱۸۰ م، در همان جا در گذشت. پژوهندگان گمان می‏‌برند كه «انجیلِ حقیقت» (Gospel of Truth) نوشته اوست. این اثر در متون بازیافته نجع حَمادی آمده است:

«انجیلِ حقیقت»، شادمانی است برای آنان كه از پدرِ حقیقت، فیض معرفتش را دریافته‌‏اند، به واسطه قدرت كلامِ او كه از بهشت فراز آمده است، آن كه در تفكر و اندیشه پدرِ آسمانی است.( ۲۱: ۳۷-۳۲)

انجیل حقیقت از آن رو «انجیل شادمانی» خوانده شده كه برای كسانی كه به معرفتِ پدرِ آسمانی دست یافته‌‏اند، شادی‌آور است. به پاسِ همین عرفانِ رستگاری بخشنده است كه عارف به شادی و كمال دست می‌یابد.

والنتین به موجودی ازلی و بیكرانه اعتقاد داشت كه ناشناخته مانده بود. این نیای ازلی چهار قوه بی‌كرانگی، تفكر، عقل و حقیقت را آفرید. از این چهار عنصر پدر و مادرِ همه‌چیز و همه‌كس پدید آمدند. كمال و سوفیا نیز واپسین آفریده او بودند. از میان این آفریده‌‏های مینویی، تنها عقل بود كه خدا، یا نیای ازلی را می‌‏شناخت. پس، عقل خواست كه به دیگر آفریده‏‌ها نیز خداوند را بشناساند. در این میانه، سوفیا نه تنها به شناخت خداوند نایل نشد، بلكه به شهوت و عشق در غلتید، او هماره آرزو داشت كه به معرفت دست یابد. آرزویی محال كه او را به قعر بی‌كرانگی در افكند. قدرتی آسمانی او را نجات داد، شهوت را از او دور كرد و او را به بهشت فراز آورد. اما اندوهِ نشناختنِ خداوند در سوفیا ماند و باز گمراه شد. اندوه و گمراهیِ سوفیا همه را مبهوت و مقهور كرد. همه اندیشیدند كه آیا راه نجاتی خواهد بود؟

آنگاه مسیح و روح‌القدس به پیدایی آمدند. آنان وظیفه نجات سوفیا و برقراری آرامش را سرلوحه كار خویش قرار دادند. مسیح گنوس (معرفت) را به ارمغان می‏‌آورد و عیسی، زاده دیگر آسمانی، وظیفه نجات بخشی را بر عهده دارد.

جهانِ مادی در نظر والنتین به دست سوفیای زیرین آفریده می‏شود. سوفیای زیرین بازمانده همان سوفیای گمراه است كه به روشنی و كمال دست نیافت و به معرفت نرسید. آدمیان و همه موجودات مادی از اصل آسمانیِ خود بی خبرند و در جهان مطلق به سر می‌‏برند. اما روح پنهان نهاده شده در آنها می‌‏تواند شكوفا شود و به معرفت رسد. (۸ ۱: ۳۷-۳۲)

باز می‏‌بینیم كه در مكتب عرفانیِ والنتینی نیز، با همه روایات اسطوره‏ایش سخن از دربند شدنِ روح در تنِ مادی است و نجاتِ روح شرط اصلیِ رستگاری است. آنچه كه در نگرش شمعونی «هبوط روح» خوانده می‏‌شود، در نگرشِ والنتینی «دربند شدن و گمراهیِ روح» از اصل آسمانیِ خویش است.

مرقیون، عارف دیگر صدرِ مسیحیت، اهل آسیای صغیر بود و دیدگاهی نوین در عرفان داشت. او بر عكس دو پیش كسوتِ خود، شمعون و والنتین، كه مكتب‌شان شالوده‏ای اساطیری داشت، مكتبی نو در عرفان پدید آورد و انجیلی تازه نوشت كه به نام او، «انجیلِ مرقیون» معروف است. مرقیون ایمان را راه نجات می‏‌دانست و تاكیدی بر این نظرگاه رایج گنوسیان نداشت كه می‏‌گفتند گنوس یا معرفت شرطِ نجات است. اما آنچه كه او را در شمارِ گنوسیانِ طراز اول قرار می‌‏دهد، نه این باور، كه اعتقاد اوست به دو خدا، نخست خدای بزرگ و ناشناخته‌‏ای كه بسی در دوردست‌ها، فراسوی آسمان‌ها به سر می‌برد و اصلاً در كار آفرینش این جهانِ پست مادی دخالت ندارد، دوم خدای جهان‌آفرینی كه این عالمِ خاكی زاده اوست.

خدایِ ناشناخته، پدرِ عیسی مسیح است و هر كه بدو شناسا شود، رستگار و جاودانه گردد. اما روح با خدای ناشناخته كاملاً بیگانه است، حتی وقتی كه نجات می‌یابد، از درك او عاجز است. عیسی مسیح روح انسان‌ها را از این جهان مادی نجات می‏‌دهد. پس، مسیحِ مرقیون نه مسیحی زمینی، كه مسیحی آسمانی و منجی انسان‌هاست.

به گمان مرقیون، رستگاری از راه ایمان و به واسطه فیض الهی میسر است. منجی معرفت باطنی را نمی‌آموزد، او اصلاً تعلیم نمی‏‌دهد یا هدایت نمی‏‌كند، بلكه به مؤمنان فیض می‌‏بخشد كه میان خدای ناشناخته و خدای جهان مادی، آن نخستین را برگزینند.

بازیلیدس، عارف دیگر سده دوم میلادی، در حدود سال‌های ۱۱۷ تا ۱۶۱ می‌زیست. او از اسكندریه برخاست كه ملتقای فرهنگیِ شرق و غرب بود. بازیلیدس نیز مانند مرقیون، به خدای ناشناخته اعتقاد داشت، اما او را به صورت خداوندگاری شخصی می‏‌پنداشت. او تحت تأثیر انجیل یوحنا بود و می‏‌گفت كه خدای ناشناخته نطفه همگانی یا آشفتگیِ نخستین را از هیچ آفرید. عناصر آسمانی به بالا گریختند، اما تنها روح انسان بر جای ماند.

بازیلیدس معتقد بود كه عیسی مسیح در هنگام تعمید در رود اردن به گنوس (معرفت) دست یافت و نخستین نمونه مینوییِ گنوسیان (عارفان) شد. انسان‌ها به واسطه او از گوهر درونی خود، روحِ در بند، آگاه می‌شوند و با كسب معرفت به بهشت رهسپار خواهند شد.

كارل گوستاو یونگ نوشته‏‌های كتاب هفت خطابه برای مردگان Seven Sermons to) (the Dead را به بازیلیدس نسبت داده است. معروف است كه بازیلیدس بیست و چهار كتاب در تفسیر انجیل نوشته است. خود نیز انجیلی داشت كه آن را «معرفت امورِ فراجهانی» می‌خواند و بر پایه تعالیم ماتیاس (Mathias) (از مریدان مسیح كه پس از خودكشیِ یهودای خائن، جای او را گرفت تا دوازده حواری كامل شود) نگاشته شده بود.

بازیلیدس به شاگردان خویش می‌آموخت كه باید خود را وقف دستیابی به «معرفت» كنند وآنان را به پنج‌سال سكوت وا می‌‏داشت و معتقد بود از هر هزار نفر، فقط یك تن می‌توانست سفر عرفانی را تكمیل كند و به «گنوس» برسد. میان عقاید عرفانیِ بازیلیدس و عرفان بودایی - هندو اشتراكاتی یافته‌اند، از جمله، روند تكوین جهان و آفریده شدنِ جهان از هیچ، در این آموزه‏‌ها، یكی است.

به نظر بازیلیدس نیز، خدای جهان‌آفرین از وجود خدای ناشناخته و از قلمرو اَبركیهانی ناآگاه است. این غفلت در وجود انسان‌ها نیز هست. او معتقد است كه همه چیز از جهان پست به اقلیم اعلی می‏‌گراید، اما برای این گرایش و از میان بردن غفلت روح آدمیان، گنوس باید از آسمان نازل شود. این گنوس بنا به باور بازیلیدس، همان انجیل است. عیسی تجسم زمینی اشراق عظیم است. این اشراق، همان گنوس یا معرفت است كه عیسی آن را برای آدمیان به ارمغان آورده است. بدین‌گونه، «شعله الهی» مكنون در وجود انسان زبانه خواهد كشید. هر كه بدین مرتبه دست یابد، گنوستیك، عارف و شناسا خواهد شد.

رستگاری در نزد عارف، همانا جداییِ روحِ نامیرا از روحِ میرا و از تن مادی به واسطه تطهیر است. هر كه فراسوی وجود خویش را دریابد، رستگار شود، یعنی به خداوندِ ماورای وجود رسد.

 

برگی از تاریخ مندایی

زمین در اوایل حالت مذاب داشته و به صورت گلوله‌ای آتشین می‌نمود و آبادی نیز بر روی آن وجود نداشت، اما بعدها سرد گردیده و روی آن را آب متعقن و گندیده به نام «میا سیاوی» (آب سیاه) فراگرفت، آنگاه از این آبِ گندیده موجودات ریزی که هر کدامشان به هزاران هزار چون خویش تکثیر می‌یافتند، سر برآوردند. ]عالم ظلمانی در آب‌های سياه شکل گرفت. هزاران هزار موجود (ملاخی/ ملاخا: فرشته‌های ظلمانی) پديد آمدند و روها/ روحا (شيطان، مادر بدی‌ها) رئيس عالم ظلمانی بود. زمين سرد نبود ودر گدازه‌های آتش قرار داشت[. (این نکته مهم را باید توجه داشت که خلفت زمین به امر خداوند عزوجل توسط فرشتگان، میلیون‌ها سال پیشتر از خلقت آدمی انجام پذیرفت و آن‌طور که از کتب مقدس مندائیت استنتاج می‌توان کرد، منظور از خلقت زمین از جانب پروردگار به خاطر وجود بشر بوده تا بر روی آن ساکن شود و به ازدیاد نسل بپردازد).

«هیّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) به ملکا «هیبل‌زیوا» (جبرئیل رسول) و همراهانش «ملکا شیتل و ملکا اَنُش و ملکا اپثاهیل» (ملکا اپثاهیل؛ فرشته‌ی سازنده پیکر انسان از گِل) دستور داد تا زمین و هفت طبقه بالا و دو طبقه زیرین را بنا کنند (ملکا = فرشته‌های نورانی و ملاخا = فرشته‌های جهنمی، فرشته‌های ظلمانی). پس فرشتگان به امر خداوند معظم دست به کار شدند و همچنانکه در بوثه «اد قشش» (بوثه و ترجمه‌ی آن، در توضیحات مربوط به "جشن فل" آمده است) آمده است: هفت میلیارد و هفتصد میلیون سال طول کشید تا زمین و هفت طبقه بالا و دو طبقه زیرین را به نحو کامل تکمیل کردند و زمین را که جامد نبود (لَهوَت اَرا اد امسوثا) منجمد کردند. سپس کم کم (میا سیاوی) «آبهای متعفن و بدبو» وارد پستی و بلندی‌های زمین شده و کم شدند. آنگاه نباتات و درختان و حیوانات مختلف خلق گشتند و بعد از تکمیل همه‌ی اینها به روانِ «نِشمتا» حضرت آدم «آدم گورا قَدمایا» (آدم اولین مرد، قَدمایا یعنی اولین) از طرف خداوند مأموریت داده شد که بر زمین هبوط کرده و حیات بشری را بنا نهد.

فرشتگان، ملکا هیبل‌زیوا و ملکا اپثاهیل از گِل این زمین هیکلی (دموثا) را ساختند. همچنانکه در کتاب مقدس صابئین آمده است (آدم مِن طینا هُوا) «آدم از گِل بود». فرشتگان به دستور خداوند هیکل آدم را درست کرده و مورد تأیید خداوند توانا قرار گرفت. سپس به امر خداوند روانِ آدم (نِشمتا) توسط فرشتگان در این کالبد دمیده شد و کالبد به حرکت درآمد و زنده شد و بعد از آن به دستور «هیی ربی قدمایی» از مکانی که آدم را درست کرده بودند، حوا (هُوّا) را نیز درست کردند تا مونس وی قرار گیرد.

«حوا» (هُوّا) سه بار از حضرت آدم باردار شد که هر سه بار دو قلو، یک پسر و یک دختر به دنیا آورد. (کتب مقدسه مندایی پسران حضرت آدم و حوا را با نام‌های «هیول» و «شیتل» و «انش» معرفی نمود‌اند اما از دختران آنان اسمی نبرده‌اند). کم کم فرزندان حضرت آدم و حوا بزرگ و بزرگ‌تر شده و راه و روش پدر و مادر خویش را آموختند و برای امرار معاش به کشاورزی مشغول شدند و هر روز که می‌گذشت بر سن‌شان افزوده می‌گردید تا آنجا که هر کدامشان نیازمند یک زوج گردید. پس حضرت آدم وقتی فرزندان خویش را آماده ازدواج مشاهده نمود از خداوند چاره این مشکل را جویا شد، زیرا طبق شریعت مندائیت که حضرت آدم پایه‌گذار آن بود، جایز نبوده و نیست که خواهر و برادر با هم ازدواج کنند، پس این مشکل می‌بایست حل می‌شد و این مسئله را کسی جز خدای لایزال نمی‌توانست حل نماید پس خداوند به حضرت آدم فرمود که چاره این مشکل با من است و به وی وعده داد تا او را کمک کند، و باری‌تعالی تعدادی «اُثرا» (فرشته) را با هیئت و شکل انسانی از «اِمشُونی کُشطا» (دنیای انوار - مکان حقیقت) به سوی زمین فرستاد تا با آدم و فرزندانش معاشرت نموده و با فرزندان او ازدواج کرده و نسل وی را ازدیاد بخشند. این فرشتگان (اُثراها) طبق روایات کتب مقدسه مندائيان، عبارت از شصت برادر به اتفاق خانواده‌هایشان بودند که به صورت انسان بر زمین فرود آمده و با فرزندان حضرت آدم ازدواج نموده و نسل ایشان را ازدیاد بخشیدند. کتب مندائیت این شصت برادر و خانواده‌هایشان را از استخوان‌بندی جامعه بشری و به‌ویژه جامعه مندائیان می‌دانند. اثراها «فرشتگان عام در عالم بالایی هستند».

بعد از گذشت هزاران سال و گسترش خانواده‌ی آدم به تمام جاها، کم کم اختلاف و ناسازگاری بین فرزندان آدم بوجود آمد و این اختلافات و ناسازگاری‌ها و کفران نعمت و ظلم و الحاد آنقدر زیاد شد که منجر به جنگ همگانی شد.

در اثر این جنگ همگی به جز دو نفر از بزرگان به نام «رام و رود» و معدودی همراهان آنان، کسی زنده نماند و اینان زندگی و سازندگی را از نو شروع کردند.

پس از گذشت زمان رام و رود باز هم آتش کینه و نفاق و عداوت‌ها و نافرمانی‌ها و بدبینی و الحاد همه جا را فرا گرفت تا آنجا که خداوند معظم تصمیم به تنبیه بشر خاطی گرفت؛ پس دنیا را آتش فرا گرفته و اکثریت مردم در آتش سوختند. از همه‌ی انسان‌ها دو نفر به نام «شُربای/ شوربای و شرهبییلشورباهیل» و تعداد معدودی همراهان آنها زنده ماندند و به حیات بشری ادامه داده و با ارشاد  مردم و هدایت آنان به سوی توحید و خداپرستی جامعه‌ای موفق و سربلند بوجود آوردند.

باز بعد از گذشت هزاران هزار سال کم کم بشر راه عناد و کفر و الحاد را پیش گرفت و روز به روز بر تعداد کفار افزوده گشت تا آنکه در این هنگام خداوند پیامبری صالح برای هدایت بشر فرستاد. این پیامبر «حضرت نوح (ع)» است. (نام حضرت نوح در کتاب مقدس منداییان «نُو» آمده است).

به اراده الهی، آدم و حوا هزار سال در این جهان می‌زیند و از نسل آن‌ها ابنا بشر متولد می‌شوند. سپس با مرگ آدم و حوا، او و بقیه نسلش به جهان نور باز می‌گردند. اما از این نسل، دو انسان به نام‌های «رام» (مرد) و «رود» (زن) باقی می‌مانند. از زمان آدم تا رود، سی دوره طی می‌شود. دوره رام و رود، دومین مرحله از حیات و خلقت بشر است. پس از آن عالم در آتش شعله‌ور می‌شود و پس از گذشت ۲۵ دوره، «شوربای» (مرد) و «شرهابییل/ شورباهیل» (زن) به وجود می‌آیند. پس از آن ۱۵ دوره بر زمین می‌گذرد و طوفانی بزرگ عالم را فرا می‌گیرد. این همان «طوفان نوح» است.

حضرت نوح (ع) بسیار سعی کرد تا مردم را به راه راست هدایت کند و جامعه‌ای موفق و موحد بوجود آورد. در اوایل موفق شد و مردم ارشادات و راهنمایی‌های وی را اجرا می‌کردند و امتی خداپرست و با ایمان بوجود آمده بود، ولی بعد از گذشت سال‌ها، مردم دستورات حضرت نوح را اجرا نمی‌کردند و عده‌ای از بی‌دینان وی را مسخره و استهزاء می‌کردند؛ تا آنجا که حضرت نوح (ع) با آن همه بردباری و شکیبایی دست دعا به درگاه خداوند بزرگ برداشت و گفت: «بار الاها تا کی این وضع ادامه دارد. این مردمِ متمرد اصلاح نمی‌شوند و به سخنان من گوش نمی‌دهند. نمی‌دانم چه کنم». در این موقع صدایی به حضرت نوح فرمود: (یا نو اِبنی کَویلا) «ای نوح کشتی بساز» و این ابعاد را به کار ببر: طول ۳۰۰ امیا (امیا واحد اندازه‌گیری است؛ در نوشته‌های مندایی هر امیا ۵۲/۷ متر آمده است)، عرض ۵۰ امیا و بلندی ۳۰ امیا؛ و خداوند معظم به نوح فرمود بعد از ساختن کشتی از همه موجودات زنده دنیا، جفت جفت به کشتی بخوان؛ و نوح چنین کرد. از انسان‌ها تعداد معدودی که موافق بودند با ایشان منجمله جناب سام، فرزند حضرت نوح، سوار کشتی شدند. (حضرت نوح چهار فرزند داشت که عبارت بودند از سام، یام، حام و یافث، اما تنها سام بود که قبل از طوفان به دنیا آمده و سه پسر دیگر حضرت نوح (ع) در سرزمین جدید متولد شدند).

به امر خداوند بزرگ ۴۲ شبانه‌روز از آسمان باران بارید و از زمین به شکل چشمه آب جوشیدن گرفت. تمام سطح زمین را آب فرا گرفت و خشکی دیگر دیده نمی‌شد. مدت ۱۱ ماه هوا و آب طوفانی و متلاطم بود و بعد از گذشتن یازده ماه هوا صاف گشت و آفتاب ظاهر گردید و آب‌ها فروکش کرد. در این موقع حضرت نوح به کلاغ (اوربا) مأموریت داد که برود و اطراف و اوضاع را بررسی کند و اگر خشکی پدیدار شده خبر دهد. کلاغ به دنبال مأموریت رفت. مدت‌ها گذشت و از کلاغ خبری نشد. حضرت نوح به کبوتر (یونا/ هیونا) گفت که برود و ببیند چه بر سر کلاغ آمده است.

پس کبوتر به پرواز درآمد و بعد از مدتی برگشت و در حالی‌که شاخه زیتونی را به دهان گرفته بود به حضرت نوح چنین گفت: «کلاغ را دیده بر لاشه‌ای نشسته و از آن لاشه می‌خورد و دیگر اینکه همان نزدیکی‌ها خشکی را دیده و همچنین درختان زیتون که شاخه‌ای از آن را به همراه آورد». در این هنگام حضرت نوح (ع) به صدا درآمد و کلاغ را نفرین کرد و کبوتر را برکت داد و دعا کرد.

مکانی که کشتی به خشکی نشست در کتاب مقدس گنزاربا به نام کوه «قاردون» (آرارات ترکیه کنونی) ذکر شده است. پس حضرت نوح و همراهان از کشتی پیاده شده و از حبوباتی که برای آنها باقی‌مانده بود غذایی بنام «هریس» پختند و مراسم «دُخرانی و لوفانی» (مراسم غذای آمرزش) را برای کسانی‌که در آب غرق شدند به جای آوردند. آنگاه حضرت نوح و همراهان برای خویش پناهگاه‌هایی ساخته و در آن ساکن شدند و در آن سرزمین مشغول کشاورزی و دامپروری گشتند و غذای خویش را از این راه بدست می‌آوردند. (منداییان خود را از همراهان و بازمانده‌گان طوفان نوح می‌دانند).

حضرت نوح (ع) سال‌های بسیاری به ارشاد مردم پرداخت و نسل بشر به تدریج تکثیر یافته و امت عظیمی را تشکیل داد. بعد از آن‌که حضرت نوح دار فانی را ترک کرد فرزند ارشدش حضرت سام (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = سلام و درود خداوند بر او باد) هدایت و راهنمایی مردم را به عهده گرفت.

حضرت سام (اس) در میان صابئین مندایی مقام شامخی را دارا می‌باشد زیرا وی را پدر اصیل خویش و خود را از تبار وی می‌دانند. صابئین مندایی از اولین اقوام سامی به شمار می‌آیند. حضرت سام  تعالیم زیادی دارد. نام حضرت سام (اس) در کتاب مقدس گنزاربا «شوم بَر نو» نوشته شده است. یعنی سام فرزند نوح و همسرش به نام «نوریثا» خوانده شده است. وی از معدود زنانِ مندایی است که به کرات اسم او در کتب مقدسه‌ی مندایی آمده و به تقوی و پرهیزگاری مشهور می‌باشد. در متون مندایی در خصوص هدایت مردم بعد از حضرت نوح (ع) چنین آمده است: «شُم بر نو او زَوّی نوریثا». در قسمت یمین کتاب گنزا ربا آمده است که: «شوم بر نو ریشا اد کلی شوربتا» یعنی حضرت سام بن نوح نیای بزرگ تمام منداییان کنونی است.

حضرت سام (اس) مانند پدرش حضرت نوح سال‌های بسیاری به هدایت و ارشاد مردم پرداخت و بعد دعوت حق را لبیک گفت. منداییان خود را فرزندان سام می‌دانند و از او به عنوان «پدرمان» یاد می‌کنند.

در کتاب مقدس گنزاربا (صحف آدم) یاد شده که هشت هزار سال بعد از واقعه طوفان نوح «حضرت ابراهیم» ظهور کرد که پدر تمام انبیاء خوانده می‌شود و از این تاریخ دین یهود ایجاد شد. بعد از سال‌های طولانی در مصر، سرزمین نیل پیامبری به نام موسی (ع) برای نجات قوم بنی‌اسرائیل از دست «پرا ملکا» یا ملک فرعون که به بدی بسیار مشهور بود، ظهور کرد. یهودیان به دنبال راه فراری می‌گشتند تا از سرزمین مصر خارج شوند. بعد از مدتی فرصتی پیش آمد و یهودیان به رهبری حضرت موسی (ع) از رود نیل گذشته و سواران و جنگجویان فرعون که به دنبال آنان آمده بودند گرفتار طوفان شده و غرق گشتند. یهودیان با مشقت تمام و گذشتن از سرزمین‌های مختلف منجمله کنعان، آخرالامر به سرزمین آباد و سرسبز فلسطین به گرمی پذیرفته شدند و اقوام موجود و به‌ویژه صابئین مندایی آنان را مورد حمایت قرار دادند. اما یهودیان کم کم به فکر گسترش حوزه‌ی فرمانروایی خویش افتادند.

بعد از آنکه یهودیان به خوبی قدرتمند شدند، توانستند فلسطین را از آنِ خویش سازند و همزمان با آن برای تضعیف باقی اقوام به اذیت و آزارشان پرداختند. آنان به‌ویژه به صابئین مندایی که در آن زمان ساکن فلسطین بودند فشار بسیار آوردند؛ بر اثر این فشارها صابئین بی‌اندازه تضعیف گردیدند، تا آنجا که آزادانه نمی‌توانستند مراسم خود را انجام دهند و کار به آنجا رسید که بعضی‌ها از ترس، خود را یهودی معرفی می‌کردند تا اینکه بعد از مدت‌ها که از مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین گذشت به فرمان خداوند معظم برای نجات قوم صابئین مندایی پیغمبری ظهور نمود که به فرمان خداوند «یِهیی یهانا» (یحیی یوحنا - حضرت یحیی) اَسوثا و زَکوثا نِهویلی (سلام و درود خدا بر او باد) نام گرفت و همچنان‌که در کتاب مقدس «گنزاربا» (صُحُف آدم) و کتاب «ادراشی اِد یهیی» (تعالیم حضرت یحیی) آمده از پدر و مادری پیر زاده می‌شود. از سن پدر ۹۹ سال و از سن مادر ۸۸ سال می‌گذشت. مادرش «اینشوی» یا «الیصابات - یهود» یا «الیزابت - نصاری» عقیم و نازا بود لیکن به قدرت پروردگار باردار شده و حضرت یحیی (اس) را متولد نمود. در کتاب تعالیم یحیی چنین نوشته شده که موقع تولد حضرت یحیی (اس) همگی کاهنین یهود و بزرگان در خانه‌ی حضرت زکریا (اس) جمع شدند و به وی چنین گفتند: «ای زکریا آرزو کرده بودی که خداوند به تو فرزندی عطا کند؛ اینک که آرزویت برآورده شد نامش را چه می‌گذاری؟ آیا نامش را "یاقیف" یعنی یعقوب می‌گذاری که از مردان صالح و دانشمند است یا اینکه نامش را "زتان اسطونا" می‌گذاری که یهودیان به آن قسم می‌خورند و دروغ نمی‌گویند؟» در این موقع اینشوی مادر حضرت یحیی (اس) که در اتاق دیگر بود و سخنان آنان را شنیده بود فریاد برآورد که از تمام این اسامی که بر زبان آورده‌اید هیچ‌کدام را نمی‌پسندم، فقط یک نام لایق او است که خداوند به او عطا کرده است و آن نام «یُِهیی یُهانا» که معنایش احیاکننده است (مَلواشه ایشان «یُِهیا یُهانا بَر اینشوی قینثا» است). یهودیان وقتی این را شنیدند با خود گفتند که چه تدبیری باید برای این بچه و مادرش اندیشید. اما سوای این کشمکش‌ها و بگومگوهای بزرگان قوم یهود با زکریای پیر و اینشوی، وقتی که خداوند از تصمیم بد بزرگان یهود برای سر به نیست کردن مولود مقدس آگاه گردید توسط فرشته «اَنُش اثرا» یهیی یهانا را به کوه سفید «پروان» برد. فرشته انش اثرا، یهیی یهانا را در کوه سفید پروان به وسیله شیره‌ی درختی به نام «ایلانا اد امربیا یانقا» (درختی که نوزادان را بزرگ می‌کند) پرورش و تغذیه نمود و پس از مدتی فرشتگان خداوند حضرت یحیی را تعمید دادند و آن حضرت از شیره‌ی آن درخت به جای شیر مادر می‌خورد تا بزرگ شد و پس از آنکه به سن هفت سالگی رسید به دستور خداوند معظم، فرشته «انش اثرا» حروف مندایی (آ - با - گا - دا) را به وی آموخت. در سن پانزده سالگی حضرت یحیی (اس) تمام کتب مقدسه صابئین مندایی را خواند و از حفظ کرده و همچنین تفسیرات آنان را یاد گرفت و بعد از آن به تمام آداب و سنن و فرهنگ سایر ملل آشنا گشته و از همه نظر مجهز و کامل گشته و عملاً یک فرد روحانی با درجه «ترمیدا» و بعداً درجه «گنزورا» و همچنین درجات دیگر مثل «ریشا اِد اِمّا» و «ربّانی» را پیدا نماید.

در سن ۲۲ سالگی به دستور خداوند معظم روز یک‌شنبه ساعت ۷ سوار بر ابری نورانی به شکل زورقی درخشان وارد شهر اورشلیم می‌شود. از قبل مردم اورشلیم و مخصوصاً خانواده‌ی حضرت زکریا که منتظر گمشده خودشان بودند و موقعی که زورق به کنار ساحل رسید مردم آن حدود که می‌دیدند جوانی با لباس سفید سوار بر زورق به ساحل نزدیک می‌شود، تجمع نمودند و لحظه به لحظه بیشتر شده و همچنان بر تعداد آنها اضافه می‌شد از جمله خدمتکار خانواده‌ی زکریا این جریان را دیده بود و از مشاهده چهره جوان که شباهت عجیبی به خانم و آقایش داشت دوان دوان به خانه برگشت و همه چیز را تعریف کرد. اینشوی که سخنان وی را شنید، بدون سرپوش از خانه بیرون دوید تا خود را به فرزند دلبند و گمشده‌اش برساند. ولوله‌ی عظیمی شهر اورشلیم را گرفته بود و همگی دچار یک نوع احساس خوشحالی توأم با ترس شده بودند و حس می‌کردند که یک دگرگونی پیش آمده است. هنگامی‌که اینشوی به کنار رودخانه رسید در همان نگاه اول فرزندش را شناخت ؛ فرزند نیز مادرش را شناخت و هر دو همدیگر را در آغوش کشیدند و مدتی به همان حال باقی‌ماندند. هيچ صدایی از جمعیت شنیده نمی‌شد؛ گویی هیچ‌کس وجود ندارد. همگی محو تماشای این منظره‌ی دل‌انگیز شده بودند. فرشته «انش اثرا» که مأموریت خود را به پایان رسانده بود آنجا را ترک نمود و حضرت یحیی را با انبوهی از نابسامانی‌ها و بی‌ایمانی‌ها و ظلم‌ها رها کرد و از اینجا به بعد مأموریت اصلی حضرت یحیی (اس) شروع شد.

در آن موقع ۲۲ سال از عمر مبارک حضرت یحیی (ازن = اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) می‌گذشت. مردم به دیده احترام به وی نگاه می‌کردند. بعد از گذشت مدتی، مأموریت اصلی وی شروع شد که آن، احیای تعمید در آب جاری بود، عده‌ای مردد بودند، به طرفش بروند یا نروند؛ اما صابئین مظلومی که از ترس قادر به انجام مراسم خود نبودند، می‌دیدند که این شخصیت بزرگ مهم‌ترین مراسم آنان را که تعمید است انجام می‌دهد؛ به زبان مندایی که زبان مادری آنان است، صحبت می‌کند و کتاب مقدس «گنزاربا» در دستش می‌باشد.

روزهای اول عده کمی به طرفش می‌رفتند و تعمید می‌شدند؛ روز به روز تعداد تعمیدشدگان بیشتر می‌شد. همچنان تعداد مراجعه کنندگان بیشتر و بیشتر می‌شد تا جایی که حضرت یحیی (اس) نمی‌توانست جوابگوی انجام مراسم تعمید آنان شود؛ چون شهرت حضرت یحیی (ازن) آن قدر زیاد شد که از تمام شهرهای فلسطین اعم از مندایی و یهودی و رومی و مردمان دیگر می‌آمدند و به وسیله حضرت یحیی (اس) ارشاد می‌شدند. حضرت یحیی (ازن) تعداد زیادی افراد متدین و واجد شرایط را تربیت کرد و به درجه ترمیدا و بعد درجات گنزورایی رساند. چون مراجعین مندایی جهت تعمید بسیار زیاد شده بودند از این رو حضرت یحیی دست به دعا برداشت و از خداوند بزرگ چاره‌جویی کرد. در این موقع از جانب پروردگار معظم به وی وحی رسید: «مردم را بطور دسته‌جمعی تعمید کن» و حضرت یحیی نیز چنین کرد.

مراسم تعمید از صبح زود شروع می‌شد و تا قبل از غروب آفتاب ادامه داشت و بعد از آن در محوطه‌ای وسیع بر روی تپه‌ای می‌ایستاد و موعظه می‌کرد. تعالیم و ارشاداتش آنقدر گیرا و مستدل بودند که همه محو سخنانش می‌شدند و روز به روز بر تعداد طرفدارانش افزوده می‌گردید و این وضع همچنان ادامه داشت تا به سن ۶۴ سالگی رسید؛ یعنی مدت ۴۲ سالِ تمام ارشاد و هدایت مردم آن خطه را به عهده داشت مخصوصاً صابئین مندایی را که دوباره ملتی بزرگ با داشتن آداب و رسومی کامل شدند.

روزی مطابق معمول، حضرت یحیی (ع) جهت انجام مراسم تعمید به طرف رودخانه روان شد، بعد از پایان روز، زمانی که می‌خواست به خانه بازگردد طفلی سه ساله جلو آمد و از حضرت یحیی تقاضا کرد که وی را تعمید کند. حضرت یحیی (ع) با آن طفل به مهربانی و رأفت صحبت کرد و گفت: "فرزندم دهانم تشنه‌ی آب و شکمم گرسنه‌ی غذا و جسمم احتیاج به استراحت دارد و اینک آفتاب نیز در حال غروب ‌کردن است، می‌دانی که مندایی‌ها مراسم تعمید را در شب انجام نمی‌دهند، فردا بیا، با کمال میل تو را تعمید خواهم کرد.

طفل قبول کرده به کناری رفت و از خداوند درخواست کرد که در یک چشم به هم زدن دوازده ساعت روز و دوازده ساعت شب را بگذراند و حضرت یحیی احساس راحتی کند؛ دعای طفل مستجاب شد، پس کودک بعد از سلام تقاضای خود را دوباره تجدید کرد، که می‌خواهد تعمید شود. در این موقع حضرت یحیی (ع) متوجه شد که فضای اطراف جلوه‌ای خاص پیدا کرده است. پرندگان زیادی بالای سر آنها جمع شده و آواز می‌خوانند؛ ماهی‌های رودخانه از زیر آب جست‌و‌خیز کنان به سطح آب می‌آمدند و خوب که دقت کرد، شنید که همگی نام «ملکا مندادهیّی» («مندادهیّی» نام یکی از فرشتگان مقرب درگاه خدای جاویدان است و اولین کسی است که عبارت: «اِکّا هیّی، اِکّا ماری» را فرمود که به معنی «هست حی، هست خدا» و یا اینکه «هست خدای جاویدان، هست خدا») را بر زبان می‌آورند. مات و مبهوت شده بود، صدای پسر سه ساله که می‌گفت «مرا تعمید کن» را شنید. به طرف صدا برگشت و از آنچه باید آگاه می‌شد، آگاه شد و گفت: «ای صاحب تعمید، چگونه من می‌توانم تو را تعمید دهم، در صورتی‌که در مراسم تعمید بعد از نام خداوند، نام تو را ای ملکا مندادهیی بر زبان می‌آورم؛ این من هستم که باید به دست تو تعمید شوم».

وقتی این سخنان بین آنان رد و بدل شد ملکا مندادهیی گفت: «حال که مرا شناختی من از جانب خداوند جهت عروج دادن روانت آمده‌ام، چون مأموریت تو تمام شده است». حضرت یحیی (ع) گفت: «خدای معظم را هزاران بار شکر که مأموریتم را با کمال خلوص انجام دادم و چه از این بهتر که به دست شما ای فرشته‌ی مقدس و مقرب درگاه خداوند، از این قفسِ بدن آزاد شوم». پس خود را مهیا نمود و بعد از انجام مراسمِ رِشامه و بَراخه (وضو و نماز) به محض اینکه «ملکا مندادهیی» با وی دست کشطا داد (دست تعهد) روانش آزاد گشته و جسم وی کنار آب افتاد و دفتر زندگی دنیوی پیغمبری بزرگ بسته شد.

در یکی از آیات قرآن (سوره مریم آیه ۱۲) خطاب به حضرت یحیی (ع) چنین آمده است: «يا يَحْيي‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيًّا». یعنی: «ای یحیی، کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر، و از کودکی به او نبوّت دادیم».

ذكر اين نكته حائز اهميت می‌باشد كه بر خلاف بعضى روايات كه مرگ ملكا «يِِهيا يهانا» (منداییان حضرت یحیی را فرشته می‌دانند و به همین خاطر او را با صفت "ملکا" یعنی فرشته نیز خطاب می‌کنند) را با جدا كردن سر از تنش نقل كرده‌اند، طبق كتب مندائيان رد شده و غيرممكن است.

صابئین مندایی سالیان درازی در کمال صلح و آرامش زندگی کردند و ترمیداها و گنزوراهای بسیاری داشتند، مندی‌های زیادی نیز در این دوره بنا کردند. بعضی از اقوامِ هم‌جوار، دوباره سبب ناراحتی شده شروع به آزار صابئین مندایی نمودند و این برنامه مدت‌ها ادامه پیدا کرد و می‌رفت که دوباره قوم صابئین اسیر گشته و به ذلت بیفتند، اما این‌بار قبل از آنکه کار به جاهای باریک بکشد «اردوان ملکا» که در آن موقع رهبریت قوم صابئین مندایی را به عهده داشت به همراه شصت‌هزار ناصورایی (اشخاص متدین و حافظ دین) که در فلسطین بودند تصمیم به مهاجرت دسته‌جمعی گرفتند و از این زمان نقطه عطفی در تاریخ ملت صابئین مندایی پدیدار گشت. این مهاجرت دسته‌جمعی از فلسطین شروع شد و مسیر آن‌ها از شهر حرّان که در آن موقع از نظر علمی و دینی، شهری آزاد بود، توقف کردند و بعد از خروج از شهر حرّان به شهرها و قصبات بین‌النهرین و دشت میسان (میشان) و یا دشت‌آزادگان سرازیر شدند و هر کجا که آب جاری و رودخانه‌های پر آب وجود داشت پراکنده شده و مسکن گزیدند؛ از جمله در جوار رودخانه‌های دجله، فرات، کارون، دز، دجیل، دودنگا، کرخه، جراحی، گرگر و همچنین در اطراف هورها ساکن شدند.

در موقع ورود به سرزمینِ ایران از طرف سلاطینِ اشکانی به گرمی از آنها استقبال شد. آن‌ها خصوصاً در نزدیکی‌های دزفول و شوشتر مندی‌های زیادی بنا کردند و صدها سال با کمال آزادی و آرامش به انجام مراسم دینی خود اشتغال داشته، زندگی آرامی را می‌گذرانند. همچنین در شهرهای هویزه، شادگان، بوستان، سوسنگرد و کناره رودخانه کرخه نیز مندی‌هایی داشتند. در شهر شوش، نزدیک زیارتگاه دانیال نبی (ع)، محل تعمید صابئین مندایی در زمان‌های قدیم بوده است. صابئین مندایی مدت‌های بسیار طولانی در شهرهای شوشتر و دزفول مسکن داشتند؛ محله‌های صابئین در این دو شهر بسیار مشهور است. در شهر دزفول مسجدی معروف به مسجد صابئین هست که تاکنون نیز معروف است؛ گویا قبلاً محل تجمع و عبادتگاه صابئین بوده است.

تا این تاریخ که تقریباً حدود دو هزار سال از مهاجرت صابئین مندایی از سرزمین آباء و اجدادی خودشان فلسطین، و ورود به میهن دومشان ایران عزیز، می‌گذرد. در ایران از طرف مردم با کمال گرمی و مهربانی از آنان استقبال شده است؛ همچنین در زمان ظهور پیغمبر اسلام (ص) و قبول دیانت اسلام از طرف مردم ایران، صابئین چون دارای دین توحیدی بودند در کمال آزادی به زندگی خودشان ادامه دادند. در قرآن کریم، کتاب مقدس مسلمین، صابئین نظیر سایر اقلیت‌های دینیِ اهل کتاب، به رسمیت شناخته شده و جزو اقلیت‌های دینیِ صاحب کتاب معرفی شدند.

 

برخی از واژه‌ها و اصطلاحات دینی






ارکان اصلی شریعت مندایی

دین صابئین مندایی دارای شش رکن اصلی می‌باشد که عبارتند از:

۱- ایمان به خدای واحد و یگانه (توحید).

۲- معاد (آخرت).      

۳- مَصبتّا (تعمید).

۴- رِشامه و بَراخه (وضو و نماز).

۵- صُما (روزه).

۶- زِدقا (خیرات و صدقه).

 

هيی haii:

وقتي شما بوثه (آيه) «خداوند پيروز است» (هیی زکن) را در پايان هر بوثه می‌خوانيد بايد متوجه باشيد كه معادل مندايی واژه خداوند، "هيی" است. "هيی" به مفهوم زندگی، حيات، جان، حركت و خداوند است. مندائيان هر آيه را با جمله بشمد هيی: به نام حيات (بنام خداوند) آغاز می‌كنند.  

بشمد هيی ربی يعنی: بنام حيات بزرگ، بنام خداوند بزرگ. مثال ديگر: بشمد هيی قدمايی يعنی: بنام حيات قديمی، بنام خداوند ازلی. 

هيی بالاترين مرتبه هستي است. او هما هستی متعال است. او خالق فرشته - آفريدگاران است. او يعنی "هيی" جهان را از طريق سازمان فرشته – آفريدگاران خلق كرد.  

همچنين او عناصر اصلی جهان مانند هوا yarã آير، نور ãnhõr انهورا و آب مقدس يردناي yardenia را خلق كرد.  

نگاه كنيد به تمام آيات، آغاز و پايان هر بوثه: خداوند پيروز است: هيی پيروز است (هیی زكن). 

 

مندا اِد هيی (مندادهیی) Manda ed haii: عرفان حيات: عرفان خداوند، دانش حيات: دانش خداوند.

اين موجود يك پيامبر و فرشته‌ی آفريدگار است. "مندا اد هيی" در اكثر آيات كتاب انيانی (کتاب نماز منداییان) ستايش می‌شود. او زمين و اجزاء آن را خلق كرد. مستشرقين مسيحی او را معادل روح‌القدس يا عيسی مسيح تصور كرده‌اند. مندائيان او را يك فرشته مجهز به دانش كه می‌تواند در خلق جهان و مغلوب نمودن ظلمت مددكار هيی باشد تصور نموده‌اند. مندا اد هيی شريك هيی نيست. او فقط مددكار است. مددكار عرش خداوند و مددكار بشريت. او رنج بشريت را درك نموده و با چشم تيزبين و منعقد خود اعمال خوب و بد انسان‌ها را محاسبه می‌كند.

 

مارِی Mreia: صاحب، ارباب، خداوندگار.

اگر در برخی متون مندايی از مندا اد هيی با عنوان پروردگار ذكری شده است به اين دليل است كه فی‌الواقع او با اذن و اجازه هيی (خداي بزرگ ازلي) دست به تصرف در جهان و خلقت می‌زند. يا به تعبير ديگراو (مندا اد هيی) به دليل دارا بودن دانش خاص خداوند از سوی مندائيان «پروردگارم» يا «صاحبم» ستايش می‌شود. هر چند اين تذكر را بايد داد كه واژه ماری به معنای صاحب، ارباب، خداوندگار می‌باشد ولی نحوه بكارگيری اين واژه متفاوت است. يك رعيت وقتی به اربابش واژه ماری بكار می‌برد به اين منظور است كه می‌خواهد قدرت مالكيت زمينیّ اربابش را با جلال بيان نمايد ولی هنگامی‌كه مؤمنين، خداوند خود را ماری خطاب می‌كنند به معنای صاحب و خداوند است. اين موضوع برای پژوهشگران كه می‌خواهند متون مندایی را به زبان مندايی تفهیم كنند بسيار مهم است. 

 

هیی زکن: خداوند پيروز است ‹مندايی›:

«خداوند پيروز است» (حيات پيروز است) حكايت از رستاخيز هر عمل است. در پايان هر آيه (بوثه) اين جمله تكرار می‌شود. تكرار بيش از حد اين جمله تذكر به روحانيون و مؤمنينی است كه خداوند برتمام اعمال شاهد و ناظر است. يا به تعبير ديگر به روحانيون تلقين می‌شود كه: «شما در محضر خداوند هستيد و كسی كه حضور او نمی‌تواند غايب گردد.» 

نگاه كنيد به پايان تمام آيات متون مندايی.

 

جمله‌ای که صابئین مندایی در تمام مراسمات و موقع شستن و طاهر کردن دست‌ها قبل از تناول غذا و بطور کلی در همه مراسمات بر زبان می‌آورند عبارت است از: «اِشمد هیّی و اِشمد مندادهیّی مِدخر اِالی». (نام خدای جاویدان و نام مندادهیّی بر من یاد باد.)


توحید و یگانگی خداوند

یکی از ارکان دین صابئین مندایی «توحید» است. توحید یعنی اعتقاد به وحدانیت و یگانگی «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند معظم ازلی). و یکی از مهم ترین اصول اعتقادی منداییان است.

صابئین به خدای واحد ازلی و ابدی که شریکی ندارد، دگرگون نمی‌شود و بی‌حد است، اعتقاد دارند. آنان به جهان آخرت باور دارند و معتقدند روان همه انسان‌ها بعد از مرگ به آن جهان می‌رود و هرکس نسبت به اعمالش سنجیده خواهد شد؛ اگر اعمال نیکشان سنگین باشد، در دنیای نور جای می‌گیرند و اگر اعمال بدشان سنگینی کند، در جهان ظلمت جای خواهند گرفت. صابئین به رسولان الٰهی از حضرت آدم تا حضرت یحیى اعتقاد دارند.

«توحید» در لغت به معنای یکی دانستن و در اصطلاح اهل کلام، یگانه دانستن و یکتا شمردن حق‌تعالی است و در نقطه‌ی مقابل آن، شرک به خداوند قرار دارد. نفی هرگونه شرک و شبیه و نظیر و هرگونه ترکیب عقلی خارجی و وهمی از خداوند و اثبات یگانگی باری‌تعالی، در دایره اثبات یکتایی و توحید حق‌تعالی می‌گنجد.

دلایل عقلی متعددی بر توحید و یگانگی خداوند وجود دارد، مانند: برهان وحدت، برهان نظم (هماهنگی عالم)، برهان وحدت انبیا، برهان نفی شبیه، مثل و نظیر برهان بی‌نیازی خداوند و برهان وحدانیت و عدم محدودیت خداوند. در این بین آنچه می‌تواند آسان‌تر ما را به یگانگی خداوند برساند، شناخت این نکته است که حضرت حق هیچ‌گونه ماهیت و حد وجودی برای آن مطرح نیست و هیچ شریکی ندارد.




بوثه‌ای (آیه) از کتاب مقدس «گنزاربا» این امر را به اثبات می‌رساند:

خداوند همه‌ی عالم‌های نور، بالایی، میانی و تحتانی. چهره‌ی بزرگ وقار که دیده نمی‌شود و حدی ندارد. در تاجش دوست و رفیق، و در سلطنتش شریکی ندارد. کسی که به او اعتماد کند سرافکنده نمی‌شود، و کسی که نامش را با حقیقت ستایش کند، نمی‌افتد.

 

بوثه‌ای دیگر از کتاب مقدس منداییان که نشان از عمق و شدت توحید نزد صابئین مندایی است می‌فرماید:

خوشا به حال کامل‌ها که تو را با قلبی پاک شناختند و با اندیشه‌ای راستین تو را یاد می‌کنند و با وجدان‌های سالم به تو ایمان آوردند و تقدیست می‌کنند با دهانی که همه‌اش نیایش است و با زبانی صادق و راستین تو را ستایش نمودند و به تو ایمان آوردند و می‌گویند یکتا است او، مالک نور در حکومتش. و بزرگتر از او نیست.

 

در بوثه‌ی دیگری از کتاب مقدس «گنزاربّا» آمده است که به شیطان سجده نکنید و بت‌ها و غیر خدا را نپرستید:

عبادت نکنید شیطان و بت‌ها و اشکال را، نادرستی، کجی و آشوب این عالم را عبادت نکنید. هر کس شیطان را ستایش کند در آتش گداخته می‌افتد. تا روز داوری و تا لحظه‌ی نجات، تا اینکه مالک اعلی نور اراده نماید که همه‌ی عالمیان را داوری کند. هر کس را به موجب اعمال دستش داوری نماید.

 

در «بوثه توحید» که در ابتدای براخه‌ها خواند می‌شود، آمده است:

بشمیهون ادهیّی ربّی. اِمشَبّا مارِى اِبلِبا دَخيا اِكا هيّى اِكا مارِى اِكا مندادهيّى اِكا بَثَر اِنهورا اِبسَهدوثَخ اِد هيّى و اِبسَهدوثَخ اِد مَلكا راما ربّا دِنهورا اِلاها ربّا اِد مِن نافشى اِفرِش اِد لَ‌ باطِل و لَ مبَطِل اِشمَخ يا هيّى و مارِى و مندادهيّى.      

بنام خدای بزرگ. ستایش باد خدایم با قلبی پاک. پروردگار وجود دارد، ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاه احدیت وجود دارد. به شهادت تو ای خدای جاویدان که مالک عالم انواری و از ذات خویش منبعث شده و کسی را در بوجود آمدنت دخالتی نبوده و نیست، نام تو هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت.

 

كتاب مقدس منداییان «گنزا ربّا» با بوثه زیر آغاز می‌شود:

بشميهون ادهیّی ربی

بنام خداوند معظم

ستايش باد خدايم با قلبی پاک، خدای همه‌ی عالم‌ها.

ستايش باد ترا ای متبرک، و ستايش و تعظيم و توقير. پابرجا باد خداوند بزرگ و رفيع و ستايش‌شده.

مالک اعلای نور، خداوند حقيقی که قدرتش وسيع و بی‌پايان است.

درخشش پاک و نور بزرگی که باطل نمی‌شود.

شفيق و توّاب، رحيم و مهربان، منجی همه‌ی مؤمنين و قائم‌کننده تمام خوبان.

خدای بزرگ همه‌ی ملائک،

هيچ‌چيز نبود چنانچه او نبود، و هيچ‌چيز نيست چنانچه او نباشد.

مرگ بر او قرار نمی‌گيرد و بطلانی برای او نيست.

منور است نورش، و پرتوافشانی می‌کند درخشش‌اش بر همه‌ی عالم‌ها و ملائک که جلويش می‌ايستند و می‌درخشند در درخشندگی‌شان و در نور بزرگی که بر آنان قرار دارد.

به آن‌ها اعطا نمود دعا و ستايشی که در قلبشان قرار گرفت، در ابرهای نور می‌ايستند، عبادت و ستايش می‌کنند و تصديق و فروتنی می‌نمايند خدای عظمت را، مالک اعلای نور، که پيمانه و شمارش و حدودی برای درخشش و برای نور و جلالش نيست، همه‌اش درخشش، نور و روشنی، حيات، محبت، شفقت و بخشش و بصيرت و همه‌اش بينش‌ها و چهره‌های ستايش‌شده‌ی زيبايی و آگاهی و دانایی و تجلی و همه‌اش صاحب اسم‌های جلال است.

خدای بزرگ اعلی و ستايش‌شده، که قدرتش را کسی اندازه نگرفته و محدود نکرده است.

هيچ‌کس درک نمی‌کند قدرت او و همه عالم‌هايش را.

اوست مالک اعلای نور، تبرک شده است با همه تبرک‌ها از ازل تا ابد، اول است از سرتاسر،

خالق همه‌ی اشکال، صانع زيبايی‌ها.

در حکمتش محفوظ و پنهان است و آشکار نيست.

اوست مالک اعلای نور، خدای همه‌ی عالم‌های نور، رفيع مافوق همه‌ی اُثرها،

خدای مافوق همه، مالک فرشتگان و سرور بزرگ همه‌ی ملائک،

درخششی که تغيير نمی‌يابد، نوری که غروب نمی‌کند، زيبايی، درخشندگی و جلالی که تحقيرآميز نيستند.

حياتی که مافوق حيات‌هاست، درخششی که مافوق درخشش‌هاست، و نوری که مافوق نورهاست.

در او نقص و عيبی نيست، نور است که ظلمت در او نيست. حيات است که در او مرگ نيست. نيک است که در او بدی نيست. آرام است که در او تمرّد و خشم نيست. خوشايند است که در او زهر و تلخی نيست.

در شمالِ مرتفع می‌نشيند، قدرتمند، زيبا و باشکوه است، سرچشمه‌ی همه‌ی منورها و پدر همه‌ی اُثرهاست.

او برکت می‌دهد همه‌ی عالم‌ها را و قرار می‌گيرد بر همه‌ی کامل‌ها، راستين‌ها و مؤمنينی که نامش در دهانشان بر قرار است.

مالک شهر حيات است که در سکونت‌گاه‌های ملکوت ساکن است

پابرجاست و درخشش‌اش تابان است و منور می‌کند ...

ستايش باد خدايم با قلبی پاک،

خدای همه‌ی عالم‌ها.

 

گزیده‌هایی از کتاب مقدس «گنزا ربّا» در وحدانیت خداوند:

- مالک اعلای نور.

- خداوندی که قدرتش وسیع و بی‌پایان است.

- درخشش پاک و نور ازلی که از بین نمی‌رود.

- مهربان، قبول کننده‌ی توبه، رحیم و نجات دهنده‌ی همه‌ی مؤمنین.

- قدرتمند، حکیم، دانا، بینا و بصیر.

- مسلط بر همه چیز.

- خداوند همه عالم‌های نور فوقانی، میانی و زیرین.

- سیمای با عظمت که نمی‌توان دید و نه حدود دارد.

- شریک ندارد.

- پناه و تکیه‌گاه معتمدین به وی و ستایش‌کنندگان واقعی او.

- حمایت‌کننده‌ی قیام‌کنندگان در راه وی.

- بدون وی هیچ چیز نخواهد بود.

- مرگ برای وی تعریف نشده است و پایانی ندارد.

- نور و درخشش وی برای تمام عالم‌ها؛ ملائک خواهد بود.

- برای وی زمان و گذشت عمر وجود ندارد.

- برای نور و درخشش و جلال وی حدودی نیست.

- هرچه هست درخشش، نور، روشنی، حیات و زندگی، محبت، شفقت، بخشش، بصیرت، بینش، آگاهی، دانایی، زیبایی، تجلی و صاحب نام‌های والا است.

- ترس و هراس برای او معنی ندارد.

- ترس و هراس فرزندان ظلمت هستند.

- خشم و لرزه بر وی نخواهد بود.

- اُثرا‌ها (فرشتگان) و رسولان بسیار در اختیار وی هستند.

- شاد است تمام حکمرانی وی

- زاده نشده است.

- قبل از او تولدی نبوده است.

- شریک و برادری ندارد.

- همتا‌یی ندارد.

- تقسیم ننموده است حکمرانی خودش را.

- برای وی قربانی انجام نخواهد شد.

- محتاج غذا نیست.

- شراب نمی‌نوشد.

- آواز بد برای وی نواخته نخواهد شد.

- پوشش وی سیاه نمی‌گردد.

- اکلیلای وی همیشه طراوت دارد.

- شیون در سرزمینش وجود ندارد.

- همه در مقابلش آفرینش وی هستند.

- همه در مقابل وی حیات خواهند داشت .(جسد نیستند)

- در اقامتگاه وی مُرده وجود ندارد.

- هیچ جنگی را انجام نداده است.

- هیچ ترسی برای وی نیست.

- شادی وی، وجود فرزندان نور (مومنین) است.

- آنها را فرامی‌خواند و هزاران به او پاسخ خواهند داد.

- با دستورش اُثرا‌ها خلق می‌شوند.

- به امر وی کامل‌ها بوجود می‌آیند.

- ستم‌گران را شکست می‌دهد.

- قدرتی بالاتر از همه متمردین.

- عبادت و ستایش شونده‌ای در طول زمان و تا ابد.

 

معاد (آخرت) نزد منداییان

معاد یعنی عودت و بازگشتن به حیات و زندگانی اخروی. منداییان به آخرت یا همان معاد که بازگشت برای حساب و کتاب  است اعتقاد راسخ دارند.

معاد در نزد صابئین مندایی بسیار مورد توجه است و منداییان به جهانی غیر از جهان مادی اعتقاد دارند. آنان این دنیا را فانی و ناپایدار میدانند و به اعتقاد آنان دنیایی ابدی و جاویدان غیر از این دنیای خاکی موجود می‌باشد، که تمام روان‌های خوب و بدها بعد از پاک شدن گناهان به آنجا می‌روند.

منداییان اعتقاد دارند که نِشمتای (روان) هر فردی پس از مرگ برای سنجش گناهان و همچنین خوبی‌هایش از آغاز حیاتش تا رفتن به جایگاه ابدیتش به جایی به نام «اواثر موزنيا» (ترازوی عدالت/ اواثر مُزنیا، یا شمال جغرافیایی، جای مقدسی از دنیای دیگر است که در آن مکان مقدس، نیکی‌ها و بدی‌های افراد وزن و سنجیده شده و حکم نهایی درباره‌ی افراد و اعمالشان صادر می‌گردد. امروزه منداییان از اینکه این عمل با موضوع ستارگان تعبیر گردد به شدت تبری می‌جویند.) می‌رود اما قبل از رسیدن به اواثر، نشمتا از هفت مطراثا (طبقات ظلمانی یا شکنجه‌گاه‌ها) که بین زمین و دنیای نور قرار دارند، و روان بعد از فوت به مدت چهل و پنج روز باید این مسیر را طی کند تا به جای ترازو (میزان عدل الهی) برسد و مورد بازخواست قرار بگیرد.

اواثر در عین حال نام یک ملکا یا موجودی نورانی است که به حساب و کتاب ارواح مُردگان پرداخته و بد و نیک روان‌ها را حساب می‌کند و ارواح برای سنجش ناچارند که به آنجا بروند. هر نشمتایی بر حسب اعمالش آنجا مورد بازخواست قرار می‌گیرد و بر حسب گناهی که مرتکب شده است به یکی از طبقات مطراثا (طبقه ظلمات) بر می‌گردد تا گناهان او پاک شود و مورد مرحمت و بخشش خداوند قرار گیرد و به و عالم نور باز گردد. ناگفته نماند که طبق نوشته کتب منداییان، روان‌هایی که خیلی گناهکار هستند به انتها فرستاده می‌شوند.

بعد از مرگ سوال‌هایی که توسط فرشتگان از یک مندایی پرسیده می‌شود، به قرار زیر هستند:

ماهواشمخ؟ اسم (ملواشه)

روشمخ؟ رشامه‌ات (وضو)

برختخ؟ براخه‌ات (نماز)

زدقخ؟ صدقه‌ات

ایوادخ؟ اعمالت

مصوتخ؟ تعمیدت

در عقیده منداییت، بعد از وداع از این دنیا و برگشت به جایگاه اصلی و اولی در عالم نور (آلما دِنهورا)، از هفت طبقه مطراثا بالای زمین باید گذر کنند، بعد از آن به منطقه‌ای به اسم «اِمشُونی اِد کُشطا» (مکان حقیقت) می‌رسند و بعد از آن دریایی هست به اسم «هَفیقی مِیّا» که از هر هزار نفر یک نفر رد می‌شود و کسانی حق عبور دارند که «زِدقا» (صدقه) پرداخت کرده باشند و بعد از آن و در مرحله آخر وارد آلما دِنهورا (بهشت) می‌شوند.

صابئین مندایی به بهشت، «آلما دِنهورا» یعنی عالم انوار و دنیای روشنایی‌ها و به جهنم، «آلما دِهشوخا» یعنی عالم تاریکی‌ها یا «نورا اِد یاقدا» یعنی آتش گداخته می‌گویند.


كشطا Košta: حقيقت، درستی. 

كشطا به معنای حقيقت آسمانی است و بخشی از آسمان بالايی را شامل می‌شود «كشطا شما را شفا دهد».  

فی‌الواقع كشطا يك حقيقت آسمانی است كه جز سپيدی و پاكی و نور در آن راه ندارد. به همين دليل در عرفان مندایی، حقيقت، شفابخش است.  

عالم كشطا در هندسه هستی‌شناسیِ مندائيان، در ابتدای عالم نور قرار دارد. شايد بتوان گفت كه عالم كشطا جائيست كه تمامی مثال‌های آسمانیِ پديده‌ها در آن جای گرفتند.

مندائيان اعتقاد به مثال آسمانی دارند. آنها می‌گويند: هر پديده زمينی يك مثال آسمانی در عالم حقيقت دارد. پديده زمينی ميرا و فانی است و مثال آسمانی، حقيقی و ابدی است. در اين چارچوب آدم و فرزندانش انش و هيبل و شيتل و يا سام فرزند نوح و ... لقب اُثری و ملكا می‌گيرد. اين فرشتگان برای مدتی به عالم خاكی آمده و بعد از انجام دوره رسالت‌شان دوباره به عالم بالا عروج می‌كنند.


ملكا Melka: پادشاه، فرشته.

در كنار نام فرشتگان يا شاهان واژه‌ی ملكا ديده می‌شود. در حران گويثا (طومار يا متن تاريخی مندائيان) می‌خوانيم كه: «ملكه اردوان فرمانروای آنان بود و با شصت‌هزار ناصورائی نجات يافتند از نشان هفت».

در اينجا ملكا به معنای پادشاه است و گزارشی از همسويی پادشاه اردوان با مندائيان را تشريح می‌كند.  

اما در آيه ذيل ملكا معنای فرشته است:

«شفا و پيروزی بر تو باد ملكا اواثر راما». 

«شفا و پيروزی بر تو باد ملكا اپثاهيل بر زاهرئيل».

تفكيك پادشاه از فرشته بسيار سخت است. ولی يك نظريه ضعيف وجود دارد كه متون مندايی علاقه دارند تمام موجودات آسمانی كه به زمين آمده و قدرت زمينی و تجسد مادی يافته‌اند را با صفت ملكا توصيف نمايد.  

 

اُثری Othri: فرشته آسمانی، فرشته نورانی.

اثری به معنای دقيق كلمه فرشته ناميده می‌شود و بيانگر آسمانی بودن موجودی است كه در كنار يك اسم آورده می‌شود. برخی اسامی هم پسوند اثری دارند و هم پيشوند ملكا به همين خاطراست كه تفكيك اسامی آورده شده در انيانی (کتاب نماز منداییان) به دو گروه اثری‌ها و ملكاها بسيار سخت است.  

به طور مثال به اسامی ذيل دقت كنيد: 

ملكا اَنش اثرا: انش هم ملكا است و هم اثری. 

ملكا ياور گنزييل اثرا: ياورگنزييل هم ملكا است و هم اثری. 

اثری othra از كلمه اثير athir و ريشه آن اتر Eter يونانی به معناس اكسير ، فضا و هوای پاك آسمانس، موجود پاك آسمانی می‌باشد.


پیامبران صابئين مندايى

اندیشه دینی منداییان مبتنی بر توحید است. «هیّی» بالاترین درجه هستی متعال است که منداییان او را خالق هستی، فرشتگان و انسان می‌دانند. بعد از «هیّی»، فرشتگان بزرگ قرار دارند.

مندائیان برای نام بردن از خداوند از واژه «هیّی/ حیّی» استفاده می‌کنند و منظور آنان از هیّی، خداوند خالق جهان هستی است و هرجا که به واژه «هیّی» می‌رسند، اکثراً آن را به خداوند معنا می‌کنند. «هیی» دارای خالقیت و وحدانیت است.

غضبان رومی که خود از صابئین مندایی عراق است، در کتاب «الصابئه» می‌نویسد: دین صابئین هرگز یک دین وثنی (بت‌پرستی، مشرک) نیست، بلکه دینی است که به خدای زنده رزاق ازلی و به روز قیامت معتقد است و اعتقاد آن‌ها به خداوند که شریک ندارد، مانند اعتقاد ادیان توحیدی دیگر است و صابئین ستارگان را تعظیم نمی‌کنند و اینکه آن‌ها را متهم به کفر و پرستش ستارگان کرده‌اند، به سبب اشتباه میان آن‌ها و بعضی از اصناف دیگر صابئین که فرقه‌های متعددی هستند، بوده است. آن‌ها رو به شمال عبادت می‌کنند؛ زیرا قبله آنها شمال است. ستاره قبطی در آنجاست و به عقیده آنها دری از درهای بهشت است. خورشیدپرستی، ستاره‌پرستی، ماه‌پرستی و بت‌پرستی محکوم شده است. پرستش هر کوکبی به منزله ارتداد از دین مندائیان تلقی شده و نیز پیشگویی و پیش‌بینی بر اساس مناسبات نجومی نیز باطل و مذموم است. معابد مندایی که به آن «مندی/ اشخنتا» گفته می‌شود خالی از هر نوع تمثال یا بتی است.

کتاب مقدس منداییان «گنزاربا» گنج بزرگ خداوند (کتاب آسمانی منداییان) است که توسط فرشته «مندادهیّی» و «هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) به حضرت آدم وحی و تعلیم داده شد. «ملکا مندادهیّی» که فرشتگان بی‌شماری به فرمان اویند، رابط میان خداوند و حضرت آدم «اَسوثا و زَکوثا نِهویلی» (سلام و درود خداوند بر او باد) است.

 

پیامبران و رهبران منداییان که در گِنزاربا آمده‌اند عبارتند از:

۱- آدم گورا قدمايا (آدم اولین مرد)؛ پایه‌گذار و مبشّر شریعت مندایی

۲- شیتل فرزند آدم (شیث)

۳- رام

۴- شُربای

۵- حضرت نوح (نُو)

۶- شوم بر نو (سام فرزند نوح)

۷- يِهیی یهانا (حضرت یحیی)


پیامبران و رهبران قوم مندایی که به ترتيبِ دوره قید شده‌اند و منداییان به دستورات آنها عمل می‌نمایند عبارتند از:

۱- آدم (آدم گورا قدمایا) که بنا بر تقویم مندائیان، از تولد وی تا ۲۵ تیر سال ۱۴۰۰ خورشیدی، ۴۴۵۳۹۰ سال مندایی می‌گذرد. حضرت آدم (اَسوثا و زَكوثا نِهویلی) که در مندائیت با نام «آدم گورا قدمایی» یعنی آدم اولین مرد دنیا خوانده می‌شود، اولین مبشر و پیامبر مندائیان و صاحب کتاب «گِنزاربا» (صحف آدم/ کلام اول) که به معنای گنج بزرگ است، می‌باشد.

۲- شَيْتِل فرزند آدم (شَيْتِل بَر آدم گورا قدمایا/ شَيْتِل بن آدم که همان شیث نزد مسلمانان است). وی تنها پيامبر مندایی است كه ازدواج نكرده است. منداییان حضرت «شیتل» را منجی عالم می‌دانند و معتقدند زمانی‌كه دنيا كاملاً فنا شود و حيات به‌طور كامل از بين رود، حضرت شیتل مجدد بازمی‌گردد.

۳- نوح (نُو)

۴- سام فرزند نوح (شوم بَر نو/ سام بن نوح). حضرت سام (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) در میان صابئین مندایی مقام شامخی را دارا می‌باشد. منداییان وی را پدر اصیل خویش و خود را از تبار و نژاد وی می‌دانند.

به عقیده منداییان، پس از حضرت نوح، پسر ارشد او حضرت سام هدايت و راهنمايى مردم را بعهده می‌گيرد. مندائيان خود را از تبار و نژاد سام می‌دانند. نام همسر حضرت سام در گنزا ربا، «نورِيثا» ذكر شده است.

۵- یحیی بن زکریا (یُِهیا یُهانا/ یُهیی یُوهنا) فرزند زکریا و اینشوی که مَلواشه (نام دینیِ) ایشان «یُهیا یُهانا بَر اینشوی قینثا» می‌باشد. به نصّ گنزا ربّا، یحیی فرزندخوانده‌ی زکریاست و مانند عیسی، نطفه‌ی وی توسط فرشتگان نازل شده؛ نه از همبستری زکریا با همسرش اینشوی/ الیصابات/ الیزابت.

منداییان حضرت یحیی را احیاکننده شریعت مندایی (محیی‌الدین) می‌دانند.

در کتاب مقدس مندائیان «گنزاربا» آمده که در اورشلیم ۳۶۰ نبی وجود داشته که به خدای واحد ایمان داشته و آنگاه از اورشلیم خارج شده‌اند و این شهر به دلیل اینکه محل ظهور پیامبران بزرگی چون موسی بن عمران، ابراهیم، بنیامین و یعقوب بوده، مورد احترام مندائیان است. یحیی - آخرین رسول مندائیان - در اورشلیم به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شده است. مردم را در رود اردن تعمید می‌داده و دوران زیادی از حیات خویش را در اورشلیم گذرانده است. در کتاب گنزاربا به‌ طور مفصل به زندگی پیامبر اسلام پرداخته نشده است. یک‌بار از ایشان به نام «اِحماط» یاد شده است (مسعود فروزنده، تحقیقی در دین صابئین مندایی، جلد اول، ۱۳۷۷ ش، ص ۱۹۴). مندائیان پنج نبی را به عنوان پیامبران خویش قبول دارند، حضرت آدم و شیث فرزند او، حضرت نوح و سام فرزند او و یحیی بن زکریا که در متون مندائیان نسبت به سایر پیامبران با احترام و تکریم یاد می‌شود. از ابراهیم، داود، سلیمان و موسی بن عمران همه به نیکی یاد می‌شود. مندائیان به دو پیغمبر حضرت آدم و یحیی بیش از دیگران اعتقاد دارند. حضرت آدم را مانند پیروان سایر ادیان الهی، نخستین بشر و پیغمبر در روی زمین می‌دانند و معتقدند که جبرئیل (ملکا هیبل زیوا)  به زمین نازل شد و آدم را به شکل خود از خاک آفرید. در مورد حضرت ابراهیم در منابع صابئان مندایی دو قضاوت متضاد نقل شده است و به گفته «غضبان رومی» (که خود از صابئین اهل عراق است) آنها معتقدند که ابراهیم نخستین تعمید‌دهنده و هدایت‌کننده آنها به حنفیت اولی است و هر صابئی در مقام تعمید وقتی خود را با آب می‌شوید، می‌گوید: «تعمید کردم همانند تعمید ابراهیم بزرگ» (غصبان رومی، الصابئه، ص ۷۱). ولی به خاطر ختنه کردنش از او انتقاد کرده و تبرّی جسته‌اند و معتقدند که خداوند در جسم انسان عضو زایدی نیافریده است. قبیله ابراهیم روزگاری در کشور بابل (بین‌النهرین) نزدیک محلی به نام اور که شهری در کلده بوده است، سکونت اختیار کرده‌اند و در این محل بوده که ابراهیم متولد شده است. طایفه او بعد از مهاجرت به غرب به سرزمین حران که مکانی است نسبتاً خشک و خالی از آبادی که در منتهای سرحد شمالی بیابان عربستان قرار دارد (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۳۸۴ ش، ص ۴۸۸). غضبان رومی در این باره می‌نویسد: «صابئان، حضرت ابراهیم را دوست می‌داشتند و او را یکی از قدیسین می‌دانستند و در نمازهای خود او را تقدیس می‌کردند و بر او طلب مغفرت می‌نمودند، اما چون ابراهیم به خاطر نجات از یک بیماری ختنه کرد، از او به شدّت انتقاد کردند و تبرّی جستند». به گفته یکی از علمای صابئی مندایی: «ابراهیم بر مذهب صابئان بود و او را (بهرام ربا) می‌نامیدند، بلکه او یک ناصورایی بود، تا اینکه در اثر یک بیماری او ختنه کرد؛ چون ختنه کردن در نظر صابئان حرام بود، صابئان، ابراهیم را به خاطر این کار از خود طرد کردند و ابراهیم به ناچار شهر را ترک گفت و جمعی از صابئان بی‌پروا به او پیوستند و میان آنها و صابئان پرهیزگار، درگیری اتفاق افتاد که نزدیک بود به جنگ منجر شود. حضرت ابراهیم با پیروان خود به حرّان رفتند و در آن شهر مستقر شدند و پس از مدتی خود ابراهیم به مصر رفت. ولی قوم او در حرّان ماندند» (داود الهامی، تحفیقی درباره صابئان، ۱۳۷۹ ش، ص ۹۹). این طایفه با آنکه یحیی تعمید دهنده را در واقع پیغمبر خود می­شمارند، به هیچ وجه او را مؤسس آئین خویش هم نمی‌دانند، اما او را تجلیل بسیار می‌کنند و برایش معجزات و کرامات قائلند. در حقیقت او را از نصوریان خالص و قدیم و صدیق می‌شمارند (عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف، ۱۳۸۳ ش، جلد اول، ص ۱۳). در مورد حضرت عیسی به چشم انکار می‌نگرند و می‌گویند که او هم از نصوریان بوده است و بعدها عاصی گشته است و عقاید و تعالیم سهل و تازه­ای آورده است و سبب گمراهی خلق گشته است (عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف، ۱۳۸۳ ش، جلد اول، ص ۱۳). پس عیسی چون یک مندائی مرتد بود، محکوم است (یاکوبسن باکلی، آیین مندایی؛ آیین گنوسی و مانوی، ۱۳۷۳ ش، ص ۹۷). لفظ ناصورائی به معنی محافظ قانون، عنوان کاهنان و زاهدانِ قدیم مندائی بوده است و آن را بر کسانی از قدمای خویش که در اجرای مناسک دینی دقت و اهتمام وافر داشته‌اند، اطلاق می‌کرده‌اند.

 

کتاب‌های مقدس صابئین مندائی

۱- «گِنزا رَبّا» به معنی گنج بزرگ. این کتاب مهم‌ترین و مقدس‌ترین کتاب منداییان است. دستورات خداوند که توسط ملکا «مندادهیّی» و ملکا «هیبل زیوا» (جبرائیل) به حضرت آدم وحی شد و به «کلام اول» معروف است، همان «گنج بزرگ» و کتاب «گنزاربّا» است که مندائیان آنرا در اختیار دارند و تا به امروز تابع همان احکام الهی که برای بشر نازل شده می باشند.

گنزا ربّا که به معنای گنج بزرگ است، معتبرترین کتاب این قوم کهن است. در دیگر ادیان این کتاب به نام مصحف نوح یا کتاب نوح/ مصحف آدم (صُحُف آدم/ کتاب آدم) معروف است. این کتاب با نام «سدرة ربّا/ سیدرا رَبّا» (کتاب بزرگ) نیز شناخته می‌شود. کتاب گنزا شامل دو قسمت یمین (راست) و اسمال (چپ) است که یمین دارای هجده کتاب و اسمال دارای پنج کتاب است. منداییان معتقدند از معجزات این کتاب این است که شما از هر طرف که باز کنید باید از سمت راست باز شود و اگر دو نفر روبروی هم بشینند برای هر دو شخص از سمت راست باز می‌شود و هر دو شخص می‌توانند این کتاب را بخوانند. این کتاب حدود ۶۸۵ صفحه است که بخش یمین آن شامل اسماء متبرک حُسنی خداوند و صفات فرشتگان، احکام، چگونگی خلقت عوالم و نظم دادن به کرات و منجمد کردن و شکل دادن به زمین و آسمان و فرشتگان، چگونگی حیات در زمین، چگونگی خلقت جسم آدم و حوا، تاریخ، ظهور حضرت یحیی (ع)، چگونگی بوجود آمدن قیامت و آخرت در روی زمین و مناجات. در قسمت اسمال (چپ)؛ چگونگی ایجاد مرگ در زمین، مجازات کل مردم بر حسب گناه‌هایشان و دعاهای مختلف برای نِشمتای (روان) متوفیان نوشته شده است.

۲- اِدراشه اِد یُهیا/ اِدراشی اِد یُهیا؛ کتاب تعالیم حضرت یحیی؛ این کتاب در مورد تولد، زندگی، وفات و تعالیم فراوان حضرت یحیی (اس) نگاشته شده است. منداییان "یحیی" را «یُهیا» تلفظ می‌کنند. مندائيان معتقدند كه حضرت يحیی عليه‌السلام كسی بود كه كتاب‌های پراكنده شده مندایی را جمع‌آوری كرد و كتاب «اِدراشی اِد يُهيا» را از خود به جای گذاشت.

۳- سیدرا إد نِشماثا؛ کتاب روان‌ها/ کتاب نَفس‌ها؛ این کتاب درباره سنن و آداب تلقینِ اموات و چگونگی دفن و جدایی روح از بدن، دعاهای روزانه و چگونگی مراسم را بیان می‌کند. یک حلالی یا اشکندا برای ترمیدا شدن باید این کتاب را حفظ و از بر کرده و به متن آن مسلط باشد.

۴- سیدرا اِد مَصوِتّا؛ کتاب احکام و اقسام تعمید با ذکر جزئیات آن.

۵- اَسفَر مَلواشه/ اَسفَر ملواشی/ اَسفار مالاشیا؛ این کتاب، کتابِ چگونگیِ انتخاب نام دینی صابئین مندایی بر اساس محاسبات نجومی است.

۶- اِنیانی/ اناشید؛ کتاب رسوم دعا و نیایش و عبادت و نماز و نیز احکامی درباره میّت.

۷- اَلف ‌تِرَسَر شَیالهاَلف اِتِرَسَر شَیالا؛ یک‌هزار و دوازده سوال و جواب و توضیح و شرح مراسم؛ مطالبی درباره ادعیه و اوراد و اذکار. این کتاب مورد مراجعه روحانیون مندایی است و به پرسش‌های آن‌ها برای حل معضلات دینی پاسخ می‌دهد. صابئین اعتقاد دارند اگر اذکار این کتاب به همراه هر کس باشد، هیچ سلاح سرد و گرمی در او کارگر نیست.

۸- قُلَستا/ قِلِستا؛ (قابین شیشلام)، کتاب آداب و احکام و قوانین ازدواج. از این کتاب در مراسم عروسی استفاده می‌شود، زیرا تمام مراسم عقد و ازدواج و چگونگی برقراری آن در این کتاب آمده است.

۹- دیونان: مجموعه‌ی اعتقادات و سنت‌های این قوم در این کتاب آورده شده است‌.

۱۰- تفسیر پَغره یا پَغرا: این کتاب درباره تحولات جسمی انسان و چگونگی ساختمان آن بحث می‌کند. در زبان مندایی به جسم انسان «پَغره» و به روان انسان «نِشمتا/ نِشمثا/ نِشماثا» می‌گویند.

علاوه بر این‌ها نوشته‌های دیگری نیز موجود است. از آن جمله «آلما ریشایا رَبّا» که درباره‌ی تکوین و به وجود آمدن دنیا بحث دارد. طومار «حَرّان گُوبیثا» که درباره‌ی سرگذشت و چگونگی مهاجرت منداییان از فلسطین نوشته شده است. طومارهای «قماها» و «زرزتاها» که شامل دعاهایی برای حفاطت از شرّ و بلاها است (قماها در مندایی یعنی «گره خوردن» و زرز یعنی «مسلح شدن»).

متن کتاب‌های مندایی سرودهایی مذهبی‌اند؛ بوثه‌های انیانی، رِشامه (وضو)، بَراخه (نماز، نیایش) و دعاها، همه چونان سروده‌هایی مذهبی‌اند. بوثه، شبیه یک آیه از قران است. بوثه در تعبیر دینی، آیاتی از کتاب مقدس مندائی است. متون مندائیان، به زبان آرامی شرقی - زبان مندایی - نگارش یافته است.


درجات دینی روحانيت صابئین مندایی

هر قوم و ملتی که تابع دینی از ادیان الهی و دارای کتاب آسمانی باشد، برای اجرای احکام این دین و کتابِ آن، اشخاصی که این مهم را به عهده دارند «روحانیان» خطاب می‌کننند. روحانیان صابئین مندایی به نام «ناصورائیان» (اشخاص متدین و حافظ دین) نیز خوانده می‌شوند. بعضی از این «ناصورائیان» دارای درجات دینی رسمی هستند. برای رسیدن به درجات روحانیت بعد از یادگیری خط و زبان مندایی و آشنا شدن به انجام رسوم و کسب صلاحیت لازم، با دادن امتحان عملی به درجات دینی مفتخر می‌شوند، این درجات به ترتیب «اشكندا»، «ترمیدا»، «گنزورا» و «ریشا اِد اِمّا» هستند. بعضی دیگر از «ناصورائیان» با اینکه هنوز درجه دینی رسمی کسب نکرده‌اند لیکن در اثر مطالعات بسیار و پرهیزکاری و اجرای به موقع مراسم و انجام دستورات خداوند قرب و منزلتی نزد خداوند پیدا می‌کنند و مردم نیز به دیده احترام به آن‌ها نگاه می‌کنند، همچنین این اشخاص کمک و مساعدين روحانیان هستند.

ریشا اِد اِمّا (رهبر امت) منداییان جهان
شیخ صلاح چُحیلی (طاووسی)
الريشما شیخ صلاح چُحیلی رئيس ديانة الصابئة المندائيين في الایران و العالم


ریشا اِد اِمّا (رهبر امت) منداییان جهان
شیخ ستار جبار حلو الزهیری
الريشما ستار جبار حلو الزهيري رئيس ديانة الصابئة المندائيين في العراق و العالم

لازم به توضیح است، منداییان ایران ریشما شیخ صلاح چُحیلی را رهبر منداییان جهان می‌دانند ولی منداییان عراق ریشما شیخ ستار جبار حلو الزهیری را رهبر منداییان جهان می‌دانند.


اشكندا (حلالیِ واجد شرایط)، اِشوَلیا (دانشجو؛ اشکندایی که آماده می‌شود برای ترمیدا شدن)، ترمیدا، گنزورا و ریشا اِد اِمّا (رهبر) درجات دینیِ روحانیان مندایی است.

شروط اصلی برای رسيدن به درجات بالای دينی (ترميدا و گنزورا):

۱- عدم نقص عضو؛ اگر کسی دارای نقص عضو باشد (چه طبيعی و چه غيرطبيعی) نمی‌تواند به درجات بالای دينی برسد. به‌فرض مثال اشکندایی که می‌خواد ترمیدا شود، اگر سرش مو نداشته باشد، نمی‌تواند طراسه (روحانی) شود و به مرحله بالاتر رود.

۲- اصالت خون؛ شخص بايد نسل در نسل منداییِ خالص باشد، منظور اين است که حداقل تا سه نسل هيچکدام از والدين نبايد از دين خارج شده باشند.

۳- حداقل تا سه نسل هيچ‌يک از پدران شخص نبايد با زن بيوه يا با دو زن ازدواج کرده باشد.

 

اِشكندا: «اشکندا» به معنی قاصد و مساعد روحانیان در انجام کارهای دینی است. به اشکندا در زبان محلی مندایی «حلالی» گفته می‌شود. اشکندا، حلالی است که از پدر و مادری حلالی متولد شده و اجداد وی نیز همگی حلالی بوده و هیچ‌گونه نقص بدنی همچنین مبتلا به برص (پیسه) نشده باشد. اعضاء بدن وی سالم بوده و در انگشتان دست و پاهایش کم یا زیادی نباشد، اجداد و تبار وی نیز دارای همین خصوصیات باشند. شخص اشكندا باید کاملاً محرمات و محللات را رعایت کند، روزهایی که باید روزه بگیرد را کاملاً انجام دهد، گوشتی را که بر طبق مراسم دینی ذبح نشده تناول ننماید، موی صورت خود را نتراشد، چنانچه این اعمال را انجام ندهد از درجه اشکندایی سقوط می‌کند. در کتاب «گنزاربّا» و «ادراشی اد یهیی» (تعالیم یحیی) و «دیوان‌ها» (طومارها) آمده است: اشکندایی که برخلاف توصیه خداوند عمل نماید و موی صورت خود را بتراشد در «دنیای اواثر/ اواثر موزنیا» (دنیای ترازویِ عدالت. اواثر مُزنیا، یا شمال، جای مقدسی از دنیای دیگر است که در آن مکانِ مقدس، نیکی‌ها و بدی‌های افراد وزن و سنجیده شده و حکم نهایی درباره‌ی افراد و اعمالشان صادر می‌گردد. امروزه منداییان از اینکه این عمل با موضوع ستارگان تعبیر گردد به شدت تبری می‌جویند.) مورد بازخواست و کیفر قرار می‌گیرد. (توضیح اینکه این دستور درباره کلیه اشخاصی که دست به این عمل می‌زنند صادق است، حتی اگر اشکندا نباشند)، خداوند راه توبه کردن را باز گذارده و شخص خطاکار چنانچه توبه نماید و عمل خلاف خود را تکرار ننماید می‌تواند با تعمید خطاهای خود را پاک نماید. (شخص توبه‌کننده اگر در چهار عید مندایی با چهار رسته نو تعمید شود واجد شرایط بوده، می‌توان به او اشكندا خطاب نمود).

وظایف اشكندا غير از مساعد بودن برای روحانیان، می‌تواند در مراسم تعمید «پدرخوانده‌ی اطفالی» باشد که هنوز صحبت نمی‌کنند، همچنین در مراسم عقد ازدواج نیز «پدرخوانده عروس» و در مراسم ترمیدا شدنِ اشولیا و تقديس مندی با علمای دینی شرکت نماید. دیگر از وظایف اشكندا ذبح کردن گوسفند نر و پرندگان حلال گوشت می‌باشد. در اجرای کلیه دستورات خداوند کوشا باشد. رِشامه و بَراخه (وضو و نماز) را به موقع انجام داده و امبَطَلات (روزه‌ها) و طهارت جسمی و روحی را رعایت نماید. 



خصوصیات اشکندا:

۱- از خانواده «حلالی» باشند. (نسل به نسل)

۲- مشکل روانی و جسمانی نداشته باشد. (نقص عضو و پیسی نداشته باشد؛ چنانچه با زن بیوه مندایی ازدواج نموده است، نمی‌تواند اشکندا باشد مگر بعد از سه نسل به شرطی که ازدواج حلالی کرده باشد).

۳- در چهار «دِهوا» (عید) با رسته‌ی نو تعمید شده باشد.

۴- رعایت صحیح طَماشه نمودن دست‌ها و صورت در آب یَردنا (رودخانه).

۵- رعایت اصول صحیح روزه گرفتن.

۶- رعایت اصول نظیف آشامیدن و خوردن از یَردنا به ویژه در ایام اعیاد.

۷- یادگیری خط و زبان مندایی (چنانچه بخواهد اِشولیا شود).

۸- پرهیز از تناول طعام نازل به ویژه گوشت نازل.

۹- پرهیز از نوشیدن مشروبات الکلی و عدم استفاده از مواد مخدر.

۱۰- انجام مراسم رِشامه و بَراخه یومیه.

 

يردنای Yardenia: رود اردن آسمانی.

مندائيان در دو هزار سال پيش در هنگامی‌كه يحيی معمدان در رود اردن تعميد می‌شدند. واژه يردنای از رود اردن اقتباس گشته است. اين واژه نشانگر تعلق جغرافيايي به حوزه اورشليم و كناره‌های رود اردن است. به نظر مندائيان يك يردنای آسمانی به يردنای زمينی وصل است. يا بهتر بگوئيم مثال آسمانی رود اردن همان يردنای آسمانی است. مندائيان بايستی در رودخانه‌ای با آب شيرين به تعميد بپردازند. تعميد در آب شور، كثيف و لجن‌گونه باطل است. فرشته پرياويس Peryvisa وابسته به مفهوم يردنای است. دو فرشته شلمی Šalmei و ندوی nedvei نگهبان آب يردنای هستند.


وظایف اشکندا:

۱- انجام مراسم نِخاسا (ذبح نمودن پرنده یا گوسفند) طبق دستورات موجود.

۲- همراه بودن ایشان با گنزبرا و ترمیدا برای برگزاری رهمی انیانی و رهمی تعمید.

۳- مشارکت در عقد به عنوان «پدرخواند» عروس.

۴- «پدرخوانده» شدن برای تعمید نوزادن.

۵- مشارکت در طراسه اِشولیا (اشکندایی که به درجه ترمیدایی نائل آید).

۶- مشارکت در مراسم مسقتا که یک اشولیا برای ربّی خود (گنزبرایی که ایشان را طراسه نموده است) و همچنین برای مسقتای مخصوص متوفیان.

۷- مشارکت در امر مهم بلند نمودن جنازه متوفی.

۸- انجام مراسم دُخرانی برای متوفیان.

۹- مشارکت در مراسم خطیر «مَشا دخیا/ مَشّا دکیا» که ترمیدایی داوطلب می‌خواهد به درجه گنزبرایی برسد.

۱۰- مشارکت در مراسم «لوفانی» هنگام خواندن گنزا ربّا برای متوفی در آرامگاه در زمان تعیین شده برای انجام آن.

۱۱- مشارکت در طماشه‌ی شخص محتضر قبل از وفات.

۱۲- مشارکت در تجهیز امورات مربوط به متوفی بطور کامل.

۱۳- مشارکت در مراسم «قماشی» مختص متوفیان در ایام پروانایا (پنجه مقدس).

هر اشکندا موظف می‌باشد که اصول مربوط به اشکندایی را بطور صحیح آموخته و از مواردی که موجب ابطال آن می‌شود آگاهی کامل داشته باشد. با توجه به موارد فوق‌الذکر، درجه اشکندایی که به عنوان مساعد یا تکمیل‌کننده مراسم دینی بوده، یک وظیفه‌ی کامل و نیازمند به دقت و اتخاذ تدابیر صحیح جهت انجام آن‌ها می‌باشد. در صورتی‌که بتواند دروس متعلق به ترمیدا شدن را بیاموزد، بعد از یک امتحان عملی، از اشکندایی به درجه‌ی ترمیدایی خواهد رسید و فردی کامل با خصوصیات خاص خود و در یک چهارچوب متعلق به محیطی روحانی و معنوی ارتقاء می‌یابد.

 

اِشوَلیا: اشکندایی که خود را برای ترمیدا شدن آماده می‌كند تا در زمان مناسب به انجام مراسم ترمیدایی بپردازد اِشولیا می‌گویند. به عبارت دیگر، به شخصی که بعد از درجه اِشکندائی شروع به یادگیری متون مندائی می‌کند اشولیا یعنی دانشجو می‌گویند. به اشكندا چنانچه سواد کامل خواندن و نوشتن زبان مندایی را بداند و برای روحانی شدن نیز آماده باشد «اشولیا» گفته می‌شود.

 

ترمیدا: اِشولیایی که مراسم طراسه (تقدیس) را که از يك روز شنبه شروع می‌شود و تا یکشنه هفته بعدى ادامه دارد، به اتمام برساند. در اين ٩ روز مراسم خاصى انجام می‌شود و اشوليا دو بار كتاب «سيدرا اد نشماثا» را می‌خواند. بار اول روز شنبه بعد از تعميد شدن و بار دوم يكشنبه صبح و در طى خواندن، تاغا و مرگنا و انگشتر شوم ياور را به اشوليا هديه می‌دهند و بعد از آن به مدت ٦٠ روز و هر روز سه بار رهمى انجام می‌دهد و بعد از تمام شدن ١٨٠ رهمى، در يك روزِ یکشنبه با تعمید ربی خود (مربی) به درجه ترمیدايى می‌رسد و وظیفه او تعمید و کمک به گنزورا در عقد و قماشی و مسختا می‌باشد. اِتراصا اِد تاغا: تاجگذاری - مراسمی که علمای روحانی برای ارتقاء درجه‌ی یک اشکندا به ترمیدا انجام می‌دهند. به عبارت دیگر، به اشکندایی (اشولیایی که آماده می‌شود برای ترمیدا شدن) که مراسم تاجگذاری را برایش انجام داده باشند «ترمیدا» گفته می‌شود. یک «ترمیدا» می‌تواند مراسم تعمید را انجام دهد، در مراسم عقد ازدواج با گنزبرا (گنزورا) شرکت نماید، هنگام مرگِ اشخاص می‌تواند مراسم خواندن «گنزاربا» را به نام شخصِ متوفی انجام دهد، در مراسم قماشی دادن همراه گنزبرا انجام وظیفه نماید، در تراسه‌ی مندی «تراسا اِد اِشخِناتا/ تراسا اِد بمندا»، (مراسم تبرّک و تقدیس مندی) با گنزبرا مساعدت کند.

 

گنزورا/ گنزبرا: ترمیدایی که بخواهد گنزورا شود باید ابتدا شخصی را به درجه اشکندائی و سپس به درجه ترمیدائی برساند. پس از آن با انجام دادن مراسم مِشا دخیا یا انگرتا (نامه) [مشاء یعنی روغن و دخیا یعنی پاک] مراسمى که روی روغن کنجد بوثه‌هایی در اِشخنتا مندی اصیل خوانده می‌شود و در یک شیشه کوچک گذاشته می‌شود، طى مراسمى و توسط یک محتضر پاک (محتضری که در شرف مرگ است) به «اواثر موزنیا» می‌فرستد و بعد از این عمل و تشییع آن با سیدرا و بعد از ۴۵ روز دُخرانی درست کردن برای متوفی و سپس با انجام مراسم عقد، یك روحانی به درجه گنزورائی مى‌رسد و این روحانی باید به کلیه امور دینی مسلط باشد. به عبارت دیگر، «گنزورا» یکی از درجه‌های دینی روحانیت صابئین مندایی است که مقام آن بالاتر از درجه‌ی ترمیدایی می‌باشد. کلیه‌ی روحانیانی که به درجه‌ی گنزورا می‌رسند غیر از انجام مراسم تعمید، موارد دینی دیگر، منجمله انجام عقد ازدواج، تراسه‌ی مندی (مراسم تقدیس مندی)، انجام مراسم قماشی دادن به اشخاصی که به علت‌های مختلف قبل از فوت طُماشه نشده و لباس قماشی به آن‌ها پوشانده نشده و یا اِکلیل زیر عمامه‌ی آن‌ها قرار داده نشده است، «تراسه‌ی اشولیا» جهت ترمیدا شدن. از نظر اجتماعی، هدایت کردن قوم مندایی تا از جاده صداقت و راستی خارج نشوند، مسائل دینی و واجبات را برای مردم تشریح نموده و دعوت می‌نماید که از این راه عدول نکنند. برای رسیدن یک ترمیدا به درجه گنزورایی ابتدا تسلط داشتن کامل به کتب دینی و بعد انجام مراسم «مشا دخيا» لازم است.

گنزورا نجاح چُحیلی (طاووسی)
رهبر دینی منداییان ایران

رسیدن به درجه‌ی گنزورا، به فضل و درایت و دانش و توانایی زیادی برای فهم دین و استخراج احکام و تفسیر و شرح کتاب‌های دینی نیازمند است. از بر کردن کتاب گنزا ربّا، ازدواج کردن و نازا نبودن از شرایط دستیابی به این مقام است. گنزورا یعنی گنجور؛ کسی که توانایی خواندن و درک کامل کتاب «گنزا ربّا» را داراست. تنها یک گنزورا می‌تواند مراسم ازدواج را انجام دهد.

یک گنزورا، با معنی لغوی گنج‌دار بر امور دینی منداییان نظارت دارد و هرگز وارد مسایل عمومی منداییان نمی‌شود. گنزورا، مقام رهبری بر جامعه مندایی ندارد و هرگز هیچ‌کس در آیین مندایی نمی‌تواند رهبری دینی جامعه را بر عهده بگیرد.

یک گنزورا باید حلالی باشد تا بتواند به مقام گنزورایی برسد. یعنی هم مادر و هم پدرش باید از خانواده دینی باشند. گاه در میان منداییان این کلمه حلالی چون سید در میان عرب‌ها و شیعیان هم بکار می‌رود.

یک گنزورا امور اصلی آیین مندایی که از حضرت آدم بر فرزندانش امر شده برپا و نظارت می‌کند؛ تعمید، ازدواج و مرگ؛ سه رکن اصلی آیین مندایی است که برای اجرای آن به وجود یک گنزورا نیاز است.

یک گنزورا باید نمازهای سه‌گانه و دعاهای روزانه را برپا کند، موی سر و صورت خود را از زمان بلوغ نتراشد، اگر هر مندایی به کمکش احتیاج داشت یاری‌اش کند. مراسم ازدواج و مرگ و تعمید را برای مومنان برپا کند و از متون دینی محافظت کند. 


ریشا اِد اِمّا/ ریش اِد اِمّا/ ریش امه/ ریش أمّا/ ریشّما: رئیس امت یا رهبر، همانطور که از معنای آن مشخص است باید از هر نظر کامل و به همه امور دینی و اجتماعی مسلط و امین همه امت باشد و هر شخصی که این اوصاف را داشته باشد روحانی یا غیر روحانی، می‌تواند درجه ريشا اد اما را كسب كند. به عبارتی، شخصی که بتواند بر نفس و فکر و حرف مردم غلبه کند و مردم سخنش را به عنوان یک پیام از جانب خداوند در زمان خودش قبول داشته باشند می‌تواند به این درجه برسد. به عبارت دیگر، «ریشا اِد اِمّا» (رئیس امت یا رهبر) به شخصی گفته می‌شود که به علم «ناصيروثا» (دانش الهی) و مسائل دینی آگاهی کامل دارد و همچنین به مسائل اجتماعی قوم خودش کاملاً وارد بوده و هدایت و رهبری سالمی را برای امتش انجام دهد. خط و زبان مندایی را به اشکنداهای متعددی آموزش داده و بعضی از آنها را برای ترمیدا شدن آماده می‌کند. در بین امت، گنزورانی که هفت اشولیا را به درجه ترمیدایی برساند به او صاحب هفت اشوليا «ماری اد شوّا اشوَلانی» می‌گویند. رهبری که هدایت قومی را به عهده می‌گیرد از همه نظر صاحب کمالات می‌شود، به طوری‌که در قبال ناملایمات و سختی‌ها همانند کوهی استوار و مقاوم بوده و با کمال صبر و حوصله به خواسته‌های امتش گوش می‌دهد و نهایتاً تصمیمی را که می‌گیرد برای ملت، حجت است، زیرا که هیچ‌گاه تصمیمی خلاف و به دور از مصلحت قوم نمی‌گیرد. او انیس، مونس و غمخوار امت خود بوده و با تمام وجود به حرفِ دل آنها گوش داده و در حد نهایت توانش آن‌ها را کمک می‌کند. رهبر را همه‌ی افراد قوم عزت و ارج می‌نهند و خانه‌ی وی به روی همه‌ی مردم، کوچک و بزرگ همیشه باز است، مردم نیز همیشه خود را در کنف حمایت معنوی و دینی وی قرار می‌دهند و از وی تبرک می‌خواهند و دعای وی برایشان آرامش و اطمینان می‌آورد.

 

ربانی: کلمه‌ی «ربانی» که بین مردم مرسوم است به پیامبران گفته می‌شود و از نظر کتابی به معنی کسانی‌که بزرگ هستند می‌باشد و چون بالاتر از ریشا اِد اِمّا (رهبر)، پیامبران قرار دارند به همین خاطر «ربانی» خوانده می‌شوند.

 

ربی: به گنزورایی که یک اشولیا را به درجه‌ی ترمیدایی برساند، ربّی می‌گویند.

 

یلوفا: به شخصی که متون دینی را فراگرفته باشد و بتواند آن‌ها را به شخص دیگر انتقال دهد «یلوفا» می‌گویند. یلوفی (حلالی) یعنی با سواد، به کسی گفته می‌شود که کارهای دینی مردم را انجام دهد.

 

ناصورایی: ناصورایی شخصی است که به مندائیت وفادار باشد و مندائیت را از نابودی حفظ کند. ناصورایی بر کسانی اطلاق می‌شود که مبلّغ دین و خط و زبان مندایی باشد، معرفت حقیقی دین را بداند، محافظ دین، مؤمن، متقی و اهل عبادت باشد. ناصوراييان «حافظان دين»، روحانی وغيرروحانی، زن و مرد و از عموم مردم مندایی می‌توانند باشند، که با همت و ايمان والا و اطلاع کامل به دستورات الهی و کتب مقدس در جهت اعتلای منداييت می‌کوشند.


 ،اشکندا سالم سلمان چُحیلی روحانی سرشناس مندایی
ناصورايا و معلم و مدرس خط و زبان مندایی و معلومات دينى مندايى


از میان القاب و درجاتی که در بالا ذکر شد، فقط درجات دینی اشکندا، ترمیدا و گنزورا دارای فرآیند عملیات دینی می‌باشند و شخص برای کسب این درجات باید مراحل دینی را طی کند.


روحانیون مندایی به لحاظ ظاهری می‌بايست از زدن موهای بدن، به خصوص موهای سر و صورت (ریش) اجتناب كنند (در عرفان و فلسفه‌ی دینی صابئین، موی سر و ریش، منشاء نورانی دارند و کوتاه کردن آن‌ها گناه است و شخص مندایی را ناقص می‌کند). همچنين انجام ختنه برای ايشان حرام است (ختنه برای همه‌ی مندائیان حرام است و اگر یک مندایی ختنه کند دیگر مندایی محسوب نمی‌شود). به اين ترتيب دست بردن در وضعيت طبيعی بدن جايز نيست. وضعيت طبيعی بدن، وضعيتی است كه بدن به آن صورت خلق شده است و لذا دست زدن به آن عملی خلاف و گونه‌ای دستكاری در وضعيت طبيعی است (البته فقط برای روحانیون مندائی). وضعيت دست‌ناخورده، وضعيت طبيعی و وضعيتی است كه خدا خلق كرده و وضعيت دست خورده، ايجاد اخلال و تغيير در خلق خدا و وضعيت طبيعی است. اين تقابل را می‌توان تقابل دست ناخورده‌گی/ دستکاری و يا خلقت/ صنعت دانست كه قابل تبديل به تقابل نور/ ظلمت و پاكی/ ناپاكی است.

اين تقابل را می‌توان در جاهای ديگر نيز به روشنی مشاهده كرد. مناسك مندایی با حداقل فناوری و فرآوری تهيه می‌شوند. ظروف گلی نپخته، اطاقك نئين ساده (اشخنتا)، مندلتا (سازه‌ای از گِل و نی كه در تشييع جنازه به كار می‌رود) همگی وسايلی هستند كه با حداقل فناوری و فرآوری و با مواد طبيعیِ در دسترس ساخته می‌شوند. حتی در جایی كه برای مناسك، به پخت و پز احتياج است مثلاً برای پختن نانِ مقدس (پهثا) برای تعميد و يا پختن ماهی يا گوشت برای مراسم «لوفانی و دخرانی» اين پخت و پز با حداقل تكنيك‌های پخت و پز و با قرار دادن مواد خوراكی مستقيماً روی آتش بدون ظرف يا وسيله‌ای مثل سيخ يا ساج انجام می‌شود، يعنی بدون صنعت و بدون پيچيدگی فنی، با سادگی هر چه بیشتر و نزديكی کامل به طبيعت.

روحانيون در صورتی‌که در اجرایِ مراسم دينی اشتباه کنند يا اعمالی مغاير با احکام و قوانين دينی انجام دهند از درجات دينی سقوط خواهند کرد (ساقط خواهند شد) و اين اشتباهات فقط با ۳۶۰ تعميد قابل اصلاح هستند و رفع می‌شوند (با کارهای ديگر اشتباهاتشان مرتفع نمی‌شود).

برای عمل به این حکم (۳۶۰ تعمید)، از اعیادی بهره برده می‌شود که هر تعمید در آن ایام معادل ۵۰ یا ۶۰ یا ۷۰ تعمید محاسبه می‌گردد. بطور مثال تعمید در روز دِهوا دیمانا (ولادت حضرت یحیی؛ یکم ماه هطیا) با رسته‌ی نو ارزش شصت بار (۶۰ بار) تعمید را دارد؛ اما در بقیه اعیاد، تعمید با رسته‌ی نو پنجاه بار (۵۰ بار) حساب می‌شود. تعمید در روز کنشوزهلی (آخرین روزِ سالِ مندایی؛ سی‌اُم ماه گدیا) در صورتی‌که برای نزولیت در ۳۶ ساعتِ عید بزرگ (دِهوا ربّا) نباشد، ارزش هفتاد بار (۷۰ بار) تعمید را دارد.


الفبای مندایی (آ با گا دا)




حروف مندایی از نگاه صابئین مندایی، مقدس‌اند و هر یک نیرویی از زندگی و نور را در بردارد. الفبای خط صابئین (مندایی) متشکل از ۲۳ حرف است و از راست به چپ نوشته و خوانده می‌شود. این حروف عبارتند از:




آ: کمال و نور و زندگی، آغاز و پایان هر چیز؛

با: پدر بزرگ؛

گا: گبرئیل/ جبرئیل رسول؛

دا: راه و قانون؛

ها: حیات بزرگ؛

وا: چاه وَیل برای هر کس که به دستور خداوند گوش فرا ندهد؛

زا: پرتو و نور کنش‌مند؛

هه: چشم خداوند - که البته از این حرفِ مقدس کمتر استفاده می‌کنند؛

طا: نیکی و خوبی؛

یا: روز؛

کا: تاج و اِکلیل درخت مقدس آس (مُورد)؛

لا: زبانی ثناگوی؛

ما: خِرَد نخست کلان یا روح؛

نا: نور؛

سا: مادر همه‌ی زندگی؛

أی: چشم و یا چشمه‌ی آب؛

با: درخت زندگی؛

صا: صدای نخست تویی؛

قا: سخن زندگی نخست تویی؛

شا: خورشید؛

تا: توبه؛

اِد: از حروف اضافه؛

آ: همان نخستین حرف است.

در زبان مندایی، حروف حلقی وجود ندارد و هاء به جای ه، ح، ع عمل می‌کند. نیز، تشخیص س، ص، خ و ک از «ق» میسر نیست. در گذشته حروفی چون غ، ع، ضا یعنی ذا - جا - فا اضافه شده، که البته در کتب ‌دینی وجود ندارند. منداییان معتقدند حضرت یحیی (اس)، الفبای مندایی/ آباگادا (A.B.G.D) را در سن هفت سالگی از فرشته‌ای به نام «اَنُش اُثرا» فراگرفت.

منداییان خط و زبان مندایی را «اولین خط و زبان دینیِ دنیا» می‌دانند.

- کتاب آموزش زبان مندایی نوشته ندا چُحیلی

- صرف افعال و محاوره مندایی

- کتاب قواعد اللغة المندائية، المؤلف أمين فعال حطاب

- صفحه‌کلید الفبا و فونت مندایی (Mandaic Phonetic keyboard) برای سیستم عامل ویندوز، مک، لینوکس، اندروید، آیفون و آیپد، وب، وب‌موبایل (Windows, macOS, Linux, Android, iPhone and iPad, Web, Mobile web) را از «اینجا» یا «اینجا» و «اینجا» (با سرچ کردن عبارت mandaic) دانلود کنید.


مَلواشه (نام دینی)

هریک از صابئین به‌جز نام شناسنامه‌ای و رایج خود، نام دیگری دارند که به آن اسم دینی یا «مَلواشه» می‌گویند. ملواشه یا نام دینیِ مندایی، یکی از ارکان مندایی بودن به حساب مى‌آید. هر شخص مندایی باید این نام را داشته باشد، با این نام مورد معرفی پروردگار قرار می‌گیرد و با این نام، نشان و تعمید می‌شود و ازدواج می‌کند و به خاک سپرده می‌شود و از نظر دینی دارای اهمیت بالایی است. بدون این نامِ دینی اصولاً اجرای مراسمی مانند تعمید و ازدواج برای یک مندایی ممکن نیست و در بخش‌هایی از مناسک دینی لازم است که در حین قرائت بوثه‌ها، ملواشه‌ی فرد ذکر شود. در مراسمی مثل تعمید که مهمترین مناسک دینی مندایی محسوب می‌شود، روحانی ملواشه‌ی تعمیدشونده را می‌پرسد و اگر او نتواند ملواشه‌ی خود را بگوید، اصولاً نمی‌توان برای او تعمید انجام داد. به عبارت دیگر، هر شخص مندایی از وقت تولد که اولین تعمید خود را بعد از سی روز باید انجام دهد، در مدت حیات خود که شامل، تعمید، رشامه کردن، براخه خواندن، دعا کردن، عقد کردن، خاکسپاری و بعد از فوت فقط بوسیله ملواشه خود یاد می‌شود و مراسم لوفانی و دخرانی و مسقتا و قماشی و یا خواندن «بوثه ارواها» (بوثه مجلس ترحیم) برایش صورت می‌گیرد و اگر کسی نداشته باشد یا تعمیدی نکرده باشد هیچ مراسمی برایش انجام نخواهد شد و یک مندایی محسوب نخواهد شد. ملواشه از بعد سی روزگیِ تولد شخص تا سال‌های سال و بعد از فوت برای یاد کردن آن متوفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. فقط یک مندایی این ملواشه و نام دینی را دارد.


بوثه ارواها (بوثه مجلس ترحیم)

بشمیهون اِد هیّی ربّی. لوفا و اِرواها اِد هیّی و شاوِق هَطایی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ) اِلهازا نِشِمتی اِلدیلی (اگر زن بود، اِلدیلَ) (ملواشه‌ی متوفی گفته می‌شود) اِد هازا مَسقِتا و شاوِق هَطائی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ).

به نام خداوند بزرگ. پیوستن و طلب آرامش خداوند و بخشش گناهان برای (ملواشه متوفی گفته می‌شود) باشد در این مراسم، و بخشش گناهان باد برایش.

«ملواشه» نامی مرکب از ۳ بخش است. بخش اول نامی است که با ترتیبی ویژه و با محاسبات منطقه‌البروجی و با توجه به نام دینی مادر، برای فرد انتخاب می‌شود. بخش آخر ملواشه هم، بخش اول نام دینیِ مادرِ فرد است و بخش میانی ملواشه کلمه‌ی «بَر» برای مذکر و «پَث» برای مونث است که نسبت فرد را با مادرش بازگو می‌کند. مانند: «یاسمن پَث شارت» (یعنی یاسمن دختر شارت) یا «یِهیا بَر شارت» (یعنی یِهیی پسر شارت).

در تعیین ملواشه سه عامل اصلی تأثیر دارد؛ اوّل ساعتِ ولادت، دوّم ماهِ ولادت و سوّم نام دینی مادر. بنابراین یکی از مبانی تعیین ملواشه، ملاحظات نجومی (ساعت و ماه تولد) است امّا مبنای دیگر آن‌ که ملواشه‌ی مادر است، مبنای دینی تعیین ملواشه می‌باشد. بر این اساس، برای تعیین ملواشه لازم است که ملواشه‌ی مادر مشخص باشد و ملواشه‌ی مادر خود تابعی است از ملواشه مادرش و الی آخر. بنابراین، تنها کسی می‌تواند ملواشه داشته باشد که از طرف مادر پشت به پشت مندایی بوده باشد. از آن جهت بدون ملواشه امکان اجرای مناسک دینی (رشامه و براخه، تعمید، ازدواج، مراسم فوت و ...) منتفی است و شخص مندایی نمی‌باشد و داشتن ملواشه مستلزم به دنیا آمدن از مادری مندایی است و آن مادر الزاماً بایستی با پدری ازدواج کرده باشد که او هم دارای ملواشه باشد. با توجه به موارد ذکر شده، مندائیت به لحاظ دینی نمی‌تواند تبشیری باشد. ملواشه فقط برای فردِ مندایی تعیین می‌شود که از پدر و مادر منداییِ دارایِ ملواشه زاده شده باشد و چنانچه هر گونه نقصی در این چرخه وجود داشته باشد، «مولود» مندایی به حساب نمی‌آید و ملواشه‌ای برای او تعیین نمی‌گردد.

همانطور که گفتیم، ملواشه از ساعت دقیق تولد و ماه مندایی آن و با استفاده از ملواشه مادر بدست می‌آید. ملواشه مادر در ایران معمولاً از این سیزده نام خارج نیست: هوا، شارت، یاسمن، مدلل، انهر، مهنش، سیمت، هوا سیمت، شارت سیمت، مامانی، هوا مامانی، ملیحه و نرگس.

برای بدست آوردن ملواشه باید به موارد زیر دسترسی داشته باشیم:

۱- شخص وارد به در آوردن ملواشه

۲- جدول مخصوص در آوردن ملواشه

۳- ملواشه دقیق مادر نوزاد

۴- ساعت دقیق تولد نوزاد

۵- ماه تولد نوزاد

۶- یک تقویم مندایی

به این شش مورد برای در آوردن ملواشه احتیاج است تا بتوان یک ملواشه درست و صحیح را در آورد.

 

طرز تعیین مَلواشه (نام دینی):

الف- اسامی ماه‌های مندایی به‌ترتیب: ماه‌های مندایی به ترتیب عبارتند از: ۱- اِمبرا، ۲- تورا، ۳- صِلمی، ۴- سَرطانا، ۵- اَریا، ۶- شُمبُلتا، ۷- قِینا، ۸- اَرقوا، ۹- هیطا، ۱۰- گدیا، ۱۱- دولا، ۱۲- نونا. این ترتیبِ اصلی و رسمی ماه‌های مندایی است و با ترتیب ماه‌ها در آغاز سال با مبدأ هبوط آدم و میلادِ یحیایی متفاوت است.

 

ب- حفظ سهم‌ها که همان ساعات شبانه‌روز می‌باشد. هر سهم دو ساعت و هر شبانه‌روز دوازده سهم است. ساعت ۶ صبح سهم اول، ۸ صبح سهم دوم و به ترتیب ادامه دارد تا ساعت ۴ صبح که سهم دوازدهم محسوب می‌گردد.

نوزادی که متولد می‌شود باید دقت کنیم که در چه ساعتی و چه سهمی و کدام ماه مندایی متولد شده است.

 

اینک چهار مرحله را برای بدست آوردن ملواشه باید طی کنیم:

مرحله اول: ابتدا باید ببینیم شماره سهم چند است. سپس ماهی که نوزاد در آن بدنیا آمده را در نظر می‌گیریم و به تعداد سهم‌ها از ماه تولد نوزاد جلو می‌رویم. به هر ماهی که رسیدیم آن ماه می‌شود طالع نوزاد.

حال برای بدست آوردن ملواشه نوزاد، ملواشه مادر نوزاد هم لازم است:

(ملواشه نوزاد = ملواشه مادر + طالع نوزاد)

مثلاً شماره‌ی طالع، دولا است (دولا شماره ۱۱ است). حال می‌بینیم ملواشه مادر چند است. اگر شماره‌ی طالعِ نوزاد بزرگتر از شماره‌ی طالعِ مادر باشد. شماره‌ی طالعِ مادر را از طالعِ نوزاد کسر می‌کنیم و هر چه باقی‌ماند از روی جدول نام آن شماره را پیدا می‌کنیم.

 

مرحله دوم: اگر ملواشه مادر سهمش کوچکتر از شماره‌ی سهمِ نوزاد باشد (منظور از سهم، ساعات شبانه‌روز است)، می‌بینیم چند عدد از ۱۲ کم دارد. همان مقدار را با طالع جمع می‌کنیم. عددی که به دست می‌اید از روی جدول اسمش را انتخاب می‌کنیم.

 

مرحله سوم: اگر عدد طالع ملواشه‌ی مادر و نوزاد مساوی باشند، دوازدهمین نام را در جدول انتخاب می‌کنیم.

 

مرحله چهارم: اگر نوزاد در ۵ روز بنجه (ایام پروانایی/ پنجه مقدس/ بنیه) بدنیا آمده باشد، پنج روز بنجه را به دو قسمت مساوی تقسیم می‌كنند يعنى روز اول و دوم و روز سوم تا قبل از ساعت شش عصر رو با ماه شمبلتا حساب می‌كنند و از ساعت شش عصر به بعد روز سوم و روز چهارم و روز پنجم بنجه رو با ماه قينا حساب می‌كنند و سپس ملواشه نوزاد را طبق روال عادى سهم ها حساب می‌كنند.

چنانچه در سه روزِ اولِ پنجه تا ساعت ۶ عصرِ روز سوم بدنیا بیاید از ماه شُمبُلتا حساب می‌کنند و اگر از آن ساعت به بعد و در روزهای بعدی تا پایانِ روز پنجمِ پنجه بدنیا آمده باشد از ماه قینا حساب می‌کنند.

 

با توجه به اینکه این نام، با مناسبات نجومی خاصی تعیین می‌شود، دارای مقدرات خاصی است. به این معنی که سعد و نحس خاصی را بیان می‌کند. این سعد و نحس، تا حدود زیادی با توجه به کتاب «قلستا»، عاملی برای تعیین زمان برای کارها و امور مهمی چون ازدواج و ... محسوب می‌شود.

 

قبله مندائیان (اُواثر)

قبله منداییان رو به شمال جغرافیایی است. مندائیان قبله‌ی خود را شمال آسمانی (هیون/ بهشت) می‌دانند و به آن طرف نماز می‌خوانند. آن‌ها به خاطر این‌که شمال آسمانی را پیدا کنند، از ستاره قطبی/ ستاره جدی کمک می‌گیرند و رو به آن ستاره می‌ایستند.

بَراخه یا نماز (نیایش)، دعایی است که پس از هر رَشامه (وضو) انجام می‌گیرد. خود کلمه یعنی مبارک دانستن. بَراخه هر روز سه‌بار یعنی صبح و ظهر و بعدازظهر بعد از انجام هر رَشامه برقرار می‌گردد. براخه را در هر مکان که مقدور باشد، می‌توان انجام داد. هر مندایی باید سه‌بار در روز صبح و ظهر و عصر قبل از غروب آفتاب، عمل رشامه را انجام دهد. نماز مندایی یا براخه منحصر است به قیام و رکوع و نشستن بر زمین، نماز آنها سجده ندارد و هفت قرائت دارد که نخستین آنها «بوثه»ای است به نام بوثه توحید که در آنها به تمجید پروردگار و طلب عفو و شفا و طلب وصول به عالم انوار پرداخته می‌شود. منداییان در حال نماز به طرف ستاره جدی در شمال جغرافیایی آسمان می‌ایستند.

در روی زمین جای مقدسی برای منداییان وجود ندارد. در قسمت شمالِ آسمانی، بعد از زمین که جزء عوالم ظلمت است، هفت طبقه وجود دارد که به انها «مطراثا» می‌گویند و بعد از آن منطقه‌ای وجود دارد به اسم «اِمشُونی اِد کُشطا».

اِمشُونی: مکان

اِد: حرف ربط، کلمه‌ای را به کلمه‌ی دیگر ربط دادن.

کُشطا: حقیقت

که در این مکان نورانی فرشته‌ی «اواثر موزنیا» (ملکا اواثر موزنیا فرشته‌ی مسئولِ حساب و کتابِ اعمال انسان در آخرت می‌باشد؛ «اواثر مُزنیا»، یا شمال، جای مقدسی از دنیای دیگر است که در آن مکان مقدس، نیکی‌ها و بدی‌های افراد وزن و سنجیده شده و حکم نهایی درباره‌ی افراد و اعمالشان صادر می‌گردد. امروزه منداییان از اینکه این عمل با موضوع ستارگان تعبیر گردد به شدت تبری می‌جویند) قرار گرفته که به اعمال تمام انسان‌ها رسیدگی می‌کند. هنگامی‌که منداییان حیوانی را ذبح می‌کنند، یا می‌خواهند شخصی را دفن کنند، یا مراسم غسل تعمید انجام دهند، یا نماز بخوانند، یا محتضری را غسل بدهند، یا دعایی را بخوانند، به سمت شمال جغرافیایی در سرتاسر دنیا می‌ایستند و مراسم دینی را انجام می‌دهند.

روح و روان شخص متوفی بعد از ترک این دنیا از سمت شمال (شمالِ جغرافیایی) برمی‌گردد.

 

درفش (اِدرَوشا/ اِدرَبشا/ اِدرابشا)

درفش، سمبل دینیِ صابئين مندايى است. جنس آن از ابريشم خالص و با بافت مخصوصى بنام شصت‌بندی (٦٠ بندى) بافته می‌شود.

درفش را «ملكا هيبل زيوا» (جبرئیل رسول) بعد از اينكه به همراه دو فرشته ديگر (برادرانش) «ملكا شيتل» و «ملكا اَنُش» به عمق زمين رفته و آنجا را مقيد و در بند نمودند تا گزندى به انسان‌ها نرسانند (عيد فِل به همین مناسبت جشن گرفته می‌شود) به روى زمين برگشته و به امر خداوند زمين را از حالت مذاب، جامد كرده و بر روى آن آب‌هاى حيات جارى نمودند و آن‌را از همه نظر براى زندگى بشريت كامل كردند (دهوا حنينا/ دِهوا اِد طِرما/ عيد كوچك به همین مناسبت جشن گرفته می‌شود) موقع برگشتن به عرش اعلى، درفش را به يادگار بر روى زمين گذاشتند. به عبارتی، درفش پرچم دينى است كه ملكا هيبل‌ زيوا بعد از تكميل نمودن دنياىِ تيبل «دنیای خاکی» (دهوا اد طِرما)، آن را بر روى زمين به يادگار باقى گذارد. 

درفش از نخ ابریشم خام تهیه می‌شود. چند دسته نخ‌های ۶۰ بندیِ ابریشمی را بر روی دار بافت درفش سر می‌اندازند و با شانه‌ای مخصوصِ این کار، و طبق بافت خاصی، درفش را می‌بافند. هر چه تعداد دسته‌های ۶۰ بندی بیشتر باشد، درفش بافته شده پهن‌تر می‌شود. بلندای درفش نیز حدود ۴ متر می‌باشد. بعد از پایانِ بافتِ درفش، آن را از دار جدا کرده و به اندازه‌ی نیم‌متر از آن را تا کرده، یقه‌ای برایش در می آورند. سپس یک دشّا (جیب کوچکی که بر یقه‌ی پیراهن رسته نیز دوخته می‌شود.) می‌دوزند و بعد از آن دو طرف این قسمت از درفش را نیز می‌دوزند. علمای روحانی هنگام استفاده از درفش، آن‌را روی دو چوب که از جنس نی هستند و به صورت بعلاوه (+) بر هم قرار می‌گیرند، قرارش می دهند و ۷ شاخه یاس را نیز در محل تقاطع این دو چوب، به وسیله یک بند، می‌بندند.

 

مواقع نصب درفش

هنگام تعمید در اعیاد و بعضی مناسبت‌ها، روحانیان (ترمیدا - گنزورا) آن را نصب می‌کنند و قبل از تعمید، بوثه‌های مخصوص به آن را می‌خوانند و برای تعمید شدن آماده می‌شوند.

درفش (اِدرَوشا - اِدرَبشا) در مراسم «تعمیدِ اعياد» (کنشوزهلی، دِهوا حُنینا، دِهوا اِد مانا و ایام پروانایی)، در مراسم «رَهمی» هنگامی‌که گنزا ربّا برای متوقیان قرائت می‌شود، در مراسم «تراسه‌ی اشولیا/ اِتراسا اِد اِشوَلیا» هنگامى‌كه یک «اِشوَلیا» می‌خواهد ترمیدا شود يعنى روحانی شدن اشولیا، هنگام انجام مراسم «اهاوا اِد مانی» یا «قماشی دادن» یعنی دادن لباس دینی در رابطه با متوقی، هنگام انجام مراسم «تراسه‌اشخنتا/ اِتراسا اِد بِمَندا» یعنی تقدس نمودن مندی (محل عبادت منداییان)، هنگام انجام مراسم «زِدقا اِبريخا» (غذای متبرک) در رابطه با افراد روحانی، هنگام تعمید علمای روحانی (ترمیداها و گنزوراها). در تمام این مراسم بایستی افراشته شود.

هنگام نصب و برداشتن (جمع كردن) درفش، علماى روحانى بوثه‌هاى مخصوصى رو قرائت می‌كنند.

 

بوثه درفش

پس از نصب درفش، در حالت نشسته، قسمت پایین درفش را می‌گيرند و می‌گویند:

بِشمِدهيى ربى اِدنا اِدنا زيوَخ ملكا اد اُثرى اَثا اِل اُثرى وِل اشخيناثا اِدنا، اُثرى وِشخيناثا اد هِزيوى اِل زيوَخ كُلهُن بيرِختا اِب ديلَخ بارخى، بيرختا بارخى اب ديلَخ وِميَقرِلَخ اُثرى اَمِنطُل اد اَنات مِن ايدا اد ملكا اِهوِت، ملكا بِرخَخ اب بيرِختا رَبتى وِل ديلِ هيبل زيوا ايهاولِ، ايهاولِ الديلِ هيبل زيوا اِل مِنهيرِنُن لالمى وِل ملكى وِل يردنى وِل اشخيناثا كُلهُن مِن ريش اب ريش.

بنام خداى بزرگ تابيد تابيد درخشش‌ات، پادشاه اُثراها آمد، آمد بر اُثراها و اشخنتاها تابيد اثراها و اشخنتاها وقتى كه ديدند درخشش‌ات را همه دعاى بركت به تو ادا می‌كنند، دعاى بركت ادا می‌كنند به تو و اثراها تو را موقر می‌كنند، بخاطر اينكه تو از دست ملكا بوجود آمدى، ملكا تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به من هيبل زيوا داد، آن را داد به من هيبل زيوا براى نور دادن به عالم‌ها و فرشتگان و يردناها و اشخنتاها همگى از سر تا سر.


هيبل بِرخَخ اب بيرختا رَبتى وِل آدم كَسيا يَهوَخ، آدم بِرخَخ اب بيرختا رَبتى وِل اِبهيرى زِدقا یهوخ یهوخ ال ابهیری زدقا ال مَنهيرِنُن وِل ميتَقِننون لِدمَواثُن من ريش اب ريش.

هيبل تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به آدم كَسيا داد، آدم تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به برگزيدگان نيكوكار داد، تو را داد به برگزيدگان نيكوكار براى منور كردن و پابرجا نمودن شكل‌هايشان از سر تا سر.

 

سپس ايستاده و قسمت بالاى درفش رو می‌گيرند و می‌گویند:

ابهيرى زدقا قَم اِل لِغرِيهُن وِب يَمينُن لِغطُخ وِل يردنا اد مِيا هيى اَزگُن و تِرصُخ  ال ميدنا زيوَخ ال يردنا مِيا و زيوَخ بِهدادى ميتكَرخى، مِيا و زيوَخ ميتكَرخى بِهدادى وِل شلمى و ندوى ميتَوزيفى، هَلِن هِنُن ابهيرى زدقا اد اليردنا مَزگِن اب زيوَخ ديلَخ مينِهرى، اَنات نَطرِنُن و قِيمِنُن و اَسِق مَصوُتِيهُن الريش. هيى زَكِن.

برگزيدگان نيكوكار بر پاهايشان قيام نمودند و با دست راستشان تو را گرفتند و بسوى يردناى آب حيات رفتند و تو را برپا كردند، براى تابيدن درخشش‌ات بر يردنا، آب و درخشش‌ات با همديگر می‌آميزند، آب و درخشش‌ات می‌آميزند با همديگر و درخشش شلمى و ندوى را می‌افزايند، اين برگزيدگان نيكوكار كه بسوى يردنا می‌روند با درخششت منور می‌شوند، آنها را محافظت كن و استوار نما و بالا ببر تعميدشان را به عرش. خداوند پيروز است.

 

توجه: همانطور که گفتیم، درفش در اعیاد برافراشته می‌شود و تعمیدشوندگان هنگام تعمید در اعیاد قبل از ورود به آب، ابتدا بوثه‌ی درفش را قرائت کرده، سپس بوثه‌ی ورود به آب را می‌خوانند.



هِمیانِه

در بوثه‌ای از کتاب قُلَستا چنین آمده است:

به نام خداوند عظیم

در روزی که بسته شد همیانا برای مندادهیّی، شعاع درخشش‌اش تابید بر اُثراها و مکان‌های مقدس. اُثراها و مکان‌های مقدس که دیدند درخشش مندادهیی را، همگی از درخشش‌اش بهت زده شدند. همگی بهت زده شدند از درخشش، و همگی دور او جمع گشته، همگی به دورش جمع شدند و یمینِ پاکشان را بر او نهادند و او را تبرک نمودند و به او می‌گویند مبارک باشی تو ای پدرمان مندادهیّی و مبارک باشد این هميانایی که برایت بسته شد.

 

هِميانِه كمربندى از پشم خالص است كه از دنياى نور به فرشته عرفان حيات (ملكا مندادهيى) هديه شد تا به عنوان نشانه‌اى از پيوند و ارتباط بين دنياى نور و دنياى خاكى (تیبل) براى نسل آدم روى زمين باشد. به اين معنى كه همه از خدا هستند و دوباره به او باز می‌گردند. «من ريش اب‌ ريش» (از سر تا سر).

همیانه از ۶۰ بندِ پشمی سفید تشکیل شده است. وسایل مورد نیاز برای بافت همیانه، یک چوب که دو سر آن شکافته شده و بلندای آن برای اندازه‌های مختلف، متفاوت است (برای همیانه بزرگ حدود ۲/۵ متر و برای همیانه کوچک حدود ۱/۵ متر می‌باشد). همچنین شانه‌ی مخصوص بافت همیانه. برای بافت همیانه، این ۶۰ بند را دور این چوب می‌پیچانند و سپس با طریقه‌ای خاص این ۶۰ بند را تقسیم کرده و آن‌را می‌بافند. بعد از اینکه بافت آن کامل شد، بندهای اضافی را بریده و همیانه‌ی بافته شده را برمی‌گردانند و دو سر آن‌را یعنی حلقه که سر همیانه است و کرکوشه که انهای همیانه اسا را نیز درست می‌کنند.

هميانه از چنان ارزش معنوى بالايى نزد منداییان برخوردار است كه در مقدس‌ترين و روحانى‌ترين مراسم مذهبى، بستن آن با روش مخصوص خود الزامى می‌باشد. از اين رو بايد فكر و روان و به پيرو آنها جسم خود را به زيبايى معنوى و روحانى معطوف كنيم و به زيبايى‌ها و زينت‌هاى دنيوى بی‌توجه شويم و با پوشش تن و بخصوص سر با لباس سفيد كه طيفى از رنگ‌ها را دربرمی‌گيرد به هميانه اداى احترام كنيم و ارزش معنوى آن را بالاتر ببريم. نحوه بستن هميانه نيز مانند خود هميانه از اهميت زيادى برخوردار است.

هميانه دو سر دارد يك حلقه و يك كركوشه. اگر حلقه را به عنوان نماد يگانگى و وحدت و كركوشه را به عنوان چندگانگى و جدايى در نظر بگيريم در يك ديد كلى برترى حلقه نسبت به كركوشه مشخص می‌شود.

 

مراحل بستن هِميانِه با گرفتن صحيح آن در دو دست شروع می‌شود. زيرا هر كار و حركت معنوى شروع و پايانى دارد:

مرحله اول: با دست راست كركرشه و با دست چپ حلقه را می‌گيريم.

مرحله دوم: سپس هميانه را در حد فاصل بين دو نيم‌تنه‌ی بالايى و پايينى روى شكم قرار می‌دهیم. نيم‌تنه بالايى با كمال - آگاهى - الهام - عشق و خرد و نيم‌تنه پايينى به دنياى مادى و شهوت ارتباط دارد.

مرحله سوم: بعد از آن دو سر هميانه را از روی شكم به طرف كمر دور می‌زنیم و در جايى كه روی كمر با هم برخورد می‌كنند، حلقه روى كركوشه قرار می‌دهیم. به اين معنا كه در مبارزه و رقابت بين اتحاد و يگانگى و جدايى و چندگانگى، فقط اتحاد و يگانگى غالب است.

مرحله چهارم: سپس هنگامی‌که دو سر هميانه از كمر به طرف شكم می‌روند، يك بار ديگر حلقه روى كركوشه گذاشته می‌شود.

مرحله پنجم: بعد از آن كركوشه از بالا به پايين مى‌آيد (از بالا به پايين عبور مي‌كند). به اين معنا كه هم ۶۰ خانواده‌ای كه از دنياى بالا روى زمين آمدند و هم تمام انسان‌ها كه در اصل نشمتاى (شریف‌ترین بُعد روحانی انسان) آنها از دنياى نور است، روى زمين آمده‌اند تا نسل آدم تداوم يابد و هم به تعبيرى ديگر جدايى و چندگانگى براى استقرار و جايگزينى وحدت و يگانگى بايد تنزل يابند يعنى سقوط جدايى.

مرحله ششم: بعد از آن حلقه برای بار سوم روى كركوشه قرار می‌گيرد. (اتحاد بر جدايى هميشه غالب است).

مرحله هفتم: سپس حلقه از پايين به بالا برده می‌شود و گره نهايى و محكمى را بوجود مى‌آورد كه در يك نگاه، حلقه سمت راست روى كركوشه که در سمت چپ است قرار می‌گيرد. يعنى تنها وحدت و يگانگى صعود می‌كند و بر جدايى برترى دارد.

 

اين تفسير بسيار ساده‌اى از هميانه و بستن آن است تا نشانى باشد به اين معنا كه همه اعضاى يك خانواده هستيم و همه از يكى بوجود آمده‌ايم و سرانجام به او خواهيم پيوست. «من ريش اب‌ريش» (از سر تا سر).

 

در کتابِ مقدس «گِنزا ربّا» قسمت یمین صفحه ۵۵ در رابطه با «هِمیانا» آمده است:

«اترص ابریشیخون برزنقا هوارا بدمو کلیلی اد زیوا اد ملکی اد زیوا ابریشیون اتراصلون اسر اب هلصیخون همیانی بدمو قومبی اد زیوا اد اُثری دنهورا».

«بر سرهایتان برزفقای سفید به شکل اِکلیل‌های درخشش که ملائک نور بر سرهایشان قرار می‌دهند، قرار دهید و به کمرهایتان همياناهایی که بشکل قوس‌های منور که اُثراهای نور به کمرهایشان می‌بندند، ببندید»

 

و دیوان «الف اترسر شیالا» صفحه ۶۰ می‌فرماید:

«آن (هِمیانا) یک میصرای عظیم خواهد بود ما بین نور و ظلمت».

 

طبق دستورات دیوان «الف اترسر شیالا» صفحه ۶۱:

هر کس همیانا را قطع کند یا در آتش بسوزاند و یا آن را بجوشاند سهمی در نور نخواهد داشت. هر کس همانا را پوشیده یا بسته بدور کمر باشد و قسم دروغ بخورد، خواهد افتاد و برخاستنی نخواهد داشت.

 

فرق ميان هِميانِه و درفش:

هميانه از پشم سفيد و روشن گوسفند درست می‌شود. درفش از ابريشم خام تهيه می‌شود.

هميانه جزء رسته (لباس دینی/ اسطلی) منداییان است و هنگام تعميد، رشامه و براخه، ذبح، مراسم دخرانى و ... بسته می‌شود. درفش هنگام تعميد در اعياد، و وقتى در رابطه با ميت «گنزا ربا» می‌خوانند و هنگام روحانى شدن يك اِشوليا (طراسه اشولیا) و تعميد علماى روحانى، نصب می‌كنند.

هميانه ۶۰ بندی است و با یک بند دیگر بافته می‌شود. درفش از چند ۶۰ بندی تشکیل شده است و  با دستگاه ۶۰ بندى بافته می‌شود.

هميانه را به ملكا مندادهيى اهدا كردند. درفش پرچم دينى صابئین مندایی است كه ملكا هيبل‌زيوا (جبرئیل) بعد از تكميل نمودن دنياى تيبل (دنیای خاکی)، آن را بر روى زمين به يادگار باقى گذاشت.

به نظر می‌آید بافت ۶۰ بندیِ همیانه و درفش، با ۶۰ خانواده‌ای که به شکل آدم و حوا بعد از بزرگ شدن فرزندانِ حضرت آدم بر روی زمین فرستاده شدند (مرد و زن و فرزندانشان) تا با خانواده‌ی حضرت آدم تشکیل اجتماع اولیه بشری را بدهند، ارتباطی داشته باشد که این همبستگی و اتحاد تا اکنون ادامه دارد. (حضرت آدم سه دختر و سه پسر داشت. پس برای ازدواج فرزندان از خدا طلب راه حل کرد و پروردگار برای فرزندان آدم از مکانی به نام «امشونی کشطا» (مکان حقيقت) شصت خانواده را به زمين فرستاد تا با فرزندان آدم وصلت کنند).

 

شرح لباس دینی (الوشا) منداییان

خداوند عظیم، ملكا مندادهیّی (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = که سلام و درود خداوند بر او باد) را با بهترین و نورانی‌ترین پوشش مجهز نمود که شعاع‌های این پوششِ نورانی، آنقدر وسیع و گسترده است که تمام عالم از آن منور می‌گردد. این هدیه عظیم و گرانبها، نظیر و همانندی مثل آن نخواهد بود. چرا که هر کدام از اجزای آن دارای صفاتی جداگانه است و هر جزء آن منشأ نورانی دارد و مندانیانی که بر عقیده خود راسخ و پایبند هستند می‌توانند خود را با این پوشش سفیدِ نورانی بپوشانند و از تاریکی به روشنایی حقیقی سوق داده شوند و کسب این نور و درخشش فقط در تقویت ایمان و تقرب به خداوند طبق مراسم دینی حاصل می‌شود. در صورت عدم وجود این پوشش نورانی، هیچ‌کدام از مراسم دینی انجام پذیر نخواهد بود و اگر کم و کاستی در آن باشد، مورد قبول شرعی نیست، و باید به صورت کامل و بدون نقص باشد. زیرا اجزاء این پوشش به همدیگر مربوط بوده و مکمل همدیگر خواهند بود.


رسته - لباس دینی صابئین مندایی



اسطلی (اصطلی/ اسطلی اِد زیوا/ لباس تعمید/ لباس درخشش/ لباس دینی یا به اصطلاح عامیانه رسته یا رِستا) پارچه‌ای است از الیاف طبیعی به رنگ سفید که شامل پنج قسمت: بَرزِنقا، نَصیفا، هِمیانا، کسویا و شَروالا می‌باشد.


بَرزِنقا/ بَرزِنقاهِوارا (عمامه/ دستار/ دستاریا/ روسری) که سر را می‌پوشاند و شکوه و وقار را به شخص می‌دهد. بَرزِنقا دستار یا عمامه‌ای است که روی سر قرار داده می‌شود و باید حداقل یک طرف آن لبه‌دار و اندازه آن ۲ متر باشد که بتوان صحیح روی سر قرار داد و پیچیده شود. البته قسمت راست آن دور سر پیچانده شود و قسمت چپ روی کتف سمت چپ آویزان گردد، ولی برای بانوان باید فقط گردی صورت مشخص باشد و تمام سر و گردن آن‌ها را مستور و بپوشاند که این یک نوع تأکید بر حجاب بانوان خواهد بود.

 

نَصیفا (نَصیفِه/ قبوعه؛ پارچه‌ای که به شکل شال روی دو کتف می‌نشیند) شالی است که بر روی گردن و در دو طرف شخص قرار می‌گیرد و مانند دو ستون در کنار هم صابئین را در این عالم دنیوی استوار نگه می‌دارد. نصیفا، یک تکه پارچه یه طول حداقل ۲ متر و دارای یک لبه است که از پشتِ گردن به دو قسمت راست و چپ و در زیر همیانا پیچیده می‌شود یا قرار می‌گیرد.

 

هِمیانا (هِمیانِه/ زُنّار) که به دور کمر، همانند کمربند همت بسته می‌شود و از شر و بدی‌های دنیوی محافظت می‌کند. همیانه یک کمربند پشمی است که از پشم گوسفند بافته می‌شود و دارای ۶۰ نخ (بند) و دو سر است که یک سر آن عروه «حلقه» و سر دیگر آن «کرکوشه» می‌باشد.

 

کسویا یا سُدرا (پیراهن/ دِشداشِه) که به وسیله‌ی آن، جسم که یکی از رازهای خلقت خداوند است مستور می‌شود و از وسوسه‌های شیطانی محافظت می‌کند. کسویا ردایی بلند است که حداقل باید تا پایین زانو طول داشته باشد، با آستین‌های بلند که در سمت راست يقه‌ی آن یک جیب کوچک به نام «دشا» قرار داده شده است.

 

شَروارا (شَروال/ شَروالا/ شَلوار) که همچون کسویا عمل می‌کند. شروالا به صورت ساده بدون جیب ولی طبق اصولِ شرع دوخته می‌شود و حداقل اندازه‌ی آن باید تا مچ پا باشد و دارای یک کمربند پارچه‌ای دولا بنام «تِختا» (بند شلوار) بوده که به وسیله آن شلوار محکم دور کمر نگه داشته می‌شود.

 

و دو قطعه تنها برای روحانیت مندایی؛ یکی شوم یاور (حلقه‌ای از جنس طلا که در انگشت کوچک دست راست می‌گذارند) و دیگری تاغه (تاج، که حلقه‌ای است تُوخالی از جنس حریر سفید یا پارچه‌ی پنبه‌ای).

این پنج جزء فوق‌الذکر، یک پوشش کامل دینی می‌باشد و برای هر فرد مندانی مرد و زن مورد استفاده قرار می‌گیرد و در عامیانه این پوشش مقدس «رِستا» (رسته/ لباس دینی) نامیده می‌شود. «رِستا» در مراسم دینی از قبیل: تعمید، عقد، ذبح کردن، بلند کردن جنازه متوفی، لباس نفاقا، قماشی و دیگر امورات شرعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. و پوشیدن آن در اعیاد نیز دارای قداست خاصی خواهد بود.

قبل از تعمید، تعمیدشونده می‌بایست بعد از پوشیدن لباس دینی (رسته)، اِکلیل به دست (انگشتری ازشاخه آس/ یاس) به طرف یَردنا رفته، مراسم رشامه (وضو) را انجام می‌دهد.

شوم ياور زيوا: انگشترى است كه آن را در مراسم «اِتراسا اِد اِشوَليا» (طراسه اِشوَلیا/ روحانی شدن اِشوَلیا) به اِشوَليا اهدا می‌كنند. معمولاً جنس آن از طلا می‌باشد و بر روى آن «شوم ياور زيوا» (يكى از القاب خداوند) حك شده است. اين انگشتر مدام در انگشت كوچكِ دست راست علماى روحانى قرار دارد.

 

منداییان معتقدند «رستا» بهترین و مقدس‌ترین ابزارِ یک پوششِ نورانی است و احترام به آن موجب نجات از بلاها و ازدیاد خیر و برکت و بخششِ گناهان خواهد بود. آنها عظیم‌ترین سلاح هر مندایی را مستور شدن و پناه بردن بسوی همین پوشش نورانی (رستا) می‌دانند که می‌تواند خود را از شر اهریمن مصون دارد.

 

پندامه

هنگامی که برزنقا (عمامه) بسته می‌شود، ادامه‌ی آن‌را که در سمت شانه‌ی چپ قرار می‌گیرد، در بعضی مراسم دینی مانند تعمید، زیرِ بینی و روی دهان پیچانده و بسته می‌شود را پندامه (اضافیِ دستار) می‌گویند. روحانیان (ترمیدا و گنزورا) جز در مراسم تعمید، هنگام بلند کردن گنزا (منظور خواندن کتاب مقدس گنزاربّا) برای شخص متوفی، انجام دادن مراسم مسقتا و ... با خواندن بوثه‌ی «هَیال اِکوَر» پندامه را می‌بندند و پس از پایان مراسم آن را با خواندن بوثه‌ی «مَلِّل وِپثا هیّی ربّی» باز می‌کنند.

پندامه - چهارسامرایی در حال بستن پندامه

در مراسم خاکسپاری، عالِم روحانی خواندن گنزا را با پندامه‌ی‌ بسته شده انجام می‌دهد و باز کردن پندامه باید با هماهنگی با سامرایی‌ها (چهار اشكندا - حلالی‌ها) و به صورت دسته‌جمعی صورت گیرد.

بستن پندامه جز در مراسم تعمید، به وسیله چهار سامرایی که وظیفه‌ی بستن تخت و بلند کردن متوفی را دارند، بسته می‌شود. در ابتدای کار سامرایی‌ها به سمت اواثر (قبله منداییان) می‌ایستند و پدر (ریشا - رئیس سامرایی‌ها)، شخصی که سکین‌دولا را در دست دارد، سمت راست و به ترتیب می‌ایستند. بعد ارياح طبیعی مانند دارچین را در قسمتی از پندامه قرار داده و زیر بینی و روی دهان پیچانده و می‌بندند که این عمل توسط چهار سامرایی (با خواندن بوثه‌ی ارواها) صورت می‌گیرد. بعد از بستن پندامه، محیط صورثا می‌شود و هر کسی که در بستنِ تخت کمک نماید، طماشه‌ی کامل بدن برایش الزامی است.

پندامه همیشه بعد از انجام کار خاکسپاری و مُهر کردن قبر، باز می‌شود. سامرایی‌ها به ترتیبی که در بستن پندامه ایستاده بودند، می‌ایستند و رو به اواثر (قبله منداییان) با قرائت بوثه‌ی واجب، پندامه را باز می‌نمایند.

بوثه‌ی باز کردن پندامه

«مَلِّل وِپثا هیّی ربّی، اِب پُمِّیهُن اِب زیوا وِ نهورا و ایقارا اِد نافشِیهُن وِ مشَبِّن هيّی».

«فرمود و گشود خداوند بزرگ دهان آن‌ها را در درخشش و نور و جلال خودشان و ستایش باد خداوند».

 

اهمیت آب در شریعت مندایی

در شریعت صابئین، آب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و تعمید تنها در آب‌های جاری مانند آب رودخانه، چشمه و قنات معنا دارد. صابئین آب را هستی‌بخش عالم هستی می‌دانند و می‌گویند در آب‌های روان نور هزاران فرشته استقرار یافته است و آب‌های جاریِ روی زمین را نمادی از آب‌های آسمانی می‌دانند. به اعتقاد آن‌ها، از طریق تعمید در آب جاری، انسان می‌تواند به خداوند نزدیک شود. به باور آنها، مالکیت آب‌های روان تنها از آن خداوند است. در شریعت صابئین، آلوده‌کردن آب به‌هرشکل ممنوع است. آن‌ها استفاده از آب جاری برای کارهای بد و حرام را جایز نمی‌دانند.

آب؛ مظهر حیات، زیبایی، پاکی و طهارت، نور و مرکز انوار الهی، مهم‌ترین عامل در اجرای مناسک صابئین مندایی محسوب می‌گردد. چنانچه محور مناسک آن‌ها، آب و تعمید در رودخانه است. زندگی در جوار آب‌های روان، تعمید در آبِ روان (مَصبِتّا/ مَصوِتّا)، رِشامه، طُماشه، ذبح حیوانات، نقش آب در مراسم عقد و ازدواج و ... همگی از وجوه وابستگی حیات دینی آن‌ها با آب‌های روان است.

 

چنانچه در یکی از بوثه‌های مربوط به «رِشامه» می‌خوانیم:

«روشمِی اِلاوِی لَهوا اِبنورا و لَهوا اِبمِشا و لَهوا اِد اِمشيها، اِمشا روشمِی اِبيَردنا ربّا اِد مِيّا هيّی، دِنش اِبهِيلی لامصی، ...».

«رسومم با آتش انجام نپذیرفته و یهودی و مسیحی نیستم، بلکه رسومم با آب جاریِ پاک که به فرمان خداوند برای نظافت انسان‌ها و حیات بخشیدن به آنان جاری گشته است، انجام می‌گیرد، آبی که قدرتی انکارناپذیر در تطهیر من و از هرگونه ناپاکی‌های مادی و معنوی دارد، ...».

 

مهم‌ترین زمینه‌ی وجودی آب، پاکی‌بخشی آن است، بنابراین، آلودگی با آب و در ارتباط با آن زدوده می‌گردد و تعمید (مَصبِتّا/ مَصوِتّا)، مهم‌ترین آیینی که پاکی را به ارمغان می‌آورد تلقی می‌گردد.

صابئین آب را هستی‌بخش عالم هستی می‌دانند و می‌گویند در آب‌های روان، نور هزاران فرشته استقرار یافته است و آب‌های جاریِ روی زمین را نمادی از آب‌های آسمانی می‌دانند. به اعتقاد آنها، از طریق تعمید در آب جاری، انسان می‌تواند به خداوند نزدیک شود.

 

«مِیّا هیّی» (آب حیات)

همه منداییان به آب‌های جاری به دیده احترام می‌نگرند. آب در دین صابئین مندایی مقدس است. تقدیس آب به این علت است که حیات به آن وابسته است. آب، حیات‌بخش است. در آبِ روان نه تنها نور، بلکه هزاران هزار فرشته‌های نورانیِ خداوند استقرار یافته‌اند. صابئین مندایی آب‌های جاری بر روی زمین را سمبلی از «آب‌های آسمانی» می‌دانند. آنان با تعمید در این آب‌ها اعتقاد دارند که به خداوند نزدیک‌تر می‌شوند. در قسمتی از بوثه‌های (آیه‌های) مربوط به تعمید آمده است:

 

بوثه ورود به یَردنا هنگام تعمید:

«بشميهون اِد هيّى ربى، اَنا اِتبَن هِيلا و هِيلى يَردنا اِلاوِى اِشرى، ايثى اِنهِث اِب يَردنا و اِصطوا، قَبِّل دَخيا روشما، اِلوِش اِصطِلى اِد زيوا وِترِص اِب ريشِى اِكليلا راوزى، اِشمِدهيّى و اِشمِدمندادهيّى مَدخَر اِلِى».

«بنام خداوند معظم. در من قدرت هست و با قدرت (خداوند) «يَردنا» (رود جاری، نهرِ روان) بر روی من گشوده شد. به «يردنا» نزول می‌کنم و تعمید می‌شوم، قبول می‌کنم نشان پاک را، پوشیده‌ام لباسِ درخشش و بر سرم قرار داده‌ام اِکلیل شاداب را. نام خداوند و عرفان خداوند بر من یاد باد».

و در جای دیگر آمده است: «بی و اشکا؛ امر و اشتما» یعنی: «بخواه، می‌یابی بگو، شنیده می‌شوی».

دو آیه فوق اشاره به دو موضوع دارد؛

۱- اول اینکه تعميد و فرو رفتن در آب یک سنت الهی است که پاکی و نورانیت را به همراه دارد.

۲- دوم اینکه خداوند وعده داده است تعمیدشونده به حقایق آسمانی نایل می‌شود.

منداییان در مراسم غسل تعمید و ادای بوثه‌ها، نوعی گفتگو با آب مقدس انجام می‌دهند. این گفتگو بسیار ساده ولی متضمن مفاهیم عرفانی است.

بوثه‌ی «بی و اشکا؛ امر و اشتما» (بخواه، می‌یابی، بگو، شنیده می‌شوی)، از سوی تعمیدکننده ادا می‌شود و در جواب جمله‌ای است که تعمیدشونده بر زبان می‌راند. او می‌گوید: «كشطا اسیخ قیمخ» (حقیقت تو را شفا می‌دهد).

صابئین مندایی با پاک‌ترین و ساده‌ترین وسیله آب حیات «میا هیی» به بهترین نوع به بهره‌وری عارفانه از طبیعت نائل آمده‌اند. منداییان در اجزاء هستی پیرامون خود مرتباً کنکاش می‌کنند؛ جستجو می‌کنند تا ذات باری‌تعالی را دریابند. آن‌ها در مراسم تعمید لباس سفید بر تن می‌کنند. سمبلی از پاکی، لباسی به نام «رسته» که از پارچه پنبه‌ای تهیه می‌شود. نوع دوخت این لباس برای روحانی عالی‌رتبه و سایر روحانیان درجات کمتر و زنان و مردان و اطفال پسر و دختر و نوزادان که همگی هنگام تعمید این لباس را می‌پوشند و هیچ فرقی در نوع و طریقه دوخت آن نیست. رئیس و روحانی بزرگ و دیگر روحانیان یک عصا از درخت زیتون به نام «مَرگِنا» در دست می‌گیرند؛ یک سمبل صلح.

منداییان هر نوع آب جاری بر زمین را سمبلی از «یَردنای آسمانی» می‌دانند. رود اردن خود سمبلی از «یَردنا» است. رود اردن جایگاه تبلیغ و موعظه حضرت یحیی تعمیددهنده (ع) بود. یحیی تعمیددهنده (ع) عموم منداییان و یهودیان شهر اورشلیم را به پاکی، راستگویی و عمل صالح دعوت می‌کرد. او صابئین مندایی را با آب رود اردن تعمید می‌داد تا آنها به حقیقت آسمانی نائل شوند. این کار به این خاطر بود که در عصر یحیی علیه‌السلام مردم اورشلیم به انحراف کشیده شده بودند. مردم شهر اورشلیم به دروغگویی و رباخواری و ظلم و سرپیچی از شریعت دینی گرفتار بودند. یحیی تعمیددهنده به نام «هیّی» (خداوند) مردم را با آب رودخانه تعمید می‌کرد. آب حیات یا آب خداوند، نام دیگر آب جاری رودخانه است و اصولا آب‌های جاری به آب حیات یا آب خداوند نامگذاری شده‌اند. بعدها با مهاجرت منداییان به شهر حرّان و جنوب بين‌النهرین، رودخانه‌های دجله و فرات و کارون محل مسکن و تعمید منداییان گشت.

کلیه سنت‌های مندایی به آب جاری «یَردنا» مرتبط می‌شود. تعمید (مَصبِتّا/ مَصوِتّا)، ازدواج، تدفین، ارتقاء درجه روحانیت، رِشامه (وضو)، بَراخه (نماز)، عید پنجه (ایام پروانایی)، تعمید کودک یک ماه بعد از زایمان، تعمید زن زائو یک ماه بعد از زایمان، تعمید ظروف خانه مخصوصاً ظروف مسی که با قلع اندود شده‌اند، تعمید شخص گناهکار و دیگر رسوم مندایی به نحوی با تعمید در آب جاری انجام می‌شود.

آب در زندگی روزانه منداییان نشانه پاکی است، به همین خاطر ظروف منزل بایستی در آب جاری تعمید شوند. منداییان نمی‌توانند در آب‌های شور و راکد و بدبو تعمید نمایند. بر طبق تعاليم «گنزاربا» (صُحُف آدم) کتاب مقدس صابئین مندایی، آب‌های شور و بدبو برای تعمید مناسب نیستند. بر اساس تعاليم «گنزاربا» ما می‌توانیم درک نماییم که آب باران که در لایه‌های زیرزمینی جمع می‌شوند تفاوتی با آب شیرین رودخانه ندارند. البته انجام غسل معمولی مرسوم به «طماشه» با آب خانگی یعنی آب‌هایی که از طریق سیستم لوله‌کشی سازمان آب به منازل می‌آید بدون اشکال است، ولی با این آب نمی‌توان تعمید رسمی را انجام داد.

 

احکام مرتبط با آب‌ها در شریعت منداییان:

١- کسی حق توهین به آب جاری را ندارد. ریختن كثافات، ادرار و لاشه‌ی حیوانات مُرده و یا آشغال در آب جاری ممنوع است.

۲- آب‌های جاری متعلق به خداوند هستند و کسی حق مالکیت بر آب‌های مقدس را ندارد. البته مالکیت عمومی دولت‌ها، محترم است. دلیل آن بوثه‌های مختلف «گنزاربا» و «مَصبتا» است که این آب را آب خداوند خوانده‌اند، «مِیّا هیّی».

۳- استفاده از آب‌های جاری برای فعل حرام ممنوع است.

۴- صید ماهی از آب‌های جاری حلال است به شرطی که موجب زیان رساندن به آب نشوند.

۵- ریختن نفت، گازوئیل و فرآورده‌های شیمیایی کارخانه‌ها موجب آلودگی آب‌های جاری رودخانه‌ها می‌گردد و این از نظر منداییان ممنوع است.

۶- روحانیان باید آب روزانه خود را از آب جاری (یَردنا) تأمین کنند.

۷- آب‌های اقیانوس که شور هستند نمی‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

۸- آب راکد غارها و مرداب‌ها و دریاچه‌ها نمی‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

۹- آب مورد استفاده منداییان باید چهار شرط داشته باشد: الف- جاری باشد. ب- زلال باشد. ج- بدبو نباشد. د- شیرین باشد.

 

منداییان معتقدند نوشیدن آب یَردنا موجب پاکی و اتصال به عقل الهی می‌گردد. غوطه‌وری در «يَردنا»ی زمینی (رودخانه) موجب رحمت و شفا و برکت می‌شود. بدین لحاظ شریعت صابئین مندایی در آب اجرا می‌شود.

مسح پیشانی با آب‌های جاری، پاشیدن آب بر سر و روی تعمیدشونده، نیم‌خیز شدن در آب و سپس شهادت گرفتن از «یَردنا» (به منزله انجام صحیح اعمال) همگی به معنای اصالت آب‌های آسمانی در شریعت مندایی است.

 

طُماشه (غسل - آبکشی)

طهارت و پاکی در دین مندایی و بخصوص در مراسم دینی جایگاه ویژه‌ای دارد. با نگاهی کوتاه ولی عمیق و معنی‌دار ملاحظه می‌شود که در تمامی مراسم و آیین‌های مذهبی منداییان، اصول کلّی بهداشت مدِنظر قرار می‌گیرد. هر کدام از این موارد علاوه بر اینکه با هدف حفظ سلامتی جسم و احترام به شعائر مذهبی صورت می‌گیرد، معنی و مفهوم خاص دیگری دارند که تفسیر و توضیح دینی آنها، مبین اصول طهارت است و مغایر با این اصول، غیرطاهر به حساب مى‌آید که به آنها نجاسات (ناپاکی‌ها) می‌گویند.

هر آن چیزی که سبب ناپاکی شدن یک فرد مندایی می‌شود یا به نحوی به طهارت او خدشه آورد، شخص مندایی را به اصطلاح نازل می‌سازد (یعنی از طهارت و پاکی سقوط کرده) و لازم است با غسل و آبکشی (طماشه) ترجیحاً در آب جاری و قرائت بوثه مخصوص (آیه مخصوص) (یا با تسامح در حمام و زیر دوش آب) به حالت پاکی اولیّه بازگردد. (چنانچه شخص در زمان ناپاکی قبل از غسل، لب به غذا و آب بزند مستلزم غسل تعمید می‌باشد.).

بر اساس دستورات دینی، منداییان باید در موارد زیر اقدام به غسل یا طهارت کامل کنند:

۱- بعد از انجام مراسم زناشویی (نزدیکی).

۲- خروج یا لمس ترشحات مردانه.

۳- هنگام عادت ماهانه زنان (لحظه اول پریودی و بعد از پاک شدن کامل).

۴- زن زائو و نوزاد روز هفتم و روز سی و یکم.

۵- لمس میّت.

۶- لمس زن زائو و نوزادش تا یک هفته بعد از زایمان.

۷- لمس عروس و داماد در هفته ازدواج.

۸- اشخاصی که در حمل جنازه و تدفین کمک نمایند.

برای طماشه (غسل) کامل شخص باید سه بار در آب جاری فرو رفته یا زیر دوش حمام قرار گیرد و هر بار بوثه (آیه) طماشه را قرائت نماید.

بوثه‌ی طماشه:

«اَنا (ملواشه یا نام دینیِ غسل‌كننده گفته می‌شود) اِصوينا اِبمَصوِتّا اِد بِهرَم ربّا بَر روربى مَصوِتِّى تِناطرِى و تِسَّق اِلريش، اِشمِد هيّى و اِشمِد مندادهيّى مَدخَر اِلِى.»

«من (ملواشه یا نام دینیِ غسل‌کننده گفته می‌شود) تعميد شده‌ام با تعميد بهرم بزرگ مخلوق خداوند عظیم، تعميدم مرا حفاظت كرده و به بالا صعود خواهد نمود نام خداوند و نام مندادهيى بر من ياد شده است.»

طماشه‌های جزئی یا آبکشی (که شامل اعضاء بدن و اشیاء به کار می‌رود) هم در دو حالت لازم می‌شود: اول اینکه فرد یا شیء با ماده‌ی آلوده‌کننده‌ای تماس یابد؛ مانند خون، ادار، مدفوع یا پساب. حالت دیگر وقتی است که کسی یا چیزی را که موقعیّت نازل از نظر طهارت دارد لمس شود، مانند:

۱- مادر و نوزاد بعد از هفته‌ی اول زایمان تا روز سی‌اُم نیاز به طماشه جزئی دارد.

۲- لمس زن یا دختر در دوران قاعدگی (بعد از طماشه اول) نیاز به طماشه جزئی دارد.

۳- متدینین (علمای روحانی) همیشه قبل از صرف غذا، دست‌هایشان را طماشه می‌کنند.

شستن دست یا طُماشه برای روحانیون از مچ دست تا آرنج را شامل می‌شود. اما برای افراد غیرروحانی، طُماشه از مچ دست تا میانه‌ی ساعد صورت می‌گیرد.

نکته‌ی مهم اینکه در طماشه‌ی جزئی که در آب جاری یا زیر شیر آب انجام می‌شود خواندن سه مرتبه بوثه‌ی «اِشمِد هیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلِی» برای خود شخص و برای طماشه‌ی اشیاء «اِشمِد هیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلخ» الزامی است. همانگونه که مستفاد می‌گردد، طماشه یعنی شستن و پاک کردن و زدودنِ هر آنچه به نحوی ممکن است باعث ناسلامتی شخص گردد و از آنجایی که آب سالم و جاری نزد منداییان مظهر طهارت و پاکی است، همین آب نیز می‌تواند ناپاکی‌ها را طاهر و نور و درخشش را به انسان هدیه نماید.

 

تعمید (مَصبِتّا/ مَصوِتّا) 

تعمید، اصلی‌ترین و محوری‌ترین آیین صابئین مندایی است که در زبان مندایی «مَصبِتّا» یا «مَصوِتّا» خوانده می‌شود و معنی آن فرو رفتن در آب جاری به منظور غسل کردن است. کلمه‌ی مصبتا یا تعمید در ریشه‌ی زبان آرامی و مندایی به معنای غوطه‌ور شدن در آب و در فرهنگ مندایی به نوع خاصی از مراسم مذهبی گفته می‌شود که در یَردنا (رودخانه) انجام می‌پذیرد. تعمید جزء اصول دین منداییان است و بالطبع بر هر فرد مندایی واجب است. به اعتقاد صابئین، نخست فرشتگان به حضرت آدم تعمید را آموختند و سپس وی آن‌را به پیروان خود آموزش داد.

اهمیت مصبتّا در دین مندایی به حدی است که اگر فرزندی از پدر و مادر مندایی متولد شود و مراسم تعمید برایش اجرا نشود در شمار منداییان به حساب نمی‌آید و چنانچه کودکِ تعمید نکرده، به دلایلی فوت نماید، هیچ مراسم دینی و مذهبی را نمی‌توان برایش انجام داد، حتی نمی‌توان «بوثه‌ی ارواها» را برایش خواند. در نتیجه، اگر کسی تعمید را به جای نیاورد، عضوی از شریعت مندایی به شمار نمی‌رود.

هر مندایی، اعم از زن و مرد، حداقل یک‌بار باید تعمید شود. نوزاد ۳۰ روز پس از تولد، زنان ۳۰ روز پس از زایمان، عروس و داماد قبل و پس از ازدواج، هر یک باید تعمید شوند. گاه تعمید به عنوان کفاره‌ی اعمالِ خلاف و گناهان نیز انجام می‌گیرد. هر مندایی پس از توبه‌ی واقعی از هر عمل خلافی، لازم است بر اساس دستور مذهبی گاه به دفعات تعمید شود. به عنوان نمونه؛ روزه‌خواری ناخواسته، تعمیددهنده‌ای که متوجه دقیق و کامل پوشیده نشدن رَسته و لباس تعمیدشونده نشده باشد، ذبح‌کننده حیوان پس از ذبحِ آیینی متوجه وجود مانعی برای طُماشه کامل حیوان شده باشد و .... پس از توبه لازم است تعمید شوند. علاوه بر آن، گاه برای برخی از گناهان تا ۳۶۰ تعمید در نظر گرفته شده است. برای عمل به این حکم، از اعیادی بهره برده می‌شود که هر تعمید در آن ایام معادل ۵۰ یا ۶۰ یا ۷۰ تعمید محاسبه می‌گردد. بطور مثال تعمید در روز دِهوا دیمانا (ولادت حضرت یحیی؛ یکم ماه هطیا) با رسته‌ی نو ارزش شصت بار (۶۰ بار) تعمید را دارد؛ اما در بقیه اعیاد، تعمید با رسته‌ی نو پنجاه بار (۵۰ بار) حساب می‌شود. تعمید در روز کنشوزهلی (آخرین روزِ سالِ مندایی؛ سی‌اُم ماه گدیا) در صورتی‌که برای نزولیت در ۳۶ ساعتِ عید بزرگ (دِهوا ربّا) نباشد، ارزش هفتاد بار (۷۰ بار) تعمید را دارد.

چگونگی مراسم و لباس مخصوص (لباس دینی یا رَسته یا لباس تعمید)، برای زنان و مردان تفاوتی ندارد. جز این‌که زنان صابئیِ ایرانی معمولاً برای رعایت عرف و از آن جهت که مراسم در مرکز شهر و در کنار رودخانه انجام می‌گیرد، عبایی بر سر یا دوش می‌گذارند.

بر طبق تعاليم «گنزاربا» (صُحُف آدم) کتاب مقدس صابئین مندایی، آب‌های شور و بدبو و راکد برای تعمید مناسب و جایز نیستند. تعمید در آب‌هایی که از زیرزمین می‌جهند و بیرون می‌آیند مانند قنات و چشمه که این‌ها می‌توانند بصورت رودخانه یا نهر کوچک جاری باشند، جایز است. در دریا و یا برکه‌ای که آب آن ساکن باشد تعمید جایز نیست. تعمید فقط توسط روحانیون و در حال حاضر، معمولاً، روزهای یک‌شنبه و روزهای اعیاد به‌صورت فردی و یا گروهی انجام می‌شود. افرادی که می‌خواهند تعمید شوند، صبح با لباس رسته به همـراه روحانیان در کنار رودخانه حاضر می‌شوند. نخست، فرد روحانی با عصایی (مَرگِنا) که در دست دارد، تا زانو وارد آب می‌شود و رو به جهان نور (اواثر - قبله صابئین) می‌ایستد. افراد به‌ترتیب وارد آب می‌شوند و به دور روحانی چرخی می‌زنند و رو به جهان نور، تا سینه در آب فرومی‌روند. روحانی بر سرشان مقداری آب می‌ریزد و به آنان اذکاری می‌گوید و تعمیدشوندگان آن را تکرار می‌کنند. سپس، تعمیدشوندگان از آب خارج می‌شوند. آنها بار دیگر رو به جهان نور می‌نشینند و روحانی به هرکدام مقداری از آب رودخانه می‌دهد که به آن «آب مقدس» (ممبو) می‌گویند. در پایان، او پیشانی هرکدام را با روغن مسح می‌کند.

منداییان معتقدند هر فرد مندایی با تعمید شدن، از گناهانی که ندانسته انجام داده است بخشوده می‌شود و خود را به پروردگارش نزدیک‌تر می‌کند. شخصِ تعمیدشونده هنگام تعمید، با گرفتن درفش و خواندن بوثه‌ی (آیه) مربوط به آن و خواندن بوثه‌ی ورود به آب، کُشطا دادن به روحانی (تعهد دادن)، خواندن بوثه دور طریانا، شهادت گرفتن یَردنا (رود جاری)، دعا خواندن، خوردن پهثا (نان مقدس)، نوشیدن ممبوها (آب مقدس) و تعهد نسبت به اجرای این مراسم، تجدید عهد و پیمان با «هیی ربی قدمایی» (خداوند متعال) را به جای مى‌آورد. در اعیاد، تعمیدشونده پس از پوشیدن رسته و قرار دادن اِکلیل در انگشت کوچک دست راست و رِشامه کردن، ابتدا با گرفتن درفش، بوثه مربوط به درفش را می‌خواند و سپس بوثه‌های تعمید را قرائت می‌نماید.

مراسم تعمید در کتاب «سیدرا اِد مَصوِتا» (کتاب احکام و اقسام تعمید با ذکر جزئیات آن) نوشته شده است.

پهثا Pehthã: نان.  

 حَمرا Hamrã: شراب.

 ممبوها Mambõhã: آب مقدس. 

نان در اكثر مراسم مندائی به نشانه نعمت آسمانی خورده می‌شود. نان، مقدس است، و بايستی پس از قرائت آيات، نان خورده شود. حمرا يا شراب مخلوطي از چند دانه كشمش و آب است كه مندائيان آن را در آئين‌های خود می‌نوشند. شرابِ الكل‌دار در دين مندائی حرام می‌باشد. ممبوها يا آب مقدس همان جرعه‌ای از آب رودخانه به نشانه آب رودخانه اردن (يردنای) در تعميد، عروسی و تاجگذاری روحانيون نوشيده می‌شود.              

به طور کلی تعمید بر دو نوع است:

نوع اول: غسل کردن یا طُماشه نام دارد که بدون لباس مذهبی (رسته) و در رابطه با نجاسات مانند: احتلام، نزدیکی کردن، عادت ماهیانه برای خانم‌ها، لمس میّت و یا شرکت مستقیم شخص در مراسم تدفین، دست زدن به شخص صورثا (زن زائو در هفت روز اول، عروس و داماد در هفت روز بعد از مراسم عقدشان). طماشه بر همه مندائیان در تمام اعیاد چه در آغاز و انجام آنها واجب است. این نوع غسل کردن می‌تواند در آب جاریِ رودخانه و یا در منزل زیر آب دوشِ حمام (چه سرد و چه گرم) انجام گیرد و شخص باید سه مرتبه بطور کامل زیر آب فرو رود و بدن خود را خیس نماید و در هر بار بوثه‌ی مربوط به طماشه را بخواند.


بوثه طُماشه (غسل)

«اَنا (مَلواشه یا نام دینی غسل‌کننده گفته می‌شود) اِصوينا اِبمَصوِتّا اِد بِهرَم ربّا بَر روربى مَصوِتِّى تِناطرِى و تِسَّق اِلريش، اِشمِدهيّى و اِشمِد مندادهيّى مَدخَر اِلى».

«من (ملواشه یا نام دینیِ غسل‌کننده) تعميد شده‌ام با تعميد بِهرَم بزرگ، مخلوق خداوند عظیم، تعميدم مرا حفاظت كرده و به عرش صعود خواهد نمود؛ نام خداوند و نام عرفان خداوند (مندادهيى) بر من ياد شده است».


نوع دوم: توسط عالم روحانی (ترمیدا یا گنزورا) برای شخص تعمیدشونده انجام می‌گیرد که همراه با پوشیدن رسته (لباس مذهبی) می‌باشد و در این تعمید همگی اعم از مرد و زن، کودک و روحانی یک نوع رسته می‌پوشند و در آب جاری مراسم را اجرا می‌کنند.

توسط عالم روحانی همراه با پوشیدن رسته (لباس مذهبی) برای شخص انجام می‌گیرد.

این نوع تعمید که توسط عالم روحانی انجام می‌گیرد، خود دو نوع است:

الف: تعمید زُهرِیثا      ب: تعمید شُمِیثا

 

الف- تعمید زُهرِیثا: این نوع تعمید برای اشخاصی است که برای بار اول می‌خواهند تعمید شوند (مثل تعمید نوزادان) و همچنین برای عروس و داماد که بعد از هفت روز ازدواج می‌خواهند تعمید شوند (تعمیدِ دوم عروس و داماد)؛ و نیز تعمیدی که در روز «دِهوا اِد دیمانا» (یکم ماه هطیای مندایی؛ روزِ آموختن تعمید به حضرت آدم توسط فرشتگان و میلاد حضرت یحیی) انجام می‌شود.

بطور کلی تعمید زُهرِیثا در موارد زیر واجب است:

۱- برای نوزادان بعد از صورثا که ۳۰ روز است، واجب می‌باشد.

۲- تعمید دوم عروس و داماد که بعد از یک هفته‌ی عقد صورت می‌گیرد، واجب است.

۳- تعمید روز «دِهوا اِد دیمانا».

همه‌ی اینها تعميد زُهرِیثا می‌باشند و فقط در این سه مورد تعمید زُهرِیثا انجام می‌شود. (الباقی تعميدها همگی تعمید شُمِيثا هستند).

 

ب- تعمید شُمِیثّا: همان تعمیدی است که توسط روحانیون انجام می‌گیرد با این تفاوت که نسبت به تعمید زُهرِیثا بوثه‌های (آیات) کمتری خوانده می‌شود.

فرق بین تعمید زُهرِیثا و شُمِیثا فقط در این است که در تعمید زُهرِیثا دو بوثه بیشتر از تعمید شُمِیثا خوانده می‌شود.

 

بطور کلی تعمید شُمِیثا در موارد زیر واجب است:

۱- علمای روحانی که به نوعی امبطل می‌شوند، بر حسب تعداد تعمیدهایی که باید انجام دهند، تعمید شمیثا می‌باشد.

۲- افرادی که حمل جنازه را انجام داده‌اند (سامرایی‌ها - چهارحلالی).

۳- تعمید برای زن زائو بعد از صورثا و پاک شدن (۳۰ روز پس از زایمان).

۴- تعمید برای عروس و داماد، دو بار قبل از انجام مراسم عقد (هر کدام دو بار).

۵- هنگام تعمید نوزادان، «پدرخوانده» (اشکندا) باید تعمید شود.

۶- تعمید بر شخصی که در قبل از یک هفته به زن زائویی دست بزند، واجب است.

۷- تعمید برای اشخاصی که در امبطلات، ذبح کنند؛ یا در امبطلات سنگین، گوشت و ماهی و تخم‌مرغ بخورند.

۸- چنانچه شخصی به نوعی نازل شود مانند دست زدن به جنازه، دست زدن به حمل جنازه و کمک کردن به حاملین جنازه، کمک کردن در بستنِ تخت جنازه، دست زدن به دختر یا خانمی که در ابتدای پریودی است و هنوز طُماشه نکرده است، دست زدن به عروس و داماد در یک هفته‌ی عقد، مرد یا پسری که دچار جُنُب شود؛ اگر همگی در این شرایط بودند و لب به غذا یا آب بزنند و بخورند، تعمید شميثا بر آنها واجب است. (اگر شخصى به هر علتى نازل شود و قبل از طُماشه كردن چيزى بخورد يا بياشامد، بايد تعميد شمیثا شود).

۹- تعمید در همه‌ی اعیاد و پنجه مقدس به غیر از روز «دِهوا اِد دیمانا» تعمید شمیثا می‌باشند.

۱۰- هر کسی به نوعی دوست داشته باشد در روزهای معمولی تعمید شود، تعمیدش شمیثا می‌باشد.

۱۱- اشخاصی که در عید بزرگ نازل می‌شوند و نمی‌توانند روزه بگیرند و غذا میل می‌کنند در کنشوزهلیِ سال بعد تعمید شمیثا بر آنها واجب است. (چنانچه شخص در ٣۶ ساعت حيصار عيد بزرگ (تکریص) نازل شود و بعد از نازل شدن چيزى بخورد يا بياشامد، بايد در روز كنشوزهلى با يك رسته نو تعميد شود).

۱۲- علماى روحانى و اشكنداها، چنانچه موقع انجام مراسم اشتباه يا خطايى پيش بيايد، بايد تعميد شوند.

۱۳- اِشوَليايى كه بخواهد به رتبه ترميدايى ارتقا برسد. (دو بار)

 

چه اشخاصی نمی‌توانند تعمید شوند؟

۱- زنان و دخترانی که در دوره‌ی عادت ماهانه هستند (پریودی).

۲- خانم‌هایی که هنوز از ۳۰ روز صورثا خارج نشدند و پاک نیستند.

۳- خانم‌هایی که باردار هستند.

۴- همسر و فرزندانِ زنِ زایمان کرده‌ای که در ۳۰ روز صورثا می‌باشد. این افراد کلاً هیچ‌گونه مراسم دینی را نمی‌توانند انجام دهند.

«قابل ذکر است که ترمیدا و گنزورا هم نمی تواند «همسر» خود را تعمید دهد».

 

اعمال واجب در مراسم تعمید . . .

در ابتدا باید ملواشه‌ی تعمیدشونده صحیح و ملواشه‌ی خودِ شخص باشد.

۱- باید کل لباس‌های خود را در بیاوریم و رسته را بپوشیم، بدن باید بدون هیچ شیء اضافی باشد، مثلا کش موی سر باید باز شود و موها را با یک نخ پارچه‌ای با یک تکه پارچه سفید بست و چنانچه کش مو باشد تعمید مورد قبول نبوده و باید از نو تعمید شوند.

۲- اطمینان از درست پوشیدن رسته.

۳- خانم‌ها باید لاک انگشتان خود را پاک کنند و ناخن‌های مصنوعی را از انگشت جدا کنند.

۴- در موقع تعمید، مو باید بدون رنگ، و صورت بدون هیچ‌گونه آرایشی باشد، در اصل باید تعمید بدون هیچ مواد مصنوعی باشد تا مورد قبول گردد.

۵- دادن زدقای تعمید از واجبات است و باید قبل از ورود به آب زدقا داده شود و دستور آن در کتب مندایی موجود است.

۶- برداشتن یک اِکلیل و گذاشتن آن در انگشت کوچک دست راست.

۷- اِکلیل مورد استفاده باید نو و مورد استفاده نشده باشد. اِکلیل استفاده شده را نمی‌توان برای تعمید دیگری استفاده کرد.

۸- قبل از تعمید با اِکلیل باید رِشامه کرد.

۹- اگر تعمید در روز عید باشد، تعمیدشونده باید درفش را بگیرد و تمام بوثه‌ مخصوص گرفتن درفش را بگوید و تکرار نماید و چنانچه درفش را نگیرد و کلمات را تکرار نکند تعمید شخص مورد قبول نمی‌باشد.

۱۰- ایستادن کنار یَردنا (رودخانه) و خواندن بوثه «ورود به بردنا» در تعمید از واجبات است و چنانچه کسی آن را نخواند، تعمیدش مورد قبول نمی‌باشد.

۱۱- در یَردنا بعد از آنکه رو به اواثر (قبله منداییان) و پشت به عالم روحانی نشستیم، و ما را طماشه کرد هنگام بلند شدن دست راست‌مان را باید در دست چپ روحانی بگذاریم.

۱۲- وقتی عالم روحانی پیشانی ما را رِشامه می‌کند، ما هم می‌توانیم پیشانی خود را هم زمان با هر بار رِشامه کردن، رِشامه کنیم.

۱۳- بعد از بیرون رفتن از یَردنا، بلافاصله یک دور از راست به طرف چپ دور طَریانای (تَریانا) مورد تعمید می‌زنیم و بوثه «دور طریانا» را می‌خوانیم.

۱۴- هنگام نشستن در تعمید نباید صحبت کنیم، و به خاطر قداست تعمید ساکت باشیم و فقط با خداوند راز و نیایش کنیم و به اعمالمان فکر کنیم و از خداوند طلب بخشش و مغفرت کنیم.

۱۵- هنگامی‌که در تعمید دست راست‌مان را طُماشه می‌کنیم، نباید حرف بزنیم و چنانچه دست‌مان به جایی برخورد کند، نازل می‌شود و دست باید از نو طُماشه شود، آستین رسته را باید تا بازو بالا برد.

۱۶- ممبوها (آب مقدس) را که عالم روحانی به ما می‌دهد، باید با دست راستِ طُماشه شده بگیریم و دوبار بخوریم و بار سوم آب را سمت شانه‌ی چپ بریزیم.

۱۷- پهثا (نان مقدس) را که عالم روحانی به ما می‌دهد را با دستِ طُماشه شده باید بگیریم و بخوریم و مواظب باشیم از دست‌مان نیفتد.

۱۸- در گرفتن شهادت یَردنا وقتی که دستمان سمت یَردنا می‌باشد روحانی کلماتی را می گوید که ما باید آنها را کلمه به کلمه تکرار کنیم.

۱۹- در تعمید وقتی عالم روحانی می‌گوید: «طاو طاوا الطاوی»؛ بلند شوید و بنشینید، اینجا بوثه‌ی کوچک «طاو طاو الطاوی» باید خوانده شود.

۲۰- بعد از اینکه بلند شدیم و ایستادیم، عالم روحانی می‌گوید: "دعا کنید" در اینجا تعمید شونده بوثه‌ی واجب مخصوص خودش (ایریختن ومشن) خوانده می‌شود.

۲۱- وقتی اشکندا دست عالم روحانی را باز می‌کند، تعمید ما به پایان رسیده است. و وقتی عالم روحانی به ما می‌گوید «مبارک باشد» ما بلند می‌شویم.

۲۲- بعد از اتمام تعمید، اِکلیل را از سر در آورده، می‌بوسیم و در یَردنا می‌اندازیم.

۲۳- از موقعی که اِکلیل را در دست گذاشتیم تا آخر تعمید نباید لب به آب، غذا یا میوه و هرگونه خوردنی بزنیم و باید مواظب باشیم که زخمی نشویم و خونی از بدنمان خارج نشود، در چنین شرایطی تعمیدشونده، تعمید خود را باید ترک نماید. در ضمن در تعمید می‌توانیم از نوشته یا کتاب بوثه‌های تعمید استفاده کرده و آن‌ها را بخوانیم.

 

همانطور که گفتیم، مهم‌ترین و باشکوه‌ترین مراسم منداییان، تعمید است که فقط در آب جاری (یَردنا) صورت می‌گیرد. تعمید توسط ترمیدا و گنزورا صورت می‌گیرد. اشخاص تعمیدکننده (ترمیدا و گنزورا) و تعمیدشونده باید لباس مذهبی رسته (اسطلی اِد زیوا) را بپوشند و پس از آن به اجرای مراسم تعمید بپردازند. رسته لباسی است که صابئین هنگام انجام مناسک آن را بر تن می‌کنند؛ جنس آن از پارچه‌ی پنبه‌ای و رنگش سفید، و شامل ۵ قطعه‌ی اصلی و دو قطعه‌ی فرعی است. ۵ قطعه اصلی عبارت‌اند از: پیراهن، شلوار، هِمیانه (کمربند)، عمامه یا روسری و روبانی به نام کَسویا یا نَسیفا به طول حدود ۱/۵ متر و پهنای ۱۰ سانتی‌متر که آن را پشت گردن و روی عمامه یا روسری قرار می‌دهند. دو قطعه فرعیِ رسته عبارت‌اند از: بند شلوار و جیب کوچکی به نام دَشا که سمت راست یقه پیراهن دوخته می‌شود.

وسایل مورد نیاز هنگام تعمید عبارتند از:



قَنينا: بطرى كوچكی از بلور سفيد است. تعميدكننده هنگام تعميد درون آن آب می‌گذارد و با خواندن دو بوثه‌ى «بِرياويش كَنا» و «اِشمَخ يَتِر هیّی» بر روى آن به «مَمبوها» (آب مقدس) تبديل می‌شود كه ضمن تعميد در جاهاى لازم به تعميدشونده می‌دهد كه بنوشد.

 

كَپثا: كاسه‌اى كوچك كه جنس آن معمولاً از برنز است.

كاربرد کَپثا در تعميد:

الف) عالم روحانى با كَپثا سه‌بار به تعميدشونده آب مقدس ممبوها را می‌دهد كه تعميدشونده دو بار آب را می‌نوشد و بار سوم از روى شانه در سمت چپ خود می‌ريزد.

ب) تعميدكننده براى تهيه روغن كنجد، مقدارى كنجد را درون كَپثا ريخته و با پشت ناخن انگشت شست خود له كرده روغنى را تهيه می‌كند كه با آن پيشانى اشخاص تعميدشونده را با نام دينی‌اشان (مَلواشه) رَشامه می‌كند.

 

اِبريهى: آتشدان كه از گِل رُس تهيه شده است.

 

قَوقا: به شكل مكعب مستطيلى است كه بالاى آن كمى گود شده است. جنس آن از گِل رُس می‌باشد. پودر بخور سَندِلوس را درون آن قرار می‌دهند و در بوثه‌هاى لازم مانند بوثه‌ى «ريها اِد باسِم، ريها اِد باسِم» (بخورى كه خوشبوست؛ بخورى كه خوشبوست)، مقدار كمى از بخور را برداشته و بر روى زغال‌هاى گداخته شده می‌ريزند و فضاى اطراف را عطرآگين می‌كنند.

 

طَريانا (تَریانا): ظرف گِلى كه از گِل رس تهيه شده است. اين ظرف به دو قسمت نامساوى تقسيم شده است كه «اِبريهى» را در يك سمت و «قَوقا» را در سمت ديگر آن قرار می‌دهند.

 

كينثا: طَريانايى به شكل مكعب مستطيل كه داراى درب می‌باشد. «اِبريهى» (آتشدان) و «قَوقا» را بر روى آن قرار می‌دهند. در اعياد و برخى روزهاى خاص، عالِم روحانى به جاى طَرياناى معمولى از «كينثا» استفاده می‌كند. لازم به ذكر است كه در ايامى كه درفش را نصب می‌كنند از كينثا استفاده می‌كنند و در سمت چپ درفش گذاشته می‌شود .

 

كَنگِنا: پايه‌اى براى طَرياناى معمولى و كينثا است. جنس آن از گِل رُس می‌باشد.

 

اِكليل: اِکلیل سنبل نور و روشنايى است. «اِكليل» را از شاخه‌ى آسا/ یاس (مورد بودار) تهيه می‌كنند. در مراسم تعميد، تعميدشونده قبل از ورود به آب، اِكليل را در انگشت كوچك دست راست خود قرار می‌دهد و مراسم رَشامه را انجام می‌دهد؛ بعد از آن، بوثه‌ى ورود به يردنا را می‌خواند و وارد يَردنا می‌شود. بعد از اينكه عالِم روحانى بر وى آب پاشيده و غسل نمود، دستش را می‌گيرد و با تلاوت بوثه‌هايى اِكليل را از انگشت تعميدشونده درمى‌آورد و آن را زير «بَرزِنقا» (عمامه) قرار می‌دهد. در پايان مراسم تعميد، تعميدشونده اِكليل را از زير «بَرزِنقا» درمى‌آورد، چندين مرتبه می‌بوسد بر روی چشمان خود قرار می‌دهد و بعد آن را در يَردنا مى‌اندازد.

 

تاغا: تاجى است براى علماى روحانى كه آن‌را در مراسم «اِتراسا اِد اِشوَليا» به اِشوَليا (شخصى كه می‌خواهد به درجه ترميدايى برسد) هديه می‌كنند. (اِتراصا اِد تاغا: تاجگذاری - مراسمی که علمای روحانی برای ارتقاء درجه‌ی یک اشکندا به ترمیدا انجام می‌دهند). جنس آن از پارچه پنبه‌اى سفيد مانند متقال، چلوار ... است. هر ترميدا و گنزورا قبل از اجراى هر كدام از مراسم دينى ابتدا با خواندن بوثه‌هايى، تاغا را بر سر قرار می‌دهد و در پايان مراسم نيز با خواندن بوثه‌هاى مربوط به آن، تاغا را از سر برداشته و در آستين راست پيراهن رسته‌ى خود قرار می‌دهد. (تلفظِ اتراسا/ اتراصا و تراسه/ طراسه، همگی درست می‌باشند). [تاغا: نام تاج علمای روحانی تاغا (الهه) است. «تاغا» از پارچه‌ی پنبه‌ای یا ابریشمی، به پهنای ۳ سانتی‌متر دوخته می‌شود. تاغا ابتدا به صورت یک کیسه دوخته شده و سپس وارونه می‌شود، تا محل دوخت در داخل قرار گیرد؛ پس دو سر این کیسه‌ی باریک را داخل هم فرو می‌کنند تا اندازه‌ای که بتوان این حلقه‌ی پارچه‌ای را مثل تاج روی سر قرار داد. سپس آنها را به هم می‌دوزند. تاغا تکه‌ای از لباس دینی علمای روحانی (ترمیـدا - گنـزورا) می‌باشد و هنگام اجرای مراسم دینی با خواندن بوثه‌ای آن‌را بر سرشان می‌گذارند. تاغا را هنگام تراسه‌ی اشولیا (اشکندایی که ترمیدا می‌شود) به او هدیه می‌دهند].

توجه: جنس اولين تاغايى كه در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» به ترميدا اهدا می‌كنند از «ابريشم خام» است.

 

مَرگِنا: عصايى است كه علماى روحانى هنگام اجراى تمام مراسم دينى در دست دارند. مَرگِنا را از شاخه درخت زيتون تهيه می‌كنند.

مَرگنا را نيز در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» (طراسه‌ی اشولیا/ روحانی شدن اشولیا) به او اهدا می‌كنند. در كليه مراسم دينى علماى روحانى مَرگنا را با دست چپ و بر كتف خود تكيه می‌دهند و در برخى جاها با دست راست گرفته و بر كتف راست تكيه می‌دهند.

قابل ذكر است كه شاخه‌ى زيتون نشانه‌ى عدالت و صلح است و هر ترميدا و گنزورا با داشتن اين عصا عدالت و برابرى را در جامعه‌ى خود برقرار می‌كند.

 

شوم ياور زيوا: انگشترى است كه آن را در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» به اشوليا اهدا می‌كنند. معمولاً جنس آن از طلا می‌باشد و بر روى آن «شوم ياور زيوا» (يكى از القاب خداوند) حك شده است. اين انگشتر مدام در انگشت كوچك دست راست علماى روحانى قرار دارد.

 

بوثه‌هایی که بر هر شخص مندایی واجب است هنگام تعمید آن‌ها را بداند:


بوثه طُماشه (غسل)

«اَنا (ملواشه یا نام دینی غسل‌کننده گفته می‌شود) اِصوينا اِبمَصوِتّا اِد بِهرَم ربّا بَر روربى مَصوِتِّى تِناطرِى و تِسَّق اِلريش، اِشمِدهيّى و اِشمِد مندادهيّى مَدخَر اِلى».

«من (ملواشه یا نام دینیِ غسل‌کننده) تعميد شده‌ام با تعميد بِهرَم بزرگ، مخلوق خداوند عظیم، تعميدم مرا حفاظت كرده و به عرش صعود خواهد نمود؛ نام خداوند و نام عرفان خداوند (مندادهيى) بر من ياد شده است».


بوثه درفش

پس از نصب درفش، در حالت نشسته، قسمت پایین درفش را می‌گيرند و می‌گویند:

«بِشمِدهيّى ربّى اِدنا اِدنا زيوَخ ملكا اِد اُثرى اَثا اِل اُثرى وِل اِشخيناثا اِدنا، اُثرى وِشخيناثا اد هِزيُى اِل زيوَخ كُلهُن بيرِختا اِب ديلَخ بارخى، بيرِختا بارخى اِب ديلَخ وِميَقرِلَخ اُثرى اَمِنطُل اِد اَنات مِن ايدا اِد مَلكا اِهوِت، مَلكا بِرخَخ اِب بيرِختا رَبتى وِل ديلِ هيبل زيوا ايهاولِ، ايهاولِ اِلديلِ هيبل زيوا اِل مِنهيرِنُّن لالمى وِل مَلكى وِل يَردنى وِل اشخيناثا كُلهِن مِن ريش اِب ريش.

«بنام خداى بزرگ تابيد تابيد درخشش‌ات، پادشاه اُثراها آمد، آمد بر اُثراها و اشخنتاها تابيد. اُثراها و اشخنتاها وقتى كه ديدند درخشش‌ات را، همه دعاى بركت به تو ادا می‌كنند. دعاى بركت ادا می‌كنند به تو و اُثراها تو را توقیر می‌كنند، بخاطر اينكه تو از دست ملكا بوجود آمدى، ملكا تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به من هيبل زيوا داد، آن را داد به من هيبل زيوا براى نور دادن به عالم‌ها و فرشتگان و يردناها و اشخنتاها همگى از سر تا سر.


هيبل بِرخَخ اب بيرِختا رَبتى وِل آدم كَسيا يَهوَخ، آدم بِرخَخ اِب بيرِختا رَبتى وِل اِبهيرى زِدقا یَهوَخ، یَهوَخ اِل اِبهیری زِدقا اِل مَنهيرِنُّن وِل ميتَقِننُّن لِدمَواثُن من ريش اِب ريش.

هيبل تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به آدم كَسيا (پنهان) داد، آدم تو را تبرك نمود با تبركى بزرگ و به برگزيدگان نيكوكار داد، تو را داد به برگزيدگان نيكوكار براى منور كردن و پابرجا نمودن شكل‌هايشان از سر تا سر.

 

سپس ايستاده و قسمت بالاى درفش رو می‌گيرند و می‌گویند:

اِبهيرى زِدقا قَم اِل لِغرِيهُن وِب يَمينُن لِغطُخ وِل يَردنا اِد مِيّا هيّى اَزگُن و تِرصُخ  اِل ميدنا زيوَخ اِل يَردنا مِيّا و زيوَخ بِهدادى ميتكَرخى، مِيّا و زيوَخ ميتكَرخى بِهدادى وِل شِلمِى و نِدوِى ميتَوزيفى، هَلِّن هِنُن اِبهيرى زِدقا اد اِل يَردنا مَزگِن اِب زيوَخ ديلَخ مينِهرى، اَنات نَطرِنُّن و قِيمِنُّن و اَسِق مَصوُتِيهُن الريش. هيى زَكِن».

برگزيدگان نيكوكار بر پاهايشان قيام نمودند و با دست راستشان تو را گرفتند و بسوى يردناى آب حيات رفتند و تو را برپا كردند، براى تابيدن درخشش‌ات بر يردنا. آب و درخشش‌ات با همديگر می‌آميزند، آب و درخشش‌ات می‌آميزند با همديگر و درخشش شلمى و ندوى را می‌افزايند. اين برگزيدگان نيكوكار كه بسوى يردنا می‌روند با درخششت منور می‌شوند، آنها را محافظت كن و استوار نما و بالا ببر تعميدشان را به عرش. خداوند پيروز است».

توجه: درفش در اعیاد برافراشته می‌شود و تعمیدشوندگان هنگام تعمید در اعیاد، قبل از ورود به آب، ابتدا بوثه‌ی درفش را قرائت کرده و سپس بوثه‌ی ورود به آب را می‌خونند.


بوثه ورود به یَردنا هنگام تعمید

«بشميهون اِد هيّى ربى، اَنا اِتبَن هِيلا و هِيلى يَردنا اِلاوِى اِشرى، ايثى اِنهِث اِب يَردنا و اِصطوا، قَبِّل دَخيا روشما، اِلوِش اِصطِلى اِد زيوا وِترِص اِب ريشِى اِكليلا راوزى، اِشمِدهيّى و اِشمِدمندادهيّى مَدخَر اِلِى».

«بنام خداوند بزرگ، من با اتكا به قدرت خداوند به جانب يَردنا (آب روان) رفتم، يردنا برايم گشوده شد، آمدم، نزول كردم به يردنا و تعميد شدم، پذيرا گشتم مراسم پاك را، پوشيدم لباس مذهبى و قرار دادم بر سرم اِكليل درخشان را، نام خداوند و نام مندادهيى (عرفان خداوند) بر من ياد باد».


بوثه دور طَریانا (تَریانا)

بعد از بیرون رفتن از یَردنا، بلافاصله یک دور از راست به چپ دورِ طَریانایِ مورد تعمید می‌زنیم و بوثه‌ی زیر را می‌خوانیم؛

«اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن يا مَلكى و اُثرى و مَشكنى و يَردنى وِرهاطى وِشخيناثا اِد آلمى دِنهورا كُلِّيخُن».

«شفا و پيروزى بر شما باد اى ملائك و اُثراها و سكونتگاه‌هاى مقدس و يَردناها و نهرهاى روان و مسكن‌هاى عالم‌هاى نور، همگى».

 

لازم به تذکر و یادآوری است که اجرای مراسم تعمید در هر موقعیتی (مثل زمستان) الزامی نیست ولی اگر شخص بخواهد انجام دهد، هیچ منعی از نظر متون دینی ندارد.

 

دستورات و احکام دینی تعمید

در تعمید «زهریثا» کودکانی که قادر به صحبت کردن و یا جواب دادن نیستند چه کاری برای آنها باید انجام داد؟

برای آنها اشکندا یا «پدرخوانده» اختیار می‌شود.

 

اشکندا به چه صورت برای کودک، پدرخوانده می‌شود؟

اشکندا ابتدا در همان روز، تعمید شده و بدون اینکه رسته و اِکلیل خود را درآورد مراسم تعمیدِ کودک را به نیابت از وی بجا می‌آورد. ابتدا کودک را بغل گرفته و بوثه‌های ورود به آب جاری، طماشه، دور طریانا و گفتن کلمه‌ی «کُشطا اَسیَخ قِیمَخ» به روحانی را از طرف کودک انجام می‌دهد. لازم به ذکر است که پهثا (نان مقدس) و ممبوها (آب مقدس) را کودک می‌خورد و در اعیاد بوثه‌ی مربوط به درفش را اشکندا (پدرخوانده) می‌خواند.

 

آیا در یک زمان اشکندا می‌تواند برای چند کودک «پدرخوانده» شود؟

بلی. پس از اینکه کودک را در بغل گرفت و به جای وی صحبت کرد او را به پدر یا مادر و یا نزدیک‌ترین خویشاوندی که کودک نزدش آرام گیرد، تحویل داده و به سراغ کودک دیگری می‌رود و به همین ترتیب یک اشکندا هم‌زمان برای چند کودک پدر خوانده می‌شود.

لازم به ذکر است که برای نوزادان دختر جدا و نوزادان پسر هم جداگانه برای آنها پدرخوانده می‌شود.

 

آیا تعمید توسط پدرخوانده، نصف‌دار (دوره) حساب می‌شود؟

خیر. یک تعمید کامل به حساب می‌آید؛ همین‌طور که اگر این طفل قصد تعمید برای بار دوم را داشته باشد الزاماً تعمید او از نوع شمیثا خواهد بود.

 

کودکانی که با اشکندا تعمید شده‌اند، می‌توانند در مراسم مذهبی مانند عید بزرگ، پنجه و غیره شرکت نمایند؟

بلی می‌توانند در تمامی مراسم مذهبی شرکت نمایند.

 

چه سنی برای تعمید نوزادان مناسب است؟

در کتاب «الف اترسر شیالا» (یک‌هزار و دوازده سوال و جواب) ذکر شده است که نوزاد پس از خارج شدن از ایام صورثا (سی روز، برای دختر و پسر یکی است) باید تعمید گردد. برای نوزاد، تعمید زهریثا انجام می‌شود.

 

نوزادى كه براى بار اول تعميد مىشود از رستهى نو (جديد) استفاده نمايد يا رستهى استفاده شده؟

ترجيحاً با رستهى نو تعميد شود، ولى چنانچه تهيهى رستهى نو مقدور نباشد تعميد با رستهى استفاده شده اشكالى ندارد. لازم به ذكر است كه تعميد با رستهى نو ارزش معنوی بيشترى نسبت به رستهى استفاده شده دارد.

 

اگر نوزادى توسط پدرخوانده تعميد شده باشد، چنانچه نوزاد فوت نمايد، آيا مىتوان برايش مراسم دخرانى را انجام داد؟

بلى، چون تعميد انجام شده، يك تعميد كامل به حساب مىآيد؛ لذا مىتوان تمامى مراسم مربوط به ميت و دخرانى را براى او انجام داد. چنانچه نوزادى بدون تعميد فوت نمايد، هيچ مراسمى را نمی‌توان در اين دنيا برايش انجام داد.

 

«ايد كُشطا» گرفتن در تعميد يعنى چه؟

به معنى تعهد دادن، عهد بستن يا پايبند بودن به پيمان يا مراسمى كه در حال انجام است. عمل «ايد كشطا» (عهد دادن) شامل تمامى مندائيان هنگام تعميد مىباشد.

 

اگر كسى به هر دليلى نتواند جهت مراسم تعميد حاضر شود، آيا مىتواند شخص ديگرى را جاى خود براى تعميد بفرستد؟

خير، فقط خود شخص با ملواشهى خودش مىتواند براى تعميد حاضر شود.

 

اگر يك فرد مندایى لال باشد و نتواند جواب دهد، براى تعميد شدن چه كارى را بايد انجام دهد؟

مىتواند از پدرخوانده كمك بگيرد.

 

آيا پدرخوانده بايد مرد باشد؟

بلی

 

زنى كه باردار است مىتواند تعميد شود؟

خير، چون دو نفر محسوب مىشود.

 

زن يا دخترى كه در عادت ماهانه است مىتواند تعميد شود؟

خير تحت هيچ شرايطى نمىتواند تعميد شود، و در صورتى كه اقدام به اين كار نمايد گناه بزرگى مرتكب خواهد شد كه نه فقط برای روحانی و افراد دیگر مضر است، بلکه برای خود شخص تعمیدشونده نیز بسیار ضرر دارد، زيرا كه روحانى را امبطل مىكند و لازم به ذكر است كه يك روز پس از پاك شدن می‌تواند تعميد شود.

 

آيا زنى كه به غير از زايمان طبيعى وضع حمل نمايد، مانند سقط جنين، كورتاژ و يا سزارين، تعميد صورثا لازم است؟

چنانچه زنى حامله شود و حاملگى او به وسيله آزمايشات مختلف پزشكى تأئيد شود، به هر ترتيبى كه زايمان نمايد، صورثا خواهد بود و پس از سپرى شدن سى روز احتياج به تعميد دارد.

 

آيا كسانى كه جهت كمك كردن، به زن زائو يا نوزاد وى دست بزنند تعميد لازم دارند؟

چنانچه شخصى به زائو يا نوزادش در هفته اول دست بزند ولى تا لحظه طماشه (غسل) نه آبى بنوشد و نه غذائى تناول كند احتياج به تعميد ندارد، در غير اين صورت بايد تعميد شود؛ اما چنين شخصى بايد طماشه نمايد. چنانچه شخصى بعد از هفته اول زايمان تا سى روز، به زائو و يا نوزادش دست بزند فقط دستهايش یا هر جای بدن تماس بگیرد، آنجا را طماشه مىكند.

 

تعميد در چه آب‌هايى مجاز است؟

كلاً آب‌هايى كه از زيرِ زمين مىجهند و بيرون مى‌آيند مانند قنات و چشمه كه اين‌ها می‌توانند به صورت رودخانه و يا نهر كوچك جارى باشند، ولى دريا و يا بركهاى كه آب آن ساكن باشد براى تعميد جايز نيست.

 

حلالى يا اشكندا كه به نوعى امبطل باشد و بخواهد «اِتلاثادارى» بشود چند بار بايد تعميد شود؟

در كتاب «الفترسر شيالا» (یک‌هزار و دوازده سؤال) نوشته شده است كه هر اشكندا اگر امبطل شود بايد تعميد گردد و هر اشكندا اگر بخواهد اِتلاثادارى شود بايد دو بار پياپى تعميد گردد، پس اشكنداى فوق يك‌بار براى رفع امبطل خود و دو بار پياپى براى اِتلاثادارى  شدن بايد تعميد گردد.

توضيح: هر اشكندا با اِتلاثادارى  شدن مىتواند با رجال دين هم‌خوراك شده و الزاماً دستان خود را بايد تا آرنج طماشه كند. لازم به توضیح است که «اِتلاثاداری» یا «کلاثاداری» حالتی است که علمای روحانی یک‌بار تعمید و اشکنداهایی که می‌خواهند به علمای روحانی کمک کند، دوبارِ پیاپی تعمید می‌شوند.

 

تعميدشونده پس از تعميد از چه كارهايى بايد پرهيز كند و تا چه مدت؟

جهت قداست مراسم تعميد و اهميت آن براى يك نشمتاى مندایى بايد به مدت يك‌روز از انجام بعضى كارها پرهيز كرد، مانند رفتن به بازار، رفتن به سر كار و نزديكى كردن. (البته روزه‌داری برای یک شخص تعمیدشونده بعد از تعمید یک‌روز در قداست تعمید باقی بماند).

 

تعميد با رسته نو و تعميد با رسته استفاده شده چه فرقى با يكديگر دارند؟

تعميد با رسته نو ارزش والاترى دارد. در اعیاد ثواب پنجاه (۵۰) تعمید و در عید دهو دیمانا ثواب شصت (۶۰) تعمید را خواهد داشت و چنانچه در عید بزرگ تعمید بدهکار نباشد، تعمید در این عید معادل هفتاد (۷۰) تعمید است. در روزهاى عادى يك تعميد به حساب مىآيد. معمولاً عروس و داماد و نوزادان با رسته نو تعميد مىشوند.

 

آیا در تعمید، منداییان متدین می‌توانند هم ردیف با اشکنداها تعمید شوند؟

بلی.

 

آيا تعميد براى افرادى كه تحت عمل جراحى قرار گرفتهاند واجب است؟

بلی، چنانچه عمل جراحی نموده و یا پيوند اعضاء انجام داده باشند، احتياج به تعميد دارند.

 

زنى كه مدت صورثاى آن تمام شده باشد (۳۰ روز)، آيا قبل از تعميد شدن و رفع صورثاى خود مىتواند باردار شود؟

خير، زيرا يك زوج معتقد به اصول دين مندایى قبل از تعميد و رفع صورثا نبايد با هم نزديكى نمايند. در ديوان «الفترسر شيالا» ذكر شده است چنانچه قبل از تعميد و رفع صورثا با همسر خود نزديكى نمايند و يا زن حامله شود براى آنان خفت است و در دنياى آخرت تنبيهى براى آنان در نظر مىگيرند.

 

زنى كه چندين صورثا داشته باشد، بايستى چند بار تعميد شود؟

به ازاى هر صورثا يك تعميد لازم است.

 

آيا زنى كه صورثا دارد مىتواند در اعياد با رستهى نو تعميد شود؟

خير، اصولاً ابتدا بايد تعميد صورثاى خود را انجام دهد، بعد تعميد عيد را.

 

تعميد چه نوع گناهى را پاك می‌كند؟

تعميد گناهانى را كه سهواً و بدون غرض باشند را رفع مىكند. شخص گناهكار (بغير از گناهان كبيره) چنانچه توبه كند و ديگر گناه نكند از جانب خداوند بخشوده مىشود.

 

زن صورثا و نوزادى كه هنوز تعميد نشدهاند در چه اعيادى مىتوانند تعميد شوند؟

زن صورثا در روزهای عادی و نوزاد در دهوا اد مانا و یا روزهای عادی مىتوانند تعميد شوند، چون تعميد نوزاد برای بار اول زهريثا است و فقط تعميد اين عيد زهريثا مىباشد.

 

آيا در تعميد دسته‌جمعى كسانى كه متدينترند، مقدمترند؟

بلى، چون در مراسم تعميد، به شخص تعميدشونده كپثا (جام کوچک از جنس برنز) داده مىشود تا با آن ممبوها (آب مقدس) بنوشد، حال اگر شخص تعميدشونده امهيمن (متدین) باشد، چنانچه شخص قبلى امهيمن نباشد، شخص امهيمن مى‌تواند «كپثا» را طماشه نمايد و «ممبوها» را بنوشد.

اگر در حين تعميد مشاهده شود كه در لباس تعميدشونده اشكالى باشد چه بايد كرد؟

دو حالت وجود دارد.

الف: اگر تعميدشونده يك نفر باشد و قبل از خروج روحانى از يردنا متوجه اشكال شوند، مىتوانند با رفع اشكال دوباره تعميد را تكرار كنند؛ اما اگر بعد از خروج روحانى از يردنا متوجه اشكال شوند، تعميد به حساب نمىآيد و روحانىِ تعميدكننده بايد توسط روحانى ديگرى تعميد شود.

 ب: در تعميد دسته‌جمعى (هلن نشماثا) در صورت مشاهده اشكال، شخص تعميدشونده از جمع تعميدشوندگان خارج مىشود و هيچ‌گونه مشكلى براى روحانى بوجود نمىآيد.

 

تعميدهاى واجب را نام ببريد؟

تعميد براى اشكنداهايى كه جنازه را حمل مىكنند، زن زائو به همراه نوزاد (يك ماه بعد از زايمان)، عروس و داماد قبل از عقد ( دو بار)، همچنين بعد از هفت روز عروسى (عقد) یک‌بار، اشتباه سهوى گنزورا، ترميدا یا اشکندا، اشخاصى كه روزهخوارى مىكنند، اشخاصى كه بخواهند امهيمن (متدين) شوند، اشخاصى كه مىخواهند از گناهان و خطاها توبه كنند، اشخاص نازلى كه قبل از طماشه كردن، غذا يا آب مىنوشند، ذبح‌كنندهاى كه هنگام مراسمِ ذبح، دچار مشكل شود.

اشخاصى كه در دهوا ربا (عيد بزرك) نازل شوند و پس از آن بخورند و بیاشامند، در كنشوزهلى سال بعد بايد تعميد كنند.

 

آیا در تعمید، منداییان متدین می‌توانند هم ردیف با اشکنداها تعمید شوند؟

بلی.

 

اگر در حین تعمید پای شخص تعمید‌شونده زخم و خون جاری شود و یا اینکه خون‌دماغ شود، چه باید کرد؟

چنانچه ترمیدا هنوز در آب باشد، بعد از بند آمدن خون، عضو زخمی شده باید طُماشه شود و تعمید را از اول شروع کند.

 

اگر شخصی بعد از تعمید متوجه اشتباه بودن ملواشه (نام دینی) خود شود، چه باید بکند؟

اگر تعمید به صورت انفرادی بوده برای شخص به حساب نمی‌آید و شخص تعمیدشونده با ملواشه صحیح دوبارہ تعمید می‌شود. اگر تعمید دسته‌جمعی باشد و شخص تعمیدشونده پی به اشتباه بودن ملواشه خود ببرد از صف تعمیدشدگان خارج می‌شود و بعد با ملواشه صحيح دوباره تعمید می‌شود.

 

نوزادانی که برای بار اول و با رسته نو در عید «دِهوا اِد مانا» (روز ولادت حضرت یحیی) تعمید می‌شوند، آیا تعمید آن‌ها ثواب شصت تعمید را دارد؟

بلی، تعمید در روزِ دهوا اد مانا ثواب شصت تعمید را دارد.

 

تعمید اشخاصی که دندان مصنوعی دارند به چه صورت است؟

دندان‌هایی که قابل در آوردن باشند (که عمدتاً جنسشان از پلاستیک است) قبل از تعمید باید از دهان خارج شوند، و آنهایی که کاشته شده باشند (که معمولاً از جنس چینی است) باقی می‌مانند.

 

اشخاصی که جهت ترمیم استخوان در بدنشان پلاتین باشد، تعمید آن‌ها اشکالی دارد؟

خیر، تعمید هیچ اشکالی ندارد.

 

تعمید گنزورا توسط چه کسانی انجام می‌گیرد؟

توسط یک روحانی ترمیدا یا گنزورای دیگر.

 

در چه مواردی تعمید روحانیان واجب است؟

در پنج روز پنجه برای تجدید‌دار، در بقیه اعیاد در صورت نیاز، اشتباه یا خطا کردن سهوی نیز تعمید می‌شوند.

 

اگر شخص مریضی در حین تعمید دچار ادرار شود یا بادی از شکمش خارج شود، حکم چیست؟

در مورد ادرار تعمید حساب نمی‌شود و دوباره باید تعمید شود، ولی در مورد باد شکم اشکالی ندارد.

 

آیا صف نشستن در تعمیدهای دسته‌جمعی همانند ترتیب وارد شدن در آب است؟

معمول است که به ترتیب بنشینند، اما در صورت اشتباه به طوری که تعمیدکننده و تعمیدشونده متوجه نشدند، اشکالی ندارد.

 

تعمید ظروف به چه صورت است؟

روحانی پس از تعمید اشخاص و قبل از بیرون آمدن از یَردنا ظروف را به شکل زیر تعمید می‌کند:

الف: اگر ظروف «صورثا نباشند» آن‌ها که از یک جنس هستند مثلاً آلومینیوم، هر تعدادی را که ترمیدا می‌تواند با دست بگیرد و تعمید نماید را به صورت تک تک با خواندن بوثه و ذکر نام ظروف، آن‌ها را تعمید می‌کند.

ب: اگر ظروف «صورثا باشند» آن‌ها را در یک پارچه نخی سفید گذاشته و با خواندن بوثه و ذکر نام کلی، ظروف مذکور را تعمید می کند. (لازم به ذکر است که بوثه خوانده شده در دو حالت یکی است).

پس از تعمید ظروف یک شخص باطماشه کردن دست‌هایش آنها را از دست روحانی تحویل می‌گیرد و تا خاتمه مراسم تعمید در گوشه‌ای گذاشته می‌شوند.

 

آیا پس از اتمام تعمید لازم است که کِلیله (اِکلیل) را در رودخانه انداخت؟

بلی، پس از بوسیدن کِلیله آن‌را در آب رودخانه می‌اندازند.

 

اگر در هنگام اجرای مراسم تعمید و فرو رفتن در آب، عمامه شخص باز شود چه باید کرد؟

اگر عمامه فقط باز شود و از سرش نیفتد، آن‌را خوب بسته، محکم می‌کند و مراسم را ادامه می‌دهد، اما اگر کاملاً از سرش بیفتد از اول مراسم را شروع می‌کند؛ یعنی رَشامه را انجام می‌دهد، و اگر در اعیاد باشد، ابتدا درفش را به دست گرفته و بوثه‌ی مربوط به آن را می خواند و پس از آن بوثه‌ی ورود به یَردنا را قرائت نموده و بقیه مراسم تعمید ادامه داده می‌شود.

 

زنی که صورثا دارد می‌تواند در تعمید دسته‌جمعی شرکت کند؟

بلی، در تعمید دسته‌جمعی مربوط به زنانِ صورثا، می‌تواند تعمید شود (تعمید شُمِيثا). ولی اگر بخواهد در تعمیدهای دسته‌جمعی اعیاد (با گرفتن درفش) تعمید شود، ابتدا باید تعمید مربوط به صورثای خود را انجام دهد سپس در تعميد اعياد شرکت کند.

 

اعمالی که شخص تعمیدشونده قبل از اجرای مراسم تعمید خودش باید انجام دهد چیست؟

گذاشتن اِکلیل در انگشت کوچک دست راست. رَشامه کردن. خواندن بوثه‌ی ورود به یَردنا. خواندن بوثه‌ی طُماشه هنگام فرورفتن در آب. خواندن بوثه‌ی رشامه کردن پیشانی، اید کُشطا (دست تعهد) دادن به روحانی، خواندن بوثه‌ی دور طَریانا. اشاره کردن به یَردنا و خواندن بوثه‌ی مربوط به آن، خوردن پهثا (نان مقدس) و نوشیدن ممبوها (آب مقدس). دعا و نیایش کردن و خواندن بوثه‌ی توبه.

 

اگر بعد از اتمام مراسم تعمید، روحانی متوجه شود که یکی از مراحل تعمید را فراموش کرده چه باید کرد؟

مراسم تعمید برای تعمیدشونده به حساب نمی‌آید، و روحانی باید تعمید شود.

 

در هنگام اجرای مراسم تعمید، اشخاص متفرقه دیگری می‌توانند به شخص تعمیدشونده دست بزنند؟

در صورت پاک بودن اشکالی ندارد.

 

در چه مواقعی نصب درفش برای انجام مراسم تعمید واجب است؟

نصبِ درفش هنگام تعمید در اعیاد و هنگام تعمید روحانیان واجب است، در ایام عادی درفش نصب نمی شود.

 

آیا تعمید روحانیان با افراد عادی تفاوت دارد؟

خیر، هیچ‌گونه فرقی ندارد.

 

هنگام تعمید صحبت کردن با افراد دیگر جایز است؟

ترجيحاً نباید صحبت کرد و شخص تعمیدشونده لازم است در هنگام مراسم تعمید از نظر فکری به پروردگار خود فكر نموده و تمرکز داشته باشد. اگر ضرورت داشته باشد، می‌تواند خیلی مختصر صحبت خود را ادا نماید.

 

شخصی که همسر یا مادرش وضع حمل کرده و در مدت صورثای خود باشند، می‌تواند تعمید شود؟

خیر، آن شخص تا پایان مدت صورثای همسر یا مادرش (۳۰ روز)، نمی‌تواند تعمید شود و چنانچه ندانسته مرتکب این عمل شود، روحانی را امبطل می‌کند.

 

آیا روز«دِهوا اِد مانا» (روز ولادت حضرت یحیی) از ایام پاک منداییان است؟

بلی، روز «دھوا اد مانا» یکی از هشت روز پاک و مقدس در طی سال منداییان است و بر همه‌ی منداییان واجب است که خوراک خود را با آب یَردنا تهیه و استفاده کنند

 

تعمید در روز «دهوا اد مانا» با رسته‌ی نو، ثواب چند تعمید را دارد؟

تعمید با رسته‌ی نو در روز «دهوا اد مانا» ثوابِ شصت تعمید (۶۰ تعمید) را دارد.

 

آیا تعمید روز دهوا اد مانا «زُهرِيثا» است؟

بلی. به همین دلیل می‌توان نوزادانی را که برای بار اول تعمید می‌شوند را در این روز بزرگ تعمید داد.

 

آیا در روز «دهوا اد مانا» تعمیدشونده بعد از گذاشتن اِکلیل در انگشت کوچک دست راستش و رَشامه کردن باید بوثه‌ی درفش را بخواند؟

بلی. تعمیدشونده بعد از گذاشتن اِکلیل و رَشامه کردن ابتدا باید درفش را بگیرد و بوثه‌ی درفش را بخواند و پس از آن به کنار يَردنا برود و طبق دستور عالم روحانی (ترمیدا - گنزورا) عمل نماید و تعمید شود.

 

آیا زنی که صورثای زایمان دارد می‌تواند در روز «دهوا اد مانا» تعمید شود؟

خیر. زیرا تعمید این روز «زُهرِيثا» است و تعمید زنِ صورثا «شُمِیثّا» می‌باشد.

 

آیا عروس و داماد بعد از یک هفته‌ی عقد می‌توانند در روز «دهوا اد مانا» تعمید صورثایشان را تعمید شوند؟

بلی. تعمید عروس و داماد بعد از یک هفته‌ى عقد «زُهرِيثا» است.

 

روز بعد از «دهوا اد مانا»، یعنی دوم ماه هطيا امبطل است؟

بلی. امبطل سنگین است و باید از خوردن گوشت، ماهی و تخم پرندگان خودداری کرد.

 

رِشامه (وضو)

«رشامه و براخه» یکی از مهم‌ترین اصول و یکی از ارکان اصلی دین صابئین مندایی می‌باشند. «رشامه» به معنی طهارت و پاکیزگی است. رشامه باعث طهارت جسم، روح و روان برای حضور در پیشگاه محبوب حقیقی و مقدمه معراج آدمی است از خاک به ملکوت. یک شخص متدین مندایی هنگام انجام رشامه باید پاک و سرحال باشد و خود را برای سخن گفتن با خدای خویش آماده سازد.

انجام مراسم رشامه و براخه (وضو و نماز) بر هر فرد مندایی که به قدرت تشخیص و درک می‌رسد، واجب است.

رشامه (وضو) شامل ۱۲ بوثه (آیه) می‌باشد که هر کدام از بوثه‌ها مختص به یکی از اعضای بدن هستند و هنگام خواندن هر کدام از بوثه‌ها عمل مربوط به آن عضو انجام می‌شود مثلاً بوثه‌ی شستن دست‌ها، هم‌زمان با خواندن بوثه، دست‌هایمان را نیز می‌شوییم و ...

طبق دستور کتاب اِنیانی (کتاب دعا و نیایش)، خواندن بوثه‌های رشامه، هر جا که ۳ مرتبه گفته شده، باید بوثه ۳ بار خوانده شود و چنانچه چیزی ذکر نشده باشد بوثه یک‌بار خوانده می‌شود.

قبل از انجام مراسم رشامه، باید ابتدا سر را با بَرزِنقای سفید (عمامه یا روسری) پوشاند و سپس همیانه (کمربند پشمی) را به کمر بست. بستن همیانه برای انجام رشامه و براخه به غیر از روزهای امبطل سنگین واجب است. موقع انجام رشامه؛ جوراب، کفش و دمپایی باید از پاها خارج شوند، ولی پوشیدن صندل چوبی (کبکاب) بلامانع است. قبل از انجام رشامه باید زیورآلات را از دست‌ها بیرون آورد. همچنین پوست صورت، دست‌ها، پاها و ناخن‌ها باید از مواد آرایشی پاک شوند.

هر شخص باید رشامه و براخه خود را با نام دینی خودش (مَلواشه) بخواند و انجام دهد. چنانچه بوثه‌های رشامه و براخه به ترتیب خوانده نشوند، باید آن‌ها را از اول خواند. آبِ رشامه (وضو) باید روان باشد و قطع نشود مثل آب رودخانه و یا آبی که توسط شخص دیگری برای انجام رشامه روی دست رشامه‌کننده ریخته می‌شود. در زمان انجام دادن رشامه، صحبت کردن و یا خواندن بوثه‌ی اضافی، رشامه را باطل می‌کند. عینک زدن بعد از رشامه و زمان براخه اشکالی ندارد. همچنین عطسه، سرفه و خمیازه رشامه و براخه را باطل نمی‌کنند. انجام دادن رشامه قبل از مراسم تعمید بر هر فرد مندایی واجب است. قبل از تعمید ابتدا باید اِکلیل را در انگشت کوچک دست راست قرار داد و سپس رشامه کرده و آنگاه به مراسم تعمید پرداخت.

 

ترتیب انجام دادن بوثه‌های رَشامه (شامل ۱۲ بوثه):

۱- در کنار آب جاری ایستاده و بوثه زیر را یک‌بار می‌خوانند:

بِشمِد هیّی و بِشمِد مندادهیّی مِدخر الی:

یاد خداوند بزرگ و نام ملکا مندادهیی (نام عرفان خداوند) فرشته‌ی مقرب درگاهش بر من یاد باد.

 

اِبرخت يَردنا رَبّا اِد مِيّا هيّی، اِمشَبا مارِی كُشطا اَسِنِخُن، بِشميهون اِدهيّی ربّی، اَسوثا و زَكوثا نهويلَخ يا آو اَوُهُن مَلكا پِرياويس يَردنا ربّا اِد مِيّا هيّی.

با عزمی راسخ به ستایش پروردگار برخاسته‌ایم. سلام و درود بی‌پایانِ خداوند بزرگ بر تو باد ای پریاویس فرشته‌ی مقرب درگاه احدی و نگاهبان آب‌های جاری.

 

۲- سپس می‌نشینند و همرا با شستن دو دست خود از انگشتان تا آرنج‌ها (ابتدا با دست راست از انگشتان تا آرنج دست چپ را آب می‌کشند و سپس با دست چپ از انگشتان تا آرنج دست راست را آب می‌کشند)، بوثه زیر را یک‌بار می‌خوانند:

بِشمِيهون اِد هيّی ربّی هَلَلنين ايدَن اِبكُشطا و اِسفَن اِبهِيمَنوثا و مَلَلنين اِبمَلالی اِد زيوا و اِسهيطا بُن اِب‌اوصری دِنهورا.

بنام خدای بزرگ دست‌هایمان را طاهر نموده و بنا به ایمانمان لبهایمان را برای راز و نیاز با خداوندِ توانا گشودیم.

 

۳- آنگاه در همان حالت نشسته صورت خود را سه بار با آب جاری می‌شویند و هر بار حین شستنِ صورت، بوثه زیر را می‌خوانند:

اِبرِخ اِشمَخ و اِمشَبّا اِشمَخ مارِی مندادهيّی اِبرِخ و اِمشَبا هاخ پَرصوفا ربّا اِد ايقارا اِد مِن نافشی اِفرِش.

مبارک باد نامت ای حیّی قیوم و معظم باد نام فرشته‌ی مقرب درگاهت ملکا مندادهیّی. ستایش و درود باد آن چهره‌ی بزرگ و نورانی (تصوری که از وجود خداوند در اذهان آدمیان موجود است) و وجودی که کسی را در بوجود آمدنش دخالتی نبوده و نیست، کسی که مالک همه کس و همه چیز است و از خویش منبعث گشته است.

 

۴- سپس، انگشتان دست راست را در آب فرو برده و به پیشانی خود از سمت راست به سمت چپ می‌کشند (یعنی در حقیقت پیشانی خویش را مسح می‌کنند). این عمل را سه‌بار انجام داده و هر بار این بوثه زیر را می خوانند:

اَنا (ملواشه دعاکننده) اِرشمنا اِبروشما اِد هيّی، اِشمِد هيّی و اِشمِد مندادهيّی مَدخَر اِلِی.

من (نام دینی خود را که همان مَلواشِه باشد بر زبان می‌راند) رسوم خود را طبق اصل و قوانین الهی دین مندایی بجا آوردم. نام خدای جاویدان و نام ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاهش بر من یاد باد.

 

۵- آنگاه نوک انگشتان اشاره دو دست خود را در آب فرو کرده و نزدیک گوش‌ها می‌برند. این عمل را سه‌بار تکرار می‌کنند و هر بار بوثه زیر را می‌خوانند:

اُدنِی شَمُّن قالا اِد هيّی.

گوش‌هایم فقط صدای خداوند را خواهند شنید.

 

۶- با کف دست راست مقداری آب برداشته نزدیک بینی برده و استشمام می‌کنند. این عمل را سه‌بار انجام می‌دهند و در حین انجامِ این عمل، هر بار بوثه زیر را می‌خوانند:

اِنهيرِی اَرِّه ريها اِد هيّی.

بینی‌ام فقط بوی خوش خداوندی را استشمام خواهند نمود. (کنایه از این است که من بینی خود را به بوهای بد و حرام آلوده نکرده و آن‌ها را استشمام نخواهم کرد).

 

۷- آنگاه در حالی‌که نشسته‌اند با کف دست راست روی کف دست چپ آب می‌ریزند و در حین انجام این عمل، یک‌بار بوثه زیر را می‌خوانند. این  کار را ادامه می‌دهند تا خواندن بوثه به اتمام برسد:

روشمِی اِلاوِی لَهوا اِبنورا و لَهوا اِبمِشا و لَهوا اِد اِمشيها، اِمشا روشمِی اِبيَردنا ربّا اِد مِيّا هيّی، دِنش اِبهِيلی لامصی، اِشمِد هيّی و اشمِد مندادهيّی مَدخَر اِلِی، اِكوِش اِهشوخا و اِترِس اِنهورا، اِشمِد هيّی و اِشمِد مندادهيّی مِدخَر اِلِی.

رسومم با آتش انجام نپذیرفته و یهودی و مسیحی نیستم، بلکه رسومم با آب جاریِ پاک که به فرمان خداوند برای نظافت انسان‌ها و حیات بخشیدن به آنان جاری گشته است، انجام می‌گیرد، آبی که قدرتی انکارناپذیر در تطهیر من و از هرگونه ناپاکی‌های مادی و معنوی دارد، نام پروردگار یکتا و بزرگ و نام ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاه احدیتش بر من یاد باد. من از بدی‌ها دور شده و گفته‌ها و فرامین الهی را به دل می‌سپارم و از آن‌ها پند گرفته و راه حق را پیشه‌ی خود می‌سازم، نام خداوند منّان و نام ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاهش بر من یاد باد.

 

۸- با کف دست راست کمی آب برداشته و آنرا با دهان مضمضه می‌کنند و به سمت چپ خود دور می‌ریزند. این عمل را سه‌بار تکرار می‌کنند و هر بار بوثه زیر را می‌خوانند:

پُمِّی بوثا و تُشبِهثا اِملا.

دهانم مملو از آیات الهی باد.

 

۹- انگشتان دو دست را در آب گذاشته و سپس به‌طرف زانوهای خود اشاره می‌کنند و به عبارتی زانوهایشان را مسح می‌کنند. این عمل را سه‌بار تکرار کرده و هر بار هنگام انجام این عمل، بوثه زیر را می‌خوانند:

بُركِی مَبريخا و ساغدا اِل‌هِيّی رَبّی قَدمایی.

زنوانم برای نیایش خداوند بزرگ در سجده‌اند. (کنایه از آن است که زانوانشان هیچگاه در قبال کسی جز خداوند خم نخواهد شد).

 

۱۰- انگشتان دو دست را در آب فرو کرده و بطرف ساق پاهای خود اشاره می‌کنند و ساق پاهایشان را لمس می‌کنند. این عمل را سه‌بار تکرار کرده و هر بار هنگام انجام این عمل، بوثه زیر را می‌خوانند:

لِغرِی مَدريخا (مَدریکا) اِبدِركی اِد كُشطا و هِيمَنوثا.

بنابر عهدی که به خدا داده‌ام، پاهایم را فقط در راه حق گذاشته و همیشه در این راه طی طریق می‌نمایم.

 

۱۱- انگشتان دو دست را در آب فرو می‌برند و در آن نگه ‌می‌دارند و هنگام انجام این عمل، یک‌بار بوثه زیر را می‌خوانند و در پایان، سه‌بار دست‌های خود را از آب بیرون آورده و دوباره در آب فرو می‌برند (بوثه زیر را یک‌بار می‌خوانند و همرا با آن، سه‌بار انگشتان دو دست را در آب نهاده و بیرون می‌کنند):

اَنا (ملواشه دعاکننده) اِصوینا اِبمَصوِتا اِد بِهرَم رَبّا بَر روربی مَصوِتِّی تِناطرِی و تِیسَق اِلريش، اِشمِد هيّی و اِشمِد مندادهيّی مَدخَر اِلِی.

من (ملواشه) در آبِ جاریِ پاک فرو رفته و طبق تعمید بهرام بزرگ اولین رهرو این طریقت تعمید یافتم، تعمیدم مرا از شر ناپاکی‌ها حفاظت نموده و بر ایمانم افزوده و به عرش اعلی عروجم خواهد داد، نام خدای توانا و ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاهش بر من یاد باد.

 

۱۲- سپس می‌ایستند و ابتدا انگشتان پای راست را در آب نهاده و ضمن آن بوثه زیر را یک‌بار می‌خوانند و پس از پایان بوثه، با انگشتان پا کمی آب را به طرف مقابل پرت می‌کنند. همین عمل را برای پای چپ ضمن خواندن بوثه انجام می‌دهند:

لِغرِی ايدِيهُن اِد شُوّا و اِترِسَر لاتيشتَلَط اِلِی اِشمِد هيّی و اِشمِد مندادهيّی مَدخَر اِلِی.

خداوندا پاها و دستانم را از تحت اختیار شیاطین و اهریمنان بدر آور. نام خداوند توانا و بزرگ و نام ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب در گاهش بر من باد باد‌. 


بِراخِِه ( نماز، دعا، نیایش)

«براخه» یا نماز دعایی است که پس از هر رشامه (وضو) انجام می‌گیرد. براخه به معنای پرستش و ادای طاعت ایزد متعال و عرض نیاز به سوی خدای عالمیان است، به طریقی که در شریعت پیامبران وارد شده است. اصولاً خودِ کلمه‌ی براخه به معنی مبارک دانستن می‌باشد، زیرا وقتی به کسی اطلاق می‌شود «بَرِخ» (یعنی مراسم براخه را بجا آورد) معنایش این است که او مبارک دانست وجود خدواند را به وسیله دعا و ستایش کردن. پس منظور از اطلاق نام براخه به نماز و دعای منداییان آن است که با انجام این عمل وجود خداوند مبارک دانسته شده و مورد ستایش قرار می‌گیرد.

 

بوثه‌ای (آیه) از کلام خداوند در کتاب مقدس گنزاربا (ستایش باد نامش) فرمودند:

قیام کنند و ستایش نمایند مالک اعلای نور را؛ خداوندگار همه عالم‌ها را سه‌بار در روز و دوبار در شب.

 

برای انجام دادن براخه باید رو به اواثر (قبله منداییان)، جهت شمال جغرافیایی (به طرف ستاره جدی) به حالت عادی ایستاد و بوثه‌های مربوط به هر زمان (صبح، ظهر و عصر) را خواند.

هنگام خواندن بوثه‌ی «اسوت ملکا» (سلام و درود بر فرشتگان) که حدود ۷۰ بوثه می‌باشد و بوثه‌ی «دور تریانا» (آسوثا و زَکوثا نِهويلخُن یا مَلکی و اُثری و مَشکنی و یَردِنی و اِرهاطی و اِشخيناثا إد آلمی دِنهورا کُلِیخُن)، کمی تعظیم می‌کنند و زمانی‌که به کلمه (سغدنا) می‌رسند تعظیم کامل می‌کنند. طبق فرموده‌ی کتاب مقدس گنزاربا بر هر مندایی واجب است که هیّی ربّی قدمایی (خداوند عالمیان) را سه‌بار در روز و دو بار در شب عبادت کند. («ای برگزیدگان، رشامه و براخه‌ی خود را سه‌بار در روز و دوبار در شب انجام دهید»). مراسم رشامه و براخه‌ی صبح هنگام طلوع آفتاب، ظهر حدوداً یک‌ساعت بعد از ظهر و عصر کمی قبل از غروب آفتاب انجام می‌گیرد.دنمازهای شبانه ندارند اما خواندن دو دعای شب و پیش از سحر به آن‌ها توصیه شده است.

لازم به توضیح است نماز منداییان به سبک مسلمانان رکوع و سجود ندارند. اما گاه با آوردن نام «هیّی» (خداوند) و یا برخی فرشتگان بزرگ، حالتی از تعظیم به خود می‌گیرند.

 

لازم به یادآوری است در تمامِ پنج روز مقدسِ پروانایی (پنجه‌ مقدس) بعد از رشامه کردن فقط بوثه‌های براخه‌ی صبح خوانده می‌شوند.

 

همانطور که گفتیم؛ بعد از رشامه كردن (وضو) بسمت اواثر (قبله) كه جهت شمال جغرافيايى (به طرف ستاره جدی) است ايستاده تا براخه‌ى (دعا) مربوطه را انجام دهيم:

بوثه‌ی اول براخه (بوثه توحید) و بوثه‌ی سلام به ملكی‌ها که به بوثه‌ی «اسوت ملکا» معروف است (سلام و درود بر فرشتگان) در هر سه براخه‌ی روزانه ( صبح - ظهر - عصر ) خوانده می‌شوند.

تذكر: موقع خواندن بوثه ملكی‌ها با گفتن هر اَسوثا و زَكوثا ... سر را كمى به سمت جلو خم می‌كنيم.

 

مراسم براخه صبح و ظهر و عصر با بوثه زیر که «بوثه توحید» نامیده می‌شود، آغاز می‌گردد:

بشمیهون ادهیّی ربّی. اِمشَبّا مارِى اِبلِبا دَخيا اِكا هيّى اِكا مارِى اِكا مندادهيّى اِكا بَثَر اِنهورا اِبسَهدوثَخ اِد هيّى و اِبسَهدوثَخ اِد مَلكا راما ربّا دِنهورا اِلاها ربّا اِد مِن نافشى اِفرِش اِد لَ‌‌باطِل و لَ‌مبَطِل اِشمَخ يا هيّى و مارِى و مندادهيّى.

بنام خدای بزرگ. پروردگار وجود دارد، ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاه احدیت وجود دارد. به شهادت تو ای خدای جاویدان که مالک عالم انواری و از ذات خویش منبعث شده و کسی را در بوجود آمدنت دخالتی نبوده و نیست، نام تو هیچگاه از بین نخواهد رفت.ای خداوند و ای صاحبم و ای عرفان خداوند.

 

آنگاه بعد از خداوند نوبت ادای احترام نسبت به پیامبران و مقدسین می‌باشد که در بوثه زیر «بوثه‌ی ملکی‌ها» «آمده است:

اِمشبَّا مارِى كُشطا اَسِنِخُن

با عهدی استوار به ستایش خداوند می‌پردازیم

 

بشمیهون ادهیّی ربّی

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ يا واوا ربّا اِد بيت رَهمى يَقيرى

اَسوثا و زَكوثا نهويلخُن اَواهاثَن قَدمائى يَقيرى

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ گِنزا اِد هيّى ربّى قَدمائى يَقيرى

 

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا مارا اِد رَبوثا اِليِثا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا يوشامِن دَخيا بَر نيصِبتُن

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا مندادهيّى بَر نيصِبتُن

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا هيبل زيوا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اَنُش اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا شيشلام ربّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اِسحَق زيوا ربّا قَدمايا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا سام زيوا دَخيا بُخرا حَبيبا ربّا قَدمايا

 

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن هيول و شيتل و اَنُش

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن اَدَثان و يَدَثان

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن شُلمِي و نِدوِي اُثرى ناطرى اِد يَردنا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن اِسرين و آربا اُثرى اِبنى اِنهورا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن آربا گَوري اِبنى اِشلاما

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن اَنصاو و اَنَن اَنصاو

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن سار و سَروان

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن اِزهير و زَهرون و اِبهير و بِهرون و تار و تَروان

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن يوفين يوفافين

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن آرفييل و مارفييل

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن هِوشَبّا و كَنا اِد زِدقا

 

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا شِهلون اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا بِهرون كان فييل

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اِد روشى و تاقنى

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا هِلوُن اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا بِر باغ اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا شِنگِلان اُثرا.

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا لِهدايا ربّا زَديقا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا ايتِنصِب زيوا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اِدَكاس مانا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا آيَر دَخيا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا آيَر سَغيا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا مَهزييل مَلالا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا ياوَر اِكوَر

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا ياور ربّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا يوخاوَر ربّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا يوخاشَر كَنّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اِنباط زيوا ربّا قدمايا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا سام مانا وِ سميرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اَوا ربّا اد ايقارا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا پَرصوفا ربّا اد ايقارا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا آدم اِسحَق زيوا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا بِهرَم ربّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا يوزاطَق مندادهيّى

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا ياور گِنزييل اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا زِهرون رازا كَسيا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا سَمَندَرييل اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا صَناصييل اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا تاورييل اُثرا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا گَوران اُثرا

 

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ سيمات هيّى

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ اِزلات رَبتى

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ شارَت نيطوفتا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ بِهرات اَنانا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ كانات نيطوفتا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلِخ مَرگَنيِثا دَكِيثا

 

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اَواثَر راما

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اُصطونا ربّا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اَواثَر موزَنيا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا اِپثاهيل بَر زاهرييل

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا يهيى يُهانا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا آدم گَورا قَدمايا

اَسوثا و زَكوثا نِهويلَخ مَلكا شيتل بَر آدم گَورا قدمايا

 

حال بوثه‌ی دور تریانا خوانده می‌شود:

اَسوثا و زَكوثا نِهويلخُن يا مَلكى و اُثرى و مَشكنى و يَردِنى و اِرهاطى و اِشخيناثا اِد آلمى دِنهورا كُلِيخُن.

شفا و پیروزی بر شما باد ای ملائک و اُثراها و سکونتگاه‌های مقدس و یَردناها و نهرهای روان و مسکن‌های مقدسِ عالم‌های نور.

 

اَسوثا و زَكوثا و شاوِق هَطائى نِهويلِ اِلهازا نِشِمتِ ديلِ (ملواشه دعا كننده/ ملواشه براخه‌گر) اِد هازا بوثا و رَهمى بيت شاوِق هَطائى نِهويلِى.

شفا و پیروزی و بخششِ گناهان بر من باد، برای روان خودم (ملواشه دعاکننده) که این دعا و نیایش را انجام داده‌ام. بخشش گناهان بر من باد.

آنچه تا اينجا بنظر شما رسيده يعنی بوثه‌های مربوط به ملائك و فرشتگانِ خداوند هنگام دعا و نيايش (صبح، ظهر و عصر) بطور مشترك با بوثه‌های مربوطه خوانده می‌شود.


بوثه‌هاى براخه‌ی صبح بعد از بوثه ملكی‌ها (سلام به فرشتگان): (شامل پنج بوثه)

بوثه اول براخه‌ صبح:

بشميهون اد هيّى ربّى قُم قُم اِبهيرى زِدقا قُم شَلمانى و اِمهِيمنى قُم اَسغُد و شَبّا اِلهيّى ربّى قَدمائى و شبّا اِل مَلكا شيشلام ربّا و شبّا اِلتَنا كَسيا هام زيوا و شبّا اِل ياوَر ربّا و اِزلات رَبتى و شبّا اِل سيمات هيّى اِد مِنَ هُن كُلهُن آلمى و شبّا اِل اِينا و سِندِركا اِد اَوا اِد اُثرى اِد مِنَ اِهوا اَنا ساغدينالى وِمشَبينالى اِلهاهو مَلكا راما ربّا دِنهورا هَياسا دَملى رَهمى.

 

بوثه دوم براخه‌ صبح:

بشميهون اد هيّى ربّى اِشكندِى طاوا دِنهورا اِد مَزگى اِلبيت رَهمى اَثا و اِتراصلِ مَلالِى و پِهثى اِلپُمِى اِبتُشبِهثا و ايشَبِنُن اِلهيّى ربّى مِن ريش ابريش.

 

بوثه سوم براخه‌ صبح:

بشميهون اد هيّى ربّى اِلهيّى سَغِدنا و اِل مارِى مندادهيّى اِمشَبانا وِ لهاخ پَرصوفا ربّا اِد ايقارا اِد مِن نافشى اِفرِش.

 

بوثه چهارم براخه‌ صبح:

اِمشبا مارِی كُشطا اَسِنّـِخُن بشميهون اد هيّى ربّى قدمائى نُخرائى مِن آلمى دِنهورا يَتيرى اِد ايلاوى و كُلهُن ايوادى اَسوثا و زَكوثا هِيلا و اِشرارا و ايمرا و شيما هَدوَت لِبّا و شاوِق هَطائى نِهويلِ اِلديلِى (ملواشه دعا كننده/ ملواشه براخه‌گر) اِد هازا بوثا و رَهمى بيت شاوِق هَطائى نِهويلِ اِبهِيلا اِد ياور زيوا و سيمات هيّى.

 

در اينجا دست‌ها را به حالت دعا می‌گیرند و بوثه‌ى زير را بر زبان جارى می‌نمایند:

بوثه پنجم براخه‌ صبح:

يا مَلكا اِد كُلهُن مَلكى يا اَوا اِد كُلهُن اُثرى يا اَدَثان و يَدَثان يا شُلمِى و نِدوِى اُثرى ناطرى اِد يَردِنا يا هِوشَبّا ربّا يا هيبل زيوا ربّا مَلايا اِمپَرقاتلَن مِن كُل اِد بيش و اِسنى يا مَلكا راما ربّا دِنهورا اِهواتَن شَبيوت پَغرى و مِليوت ايدى و تارصِت اينَن و اِترَهمِت اِلَن و صامخِت لِبَّن يا مَلكا راما ربّا دِنهورا.

پروردگارا به‌وسیله‌ی فرشتگانت اَدَثان و یَدَثان، شُلمِی و نِدوِی، هوشبا ربّا و هیول زیوا ربا ملایا ما را از شر اهریمنان و بدی‌ها حفظ بفرما. الاها به ما بدنی تندرست و دستی پر نعمت و برکت عطا بفرما، خدایا چشمان ما را از زیبایی‌ها پر کن و نسبت به ما رحمت آورده، قلب‌هایمان را قوی دار، ای خالق یکتا و ای مالک جهان روشنایی.

 

بوثه‌هاى براخه‌ی ظهر بعد از بوثه ملكی‌ها (سلام به فرشتگان): (شامل سه بوثه)

بعد از خواندن بوثه توحید و بوثه ملکی‌ها که گفتیم در ابتدای هر سه وقت براخه باید خوانده شود، بوثه زیر را می‌خوانند:

بوثه اول براخه‌ ظهر:

اشمد هیّی اَنا اِلهيّى قَدمائى سَغِدنا و اِلمارِى مندادهيّى اِمشَبّانا وِ لهاخ پَرصوفا ربّا اِد ايقارا اِد مِن نافشى اِفرِش.

 

بعد از خواندن بوثه فوق، در ادامه؛ بوثه‌های چهارم و پنجم براخه‌ی صبح را به همان ترتیبی که در بالا آمده در براخه ظهر می‌خوانند.

 

بوثه‌هاى براخه‌ی عصر بعد از بوثه ملكی‌ها (سلام به فرشتگان): (شامل پنج بوثه)

بعد از خواندن بوثه توحید و بوثه ملکی‌ها که گفتیم در ابتدای هر سه وقت براخه باید خوانده شود، بوثه زیر را می‌خوانند:

بوثه اول براخه عصر:

بِشمد هيّى ربّى ايدان ايدان اِد رَهمى ماطى و ايدان اِد راب بَواثا اِمطا مَيَرانِى هيول و درشائى شيتل و رامى اِنيانى اَنُش صاوا اِب مَصوِتِى شُلمِى و اِمقِيمانا اِد بَواثا نِدوِى.

 

بعد از خواندن بوثه فوق، در ادامه؛ بوثه‌های دوم و سوم و جهارم و پنجم براخه‌ی صبح را به همان ترتیبی که در بالا آمده در براخه عصر می‌خوانند.

 

برابر متون مندائی، نماز یا براخه در ابتدا هفت‌بار در روز بر آدم ابوالبشر واجب شد. اما در زمان حضرت یحیی این عدد نسخ شد و به سه‌بار در روز کاهش یافت.


دانستنی‌های دینی (رَشامه و بَراخه)


هنگام رشامه کردن می‌توان به هر سمت (شمال - جنوب - مشرق - مغرب) نشست و رَشامه را انجام داد.

موقع خواندن بَراخه باید رو به اواثر (جهت شمالِ جغرافیایی - قبله منداییان) بایستیم و دست‌ها به حالت عادی در دو طرف قرار گیرد.

هنگام خواندن بوثه‌ی آسوث ملكا (سلام و درود بر فرشتگان) و بوثه‌ی دور تَريانا (آسوثا و زَکوثا نِهویلخُن یا مَلکی و اُثری و مَشکنی و يَردِنی و اِرهاطی و اِشخيناثا اِد آلمی دِنهورا کُلِیخُن)، کمی تعظیم می‌کنیم و در جاهایی که به کلمه‌ی (سَغِدنا) می‌رسیم تعظیم کامل می‌کنیم.

اگر حادثه یا اتفاقی بیفتد و یا یک موضوع حیاتی پیش آید می‌توان رشامه و براخه را ترک کرد و بار دیگر از ابتدا رشامه و براخه را انجام داد.

اگر بوثه‌های براخه به ترتیب خوانده نشود، باید براخه را از اول خواند.

در صورت بیماری یا ناتوانی می‌توان براخه را نشسته خواند.

هر شخص باید رشامه و براخای خود را با نام دینی‌اش بخواند و انجام دهد.

عینک زدن بعد از رشامه و زمان براخه اشکالی ندارد.

خواندن براخه در اتاق روی فرش اشکالی ندارد.

 

برای انجام رشامه رعایت نکات زیر واجب است:

بدن و لباس رشامه و براخه‌کننده از هر جهت باید پاک باشد.

بهتر است همیانه روی لباس سفید و پنبه‌ای بسته شود؛ در صورتی که لباس سفید در دسترس نبود می‌توان از لباس نزدیک به سفید استفاده کرد.

پوشیدن لباس سیاه و سُرمه‌ای زیر و روی همیانه جایز نمی‌باشد.

سرپوش (روسری - عمامه) قبل از بستن هميانه واجب است بر سر قرار گرفته و باید سفید باشد.

همیانه بستن برای انجام رشامه و براخه واجب است، به غیر از روزهای امبطل سنگین.

بدن برای رشامه و براخه کردن باید کاملاً پوشیده باشد، مثل زمان پوشیدن رسته.

انجام رشامه قبل از تعمید بر هر مندایی واجب است و باید هنگام انجام رشامه، اِکلیل در انگشت کوچک دست راست باشد.

در زمان انجام دادن رشامه، صحبت کردن - اشاره کردن و حرکات اضافی، رشامه را باطل می‌کند.

عواملی که رشامه را باطل می‌کنند عبارتند از: ۱- شخص به هر دلیل نازل شود. ۲- عامل ناپاکی (نجسی) با او تماس پیدا کند.

موقع انجام رشامه جوراب، کفش و دمپایی باید از پاها خارج شود، ولی صندل چوبی (کبکاب) اشکالی ندارد.

رشامه‌کننده هنگام رشامه نباید وارد آب شود.

قبل از رشامه و براخه پوست صورت، دست‌ها، پاها و ناخن‌ها باید از مواد آرایشی پاک باشند.

زیورآلات هنگام رشامه و براخه باید خارج شود و آبِ رشامه باید روان باشد (مثل يَردنا) و آبی که توسط شخص دیگری برای انجام رشامه روی دست رشامه‌کننده ریخته می‌شود نباید قطع شود.

رشامه در روزهای امبطل سنگین بدون بستن همیانه کامل انجام می‌شود. ولی براخه فقط بوثه‌های اول و آخر خوانده می‌شوند.

انجام رشامه و براخه در امبطل سبک هیچ فرقی با روزهای عادی ندارند.

طبق دستور انیانی، دستور خواندن بوثه‌های رشامه، هر جا سه‌مرتبه آمده، باید سه‌بار خوانده شود و اگر گفته نشد یک بار خوانده می‌شود.

بعد از رشامه باید براخه انجام گیرد.

زمان انجام رشامه و براخه صبح با روشن شدن هوا، ظهر حدود ساعت یک ظهر، عصر قبل از تاریک شدن هوا است؛ همچنین دو بار دعای شب خوانده می شود.

رشامه و براخه بر هر شخص مندایی که به قدرت تشخیص و درک می‌رسد واجب است.

در ایام پنجه در تمام مدت شبانه‌روز بعد از رشامه کردن فقط براخه‌ی صبح را انجام می‌دهیم.

عطسه، سرفه و خمیازه؛ رَشامه و بَراخه را باطل نمی‌کنند.

 

دانستنی‌های دینی و احکام رَشامه و بَراخه

رشامه شامل چند بوده است؟ دوازده بوثه


قبل از رشامه و براخه (وضو و نماز) چه باید کرد؟ ابتدا سر را با عمامه یا روسری سفید می‌پوشانیم بعد هميانه (کمربند پشمی) را به کمر می‌بندیم و ابتدا رشامه سپس براخه را انجام می‌دهیم. بعد از اتمام، ابتدا همیانه را باز می‌کنیم سپس عمامه یا روسری را از سر بر می‌داریم.

 

چرا اول رشامه را انجام می‌دهیم و بعد براخه را؟ با انجام دادن رشامه، اعضای بدن برای براخه طاهر می‌گردد.

 

آیا رشامه و براخه بر همه‌ی مردان و زنان مندایی واجب است؟ بله.

 

آیا در سفر می‌توان رشامه و براخه را انجام داد؟ چنانچه آب جاری و مکان براخه مناسب و پاک باشد می‌توان رشامه و پراخه کرد.

 

آیا موقع انجام رشامه و براخه، بوثه‌ها باید به ترتیب خوانده شوند؟ بله.

 

در براخه چند ملکی (فرشته) نام برده می‌شود؟ حدود هفتاد ملکی.

 

کدام بوثه‌ی مستحب است که به بوی خوش اشاره می‌کند؟ بوثه‌ی بوی خوش «باسِم ریها اِد هیّی و مندادهیّی» و بوثه‌ی بوی بد و ناخوش «اِنهیرِی اَرِه، نِشِمتِی لَ قَبلَت» است.


اگر در وقت رشامه و براخه همیانه یا عمامه (شال) نبسته باشیم چه تأثیری دارد؟ رشامه و براخه ناقص است.

 

چرا نمی‌توانیم رشامه و براخه را با دمپایی پلاستیکی بخوانیم؟ چون مواد پلاستیک از نظر دینی قابل قبول نیست، با پای برهنه یا با صندل چوبی (کبکاب) رشامه و براخه را انجام داد.

 

بوثه‌های مستحب با براخه چه فرقی می‌کنند؟ در براخه بوثه‌هایی هست که واجب هستند و باید خوانده شوند در صورتی که بوثه‌های مستحب به دلخواه خوانده می‌شوند.

 

اگر وسط رشامه بوثه‌ها را قطع کنیم قبول است یا باید از اول بخوانیم؟ باید از اول خوانده شوند.

 

برای دختر و پسر ۱۱ - ۱۲ ساله واجب است که سه‌مرتبه در روز رشامه و براخه را بخواند یا یک یا دو بار کافی است؟ باید سه مرتبه بخواند.

 

آیا هنگام رشامه و براخه می‌توان صحبت کرد؟ هنگام انجام بوثه‌های رشامه نمی‌توان صحبت کرد. قبل از شروع براخه می‌توان جواب کوتاه داد.

 

چرا موقع انجام رشامه باید در حیاط باشیم؟ هر جا آب و مکان پاک برای رشامه کردن باشد، می‌توان رشامه را انجام داد.

 

چرا حتماً با آب جاری این عمل انجام می‌شود؟ طبق دستور صریح کتب دینی باید با آب روان رشامه کرد.

 

چرا باید اول عمامه را بگذاریم و بعد همیانه را ببندیم؟ هنگام بستن و باز کردن همیانه، اعضای بدن نظیر سر باید پوشیده شوند.

 

چرا باید سر خودمان را با پارچه‌ای سفید بپوشانیم؟ دستور صریح کتب دینی است.

 

آیا اشکالی دارد رشامه و براخه را با عینک انجام دهیم؟ هنگام رشامه عینک را برداشته و برای براخه اشکالی ندارد.

 

در طی روز چه مواقعی می‌توانیم رشامه و براخه انجام دهیم؟ طبق گفته کتاب مقدس گنزاربا سه بار در روز و دو بار در شب باید خداوند را عبادت کرد. صبح با طلوع خورشید، ظهر حدود ساعت یک و عصر قبل از غروب آفتاب، رشامه و براخه می‌کنیم.

 

هنگامی‌که رشامه را انجام می‌دهیم، می‌توانیم آب یا غذا بخوریم؟ خیر. بعد از رشامه و براخه کامل می‌توان آب یا غذا خورد.

 

اگر شخصی نازل باشد، می‌تواند رشامه و براخه کند؟ خیر. باید پاک و طاهر باشد.

 

اشخاصی که رشامه و براخه نمی‌کنند مرتکب گناه می‌شوند؟ چنانچه به ادراک برسند و رشامه و براخه را انجام ندهند مرتکب گناه می‌شوند.

 

چنانچه در طی روز در منزل نباشیم و نتوانیم رشامه و براخه کنیم، تکلیف چیست؟ چنانچه نبودن در منزل ضروری و موجه باشد، گناهی مرتکب نمی‌شوید.

 

آیا لاک ناخن و زیورآلات رشامه و براخه را باطل می‌کند؟ بله.

 

چناچه شخصی تعمید نشده باشد می‌تواند رشامه و براخه کند؟ بله.

 

آیا می‌توان با روسری رنگی رشامه و براخه کرد؟ خیر.

 

چنانچه هنگام خواندن بوثه‌های براخه اشتباهی شود، رشامه و براخه هر دو باطل هستند؟ خیر. فقط هنگام خواندن براخه، در هر جای بوثه‌ای اشتباه خوانده شود، همان بوثه را از ابتدا می‌خوانیم.

 

چرا بعد از بوثه‌ی دهن، آب دهانمان را سمت چپ می‌ریزیم؟ انداختن آب دهان در رودخانه گناه و بهتر است سمت چپ ریخته شود.

 

آیا می‌توان در طی روز فقط براخه‌ی صبح را خواند؟ خیر. در هر وعده بوثه‌های همان وعده را باید بخوانیم. فقط در ایام پنجه‌ی مقدس در تمام شبانه‌روز (۲۴ ساعت) براخه صبح خوانده می‌شود.

 

آیا می‌توان اول غذا خورد بعد رشامه و براخه کرد؟ هنگام رشامه و براخه صبح، خیر.

 

چرا باید همیانه بست؟ همیانه یکی از اجزای لباس دینی است و حکم است که هنگام رشامه و براخه کردن آن را ببندیم. هميانه ما را با دنیای نور ارتباط می‌دهد و از بلاها محافظت می‌کند.

 

شخص مندایی بعد از به پایان رسیدن رشامه و براخه‌اش چه عملی را انجام می‌دهد؟ این شخص ابتدا هميانه‌اش را باز می‌کند و چندین مرتبه آن را می‌بوسد و بر چشمانش می‌گذارد سپس سرپوش خود (روسری - عمامه) را بر می‌دارد.

 

صُما (روزه)

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (آیه ۱۸۳ سوره بقره)

ترجمه: ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما نوشته و مقرر شده، همان‌گونه که بر کسانی‌که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید.

 

آیه فوقانی قرآن کریم این معنی را می‌رساند که بر مردمان دین‌های توحیدیِ قبل از اسلام هم روزه واجب بوده است، اما روزه در هر یک از ادیان توحیدی به شکلی برقرار می‌باشد.

صُما (روزه) از نظر منداییان دارای اهمیت بسیار و یکی از شش رکن مهم و اصلی دیانت آنان است.

در شریعت مندایی، روزه به مفهوم وسیع و عام کلمه یعنی «احتراز از خوردن و آشامیدن و مفطرات دیگر از طلوع صبح تا غروب خورشید» رایج نیست. منداییان در روزهای بخصوصی از سال (۳۶ روز) که آن‌ها را «امبَطَل» (امبطل سبک و سنگین) می‌نامند و در آن اجازه انجام ذبح و هیچ مراسم دینی را ندارند، به نوعی به روزه‌داری می‌پردازند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. آنها نهی از خوردن و آشامیدن را روزه‌ی واقعی نمی‌دانند بلکه روزه‌ی بزرگ را روزه‌دار بودن اعضا و جوارح آدمی و دل و عقل و وجدان می‌دانند.

در کتاب مقدس منداییان «گنزا ربّا» (صُحُف آدم) قسمت یمین بخش اندرزها؛ درباره‌ی روزه‌ی بزرگ چنین آمده است:

برایتان می‌گویم ای برگزیدگانم، برایتان شرح می‌دهم ای مؤمنینم، روزه بگیرید روزه‌ی بزرگ که آن نهی از خوردن و آشامیدن این دنیا نیست، بلکه روزه‌ی دل و عقل و وجدان است.

چشمانتان از نگاه بد و ناپاک روزه بگیرند.

گوش‌هایتان از شنیدن بدی و گوش کردن در پشت درب‌ها روزه بگیرند.

دهان‌هایتان از گفتن دروغ روزه بگیرند و فتنه و ریا را هیچ‌گاه نپسندید.

قلب‌هایتان از اندیشه‌های بد روزه بگیرند و حسد و کینه و نفاق در آن‌ها نباشد. کسی که کینه داشته باشد، کامل و سالم نخواهد شد. هر کس که ریا داشته باشد و افکارش را با حقیقت پاک ننماید، دعا و نیایش، پاداش و خیرات برایش محاسبه نمی‌شود و در آتشِ شعله‌ور خواهد افتاد.

دست‌هایتان از ارتکاب قتل و دزدی روزه بگیرند.

بدن‌هایتان از معاشرت با همسر فرد دیگری روزه بگیرند.

زانوانتان از سجده کردن در مقابل شیطان و بت‌های دروغین روزه بگیرند.

پاهایتان از رفتن به سوی چیزی که از آنِ شما نیست روزه بگیرند.

روزه‌ی بزرگ این است و تا روزی که روانتان از جسم خارج شود، آنرا ترک ننماید. اعتماد کنید بر اعمال خوبی که انجام می‌دهید؛ وقتی از جسمتان خارج می‌شوید می‌توانید بر این اعمال خوب تکیه کنید.

هر کس که گناه کند و توبه نماید و دیگر مرتکب گناهی نشود، بخشش خداوند شامل حال او خواهد شد، زیرا که پروردگار مالک اعلای نور، بخشنده، مهربان و توبه‌پذیر است.

 

امبَطَلات (روزه‌ منداییان)

منداییان در امبَطَلات، اجازه انجام هيچ مراسم دينى نظیر تعمید، ذبح، عقد ازدواج، مسقتا، طراسه‌ی اِشوَلیا (روحانی شدن اِشوَلیا) و ... را ندارند. ساعات روزه‌داری از ۶ صبحِ همان روز شروع می‌شود و به مدت ۲۴ ساعت یعنی تا ۶ صبح روز بعد ادامه دارد.

روزهاى امبطل سی‌وشش روز (۳۶ روز) است و به دوازده روز (۱۲ روز) امبَطَل سنگین و کامل و بیست‌وچهار روز (۲۴ روز) امبَطَل سبک و خفیف تقسیم شده‌اند. سی و شش روزِ امبطل، رازهایی از سیصدوشصت روز سال (۳۶۰ روزِ سال) هستند.

دقیقا این سی‌وشش روز امبطل در طومار «الف اترسر شیالا» (یک‌هزار و دوازده سؤال و جواب) یاد شده‌اند و قبل از خلقتِ «آدم» اَسوثا و زَکوثا نِهویلی (سلام و درود خدا بر او باد) از جانب «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) پیش‌بینی شده و از ما بقی روزهای سال مجزا شده‌اند به طوری که نمی‌توان در این روزها مراسم دینی چون تعمید، ذبح، ازدواج، مسقتا، طراسه‌ی اشولیا (روحانی شدن اِشوَلیا) و ... انجام داد.

 

در امبطل سبك فقط مراسم دينى (تعميد، عقد، ذبح، مسقتا، طراسه اِشولیا و ...) انجام نمی‌شود ولى رَشامه و بَراخه (وضو و نماز) را كه از كارهاى واجب روزانه است، انجام می‌دهند. در روزهای امبطل سبک، منعی در خوردن خوراک نیست و می‌توان گوشت ذبح شده‌ای که قبل از امبطل تهیه شده است را تناول نمود.

 

در امبطلات سنگین (کامل) علاوه بر انجام ندادن مراسم دينى، اجازه خوردن گوشت، ماهى و تخم‌مرغ (كلاً تخم انواع پرندگان) و تمام خوراکی‌هايى كه به نوعى از اين مواد استفاده شده را نيز ندارند. فقط خوردن سبزیجات، حبوبات، آجیل، خرما به همراه میوه‌جات جایز است. خوردن گوشت و ماهی و تخم‌مرغ به این دلیل در این ایام جایز نیست که این سه مورد از زاد و ولد حاصل شده‌اند یعنی بانیِ اساسیِ ایجاد آن‌ها از گوشت، خون و روح است و این‌ها در مراسم دینی مثل لوفانی و دُخرانی (از تخم‌مرغ به غیر از مرغ، ماهی و گوشت)، عقد (از ماهی)، مسقتا (از گوشت کبوتر و کلاً خود کبوتر) و زَدقا اِبریخا (از ماهی و پیه گوسفند) که زدقا ابریخا طعام خاص مراسم دینی است، استفاده می‌شوند.

نکته مهم دیگر در امبطلات سنگین این است که استفاده از بیسکویت‌ها، شیرینی‌های تر، شکلات و هر آنچه که در آن تخم‌مرغ بکار رفته باشد، جایز نیست و استفاده از آن‌ها برابر با تعمید شدن خواهد بود.

دیگر آن‌که استفاده از ظروف فلزی که در آن‌ها تخم‌مرغ، ماهی و گوشت پخت و پز شده باید قبل از استفاده کردن سوزانده شده تا چربی در آن‌ها از بین برود، زیرا حرارت باعث از بین رفتن چربی‌ای که در ظروف فلزی متنافذ شده است، می‌شود (به‌ویژه ظروف آلمینیومی که جذب‌کننده‌ی چربی به خود است).

همانطور که گفتیم، انجام هرگونه مراسم دینی در این ایام باطل است و فقط به دعای طلبِ مغفرت و سلامتی از «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند عالمیان) اکتفا می‌شود. در این روزها بدون بستن همیانه، رَشامه را کامل انجام داده و بَراخه مختصر می‌خوانند؛ فقط بوثه اول بَراخه (امشبا ماری ابلبا دخیا ...) و بوثه آخر بَراخه (يا ملكا اد کلهون ملکی ...) خوانده می‌شود. این دو بوثه برای حفظ سلامتی از «هیّی ربّی قدمایی» برای شخص می‌باشد:

 

بوثه‌ی اول بَراخه (بوثه توحید)

بشمیهون ادهیّی ربّی. «اِمشَبّا مارِى اِبلِبا دَخيا اِكا هيّى اِكا مارِى اِكا مندادهيّى اِكا بَثَر اِنهورا اِبسَهدوثَخ اِد هيّى و اِبسَهدوثَخ اِد مَلكا راما ربّا دِنهورا اِلاها ربّا اِد مِن نافشى اِفرِش اِد لَ‌ باطِل و لَ مبَطِل اِشمَخ يا هيّى و مارِى و مندادهيّى».

بنام خدای بزرگ. «پروردگار وجود دارد، ملکا مندادهیی فرشته‌ی مقرب درگاه احدیت وجود دارد. به شهادت تو ای خدای جاویدان که مالک عالم انواری و از ذات خویش منبعث شده و کسی را در بوجود آمدنت دخالتی نبوده و نیست، نام تو هیچگاه از بین نخواهد رفت».

 

بوثه‌ی آخر بَراخه

«يا مَلكا اِد كُلهُن مَلكى يا اَوا اِد كُلهُن اُثرى يا اَدَثان و يَدَثان يا شُلمِى و نِدوِى اُثرى ناطرى اِد يَردِنا يا هِوشَبّا ربّا يا هيبل زيوا ربّا مَلايا اِمپَرقاتلَن مِن كُل اِد بيش و اِسنى يا مَلكا راما ربّا دِنهورا اِهواتَن شَبيوت پَغرى و مِليوت ايدى و تارصِت اينَن و اِترَهمِت اِلَن و صامخِت لِبَّن يا مَلكا راما ربّا دِنهورا».

«پروردگارا به‌وسیله‌ی فرشتگانت اَدَثان و یَدَثان، شُلمِی و نِدوِی، هوشَبّا ربّا و هیول زیوا ربّا مَلایا ما را از شر اهریمنان و بدی‌ها حفظ بفرما. الاها به ما بدنی تندرست و دستی پر نعمت و برکت عطا بفرما، خدایا چشمان ما را از زیبایی‌ها پر کن و نسبت به ما رحمت آورده، قلب‌هایمان را قوی دار، ای خالق یکتا و ای مالک جهان روشنایی».

 

در مورد امبطلات سنگین در کتب دینی نوشته شده: «لتیودون کل مندام من رازی دنهورا ابهلن یومی دمطنفی» (در این روزهای آلوده و تباه شده هیچ مراسمی یا عمل دینی که مربوط به رازهای نور یا از سهم رازهای  دِنهورا هستند را انجام ندهید).

و تنها در نص‌های دینی انجام کار «نفاقا» را مجاز دانسته‌اند. در امبطلات سنگین برای نفاقا (جنازه - شخصی که فوت می‌کند)؛ اشكنداها (سامرایی‌ها - چهار حلالی) لباس دینیِ رسته را می‌پوشند و مراسم کفن و دفن میت را انجام می‌دهند و دُخرانی برایش انجام می‌دهند و در اولین فرصت تعمید می‌شوند.

و در بوثه‌ی دیگری در مورد امبطلات سنگین چنین نوشته شده: «لتیروف همیانا البر من نفاقا» (همیانا را نبندید فقط برای محتضر یا نفاقا).


روزهای امبطل سبک (امبطل خفیف - ۲۴ روز) در تقویم منداییان عبارتند از:

روزهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ و ۲۲ از ماهِ دولا.

روز ۲۵ از ماه نونا.

روز ۱، ۲، ۳ و ۴ از ماهِ تورا

روز ۹، ۱۵ و ۲۳ از ماهِ سرطانا.

روز ۱ از ماهِ قینا.

روز ۲۸ و ۲۹ از ماهِ گِدیا.

 

روزهای امبطل سنگین (امبطل کامل - ۱۲ روز) در تقویم منداییان عبارتند از:

روزهای ۶ و ۷ از ماهِ دولا (دو روزِ عید شیشیان)

روزهای ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ از ماهِ شُمبُلتا (پنج روز قبل از آغاز ایام پروانایی یا پنجه مقدس)

روزِ ۲ از ماهِ هطیا (روزِ بعد از عید میلاد حضرت یحیی).

چهار روز ديگر در طى سال مشخص می‌شوند.


ذکر این نکته ضروری است که نزد روحانیت مندایی، تقسیم‌بندی امبطلات به دو امبطل سبک و سنگین معنا ندارد و آن‌ها (روحانیون) در تمام امبطلات (چه سبک و سنگین) ملزم به رعایت شرایط ذکر شده در امبطلات سنگین هستند.

 

محرمات صابئین مندایی

در كتاب مقدس گنزا ربا، دورى و پرهيز كردن از كارهاى بد و ناپسند زياد سفارش شده است، از جمله:

۱- ختنه حرام است (منداییان معتقدند که خداوند در جسم انسان عضو زایدی نیافریده است). غضبان رومی نویسنده کتاب «الصابئه» که خود یکی از منداییان عراق است، می‌نویسد: «صابئان، حضرت ابراهیم را دوست می‌داشتند و او را یکی از قدیسین می‌دانستند و در نمازهای خود او را تقدیس می‌کردند و بر او طلب مغفرت می‌نمودند، اما چون ابراهیم به خاطر نجات از یک بیماری ختنه کرد، از او به شدّت انتقاد کردند و تبرّی جستند».

۲- ازدواج با غیرمندایی (غیرهم‌کیش) حرام است و باعث خروج از دین مندایی شده و ورود مجدد دیگر غیرممکن می‌شود.

۳- قتل نفس: قتل نفسِ عمدى يكى از بزرگترين گناهان در دين صابئين مندایی است. در گنزا ربا آمده، كسى كه مرتكب قتل نفس می‌شود، اسمش به‌كلى از مندائيت پاك می‌شود و ديگر مندایى بحساب نمی‌آيد.

۴- زنا: زنا نيز يكى از كارهاى حرام و ناروا و مكروهى است كه انجام‌دهندگانِ اين عمل به واسطه رواج دادن فساد در جامعه منفور هستند و مرتكبين اين گناه نيز بخشوده نخواهند شد.

۵- مسكرات: تمام نوشيدنی‌ها و چيزهايى كه مست‌كننده هستند مانند شراب و خمر و غيره كه خوردن و نوشيدنى آنها باعث مستى و از خود بی‌خود شدن می‌شوند حرام هستند، در كتاب گنزا ربا صريحاً بوثه‌هايى در اين رابطه ذكر شده، يكى از اين بوثه‌ها اين‌چنين می‌باشد:

«كُلمَن شايِت هَمرا و ياتِب اِب طَبلا وِزمورى اِخلالى نورا اد ياقدا»

«هر كس كه شراب‌خوارى نموده و خمر بنوشد و به لهو و لعب پرداخته و به جاهاى ناپاك پا بگذارد، در دهانش آتش گداخته خواهند ريخت و سهم جهنم خواهد شد.»

۶- دروغ: دروغ نيز يكى ديگر از كارهاى ناپسندى است كه بشدّت منع شده، در كتاب مقدس سفارش بسیاری شده كه خودتان را هي‌چوقت به كارهايى از قبيل دروغ گفتن، سخن‌چينى، تقلب، نفاق و غيره آلوده نكنيد.

۷- رباخوارى: رباخوارى يكى از اعمالى می‌باشد كه انجام آن منع شده و مجازات شديدى در آن دنيا براى رباخواران در كتب دينى بيان شده است.

۸- ازدواج: بنا بر آيين قوم مندایی ازدواج با خواهر، عمّه، خاله، جدّه، خواهرزاده، زنِ برادر، خواهران ناتنی و خواهران زن تا پيش از مرگ زن، برای مردان حرام است و ازدواج با برادر، دایی، عمو، پدربزرگ، مادربزرگ، برادرزاده و برادر ناتنی برای زنان حرام است. ازدواج با برادر شوهر حتی بعد از مرگ شوهر، حرام و غیرمجاز است. ضمن اينكه به‌طوركلی ازداوج با غیر مندایی (غير هم‌كيش) حرام است.

۹- سِحر و جادو: توصيه‌هاى زيادى در رابطه با ياد نگرفتن و انجام ندادن سِحر و جادو در كتاب مقدس آمده و اين كار بسيار بد و ناروا شمرده شده است، در يكى از بوثه‌ها اينچنين آمده است:

«لَ تيلفُن هَرشى اد سَطانا و سَهدوثا اد كَذبا لَ تيسِهدُن»

«از ياد گرفتن سِحر و فريب شيطان پرهيز نموده و به دروغ شهادت ندهيد.»

۱۰- خوردن گوشت خوك، گراز و تمام حيوانات وحشى و درنده و كلاً همه‌ى حرام گوشت‌ها، حرام است.

۱۱- كارهايى از قبيل فخرفروشى، ظلم، چپاول، تجاوز به حريم ديگران و غيره از اعمال ناپسند هستند.

دعانویسی و جادوگری در شریعت صابئین حرام شمرده می‌شود. به اعتقاد آنها، کسی‌که دعانویسی کند، جایگاهش در آتش جهنم استمنظور از دعانویسی، پرداختن به امور شر و ارتباط با شیطان و ساحران است.

توصيه‌هاى زيادى در رابطه با ياد نگرفتن و انجام ندادن سِحر و جادو در كتاب مقدس منداییان آمده و اين كار، بسيار بد و ناروا شمرده شده است، در يكى از بوثه‌ها اينچنين آمده است:

«لَ تيلفُن هَرشى اد سَطانا و سَهدوثا اد كَذبا لَ تيسِهدُن» یعنی «از ياد گرفتن سِحر و فريب شيطان پرهيز نموده و به دروغ شهادت ندهيد».

صابئین تنها در هنگام اجرای برخی از مناسک چون اعیاد و ازدواج، لباس رسته می‌پوشند، ولی در دیگر موارد، لباس آنان همانند دیگر مردم خوزستان است. آن‌ها مدارس مخصوص ‌به ‌خود ندارند و در مدارس شهر اهواز و دیگر شهرهایی که زندگی می‌کنند، درس می‌خوانند؛ با این توضیح که آن‌ها در اهواز، کلاس‌های آموزش کتاب‌های مقدس، زبان و جز آن را که مخصوص صابئین است، در مندی برگزار می‌کنند.

در میان صبی‌ها، «زِدْقا» به معنی خیرات‌دادن و مشارکت درست در اعمال خداپسندانه است و در دو جهت زبانی و عملی خلاصه می‌شود. انسان با زبان خود می‌تواند دیگران را در جهت انجام کارهای خیر هدایت کند که این نیز نوعی خیرات‌دادن محسوب می‌گردد. «زِدقا» (خیرات) در عمل می‌تواند مواردی چون رفع گرسنگی، پوشاندن افراد عریان و نیازمند را شامل شود.




برگزيده‌اى از تعاليم «گنزا ربّا»، قسمت يمين، بوثه‌ی اندرزها:

بشميهون ادهیّی ربّی (بنام خداوند معظم)

ای بندگانم زنا نکنید، دزدی نکنید، فرزندان مردم را به‌ قتل نرسانید، ریا و دروغ را دوست نداشته باشید، و به حقوق مردم احترام بگذارید.

شیطان را سجده نکنید و بت‌ها و اشکال را پرستش ننمائید.

هر کس که شیطان را پرستش کند به آتش جهنم گرفتار خواهد آمد و تا روز داوری و لحظه‌ی رهایی در آنجا خواهد ماند.

روز داوری آن روزی‌ست که مالکِ اعلای نور اراده نموده، و بر همه‌ی عالمیان داوری خواهد کرد.

در آن روز، روان‌ها بر حسب اعمالشان داوری خواهند شد ...

 

ای کاملین و ای مؤمنان،

به پدر و مادر و برادران بزرگتر خود احترام بگذارید،

فرزندی که به پدر و مادرش احترام نگذارد، در روز داوری گناهکار شمرده خواهد شد.

چیزی را نخواهید که از آن شما نیست، به آن طمع نورزید و اگر برای تصاحب آن ستیزه کنید، گناهکار شمرده خواهید شد، زیرا که همه‌ی نعمت‌ها به اراده خداوند بخشیده شده‌اند ...

اگر به شما شرارتی برسد تحمّل کنید و در ایمانتان استوار باشید،

در مقابلِ هیچ‌کس زانوانتان را خم ننمائید و سرهایتان را به تعظیم فرود نیاورید.

شیطان رجیم را ستایش نکنید،

از کسانی که بت‌ها و تصاویر را می‌پرستند پرهیز نمائید ...

 

ای پاکان و ای مؤمنان

به فقرا کمک کنید و نابینایان را راهنمایی نمائید.

اگر صدقه می‌دهید، در مورد آن صحبتی نکنید.

اگر با دست راست‌تان صدقه می‌دهید به دست چپ خود چیزی نگویید و اگر با دست چپ‌تان صدقه می‌دهید به دست راست خود چیزی ابراز ندارید.              

هرکس که صدقه بدهد و در مورد آن صحبت كند، آن صدقه در بارگاه الهی به‌حساب نمی‌آید و این فرد عاقبت بدی خواهد داشت.

 

ای برگزیدگانم!

اگر گرسنه‌ای را دیدید به او غذا دهید، اگر تشنه‌ای را دیدید سیرابش کنید و اگر برهنه‌ای را دیدید به او لباس بپوشانید، 

زیرا هرکس نیکی کند و خیرات دهد، پاداش بزرگی خواهد گرفت، و هرکس به تن برهنه‌ای لباس بپوشاند، با جامه‌ی نورانی پوشانده خواهد شد، و هرکس گرفتاری را نجات دهد، فرستادگان خدا به استقبالش خواهند رفت.

 

اى برگزيدگانم و اى كسانى‌كه ايمان آورده‌اید!

روزه‌ی بزرگ بگیرید که آن روزه‌ی خوراکی و آشامیدنیِ این عالم نیست، بلکه روزه‌ی دل و عقل و وجدان است.

چشمانتان از نگاه ناپاک روزه بگیرند.

گوش‌هایتان از شنیدن بدی و گوش کردن در پشت درب‌ها روزه بگیرند.

دهان‌هایتان از گفتن دروغ روزه بگیرند و فتنه و ریا را هیچ‌گاه نپسندید.

قلب‌هایتان از اندیشه‌های بد روزه بگیرند و حسد و کینه و نفاق در آن‌ها نباشد.

دست‌هایتان از ارتکاب قتل و دزدی روزه بگیرند.

بدن‌هایتان از معاشرت با همسر فرد دیگری روزه بگیرند.

زانوانتان از سجده کردن در مقابل شیطان و بت‌های دروغین روزه بگیرند.

پاهایتان از رفتن به سوی چیزی که از آنِ شما نیست روزه بگیرند.

روزه‌ی بزرگ این است و تا روزی که روانتان از جسم خارج شود، آنرا ترک ننماید.

هر کس که گناه کند و توبه نماید و دیگر مرتکب گناهی نشود، بخشش خداوند شامل حال او خواهد شد، زیرا که پروردگار، مالک اعلای نور، بخشنده، مهربان و توبه‌پذیر است.

 

اى برگزيدگانم و اى كسانى‌كه ايمان آورده‌اید!

به پادشاهان و سلطه‌گران و زورگویانِ این عالم اعتماد ننمایید.

نه به آن‌ها اعتماد کنید، و نه به اسلحه و سپاهیانشان، و نه به طلا و نقره‌ای  که جمع آورده‌اند،

زیرا که این چیزها سبب همه‌ی بلاها هستند.

روزی ‌می‌رسد که آن‌ها همه‌ی این چیزها را در عالم ترک می‌کنند و به آتش جهنم فرو می‌روند،

در آنجا با دست‌هایشان زغال‌های افروخته را می‌گیرند و با دهانشان بر آتش آنها می‌دمند.

قدرت و حاکمیت آن‌ها سرانجام روزی به پایان می‌رسد و غرورشان از بین خواهد رفت.

ثروت و دارایی‌هایشان به آن‌ها کمکی نخواهد کرد و نجاتشان نخواهد داد.

ای همه‌ی کسانی که ندای خداوند را می‌شنوید،

در هنگام نشستن و برخاستن، عزیمت نمودن و بازگشتن، غذا خوردن و آشامیدن، استراحت و یا کار کردن، نام مالک اعلای نور را ذکر کنید و او را ستایش نمائید.


ای مردانی که برای خویش همسر می‌گزینید،

همسر خود را از میانِ مردمِ خودتان انتخاب کنید و آن‌ها را دوست بدارید، و همچون چشم برای پا مواظب همدیگر باشید.

اگر یکدیگر را دوست داشته باشید و از همدیگر حمایت کنید، از دریای بزرگ سوف عبور خواهید کرد.

 

ای برگزیدگانم!

به آنچه که به شما دستور دادم گوش فرا دهید و عمل کنید.

اگر گوش ندهید، و یا گوش دهید و عمل نکنید، به ظلمتی که اشرار در آن هستند خواهید رفت. مکانی که در آنجا برای همیشه ساکن خواهید بود، و مقیمانِ آن هیچ‌گاه به عالم نور راه نخواهند یافت.

برادریِ خونی باطل می‌شود، اما برادریِ حقیقی پابرجا می‌ماند.

ای برادران حقیقی، بر ایمان و محبتتان به یکدیگر استوار و پابرجا بمانید.

نام مالک اعلای نور در اندیشه‌تان قرار گرفته، و با آب حیات نشان شدید. آن نشانی که با آن، به مکان نور صعود خواهید نمود.

خوشا به حال کسی که گوش فرا داد و به عهدش وفادار ماند، و وای بر کسی که در خواب غفلت ماند.

 

ای برگزیدگانم!

هیچ‌گاه تکبّر نکنید و با طلا و نقره‌ای که دارید حماقت ننمائید، زیرا نام شخصِ متکبّر از عالم نور محو خواهد شد.

 

اى برگزيدگانم و اى كسانى كه ايمان آورده‌اید،

برای کسی که فوت کرده است، گریه نکنید و عزا نگیرید و براى او نان تشریفاتى جمع‌آوری ننموده و نخورید.

هرکس که بر مُرده گریه کند سبب می‌شود که در راهِ روانِ شخصِ درگذشته، سیلاب‌های آب، جاری گردند، و آن‌کس که جامه‌اش را در عزای مُرده بِدَرد، در لباسِ فردِ فوت شده، سبب نقص خواهد شد، و هرکس که در این اندوه موی سر خود را بکَنَد، سبب خواهد شد که روان متوفی را در کوه تاریک اسیر نمایند.

ای فقرا و مسکینان و ای کسانی‌که ترس داريد، بروید به‌حال خودتان گریه کنید، زیرا تا زمانی‌که در این دنیا هستید بر گناهانتان افزوده می‌شود.

برای روان‌های افرادی که دار فانی را وداع گفته‌اند شیون و زاری نکنید، زیرا از غم و اندوه، ارواح شِریر بوجود می‌آیند و در مطرثاها (طبقات هفتگانه) نِشمتا (روان) را خواهند ترساند. اگر آن‌ها را دوست می‌دارید، برایشان طلب آمرزش نمائید. برای آن‌ها دعا و نیایش کنید و کتاب‌های مقدس دینی بخوانید. برایشان مسقتا انجام دهید تا رحمت خداوندِ بزرگ شامل حال آنان شود، چرا که در این حالت، درخشش در پیش رویشان، و نور در پشت سرشان قرار خواهد گرفت. فرستادگان خدا در سمت راست و ملائک نور در سمت چپِ آن‌ها جای خواهند یافت تا آن‌ها از مطرثاها و از دیگ‌های جوشان، نجات یابند.

به مردم بیاموزید که قلب‌هایشان هراسان نشود. سخنان آرام و دعاهایی که از مکان نور برایتان آورده‌ام را به سمع آنان برسانید تا شهادت (گواهی) دهند و اطمینان یابند.

خوشا به‌حال کسی که گوش فرا دهد و ایمان بیاورد زیرا او پیروزمندانه به مکان نور راه خواهد یافت.

 

اى برگزيدگانم و اى كسانى‌كه ايمان آورده‌اید!

به مردم فقیر و تهیدست و آزاردیده، نان و آب و مسکن بدهید. با انصاف باشید و همدیگر را دوست بدارید ...

از شریک خود سرقت نکنید، و دوستانتان را فریب ندهید. هرکس که از شریک یا دوست خود سرقت کند، چشمانش نور را نخواهند دید.

اگر دست عهد (اید کُشطا) می‌دهید، دست راست را به یکدیگر  بدهید و هیچ‌گاه عهدتان را نشکید، زیرا که اُثراها و ملائک نور، به همدیگر وحدت و راستی می‌بخشند.

با معلمین خود مهربان و متواضع باشید و با ایشان با تکبّر برخورد نکنید، زیرا که آنان درستکاری و دانش حقیقی را به شما می‌آموزند.

به سوی فال‌گیران و طالع‌بینانِ دروغگو نروید، زیرا که اینان سکونتگاهشان در تاریکی است.

قسم دروغ نخورید و اگر سوگندی یاد کردید، به آن وفادار بماند. از رباخواری بپرهیزید ...

 

ای برگزیدگانم!

زنا نکنید و عمل زشت انجام ندهید. دل‌هایتان را به اعمال و وسوسه‌های شیطانی گرفتار ننمائید، زیرا  نادان و گمراه خواهید شد.

همواره مجهز و مواظب باشید، و آزار این عالم را تحمل کنید و استوار بمانید. از یکدیگر حمایت کنید تا وقتی که اجلتان فرا رسد.

خشم نگیرید و هیجان‌زده نشوید، زیرا خشم و غضب مملو از وسوسه‌های شیطانی هستند و با دعا و نیایش و ایمان بر آن‌ها چیره گردید.

اگر شخص خوبی را دیدید که داناست، به او نزدیک شوید و از حکمتش یاد بگیرید. اگر شخص شروری را دیدید که بدآموزی می‌کند، از او دوری جوئید و از حکمتش نیاموزید، و اعمالش را سرمشق قرار ندهید و براهش نروید.

 

ای مؤمنان و ای کاملین،

هر آنچه که برایتان خوب است برای دوستانتان نیز بخواهید و هر آنچه که برایتان ناخوشایند می باشد، برای آن‌ها نیز آرزو نکنید.

کارهای نیک انجام دهید و توشه‌ای برای راهتان گردآوری کنید. ببینید و بشنوید و ایمان آورید و سخنان پروردگار را بپذیرید ...

با دست‌هایتان زِدقا و طَبوثا (خیرات و نیکی) انجام دهید، و به آنچه که خواست خداوند است، نه به آنچه که خواست شیطان است، عمل کنید.

به زیبایی پیکرها اعتماد نکنید و متحیر نشوید، زیرا این زیبایی‌ها بطور ناگهانی تباه می‌شوند.

مالک اعلای نور را دعا و ستایش کنید تا گناهان و معصیت‌های شما بخشوده شوند.

هرگز شیطان و بت‌های دروغینِ این عالم را عبادت نکنید، زیرا هر چیزی که متولد می‌شود، سرانجام روزی می‌میرد، و هر آنچه که با دست‌ها ساخته می‌شود، سرانجام روزی تباه می‌گردد.

آری روزی، همه این عالم به انتها می‌رسد و الوهیت آن باطل می‌گردد.

پس به آن اعتماد نکنید، زیرا كه از آن شما نیست.

 

اى مؤمنان و اى كاملين؛

عصای دست شما در روز حساب، اعمال نیکی است که در این عالم انجام داده‌اید. این اعمال هستند که تکیه‌گاه شما خواهند شد.

ای برگزیدگانم! به دستوراتی که خداوند به شما فرموده است، بی‌حرمتی ننمائید، و با انصاف، مطیع و فروتن باشید، زیرا که این صفات از طبیعت نور هستند.

بخشنده، شفیق، مهربان و بامحبت باشید، زیرا که این صفات، از خصلت‌های نور هستند.

ای مردانى كه همسر اختيار می‌كنيد، و اى زنانى كه همسر می‌شويد، انتخاب كنيد، ازدواج نمائید و صاحب فرزندان شويد، زيرا كه ازدواج، شما را از اعمال زشت باز داشته و از بيمارى دور نگه می‌دارد.

ای زنانی که برای مردان همسر می‌شوید، از زنا و دزدی برحذر باشید ...

از جادو بپرهیزید، که این از اعمال شیطان است.

همسری که صداقت دارد، محبت واقعی به همسرش خواهد داشت. تا پایان عمر از همسرتان جدا نشوید.

کسی‌که همسرش را که عیب و نقصی ندارد، فریب دهد، و شهوت‌رانی کند، مورد قضاوت قرار خواهد گرفت.

فرزندانتان را خوب تربيت کنید تا شايسته شوند. به آن‌ها دانش بیاموزید و آنان‌را به راه راست هدايت نمائید تا با ايمان شوند.

آن‌کس که فرزندانش را درست تربیت نکند و آن‌ها را راهنمایی ننماید، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، و آنکس که در تربیت فرزندانش بکوشد ولی فرزندان او تربیت درست را نیاموزند، خود آن‌ها مقصر شمرده خواهند شد.

هیچ‌گاه فرد معلول را تمسخر ننمائید و شخص آسیب‌دیده استهزاء نکنید، زیرا بدن‌ها به درد و نقص گرفتار می‌شوند، اما روان‌ها با اعمال زشتی که مرتکب می‌شوند، خوار و زبون مى‌گردند

 

اى برگزیدگانم و ای مؤمنان،

برایتان باز می‌گویم که سیارات هفت‌گانه و ستارگان را پرستش نکنید، خورشید و ماه را پرستش نکنید و به ستایش آن‌ها گمراه نشوید، زیرا به دستور حیّ بزرگ، بر جای خود قرار گرفتند و منوّر شدند تا تاریکی این عالم را روشن نمایند. به اراده‌ی او همه‌ی آنها به ظلمت خواهند رفت.

هرگز به آن‌هایی که به آدونای سجده می‌کنند و سخن اول (گنزا ربّا) را تحریف نموده و برای خود کتاب نوشتند، ملحق نشوید. ختنه نکنید، و به راه آن‌هایی که به قول خود عمل نمی‌کنند نروید.

مردمان بسیاری پیرو آن‌ها خواهند شد و پیامبران دروغین نیز از میان آن‌ها ظاهر می‌گردند که حکمت را از دل مردم می‌ربایند و خود را «اله» می‌خوانند، بدعت گذاری می‌کنند و کتاب‌های دروغین می‌نویسند و فتنه و دروغ را بین مردم رواج می‌دهند.

من فرستاده‌ی اول هستم و به همه ناصورائیان می‌گویم كه آگاه باشید و به سخنان دروغین آن‌ها گوش فرا ندهید و از ستایش حیّ بزرگ منحرف نشوید. آنها بر علیه همدیگر دروغ می‌گویند و حاکمی در مورد حاکم دیگر و پیامبری درباره پیامبر دیگر سخن خلاف بر زبان می‌راند.

با فرزندان مردم دوست می‌شوند و با طلا و نقره، آواز و شادی، و پیکره‌های گِل و چوب آن‌ها را از راه راست منحرف می‌کنند.

بعضی از آن‌ها با خنجر و شمشیر، و نیزه و چماق، و جنگ و نزاع و وحشت بر مردم تسلط پیدا می‌کنند، و با بی‌عدالتی و بی‌رحمی بر مردمان امر می‌کنند و آنان را برده می‌سازند.

بعضی از آن‌ها با تملّق، حیله و نیرنگ فرزندان آدم را گمراه می‌کنند. نام خدا را بر زبان می‌آورند امّا دروغ می‌گویند. اینان ادعا می‌کنند که گفتارشان دستور و کتاب خداوند معظم است، اما دستورات الهی را زیر پا می‌گذراند.

من فرستاده‌ی پاک حیّ بزرگ هستم و به شما می‌گویم که به ندای پیامبران دروغین گوش ندهید، زیرا اینان تنها به دروغ تظاهر می‌کنند که همانند سه اُثرای (فرشته) فرستاده شده به این عالم هستند. درخشش و جامه آن‌ها حقیقی نیست...

 

ای برگزیدگانم و ای مؤمنان!

لباس سفید بر تن کنید و خود را با ردای سفید بپوشانید زیرا که به نور می‌ماند. همچون اِکلیل زیبا، بر سرِ خود دستار سفید بگذارید.

همچون اُثراها که هِمیانِه آب زنده بدور کمر خویش بسته‌اند، شما نیز هِمیانِه ببندید ...


ای مؤمنان و ای نیکوکاران!

هرگز چیزی را که نمی‌دانید ادعا نکنید، و وحی و آنچه که برایتان آشکار نیست را ذکر ننمائید، زیرا تنها خداوند بزرگ و متعال است که به همه چیز آگاه است. اوست که بر همه چیز دانا است.

با سلاحی که از آهن نیست، خود را  مجهز کنید. سلاحتان، علم ناصیروثا و کلام راستین عالم نور  باشد ...

همچنانکه چشمانتان (نیکی‌ها را) می‌بینند و دهانتان (به نیکی) سخن می‌گوید و گوش‌هایتان (سخن نیک را) می‌شنوند، با دست‌هایتان نیز اعمال نیک و شایسته انجام دهید. همچون گیاه بدی نباشید که آب می‌نوشند اما به صاحبش ثمر خوبی نمی‌دهد.

هیّی زکن (خداوند پیروز است)


اعیاد و مناسبت‌های صابئین مندایی

در میان صابئین مندایی، بعد از تعمید، اعیاد از مهم‌ترین مناسک به شمار می‌روند.

در زبان مندایی عید را «دِهوا» می‌گویند و عید مبارکی را «دِهو طاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود. برای جواب هر کدام: «دِهو طاو خود شاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو خود شاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو خود شاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود. 


منداییان چهار عید مقدس دارند که به ترتیب عبارتند از:

۱- دِهوا اِد پروانایا (آغازِ خلقتِ فرشتگان مقرب توسط خداوند ازلی، پنجه مقدس؛ بین ماه‌های شُمبُلتا و قینا؛ اولین عید منداییان؛ اواخر اسفندماه شمسی).

دِهوا = عید

اِد = حرف ربط (کلمه‌ای را به کلمه دیگر ربط دادن)

پروانایا = خارج شدن از حالت مادی و وارد شدن به حالت معنوی

۲- دِهوا اِد دیمانا (میلاد حضرت یحیی، عید فرشته، عید تعمید اطفال و سالروز آموختن تعمید به حضرت آدم توسط فرشتگان؛ یکم ماه هطیا؛ دومین عید منداییان؛ اواخر اردیبهشت‌ماه شمسی).

۳- دِهوا ربّا/ نوروز ربّا (سالروز میلاد و هبوط حضرت آدم، عید بزرگ، یکم ماه دولا؛ سومین عید منداییان؛ اواخر تیرماه شمسی).

۴- دِهوا حنینا/ دِهوا اِد طرما/ عید طرما (عید شکوفایی و تکوین زمین، عید کوچک، روزِ اتمامِ مأموریتِ فرشته هیبل زیوا جهت آماده و مهیا نمودن زمین برای زندگی آدم و حوا و نسل بشریت؛ ۱۸ ماه تورا؛ چهارمین عید منداییان؛ اواخرِ دهه‌ی اولِ آبان‌ماه شمسی). این عید به روز «ملکا هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) معروف است و هفده روز بعد از عید فِل می‌باشد.

 

به غیر از چهار عید مهم ذکر شده در فوق، منداییان چهار مناسبت دیگر نیز دارند، که عبارتند از:

کَنشی و زَهلی (روز پایان سالِ مندایی، سی‌اُم ماه گدیا) که با آداب خاصی همراه است.

عید شیشیان (دِهوا زوطا) که «نوروز کوچک» نامیده می‌شود و در روزهای ششم و هفتم از ماهِ دولا واقع شده است.

جشنِ فِل به مناسبت روزِ آغاز مأموریت فرشتگان مقرب خداوند جهت آماده نمودن زمین برای زندگی آدم و حوا و نسل بشر. برابر با یکم ماه تورا.

عاشوریه یا ابوالهریس به مناسبت پایان طوفان نوح و یادبود غرق‌شدگان آن. برابر با یکم ماه سرطانا.

 

منداییان در طول سال، هشت روزِ پاک و متبرک دارند که عبارتند از:

- پنج روز ایام پرونایی (پنجه مقدس - بین دو ماه شُمبُلتا و قینا یعنی ماه‌های ششم و هفتم مندایی واقع شده است)؛

- روز کَنشوزَهلی (پاک کردن و منور نمودن - آخرین روز سالِ مندایی؛ سی‌اُم ماه گدیا)؛

- روز دِهوا اِد طِرما «دِهوا حُنینا» (عید کوچک، هجدهم ماه تورا - روز تکمیل و آماده نمودن دنیای خاکی جهت نزول آدم گورا قدمایی [حضرت آدم اولین بشرِ مخلوق خداوند])؛

- روز دِهوا اِد مانا/ دِهوا دیما/ دِهوا دیمانا (یکم ماه هطیا؛ سالروز میلاد حضرت یحیی؛ سالروز آموختن تعمید به حضرت آدم توسط فرشتگان).

بر همه‌ی منداییان واجب است که احترام و قداست این هشت روز را حفظ نمایند.

 

دِهوا اِد پروانایی یا پنجه مقدس

در کتاب مقدس منداییان آمده است:

«همشا یومی اِد پروانایی یوما اِد بنیانا» یعنی «پنج روز پروانایی روزهای ساختن هستند».

پنجه مقدس، یکی از اعیاد صابئین مندایی است که در زبان مندایی به آن پنجه‌ پروانایی (هَمشا یومی اِد پروانایی) یا طَنْجا می‌گویند. این ایام مقدس به نام‌های عید بنجه، عید بنیه، ایام پرونایی یا دِهوا اِد پرونایی نیز نامیده می‌شوند. و در واقع تکمیل‌کننده‌ی ۵ روز کسریِ سالِ منداییان است. پنج روز عيد پروانایی بین دو ماه شُمبُلتا و قینای مندایی یعنی ماه‌های ششم و هفتم قرار دارند (از روز بعد از سی‌اُم ماه شُمبُلتا شروع شده و تا روز قبل از یکم ماه قینا ادامه دارند) که به دلیل قداست والای آن‌ها، این ایام جزء روزهای نور به حساب می‌آیند و جایگاهی در شمارش ۱۲ ماه سال ندارند. به عبارتی، این روزها در جمع ايام سال بشمار مى‌آيند ولى در جمع روزهاى ماه شمرده نمی‌شوند زیرا معتقدند این روزها مربوط به این عالم نیستند و در واقع متعلق به عالم‌های نور می‌باشند. بر هر مندایی واجب است که احترام و قداست این روزها را حفظ کند. (سال منداییان از ۳۶۵ روزِ تمام تشکیل شده که شامل ۱۲ ماهِ سی روزی بعلاوه پنج روز پنجه پروانایی می‌باشد. ماه‌های تقویم مندایی به‌ترتیب عبارتند از: آمبرا - تورا - صلمی - سرطانا - اَریا - شُمبُلتا - قینا - ارقوآ - هطیا - گدیا - دولا - نونا؛ این ترتیب ماه‌ها با ترتیبِ شمارشِ ماه‌ها در تقویم مندایی با مبدأ هبوط حضرت آدم و میلاد حضرت یحیی فرق دارند).

در کتاب مقدس منداییان «گنزا ربا» و در دیونان‌ها درباره پنجه‌ی مقدس چنین آمده است: «ابتدا فقط خداوند بود و هیچ نبود. خداوند خواست خلقت را آغاز نماید». لذا منداییان شروعِ خلقتِ خداوند را در این ایام می‌دانند. بر همین اساس آن‌ها معتقدند، «هيّى ربّى قدمایى» (خداوند متعال) وقتى انديشه نمود كه خلقت را آغاز نماید، شروع خلقت در اين پنج روزِ والاى پروانايى بوده است، یعنی اولین خلقت خداوند که فرشتگان طراز اول بودند، در این ایام واقع شده است که همین امر سبب برکت و پُرباری این روزهاست. از این فرشتگانِ «آلما دِنهورا» (عالم‌های نور) می‌توان: مَلکا «مارا اِد رَبوثا اِلیِثا»، مَلکا «یوشامِن دَخیا بَر نیصِبتُن»، مَلکا «مندادهیّی بَر نیصِبتُن»، مَلکا «اواثر ربّا» و مَلکا «شیشلام ربّا» را نام برد. از بین آن‌ها، «ملکا مندادهیّی» که فرشتگان بی‌شماری به فرمان اویند، رابط میان خداوند و حضرت آدم «اَسوثا و زَکوثا نِهویلی» (سلام و درود خداوند بر او باد) است. خداوند به همه‌ی این فرشته‌ها لقب «مارا اِد رَبوثا» می‌دهد. این لقب به معنی صاحب عظمت است؛ ولی همانا صاحب عظمت بزرگ و اصلی خداوند است. هر روزِ از این پنج شبانه‌روز (پنجه مقدس) به ترتیب به نام‌های این فرشتگان نامگذاری شده‌اند.

بعد از خلق فرشتگان در این پنج روز، تداوم خلقت به دستور خداوند و با كلام ايشان ادامه يافت و همه چيز با كلامش ايجاد شد، تا اينكه كائنات و دنياهاى نور «آلما دِنهورا» و دنياهاى میانی «مطراثا/ مطرثاها» (طبقات هفتگانه)، میانِ «اَرا اِد تيبِل» (دنياى خاكى) و «آلما اِد اواثر» (دنيای تعيين ثواب و گناهِ روان‌ها) و همچنين «آلما دِهشوخا» (عوالم ظلمت/ دنیاهای تحتانی) بوجود آمدند، به همين علت پنج روز «بنیه» جايگاه خاص و مقدسى در ميان روزها دارند. تمام اوقات این پنج شانه‌روز نزد منداییان، هنگام سپیده دم معنوی است. به عبارتی، تمام ساعات این پنج شبانه‌روز (۱۲۰ ساعت)، حکم روز را دارند و ظلمت و شب در آنها نیست؛ به عبارتی، این ایام همیشه صبح و آغاز روز شمرده می‌شوند. و اگر شخص مندايى بخواهد در طی ایام پروانایی رَهمی انجام دهد (رشامه و براخه کند) باید هر سه وعده،‌ بوثه‌های مربوط به براخه‌ی‌ صبح (نماز صبح) را بخواند؛ حتى اگر شب باشد. این ایام چنان الهی هستند که می‌توان مراسم دینی را شب‌ها نیز انجام داد، حال آنکه در بقیه روزها، مراسم مذهبی نظیر تعمید، ذبح، مسقتا، ازدواج، طراسه اشولیا (روحانی شدن اشولیا) و ... باید حتماً در روشنایی روز انجام شوند. به علت قداست این ایام، حتی اگر ایام «امبطل سنگین» در این روزها واقع شوند، امبطل به حساب نمی‌آیند.

منداییان در این ایام که از ایام نورانی و معنوی به شمار می‌آیند، از برخی کارها و اَعمال نظیر آرایش‌کردن، کوتاه‌کردنِ ناخن و جز آن اجتناب می‌کنند، اما از نظافت و پاکیزگی غافل نمی‌شـوند. هم‌بستر‌شدن با زنان و تراشیدن ریش از اعمالی‌اند که در ایام پنجه حرام شمرده شده‌اند. از طرف دیگر، استفاده از بوی خوش در این ایام پنجه سفارش شده است؛ غسل‌کردن، مطالعه‌ی متون دینی و رهاکردن خود از متعلقات جهان مادی از دیگر اعمالی‌اند که نسبت به انجام آن‌ها در ایام پنجه اهتمام نشان داده شده است. از آنجا که همه‌ این ۱۲۰ ساعت حکم روز را دارند لذا موقع سلام كردن در اين پنج شبانه‌روز، هر موقع باشد، شخص می‌گويد: «صباح طاو اِلاوَخ» برای مذكر و «صباح طاو اِلاوِخ» براى مؤنث يعنى: صبح نيكو بر تو باد، و در جواب می‌شنود: «صباح طاو خود شاو اِلاوَخ» براى مذكر و «صباح طاو خود شاو اِلاوِخ» براى مؤنث يعنی: صبح نيكوترى بر تو باد. براى حالت جمع می‌گويند: «صباح طاو اِلاوخُن» و جواب آن «صباح طاو خودشاو اِلاوخُن».

در ایام پروانایی بر هر مندایی واجب است هر روز صبح در آب رودخانه طُماشه (غسل تعمید) نماید. بهتر است هر فرد مندایی در این روزها تعمید شود (مثل سایر اعیاد). تعمید با رسته‌ی نو در این ایام ثوابش معادل پنجاه تعميد شمرده می‌شود و با رسته‌ی استفاده شده یک تعمید محسوب می‌شود.

تمام خورد و خوراک و آشامیدنی این ایام باید با آب رودخانه تهیه شود.

منداییان باور دارند که تعمیدِ ظروف در آب جاری سبب ایجاد نوعی برکت و فزونی معنوی در زندگی‌شان خواهد شد لذا در این ایام، ظروف کوچک و بزرگی که در طول سال مورد استفاده خورد و خوراک قرار می‌گیرند را با آب رودخانه طماشه کرده؛ ظرف‌های مسی را سفید (رویگری) می‌کنند و ظروف شیشه‌ای و استیل را بعد از اینکه به‌خوبی شستند، در آب تعمید می‌دهند؛ اگر ظروف از جنس آلومینیم و روی باشند، بعد از شستن، آنها را با شعله‌ی آتش ضدعفونی می‌کنند و بعد در آب جاری تعمید می‌دهند. بهتر است ظروف دُخرانی، تعمید شده باشند و فقط مخصوص دُخرانی بمانند. واجب است در تمام پنج روزِ پنجه، بخصوص روز آخر، مراسم «دُخرانی» به یاد متوفیان انجام شود.

ایام پروانایی معروف به «روزهای دُخرانی» هستند. منداییان مراسم «لوفانى و دُخرانی» را به ياد مُردگان خود انجام می‌دهند. «لوفانی و دخرانی» به معنای تجمع و پیوستن و یادنمودن و درخواست آمرزش و بخشایش گناهان و آمرزیدن نشمتا (روان) و روح متوفی از خداوند متعال است. در دیونان (طومار) «الف اتر سر شیالا» (یک‌هزار و دوازده سؤال) خداوند روز آخر پنجه‌ی مقدس را «روز دُخرانی» نام نهاد و این روز را به «ملکا هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) اختصاص داد.

 

در ایام پنجه دو مراسم بسیار مهم انجام می‌شود که در باقی روزهای سال، انجامشان مقدور نیست. این دو مراسم که صرفاً توسط علمای روحانی و مساعدین ایشان باید انجام شوند عبارتند از: مراسمِ «تراسا اِد بمندا» یا «تراسه‌ی اشخِنْتا» (مندی - مکان مقدس)، مراسم تقديس و تبرك مندى (عبادتگاه) و دیگری مراسم «اِهاوا اِد مانی» یا «قماشی دادن» برای مُردگان و درگذشتگان.

 

معمولاً در ایام پنجه، روحانیت، دو روز اول را به تعمید همدیگر و «طراسه‌ی اشخنتا» می‌پردازند و در روزهای سوم، چهارم و پنجم، مراسم «تعمید» و «قماشی» صورت می‌گیرد.

در روز اول پنجه توسط علمای روحانی (ترمیداها و گنزوراها) مراسم رَهمی انجام می‌شود. مراسم رهمی در روزهای پنجه شامل برپایی درفش یا درفش‌ها و گذاشتن «كينثا» (تريانای مخصوص اعیاد که درفش به همراه آن نصب می‌شود) می‌باشد. مرحله‌ی بعد، تعمید تمام افرادی است که با هم در مراسم تقدیس مندی فعالیت و همکاری می‌کنند (علمای روحانی و اشکنداها) که معمولاً نصف روز به طول می‌انجامد. ترمیداها و گنزوراها که در حال حاضر «اترین داری» هستند با یک تعمید دیگر «اتلاثاداری» می‌شوند. اشکنداها دو بار تعمید می‌شوند تا مانند علمای روحانی «اتلاثاداری» شوند. اگر اشكندایی از خوراک معمولی مصرف ننماید یعنی مثل ترمیداها و گنزوراها بخورد و بیاشامد فقط یک‌بار تعمید نیاز دارد تا «اتلاثاداری» شود. مرحله‌ی سوم «تراسه‌ی مشکنا یا اشخنتا» (مراسم تقدیس کردن مندی) است که فقط در ایام پروانایی انجام می‌گیرد و معمولاً از روز دوم شروع می‌شود. پس از پاک کردن و مرتب نمودن بیرون و داخل اشخنتا معمولا دو نفر از روحانیان و اشکنداها وارد آب شده، طماشه کرده، کم‌کم و به ترتیب میصراهای (حدود) اطراف اشخنتا، سپس جلو و داخل اشخنتا را طماشه می‌کنند. پس از آن شروع به طماشه کردن كليه وسایلی که برای مراسم تقدیس مندی مورد نیاز است و دو بار تعمید شده‌اند از جمله وسایل فلزی و شیشه‌ای و دستور دینی تراسه‌ی مندی که بر روی ۶۷ لوح فلزی از جنس آلومینیمِ خشک نوشته شده است را طماشه می‌کنند. تهیه آرد و روغن کنجد مقدس و ذبح یک گوسفند از جمله مهم‌ترین مراسمی است که در روز اول انجام می‌گیرد پس از آماده‌سازی کلیه مایحتاج توسط اشکنداها و علمای روحانی، روز بعد یعنی روز دوم، ترمیداها رهمی انجام می‌دهند. یک کبوتر اصیل و یک دسته آس (یاس - مورد بودار) که توسط اشکندا به روش مخصوص طماشه و تحویل گنزورا داده می‌شوند تا کنار درب اشخنتا ذبح گردد. از آن به بعد خواندن بوثه‌ها از روی لوح‌های فلزی «تراسه‌ی مندی» آغاز می‌گردد. در پایانِ مراسمِ تراسه‌ی اشخنتا، مراسم «زِدقا اِبریخا» به نام اولین کسانی که تراسه‌ی مندی را انجام داده‌اند، برگزار می‌شود (این مراسم را بنام «يهیی بهرم بَر مامانی» انجام میدهند).

از دیگر مراسمی که علمای روحانی فقط در ایام پنجه می‌توانند انجام دهند، مراسم «اهاوا اِد مانی» یا همان «قماشی دادن» می‌باشد و در رابطه با متوفيانى است كه قبل از اينكه آن‌ها را طماشه (غسل) كنند و لباس «قماشى» (لباس آخرت) را بر تن آن‌ها بپوشانند، فوت می‌نمايند. به‌طور معمول، صابئین مندایی فردِ در حال احتضار را با آداب و شرایط خاصی آماده‌ی رفتن به دیار باقی می‌کنند. اطرافیانِ فرد محتضر وقتی‌که به مرگ او یقین حاصل می‌کنند، او را با مقداری آب غسل می‌دهند و سپس کفن را که همان رسته است، بر وی می‌پوشانند و بعد مراحل انتقال او به گورستان را انجام می‌دهند؛ اما اگر کسی به‌صورت ناگهانی، در اثر تصادف و یا حادثه‌ای، از دنیا برود و امکان غسل و کفن با شرایط گفته‌شده نباشد، روحانیون مندایی در ایام پنجه به یاد او مراسمی را برپا می‌کنند که به آن «قُماشی‌دادن» می‌گویند. به عبارتی دیگر، قماشی برای فوت‌شدگانی انجام می‌شود که قبل از فوت، قماشی به آن‌ها پوشانده نشده و ۴۵ روز از فوت آنها گذشته است. البته اگر کسی در لباس سیاه فوت شده باشد پس از ۳۶۰ روز از فوتش می‌توان مراسم «اهاوا اِد مانی» را برایش انجام داد. در اين مراسم روحانيان با «ملواشه»ی (نام دينى هر فرد مندایی) متوفیان، مراسم «اهاوا اِد مانى» را انجام می‌دهند تا مراسمشان تكميل گردد.

 

صابئین مندایی پنج روز پیش از فرارسیدن عید پنجه (یعنی روزهای ۲۶ تا ۳۰ از ماهِ منداییِ شُمبُلتا)، مبادرت به روزه‌داری می‌کنند که آن را روزه‌ی کامل (امبطل سنگین) می‌نامند و در طی آن از خوردن گوشت، ماهی، تخم‌مرغ و تمام خوراکی‌هایی که به نوعی از این مواد استفاده شده، بايد پرهيز كنند و خوردن آن‌ها برای هر فرد مندایی در سرتاسر دنیا جایز نیست.








بطور خلاصه احکام روزهای پروانایی را می‌توان بصورت زیر فهرست کرد:

۱- بر هر مندایی واجب است هر روز صبح در آب رودخانه طماشه نماید.

۲- تمام خورد و خوراک و آشامیدنی باید در این ایام از آب رودخانه تهیه شوند.

۳- تمام ظروف کوچک و بزرگ که مورد استفاده خورد و خوراک قرار می‌گیرند با آب رودخانه طماشه گردند، اما ظروف دخرانی بهتر است تعمید شده باشند و فقط مخصوص دخرانی بمانند.

۴- واجب است در تمام پنج روز پنجه به خصوص روز آخر «مراسم دخرانی» به یاد متوفیان انجام شود.

۵- انجام مراسم رشامه و براخه واجب است و بهتر است دعاهای مستحب و يومیه نیز خوانده شوند. در هنگام براخه فقط بوثه‌های صبح خوانده می‌شود.

۶- کسب و کار، مسافرت و کارهای متفرقه و غیرضروری حتی‌الامکان در این ایام انجام نشود.

۷- روز اول پروانایی تمام علمای روحانی و اشکنداها تعمید می‌شوند، ولی اشکنداهای دستیار علمای روحانی دو بار تعمید می‌گردند.

۸- انجام مراسم «اهاوا مانی» (قماشی برای فوت‌شدگانی که قبل از فوت، قماشی یا لباس آخرت به آن‌ها پوشانده نشده و ۴۵ روز از فوت آن‌ها گذشته است) در این ایام انجام می‌گیرد. و چنانچه کسی با لباس سیاه فوت شده باشد، پس از ۳۶۰ روز از فوتش می‌توان مراسم «اهاوا مانی» را برایش انجام داد.

۹- با توجه به اینکه تمام ساعات پروانایی روز محسوب می‌شوند، همه‌ی مراسم را در هر ساعتی می‌توان انجام داد (۱۲۰ ساعت).

۱۰- ظروفی که برای اعیاد استفاده می‌شوند (مسی، آلومینیم، استیل شیشه‌ای یا بلور سفید) بدون هیچ رنگی می‌باشند.

 

احكام ایام پروانايى

رَشامه و بَراخه را در ايام پنجه چگونه انجام مىدهند؟ رشامه كردن فرقى ندارد اما فقط بوثههاى مربوط به صبح را در براخه مىخوانند.

 

در ايام بنجه چند بار مى‌توان رشامه و براخه كرد؟ حداقل سه‌بار اما بيشتر هم مىتوان انجام داد.

آيا ساعت خاصى جهت رشامه و براخه در ايام بنجه هست؟ در هر ساعت مىتوان رشامه و براخه صبح را انجام داد حتى شب.

 

آيا مىتوان در ايام بنجه لباس‌هاى معمولى طماشه شده پوشيد، و بجاى گداده از آنها استفاده كرد؟ خير، فقط از لباس‌هاى سفيد نخىِ طماشه شده مىتوان به عنوان گداده استفاده كرد.

 

در صورتی‌كه شخصِ طماشه شده در ايام بنجه زخمى شود و خون از او جارى گردد بايد دوباره طماشه كند؟

جواب:

الف- اگر اشخاصى در يك ميصرا (حد و مرز) باشند چون در ميصرا همه چيز طماشه شده است در آن حالت اگر يكى از آن افراد زخمى شود و خون از او جارى گردد، هم خود و هم بقيه افراد و هم آن چيزهايى كه در ميصرا هست نازل می‌شوند، بنابراين بعد از بند آمدن خون مجدداً بايد همه چيز را طماشه نمايند.

ب- چنانچه شخص طماشه كرده و در طول روز به هر علتى زخمى شود و خون از او جارى گردد احتياج به طماشه مجدد دارد.

 

در ايام بنجه قبل از خوردن چه خوراكى بايد طماشه كرد؟ فقط گوشت. لازم به تذكر است كه بقيه خوراكی‌ها احتياج به طماشه كردن ندارد. اما در مورد روحانيون، هر چيزى را كه مىخواهند ميل نمايند بايد خودشان از قبل طماشه شده باشند.

 

افرادى كه ذبح غير مندایى بخورند در صورت تعميد شدن در ايام بنجه مىتوانند با افراد متدين غذا بخورند؟

خير. افرادى كه ذبح غير مندایى بخورند و يا ايام دكيوثا (ایام پاک) كه همان اعياد مى‌باشند و امبطلات را رعايت نكنند در صورت تعميد شدن در چهار عيد پياپى با رسته نو مىتوانند با افراد متدين غذا بخورند. در صورتى‌كه بعد از تعميد شدن، توبه نمايند و ملزم به اجراى موارد فوق باشند مىتوانند با اشخاص متدين غذا بخورند.

اشخاص بيمار در ايام بنجه چگونه دارو مصرف مىكنند؟ مصرف دارو به صورت آمپول و پماد و قطره چكاندن در چشم و گوش اشكالى ندارد اما داروهاى خوراكى در صورت ضرورت، بايد مصرف شوند ولى در اين مورد شخص را نازل مىكند و اين شخص با جدا كردن ظروف خود از بقيه به نظيف خوردن ادامه مىدهد. اگر به علت خشكى دست يا لب‌ها مجبور به استفاده از كرم مرطوب‌كننده شويم مىتوان شب، هنگام خواب از آن استفاده كرد مشروط بر اينكه وارد دهان نشود و صبح شسته شود.

 

زنی كه پريود و يا در ايام صورثا باشد چگونه مراسم بنجه را مىگيرد؟ با جدا كردن ظروف خود از ديگران بطور جداگانه مىتواند غذا بخورد.

 

آيا مىتوان در ايام بنجه، خود را آرايش كرد (شامل نگاه كردن در آينه، شانه كردن، اصلاح كردن، كوتاه كردن ناخن)؟ آرايش كردن و كوتاه كردن ناخن در اين ايام حرام است ولى آراسته كردن و مرتب كردن خود مجاز است. در دين مندایى به نظافت و پاكى اهميت زياد داده شده است. خانم‌ها در پنج روز بنجه از لاك زدن ناخن‌ها و آرايش مو و صورت و غيره جداً خودارى نمايند.

 

آيا مىتوان قبل از فرا رسيدن ايام مبارك بنجه تداركات لازم را جهت اين ايام اجرا كرد؟ بلى، از چند روز قبل مىتوان آب پُر كرد و يا گداده و يا ظروف خود را طماشه كرد.

 

در ايام بنجه شرايط استفاده از شامپو و صابون جهت استحمام چگونه است؟ مىتوان استحمام كرد و از شامپو نيز استفاده نمود به شرط اينكه آب وارد دهان نشود و يا بعد از استحمام كردن و استفاده  از شامپو و صابون در آب رودخانه طماشه كرد (جهت انجام مراسم مذهبى). يا اينكه بعد از استحمام براى خوردن آب نظيف و ميوهجات، مىتوان دست‌ها و صورت خود را با آب رودخانه طماشه كرد.

 

براى تميز كردن ظروف تعميدشده در بنجه، از چه موادى استفاده مىنمائيم؟ چون براى تميز كردن ظروف تعميدشده نمىتوان از مايع ظرفشوئى يا پودر استفاده کرد، بنابراين مىتوان با استفاده از آرد، خاكستر يا شنان (چوبك)، به اين صورت كه ابتدا چربى آن‌ها را خوب گرفته و سپس با آب گرم و سيم ظرفشوئى تعميدشده، آنها را جهت استفاده مجدد تميز مىكنيم.

 

از بخور و اسپند در  ايام بنجه مىتوان استفاده كرد؟ بلى، در كتب مقدس مندائيان استفاده از بوى خوش اهميت خاصى دارد و نه تنها در ايام بنجه بلكه در تمام ايام سال خصوصاً روزهاى يكشنبه و پنجشنبه سفارش شده است، و هنگام استشمام بوى خوش بايد بوثهى ”باسم ريها اد هيى و مندادهيى“ را به زبان آورد. لازم به يادآورى است كه در جاهايى كه كتاب‌هاى مقدس نگهدارى می‌شود بخور گذاشتن در روزهاى يك‌شنبه و پنجشنبه واجب است.

 

اگر هنگام غذا خوردن در ايام بنجه موى سر يا صورت به دست‌هايمان بخورد چه بايد كرد؟ اگر صورت طماشه شده باشد ريش آن نظيف است و برخورد دست با آن اشكالى ندارد. اگر موهاى سر با دست‌ها برخورد كند دست‌ها را بايد طماشه كرد. فقط در صورتی‌كه كامل طماشه كرده باشيم و بدون برخورد با شيئ نازلى در يك ميصرا (حد و مرز) قرار گرفته باشيم و در آنجا رسته‌ی طماشه شده پوشيده باشيم، در اين حالت تمام اعضاى بدن و موى سر و صورت پاك مىباشند و برخورد دست به آن‌ها اشكالى ندارد و نازل نمی‌كند.

 

اگر در هنگام آماده كردن غذا، متوجه شويم كه تصادفاً در آن مو هست چه كار بايد كرد؟ ابتدا مو را از غذا خارج كرده و چون اين مو همراه موادى كه مورد مصرف قرار گرفته‌اند قبلاً طماشه شده است اشكالى ندارد.

 

اگر روى پوسته بيرونى تخم‌مرغ لكهاى مشاهده شود چه بايد كرد؟ اگر آن لكه مربوط به مارك يا چيز غيرطبيعى باشد آن را نمیتوان طماشه كرد بلكه پس از پاك كردن و تميز كردن مى‌توان آن را طماشه كرد و اما اگر آن لكه طبيعى باشد اشكالى ندارد.

توجه: براى از بين بردن ماركِ روى تخم مرغ می‌توان قسمتى را كه مارك دارد، در سركه خيساند و بعد آن‌را با دستمال يا پارچه‌ى سفيد پاك كرد (دقت كنيد كه كاملا ً پاك شود).

 

اگر هنگام استفاده از تخم‌مرغ متوجه شويم كه لكه‌ی خونى در داخل آن باشد چه بايد كرد؟ بايد آن را دور انداخت و ظروف را درباره طماشه كرد.

 

هنگام طماشه كردن دست‌ها، النگو و انگشتر را چه بايد كرد؟ بهتر است قبل از طماشه كردن دست‌ها، النگو و انگشتر را در بياورند.

 

آيا در ايام بنجه، قبل از مراسم دُخرانى بايد طماشه كرد؟ بلى، بايد طماشه بكند. لازم بذكر است كه در ايام بنجه شخصى كه طماشه كرده و رستهاش را پوشيده باشد و خود را پاك نگه دارد، لازم به طماشه مجدد ندارد.

 

انجام مراسم دُخرانى در ايام بنجه بايد با رسته باشد؟ بلى.

 

خواندن بوثه دخرانى در ايام بنجه چه تفاوتى با بقيه روزها دارد؟ هنگام خواندن بوثه دخرانى و بوثه ارواها، كلمه دخرانا را اضافه مىكنند يعنى: هازا مسقتا و دخرانا …

 

آيا می‌توانيم در ايام بنجه مراسم دُخرانى را شب انجام دهيم؟ بقيه مراسم چطور؟ تمام مراسم دينى را مىتوان در شب و روز انجام داد چون در اين ايام، شب و روز از نظر مندائيان يكسان است.

توجه: در كتب مقدس مندايى توصيه شده، خانوادهها روز آخر بنجه، مراسم دخرانى را براى متوفيان خود انجام دهند. حتى اگر در چهار روز قبل اين مراسم انجام شده باشد.

 

آيا در امبطلات قبل از بنجه مىتوان آب و ظرف‌ها را براى مراسم بنجه آماده كرد؟ بلی.

 

چرا عيد پنجه را عيد مُردگان نيز می‌نامند؟ به دليل پاك و مقدس بودن اين ايام و ارتباط آنها با عالم نور، در اين ايام دخرانى و قماشى و مسقتا براى مردگان انجام می‌دهند.

 

آيا ايام پنجه جزء ايام دكيوثا (ایام پاک) است؟ بله اين پنج روز ايام پاكى هستند و تمام ساعات آنها پاك‌اند و كارهايى مثل نزديكى كردن و آرايش كردن و ريش تراشيدن جايز نيست.

 

آيا پنج روز بنجه جزء ايام سى روز صورثا براى زائو و يا چهل و پنج روز براى نفاقا (ميّت) حساب می‌شوند؟ بله حساب می‌شوند و براى شخص متوفى دخرانى در اين روزها درست می‌كنند و بعد از چهل و پنج روز نيازى به اضافه كردن پنج روز بعدى ندارد و همچنين براى صورثاى زن زائو و نوزادش سى و پنج روز حساب نمی‌شود و همان سى روز است.

 

در ايام بنجه كسانى كه در مراسم ذبح شركت می‌كنند بايد طماشه كنند؟ بله همگى بايد طماشه نمايند، اعم از كسى كه ذبح می‌كند و كسى كه اشكندا می‌گيرد و كسى كه پرنده يا حيوان را طماشه و آماده ذبح می‌نمايد و همچنين كسى كه گوشت را می‌خواهد تناول كند.

 

در ايام بنجه اشكندايى كه در مراسم ذبح شركت می‌كند بايد رسته بپوشد؟ بلی.

 

آيا قبل از شروع ايام بنجه می‌توان آب رودخانه را جهت اين ايام تهيه كرد؟ بلی.

 

آيا می‌توان در ايام بنجه از گداده اعياد قبلى استفاده كرد؟ بله، بشرط آنكه تميز و پاك باشند.

 

در ايام بنجه تمام خوراكى‌ها (آرد، برنج، نمك و ...) را بدون استثنا بايد طماشه كرد؟ خير فقط در حالت «اتلاثا دارى» یا «کلاثا داری» بايد اين خوراكى‌ها رو طماشه كنند. لازم به توضيح است كه «اتلاثا دارى» حالتى است كه علماى روحانى يك‌بار تعميد، و اشكنداهايى كه می‌خواهند به علماى روحانى كمك كنند دو بارِ پياپى تعميد می‌شوند.

 

آيا شخصى كه صورثا دارد می‌تواند در ايام بنجه به ديگران كمك نمايد يا با آنها غذا بخورد؟ خير، فقط در صورتى‌كه تعميد شود و از صورثا خارج شود می‌تواند با ديگران غذا بخورد.

 

اگر نوزادى در ايام بنجه متولد شود، چگونه ملواشه‌اش را حساب می‌كنند؟ در اين مورد پنج روز بنجه را به دو قسمت می‌كنند يعنى روز اول و دوم و روز سوم تا قبل از ساعت شش عصر رو با ماه شُمبلتا حساب می‌كنند و از ساعت شش عصر به بعدِ روز سوم و روز چهارم و پنجمِ بنجه رو با ماه قينا حساب می‌كنند و سپس ملواشه نوزاد را طبق روال عادى سهم‌ها حساب می‌كنند.

 

آيا در ايام بنجه می‌توان عقد كرد؟ خير.

 

آيا در ايام بنجه می‌توان اِشوليا (شخصى كه براى ترميدا شدن تعليم می‌بيند) را ترميدا كرد؟ خير در ايام بنجه می‌توان، اشخنتا (مندى كه در آن مراسم را انجام می‌دهند) را طراسه كرد تا براى مراسم ترميدا شدن اشوليا آماده شود.

 

آيا در ايام بنجه قربانى كردن جايز است؟ خير، در دين صابئين مندایی قربانى كردن جايگاه و منزلتى ندارد بلكه جهت انجام مراسم دُخرانى و خورد و خوراك ذبح می‌كنند.

 

دِهوا اِد مانا/ دِهوا دیمانا/ دِهوا دیمانه/ دِهوا دیما

سالروز ولادت «یِهیا یهانا» احیاکننده دین مندایی

«دِهوا اِد مانا» مرکب از دو کلمه «دِهوا» به معنای عید و «مانا» به معنای فرشته است. این عید در یکم ماه هَطْیای مندایی، مصادف با اواخر اردیبهشت قرار دارد.

روز «دهوا اد دیمانا» یادآور دو واقعه‌ی مهم در تاریخ صابئین است. نخست آنکه براساس اساطیر آن‌ها، ۲ در این روز به دستور خداوند آداب تعمید را به حضرت آدم (ع) آموختند و او آن‌را به فرزندان خود تعلیم داد. صابئین تعمید را از آدم (ع) به ارث برده‌اند؛ بنابراین، در روز «دهوا اد مانا» از طلوع آفتاب با افراشتن درفش و پوشیدن رسته‌ی نو در کنار رودخانه به تعمید دسته‌جمعی می‌پردازند. دیگر آنکه به باور صابئین تولد حضرت یحیى (ع) در این روز است. نام دیگر این عید، «عید فرشته» است؛ چون فرشتگان در این عید نقش مهمی دارند. به آن «عید اطفال» نیز می‌گویند و کودکانی را که تاکنون تعمید نشده‌اند، برای نخستین‌بار در این روز غسل تعمید می‌دهند.



در کتب مقدس منداییان چنین آمده است:

نطفه‌ی کودکی از عرش اعلی کاشته شد. راز او در اورشلیم آشکار شد، کاهنین خواب‌های آشفته‌ای دیدند، آن خواب‌ها را تعبیر کردند و یقین پیدا کردند که کودکی به دنیا می‌آید و صاحب یَردنا می‌شود و تعمید زنده در آب جاری را احياء می‌کند. چنین آشکار شد برایشان که آن کودک «یِهیا یهانا» است. (منداییان «یحیی» را "یِهیا" تلفظ می‌کنند).

منداییان بدین باورند که «يِهيا يهانا» (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = سلام و درود خداوند بر او باد) پنجمین پیامبر بزرگ آن‌ها است که دستورات خداوند را با کمال قدرت و درایت جامه‌ی عمل پوشانید. «دِهوا دیمانه» یا همان «دِهوا اِد مانا» یکی از چهار عید اصلی صابئین مندایی می‌باشد، که کتب مندایی این عید را، عید «تعمید اطفال/ تعمید کودکان» ذکر نموده‌اند و منداییان آن را «سالروز تولد یهیا یهانا» (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) و همچنین «سالروز آموختن تعمید به حضرت آدم توسط فرشتگان» می‌دانند. «دِهوا اِد مانا» که از کلمات دِهوا (عید)، اِد (حرف ربط) و مانا (فرشته) تشکیل شده و به معنی «عید فرشته» می‌باشد در اولین روز از ماه مندایی هطیا (نهمین ماه مندایی) که دو ماه بعد از «ایام پراوانایی/ پنجه مقدس» و دو ماه قبل از «دِهوا ربّا/ عید بزرگ» می‌باشد، جای خود را در ایام سال مندایی قرار داده است و مراسم تعمید برای عموم مندایان انجام می‌شود. قداست اعیاد به واسطه‌ی مناسبت‌های دینی است که خداوند سبحان، پاکی و معنویت عالم‌های نور را در روزهای عید انتخاب کرده است. در تمامی اعیاد، درفش (پرچم دینی)، بر کنار ساحل رودخانه برافراشته می‌شود و تعمید توسط روحانیان بزرگوار صورت می‌گیرد. این روز بنام «عید تعمید» نیز شناخته می‌شود.

آنچه بر شکوه عید «دهوا دیمانه» می‌افزاید تعمید جمع بسیاری از کودکان و اطفال است. تنها عیدی که می‌توان کودکانِ تعمید نشده را تعمید داد «دِهوا دیمانه» است. برای تعمید کودکانی که توان صحبت کردن را ندارند مساعدینی قرار می‌دهند، این مساعدین همان «اشكنداها» هستند. البته آن‌ها ابتدا باید تعمید شوند و بعد از اتمام تعمید نباید «اِکلیل» (اِکلیل بافته شده از شاخه‌ی درخت یاس) را از سرهایشان خارج کنند، تا بتوانند به هنگام تعمید، پدرِ کودک خوانده شوند (پدرخوانده شوند). در واقع کار «اشكنداها» در روز «دهوا دیمانه» چنین است که کودکان را با لباس مقدس «رَسته» ملبس می‌کنند و اِکليل نور و شکوه را در انگشت کوچک دست راستشان قرار می‌دهند و با دست راست‌شان، دست راست کودکان را می‌گیرند و به جانب درفش می‌روند و در حالی که کودکان را در آغوش گرفته‌اند «بوثه‌ی درفش» را ادا می‌کنند. سپس کودکان را به کنار ساحل رودخانه برده و بوثه ورود به «یَردنا» (رودخانه) را می‌خوانند. کودک را وارد يَردنا می‌کنند و «بوثه‌ی طُماشه» را به نام «ملواشه» (نام دینی) کودک می‌خواند و آن هنگام، روحانی، کودک را به نام «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) و «ملکا منداد هیّی» (فرشته مقرب خداوند) و رازهای نور که در تعمید نهفته است را با نشان عظیم خداوند نشان می‌کند و رسماً کودک «مندایی» می‌شود و نام او در منزلگه خداوند (بیت هیّی) مسجل می‌شود. تمامی بوثه‌هایی که باید تعمیدشونده ادا کند توسط «اشکندا» به جای کودکان قرائت می‌شود.

بعد از خروج از آب، اشکندا، کودک را به خانواده‌اش تحویل می‌دهد و در جای دیگر که لازم است تعمیدشونده جواب دهد یا دست کُشطا بدهد (اید کُشطا/ دست تعهد بدهد) کماکان «اشکندا» این مراسم را اجرا می کند. لازم به ذکر است که به غیر از اشکندا نمی‌توان کس دیگری را برای کودکان به عنوان «پدرخوانده» جایگزین کرد.

در این روزِ باشکوه، علمای روحانی هنگام تعمید، درفش را نصب می‌کنند و هر شخصی که می‌خواهد تعمید کند، بعد از پوشیدن لباس رسته، گذاشتن اِکلیل در انگشت کوچک دست راست و انجام رَشامه، لازم است که با دست راست درفش را بگیرد و بوثه‌های مخصوصِ درفش را بخواند و بعد از آن به سمت يَردنا برود تا تعمید شود. اگر شخصی در روز «دِهوا اِد مانا» با «رسته نو» تعمید شود، این تعمید ارزش شصت بار تعمید (۶۰ تعمید)، حساب می‌شود، اما در بقیه اعیاد تعمید با رسته نو پنجاه بار حساب می‌شود. به جز تعمید در روز کنشوزهلی، در حالی که برای نزولیت در ۳۶ ساعت عید بزرگ (دِهوا ربّا) نباشد، ارزش هفتاد تعمید (۷۰ تعمید) را دارد. همچنین تعمید در روز «دِهوا اِد مانا» به صورت «زُهرِیثا» است، در حالی که تعمید در بقیه اعیاد به صورت عادی یا «شَمِیثا» می‌باشد. لازم به توضیح است که در تعمید زُهریثا بوثه‌های بیشتری نسبت به تعمید شومِیثا خوانده می‌شود. تمام افراد مندایی به غیر از زنانی که صورثای زایمان دارند، می‌توانند در این روز تعمید شوند.

همانطور که گفتیم در این روز مانند بقیه اعیاد برای انجام مراسم تعمید، درفش برافراشته می‌شود و تعمیدهای دسته جمعی یا «کینثا/ کیمثا» انجام می‌گردد.

این روز از ایام «پاک و مقدس» (دکیوثا) مندایی است و بر همه مندائیان واجب است که آن‌را محترم بدارند و خوراکی نظیف بخورند (بر تمام منداییان واجب است که غذای خود را با آب روانِ يَردنا تهیه و تناول کنند). مدت زمان نظیف خوردن، از ساعت شش صبح روز اول هطیا تا ساعت شش صبح روز بعد می‌باشد. در این روز، هر فرد مندایی ابتدا باید طّماشه کند و رَشامه و بَراخه‌اش را به موقع انجام دهد، خوراکی‌های نظیف بخورد، مراسم دُخرانی را انجام دهد و در صورت امکان با رسته نو تعمید شود. بر هر فرد مندائی واجب است که به این روز ارج و اهمیت خاصی بدهد و آن را با بقیه روزها فرق بگذارد.

یک روز بعد از «دهوا اد مانا»، یعنی دوم ماه هطيا، امبطل سنگین (کامل) است. در این روز مراسم دینی نظیر تعمید، ذبح، عقد ازدواج، مسقتا و غیره صورت نمی‌گیرد، همچنین از خوردن گوشت و ماهی و تخم‌مرغ (کلاً تخم پرندگان) و تمام خوراکی‌هایی که به نوعی از این مواد استفاده شده‌اند، باید پرهیز کرد.

منداییان، حضرت یحیی (ع) را «پسر خدا» و احیاکننده دین مندایی می‌دانند. 




خلاصه زندگینامه حضرت یحیی «یِهیا یهانا» از متون مندایی

در کتاب مقدس گنزاربا (صحف آدم) یاد شده که هشت هزار سال بعد از واقعه طوفان نوح حضرت ابراهیم ظهور کرد که پدر تمام انبیاء خوانده می‌شود و از این تاریخ دین یهود ایجاد شد. بعد از سال‌های طولانی در مصر، سرزمین نیل پیامبری به نام موسی (ع) برای نجات قوم بنی‌اسرائیل از دست «پرا ملکا» یا ملک فرعون که به بدی بسیار مشهور بود، ظهور کرد. یهودیان به دنبال راه فراری می‌گشتند تا از سرزمین مصر خارج شوند. بعد از مدتی فرصتی پیش آمد و یهودیان به رهبری حضرت موسی (ع) از رود نیل گذشته و سواران و جنگجویان فرعون که به دنبال آنان آمده بودند گرفتار طوفان شده و غرق گشتند. یهودیان با مشقت تمام و گذشتن از سرزمین‌های مختلف؛ منجمله کنعان، آخرالامر به سرزمین آباد و سرسبز فلسطین به گرمی پذیرفته شدند و اقوام موجود و به‌ویژه صابئین مندایی آنان را مورد حمایت قرار دادند. اما یهودیان کم کم به فکر گسترش حوزه‌ی فرمانروایی خویش افتادند و ...

بعد از آنکه یهودیان به خوبی قدرتمند شدند، توانستند فلسطین را از آنِ خویش سازند و همزمان با آن برای تضعیف باقی اقوام به اذیت و آزارشان پرداختند. آنان به‌ویژه به صابئین مندایی که در آن زمان ساکن فلسطین بودند فشار بسیار آوردند؛ بر اثر این فشارها صابئین بی‌اندازه تضعیف گردیدند، تا آنجا که آزادانه نمی‌توانستند مراسم خود را انجام دهند و کار به آنجا رسید که بعضی‌ها از ترس، خود را یهودی معرفی می‌کردند تا اینکه بعد از مدت‌ها که از مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین گذشت به فرمان خداوند معظم برای نجات قوم صابئین مندایی پیغمبری ظهور نمود که به فرمان خداوند نام «یهیی یهانا» (یحیی یوحنا) اَسوثا و زَکوثا نِهویلی (که سلام و درود خدا بر او باد) نام گرفت و طبق كتاب مقدس «گنزا ربا» (صُحُف آدم) و كتاب «اِدراشى اِد يهيا» (تعاليم حضرت يحيى)، نطفه‌اش به امر خداوند از عالم نور آورده شده و از طريق آب روان (موقع شستشو در يردنا) در رحم «اینِشوِی» («انشبوی»/ «الیصابات»/ «الیزابت»)، همسر زكريا كه زنى عقیم، نازا و پير بود قرار گرفت («زكريا» ٩٩ ساله و عقيم بود؛ «اینِشوِی» ٨٨ ساله و نازا).

به باور مندائیان، قوم آنان بر اثر ظلم و جورِ قوم یهود، آواره می‌شود و چون بسیاری از پیروان این آئین از بیم جان، به ظاهر تغییر دین داده یا زیر شکنجه جان سپرده بودند؛ دین مندا در خطر انقراض قرار می‌گیرد. اما درگذشتگانِ پاک و راستینِ این آئین، که پس از مرگ به عالم نورانی (آلما دنهورا) وارد می‌شوند، نزد فرشتگان مقرب زبان به شکایت می‌گشایند و از ظلم و خطر انقراضی که در کمین دین مندا نشسته، شکایت می‌کنند. در این هنگام، اُثرایی به نام "ماری اِد ربوثا" درخواستِ درگذشتگانِ دین مندا را به ملکی مقرب به نام "ملکا مندادهیّی" ابلاغ می‌کند و به خواست و اراده پرودگار، نطفه‌ی یحیی در عرش بسته می‌شود و در حیات زمینی وارد رحم مادر او (اینشوی) می‌گردد. 

با بستن شدن نطفه‌ی یحیی پیامبر، پیشوایی دینی به نام "عازار" و خواب‌گذاری یهودی، در خواب می‌بینند که همسر زکریا (اینشوی) صاحب فرزندی شده که با تولد او تغییراتی در دین یهود به وجود خواهد آمد و او از یهودیان خواهد خواست که توبه کنند و به راه او بگرایند. "عازار" یهودی به خانه‌ی زکریا می‌رود و او را از ماجرا خبر می‌کند و از زکریا می‌خواهد تا حقیقت را بگوید. زکریا ماجرا را کتمان می‌کند. اما پس از چندی به خانه‌ی "عازار" می‌رود و "عازار" می‌بیند که نوری زکریا را در برگرفته است. این نور، نور الهی بوده که از تولد یحیی خبر می‌داده است. نوری که زکریا را دربرگرفته با نوری که عبدالله (پدر پیامبر اسلام محمد) را در هنگام ولادت محمد پیامبر احاطه کرده بود، شباهت دارد.

داستان آفرینش یحیی پیامبر شباهت‌های فراوانی با داستان آفرینش دیگر پیامبران و ساحت دو وجهی زندگی آنان دارد: یکی ساحت روحانی و نورانی، چنان‌که مطابق برخی از احادیث اسلامی، روح و نور محمد پیامبر پیش از حیات خاکی‌اش آفریده شده بود، و دیگری ساحت زمینی و انسانی. افزون بر این، یحیی که از کودکی به مقام نبوت می‌رسد؛ در واقع پیش از آغاز زندگیِ زمینی خود توسط پدر و مادری آسمانی یعنی ملکا «مندا دهیّی» و ملکا «ماری اِد رَبوثا» تعلیم می‌بیند و تعمید می‌شود، سپس توسط ملکا «اُنَش اثرا» به عالم خاکی می‌آید و دعوت خویش را که همان احیای تعمید (رسم فراموش شده یا در حال انقراضی که توسط آدم ابوالبشر پایه‌گذاری شده بود) و هدایت صابئین است، بر عهده می‌گیرد.

او مثل ديگر نوزادان، بعد از ٩ ماه در شهر اورشليم متولد شد، تولد و بريدن نافش به امر «هيّى ربّى قدمايى» (خداوند عالمیان) به صورت طبيعى و بدون كمك شخص ديگرى انجام گرفت. در کتاب تعالیم یحیی چنین نوشته شده که موقع تولد حضرت یحیی (ع) همگی کاهنین یهود و بزرگان در خانه‌ی حضرت زکریا (ع) جمع شدند و به وی چنین گفتند: «ای زکریا آرزو کرده بودی که خداوند به تو فرزندی عطا کند؛ اینک که آرزویت برآورده شد نامش را چه می‌گذاری؟ آیا نامش را "یاقیف" یعنی یعقوب می‌گذاری که از مردان صالح و دانشمند است یا اینکه نامش را "زتان اسطونا" می‌گذاری که یهودیان به آن قسم می‌خورند و دروغ نمی‌گویند؟» در این موقع اینِشوِی، مادر حضرت یحیی (ع) که در اتاق دیگر بود و سخنان آنان را شنیده بود فریاد برآورد که از تمام این اسامی که بر زبان آورده‌اید هیچ‌کدام را نمی‌پسندم، فقط یک نام لایق او است که خداوند به او عطا کرده است و آن نام «یهیی یهانا» (یحیی یوحنا) که معنایش احیاکننده است (مَلواشه ایشان «یِهیا یهانا بَر اینشوی قینثا» است). یهودیان وقتی این را شنیدند با خود گفتند که چه تدبیری باید برای این بچه و مادرش اندیشید. اما سوای این کشمکش‌ها و بگومگوهای بزرگان قوم یهود با زکریای پیر و اینشوی، وقتی که خداوند از تصمیم بد بزرگان و کاهنین یهود برای سر به نیست کردن مولودِ مقدس آگاه گردید توسط فرشته «اُنش اُثرا»، یهیی یهانا (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = سلام و درود خداوند بر او باد) را به کوه سفید «پروان» برد. فرشته «اَنُش اُثرا»، یِهیی یهانا را در کوه سفید پروان به وسیله شیره‌ی درختی به نام «ایلانا اد امربیا یانقا» (درختی که نوزادان را بزرگ می‌کند) پرورش و تغذیه نمود و پس از مدتی فرشتگان خداوند حضرت یحیی را تعمید دادند و آن حضرت از شیره‌ی آن درخت به جای شیر مادر می‌خورد تا بزرگ شد و پس از آنکه به سن هفت سالگی رسید به دستور خداوند معظم، فرشته «انش اثرا» حروف منداییِ (آ - با - گا - دا) را به وی آموخت. در سن پانزده سالگی حضرت یحیی (ع) تمام کتب مقدسه صابئین مندایی را خواند و از حفظ کرده و همچنین تفسیرات آنان را یاد گرفت و بعد از آن به تمام آداب و سنن و فرهنگ سایر ملل آشنا گشته و از همه نظر مجهز و کامل گشته و عملاً یک فرد روحانی با درجه «ترمیدا» و بعداً درجه «گنزورا» و همچنین درجات دیگر مثل «ریشا اد امّا» و «ربّانی» را پیدا نماید.

در سن ۲۲ سالگی به دستور خداوند معظم در یک روز یک‌شنبه‌ی مقدس ساعت ۷ صبح سوار بر ابری نورانی به شکل زورقی درخشان وارد شهر اورشلیم می‌شود. از قبل مردم اورشلیم و مخصوصاً خانواده‌ی حضرت زکریا که منتظر گمشده خودشان بودند و موقعی که زورق به کنار ساحل رسید مردم آن حدود که می‌دیدند جوانی با لباس سفید سوار بر زورق به ساحل نزدیک می‌شود، تجمع نمودند و لحظه به لحظه بیشتر شده و همچنان بر تعداد آنها اضافه می‌شد از جمله خدمتکار خانواده‌ی زکریا این جریان را دیده بود و از مشاهده چهره جوان که شباهت عجیبی به خانم و آقایش داشت دوان‌دوان به خانه برگشت و همه چیز را تعریف کرد. به اينِشوِى گفت، فرزندى آمده است كه دهانش به تو شبيه است و لب‌هايش به زكريا، چشمانش به تو شبيه است و ابروانش به زكريا، بينى‌اش به تو شبيه است و دستانش به زكريا؛ اینِشوِی وقتی که سخنان وی را شنید، بدون سرپوش از خانه بیرون دوید تا خود را به فرزند دلبند و گمشده‌اش برساند.

ولوله‌ی عظیمی شهر اورشلیم را فرا گرفته بود و همگی دچار یک نوع احساس خوشحالی توأم با ترس شده بودند و حس می‌کردند که یک دگرگونی پیش آمده است. هنگامی‌که اینشوی به کنار رودخانه رسید در همان نگاه اول فرزندش را شناخت ؛ فرزند نیز مادرش را شناخت و هر دو همدیگر را در آغوش کشیدند و مدتی به همان حال باقی‌ماندند. هيچ صدایی از جمعیت شنیده نمی‌شد؛ گویی هیچ‌کس وجود ندارد. همگی محو تماشای این منظره‌ی دل‌انگیز شده بودند. یهیا یهانا مادرش اينِشوِى را بوسيد، در اين زمان ملكا انش اثرا به او گفت، اى يحيى آيا در كتابت برايت نوشته شده كه زن غريبه را ببوسى، ملكا يهيايهانا به سخن در مى آيد و به ملكا انش اُثرا مي‌گويد، اينِشوِى مادرم است و من نه ماه در شكمش همچون ديگر نوزادان ساكن بودم، آن موقع بر او سنگينى ننمود، اكنون بوسيدن او بر من سنگينى نميكند، خوشا به كسى كه به پدر و مادرش احترام بگذارد، نظيرش در عالم نيست، با اين جواب ملكا انش اُثرا دانست كه او داراى بصيرت و حكمت است و ميتواند رسالت خود را كاملاً اجرا كند و مندائيان را از ظلم و ستم ظالمين نجات دهد. ملکا «اَنُش اُثرا» که مأموریت خود را به پایان رسانده بود آنجا را ترک نمود و حضرت یحیی را با انبوهی از نابسامانی‌ها و بی‌ایمانی‌ها و ظلم‌ها رها کرد.

در آن موقع ۲۲ سال از عمر مبارک حضرت یحیی (ع) می‌گذشت. مردم به دیده احترام به وی نگاه می‌کردند. بعد از گذشت مدتی، مأموریت اصلی وی شروع شد که آن، احیای تعمید در آب جاری بود، عده‌ای مردد بودند، به طرفش بروند یا نروند؛ اما صابئینِ مظلومی که از ترس قادر به انجام مراسم خود نبودند، می‌دیدند که این شخصیت بزرگ مهم‌ترین مراسم آنان را که تعمید است انجام می‌دهد؛ به زبان مندایی که زبان مادری آنان است، صحبت می‌کند و کتاب مقدس «گنزاربا» در دستش می‌باشد. حضرت يحيى احياكننده دين مندائى لقب داده شد چون مندائيان متفرق بودند و در خفا زندگى می‌كردند، روزهای اول عده کمی به طرفش می‌رفتند و تعمید می‌شدند؛ روزبه‌روز تعداد تعمیدشدگان بیشتر می‌شد. او از افرادى كه براى تعميد مى آمدند، می‌پرسيد، اِشمَخ و روشمَخ (نام و نشانت) چيست و سپس تعميد می‌كرد.همچنان تعداد مراجعه‌کنندگان بیشتر و بیشتر می‌شد تا جایی که حضرت یحیی (ع) نمی‌توانست جوابگوی انجام مراسم تعمید آنان شود؛ چون شهرت حضرت یحیی (ع) آن قدر زیاد شد که از تمام شهرهای فلسطین اعم از مندایی و یهودی و رومی و مردمان دیگر می‌آمدند و به وسیله حضرت یحیی (ع) ارشاد می‌شدند. حضرت یحیی (ع) تعداد زیادی افراد متدین و واجد شرایط را تربیت کرد و به درجه «ترمیدا» و بعد درجات «گنزورایی» رساند. چون مراجعین مندایی جهت تعمید بسیار زیاد شده بودند از این رو حضرت یحیی دست به دعا برداشت و از خداوند بزرگ چاره‌جویی کرد. در این موقع از جانب پروردگار معظم به وی وحی رسید: «مردم را بطور دسته‌جمعی تعمید کن» و حضرت یحیی نیز چنین کرد.

مراسم تعمید از صبح زود شروع می‌شد و تا قبل از غروب آفتاب ادامه داشت و بعد از آن در محوطه‌ای وسیع بر روی تپه‌ای می‌ایستاد و موعظه می‌کرد. تعالیم و ارشاداتش آنقدر گیرا و مستدل بودند که همه محو سخنانش می‌شدند و روز به روز بر تعداد طرفدارانش افزوده می‌گردید و این وضع همچنان ادامه داشت تا به سن ۶۴ سالگی رسید؛ یعنی مدت ۴۲ سالِ تمام ارشاد و هدایت مردم آن خطه را به عهده داشت مخصوصاً صابئین مندایی را که دوباره ملتی بزرگ با داشتن آداب و رسومی کامل شدند.

روزی مطابق معمول، حضرت یحیی (ع) جهت انجام مراسم تعمید به طرف رودخانه روان شد، بعد از پایان روز، زمانی‌که می‌خواست به خانه بازگردد طفلی سه ساله جلو آمد و از حضرت یحیی تقاضا کرد که وی را تعمید کند. حضرت یحیی (ع) با آن طفل به مهربانی و رأفت صحبت کرد و گفت: «فرزندم دهانم تشنه‌ی آب و شکمم گرسنه‌ی غذا و جسمم احتیاج به استراحت دارد و اینک آفتاب نیز در حال غروب ‌کردن است، می‌دانی که مندایی‌ها مراسم تعمید را در شب انجام نمی‌دهند، فردا بیا، با کمال میل تو را تعمید خواهم کرد».

طفل قبول کرده به کناری رفت و از خداوند درخواست کرد که در یک چشم به هم زدن دوازده ساعت روز و دوازده ساعت شب را بگذراند و حضرت یحیی احساس راحتی کند؛ دعای طفل مستجاب شد، پس کودک بعد از سلام تقاضای خود را دوباره تجدید کرد، که می‌خواهد تعمید شود. در این موقع حضرت یحیی (ع) متوجه شد که فضای اطراف جلوه‌ای خاص پیدا کرده است. پرندگان زیادی بالای سر آنها جمع شده و آواز می‌خوانند؛ ماهی‌های رودخانه از زیر آب جست‌و‌خیز کنان به سطح آب می‌آمدند و خوب که دقت کرد، شنید که همگی نام «ملکا مندادهیی» را بر زبان می‌آورند. مات و مبهوت شده بود، صدای پسر سه ساله که می‌گفت «مرا تعمید کن» را شنید. به طرف صدا برگشت و از آنچه باید آگاه می‌شد، آگاه شد و گفت: «ای صاحب تعمید، چگونه من می‌توانم تو را تعمید دهم، در صورتی‌که در مراسم تعمید بعد از نام خداوند، نام تو را ای ملکا مندادهیی بر زبان می‌آورم؛ این من هستم که باید به دست تو تعمید شوم».

وقتی این سخنان بین آنان رد و بدل شد ملکا مندادهیی گفت: «حال که مرا شناختی من از جانب خداوند جهت عروج دادن روانت آمده‌ام، چون مأموریت تو تمام شده است». حضرت یحیی (ع) گفت: «خدای معظم را هزاران بار شکر که مأموریتم را با کمال خلوص انجام دادم و چه از این بهتر که به دست شما ای فرشته‌ی مقدس و مقرب درگاه خداوند، از این قفسِ بدن آزاد شوم».

پس خود را مهیا نمود و بعد از انجام مراسمِ رَشامه و بَراخه (وضو و نماز) به محض اینکه «ملکا مندادهیی» با وی دست کُشطا داد (دست تعهد) روانش آزاد گشته و جسم وی کنار آب افتاد و دفتر زندگی دنیوی پیغمبری بزرگ بسته شد.

ذكر اين نكته حائز اهميت می‌باشد كه بر خلاف برخی روايات كه مرگ ملكا «يِهيا يهانا» را با جدا كردن سر از تنش نقل كرده‌اند، طبق كتب مندائيان رد شده و غيرممكن است.

صابئین مندائی از ماجرای مرگ پیامبرشان یحیی روایت دیگری دارند. به عقیده آنان یحیی هرگز به شهادت نرسیده بلکه آن کسی که کشته می‌شود، فردی شبیه به او بوده است. یحیی که برای اجرای مراسم تعمید به کنار رودخانه رفته بوده، با پسرکی مواجه می‌شود که از او درخواست تعمید می‌کند. یحیی به آب می‌رود و در پس او پسرک نیز به آب وارد می‌شود. اما آب در برابر پسرک خود را پس می‌کشد و به عقب می‌رود. یحیی از این کار متعجب می‌شود و چند بار از آب بیرون می‌رود و به آب می‌آید اما همان داستان تکرار می‌شود. سرانجام، درمی‌یابد که آن پسرک پدر آسمانی او «ملکا مندادهیّی» است که خود را به آن شکل درآورده است. یحیی با لمس کردن بدن پدر خویش کالبد انسانی را ترک می‌کند و همراه با پدر آسمانی خود به عالم نور باز می‌گردد. از این رو، صابئین مندایی معتقدند که پیامبرشان هرگز کشته نشده بلکه با ترک بدن مادی به زندگی جاودانه‌ی خود در عالم نور ادامه می‌دهد.

حضرت یحیی (ع) برای خود همسری انتخاب می‌کند به اسم «انهر» (به معنای نور یا نورانی). «انهر» همسر حضرت یحیی (ع)، در بار اول که زایمان می‌کند صاحب دو فرزند دوقلو به اسم فرزند اول پسر «هندوان/ هندان» و فرزند دوم دختر که «شارت» نام داشت می‌شود. در زایمان بعدی نیز صاحب دوقلو می‌شود، که فرزند سوم پسر به اسم «بهرام/ بهرم» و فرزند چهارم دختر به اسم «رهمات هیی» است. در زایمان آخر صاحب چهار قلو می‌شود، که فرزند پنجم پسر «انصاب/ انصاو» فرزند ششم پسر «سام» فرزند هفتم دختر به اسم «انهر زیوا» و فرزند هشتم دختر به اسم «شار» است. این متن طبق نوشته کتب مقدس صابئین است.

در متون مقدسی همچون قرآن، تورات یا انجیل اشاره‌ای به ازدواج یحیی پیامبر نشده است. این عدم اشاره تا آن‌جا بوده که بسیاری در روایت قصص انبیا به این نتیجه رسیده‌اند که یحیی پیامبر صاحب همسر و فرزندی نبوده و به شهادت رسیده است. اما متون صابئین مندائی روایتی دیگر به دست می‌دهند. مطابق این روایات، یحیی پیامبر نه تنها ازدواج کرده بلکه فرزندانی هم داشته است. در واقع، ابتدا به این علت که یحیی زاهدپیشه بوده، پیروانش نیز همچون او از ازدواج خودداری می‌کردند. اما یحیی پیامبر برای باقیماندن نسل صابئین مندائی ازدواج می‌کند تا پیروانش هم به ازدواج تشویق شوند. نام همسر یحیی پیامبر "اَنهر" به معنای "نور" یا "نورانی" است. ثمره‌ی این ازدواج پنج پسر به نام‌های "هندان"، "بهرم"، "انصاو"، "سام"، "شار" و سه دختر به نام‌های "شارت"، "رحمات هیّی" و "انهر زیوا" بوده است.


حضرت يهیا یهانا (اس یا ا ز ن = اَسوثا و زَکوثا نِهویلی)، تعمیدکننده در آب یَردنا (رود جاری) است که یکی از واجبات مهم در دین مندایی می‌باشد. به عقیده منداییان، تعمید باعث تطهیر جسم، روح و روان مندایی شده و او را از هر گونه گناه و ناپاکی دور خواهد ساخت. عيسی مسيح (ع) توسط حضرت یهیا یهانا (اس) مورد غسل تعميد قرار گرفت و به اين ترتيب در دو دين صابئين مندایی و مسيحيت، غسل تعميد به منزله پاكی تن و روان و نمادی از اعتقاد و ايمان به رستگاری و رهایی از گفتار و اعمال ناپسند خواهد بود. به دليل اهميت غسل تعميد در دین مندایی که در آب جاری یعنی رودخانه صورت می‌گیرد، اکثر منداییان نزدیک به رودخانه سکنا دارند.



چگونگیِ عروج نِشمِتای "یهیا یهانا" به عالم نور از کتاب مقدس "گنزا ربّا - یمین"

بشمیهون ادهیّی ربّی

بنام خداوند معظم

مندادهیّی نزد یهانای تعمیددهنده رفت و به او گفت: "یهانا برخیز و با مصبتایی که انجام می‌دهی مرا تعمید کن و از نام‌هایی که ذکر می‌کنی بر من یاد کن."

یهانا به مندادهیی گفت: "من اکنون گرسنه و تشنه هستم، و بدنم خسته است و تاریکی شب، سبزه‌ها را فرا گرفته است. نِشمِتاها (روان‌ها) زیاد بودند و من استراحتی نداشتم. فردا صبح بیا و تو را تعمید خواهم داد.

سپس مندادهیی چشمانش را به‌سوی مکان بزرگی که همه‌اش درخشش و نور است بالا برده و دعای بزرگی نمود و گفت: "از تو ای مالک بزرگ اعلای نور، و فرشتگان بزرگ آن مکان، در این لحظه که ایستاده‌ام از شما طلب بزرگی دارم تا ساعت‌های روز و شب در یک دَم بگذرند، و گردش شب پیش رفته و روز جلوتر بیاید، تا یهانا بخوابد و استراحت كند و روانش سرحال گشته و مرا تعمید نمايد."

به اراده‌ی حیّ بزرگ، این‌چنین شد، شب در یک لحظه سپری گشت و یهانا خوابید و سپس بیدار شد، و از خواب برخاست.

مندادهیی گفت: "سلام بر تو ای یهانای بزرگ، و ای معلم، پدر برجسته".

یهانا گفت: "خوش آمدی ای کودک خردسال، من از دیروز تو را به یَردنا (آب روان، رودخانه) دعوت نمودم و امروز ترا ناامید نخواهم ساخت."

مندادهیی گفت: "در جریان آب یَردنا بایست و مرا در بین بازوانت بپذیر، و با تعمیدِ زنده‌ای که انجام می‌دهی، مرا تعمید کن و از نام‌هایی که یاد می‌کنی، بر من یاد کن."

یهانا گفت: "من چهل و دو سال یَردنا را گرفته و مردم را در آن تعمید می‌نمایم، در طی این مدت کسی مرا به آن فرا نخواند. اما اکنون با تو، نوجوانی که سه سال و یک روز عمر داری، خواهم رفت."

مندادهیی گفت: "مصبتا را چگونه انجام می‌دهی؟"

یهانا گفت: "مردم را در یردنا قرار داده و با کف دست‌هایم بر آنها آب می‌پاشم، و نام حیّ بزرگ را بر آنها یاد می‌کنم."

مندادهیّی به یهانا گفت: "در هنگام تعمید، نام چه کسی را بر مردم یاد می‌کنی؟"

همه ترمیداها دهانشان را باز کرده و به یهانا گفتند: "ای یهانا چهل و دو سال است که مردم را تعمید می‌دهی، به غیر از این کودک خردسال کسی ترا به یردنا دعوت نکرد، پس درخواست او را رد نکن."

یهانا سخن ترمیداها را شنید و به ساحل یردنا رفت، و در جریان آب ایستاد و بازوانش را باز نموده و مندادهیی را دعوت کرد و گفت: "بیا ای کودک خردسالی که سه سال و یک روز عمر دارد. ای کوچک برادران و بزرگ خاندان، و ای کودکی که سخنانش بزرگ هستند."

و مندادهیی به طرف یهانا رفت.

هنگامى كه یردنا درخشش مندادهیی را دید به تلاطم افتاده و امواج به ساحل کوبید شدند. در آن لحظه آب تا بالای ناف یهانا رسید و او توانایی ایستادن در جریان آن را نداشت. مندادهیی وقتى كه یهانا را در این حالت دید، سریع‌تر به‌سویش رفت.

اما آب یردنا در مقابل درخشش مندادهیی به کنار رفت و یهانا در خشکی ایستاد.

وقتی که مندادهیی به نزد یهانا رسید گفت: "مرا در تعمید پاکت، تعمید کن و از آن نام‌ها بر من یاد کن."

یهانا گفت: "من هزاران هزار از مردم و گروه‌های بیشماری از نشمتاها را به یردنا پایین آورده و آن‌ها را تعمید دادم، اما شخصی نظیر تو ندیدم. اکنون که یردنا خشک گردید، چگونه تورا تعمید دهم؟"

مندادهیی گفت: "هر چقدر آب‌ یردنا دور می‌رود، برو و من نیز با تو خواهم رفت، مرا با تعمید پاکی که انجام می‌دهی تعمیدم کن و از نام‌هایی که ذکر می‌کنی بر من یاد کن."

سپس هر اندازه که آب یردنا دور می‌رفت و خشکی می‌شد، یهانا و مندادهیی به دنبال آن می‌رفتند و درخشش مندادهیی نیز هر لحظه بر یردنا افزون‌تر می‌گشت.

و ماهیان از آب‌ها و پرندگان از دو ساحل دریا دهانشان را گشوده و به مندادهیی درود فرستادند: "مبارک باد ترا ای مندادهیی، مبارک است مکانی که از آن آمدی و مبارک و استوار است مکان بزرگی که به آن خواهی رفت."

هنگامی که صدای ماهیان از آب‌ها و صدای پرندگان از دو ساحل به گوش یهانا رسيد، او دریافت این شخص مندادهیی است كه همراه او می‌باشد.

يهانا به مندادهیی گفت: "من در تعمید زنده‌ای که انجام می‌دهم نام تو را یاد می‌کنم، همان نامی است که اکنون برایم آشکار شده و تقدیرِ آمدنش بر من مسلّم گردید. دست کُشطا و شفادهنده‌ی بزرگت را بر من بگذار و بر من یاد کن، زیرا من آن نهالی هستم  که تو کاشتی. با نام تو اولین‌ها و آخرین ها استوار می گردند."

مندادهیی گفت: "اگر دستم را بر تو بگذارم، از جسمت خارج می‌شوی".

یهانا گفت: "من پس از دیدن تو، دیگر نمی‌خواهم در این عالم باشم، تو را دیدم و به تو دست یافتم، اکنون دست کُشطا (عهد) از تو طلب می‌کنم، از خودت و از مکانی بزرگی که از آن آمده و به آن باز خواهی گشت، مرا دور مکن.

با تدارک، دستور و لطف تو، رازهای ملائک و ثمره‌ی بزرگ عالم نور، تکیه‌گاه سندان زمین و ثمره‌های این عالم، مصدر آب‌هایی که حرارت زنده از آن‌ها بوجود آمده است، چگونگی ساکن شدن حیات، و چه کسی قدیمی‌تر و بزرگ‌تر است، برای من آشکار می‌گردند."

هنگامی‌که یهانا در ساحل یردنا این‌چنین گفت، مندادهیی دستش را بر او نهاد، و یهانا از پوشش گوشت و خونِ خود خارج گردیده و پوشش درخشش و ردای پاک نور را پوشید و به همراه مندادهیی بسوی مکان بزرگ درخشش و نور رفت.

ماهیان و پرندگان بر جسد یهانا جمع شده و آنرا احاطه کردند. وقتی که یهانا بر جسد خود نگریست غمگین گشت.

در این هنگام مندادهیی به یهانا گفت: "آیا برای آن جسد غمگین هستی؟ اگر می‌خواهی، ترا به آن باز می‌گردانم.

یهانا گفت: "مبارک و ستایش باد شخصی که مرا از لباس گوشت و خون برهنه کرده و از آن رهایی داد، و ستایش شده، ارجمند، استوار و باشکوه است شخص برگزیده‌ای که با پوشش درخشش و ردای پاک و نورانی مرا پوشاند، من بر فرزندانم غمگین شدم، فرزندان شایسته‌ای که من آن‌ها را در آنجا رها کرده و کسی نیست تا آنان را راهنمایی کند."

مندادهيی گفت: "ایمانی که در اندیشه و قلب تو است، در اندیشه و قلب آن‌ها نیز قرار دارد. پسرم من می‌دانم که اندوه تو برای چه است."

یهانا به مندادهیی گفت: "تو، بر آنچه که در دل‌ها و افکار است آگاهی داری، در مقابلت همه چیز مثل آفتاب روشن است، موی را شکافته و درون آن را می‌بینی، تو بر آنچه که در نور و ظلمت جاری است، آگاهی داری."

درحالی‌که، سخنان پاک و نورانی آن‌ها بر سطح آب‌ و امواج آن منعکس می‌گردید، مندادهیی از ساحل دریا ماسه برداشته و بر پیکر یهانا نهاد و آنچه که در دفن رسم بود انجام شد... .

ستایش شده و پیروز است خداوند.


کَنشی‌وزَهلی، دِهوا ربّا و تکریص

کلیات: منداییان آغاز و پایان سال خود را با آداب و مناسک ویژه‌ای برگزار می‌کنند؛ آنها آخرین روز سال را کَنشی‌و‌زَهلی (کنشی زهلی/ کنشوزهلی) می‌نامند که به معنای پاک‌سازی است. در این روز، منداییان به تمیزکردن و پاک‌سازی خانه‌هایشان می‌پردازند و پیش از غروب، غسل تعمید می‌کنند؛ بنا‌بر دستورات دینی، پیش از غروب آفتاب نباید از خانه خارج شوند و ۳۶ ساعت در خانه‌های خود می‌مانند. صابئین می‌گویند خداوند برای زمین، انسان‌ها و آب‌های روان نگهبانانی از فرشتگان گماشته است تا آنان را از شر حوادث و موجودات شریر حفظ کند؛ به باور آن‌ها، همه‌ی فرشتگان نگهبان در روز پایانیِ سالِ کهنه و آغاز سال نو، به‌مدت ۳۶ ساعت به جهان نور، نزد خداوند برمی‌گردند و گزارشی از آنچه در یک سال رُخ داده است، به خداوند ارائه می‌دهند. با رفتن فرشتگان، جهان مادی، از‌جمله آب‌های جاری ۳۶ ساعت بدون نگهبان می‌مانند. در این مدت، منداییان وظایفی دارند که باید انجام دهند؛ مهم‌ترین وظیفۀ آنها دست‌نزدن به آب جاری است و این نکته‌ای است که در کتاب مقدس آنان، یعنی گنزا رَبا بر آن تأکید شده است. صابئین جهت تأمین آب برای این مدت، از قبلْ مخازن را پر از آب می‌کنند. از دیگر وظایف منداییان در این ۳۶ ساعت، ذکر خداوند و دعا و نیایش است. عصر روز کنشی‌و‌زهلی هرکسی در منزلش سفره‌ای پهن می‌کند و در آن برای هر فرد خانواده، ظرفی از میوه‌های فصل، سبزی، نان، آب و نمک می‌گذارد. پدر خانواده به تشریح مسائلی می‌پردازد که در سال گذشته پشت سر نهاده‌اند.

اگر در مدت یادشده، صابئین ناگزیر به ترک خانه شوند، نباید به چیزی دست بزنند و باید دستکش به دستشان کنند تا به‌صورت مستقیم با اشیاء تماس پیدا نکنند؛ اگر مجبور شوند درب منزل را باز کنند، دست را با پارچه می‌پوشانند؛ همچنین، نباید با اشخاص بیرون از منزل تماس برقرار کنند. آنها پس از ۳۶ ساعت خانه‌نشینی، غسل می‌کنند، به روش دینی‌شان وضو می‌گیرند و برای عرض تبریک به دیدن بزرگ خانواده می‌روند؛ سپس به‌صورت دسته‌جمعی به مَندی می‌روند و مشغول دعا و نیایش می‌شوند. پس از پایان مراسم، به اتفاق روحانیون به دیدن خانواده‌هایی می‌روند که در سال گذشته کسی را از دست داده‌اند.

 

کَنشوزَهلی (کَنشی و زَهلی)

سى‌ام ماهِ گديا آخرين روز سالِ مندايى «كَنشوزَهلى/ کَنشو و زَهلی/ کَنشی و زَهلی» نام دارد كه در آن مراسم تعميد و طماشه (غسل کردن) انجام می‌شود و مندائيان براى ورود به سال نوى مندايى تداركات لازم را انجام می‌دهند. [از ساعت ۱۸ این روز (یعنی سی‌اُم ماهِ گدیا)، تکریص (اعتکاف ۳۶ ساعته منداییان) آغاز می‌گردد.]

كلمه كنشو به معنى جارو كردن، خانه‌تكانى و پاک نمودن می‌باشد و کلمه ز’هل يا زهلى به معنى جلوه‌گر شدن است و كنشوزهلى به معناى پاكسازى و به‌جلوه در آوردن محل زندگى خود می‌باشد. به عبارتی، کنشو و زهلی یعنی تمیز و پاک کردن است و همچنین پاک کردن روح و روان و جسم (با تعمید) که زمان آن ۱۲ ساعت، از ساعت ۶ صبح الی ۱۸ عصر روزِ سی‌اُم گدیا (آخرین روز سالِ مندایی) می‌باشد.

كنشوزهلى جزء «ايام دكيوثا» (ایام پاک) است، دک یا دکیا یعنی پاک و پاکی است و کنشوزهلی، روز پاکی است و تعمید با رسته‌ی نو در این روز معادل پنجاه بار تعمید محسوب می‌شود.

طماشه (غسل کردن) در روز كنشوزهلى و قبل از ورود به تكريص (اعتکاف) براى همه واجب است. در صورت عدم دسترسى به یَردنا/ رودخانه (آب جارى) می‌توان در زير دوش طماشه کرد.

تعميد در اين روز شُميثا (تعمید عادی) نام دارد.

اولين تعميد نوزادان در اين روز انجام نمی‌شود.

انجام مراسم دخرانى و ياد كردن از نشمتا (روان) در كنشوزهلى لازم است.

انجام مراسم دخرانى با پوشيدن رسته كامل است ولى انجام آن بدون رسته مشروط به پوشش سر و بستن هميانه، اشكالى ندارد.

گذاردن طريانا (ظرف گِلی که از گِل رُس تهیه شده است) در منزل يک رسم دینی است. در طریانا (تریانا) میوه‌جات فصل طماشه‌ شده، نان، آرد، نمک و آب گذاشته می‌شود. از ظروف کریستال و شیشه‌ای می‌توان بجای ظرف گِلی (طریانا/ تریانا) استفاده کرد، در صورتی‌که ظرف میصرا (شیارِ جداکننده/ قسمت‌بندی) داشته باشد. طریانا به تعداد افراد خانواده قسمت‌بندی شده و در آن قسمت‌ها خوراکی قرار می‌گیرد. طریانا را در ابتدای ساعت تکریص (اعتکاف) و تا پایان ۳۶ ساعت اعتکاف در جایی که روشنایی باشد می‌گذارند و در روز اولِ عیدمبارکی آن‌را جمع می‌کنند.



دِهوا ربّا/ نوروز ربّا/ عید بزرگ

دِهوا ربّا/ نوروز ربّا/ عید بزرگ/ عید کبیر/ راس السنة المندایی/ عید خلقت (هبوط) حضرت آدم و روزِ خلقتِ مَلکا «مانا ربّا کبیرا» (پدر تمامی فرشتگان).

به امر «هيّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) در ادامه خلقت كه از روزهای پروانائی (ايام پنجه) شروع شد، دنياهای ميانی نيز خلق شد و بعد از جامد كردن زمين و مرتب نمودن مطرثاها (طبقات هفتگانه) و آفريدن آب‌های جاری و شيرين بر روی زمين، ايجاد سبزی‌ها، نهال‌ها، درختان، حيوانات اهلی و حيوانات وحشی، پرندگان بالدار و ماهيان درياها و رودخانه‌ها و وقتی‌كه همه چيز تكميل شد به آدم گورا قدمايا (روان آدم) كه در عرش اعلی همراه نياكانش بود دستور دادند كه به زمين نزول كند و زندگی بشری را شروع نمايد يعنی در جسمی (پَغرا) قرار گيرد كه از آب و خاك زمين درست شده است تا اينكه اين جسم بتواند حركت كند و حرف بزند و عمل كند، ابتدا روان آدم (نِشمتا) امتناع نمود و گفت: چرا من در جسمی قرار گيرم كه مرتكب گناه و بدی‌ها می‌شود، به او می‌گويند كه اگر به دستورات خداوند متعال (گنزا ربا) كه برای تو فرستاده می‌شوند عمل كنی اين جسم مرتكب گناه نخواهد شد و بدی‌ها بر او غلبه نخواهند كرد، سپس روان آدم قبول نمود و وارد جسم شد و زندگی بشری را شروع نمود (روز خلقت حضرت آدم، برای منداییان عید بزرگ نامیده می‌شود). بعد از تعميد شدن توسط فرشته‌ها و خلق همسری (حوا/ هُوّا) برای او و عقد نمودن آن‌ها و دارای فرزندانی شدن و بعد از سپری شدن يك‌سال، فرشتگان نگهبان زمين، فرشتگان نگهبان آب‌های روان (شُلمی و نِدوی)، فرشتگان نگهبان انسان‌ها همگی به دنيای اواثر (دنیایِ حساب و کتابِ اعمالِ انسان در آخرت) صعود نمودند و از آنجا به عالم‌های نور صعود كردند تا گزارش سالانه را به عرض «هيّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) برسانند در نتيجه «دنيای خاكی» (ارا اِد تیبل) بدون نگهبان (فرشته‌ها) شد. اين صعود فرشته‌ها به مدت سی و شش ساعت (۳۶ ساعت) كه عبارت از دو شب و يك روز است طول كشيد. به امر خداوند انسان نيز در اين سی و شش ساعت (۳۶ ساعت) بايد در خانه خود كه دارای چهار ديوار و سقف و دربی باشد اعتكاف نموده (تکریص) و به ذكر خداوند و دعا و نيايش بپردازد. عصر روز كَنشی‌وزَهلی (آخرين روز سالِ مندایی)، طَريانایی را که به چند قسمت شده و در آن از ميوه‌های فصل، سبزی، نان، آب و نمك می‌گذارند. همچنين وظيفه بزرگ خانواده (پدر و مادر)، تشريح سالی را كه پشت سر گذاردند و نتيجه‌ای كه از آن عايد شد اعم از خوبی و يا بدی و اصلاح نارسایی‌ها و خود را برای سال جديد آماده‌كردن، است. به امر خداوند بشر در اين سی و شش ساعت بايد خودش را از گزند حوادث حفظ کند و دور از حيوانات بسر برد و به آب‌های روان دست نزند.

كَنشی‌وزَهلی كه آخرين روز سال است به معنی پاكسازی و منور كردن می‌باشد و مندائيان بايد در آخرين ساعات روز قبل از غروب آفتاب غسل تعميد نمايند (طماشه كنند) و بعد از سپری شدن ۳۶ ساعت نيز دوباره طماشه كنند و خود را برای ديد و بازديد آماده كنند.

در دیوان «الف تر سر شیالا» آمده است:

«عید بزرگ نوروز؛ روز عید، نوروز بزرگ، شب و روزش و شب بعدش، در آن به وجود آمد «مانا ربّا کبیرا»؛ آن روز، روز خوبی است که عالمیان و دوران‌ها به آن نظاره‌گرند».

 

روز یکم و دوم ماهِ دولا (دِهوا ربّا)، امبطل سبک است.

منداییان، در امبطلات (روزه) اجازه انجام هيچ مراسم دينى را ندارند.

در امبطل سبك (خفیف) فقط مراسم دينى (تعميد، عقد، ذبح، مسقتا، طراسه اِشولیا و ...) انجام نمی‌شود ولى رشامه و براخه (وضو و نماز) را كه از كارهاى واجب روزانه است، انجام می‌دهند.

در امبطلات سنگین (کامل) علاوه بر انجام ندادن مراسم دينى، اجازه خوردن گوشت، ماهى و تخم‌مرغ  (كلاً تخم انواع پرندگان) و تمام خوراکی‌هايى كه به نوعى از اين مواد استفاده شده را نيز ندارند.

در روزهای امبطل سبک می‌توان گوشتِ ذبح شده قبل از امبطل را تناول نمود ولی در امبطل سنگین نمی‌توان گوشت را تناول نمود و همچنین به غیر از گوشت از ماهی و تخم انواع پرندگان نیز نمی‌توان استفاده نمود.

 

تكريص/ تکریس/ کراص/ کراصا/ حصار/ اعتکاف

بعد از کنشوزهلی موعد ۳۶ ساعت كراص (اعتکاف) است. اين ۳۶ ساعت بخاطر آدم و حوا (هُوّا) است. تکریص از ساعت ۱۸ روز سی‌اُم ماهِ گدیا شروع می‌شود و تا ساعت ۶ صبح روز دوم ماهِ دولا ادامه دارد.

بعد از این که جسم آدم و حوا توسط «ملکا اپثاهیل» اسوثا و زکوثا نهویلی (سلام و درود خداوند بر او باد) ساخته شد. ملکا «اپثاهیل» روح را وارد جسم آن‌ها نمود و بعد به‌طرف ملکا «اواثر موزنیا» (فرشته مسئول حساب و کتاب اعمال انسان در آخرت) بالا رفت و جریان را به ملکا «اواثر موزنیا» فرمود و ملکا «اواثر موزنیا» به نوبه‌ی خود بالا رفت و جریان را به ملکا «هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) فرمود و ملکا «هیبل زیوا» و ملکا «اَنُش اُثرا» و ملکا «شیتل»، «نِشمتا» (روان) را برداشتند و به‌طرف زمین حرکت کردند. وقتی به زمین رسیدند ۳۶ ساعت طول كشيد تا «نِشمتا» را وارد جسم آدم و حوا نمودند و بعد از آن آدم و حوا زنده شدند. منداییان هر سال این واقعه را (میلاد آدم و حوا را) به عنوان آغاز سال مندایی جشن می‌گیرند. که در این مدت ۳۶ ساعت اعتکاف/ تکریص برگزار می‌شود و باید یک مندائی در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز به درگاه «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند بزرگ ازلی) باشد.

حفظ و نگهداری کردن در یک چهار چوب را تکریص گویند. در کتب مندایی نوشته شده «هلونى گوايا اب هلونى بثرايا» یعنی اینکه شخص مندایی داخل اتاقی که در یک منزل باشد از خود محافظت کند و به ذکر خداوند بپردازد.

گنزا ربا (کتاب مقدس منداییان) می‌گوید؛ سی و شش ساعت که عبارت از دو شب و یک روز است در یک اطاق اعتکاف کنید و دست‌ها و صورت خود را با آب «یَردنا» نشویید و کلاً به یَردنا دست نزنید و خودتان را حفاظت کنید از هرچیز بد و ضرررسان که روحانیان تفسیر نمودند دنیای بیرون صورثا (نازل) می‌شود و منداییان باید از هر چه که زنده است از حیوانات و نباتات و حشرات خودشان را محفوظ کنند.

در شرح «الف اترسر شیالا» آمده است:

هر کس که در روز «نوروز ربّا» دستش را به «یَردنا» بزند، سهم آتش خواهد بود.

از مطلب بالا چنین برمی‌آید که یک مندایی، مهم‌ترین کاری که در ۳۶ ساعت باید رعایت نماید، عدم ارتباط با آب‌های در جریان (نهرها، رودخانه‌ها، لوله آب و ...) است.

کسی که در اوقات یاد شده (۳۶ ساعت) از خودش مواظبت ننماید و به نوعی نازل شود (اِمهَمبِل – دچار ضربت معنوی شود)؛ اگر بعد از «اِمهَمبِل» شدن تا صبح روز دوم ماه دولاکه خروج از اعتکاف است، نخورد و نیاشامد «اِمهَثایی» (ضربت معنوی) متوجهش نیست، ولی اگر خورد و نوشید، باید سال بعد در روزِ «کنشوزهلی» با رسته‌ی نو تعمید نماید تا این «اِمهَثا» (ضربت معنوی) از او پاک شود. در جای دیگر از شرح «الف اترسر شیالا» آمده است که:

«هر کس خودش را تا ۳۶ ساعت که همان دو شب و یک روز هستند، نگه دارد، در سهم خودم، پدر اُثراها خواهد بود».

مدت زمان تکریص ۳۶ ساعت است و از غروب روز كنشوزهلى شروع و تا صبح روز سوم (دوم دولا) يعنى به مدت دو شب و يک روز می‌باشد. به عبارتی دیگر، از ساعت ۱۸ روز سی‌اُم ماهِ گدیا تا ساعت ۶ صبح روز دوم ماهِ دولا مدت زمان تکریص یا اعتکاف است. منداییان باید زمان تکریص به مدت ۳۶ ساعت در منزل بمانند. قبل و بعد از تکریص باید طماشه کنند و در این مدتِ ۳۶ ساعت باید به یَردنا دست نزنند.

به اعتقاد مندائيان، در اين مدت دنيا نازل (صورثا) می‌شود و اثراهاى نگهبان يَردنا (شُلمى و نِدوى) به عرش اعلی صعود می‌كنند و بايد بخاطر محفوظ ماندن از كليه‌ى شرارت‌ها و بدی‌ها، اعتكاف كرد.






دانستن موارد زیر در مدت تکریص (اعتکاف) ضروری است:

در مدت تکریص به تمام اشیایی که باعث نازل شدن (صورثا شدن) می‌شوند اعم از اشخاص نازل، حیوانات، گیاهان و حشرات به جز (مورچه، مگس، پشه، جیرجیرک) و همچنین تماس مستقیم با اشیای بیرون از منزل، نباید دست زد. در مدت تکریص اگر شخص به هر علتى مجروح شده و خون ظاهر شود، نازل مى‌شود و بايد خود را از ديگران جدا كند. به عبارتی دیگر، تماس با حيوانات و گياهان باعث نازل شدن فرد مىگردد. اگر تماس با حيوان يا گياهى از طريق چوب و يا پارچه خشك باشد، فرد را نازل نمىكند. حشراتى مانند مورچه، مگس، پشه و جيرجيرك فرد را نازل نمىكنند. مشاهده كردن هر اندازه خون از بدن، فرد را نازل مىكند.

در مدت تکریص در صورت ضرورت و با حفظ احتیاط لازم بشرط آنکه به شیئی نازل برخورد نشود، می‌توان از منزل خارج شد.

در مدت تکریص اگر با برگ‌ریز درختانِ خشکِ داخل خانه برخورد کنند اشکالی ندارد و شخص نازل نمی‌شود.

در مدت تکریص اگر به هر علتی شخص مجبور به باز کردن درب منزل شود، در صورت ضرورت باید آن‌را توسط یک پارچه خشک (یا دستکش) باز کند و با اشخاص بیرون از منزل تماس نداشته باشد. به عبارتی، در مدت ۳۶ ساعت از ارتباط با افراد خارج از منزل باید پرهیز کرد.

در مدت تکریص (اعتکاف) نمی‌توان بطور مستقیم از آب لوله‌کشی و گاز شهری استفاده کرد ولی می‌توان با جمع‌آوری آب در ظروف و مخازن غیرمتصل به لوله‌کشی شهری، آب مصرف کرد.

در مدت تکریص بدلیل عدم تماس مستقیم با جریان الكتريسيته (برق) و تلفن، می‌توان از وسایلی که با اینها کار می‌کنند استفاده کرد. اما در مورد گاز می‌توان از کپسول گاز یا اینکه با رعایت فاصله بين ظرف و شعله توسط آجر و مناصب گلی، از اجاق استفاده کرد.

اگر شخصی در روز كراص در معرض باران قرار گیرد، نازل می‌شود.

شخصى كه در ساعات اعتكاف نازل شود، اگر غذا بخورد و يا آب بنوشد بر او تعميد در كنشوزهلى سال بعد واجب می‌باشد؛ و فقط تعميد در روز كنشوزهلى صورثاى او (نازل شدن او) را برطرف مىكند.

اگر شخصی در مدت ۳۶ ساعتِ تکریص، نازل شود و چیزی بخورد یا بیاشامد، باید در روز کنشوزهلی سالِ بعد با رسته نو تعمید شود ولی اگر در مدتی که نازل هست چیزی نخورد و نیاشامد، نیازی به تعمید نیست. به عبارت دیگر، اشخاصى كه در اين ساعات نازل شوند اگر هيچگونه آب و غذايى تناول نكنند، تعميد بر آنها واجب نمىباشد.

چنانچه بخواهید در ساعات اعتكاف شخص نازل شدهاى را غسل نماييد، نبايد قطرات آب بر شما پاشيده شود؛ در غير اين صورت شما نيز نازل مىگرديد.

 

نكات ايمنی در تکریص (اعتکاف) که به اشخاص توصیه می‌شود:

قبل از ساعات اعتكاف، آب به حد نياز در ظروف زيادى ذخيره كنيد.

اطراف وسایلى را كه در اين ساعات نازل هستند و نمی‌توان از محل زندگى دورشان كرد را پارچه بكشيد.

اشياء تيز و بُرنده را در دسترس قرار ندهيد و تا حد امكان از آن‌ها استفاده نكنيد.

اگر روى پوست خود زخم‌هايى داريد كه احتمال مىرود خونريزى كنند بر آنها چسب زخم بگذاريد.

ناخنهايتان را قبل از زمان اعتكاف كوتاه كنيد و لبههاى تيزشان را با سوهان ناخن صاف كنيد.

كبريت و شمع را در دسترس خود قرار دهيد تا به هنگام قطع برقِ منزلتان دچار مشكل نشويد.

اگر ناچار هستيد در اين ۳۶ ساعت براى انجام كارى به حياط خانه برويد، سر و دست‌هاى خود را بپوشانيد.

حتماً از نبودن حشراتى كه فرد را نازل می‌كنند مطمئن شويد و در مكان‌هايى كه احتمال دارد محل تجمع حشرات باشند سم بريزيد.

 

احکام و دانستنی‌های دینی کنشوزهلی، کراصا و دِهوا ربّا

عید را به زبان مندایی چه می‌نامند؟

در زبان مندایی عید را «دِهوا» می‌گویند و عید مبارکی را «دِهو طاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود. برای جواب هر کدام: «دِهو طاو خود شاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو خود شاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو خود شاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود.

 

کنشوزهلی در کدام ماه از سال مندایی است؟ و آیا ایام پاک محسوب می‌شود؟

سی‌اُم ماه گدیا، آخرین روزِ سال مندایی است و یکی از هشت روز پاک و مقدس در طی سال منداییان است و بر همه واجب است که خوراک خود را با آب یَردنا تهیه و استفاده کنند (نظیف بخورند). تعمید با رسته‌ی نو در این روز ثواب پنجاه بار تعمید (۵۰ تعمید) می‌باشد.

 

نظیف خوردن در روز کنشوزهلی از چه ساعتی شروع و چه ساعتی تمام می‌شود؟

روز نزد منداییان از ساعت شرعی ۶ صبح تا ساعت شرعی ۶ بعدازظهر می‌باشد، ولی معمولاً شروع روز را از طلوع آفتاب و تا غروب آفتاب می‌دانند، در این مدت مراسم دینی انجام می‌گیرد، همچنین خوردن و آشامیدن نظيف (غیر نازل) در روز کنشوزهلی جایز است. منظور از طلوع آفتاب همان روشنایی است که چشم ما قادر به دیدن و تشخیص دادن می‌باشد و منظور از غروب آفتاب وقتی که چشم دید کافی نداشته باشد.

 

ساعات تكريص از چه وقت شروع و چه وقت به اتمام می‌رسد؟

مدت آن ۳۶ ساعت است. ١٢ ساعت آخرين روز سال يعنى از ساعت ۶ بعدازظهر كنشوزهلى شروع می‌شود و تا صبح روز دوم ماه دولا يعنى ساعت ۶ صبح روز ديد و بازديد؛ به مدت دو شب و يك‌روز مى‌باشد. (از ساعت ۶ بعدازظهر روز سی‌اُم ماهِ گدیا تا ساعت ۶ صبح روزِ دوم ماهِ دولا)

 

آیا در کنشوزهلی می‌توان «تعمید زُهرّيثا» انجام داد؟

خیر، تعمید در این روز «شُمِيثّا» است و نوزادانی که برای بار اول تعمید می‌شوند نمی‌توانند در این روز تعمید شوند.

 

چرا در روز کنشوزهلی «طَریانا» می‌گذارند و آیا می‌توان از ظروف کریستال یا شیشه به جای ظرف گِلی طریانا استفاده کرد؟

زیرا یک رسم دینی است و در صورتی‌که ظرف شیشه‌ای با کریستال میصرا داشته باشد (شیار جداکننده داشته باشد) می‌توان بعد از طُماشه از آن به جای طَریانا استفاده کرد.

 

در طریانای روز کنشوزهلی چه چیزهایی می‌گذارند؟

میوه‌جات فصل، نان یا آرد، نمک و آب. (میوه‌جات را باید با آب یَردنا طُماشه کرد، ظرف آب نظيف از «یَردنا» نیز در داخل طریانا قرار داده می‌شود.).

 

طریانایی که در روز کنشوزهلی گذاشته می‌شود تا چه مدت می‌ماند و چه موقع برداشته می‌شود؟

در ابتدای ساعات اعتکاف (تکریس) آن را می‌گذارند و تا اتمام ۳۶ ساعت و در روز اول عید مبارکی آن را بر می‌دارند، معمولاً طریانا را در جایی می‌گذارند که روشنایی باشد.

 

شخص نازل در ۳۶ ساعت عید، برای اینکه به تعمید در سال بعد احتیاج پیدا نکند، چه کاری باید انجام دهد؟

آن شخص در مدت اعتکاف باید روزه بگیرد. (نخوردن و نیاشامیدن)

 

اگر کسی در ۳۶ ساعت اعتکاف نازل شود و نتواند خود را از نظر خورد و خوراک نگه دارد چه کار باید بکند؟

با رسته نو در روز کنشوزهلی تعمید شود تا گناهش پاک شود و چنانچه نتواند در سال بعد تعمید شود این شخص می‌تواند در سال‌های بعد در روز کنشوزهلی با رسته نو تعمید شود. اگر این شخص اشكندا باشد بخاطر اینکه یک تعمید نیاز دارد، نمی‌تواند مراسم رسمی مانند: ذبح، بلند کردن جنازه و ... را در طی سال انجام دهد.

توجه: اگر شخصی در دو عید یا بیشتر نازل شود و خود را نگه ندارد (روزه نگیرد)، به تعداد دفعات نازل شده باید با رسته نو در کشورهلی تعمید شود.

 

به چه دلیل این ۳۶ ساعت را در کرسه یا حيصار می‌گذرانیم؟

به اعتقاد ما منداییان در این مدت دنیا نازل می‌شود (صورثا می‌شود) و اُثراهای نگهبان یَردنا (شُلمِی و نِدوِی) (فرشتگان نگهبان آب‌های روان) به عرش اعلی صعود می‌کنند و ما باید بخاطر محفوظ شدن از کلیه شرارت‌ها و بدی‌ها، در اعتکاف به سر ببریم.

 

آیا در حيصار می‌توان به رودخانه نزدیک شد؟

در کتاب «الف ترسر شیالا» (یک‌هزار و دوازده سوال) آمده که در مدت ۳۶ ساعت«لَتيشدون ایدِیخُن اب یَردنا» یعنی دست‌هایتان را در آب جاری نگذارید.

 

آیا بچه‌ای که تعمید نشده باشد می‌تواند همراه خانواده خود در ۳۶ ساعت حيصار باشد؟

خیر، به دلیل اینکه تعمید اول یا همان «تعمید زُهرِيثا» را هنوز انجام نداده است.

 

آيا طماشه در كنشوزهلى براى همه واجب است، چند بار؟

بلى، بر تمام افراد مندایی واجب است و دركتاب الف اترسر شيالا (كتاب هزار و دویست سؤال) آمده كه هر فرد مندایى كه مراسم طماشه را در اين روز انجام ندهد، مرتكب گناه بزرگى می‌شود، چنانچه يك شخص در روز كنشوزهلى طماشه بكند و خود را تا ساعت ورود به تكريص/ تکریس/ کراصا (اعتكاف یا حصار) پاك نگه دارد، طماشه آن كافى است و اگر نتواند خود را پاك نگه دارد، طماشه كردن قبل از ورود به تكريص بر آن واجب است.

 

اگر شخصى به هر علتى به رودخانه دسترسى نداشته باشد مى‌تواند زير دوش طماشه نمايد؟

طماشه در آب جارى واجب است اما اگر كسى نتواند يا دسترسى به آب جارى نداشته باشد، می‌تواند در زير دوش طماشه نمايد.

 

آيا در كنشوزهلى با رسته استفاده شده می‌توان تعميد شد و تعميد با رسته نو برابر با چند تعميد است؟

بلى، ولى حكم رسته نو را ندارد چون تعميد با رسته نو برابر با پنجاه بار تعميد است.

 

آيا در كنشوزهلى مى‌توان تعميد زُهرِيثا (تعمید واجب) انجام داد؟

خير، تعميد در اين روز شُمِيثا (تعمید عادی) است و نوزادانى كه براى بار اول تعميد مى‌شوند نمی‌توانند در اين روز تعميد شوند.

 

چرا نمى‌توان در كنشوزهلى به سر كار رفت؟

چون يك روز پاك و مقدس است و بر هر فرد مندایى واجب است كه در اين روز به عبادت و انجام مراسم دينى بپردازد.

 

آيا انجام مراسم دخرانى در كنشوزهلى لازم است؟

بلى، چون روز پاكى است و ياد كردن نِشمتا (روان) در اين روز نيك است.

 

براى انجام دادن مراسم دخرانى در كنشوزهلى بايد رسته پوشيد؟

انجام مراسم دخرانى با پوشيدن رسته كاملتر است ولى انجام دادن بدون رسته اشكالى ندارد مشروط بر اينكه، سر پوشيده و هميانه نيز بسته شده باشد.

 

چرا در روز کنشوزهلى طريانا را در منزل مى‌گذارند؟ آيا مى‌توان از ظروف كريستال يا شيشه‌ای بجاى ظرف گِلى طريانا استفاده كرد؟

زيرا يك رسم دينى مى‌باشد. در صورتی‌که ظرف شیشه‌ای یا کریستال میصرا داشته باشد (قسمت‌بندی شده باشد) می‌توان بعد از طُماشه از آن به جای طَریانا استفاده کرد.

 

در طرياناىِ روز كنشوزهلى چه چيزى می‌گذارند؟

ميوه‌جات فصل، نان يا آرد، نمك و آب. كه ابتدا ميوه‌جات را با آب جارى طماشه كرده (غسل داده) و ظرف آب به صورت نظيف (آب از یَردنا) در داخل طريانا قرار داده می‌شود.

 

نظيف خوردن (نازل نخوردن) در روز كنشوزهلى از چه ساعتى شروع و چه ساعتى تمام مى‌شود؟

روز نزد مندائيان از ساعت ۶ صبح مى‌باشد، ولى معمولاً شروع روز را از طلوع آفتاب و تا غروب آفتاب مى‌دانند، در اين مدت مراسم دينى انجام مى‌گيرد. همچنين خوردن و آشاميدن نظيف (غير نازل) در اين مدت جايز است. منظور از طلوع آفتاب همان روشنائى است كه چشم ما قادر به ديدن و تشخيص دادن مى‌باشد و منظور از غروب آفتاب وقتى كه چشم ديد كافی نداشته باشد.

 

آيا زنى كه تعميد صورثا مى‌خواهد (صورثاى آن تمام شده اما تعميد نشده) مى‌تواند در كنشوزهلى تعميد شود؟

بلى، اين زن بايد به روحانى اطلاع دهد و ابتدا تعميدِ وى به‌صورت جداگانه با طرياناى معمولى (نه كيمثا) انجام مى‌گردد، سپس بعد از تمام كردن اين تعميد و بيرون آمدن از صورثا (نازل) اگر در عيدى نازل شده بود، مى‌تواند با رسته نو و با گرفتن درفش تعميد شود.

 

در مدت تكريص به چه صورت از برق، گاز، تلفن مى‌توان استفاده كرد؟

چون با برق و تلفن تماس مستقيم نداريم می‌توان از آنها استفاده نمود و در مورد گاز شهرى به علت متصل بودن به بيرون از منزل جايز نيست استفاده شود و معمولاً از كپسول گاز استفاده می‌كنند يا اينكه ظرف پخت و پز را با استفاده از پايه‌هاى گِلى از اجاق فاصله بدهند و براى روشن نمودن آن با پارچه‌ی خشك مى‌توانند شير گاز را باز كنند و اجاق را روشن نمايند و استفاده كنند.

توجه داشته باشيد هيچ تماس بدنى يا ظرف و ظروفى به اجاق يا چيزى كه به اجاق وصل است نبايد داشته باشيم (بهتر است از پيك نيك استفاده كنيم)

 

اگر شخصى به هر علتى در مدت تكريص مجروح شود و خون ظاهر شود تكليف چيست؟

شخص نازل مى‌شود و بايد خود را از ديگران جدا كند.

 

خونِ ظاهر شده به چه حدى بايد باشد تا شخص نازل شود؟

به اندازه‌اى كه اگر دست خود يا دستمال را بر روى زخم بگذارند، خونى شود.

 

آيا شخصى كه مجروح می‌شود بايد طماشه نمايد؟

بهتر است طماشه نمايد و بعد از طماشه از بقيه جدا شود و اگر بتواند چيزى نخورد و نياشامد نياز به تعميد ندارد.

 

در مدت تكريص به چه چيزى نبايد دست زد؟

به تمام اشيائى كه سبب نازل شدن ما مى‌شود كه شامل اشخاص نازل و حيوانات، گياهان، حشرات (به جز مورچه، مگس، پشه، جيرجيرك) و همچنين تماس مستقيم با اشياء بيرون از منزل، آب و انشعابات آن.

 

نحوه طماشه كردن شخص نازل در مدت تكريص چگونه است؟

شخص ديگرى ابتدا ظرفى را از آبِ جمع‌آورى شده پُر نموده و اقدام به طماشه كردن آن شخصِ نازل مى‌نمايد به شرطى كه آب روى شخص غيرنازل نپاشد و نريزد. اگر آب به شخص غیرنازل بپاشد، او هم نازل می‌شود.

 

آيا بچه‌اى كه تعميد نشده باشد مى‌تواند همراه خانواده خود در مدت تكريص باشد؟

خير، بدليل اينكه تعميد اول يا همان تعميد زهريثا (تعمید واجب) را هنوز انجام نداده است.

 

آيا زنی كه در مدت صورثا (در مدت سى روز) باشد و اين ايام مصادف با مدت تكريص باشد، براى كنشوزهلى سال آينده احتياج به تعميد دارد؟

بلى.

 

زنى كه در مدت تكريص وضع حمل نمايد مى‌تواند در كنشوزهلى سال بعد تعميد شود؟

بلى. چون نازل مى‌گردد بايد با رسته نو در روز كنشوزهلى تعميد گردد. توضيح اينكه زن صورثا بعد از اتمام مدت صورثا مى‌تواند تعميد صورثاى خود را انجام دهد.

 

آيا زنى كه صورثا دارد (مدت سى روز را تمام كرده است) مى‌تواند در مدت تكريص با بقيه خانواده باشد؟

بلى.

 

آيا در روز اولِ ديد و بازديد (دومین روز ماه دولا) بايد طماشه كرد؟

بله. طماشه بعد از ٣۶ ساعت واجب است.

 

اگر در روز تکریص یا حصار در معرض باران قرار گيريم نازل مى‌شويم؟

بلى.


دِهوا زوطا یا عید شیشیان یا شوشیان

این عید در ششم و هفتم ماه دولا و پنج روز پس از «دهوا ربا» (عید بزرگ) می‌باشد و «نوروز کوچک» نیز نامیده می‌شود. اين دو روز جزو امبطلات سنگين (روزه کامل) سال محسوب می‌شوند. در امبطلات سنگین (کامل)، منداییان در سرتاسر دنیا، علاوه بر انجام ندادن مراسم دينى؛ اجازه خوردن گوشت، ماهى و تخم مرغ  (كلاً تخم پرندگان) و تمام خوراكی‌هايى كه به نوعى از اين مواد استفاده شده را نيز ندارند.

منداییان معتقدند از نوروز بزرگ «دِهوا ربّا» تا روز ششم دولا که روز نوروز کوچک «دِهوا زوطا/ عید شیشیان/ عید شوشیان» است یک اُثر (فرشته) خلق شد بنام «اپثاهیل» (فرشته‌ی سازنده پیکر انسان از گِل).

بارزترین ممیزه‌ی «عید شیشیان» آن است که در این روز، منداییان شاخه‌ای از بید (منداییان این شاخه را به مانند حلقه در آورده و «کِلیله یا اِکلیل» می‌نامند) که علمای روحانی بوثه‌هایی (آیه‌هایی) را برای تبرک بر آن می‌خوانند را بر سر در خانه‌هایشان نصب می‌نمایند. (منداییان اِکلیل را نماد عقل می‌دانند).

همان‌طور که گفتیم، در روز ششم ماه دولا (عید شیشیان) روحانيون مندايى شاخه‌هايى از درخت بيد «هلاف» را بعداز چيدن و طماشه كردن (غسل دادن)، با خواندن بوثه مخصوص (آیه مربوطه)، آن‌ها را به صورت «اِكليل» درمى‌آورند و مندائيان از آن‌ها جهت نصب بر درب ورودی منزل و گذاشتن در «طَريانا» (ظرف گِلى كه از گِل رُس تهيه شده است) استفاده می‌كنند. به اِکلیل بافته شده از درخت بید «کِلیلا اِد هلافا» (کِلیلای بید) می‌گویند.

لازم به ذكر است كه براى هر مكان فقط دو عدد اِكليل لازم است، يک عدد برای درب ورویِ  منزل و دیگری برای طَریانا (تریانا) می‌باشد.

لازم است که خانواده‌های مندایی با مراجعه به علمای روحانی و بردن «اِکلیل» و گذاشتن به درب ورودی و داخلی منزل از ننگ بزرگی که ممکن است گریبان‌گیرشان شود رهایی یابند. زیرا معتقدند؛ در این هفت روز (یکم تا هفتم ماهِ دولا)، هفت راز شکل گرفته‌ است که نمایانگر دوازده ماه هستند.

منداییان در اولین روز عید شوشیان (ششم دولا) همانند روزِ کشنوزهلی (روز پایانیِ سال مندایی، سی‌اُم ماهِ گدیا) و به پاس شکر و حمد «ملکا راما ربا دنهورا» صاحب و مالک عظیم دنیاهای نور، خداوند متعال ازلی، نعمت‌هایی نظیر میوه‌های فصل و سبزیجات، نمک، آرد و خرما که هر کدام از آن‌ها سمبل یک راز می‌باشند، در طریانا (تریانا) قرار می‌دهند و بخور که خوش‌بو است را روشن و آن فضای معنوی را عطرآگین می‌کنند و نام «ملکا مندادهیی» را برزبان می‌آورند و «اِکلیلای هلافا» را در طریانا قرار می‌دهند. این طریانا را صبح روز هفتم دولا (دومین روز عید شیشیان) جمع می‌کنند و از میو‌های آن استفاده می‌کنند.



چرا عید شوشیان با اینکه جزو اعیاد است ولی جزو روزهای امبطلات سنگین نیز می‌باشد؟

سرآغاز تمامی روزها و خلقت "یوما دهوا اد نوروز ربا" (عید بزرگ تجلی) است که فرشته‌ی مقرب درگاه احدیت "مانا ربا کبیرا" پدر تمامی فرشتگان خلق می‌شود.

در روز ششم و هفتم دولا عیدی دیگری پدید آمد و آن "دهوا اد زوطا" عید شوشیان است. 

در روز ششم عید شوشیان "ملکا اپثاهیل" اسوثا و زکوثا نهویلی فرزند "ملکا اواثر راما" یا نام دیگرش "ملکا اواثر موزنیا" (فرشته‌ای که اعمال پسندیده و ناپسند انسان را می‌سنجد) خلق می‌شود که فرشته سازنده پیکر انسان از گِل می‌باشد.

ࡀࡋࡐࡀ ࡅࡕࡓࡉࡎࡀࡓ ࡔࡉࡀࡋࡀ ،ࡌࡄࡉࡕࡀ ࡅࡀࡎࡅࡕࡀ، ࡌࡀࡂࡀࡋࡕࡀ ۸۴ ࡔࡉࡀࡋࡀ ۱۲

توسط هیّی ربّی قدمایی (خداوند متعال) به "ملکا اپثاهیل" فرمان داده می‌شود که زمین را جامد نماید و آن را برای "آدم گورا قدمایا" مهیا سازد و چنین به او دستور می‌دهند که با پوشش نور و با مرگنای آب‌های حیاتی که به تو دادند (مَرگِنا: عصايى است كه علماى روحانى هنگام اجراى تمام مراسم دينى در دست دارند. مَرگِنا را از شاخه درخت زيتون تهيه می‌كنند.) به زمین برو، سه مرتبه با کلامت و با ندایت زمین را جامد کن و آسمان را بگستران (خورشید و ماه و ستارگان را برقرار کن). آب‌های روان و جویبارها را تقسیم نما و ماهیان در دریاها و پرندگان بالدار و حیوانات اهلی و درختان، همه‌ی ثمره‌ها و نباتات و بذرها و سبزیجات را شکوفا کن.

بدینسان "ملکا اپثاهیل" تمامی خلقت را آماده کرد لیکن از سه ندا فراتر رفت و به جای سه‌بار، هفت بار خلقت را گسترش داد. پس تمامی خزندگان، حیوانات وحشی و هر جنبنده‌ای که جزئی از تاریکی بود را آفرید و در هفتمین صدایی که خواند، "روها/ روحا" (مادر بدی‌ها) و "شوا" (هفت فرزند روها/ اهریمنان، شریران، شیاطین) در مقابل "ملکا اپثاهیل" ظاهر گشتند و ایستادند. (اگرچه «روها» با صفاتی همچون «مادر جهان تاریکی»، «مادر بدی‌ها» و «اغواگر» به عنوان دشمن نشمتا معرفی گردیده، اما در حقیقت همان جنبه‌ای انسان‌شناختی است که مسئول ارضای غرایز جسمانی، حیوانی و طبیعی جسم بشر می‌باشد. معادل روها در تعالیم اسلامی را می‌توان «نفس اماره» دانست. به عبارتی، "روها/ روحا" یعنی ظلمت و "شوا/ شویاهی" یعنی شیاطین).

شوا Šavva: بد، شرارت، هفت بد، هفت سياره شوم.

شوا نمادی از هفت شرير است. شايد نيم اشاره‌ای به انديشه تنجيمی ساكنان شهر حرّان باشد كه هفت سياره و دوازده منطقه‌البروج راستايش می‌كردند و برای ايشان معابد شش و هفت و.... ضلعی می‌ساختند. به هر روی متون اصيل مندائی صراحتاً ستاره‌پرستی را نفی كرده و واژه شوا دليل اين مدعاست.


روحا Rõhã: موجودی ظلمانی، خدای ظلمت، دشمن نور. 

روحا و انديشه تنجيمی (ستاره‌پرستی) و ظلمت و پليدی و اغواگری در يك رديف قرار دارند. ظهور انبياء دروغين و كسانی‌كه ساحر و دجال و اغواگر بوده و ادعای رسالت می‌كنند از سوی روحا سامان‌دهی می‌شوند.


در کتاب مقدسِ گنزاربا "ملکا اپثاهیل" اسوثا و زکوثا نهویلی چنین می‌گوید: ندای هفتم را که خواندم (زدن مرگنا برا هفتمین بار) "روها و شوا" در مقابلم ایستادند. وقتی که آنها را دیدم قلبم از تکیه‌گاهش افتاد و به آن‌ها گفتم از کجا آمده‌اید که شکلتان این چنین است و در خانه‌ی پدرم برای شما جایی قرار داده نشده است.

پس "روها" چنین به ملکا اپثاهیل می‌گوید که ما را خدمتگزار خود حساب کن تا تو را خدمت کنیم. پس جسد "آدم گورا قدمایا" با مشارکت "روها" خلق می‌شود و ملکا اپثاهیل، آدم گورا قدمایی را فرزند خود می‌خواند .(گنزاربا)

بدینسان، اشتباهی که "ملکا اپثاهیل" مرتکب آن شد و با بی‌توجهی کردن بر حذرها و هشدارهایی که به او دادند و با ندای هفتمی که ظلمت و ساکنین آن فرا خوانده شدند، عید شوشیان جزء ایام امبطلات سنگین به حساب آمد.


از آنجا که عید شوشیان، روزِ خلفت "ملکا اپثاهیل" است، جاهایی از کتب مقدس "ملکا اپثاهیل بر زاهرییل" قید شده است، متاسفانه برخی از محققین به اشتباه زاهرییل که دختر روها است را به ملکا اپثاهیل نسبت می‌دهند. در کتاب مقدس گنزاربا ملکا اپثاهیل چنین می‌گوید:

ࡌࡓࡀࡅࡓࡀࡁ ࡍࡄࡅࡓࡀ ࡔࡀࡍࡉࡀ ࡗ ࡏࡑࡈࡀࡓࡀࡓࡉࡕ ࡅࡄࡅࡉࡕ ࡀࡍࡀ ࡐࡕࡀࡄࡉࡋ ࡌࡍ ࡀࡉࡍࡀ ࡖ ࡆࡉࡅࡀ ࡎࡀࡂࡉࡀ ࡄࡅࡉࡕ.

موقر و عظیم است نور والا، من اپثاهیل از چشمه‌ی درخشش و نور والا ایجاد گشتم.

در  طومار "الف اترسر شیالا"، "مانا ربا کبیرا" در روز  ششم بعد از دهوا ربا، "اکلیلای اِد هلافا" (اکلیلای بید) را برای خود می‌بافد و به چشمه آب‌های درخشش و نور برمی‌گردد که نام آن چشمه، زاهرییل است. چشمه‌ای که سیصد و شست هزار رازِ عظیمِ نور از آن خارج شدند. بدینسان "اپثاهیل بر زاهرییل" خوانده می‌شود.

ࡀࡋࡐࡀ ࡅࡕࡓࡉࡎࡀࡓ ࡔࡉࡀࡋࡀ  ࡌࡀࡂࡀࡋࡕࡀ ۱۵۵ ࡔࡉࡀࡋࡀ ۲۴۳

در این نص آمده است که در این عید، ظلمت برای خود سهمی می‌خواهد.

برای درک بهتر این مطلب به بوثه‌ای از گنزاربا یمین صفحه ۲۵۲ مراجعه می‌نمایم. در تعالیمِ "ملکا مندادهیی" چنین آمده است که: روها مقابل مندادهیی می‌ایستد و به او می‌گوید که من هفت سهم را برای خود می‌برم و تنها یک سهم را به تو می‌دهم و از سهم تو نیز خواهم برد، "ملکا مندادهیی" به "روها" می‌گوید: ای کوری که قلبت را تاریکی فرا گرفته و چشمت نور را نخواهد دید، من یک سهم خواهم داشت و از سهم من چه چیزی به تو می‌رسد؟ "روها" چنین‌گفت که: ناصورایی‌هایی که مال و ثروت را دوست خواهند داشت، آنان که خمر می‌نوشند و در رقص و آواز اسیر می‌شوند و نام تو را یاد نخواهند کرد، آنان که زدقا (صدقه) را نمی‌دهند و اعمال نیک‌ انجام نمی‌دهند، اینان در سهم من خواهند بود. "ملکا مندادهیی" چنین پاسخ داد که: اینان که نام بردی در سهم  خودت باشند.

در جای دیگری "ملکا مندادهیی" به "روها" چنین می‌گوید که: حاشا از میان برگزیدگانم سهمی به تو برسد.

بدینسان منداییان در روز عید شوشیان قبل از غروب آفتاب طریانایی (میوه‌هایی چون انگور، انار، بِه و ... نمک، آب، آرد، خرما و انجیل که هر کدام سنبل یک راز است ) را به پاس شکر و سپاس از "ملکا راما ربا دنهورا" صاحب و مالک عظیم دنیاهای نور، خداوند متعال ازلی قرار می‌دهند و با روشن کردن بخور، منزلگه‌شان را با نام "ملکا مندادهیی" خوشبو و عطرآگین می‌کنند و دو "اکلیلای هلافا" (اکلیل بید) یکی را در طریانا و دیگری را بر درب منزل آویزان می‌کنند. اکلیلایی که رمز بهجت و سرور و محبت است و با رازهای عظیم نور، محافظ و روشنی‌بخش خانه‌های منداییان است و به آن نشان باشد که ظلمت در ما سهمی ندارد و ما سهمی از سهم "ملکا مندادهیی" هستیم .


در گنزا ربا، یمین؛ کتاب هفتم آمده است:

بشمیهون ادهیی ربی

بنام خداوند عظیم

وقتی که آمد "اپتاهیل" و گفت به همه "شویاهی":

ما می‌خواهیم "آدم" را بسازیم که بشود حاکم در عالم،

وقتی که اینچنین گفت به آنها، همه با همدیگر مشورت کردند و گفتند که می‌گوئیم به او و می‌سازیم "آدم" و "حوا" را زیرا او متعلّق به ما است.

به او گفتند:

بیا ما می‌خواهیم بسازیم "آدم" و "حوا" رئیس همه نسل را.

وقتی اینچنین گفتند "شویاهی"، "اپتاهیل" اندوهگین شد در دلش و گفت:

اگر من به تنهایی بسازم "آدم" و "حوا" رأس همه نسل‌ها را؛ "آدم" چه می‌داند که چه انجام دهد در عالم.

به سخن در آمد "اپتاهیل اثرا" و به "شویاهی" گفت:

"آدم" فرزند خودم است، پادشاه این عالم.

به سخن درآمدند "شویاهی" به "اپتاهیل" گفتند به او؛ ماها بر چه اعتماد کنیم و بپاخیزیم و برچه چیز حکومت کنیم در عالم؟

به سخن درآمد "اپتاهیل" و به آنها گفت: شماها پرستار بشوید برای او و خدمتش کنید از سرتاسر،

ساختند و گذاشتند "آدم" را و در او نبود "نِشمتا"یی؛ وقتی ساختند جسم "آدم" را؛ نتوانستند که بیفکنند در او "نشمتا" را؛

خواندند آیر را که خالی کند استخوان‌هایش را؛ استخوان‌هایش را خالی کند و بشود در آنها مغز استخوان؛ مغز استخوان بوجود آید در آنها و محکم شود و بپاخیزد بر پاهایش؛ فراخواندند درخشش آتش زنده را که روشن کند لباسش را؛ لباسش روشن کند و محکم شده و بپاخیزد برپاهایش؛ فراخواندند بخار را که رها شود و دمه آتش‌ خورنده که وارد شوند در بدنش و پرکند مشتش را و بزند با دست‌هایش؛ سرزنش نماید و تکان بخورد و محکم شود و بپامی‌خیزد برپاهایش.

به سخن در آمدند "شویاهی" و به "اپتاهیل" گفتند:

به ما اجازه بده که از روحی که آورده‌ای با خودت از خانه پدر، در آن بیفکنیم.

همه چیز را انجام دادند "شویاهی" و انجام دادند سروران عالم؛ وقتی که انجام دادند همه آنها، نتوانستند او را بلند کنند برپاهایش،

"اپتاهیل" با روشنی‌اش راه افتاد (و) بالا رفت به مکان نور؛ ایستاد مقابل پدر اُثراها و پدر به او گفت:

چه انجام داده‌ای؟

گفت: هرچه انجام دادم، استوار نگردید؛ حتی مانند شکلمان درخشان نشد،

برخاست پدر اُثراها و رفت به مکان پنهان مانای بزرگ، "نشمتا" را گرفت که منوّر می‌کند بدن فاسد شدنی را؛ روشن می‌کند لباس جسمی را که گوناگون و جورواجور است.

آن را پوشاند با ردای پاکش و نام‌هائی که خداوند به او داد بر آن یاد کرد.

آن را گرفت با ردایش و آورد به "اپتاهیل" داد؛ وقتی که داد به "اپتاهیل اثرا"، آفریدگار فراخواند مساعدین را؛ فراخواند "هیبل" و "شیتل" و "انش" اُثراهای برجسته که کاستی و عیبی ندارند و دستور داد محافظت کنند "نشمتا" را.

فرمود:

شما نگهبان شوید برایش که بر او آگاه نشوند عالم‌ها؛ آگاه نشود "اپتاهیل" که "نشمتا" چگونه در بدن قرار می‌گیرد؛ چگونه قرار می‌گیرد "نشمتا" در بدن و چگونه از خون پر می‌شود؛ از خون پر می‌شود و چگونه در رگ‌ها جریان می‌یابد.


اِکلیل‌؛ سمبل نور و روشنایی

در دین صابئین مندایی «اِکلیل» که نزد آنان «نماد عقل» می‌باشد از شاخه‌ی دو نوع درخت درست می‌شود: یاس (آس) و بید (هلاف).

١- اِکلیل بافته شده از شاخه‌ی درخت یاس (آس): در تعمید اشخاص، برای عروس و داماد هنگام عقد و برای شخصی که در حال احتضار است، مورد استفاده قرار می‌گیرد. اِکلیلی که جهت تعمید و مراسم عقد ازدواج استفاده می‌شود بدون خواندن بوثه‌ای خاص بافته می‌شود. در مراسم تعميد، تعميدشونده قبل از ورود به آب، «اِكليل» را در انگشت كوچك دست راست خود قرار می‌دهد و مراسم «رَشامه» را انجام می‌دهد؛ بعد از آن بوثه‌ى ورود به «یَردنا» (رودخانه) را می‌خواند و وارد يَردنا می‌شود. بعد از اينكه عالِم روحانى بر وى آب پاشيده و غسل نمود، دستش را می‌گيرد و با تلاوت بوثه‌هايى، اِكليل را از انگشت تعميدشونده درمى‌آورد و آن را زير «بَرزِنقا» (عمامه) شخص قرار می‌دهد. در پايانِ مراسم تعميد، تعميدشونده اكليل را از زير «بَرزِنقا» درمى‌آورد، چندين مرتبه می‌بوسد و بر روی چشمان خود قرار می‌دهد و بعد آن را در يَردنا می‌اندازد. ولی اِکلیلی که جهت شخص محتضر بافته می‌شود باید توسط ترمیدا یا گنزورایی که لباس دینیِ «رسته» را پوشیده و مراسم «رَشامه» را انجام داده و «تاغایش» را (تاغا؛ تاجی است برای علمای روحانی) که با خواندن بوثه‌های مخصوص بر سر قرار داده؛ با خواندن بوثه‌ی مربوطه، به نام دینیِ شخص محتضر (ملواشه‌ی شخص محتضر)، آن را می‌بافد.




۲- اکلیل بافته شده از شاخه درخت بید (هلاف): مورد استفاده‌ی آن در روز «دِهوا زوطا/ عید شیشیان/ عید شوشیان» که «ششم و هفتم ماه دولا» است، می‌باشد. علمای روحانی در روز ششمِ ماه دولا برای درست کردن این اِکلیل، «همیانه» می‌بندند و در حین خواندن بوثه‌ا‌ی، اِکلیل را می‌بافند. به اِکلیل بافته شده از درخت بید «کِلیلا اِد هلافا» (کِلیلای بید) می‌گویند. اکلیل درست شده از شاخه‌ی بید را، بعد از ظهر روز ششم دولا بر درب ورودی منازل، معمولاً سمت راست آویزان می‌کنند. لازم به ذكر است كه براى هر مكان معمولاً دو عدد اِكليل لازم است، يک عدد برای درب منزل و دیگری که برای طریانا گذاشته می‌شود. بر منداییان واجب است که «اِکلیلای هلافا» را بر درب منزلشان آویزان کنند. اِکلیلایی که رمز بَهجَت و سُرور و شادمانی و محبت است و با رازهایی بسیار عظیم و با نوری که در آن نهفته است روشنایی بسیار معنویی به خانه‌های منداییان می‌دهد و محافظ و نگه‌دار منداییان خواهد بود. لازم است هر عالِم روحانی در این روز با بستن همیانه، اِکلیلی درست نماید - حتی اگر در حال مسافرت باشد - و اِکلیل را در رودخانه بیندازد. منداییان معتقدند که این اِکلیل‌ها هر کدام چراغی است که فضا را روشن و منزل را منور می‌کند. بعد از نصب اکلیل بر سر درب منزل، آنرا تا دهوا زوطا یا عید شوشیان سال بعد به حالت نصب نگه می‌دارند و با جایگزین کردن اکلیل جدید، آن‌را در یردنا می‌اندازند.

بوثه‌ای در کتب منداییان چنین می گوید که هر کس «اکلیلای هلافا» را بر درب خانه‌اش قرار ندهد سختی و ننگی بزرگ از روزگار به او می‌رسد.

بوثه بافت اکلیل:

بنام خداوند معظم. گفناها (تاک‌ها) درون آب‌ها منور شدند و قائم گردیدند بزرگان در يَردنا (رودخانه). شما جوانه‌های شاداب هستید. اشکنداها شما را به اینجا آوردند. شما را به اُثراهای بزرگ دادیم که ببافند و به درب اطاق‌ها قرار دهند. و همچون شفایی که کودکان را رشد می‌دهد. شما را می‌بافند و قرار می‌دهند تا آخرت عالم. شما را برکت می‌دهند یَردناهای بزرگ و تعمید که باطل نمی‌شود؛ شما را برکت داد از سر تا سر.

  

طَریانا (تَریانا)

در روز ششم ماه دولا، همانند روزِ کشنوزهلی (روز پایانیِ سال مندایی، سی‌اُم ماهِ گدیا) میوه‌جات فصل، آب، مقداری نمک و نان (آرد) و اِکلیل که همگی طُماشه و پاک شده‌اند را داخل طَریانا (تَریانا) می‌گذارند و این طَریانا را در صبح روز هفتم جمع می‌کنند و از خوراکی‌های آن استفاده می‌کنند.

در صورت عدم دسترسی به عالِم روحانی یک شخص متهیمن (با ایمان) با بستن همیانا و نشستن رو به اواثر (قبله؛ جهت شمال جغرافیایی) و خواندن بوثه مخصوص می‌تواند اِکلیلای عید شیشیان را درست نماید. یک شخص عادی نمی‌تواند اِکلیلِ عید شیشیان در درست کند.

چون اِکلیل‌ها، طماشه شده و با بوثه (آیه) متبرک شده‌اند، آنها را با یک گداده پاک (پارچه‌ی چلوارِ طُماشه شده و خشک شده) از عالِم روحانی می‌گیرند و همان‌طوری که ذکر شد یکی را در طریانا می‌گذارند و دیگری را بر درب منزل آویزان می‌کنند و اِکلیلای آویزان شده را به مدت یک‌سال نگهداری و سپس با نصب اِکلیلای جدید، قدیمی را در رودخانه می‌اندازند.

در ایام دهوا زوطا (ششم و هفتم دولا) تریانایی که مملو از میوه‌های فصل، سبزیجات، نان، نمک و آب است را در یکی از اتاق های منزل قرار می‌دهند. اعتقاد بر این است. در این دو شبانه‌روز، قدرتمندانِ ظلمت که به این مکان‌ها سرکشی می‌کنند گزندی به اهل منزل نمی‌رسانند.

نقل است در همچین شبی درب اواثر گشوده می‌شود و هرکس طلبی یا خواسته‌ای از خداوند دارد برآورده می‌شود.


دانستنی‌های دینیِ عید شیشیان

عید شیشیان چه موقع از سال است؟ و نام کتابیِ آن چیست؟

ششم و هفتم ماه دولا است. این دو روز جزء ایام امبطلات سنگین سال به حساب می‌آیند. نام کتابی عید شیشیان «دِهوا زوطا» است که از آن بنام «نوروز کوچک» نیز یاد می‌کنند.

 

در روز عید شیشیان چه مراسم دینی انجام داده می‌شود؟

در روز ششم ماه دولا، علمای روحانی مندایی شاخه‌هایی از درخت بید را بعد از چیدن و طُماشه کردن، با خواندن بوثه‌ی مخصوص، به صورت اِکلیل در می‌آورند و منداییان با مراجعه به علمای روحانی در روز ششم از این اِکلیل‌ها جهت نصب بر درب منازل و گذاشتن در طَریانا از آن‌ها استفاده می‌کنند. لازم به ذکر است که فقط یک عدد اِکلیل بر درب منزل و یک عدد دیگر در طریانا کافی می‌باشد. لازم است هر عالم روحانی در این روز با بستن هميانه، اِکلیلی درست نماید حتی اگر در حال مسافرت باشد و اِکلیل را در رودخانه بیندازد.

 

برپایی طریانا در عید شیشیان چگونه است؟

در روز ششم ماه دولا همانند روز کنشوزهلی با گذاشتن میوه‌جات فصل، آب، مقداری نمک و نان یا آرد و اِکلیل که همگی به صورت طُماشه شده و پاک در داخل طَریانا می‌گذارند و این طَریانا را در صبح روز هفتم جمع می‌کنند و از خوراکی‌های آن استفاده می کنند.

 

آیا یک شخص عادی می‌تواند اِکلیل عید شیشیان را درست کند؟

خیر، فقط یک عالم روحانی می‌تواند این کار را انجام دهد ولی در صورت دسترسی نداشتن به عالم روحانی یک شخص متهيمن مندایی (شخص با ایمان) با بستن همیانا و نشستن رو به اواثر (قبله منداییان) و خواندن بوٹه‌ی مخصوص می‌تواند اکلیلای عید شیشیان را درست نماید.

 

جشن فِل، شروع خلقت و آماده نمودن حیات بر روی زمین

قبل از حیات بشری، پاکی و وقار و ایمان در دنیا پدیدار گشت. اولین مرد پس از خلقت، به اراده خداوند به صدا درآمده و سخن راند و سخنان او اولین نشانه‌های حیات بشری بود و آنگاه از جانب خداوند برای حضرت آدم این‌چنین شرح داده شد که (در بوثه ادقشش): عالَم در سه دوره تکامل یافت. از اولین دوره تا دومین دوره، شش‌هزار روبان سال (هر روبان، ده‌هزار سال است) و از دوره‌ی دوم تا دوره‌ی سوم، شش‌هزار روبان سال و از دوره‌ی سوم تا خلق اولین فرشته، شش‌هزار روبان سال و از خلق اولین فرشته تا خلق زمین و هفت طبقه آسمان، هفت‌میلیارد و هفتصدمیلیون سال طول کشید.

در کتاب «قلستا» بوثه اول چنین آمده است (بنا به اظهار یکی از منداییان ایران):

حیّی (خداوند) سه طبقه‌ی نورانیِ تو در تو برای خويش خلق کرد و آن‌ را «آلما اِد انهورا» (عوالم نور) ناميد كه به ترتيب يوفين يوفافين، سام مانا اسميرا و تاک حيات هستند و فرشته‌ای به نام «ملکا آلما اِد انهورا» را بر آن گماشت. طبقه اول ۳۶۰ عالم است و درون هريک از ۳۶۰ عالم طبقه اول ۳۶۰ عالم خلق کرد و اين طبقه دوم است. درون هريک از ۳۶۰ عالم طبقه دوم، ۳۶۰ عالمِ دیگر خلق کرد و آن شد عالم طبقه سوم. عوالم به اين ترتيب جبری چنین محاسبه می‌شود:

طبقه اول ۳۶۰

طبقه دوم ۳۶۰×۳۶۰

طبقه سوم ۳۶۰×۳۶۰×۳۶۰

مجموع کل عوالم برابـر می‌شود با:

۴۶،۷۸۵،۹۶۰ = (۳۶۰×۳۶۰×۳۶۰) + (۳۶۰×۳۶۰) + ۳۶۰

 بعد از آفرينشِ عوالمِ تودرتو، هیّی (خداوند) سه حيات آفريد، حيات اول و دوم و سوم. فاصله حيات اول تا حیات دوم شصت ميليون سال و فاصله حيات دوم تا حيات سوم نيز شصت ميليون سال است. بعد از حيات سوم، يک فرشته (اُثر) خلق می‌گردد. فاصله خلق اين فرشته تا حيات سوم نيز شصت میلیون سال است. سپس زمين با فاصله‌ی طولانی هفت‌ميليارد و هفتصدميليون سال بعد از اولين فرشته پديد آمد.

بنابراين باز مشابه محاسبات قبل در نهايت می‌توان گفت از آفرينش حيات اول تا خلقت زمين رقمی حدود هفت میلیارد و هشتصد و هشتاد میلیون سال (۷،۸۸۰،۰۰۰،۰۰۰ سال) به طول انجاميده است. 

زمین در آغاز جامد و سرد نبوده و حد و مرزی نداشت، به‌صورت گلوله‌ای آتشین می‌نمود و بر روی آن اثری از آبادی و حیات بافت نمی‌شد اما بعدها سرد گردیده و روی آن را آب متعقن و گندیده به نام «میّا سِیاوی» (آب سیاه) فراگرفت، آنگاه از این آبِ گندیده موجودات ریزی که هر کدامشان به هزاران هزار چون خویش تکثیر می‌یافتند، سر برآوردند. ]عالم ظلمانی در آب‌های سياه شکل گرفت. هزاران هزار موجود (ملاخی: فرشته‌های ظلمانی) پديد آمدند و روحا (شيطان) رئيس عالم ظلمانی بود. زمين سرد نبود ودر گدازه‌های آتش قرار داشت[.

«هیّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) به «ملکا مندادهیّی» (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = سلام و درود خداوند بر او باد) که فرشتگان بی‌شماری به فرمان اویند دستور داد که به «سوفات» (دنیاهای زیرین) برو و آنجا را مقیّد، مهار و مرتّب کن و دنیای خاکی «اَرا اِد تیبل» را کامل کن و آنجا را برای ماموریت «آدم گورا قدمایا» (حضرت آدم اولین بشر) آماده نما. پس «ملکا مندادهیّی» به «ملکا هیبِل زیوا/ هیوِل زیوا» (جبرئیل رسول) دستور داد این ماموریت را انجام دهد.

در کتاب مقدس منداییان «گنزا ربّا» چنین آمده است: «برو مقهور کن ظلمت را و اسراری که از آن شکل گرفته‌اند. جامد کن زمین را و بگستران آسمان را؛ و قرارده در آن ستاره‌ها را. اعطا کن درخشش به آفتاب و روشنی به ماه و درخشندگی به همه ستارگان. اعطا کن مزه خوب به آب و درخشندگی به آتش و تولید کن میوه‌ها و انگورها و درخت‌ها را که در عالم جلوه کنند. به وجود آیند حیوانات اهلی و ماهیان و پرندگان بالدار از هر نوع مذکر و مونث که برای خدمت به آدم و همه نسلش باشند. به وجود آور مرد و زن که نامشان آدم و حوا باشد. بعضی از ملائک [که از جنس] آتش [اند] در مقابل آدم خادم باشند. هرکس که از کلامت منحرف شود در آتش شعله‌ور گرفتار خواهد شد.... خواهند آمد آب‌های حیات و با آب‌های کدر آمیخته خواهند شد. با بوی آب حیات همه عالم جلوه می‌کند. ایجاد شوند چهار باد خانه و هوا بر آن‌ها می‌وزد. حرارت بوجود آید در همه بدن‌ها و میوه‌ها و درختان و منتشر شود و خوراک در عالم خورده شود...».

در نخستین روز به «ملکا هیبل زیوا» و برادرانش، «ملکا شیتل» و «ملکا اُنش» (اَسوثا و زَکوثا نِهویلُن = سلام و درود خداوند بر آنها باد) که از جانب خداوند مأمور ایجاد آبادی بر روی زمین شده بودند، فرموده شد: «این سفر به طبقات زیرین زمین آنقدر به طول می انجامد که شما دیگر قدرت صعود نخواهید داشت. سپس بعد از اتمام کار، ما برای شما «مَسِقتا» (نوعی مراسم دینی) خواهیم ساخت، تا قدرتی باشد برای برگشت شما به عوالم نور» (مسقتایی که معنای: «بالا برنده» و «صعود دهنده» را می‌دهد، و هویتی کاملاً معنوی و روحانی را در بر دارد نه زمینی و مادی). گفته می‌شود سفر آنان در روز اول تورا آغاز شده و برای توشه‌ی راهشان خوراکی از خرما و کنجد که اکنون آن‌را «فِل» می‌نامند را تهیه دیدند. سه فرشته الهی به فرمان خداوند به سوی زمین آمدند و نخست آسمان را بوجود آوردند، آنگاه آسمان دهان گشود و باران به زمین فرو ریخت و بدین‌ترتیب از آبِ سیل‌آسایِ باران، دریاها بوجود آمدند؛ سپس کوه‌ها بر روی زمین پدیدار شدند و بعد آن سه فرشته (مبارک باد نامشان)، ماهی‌ها را در دریاها و بر روی زمین، پرندگان بالدار را و همین‌طور از حیوانات مختلف جفت‌جفت بوجود آوردند و به همراه خلق حیوانات، درختان را در زمین کاشته و بار خوشمزه بر آن‌ها نشاندند و همه‌ی چیزهای دیگر را این سه فرشته (ملکا هیبل زیوا و دو اُثرای همراهش شیتل و اُنش) در زمین و آسمان به فرمان خداوند تکمیل نمودند. و اینان را همه و همه خداوند قادر برای آدمی خلق نمود تا آدم و همسرش و نیز نسلشان بر روی زمین از آنها به اندازه‌ی نیاز خود استفاده کرده و شکر خداوند عادل را بجا بیاوردند. خداوند عز وجل اراده فرمود و روان وارد جسم شده پس نشمتای (روان) آدمی را که در عالم نور ساکن بود احضار نموده و به او فرمود: «ای نشمتا تو به زمین فرود خواهی آمد و در جسمی که اجزای فیزیکی آن از «طینا» (گِل) درست شده است داخل خواهی شد و بر روی زمین به زندگی خواهی پرداخت». اما روان آدمی مخالفت کرده و گفت: «زمین پر از زشتی‌ها، گناه و اعمال بد است. پس من چگونه به زمین وارد شده و در آن زندگی نمایم، من حتی در مقابل اعمال بد و ناپاکی‌های زمین سلاحی ندارم». (خداوند خیر و شر را برای امتحان آدمی در زمین آفرید). خداوند بزرگ به نشمتای آدم فرمود، «سلاح تو ایمان و عقل تو خواهد بود. بر زمین هبوط كن و با سلاح ایمانت همه چیز را به زیر کنترل خود در آور». و روان آدمی با این حرف‌ها متقاعد گشته و فرمان حضرت حق را لبیک گفت. پس خداوند بزرگ به «ملکا اپثاهیل» (فرشته سازنده پیکر انسان از گِل) دستور داد تا به زمین فرود آمده و از گِل، بدن آدمی را بسازد و آماده نماید و «ملکا اپثاهیل» نیز به دستور خداوند به زمین فرود آمد و بدن آدمی را از گِل ساخت و آنگاه نشمتای آدمی (روح آدمی) در چهارصد و چهل و پنج هزار و سیصد و نود سال پیش (در تقویم مندایی، سال ۴۴۵۳۹۰ از هبوط حضرت آدم بر روی زمین از ۲۷ تیرماه ۱۳۹۹ هجری خورشیدی آغاز شده و روز پایان آن مصادف با ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ هجری خورشیدی است) به فرمان خداوند، درون آن پیکر رخنه کرد و جای گرفت، در حقیقت روان آدمی بر روی زمین هبوط نمود. کتب مقدس مندایی اولین فرود نشتای آدمی بر روی زمین را محلی به نام «سراندیب» ذکر کرده‌اند. (سراندیب نام قدیم سرزمین سیلان «سریلانکا» می‌باشد). ذکر این نکته لازم است که منداییان عقیده دارند از اولین روز آغازِ حیات بشری تا پایان آن بر روی زمین ۴۴۸۰۰۰ سال طول خواهد کشید. آنطور که تاریخ منداییت نشان می‌دهد، تا کنون ۴۴۵۳۹۰ سال از هبوط حضرت آدم بر روی زمین می‌گذرد که با این حساب اگر این عدد که مقارن آغاز حیات بشر بر روی زمین می‌باشد را از عدد اولی یعنی پایان عمر بشری که ۴۴۸۰۰۰ سال می‌باشد کسر کنیم عددی برابر با ۲۶۱۰ سال بدست خواهد آمد که این عدد یا این مقدار سال، باقیمانده‌ی عمر بشری بر روی زمین خواهد بود. (قوم از یاد رفته، سلیم برنجی، ۱۳۶۷ ش، صص ۵۳ و ۵۴)

پس اولین بشر (آدم گورا قدمایا/ آدم گور اقدمایی؛ آدم، اولین مرد دنیا) به جنب‌وجوش افتاد و خداوند اراده فرمود تا برای وی انیسی (زوجه‌ای) فراهم آورده تا نسل تکثیر یابد، پس، از پیکر خودِ حضرت آدم (آدم گورا قدمایی)، حوا (هُوّا) آفریده شد که در کتب مندایی گفته شده «کنّا اِد نافشی» یعنی از وجود وی (آدم)، حوا آفریده شده است. حوا آفریده گردید تا همسر و مکمل حضرت آدم باشد، پس از خلقت آن دو، آنان برای رفع حاجات مادی خود به جنب‌و‌جوش افتادند. نخست از نباتات تغذیه می‌کردند و بعدها به کشاورزی مشغول شدند و بدین ترتیب نخستین گامِ توسعه‌ی اولین انسان به روی زمین پدیدار شد.

نقل است كه هنگام نزول «ملكا هيول زيوا» و همراهانش به طباقات زیرین (سوفات)، خرما و كنجد هديه‌هايى بودند كه از عالم نور (آلما دِنهورا) به كره خاكى (اَرا اِد تیبل) آورده شدند و به همين دليل اين دو (خرما و کنجد) از قداست خاصى نزد منداییان برخوردارند. هرسال در تقویم روزشمار مندایی، یکم ماه تورا بعنوان روز جشنِ «فِل/ ابوالفِل» گرامی می‌دارند. اين روز هر چند با شكوه و مبارك است ولی جز اعياد اصلی مندائيان نيست. در این روز (یکم ماهِ تورا) یا یک روز قبل از آن (سی‌اُم ماهِ امبرا) منداییان طعامی به نام «فِل» که ترکیبی از خرما، کنجدِ سفید تفت داده شده و دانه‌های خوشبو مانند هِل و رازیانه می‌باشد، درست می‌نمایند. برخی از منداییان بنا به سلیقه خود به آن مغز گردو، مغز بادام و مغز پسته نیز اضافه می‌کنند. «فل» از محصولات و غذاهایِ اصیل و دینی صابئین مندایی می‌باشد. در مناسبت «فِل»، منداییان مراسم «دُخرانی» را برای آرامش روان‌های درگذشتگان انجام می‌دهند. عید فِل جزء ايام پاک (دکیوثا) نیست و امبطل سبک (خفیف) می‌باشد. روز عید فل و سه روز بعد از آن (چهار روز ابتداییِ ماه تورا) امبطلات سبک هستند. انجام مراسم دینی مانند تعمید، ذبح، عقد و سایر مراسم دینی در این چهار روز جایز نیست و به همین دلیل روز قبل ذبح می‌کنند و در روز فِل «دُخرانی» درست می‌کنند و مقداری از فِل تهیه شده را در «مراسم دُخرانی» استفاده می‌کنند. در جشنِ فِل، تعمید انجام نمی‌گیرد.


بوثه «اد قشش» یا بوثه «هاهو گورا قدمایا» از کتاب انیانی

بشمدهیی و بشمد مندادهیی و بشمد هاهو گورا قدمایا اد قشش من قدم میا و زیوا و انهورا و ایقارا گورا دقرا اب قالی و ملل ابملالی من قالیو ملالی اپرن هن گفنی و ایتقیم هیی قدمایی بشخیناثن ملل و امر قشیشی اد هیی قدمایی من هیی تنیانی شتا الفی روبان اشنی و قشیشی هیی تنیانی من هیی اتلیتایی شتا الفی روبان اشنی و قشیشی هیی اتلیتایی من اهدا اثرا شتا الفی روبان اشنی و قشیش اهدا اثرا من کلی اد تیبل و من شوا ماری اد بیثا شویم و شوین الفی روبان اشنی اکا اد لیتلی ساخا هیزخ لهوت ارا دمسوثا و ل هن دیاری دبگویهن میا سیاوی منیهن و من هناثن میا سیاوی گبلت و نفقت بیشوثا اهدا اد هن منی آلف آلف رازی و روبان روبان شویاهی اب رازیهن اد نافشیهن ارغز شوا النپی و ترغز و آمری گورا اد ازگی و اثا الواثین اکلیلا ابریشی لگطر هیزخ انا ازبریت انپی الواث قاری دقرن مارا اد ربوثا الیثا و امرنالی این قاری دقرن مارا اد ربوثا الیثا ازلیت شوا ارغز النپی و ترغز و آمری گورا اد ازگی و اثا الواثین اکلیلا ابریشی لگطر هیزخ هاهو مارا اد ربوثا الیثا انسب (از اینجا دست راست خود را بر روی گوش راست قرار می‌دهیم) اکلیلا اد زیوا و انهورا و ایقارا ابریشی اتراصلی و اسم الی ایدا اد کشطا و یمینا ربتی اد اسواثا امر تشری الخ من ادموثی اد سام گفن و سام گفین و سام پیرا هوارا اد باهر زیویهن و منهر ادموثیهن اد هنن گوری زدیقی و امهیمنی اب اثرا دنهورا و اب درا تاقنا افرش و گلل و امر مندادهیی اثرا امزرزا کل گورا ناصورایا دخشیط و مهیمن کث قایم من شتی ناسب برزنقا هوارا بدمو رازا ربا اد زیوا و انهورا و ایقارا هازا بوثا الی نقری و نیکرخ ابریشی و نثنا بوثا اب کسیا تهوی و تشبهثی بیت او ربا راما کلهن آلمی اد هزلی من قدامی نیتکوشن امردفانی و امشرگیزانی اب هوقا و دهلتا و زیوهثا و ارتیثی و نقیشی و نیقمن من قدامی و انا دیلی (ملواشه دعا کننده) زکایا اهوی اب کلهن ملالی. هیی زکن.


ترجمه: بنام خداوند و بنام عرفان خداوند و بنام آن شخص اول که قدیم‌ترین بود و مقدم بود بر آب و درخشش و نور و شکوه. شخص فریاد زد با صدایش سخنانی ادا نمود، از صدایش و سخنانش روییدند و بوجود آمدند تاک‌ها و استوار گشت حیات اول در اشخنتایش. او به سخن درآمد و گفت: مقدم‌تر است حیات اول از حیات دوم با شش‌هزار روبان سال (هر روبان سال، معادل ده‌هزار سال است) و مقدم‌تر است حیات دوم از حیات سوم با شش‌هزار روبان سال و مقدم‌تر است حیات سوم از هر اُثرا با شش‌هزار روبان سال و مقدم‌تر است هر اُثرایی از همه تیبل (زمین) و از هفت سروران خانه با هفتصدوهفتاد هزار روبان سال. وجود دارد آن‌کس که بی‌حد است. در آن موقع زمین جامد نبود و ساکنینی در آب‌های سیاه نبودند. از آن آب‌های سیاه، بدی شکل گرفت و خارج شد، یکی که از او هزار هزار راز ناشی شدند و روبان‌روبان شویاهی (شیاطین) با رازهای خودشان، خشمگین گردیدند شوا (هفت فرزند روها/ اهریمنان/ شریران)، بر من غضبناک شدند و گفتند: شخصی که به‌راه افتاد و آمد بسوی‌مان، اکلیلی بر سرش نبافته است، سپس من گرداندم صورتم را بسوی خالقم که مرا خلق کرد، خدای عظمت متعال، و با او گفتم ای خالقم که مرا خلق کرده‌ای، خدای عظمت متعال، وقتی‌که من رفتم، شوا بر من خشم گرفتند و غضبناک شدند و گفتند: شخصی که راه افتاد و آمد بسوی‌مان اکلیلی بر سرش نبافته است، سپس خدای عظمت متعال گرفت یک اکلیل درخشش و نور و شکوه، و بر سرم قرار داد، او بر من نهاد دستِ حقیقت و راستین بزرگ شفاهایش را، و گفت: بر تو قرار خواهد گرفت از شکل سام گفن و سام گفیین و سام پیرا هوارا، که درخشندگی‌شان تابنده، و منور است شکلشان، برای اینکه آن‌ها اشخاص نیکوکار و مومن هستند در مکان نور و در سکونت‌گاه ابدی، یاد داد و آشکار نمود و گفت مندادهیی اُثرای مجهز، هر شخص ناصورایی که صادق و مومن است، وقتی که از خواب برمی‌خیزد، باید یک عمامه سفید بردارد که به شکل راز بزرگِ درخشش و نور و شکوه است و این دعا را بر آن بخواند، و آن را دور سرش بپیچاند و تکرار نماید دعا را مخفیانه، آن خواهد بود ستایش در خانه پدر عظیم متعال، همه عالم‌ها که او را می‌بینند، در مقابلش مقهور خواهند شد آزاردهندگان و به خشم‌آورندگان با ترس و وحشت و لرزش و ارتعاش و بهم‌خوردن زانوهایشان، و خواهند ایستاد جلویش، و من (ملواشه دعا کننده) پاک خواهم بود در همه سخنانم و خداوند پیروز است.

خواندن این بوثه در براخه روزانه مستحب است.


 دِهوا حُنینا/ دِهوا اِد طرما/ عید کوچک




در آغاز «اَرا اِد تیبل» (دنیای خاکی)، گوی گداخته‌ای بیش نبود؛ به امر «هبّی ربّی قدمایی» (خداوند عالمیان)، توسط فرشته‌ها به تدریج به صورت انجماد در آمد؛ آب‌های راکد و متعفن «میا سیاوی» آن را احاطه نموده و بدی از این آب‌ها شکل گرفت. خداوند جاودان که همه چیز به فرمائش بود «کُل مِندام اِب میمری هُوا» اراده فرمودند تا دنیای خاکی (اَرا اِد تیبل) را از آن حالت خارج نموده و نظم و ترتیبی به آن بدهند.

«هیّی ربّی قدمایی» (خداوند عالمیان) به «ملكا مندادهیّی» (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی = سلام و درود خداوند بر او باد) که یکی از ملانک مقرب درگاهش بود و فرشتگان بی‌شماری به فرمان اویند، دستور داد که این مأموریت را انجام دهد و ایشان نیز «ملکا هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) (مبارک باد نامش) را از عالم روشنایی‌ها (آلما دِنهورا) به طبقات زیرین (سوفات) فرستاد و «ملكا هیبل زیوا» ظلمت را مقهور و «اَرا اِد تیبل» (دنیای خاکی) را جهانی قابل سکنی به وجود آورد. «ملكا هیبل زیوا» (مبارک باد نامش) این مأموریت را با برادران خود، «ملکا شیتل» و «ملکا اُنش» و با کمک «ملکا ایثاهيل» (فرشته‌ی سازنده انسان از گِل) (اَسوثا و زَکوثا نِهویلُن = سلام و درود خداوند بر آنها باد) شروع نمودند. در این مأموریت خطیر «ملکا هیبل زیوا» با یارانش که از عالم روشنایی‌ها به دنیاهای زیرین رسیده بودند با سختی‌های زیادی روبرو شدند، ولی بالاخره اشرار و بَدان «شویاهی» را مقهور نمودند و از خالق یکتا تقاضا نمودند تا  آب حیات «ميا هیی» را وارد آب‌های راکد و متعفن «میا سیاوی» نموده تا دریاها به وجود بیایند و از آن حالت خارج شوند.

از تبخیر آب دریاها، ابرها بارور شدند و باران به زمین بارید و آب شیرین در رودها جاری شد و به امر خداوند، درختان و نباتات و حیوانات وحشی و اهلی و پرندگان و ماهیان به وجود آمدند و دنیای خاکی (اَرا اِد هیبل) آماده پذیرایی از حضرت آدم (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) شد.

مأموریت «ملكا هييل زيوا» با یارانش بعد از مقهور و مقید نمودن دنیاهای ظلمت، و مرتب و منظم نمودن دنیای خاکی «اَرا اِد تيبل» بعد از سال‌ها و دوران‌ها (هزاران هزار سال) در «هجدهم ماه تورا» که روز تکوین زمین و برداشت محصول است، به اتمام رسید. این روز که هفده روز پس از مناسبت «فِل» قرار دارد، «دِهوا اِد طرما» یا «دِهوا حُنينا» (عید کوچک) نامیده شد و به افتخار پیروزی، توسط فرشتگان جشن گرفته شد. این عید به «عید شکوفایی» نیز معروف است. (روزِ اتمامِ مأموریتِ ملکا هیبل زیوا جهت آماده و مهیا نمودن زمین برای زندگی آدم و حوا و نسل بشریت).

«ملکا هیبل زیوا» با دو اُثرای همراهش (ملکا شیتل و ملکا اُنش) هنگام صعود به عالم‌های نور، «درفش» (پرچم دینی) را که سمبل وحدتِ اجتماعِ اولیه‌ی بشری بوده است را بر زمین خاکی برای منداییان به یادگار گذاشتند.

 روز «دِهوا اِد طرما» يا «دِهوا حُنينا» (عید کوچک) یکی از چهار عید اصلی صابئین مندایی به شمار می‌آید که در هجدهمِ ماهِ تورای مندایی (دومین ماه مندایی) قرار دارد و به روزِ «ملکا هیبل زیوا» نیز معروف است. این عید در حقیقت دنباله‌ی عید «فِل» که گفتیم در یکم ماه تورا قرار دارد، می‌باشد. زیرا همانطور که در مناسبت جشن «فِل» گفته شد، در اول ماه تورا «ملکا هیبل زیوا» به دستور خداوند وارد زمین شده و شروع به ایجاد انواع نباتات، آب‌ها و هوا و غیره می‌نماید و باز هم گفتیم که به میمنت آن‌روز منداییان در ماه تورا جشنی بر پا کرده و به سرور می‌پردازند که نام آن‌را «فِل» نهاده‌اند. حال عید کوچک (هجدهم تورا) هم بدان علت دنباله‌ی «عید فِل» است که در آن‌روز «ملکا هیبل زیوا» به جای خود یعنی عالم انوار (آلما دِنهورا) برمی‌گردد و چون در این روز ماموریت او با موفقیت به پایان می‌رسد، منداییان در روی زمین جشنی بخاطر موفقیت وی بر پا کرده و به شادمانی می‌پردازند.

 

احکام «دِهوا اِد طرما/ دِهوا حُنینا/ عید کوچک»

این عید از ایام «دکیوثا» (روزهای پاک) است و در این روزِ مقدس بر همه‌ی منداییان واجب است که غذای نظیف تهیه نمایند (غذایی که با آب روان رودخانه، طاهر و تهیه گردیده است). مدت زمان این عید جهت نظیف خوردن از طلوع آفتاب روزِ عید تا طلوع آفتاب روزِ بعد، یعنی ۲۴ ساعت کامل می‌باشد. منداییان معمولاً در ابتدایِ روز «طُماشه» (غسل) می‌کنند و سپس «رَشامه و بَراخه» (وضو و نماز) انجام می‌دهند. مراسم باشکوه تعمید در این روز برپا است. تعمید در این روز با درفش و «کیمثا» (نوعی تریانا) انجام می‌شود و با رسته‌ی نو ثواب ۵۰ بار تعمید را دارد. بر هر شخص منداییِ واجد شرایط که تمایل دارد «اشكندا» شود واجب است که در چهار عید رسمی با رسته‌ی تو تعمید شود که یکی از این اعیاد «دِهوا حنینا» است. اگر روز «دِهوا حُنینا» (عید کوچک) مصادف با امبطل شود، نمی‌توان مراسم تعمید را انجام داد. در چنین مواردی فقط می‌توان غذای نظیف خورد و دُخرانی انجام داد (توضیح اینکه اگر این روز مصادف با امبطل سنگین گردد، از خوردن ماهی و گوشت و تخم پرندگان باید اجتناب کرد). خوراکی مخصوص این عید در زبان مندایی «هِوخسا» نام دارد که به آن «مِریس» هم می‌گویند. «هِوخسا» از کوبیده‌ی نان برنج و مخلوط کردن آن با خرمای بدون هسته و کنجد بود داده شده، تهیه می‌شود و می‌توان از دانه‌های خوشبو نظیر هِل و رازیانه هم در تهیه آن استفاده کرد. این خوراکی را به همراه ماست و پلو در روز عید (معمولاً به جای صبحانه) میل می‌کنند. در صورتی که هِوخسا را نظیف تهیه کرده باشند می‌توان از آن در مراسم دُخرانی استفاده نمود. در روزِ عید کوچک مراسم عقد ازدواج انجام نمی‌گیرد. در فرهنگ صابئین مندایی زیارت قبور نیست، در نتیجه در عید کوچک هم جایز نیست.

 

كاربرد كنجد و خرما در مراسم صابئين مندايى

شِشما هِوارا (كنجد سفيد):

«کنجد سفید» (شِشما هِوارا) در فرهنگ منداییان از قداست خاصی برخوردار است و محل رویش این گیاه مقدس در کتب دینی ایشان، ساحل یَردنا و مخصوصا ساحل فرات آسمانی است و روغن آن در  مراسم دینی مختلف منداییان از جمله تعمید استفاده میشود.

از كنجد در مراسمى مثل: مَشا دَخیا، تعمید، مسقتا و عقد ازدواج استفاده می‌شود:

مِشا دَخيا (ترفيع درجه روحانيت از ترميدا به گنزورا) به اين صورت كه روغن كنجد را می‌گيرند و در شيشه كوچكى می‌گذارند و بعد از رشامه كردن لب‌هاى فرد محتضر و چكاندن در دهان وی، درب شيشه را بسته و در دِشّا ( جيب كوچكى كه در يقه پيراهن رسته) می‌گذارند. (این مراسم مفصّل است. جهت آگاهی به همین مقاله رجوع کنید).

تعميد: پيشانىِ تعميدشونده را با كنجد رَشامه می‌كنند. (فرقى نمی‌كند كنجد تفت داده شود يا نه مهم اين است كه ترميدا يا گنزورا بتواند آنرا له كند)

مسقتا: ٦٤ فطیرى را با روغن كنجد رشامه می‌كنند.

عقد ازداج: مقدارى كنجد را با نمك روى ٨ تريانا می‌پاشند و مقدارى هم در ترياناى بزرگ می‌گذارند.

هنگام درست كردن فِل (طعام ویژه جشن فِل) و هِوِخسا (طعام ویژه دِهوا حُنینا یا عید کوچک) نيز از كنجد استفاده می‌كنند.

 

سِندِركا (درخت خرما؛ نخل)  و تُمرا(خرما):

صابئین عقیده دارند هنگامی‌که ملکا «هِیبل زیوا» (جبرئیل رسول)، مأموریت یافت تا حیات را روی زمین بگستراند و آن را قابل سکونت کند، از میان درختان، خرما اولین درختی بود که سبز شد؛ به‌همین‌سبب، خرما نزد منداییان قداست دارد. منداییان می‌گویند خرما و کنجد هدیه‌هایی‌اند که از عالم نور به کره‌ی خاکی آورده شده‌اند، به همین سبب، آنان برای گرامیداشت خلقت این درختان، جشنی (جشن فِل) می‌گیرند و غذایی از خرما و کنجد درست می‌کنند و می‌خورند.

«تُمرا» (خرما) یکی از میوه‌های متبرک نزد منداییان است که در اکثر سفره‌های غذای مقدس ایشان مصرف می‌شود. این میوه‌ی بسیار مفید از درخت نخل «سِندِرکا» حاصل می‌شود که در فرهنگ منداییان یکی از درختان بسیار مقدس و متبرک به حساب می‌آید. حتی از تنه آن در ساخت سقف «مندی/ اشخنتا» (مکان مقدس مخصوص مراسم دینی عالی) استفاده می‌کنند.

 

از سِندِركا در مراسمى مثل:

ساخت اشخنتا (مكان مقدس/ مندی). از تنه‌ی درخت خرما  براى سقف اشخنتا استفاده می‌شود.

از برگ آن موقع رَهمى بستن علماى روحانى و مراسم تعميد استفاده می‌شود. بخاطر بوى خوش، تكيه‌اى برگ خشك همراه با سَندَلوس (بخور) در اِبريهى (بخوردان/ آتشدان) مى‌اندازند.

در مراسم تدفين نيز ٧ بند براى بانيه (حصیر) و تخت از برگ درخت خرما می‌بافند. (بانیه از لبان یالوئی که از گیاهان خودرویِ تالاب‌ها می‌باشد درست شده و به مانند حصیر بافته می‌شود).

 

از تُمرا (خرما) در مراسمی مثل:

از خرما براى درست كردن شربتِ عقد، زدقا ابريخا و مسقتا استفاده می‌كنند. همچنين جزو موادى است كه در ترياناى اين مراسم گذاشته می‌شود.

خرما از مواد اصلىِ واجب براى مراسم «لوفانی و دُخرانى» است.

خرما در ترياناى مراسم «قماشى» كه در در پنج روز پروانايى انجام می‌شود، گذاشته می‌شود.

هنگام درست كردن فِل (طعام ویژه جشن فِل) و هِوِخسا (طعام ویژه دِهوا حُنینا یا عید کوچک) نيز از خرما استفاده می‌كنند.

 

واقعه كشتى حضرت نوح (ع)

عاشوریه/ ابوالهریس/ یادبود (یادبود پایان طوفان نوح)

چنين نامى در كتب مندائيان ذكر نشده است و يک روز عادی می‌باشد.


مراسم عاشوريه يادگار زمان حضرت نوح (اسوثا و زكوثا نهويلی/ ا.ز.ن) (که سلام و درود خداوند بر او باد) می‌باشد. طبق كتب مقدس صابئين مندائی، بعد از حضرت آدم (اسوثا و زكوثا نهويلی) دوره اول زمین توسط شمشير و مرگ و مير از بين رفت و كسانی‌كه از اين دوره باقی‌ماندند زن و مردی ناصورائی بنام «رام و رود» بودند كه مندائيان را ارشاد كردند. دوره دوم با آتش از بين رفت و از اين دوره زن و مردی ناصورائی بنام «شوربای و شرهبييل/ شورباهیل» باقی‌ماندند كه راهنمایی‌كردن مردم را عهده‌دار شدند. بعد از اينان و نودودو هزار سال (۹۲،۰۰۰ سال) بعد از سال‌های آتش به دستور خداوند پيامبری به حضرت نوح (ع) رسيد. در كتاب مقدس منداییان «گنزا ربا» به صراحت آمده است كه از زمان خلقت آدم تا زمان نوح و پسرش سام، همه‌ى مردم داراى يك دين بودند و به يك زبان حرف می‌زدند و آن زبان مندايى بود. در آن زمان عده‌اى از مردم از راه راست خداوند منحرف شده و متمرد شدند و به موعظه و نصيحت‌هاى حضرت نوح توجه  نمی‌كردند. بعد از اينکه حضرت نوح (ع) با درماندگی به خداوند اظهار گله کرد که «اين قوم دست از عصيان برنمی‌دارند» (در زمان حضرت نوح فقط مندائيان می‌زيستند)، از جانب خداوند ندائى آمد، "«يا نو اِبنى كَويلا» (اى نوح بساز كشتى) كه طول آن سيصد اِميا (۳۰۰ اِمیا) (امیا = واحد اندازه‌گيرى، هر امیا ۵۲/۷ متر است؛ طبق نوشته‌های منداییان) و عرض آن پنجاه اِميا (۵۰ اِمیا) و ارتفاع آن سى اِميا (۳۰ اِمیا) باشد، وقتى كشتى ساخته شد، از هر موجود زنده يك جفت (نر و ماده)، خود و خانواده‌ات و هر كسى كه ايمان آورده، وارد كشتى كن و بگو از جانب خداوند طوفانى خواهد آمد كه همه را غرق خواهد نمود". حضرت نوح از درختان سرو و چنار و با كمك نجارانى كه از حران و لبنان آورده شدند، كشتى را در سه طبقه و مسقف ساختند، طبقه زيرين براى حيوانات، طبقه بعدى براى آذوقه و طبقه بالايى براى مردم. ساخت كشتى سيصد سال (۳۰۰ سال) طول كشيد، پس از اتمام ساختِ كشتى، از هر حيوان يك جفت سوار بر كشتى شد، آذوقه به اندازه كافى گذاشته شد و از مردم خواست تا براى رهايى از طوفانِ موعود سوار كشتى شوند، روز موعود فرا رسيد و به امر خداوند ازلى، چهل و دو شبانه‌روز (۴۲ شبانه‌روز) از آسمان باران باريد و از زمين آب بشكل چشمه فوران می‌كرد، همه جا را آب فرا گرفت حتى كوه‌ها و بلندى‌ها زير آب رفتند، فقط كشتى بر روى آب‌هاى متلاطم شناور بود، هيچ‌كس هدايت كشتى را به عهده نداشت و كشتى به امر خداوند با جريان آب حركت می‌كرد. كشتى به مدت يازده ماه (۱۱ ماه) روى آب بود، نوح پیامبر پس از گذشت ۱۲ ماه و ۱۲ روز درمی‌یابد که دوباره آرامش بر جهان حاکم شده است. وقتى كه آب آرام شد و سطح آن پايين‌تر آمد، حضرت نوح «اوربا» (كلاغ) را فرستاد تا خشكى را پيدا كند و از اطراف خبر بياورد، كلاغ رفت ولى بازنگشت، به «يَونا/ هیونا» (كبوتر) دستور داد تا بدنبال كلاغ برود، كبوتر رفت و كلاغ را ديد كه بر روى لاشه‌اى نشسته و از آن می‌خورد، كبوتر درخت زيتونى را كه بر «كوه قاردون» (آرارات ترکیه) سبز شده بود يافت، شاخه‌اى از آن را چيد و براى حضرت نوح آورد، کبوتر به نوح می‌گوید: «کلاغ روی اجساد نشسته و از آنان می‌خورد». حضرت نوح كلاغ را نفرين كرد و به كبوتر بركت داد و «کويلا» (کشتی) را بطرف خشکی هدايت کرد. وقتی کشتی در سرزمین اطراف کوه «قاردون» به گِل نشست، حضرت نوح به همراه همسرش نوریثا و تنها فرزندش سام (تنها فرزند حضرت نوح که قبل از طوفان به دنیا آمده است) و دیگر همراهانشان و تمام حیوانات و پرندگان مختلفی که با خود آورده بودند از کشتی پیاده و خارج شدند تا در زمین پراکنده گشته و به تکثیر نسل بپردازند. آنگاه نوح و همراهانش شکر خداوند را به جای آوردند برای خویش پناهگاه‌های ساخته و در آن ساکن شدند و سپس از حبوباتی که تنها غذای سالم باقيمانده‌ی آذوقه‌شان پس از یازده ماه سرگردانی بر روی آب بود غذایی تهيه كرده و برای غرق‌شدگانِ مندایی (همانطور که در ابتدا گفتیم، در آن زمان فقط منداییان می‌زیستند) غذای آمرزش «لوفانی و دُخرانی» (جمع شدن و یادکردن مُردگان/ مراسم غذای آمرزش) را درست كردند، تا بلکه شفاعتی در نزد پروردگار برای قربانیان طوفان باشد، تا شاید خداوند آن‌ها را در آن دنیا بخشیده و از گناهشان در گذرد. امروزه هم این رسم بنام «عاشوریه» در میان منداییان زنده نگه داشته و در اين روز به‌ ياد عزيزان از دست‌رفته «مراسم دخرانی» را انجام می‌دهند. این رسم از زمان حضرت نوح نسل اندر نسل حفظ شده و تا به امروز ادامه دارد و منداییان روز قبل از به اصطلاح عاشوریه، هریسه‌ای (حلیم) از هفت‌دانه از قبیل گندم - برنج - باقلا - لپه - لوبیا - عدس - ماش و نخود درست کرده و روز بعد یعنی اولِ ماهِ سرطانا با روغنِ داغ و گاهی شیره‌ی خرما تناول می‌کنند.

اگر این حلیم بطور عادی پخته شود قبل از خوردن آن بوثه ارواها را می‌خوانند و بجای ملواشه‌ها (هلن نشماثا) می‌گویند، اما اگر در نظر دارند که مراسم دخرانی روی آن حلیم برپا کنند باید آن را نظیف بپزند و به همراه پیاز، به، گردو، انار، بادام، خرما، انجیر و کشمش برای اموات خود مراسم دخرانی اجرا کنند.

بطور خلاصه این روز (عاشوریه) که روز اول ماهِ مندایی سرطانا (یکم سرطانا) است به عقیده منداییان روزی است که طوفان نوح فرو نشست و حضرت نوح و همراهان او پس از یازده ماه سرگردانی بر روی آب از کشتی پیاده شدند (روز یادبود اجداد اولیه منداییان). در عامیانه به این روز «ابوالهریس» نیز می‌گویند (بدلیل پخت غذایی بنام هریس در این روز). بعضی دیگر چنین روزی را روزِ بزرگداشت ۳۶۰ ترمیدای متوفی در اورشلیم می‌دانند.

 پس از طوفان، حضرت نوح (ع) سال‌های بسیاری به ارشاد مردم پرداخت و نسل بشر به تدریج تکثیریافته و امت عظیمی را تشکیل دادند. حضرت نوح چهار فرزند داشت که عبارت بودند از سام، یام، حام و یافث، اما تنها سام بود که قبل از طوفان به دنیا آمده و سه پسر دیگر حضرت نوح (ع) در سرزمین جدید متولد شدند. بعد از آنکه حضرت نوح دار فانی را وداع گفت و به سوی خداوند شتافت، منداییانِ آن زمان بدون رهبر ماندند، خدواند فرزند ارشد وی یعنی حضرت سام (اسوثا و زکوثا نهویلی) (که سلام و درود خداوند بر او باد) که در مندائیت شوم بر نو (سام بن نوح) خوانده می‌شود را به پیامبری منداییان برگزید. مقام وی اکثراً در کتب مقدس مندایی «حبیب و عزیز خدلوند بزرگ» ذکر شده است. حضرت سام همسری بنام «نُوریثا» داشت. وی از معدود زنانِ مندایی است که به کرات اسم او در کتب مقدسه‌ی مندایی آمده و به تقوی و پرهیزگاری مشهور می‌باشد. در متون مندایی در خصوص هدایت مردم بعد از حضرت نوح (ع) چنین آمده است: «شُم بر نو او زَوّی نوریثا». در قسمت یمین کتاب گنزا ربا آمده است که: «شوم بر نو ریشا اد کلی شوربتا» یعنی حضرت سام بن نوح نیای بزرگ تمام منداییان کنونی است.

منداییان می‌گویند از نسل سام و همسرش نوریثا، دین ما گسترش یافت و از آن زمان ادیان دیگر بوجود آمدند و ما از نژاد و نسل سامی هستیم.

حضرت سام در میان صابئین مندایی مقام شامخی را دارا می‌باشد زیرا وی را پدر اصیل خویش و خود را از تبار وی می‌دانند. صابئین مندایی از اولین اقوام سامی به شمار می‌آیند. حضرت سام  تعالیم زیادی دارد. نام حضرت سام (اسوثا و زکوثا نهویلی) در کتاب مقدس گنزاربا «شوم بر نُو» نوشته شده است. یعنی سام فرزند نوح و همسرش به نام «نوریثا» خوانده شده است.

حضرت سام مانند پدرش حضرت نوح سال‌های بسیاری به هدایت و ارشاد مردم پرداخت و بعد دعوت حق را لبیک گفت.

در کتاب مقدس «گنزاربا» (صُحف آدم) یاد شده که هشت هزار سال بعد از واقعه طوفان نوح حضرت ابراهیم ظهور کرد که پدر تمام انبیاء خوانده می‌شود و از این تاریخ «دین یهود» ایجاد شد.

منداییان خود را از جمله مسافران کشتی حضرت نوح (ع) و بازماندگانِ طوفان نوح (ع) می‌دانند.

 

لُوفانی و دُخرانی

صابئین برای یادکردن از متوفا غذایی تهیه می‌کنند که به آن «غذای آمرزش» یا «لوفانی و دُخرانی» می‌گویند. واژه‌های لوفانی و دخرانی به معنای تجمع و پیوستن و یادنمودن و درخواست آمرزش و بخشش گناهان برای روح متوفا ست. انجام این مراسم بر بازماندگان متوفا واجب است. غذای آمرزش را با نان، گوشت، خرما، پیاز و دیگر مواد درست می‌کنند. لوفانی و دخرانی را صابئین به‌تنهایی و یا به‌صورت دسته‌جمعی تهیه می‌کنند. مراسم دخرانی از روز خاک‌سپاری به‌مدت ۴۵ روز، روزی یک بار صورت می‌گیرد و بعد از آن انجام این مراسم اختیاری است. هنگام اجرای این مراسم، پوشیدن لباس رسته الزامی نیست و پوشاندن سر با پارچه‌ای سفید و بستن کمربند (هِمیانه) کفایت می‌کند.

صابئین در عزاداری‌ها به‌جای لباس سیاهْ، روسری و لباس سفید می‌پوشند؛ آنها اعتقاد دارند که لباس سیاه سبب عذاب و گرفتاری روح مردگان خواهد شد. همچنین، آنها هرگز بر سر قبور مردگان نمی‌روند و مراسم سالگرد برگزار نمی‌کنند.


شرح مراسم لُوفانی و دُخرانی

در كتاب مقدس «گنزا ربا» بعد از توضيح كامل در باره توحيد و وحدانيت خداوند، در باره خلقت شرح مفصلی داده شده است. به امر خداوند، فرشتگان بعد از تكميل عالَم‌هاى فوقانى/ عرش اعلی كه همان «آلما دِنهورا» (عالم‌هاى درخشش/ عوالم نور) خوانده می‌شوند، آسمان را خلق نمودند و در آن خورشيد و ماه و ستارگان را بوجود آوردند، بعد عالَم خاكى/ دنیا خاکی را كه «اَرا اِد تيبِل/ تیبل» خوانده می‌شود و هفت طبقه بالاىِ عالم خاكى كه «مَطَراثا» خوانده می‌شوند، همچنين دو طبقه زيرين كه همان «سوفات» هستند را خلق نمودند، بعد از خلق اين عالَم‌ها و تكميل آنها، فرشتگان به امر خداوند پَغرا (جسم انسان) را از آب و گِلِ عالَم خاكى درست می‌كنند. و از جانب خداوند به روان آدم (نشمتا) دستور می‌دهند كه به همراه سه فرشته از عرش اعلى (آلما دِنهورا) پايين آمده و وارد جسم گِلى گردد تا جسم به حركت درآمده و حيات بشرى را در اين عالم خاكى شروع كند. پس از آن، اين جسمِ گِلى كه از گوشت و استخوان و خون است توسط مادر وارد اين دنياى خاكى می‌شود، رشد كرده و آماده می‌شود براى يادگيرى دستورات خداوند بزرگ (دستورات خداوند كتاب «گنزا ربا» را تشكيل می‌دهند). خداوند دستور می‌دهند خوبی‌ها را انتخاب نموده و به آنها عمل نماييد و نيكی‌ها را سرلوحه‌ی زندگى خود قرار دهيد و از بدی‌ها و شيطنت‌ها پرهيز نماييد. پس از مُردنِ «جسم» (همان پَغرا)، «روان» كه همان نِشِمتا است آزاد شده و به طرف عرش اعلى صعود می‌كند. بازماندگانِ اين نِشمتا، جهت ياد كردن آن‌ها مراسمى انجام می‌دهند كه «دُخران» نام دارد، به اين مراسم «لوفانى» نيز می‌گويند. انجام مراسم «دُخرانى و لوفانى» بر بازمانگان متوفى واجب است.

از نظر لغوی، «لوفا» به معنی اتحاد و پیوستن به حیات ابدی است. در مراسم لوفانی، از حیّ ازلی، برای نشمتای متوفی طلب آمرزش می‌کنند تا گناهانش بخشوده شده و در منزلگه حیات، به نیاکانش بپیوندد.

کلمه «دُخرانی» به معنی یادبود است و با این عمل، از نشمتایی که دارفانی را وداع کرده است یاد می‌کنند. در حقیقت، با انجام دادن مراسم دینی نظیر دُخرانی، قماشی، و همچنین دادن زدقا (خیرات) و کارهای شایسته، بنام و یاد نشمتای فوت شده، به عروج آن و بخشش  گناهانش، کمک می‌کنند.

مراسم «لوفانى و دُخرانى» به معنى تجمع و پيوستن و ياد كردن و درخواستِ آمرزش و بخششِ گناهان و آمرزیدنِ نشمتا (روان) و روح متوفى از خداوند متعال است. مراسم «لوفانى و دُخرانى» را هر شخص مندايى به تنهايى و يا چندنفره به شكل دسته‌جمعى می‌توان انجام داد. ذکر شده که شرکت کردن در این مراسم، اجر خواهد داشت.

گفتن هر کدام از این‌ها «لُوفانی یا دُخرانی» به تنهایی یا با هم صحیح است.

مراسم لوفانی را در تمام ساعات روز می‌توان انجام داد، در هنگام شب انجام مراسم لوفانی جایز نیست مگر در پنج روز عیدِ پنجه (عید انجام مراسم جهت مُردگان) که در این پنج روز هنگام شب می‌توان مراسم لوفانی انجام داد.

برای انجام این مراسم می‌توان از گوشت گوسفندِ نَر و یا از گوشت تمام پرندگانِ حلال گوشت بجز گوشت مرغ استفاده کرد. گوشت ماهی‌های حلال و تمام میوه‌ها و مرکبات و خشکبار را نیز می‌توان استفاده نمود.


مواد لازم براى مراسم دخرانى:

حداقل سه قرص نان گندم کوچک یا بزرگ، یک تکه گوشت (گوشت گوسفندِ نر یا گوشت پرنده نظیر کبوتر، غاز، مرغابی و یا هر پرنده حلال گوشت غیر از مرغ و خروس و یا گوشت ماهی؛ در امبطل سنگین استفاده نمی‌شود)، مقداری خرما، مقداری انجیر خشک یا تازه، مقداری کشمش یا انگور، بِه (میوه سَفَرجَل یا تخم بِه)، انار یا تخم انار، مقداری مغز گردوی خام، مقداری مغز بادام خام، مقداری سبزی و میوه فصل، یک کاسه آب و مقداری نمک و پیاز.


شرح و چگونگی اجرای مراسم لوفانی و دُخرانی:

در شروع مراسمِ «دُخرانى» ابتدا باید کفش، جوراب، حلقه، انگشتر و ساعت را از خود جدا کرده، سپس بايد با آب جاری (رودخانه) «طُماشه» کرده، بعد سر با «برزنقا»ی سفید (عمامه/ دستار) پوشيده شود و «هميانه» به كمر بسته شود و «رَشامه» انجام گردد. چنانچه این مراسم را در روزهای دِهوا (عید) مخصوصاً روزهاى پرونايا (پنجه مقدس) انجام دهند، پوشیدن لباس دینی (رَسته) ترجیح داده می‌شود.

ابتدا تخته یا سینی یا میزی را در نظر می‌گیریم. بر روی این میز یا تخته، گداده پاک (پارچه‌ی سفید چلواری تمیز را که قبلاً طُماشه کرده و خشک شده) را پهن می‌کنیم. مواد لازم را که خوب شسته و با آب جاری طاهر نمودیم (طُماشه کردیم) بر روی میز پهن می‌کنیم. تکه‌ی گوشت کباب شده و یا پخته شده و سه قرص نان (اگر نان‌ها بیشتر باشد مانعی ندارد) را نیز بر روی میز می‌گذاریم. اگر تنها بودیم رو به طرف جنوب و پشت به طرف شمال (دنیای اواثر؛ قبله صابئین مندایی)، پشت میز می‌نشینیم، اگر تعداد دو نفر یا بیشتر بود، روبروی همدیگر پشت میز قرار می‌گیریم و این چنین شروع می‌نماییم:

 ابتدا به همدیگر سلام می‌نماییم. یک نفر از جمع می‌گوید: اسوثا نِهویلخُن (یعنی سلام بر شما) و بقیه جوای می‌دهند: اسواثا اِدهیّی نِهویلَخ (یعنی سلام‌های خداوند بر تو باد).

بعد هر دو نفر که مقابل هم نشسته‌اند، سه قرص نان برمی‌دارند و در حالی‌که هر کدام از آنها تکه‌ای از هر قرص نان جدا می‌کند، بوثه‌ی زیر (بوثه غذا/ بوثه سفره) را بر زبان جاری می‌کند:

«اِشمِد هيّى و اِشمِد مندادهيّى مَدخَر اِلَخ يا طابثا اِب هِيلا اِد ياور زيوا و سيمات هيى» (با نام و ياد خداوند عطايا و نعمتش به قوت و هدايت و رحمتش فراهم آمد).

اين كار را سه بار انجام داده، و هر بار بوثه‌ی فوق را می‌خوانند. چنانچه انجام‌دهنده‌ی مراسمِ دُخرانی یک نفر بود، به تنهایی با تقسیم نمودن سه قرص نان، بوثه‌ی فوق را سه بار بر زبان جاری می‌نماید.

بعد هر کدام از افراد انجام دهنده‌ی مراسم، سه تکه کوچک نان به اندازه‌ی ناخن انگشت بریده به نمک می زنند و می‌خورند (اين كار را نيز سه بار انجام می‌دهند). سپس لقمه‌ی «لوفانی و دُخرانی» را می‌گیرند. به این صورت که: یک تکه نان به اندازه یک لقمه جدا کرده، و ضمنِ خوردن از هر کدام از خوراکی‌های موجود، جزء کوچکی برداشته و بر آن  لقمه نان می‌گذارند. لقمه‌ی غذایِ درست شده را در دست راست، و ظرف آب را در دست چپ گرفته و یکی یکی آب می‌نوشند. هر شخص، بی‌درنگ پس از نوشیدن آب می‌گوید: «اِبريخِت مارى اِمشَبِت» (یعنی مقدس و عبادت شده‌اى اى خداوند) و بقيه جواب می‌دهند «اِسوثا نِهويلخ» (یعنی سلام خدای جاویدان بر تو باد). اِسوثا نِهویلَخ (سلام خدای جاویدان بر تو باد) برای مذكر و اِسوثا نِهویلِخ (سلام خدای جاویدان بر تو باد) برای مؤنث. هر شخص پس نوشیدن آب، نمی‌تواند دوباره غذا بخورد، بلکه باید تا پایان مراسم و خوردنِ لقمه دُخرانی صبر کند. پس از آن‌که همگی آب نوشیدند بوثه‌ی «دُخرانی» را با همدیگر می‌خوانند. معمولاً وقتی تعداد از یک نفر بیشتر باشد برای اینکه با هم هماهنگی داشته باشند یک نفر بوثه‌ی دُخرانی را کلمه به کلمه می‌خواند و سایرین تکرار می‌نمایند.

پس از پایانِ خواندنِ بوثه لوفانی و دُخرانی با مَلواشه‌ متوفی (نام دینیِ متوفی)، همه کسانی که لقمه در دست دارند آن را تناول نموده و سپس سه تکه نان کوچک برداشته به نمک می زنند و می خورند. بدین ترتیب مراسم دخرانی و لوفانی پایان می یابد.

«توجه! اگر دُخرانی، برای نِشمتای یک شخص مذکر انجام شود، بوثه زیر باید خوانده شود. در غیر این‌صورت بوثه اندکی تفاوت دارد که در ادامه خواهیم گفت».

 

بوثه دُخرانی/ لوفانی

«اِشمدهيى و اشمدمندادهيى مَدخَر اِلَخ يا طابثا تٍتقَبَل طَبوث هيى و طبوثا اد هيى و مندادهيى پِهلا دِلشوم هيى اِپلا طاو طاوا اِلطاوى و اِترِص ال كِنيانى و ال رَهمى و اِشمى و نِبّى و نيشكا و نيمّر و نيشتما بِين اشكَنّين و اَمَرنين و اِشتمَنّين من قودامَخ ديلَخ مارى مندادهيى مارِيهون اد اَسَواثا شوقُلى هطائى هوبى و اِسخيلاثى و تِقلاثى و شَباشاثى وِل مَن اد هازِن لَهما و مَسِقتا (مَسختا، لفظ عامیانه) و طَبوثا اَوَد هطائى هوبى و اِسخيلاثى و تِقلاثى و شَباشاثى نيشَوقُلى مارى مندادهيى هيى ربى قدمائى وال مارى اد اَغراو زدقا و شاوق هطائى نهويلى اِلهازِن نٍشِمتى ال‌ديلى (مَلواشه/ نام دینیِ متوفى مذکر) اِد هازا مَسِقتا و شاوق هَطائى نِهويلى. ال ديلى و ال آو و ال ايم و ال رَبّى و ال زَوّى و ال شِتلى و ال تَرميدى و اِل مَن اد هازِن لَهما و طبوثا اِرمون ديلخُن اَواهاثى و روبانى و مَلفانى و مَسبيرانى كَث اٍسميخِتُن مِن اِسمال ال يَمين و شاوق هطائى نٍهويلخُن و تيمرون قَيامين هيى بِشخيناثُن و امشَبّين هيى هيى زَكِن ال كُلهُن ايوادى توم لوفا و اِرواها اد هيى و شاوق هطائى نِهويلى».

«نام خداوند و نام مندادهيى (عرفان خداوند) بر تو ياد باد اى سفره‌ى طعام، قبول شود اين طعام خداوندى، نعمت خداوند و مندادهيى، خدمت نمودن بنام خداوند خدمتى كه نيك است، نيكى جهت اشخاص نيك برقرار می‌شود براى فاميلش، دوستانش، نامش، خواسته و حاصلش، گفته و شنوده‌اش، خواستيم و يافتيم، گفتيم و شنيديم از محضرت اى خداوند و مندادهيى، اى خداى صاحب شفاها ببخشاى گناهان، معصيت‌ها، حماقت‌ها، اشتباهات و لغزش‌هايش را و هر آنكس كه انجام داده اين طعام و مراسم طعام آمرزش را، گناهان، معصيت‌ها، حماقت‌ها، اشتباهات و لغزش‌هايش را، ببخشايد خداوند و مندادهيى، خداوند معظم ازلى و بخشنده و كريم، ببخشايد گناهان اين روان را (مَلواشه/ نام دینی متوفی)، در اين مراسم ببخشايد گناهان خودش، پدرش، مادرش، مربيش، همسرش، فرزندانش و تعميد كننده‌اش و هر كس كه در اين نعمت و طعام آمرزش شركت نموده، نياكانش، مربيانش، معلمينش و آموزش دهندگانش را، همچنانكه تكيه می‌نمائيد از چپ به راست ببخشايد گناهان شما را و می‌گوئيد استوار و قائم است خداوند در مكان‌هايشان، معبود و ستايش شده است خداوند، خداوند پيروز است بر همه اعمال، ديگر گرد هم جمع شدن و آمرزش طلبيدن از خداوند و بخشش گناهان از او».


توضیحات لازم:

۱- چنانچه متوفى يك مؤنث باشد بجاى كلمات نِهويلى، نِشِمتى، اِل ديلى، ال ربى، ال زَوّى، ال شِتلى و ال تَرميدى (كه براى مذكر می‌باشند) از كلمات: نِهويلَ، نشمتَ، ال ديلَ، ال رَبَ، ال زوَ، ال شِتلَ و ال  تَرميدَ استفاده می‌كنيم.

۲- چنانچه بخواهیم دُخرانی و لوفانی را در ایام عید بنجه (ایام پروانایی/ پنجه مقدس) انجام دهیم، بعد از گفتن ملواشه متوفی، به جمله بعد از آن یعنی «اِد هازا مَسِقتا» کلمه‌ی «دُخرانا» را اضافه می‌نماییم، که این‌چنین می‌شود: «اِد هازا مَسُقتا و دُخرانا و شاوِق هَطایی نِهویلی....».

٣- اگر مراسم دُخرانی و لوفانی را برای چند نفر از متوفیان انجام می‌دهیم، وقتی که به ملواشه‌ی اولین نفر رسیدیم، بعد از گفتن ملواشه و عبارت بعد از آن یعنی «اِد هازا مَسِقتا و شاوِق هَطایی نِهویلی» دوباره چنین می‌گوییم: «بِشمِیهون اِد هیّی ربّی لوفا و اِرواها اِد هیّی و شاوِق هَطایی نِهویلی اِلدیلی» (ملواشه‌ی دوم را می‌گوییم) و بعد از ملواشه‌ی دوم دوباره می‌گوییم: «اِد هازا مَسِقتا و شاوِق هَطایی نِهویلی» (مَلواشه نفر بعدی گفته می‌شود. به مذكر يا مؤنث ملواشه‌ها دقت می‌كنيم) و به همین ترتیب، هر چند ملواشه را که بخواهیم می‌خوانیم و بعد از خواندن آخرین ملواشه، دنباله‌ی بوثه دُخرانی را اینچنین ادامه می‌دهیم ...

به جای کلمات: «الدیلی و اِل آو و اِل ایم و اِلربّی و اِلزوّی و اِلشتلی و اِلترمیدی...» می‌گوییم؛ «اِلدیلُن و اِل اوُهُن و اِل امِیّهُن و اِلرَبّیُن و اِلزَوِيُّن و اِلشِتلِيُّن و اِلتَرميدِيُّن و اِلمَن اِد هازِن ...» تا آخر بوثه و آخرین کلمه‌ی بوثه که «نِهویلی» است به جایش می‌گوییم: «نِهویلُن» و مراسم دُخرانی و لوفانی پایان می‌یابد.

 

نکته‌ای را در اینجا می‌توان متذکر شد، و آن این است که در بوثه‌ی سفره (بوثه مراسم دخرانی و لوفانی) ذکر شده که بخشایش گناهان و خیرات در این مراسم اول به شخصی که طعام را درست کرده می‌رسد، دوم به شخصی که طعام به ملواشه‌اش میل شده (شخص متوفی) و سوم به شخصی که در حال خواندن بوثه روی غذا و نوش جان کردن آن است.

 

 بوثه ارواها (بوثه مجلس ترحیم)

بشمیهون اِد هیّی ربّی. لوفا و اِرواها اِد هیّی و شاوِق هَطایی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ) اِلهازا نِشِمتی اِلدیلی (اگر زن بود، اِلدیلَ) (ملواشه‌ی متوفی گفته می‌شود) اِد هازا مَسقِتا و شاوِق هَطائی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ).

به نام خداوند بزرگ. پیوستن و طلب آرامش خداوند و بخشش گناهان برای (ملواشه متوفی گفته می‌شود) باشد در این مراسم، و بخشش گناهان باد برایش.

توجه: در بوثه‌ی ارواها چنانچه شخص متوفی مؤنث باشد، به جای نِهویلی، نِشِمتی و اِلدیلی، (نِهویلَ، نِشِمتَ و اِلدیلَ) گفته می‌شود.


خواندن بوثه ارواها، به نوعی حکم همان «فاتحه‌خوانی» در اسلام را برای متوفی دارد.

 

مراسم «اِهاوا اِد مانی» يا مراسم «قماشى دادن»


«اِهاوا اِد مانی» (قماشی دادن یا لباس آخرت) برای اشخاصی انجام می‌شود که قبل از خارج شدن نِشمتايشان از بدن (قبل از خارج شدن روح از بدن/ مرگ)، غسل نشده (طماشه نشده) یا لباس دینی (رسته) پوشانده نشده یا به زیر عمامه آنها «اِکلیل» نهاده نشده و یا در این مراسم نقصان برایشان وجود داشته باشد؛ (دچار مرگ ناگهانی شود، مانند مرگ بر اثر تصادف، سکته، غرق شدن و غیره). به‌طور معمول، صابئین، فردِ در حالِ احتضار را با آداب و شرایط خاصی آماده‌ی رفتن به دیار باقی می‌کنند. اطرافیانِ فرد محتضر، وقتی‌که به مرگ او یقین حاصل می‌کنند، او را با مقداری آب غسل می‌دهند و سپس کفن را که همان رسته است، بر وی می‌پوشانند و بعد مراحل انتقال او به گورستان را انجام می‌دهند؛ اما اگر کسی به‌صورت ناگهانی، در اثر تصادف و یا حادثه‌ای، از دنیا برود و امکان غسل و کفن با شرایط گفته‌شده نباشد، روحانیون مندایی در ایام پنجه به یاد او مراسمی را برپا می‌کنند که به آن قُماشی‌دادن می‌گویند. مراسم «اهاوا اِد مانى» یا «قماشی دادن» فقط در ايّام مقدّس «پروانایی» (ايام پنجه/ پنجه مقدس/ بنجه/ بنیه/ دهوا اِد پروانایی/ ایام پرونایی) برگزار می‌شود. قبل از ايام مقدس پروانايى، به تعداد متوفيانى كه می‌خواهند اين مراسم را برايشان انجام دهند، لباس مذهبى (قماشى) كه از جنس كاملاً نخى و سفيد است دوخته می‌شود. لباس‌ها را كاملاً بررسى نموده تا مبادا ذرهّ‌اى نخ رنگى یا ناخالصی در آنها باشد. سپس علماى روحانى، همه قماشى‌ها را در آب جارىِ رودخانه طماشه كرده (غسل داده) و خشك می‌نمايند.

در ايّام پروانايى اشخاصى كه داوطلب انجام مراسم به نام متوفى‌ها هستند، بايد حلالى (اشکندا) باشند و نقصان دینی نداشته باشند، هر كدام دو بار غسل تعميد می‌نمايد و از شروع بار دوم تعميد، اين اشخاص ديگر حرف نمی‌زنند و هر جوابى را كه می‌خواهند بدهند در دلشان جواب می‌دهند (يعنى هيچ صدايى نبايد از دهانشان خارج شود، در غير اين‌صورت بايد يكبار ديگر تعميد شوند) در اين حالت اين شخص نِفاقا نام دارد (نِشمتايى كه از جسم خارج شده/ میّت) و حتماً باید تا پايان مراسم آرامش داشته باشند. و براى این منظور يك نفر مرد براى مردان، و يك نفر زن براى زنان، يك نفر پسر براى پسران، و يك نفر دختر براى دختران در نظر گرفته می‌شود تا اين مراسمِ مهم را انجام دهند.

مراسم دادن قماشى را حتماً يك گنزورا به همراه يك ترميدا و يك اشكندا بايد انجام دهد، و هيچ‌وقت ترميدا‌ها به تنهايى مجاز به انجام این مراسم نخواهند بود.

قبل از ايّام پروانايى، دو طَريانا (ظرف گِلی که از گِل رُس درست شده و قسمت‌بندی شده می‌باشد)، يكى كوچك و ديگرى بزرگ‌تر براى اين مراسم درست می‌كنند. هنگام اجراى مراسم، طرياناى كوچكتر را بر روى طرياناى بزرگتر قرار داده و هر دو طريانا را كاملاً طماشه (غسل) نموده و مقدارى خوراكى شامل: يك تكه ماهى، نمك، پياز، خرما، مغز گردو، مغز بادام، كشمش، بِه، انار، ميوه فصل و سبزى، روى طرياناى بالايى قرار می‌دهند. همچنين در دو كاسه كوچك برنجى كه «كَپثا» ناميده می‌شوند، در يكى از آنها سه فَطيری (نان كوچك) و مقدارى دانه انار و مغز گردو و بِه و خرما قرار می‌دهند و در ديگرى دو فطيرى نان و يك فطيرى ديگر كه به شكل انگشت درست می‌شود و به نام «صا» است، می‌گذارند.

نِفاقا (همان کسی كه لباس قماشى را به نام دینی شخص متوفى پوشیده/ نایب متوفی) رو به طرف شمال جغرافیایی (اواثر)، قبله صابئين قرار می‌گيرد و مراسم را شروع می‌كنند. در قسمتى از مراسم، اشکندا دست راست خودش را در دست راست نفاقا، قرار ‌داده، بوثه‌هايى را می‌خواند. بوثه‌هاى «دخرانى و لوفانى» را به نام دينى شخص متوفى می‌خوانند و نهايتاً به شخص قماشى پوشيده (نایب متوفی) می‌گويند: «انا اَصبارلَخ، اَنات اَصبارلى اِل‌اَواثر» يعنی «من اين پيغام را به تو می‌گويم و تو پيغام را به اواثر برسان» .......... (الى آخر)

به همين ترتيب يكى بعد از ديگرى براى تمام متوفى‌های اين مراسم تكرار می‌شود و هر بار خوراكی‌هاى روى طرياناها را عوض می‌كنند و شخص داوطلب (نایب متوفی) نيز قماشى جديدى را می‌پوشد. در خلال اجراى هر يك از مراسم، دعاهاى فردى علماى روحانى و اشكندا به درگـاه خداوند متعال جهت سلامتى خود و اقوام و اطرافيان و کل منداییان خوانده می‌شود.

 

اشخِنْتا (محل عبادت منداییان)

عبادتگاه مندی که صابئین به زبان خود به آن «اشخِنْتا، مشکنا، بیت مندا یا بِمندا» نیز می‌گویند، کلبه‌ی کوچکی است در ابعاد تقریباً ۳/۵ × ۲/۵ و به ارتفاع حدود ۲/۵ متر که در کنار آب جاری، و از نی و گِل رُس ساخته می‌شود. برای آنکه بتوان در آن مناسک دینی چون ارتقادادن یک روحانی به درجه‌ی بالاتر را برگزار کنند، به‌ناچار باید آن را تقدیس نمایند. مراسم تقدیس به‌این‌صورت است که چند روز مانده به شروع عید پنجه، شماری از منداییان اطراف اشخنتا را پاک می‌کنند، سپس روحانیون با وسایلی که خودشان مهیا کرده‌اند، شروع به تقدیس آن می‌نمایند؛ به‌این‌ترتیب که کبوتر و گوسفندی را جلو درب ورودی اشخنتا ذبح می‌کنند؛ سپس، ضمن قرائت آیاتی از روان‌ها «سیدرا اِد نِشماثا»، یکی از کتب مقدس منداییان، با گوشت آن‌ها و دیگر مواد خوراکی، غذایی خاص درست می‌کنند. پس از پایان قرائت، غذاها را در ظروفی مخصوص تقسیم می‌کنند. با اتمام این مراسم، عبادتگاه مندی از نظر منداییان تقدیس، و آماده‌ی برگزاری مناسک می‌گردد. (معبد یا مسجد منداییان «اشخنتا» نام دارد که در واقع محل انجام مناسک و فرایض دینی است که از نی و حصیر تهیه می‌شود و باید به سمت شمال آسمانی (اواثر) باشد اما مندی که به معنای عقل و عرفان است، محل اجتماعات و مراسمات منداییان، می‌باشد).

اشخنتا - عبادتگاه صابئین مندایی

چگونگی ساخت اشخنتا (مکان مقدس)


وسایل مورد نیاز برای ساختن اشخنتا (مکان مقدس) چه می‌باشند؟

نی - تنه‌ی درخت خرما (نخل) - گِل رُس - طناب پنبه‌ای.


ابعاد اشخنتا چه اندازه می‌باشند؟

اشخنتا تقریباً ۳/۵ در ۲/۵ متر و به ارتفاع ۲/۵ متر می‌باشد. 


مکان مناسب برای ساخت اشخنتا، چه مکانی است؟

مکان مناسب برای ساختن اشخنتا کنار یَردنا (آب جاری) می‌باشد.


اشخاصی که می‌خواهند اشخنتا را بسازند ابتدا چه می‌کنند؟

ابتدا زمین مورد نظر را صاف کرده و کلیه‌ی مواد زائد را دور می‌ریزند و مکان را برای ساختن اشخنتا آماده می‌کنند.


برای ساختن اشخنتا در آغاز چند ستون نئی را در زمین فرو می‌کنند و به چه صورت؟

در آغاز دو ستون از نی‌ها، یکی طرف شرق و دیگری طرف غرب؛ این دو ستون را مقابل همدیگر در زمین فرو می‌کنند به‌طوری‌که این ستون‌ها تحملِ سقفِ اشخنتا را داشته باشند.


از تنه‌ی نخل در کجای اشخنتا استفاده می‌شود؟

تنه‌ی نخل را که قبلاً زائده‌های اطراف آن تراشیده و صاف شده است را به صورت حمّال بر روی دو ستون نئی قرار می‌دهند و با بندهای پنبه‌ای محکم آن‌را می‌بندند. (لازم به ذکر است که چنانچه تنه‌ی نخل قطور باشد آن را از وسط و به‌صورتِ طولی دو نیم می‌کنند.)


در ساخت اشخنتا بعد از محکم کردن دو ستون نئی و تنه‌ی نخل چه باید کرد؟

در چهار گوشه، چهار ستون نئی که کمی کوتاه‌تر از دو ستون قبلی هستند در زمین فرو کرده بطوری که ابعاد فاصله‌ی بین آنها تقریبا ۳/۵ در ۲/۵ متر باشد. آنگاه دسته‌های نی (تقریباً پنج یا شش تایی) را بین ستون‌ها، تدریجاً در شیاری که در زمین ایجاد شده قرار می‌دهند و دور آن‌ها خاک می‌ریزند و این‌کار را آن قدر ادامه می‌دهند تا تمام دیوارها کامل گردد. ارتفاع دیوارها را به اندازه‌ای که لازم است انتخاب می‌کنند (معمولاً به اندازه قد یک انسان معمولی) و اضافه‌ی این نی‌ها را می‌شکنند و در لابلای نی‌ها فرو می‌کنند.


دیوار سمت جنوب را چند قسمت می‌کنند و درب اشخنتا را چگونه مشخص می‌کنند؟

دیوار سمت جنوب را به سه قسمت تقسیم می‌کنند و درب اشخنتا را طوری در نظر می‌گیرند که از طرف دست راست، یک سوم و از طرف دست چپ، دو سوم فاصله باشد. پهنای درب نیز معمولاً به اندازه‌ای است که یک شخص عادی بتواند از آن وارد شود. ارتفاع درب نیز همان ارتفاع دیوارها خواهد بود.


سقف اشخنتا را چگونه می‌سازند؟

برای ساختن سقف، حدود هشت یا ده عدد نی را به هم جفت کرده و چند جای آن‌ها را با بند پنبه.ای می‌بندند تا به صورت یک چوب بلند شوند. تعداد هفت عدد از این‌ها را تهیه کرده هر کدام را از وسط تا می‌کنند تا به شکل عدد ۸ بشود، بعد این‌ها را از محلِ تا شده بر روی حمّالِ سقف با فاصله‌های مناسب قرار می‌دهند تا تمامِ درازای اشخنتا را در بر گیرند. دو سر هر کدام از این چوب ها بر روی دیوارهای نئی اشخنتا قرار می‌گیرند. لازم به ذکر است که برای دیوارهای شرق و غرب، نی‌هایی را انتخاب می‌کنند که تا ارتفاع اشختتا برسند و بعد اضافه‌ی آنها را می‌بُرند. حصیری از نی‌های پوست‌گرفته تهیه می‌کنند به این صورت که نی‌ها را به موازات هم قرار داده با بندهای پنبه‌ای به صورت حصیر می‌بافند و سقف اشخنتا را با این حصير می‌پوشانند و با بندهای پنبه‌ای می‌بندند. سپس روی سقف را حصیرهای معمولی که از نی درست شده‌اند (بوریا) می‌اندازند تا سقف کاملاً پوشانده شود.


جهت کامل کردن دیوارهای اشخنتا چه می‌کنند؟

دسته‌های نئی که هر کدام حدود هفت نی (کمتر یا بیشتر مسئله‌ای ندارد) تهیه می‌نمایند. هر کدام از این دسته‌ها را با بندهای پنبه‌ای، خوب می‌بندند و این نی‌ها را ابتدا از دیوار سمت جنوب قرار می‌دهند. وسط دیوار یک دسته به صورت افقی در جلو دیوار و دسته‌ی دیگر را از داخل اشخنتا روبروی هم قرار داده و با بندهای پنبه‌ای محکم به دیوار نئی می‌بندند. دسته دوم را دقیقاً بر سر نی‌های دیوار و به همان ترتیب اول با بندهای پنبه‌ای محکم می‌بندند و دسته سوم را وسط سقف، سمت جلو (به صورت شیروانی) قرار می‌دهند و با بند پنبه‌ای محکم می‌بندند و دسته چهارم را بر روی حمّالِ تنه‌ی نخل و همچنین شش دسته‌ی باقیمانده سمت مقابل از سقف تا وسط دیوار نئی از بیرون و داخل قرار می‌دهند و با بند محکم می‌بندند. در اینجا متوجه می‌شویم که بر روی حمّال، هفت دسته نی به صورت عدد ۸ قرار گرفته و به صورت افقی از وسط دیوارِ سمت جنوب تا سقف و تا دیوار سمت شمال نیز هفت دسته نی به صورت افقی قرار گرفته و به هم بسته شده‌اند.


برای ساختن دیوارهای سمت شرق و غرب اشخنتا چه می‌کنند؟

ابتدا برای دیوار سمت شرق، دسته نی‌هایی مثل نی‌های قبلی تهیه می‌کنند و از نزدیک سقف اشخنتا تقریبا نیم‌متر به صورت x تا یک متری زمین در چهار نقطه از بیرون و داخل به‌هم جفت می‌کنند و با بندهای پنبه‌ای محکم می‌بندند و دسته‌های نی به صورت افقی در چهار جا که دسته‌ها به صورت x به هم تلاقی کرده‌اند از بالا تا پایین قرار می‌دهند و با بند محکم می‌بندند و این عمل را برای دیوار سمت غرب اشخنتا تکرار می کنند، با این تفاوت که در اینجا سه دسته نی به کار می رود که مجموع نی‌های دیوار سمت شرق و دیوار سمت غرب هفت دسته می‌شوند. پس طولی و افقی و سقف اشخنتا را در هفت مكان تقسیم و با قرار دادن دسته‌های نی محکم به هم می‌بندند. (هفت قسمت دسته‌های نی در هفت جای اشخنتا بیانگر هفت دنیای بالای زمین که همان «مطراثا» باشند معنی می‌دهد و مراسمی که در این اشخنتا انجام می‌شود به ما می‌فهماند که برای رسیدن به مقصود و صعود به عرش اعلی و دنیای نور و اتصال به معبود باید از هفت مطراثا «برزخ» به صورت کامل و مجهز و پاک عبور نماییم و در غیر این صورت در وسط راه می بُریم و ما را متوقف و محبوس می‌نمایند).


بعد از کامل کردن دیوارها و سقف اشخنتا چه باید کرد؟

باید اشخنتا را گِل‌اندود کرد. قبلاً گِل رُسِ تمیز را تهیه کرده، خوب خیسانده و با کاه قاطی می‌کنند. دیوارها و سقف اشخنتا را از بیرون گِل‌مالی کرده بطوری‌که نی‌ها کاملاً پوشانده شوند. همچنین دیوارهای داخلی اشخنتا را گِل‌مالی کرده ليكن سقف داخل را گِل نمی‌مالند. در داخل اشخنتا در جاهایی که ستون‌ها قرار دارند (که عبارت از شش عدد می‌باشند) به ارتفاع حدود هفتاد سانتی‌متر رَفَک‌هایی درست می‌کنند. (رَفَک. مخفف یا مصغر رَف، برآمدگی است از دیوارِ درون خانه‌ها و اطاق‌ها به‌قدر چهار انگشت یا بیشتر که از برای زینت خانه‌ها چیزها را بر آن گذارند و به عربی نیز رَف گویند) وقتی همه‌ی این مراحل به پایان رسید و گِل‌ها خوب سفت شده و در حال خشک شدن باشند، برای بار دوم جاهایی که نیاز به صاف‌کاری داشته باشند را دوباره با گِل صاف می‌کنند. دیوار سمت جلو یعنی طرف جنوب، که درب اشخنتا قرار دارد را به ابعاد تقریباً هفتاد یا هشتاد سانتی‌متر به صورت مربع تقسیم کرده، میصراهایی را ایجاد می‌کنند (میصرا به معنی حدود و مرز است که به صورت دو شیار برجسته یا فرو رفته به موازات هم می‌باشند). همچنین در داخل اشخنتا نیز میصراهایی ایجاد می‌کنند. با اتمام این کارها اشخنتا آماده می‌شود.


شرح طراسه‌ی/ تراسه‌ی اشخنتا (تقدیسِ مندی - مکان مقدس)

«اشخنتا» (مشکنا) محل برگزاری مراسم والای روحانیت صابئین مندایی نظیر طراسه ‌اشولیا، مَشّا دخیا، مسقتا و ... است. اشخنتا به صورت اتاق کوچکی از نی و گِل سرخ که سقف آن به صورت شیروانی است، ساخته می‌شود. با بودن اشخنتا می‌توان مراسم «طراسه‌ اشولیا» و همچنین مراسم تکمیل طراسه اِشوَلیا‌/ تراسه اشولیا (یعنی بعد از به پایان رساندن ۱۸۰ رَهمی در طی دو ماه و درست کردن مراسم «زِدقا اِبریخا» با نام دینی مربی‌اش)، «مشا دخیا» و «مسقتا» را انجام داد. طراسه‌ی اشخنتا در «ایام پروانایی/ پنجه مقدس» طبق برنامه‌ی خاصِ دینی صورت می‌گیرد و معمولاً دو روز به طول می‌انجامد. این مراسم توسط روحانیون والا مقام انجام می‌شود.

چند روز قبل از ايام پروانايا، مندائيان متعهد و متدين جهت پاكسازی مندی (اشخنتا) جمع شده و راهی محل مندی میشوند. ابتدا تقسيم كار كرده، سپس شروع به تميز كردن مندی مینمايند، از حياط، باغ و درون مندیِ محل تعميد گرفته تا حوضچه‌ی مندی و راه‌های ورود و خروج آب جاری رودخانه كه بطور طبيعی از يك‌طرف وارد و از طرف ديگر خارج میگردد، همچنين اتاق‌های محل استراحت مراجعين تعميد را تميز میكنند.

هنگام تقديس مندی (طراسه اشخنتا) در روز اول كليه لوازم مورد نياز را كه قبلاً آماده كردهاند دمدست قرار میدهند. علمای روحانی (گنزورا و ترميداها) و اشكنداهای همراه، تعميد میشوند، قابل ذكر است كه اشكنداها دو بار تعميد میشوند كه در آن صورت به آنها « اتلاثا داری» گفته میشود. هنگام تعميد ظروف مورد نياز مانند: تعدادی قابلمه، سينی، كاسه، قاشق، كارد، هَوَنگ (هاون) و دسته هَوَنگ (دسته هاون)، تابه، انبر، آسياب دستی، الك، كپثا (جام كوچك از جنس برنز) و قنينا (بطری از جنس شیشه بلورین سفيد) را دو مرحله تعميد میكنند. مواد خوراكی مورد لزوم يك گوسفند (گوسفند نر)، يك كبوتر اصيل ( كبوتر اصيل روی بينی يك گل مانند دارد)، مقداری گندم، كنجد، كشمش، مغز گردو، بِه (سَفَرجَل)، انار، نارگيل و خرما هستند كه قبل از استفاده، آنها را طماشه (غسل/ آبکشی) میكنند.

يك يا دو نفر از اشكنداها يا ترميداها طماشه كرده سپس با آب جاری اشخنتا را از درون و بيرون، همچنين ديوارها را كاملاً طماشه میكنند، آنگاه در قسمت جلویِ مندی (اشخنتا) كه بوسيله ميصراها (حدودی بصورت شيار) از قسمت‌های ديگر فضایِ اطراف مندی جدا شده آتشی روشن كرده، ابتدا گندم‌ها را در تابه ريخته و آن‌ها را روی آتش كاملاً خشك میكنند، سپس كنجد را درون تابه ريخته و سرخ می‌كنند. آسيابدستی را در گوشه سمت چپ انتهای مندی قرار داده و زير آن يك سينی جهت جمعآوری آرد تهيه شده قرار میدهند. گنزورا (روحانی والا مقام) پشت آسيابدستی مینشيند و در حالی‌كه بوثههايی از كتاب «سيدرا اِد نِشماثا» (کتاب روان‌ها/ کتاب نَفس‌ها؛ این کتاب درباره سنن و آداب تلقینِ اموات و چگونگی دفن و جدایی روح از بدن بحث می‌کند) را میخواند شروع به آسيابكردن گندم‌ها میكند. بوثههای سيدرا اد نشماثا را بر روی لوحههای فلزی مثل سرب، آلومينيم، مس يا برنز حكاكی نموده و اين كتابِ فلزی را نيز طماشه كرده و در اشخنتا مورد استفاده قرار میدهند. گاهی اوقات به جای گنزورا يكی از ترميداها و يا اشكنداها عمل آسياب گندم‌ها را انجام میدهد. در همان موقع، يك نفرِ ديگر كنجدهای سرخ شده را با خرما مخلوط نموده در هَوَنگ (هاون) خوب میكوبد سپس آن‌ها را در يك پارچه نازك پنبهای قرار داده میفشارد تا روغن كنجد به دست آيد. دو نفر ديگر گوسفند را خوب وارسی كرده كه هيچگونه زائدهای (زگيل) نداشته باشد سپس آن را كاملاً تميز نموده، طماشه مینمايند و در همان محدوده ميصراها ذبح میكنند، بعد از تكهنمودن گوسفند مقداری از دنبه آن را كنار میگذارند. همه لوازم و خوراكی‌ها را طماشه كرده، درون مندی و هر كدام را سر جای خودش قرار میدهند، قبلاً به تعداد روحانيان تريانا (بشقاب ساخته شده از گِل رُس) و كنگنا (پايه زير تريانا)، ابريهی (جای آتش/ آتشدان ساخته شده از گِل رُس)، قوقا (جای پودر بخورِ سندلوس ساخته شده از گِل رُس)، قنينا (بطری كوچك بلور سفيد) و كپثا (جام كوچك از جنس برنز) تهيه شده، آنها را نيز طماشه كرده درون مندی قرار میدهند.

روز بعد گنزورا، ترميداها و اشكنداها همگی طماشه كرده وارد اشخنتا میشوند. اولين كار روشن كردن آتش جهت درست كردن ۶۶ فطيری (قرص‌های كوچك نان) است، بعد از آن ذبح كبوتر توسط گنزبرا جلویِ دربِ اشخنتا میباشد. يكی از اشكنداها كبوتر را با يك دسته آس (مورد بودار) در حالی‌كه آن‌ها را بالای سر خود گرفته سه بار در آب جاریِ حوضچه‌ی تعميد فرو میبرد، سپس به طرف اشخنتا مكانی كه گنزبرا ايستاده است میرود و كبوتر را به وی میدهد، گنزبرا كبوتر را جلوی درب اشخنتا ذبح میكند، مقدار كمی از گوشت سينه كبوتر را جدا كرده بر روی آتش كباب میكنند. بر روی هر فطيری؛ چهار دانه انار، چهار دانه كشمش، تكه كوچكی مغز گردو، تكه كوچكی بِه، تكه كوچكی نارگيل و ذرهای از گوشت كبوتر قرار میدهند. مقداری از روغن تهيه شده را در كپثا میريزند (برای هر ترميدا و گنزورا در تريانای خودش قرار میدهند)، هر كدام از علمای روحانی يك اِكليلِ آس درست كرده بر روی آن پهثا (نان مقدس) قرار میدهند و هنگام خواندن بوثهها (آیات) در مکان‌های مربوطه؛ انگشت كوچك، شصت و انگشت اشاره دست راست را در روغن فرو برده، پهثا را رشامه میكنند. ابتدا گنزورا سه فطيری را در تريانا قرار میدهد و پس از بررسی كامل لباس دينی خود (كه مبادا قطعهای از آن را وارونه يا اشتباهی بسته باشد) شروع به خواندن كتاب «سيدرا اِد نشماثا» میكند. بعد از اتمام، اينك با دو ترميدا هر كدام ۱۴ فطيری را در تريانای خود قرار میدهند و هر كدام جداگانه برای تك تك فطيری‌ها  بوثههای مربوطه را میخوانند، بعد از اتمام اين مرحله، گنزورا و دو ترميدا هر كدام ۷ فطيری را در تريانای خود قرار میدهند و دوباره بوثههای مربوطه را بر آن‌ها میخوانند. مدت زمان از شروع تا پايان خواندن بوثهها حدود ۷ الی ۸ ساعت به طول میانجامد. در مرحله بعدی، علمای روحانی از اشخنتا خارج شده و مراسم «زِدقا اِبريخا» بنام «يهییبهرم بر مامانی» انجام میدهند. بعد از خاتمه‌ی اين مراسم، مندی (اشخنتا) آماده انجام كليه كارهايی است كه نياز به استفاده از آن (اشخنتا) میباشد.

 

مراسمِ اِتراسا اِد اِشوَلیا/ تراسه‌ی اِشوَلیا/ روحانی شدنِ اِشوَلیا

شرح مراسم «ترمیدا» شدن یک «اشکندا»

ترمیدا: اِشوَلیایی که مراسم طراسه/ تراسه (تقدیس) را که از يك روزِ شنبه شروع می‌شود و تا یکشنه هفته بعدى ادامه دارد، به اتمام برساند. در اين ٩ روز مراسم خاصى انجام می‌شود و اشوليا دو بار كتاب «سيدرا اِد نشماثا» را می‌خواند. بار اول روز شنبه بعد از تعميد شدن و بار دوم يكشنبه صبح و در طى خواندن، تاغا و مرگنا و انگشتر شوم ياور را به اشوليا هديه می‌دهند و بعد از آن به مدت ٦٠ روز و هر روز سه بار رهمى انجام می‌دهد و بعد از تمام شدن ١٨٠ رهمى، در يك روز یکشنبه با تعمید ربی خود (مربی) به درجه ترمیدايى می‌رسد و وظیفه او تعمید و کمک به گنزورا در عقد و قماشی و مسختا (مَسُقتا) می‌باشد. یک «ترمیدا» می‌تواند مراسم تعمید را انجام دهد، در مراسم عقد ازدواج با گنزبرا (گنزورا) شرکت نماید، هنگام مرگِ اشخاص می‌تواند مراسم خواندن «گنزاربا» را به نام شخصِ متوفی انجام دهد، در مراسم قماشی دادن همراه گنزبرا انجام وظیفه نماید، در تراسه‌ی مندی «تراسا اِد اِشخِناتا/ تراسا اِد بمندا»، (مراسم تبرّک و تقدیسِ مندی) با گنزبرا مساعدت کند.

 

اِتراصا اِد تاغا (اتراسا اد تاغا): تاجگذاری - مراسمی که علمای روحانی برای ارتقاء درجه‌ی یک اشکندا به ترمیدا انجام می‌دهند.



شرح کلیِ مراسم ترمیدا شدن یک اشکندا «اِتراسا اِد اِشوَلیا» (اِشوَلیایی که برای ترمیدا شدن آماده شده)

یک اشكندا مراحل زیر را باید طی کند تا ترمیدا شود:

بعد از اینکه کاملاً به خواندن و نوشتن زبان مندایی مسلط گردید در یک زمان مناسب، خود و مربیش (گنزبرا) و اشکنداها و سایر همراهان به محل مندی (اشخنتا - عبادتگاه منداییان) حاضر می‌شوند، کتاب‌های دینی و دیونان‌های (دستورات دینی) لازم را نیز به مندی حمل می‌کنند. یک روزِ شنبه صبح، گنزبرا و سایر ترمیداها و اشوليا (شخص داوطلب ترمیدا شدن) و اشکنداها همگی خودشان را برای تعمید شدن آماده می‌کنند. ابتدا گنزبرا همه اشکنداها و همچنین اِشوَلیا را تعمید می‌کند، بعد این عده برای بار دوم با ترمیداها همگی تعمید می‌شوند، در این صورت از نظر تعميد «اتلاثا داری» می‌شوند (تعمید کامل سطح بالا، هم ردیف علمای روحانی می‌شوند. هر اشکندا با «اِتلاثا داری» شدن می‌تواند با رجال دین هم‌خوراک شده و الزاماً باید دستان خود را تا آرنج طُماشه کند. «اتلاثا داری» حالتی است که علمای روحانی یک‌بار تعمید و اشکنداهایی که می‌خواهند به علمای روحانی کمک کنند، دوبارِ پیاپی تعمید می‌شوند. به ترمیداها و گنزوراهایی که یک‌بار تعمید شده باشند، اصطلاحاً «اترین داری» می‌گویند). بعد همگی رسته‌های خیس را عوض کرده و رسته‌های طُماشه شده (طاهر شده در آب روان) را می‌پوشند. چند نفر از مسئولین اتاقی از نی به نام «اندرونا» بنا می‌کنند (به صورت مربع مستطیل و ابعاد ۲/۵ و ۳/۵ و ۲ متر) که همه‌اش از نی ساخته شده است، پوشش سقف این «اندرونا» معمولاً آبی آسمانی انتخاب می‌شود و نمادی از عالم مادی است و درب آن به سمت اواثر (قبله منداییان - جهت شمال جغرافیایی) و ورود به سمت جنوب است. تمام کتاب‌های دینی را در اندرونا جمع می‌کنند. ابتدا ربّی (مربی اشولیا) در اندرونا «مراسم رَهمی» را انجام می‌دهد. بعد از اینکه ربی از اشکندا «اید کُشطا» (دست تعهد) گرفت، همگی ترمیداها و گنزبرا وارد اندرونا شده و بر کرسی‌های خود می‌نشینند و کتاب «سيدرا اد نشماثا» (کتاب روان‌ها/ کتاب نَفس‌ها؛ این کتاب درباره سنن و آداب تلقینِ اموات و چگونگی دفن و جدایی روح از بدن، دعاهای روزانه و چگونگی مراسم را بیان می‌کند. یک حلالی یا اشکندا برای ترمیدا شدن باید این کتاب را حفظ و از بر کرده و به متن آن مسلط باشد) را در دست می‌گیرند. به دستور ربی؛ اشکنداها، اشولیا را به اطاقی برده و او را از موی سر تا ناخن انگشتان پا بررسی می‌کنند تا از سالم بودن وی اطمینان حاصل نمایند، سپس «اِصطَلی/ اِسطَلی» (اصطلی اِد زیوا/ اسطلی اِد زیوا/ رسته/ رستا/ لباس دینی/ لباس درخشش) نو را با دقت کامل به وی می‌پوشانند، بعد از اطمینان به همراه اشولیا به طرف اندرونا می‌آیند و گزارش کار را به ربی می‌دهند. ربی دستور می‌دهد که برای اشولیا و اشکنداها جلوی درب اندرونا کرسی قرار دهند و بعد از آن کتاب «سيدرا اد نشماثا» و یک دسته از شاخه‌های «آس» (یاس/ مورد بودار) به اشوليا می‌دهند و بعد از انجام تمام این کارها همگی در جای خود قرار می‌گیرند و به دستور ربی، اشولیا کتاب «سيدرا اد نشماثا» را باز کرده و شروع به خواندن می‌نماید.

از جانب دیگر «هفت دختر باکره» در سمت دیگر که ناظر بر این امر هستند، ابتدا دو «تاغا»ی ابریشمی (تاج، پارچه پنبه‌ای یا ابریشمی به پهنای ۳ سانتی‌متر) یکی برای اشولیا و دیگری برای ربی می‌دوزند (تاغا: تاجى است براى علماى روحانى كه آن را در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» به اشوليا هديه می‌كنند. جنس آن از پارچه پنبه‌اى سفيد مانند متقال، چلوار ... است. هر ترميدا و گنزورا قبل از اجراى هر كدام از مراسم دينى ابتدا با خواندن بوثه‌هايى تاغا را بر سر قرار می‌دهد و در پايان مراسم نيز با خواندن بوثه‌هاى مربوط به آن، تاغا را از سر برداشته و در آستين راست پيراهن رسته ى خود قرار می‌دهد. توجه: جنس اولين تاغايى كه در مراسم  «اِتراسا اد اِشوَليا» به ترميدا اهدا می‌كنند از ابريشم خام است). «تاغا» ابتدا به صورت یک کیسه دوخته شده و سپس وارونه می‌شود تا محل دوخت در داخل قرار گیرد، سپس دو سر این کیسه باریک را داخل هم فرو می‌کنند تا این حلقه پارچه‌ای به اندازه‌ای که بتوان آن را مثل تاج روی سر قرار داد به هم می‌دوزند. بعد از اینکه دو تاغا، یکی برای اشولیا و دیگری برای ربی توسط دختران دوخته شد نوبت به دوخت بقیه‌ی تاغاها که از پارچه پنبه‌ای و به تعداد حداقل ۲۴ تا ۳۰ تاغا است را می‌دوزند. دوختن تاغاها هم زمان با خواندن «سيدرا اد نشماثا» توسط اشولیا می‌باشد. اشولیا جلوی درب اندرونا بر کرسی نشسته و دو طرف وی نیز اشکنداها کتاب به دست بر کرسی‌هایشان نشسته‌اند. در داخل اندرونا؛ ربی، گنزبرا و ترمیداها هر کدام بر کرسی‌های خودشان نشسته و کتاب‌ها را باز نموده و به دستور ربی، اشولیا شروع به خواندن می‌کند. همگی گوش می‌دهند و چشمان همگی به کتاب‌ها دوخته شده و خواندن اشولیا را ناظر می‌باشند.

بعد از اینکه خواندن کتاب پایان یافت، اشولیا و اشکنداها وارد اندرونا می‌شوند و مواظبت می‌کنند که اشوليا «اِصطَلی» (لباس دینی - رسته) خودش را باز نکند. همگی حاضرین و روحانیان در اندرونا نشسته و آن شب را با خواندن کتاب‌ها و گفتن حدیث‌های آموزنده و گاهی داستان‌های آموزنده به شکل طنز سپری می‌کنند تا اینکه نزدیک صبحِ زود در مقابل اندرونا توسط عده‌ای از مردم که ربی به آن‌ها دستور داده است یک اشخنتا (مندی - محل عبادت منداییان) می‌سازند. («اشخنتا»؛ عبادتگاه مندی که محل برگزاری مراسم والای روحانیتِ صابئین مندایی نظیر تراسه‌ی اِشوَلیا، مَشا دِخیا، مَسِقتا و ...است).

ساختمان اشخنتا شبیه اندرونا است با این تفاوت که نی‌های بیشتری به کار رفته و سقف آن محکم‌تر بنا می‌شود و همچنین دیوار اطراف آن را با نی‌های بیشتری بر پا می‌کنند؛ بر روی نی‌هایِ سقف، یک پارچه سفید پهن کرده و آن را محکم می‌نمایند که نماد عالم نور (آلما دِنهورا) است و درب آن به سمت جنوب و ورودی آن به سمت شمال یعنی اواثر (قبله منداییان) است. سپس همه کتاب‌ها را به درون اشخنتا می‌برند. قبل از ورود، ربی و ترمیداها جلوی درب اشخنتا بوثه‌هایی را می‌خوانند و وارد می‌شوند.

ربی و ترمیداها در اشخنتا مراسم رَهمی را انجام می‌دهند و پس از اتمام رهمی و قرار گرفتن در جاهای خود، ربی به اشولیا دستور می‌دهد که بر کرسی خودش بنشیند و اشکنداها نیز دو طرف وی جلوی درب اشخنتا رو به اواثر می‌نشینند. اشوليا کتاب «سيدرا اد نشماثا» را باز کرده شروع به خواندن می‌کند. ابهت و شکوه صحنه دارای قداست والایی می‌شود و حاضرین همگی سراپا گوش می‌شوند. روحانیان به اشولیا می‌گویند: «برای ما بخوان که منور و شاد شویم». در این هنگام اشولیا بپا می‌خیزد و سر بزرگترین روحانی را می‌بوسد. به اشولیا همراه کتاب یک دسته «آس» (یاس بودار یا مورد بودار) می‌دهند. وقتی اشولیا هنگام خواندن به بوثه «انگرتا امهثمتا» رسید ربی انگشتر «شوم یاور زیوا» (انگشترى است كه آن را در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» به اشوليا اهدا می‌كنند. معمولاً جنس آن از طلا می‌باشد و بر روى آن «شوم ياور زيوا» (يكى از القاب خداوند) حك شده است. اين انگشتر مدام در انگشت كوچك دست راست علماى روحانى قرار دارد.) را به اشولیا می‌دهد که به انگشت کوچک دست راستش قرار دهد. همه علمای روحانی بوثه‌هایی برای تبرک اشوليا می‌خوانند. بار دیگر اشولیا سر گنزبرا را می‌بوسد و دسته‌ی «آس» را می‌بوید و می‌گوید: «باسِم ريها اِد هیّی و مندادهیّی» (بوثه‌ی بوی خوش به معنیِ خوشایند است بوی خداوند و عرفان خداوند) بعد سر همه ترمیداها را می‌بوسد. پس از اینکه خواندن «سیدرا اد نشماثا» را کامل کرد همگی به وی تبریک می‌گویند و کتاب را از او می‌گیرند. ربی شاخه‌های «آس» را از اشولیا می‌گیرد و «اِکلیلی» برای خودش و اشولیا و برای یَردنا درست می‌کند («اِكليل» را از شاخه‌ى  آسا (مورد بودار) تهيه می‌كنند. در مراسم تعميد، تعميدشونده قبل از ورود به آب اكليل را در انگشت كوچك دست راست خود قرار می‌دهد و مراسم رشامه را انجام می‌دهد؛ بعد از آن بوثه‌ى ورود به يردنا را می‌خواند و وارد يردنا می‌شود. بعد از اينكه عالم روحانى بر وى آب پاشيده و غسل نمود، دستش را می‌گيرد و با تلاوت بوثه‌هايى اكليل را از انگشت تعميد شونده درمى‌آورد و آن را زير «بَرزِنقا» (عمامه) قرار می‌دهد. در پايان مراسم تعميد، تعميدشونده اكليل را از زير «بَرزِنقا» درمی‌آورد، چندين مرتبه می‌بوسد بر روی چشمان خود قرار می‌دهد و بعد آن را در يردنا مى‌اندازد.). سپس «اِکلیل» و «مَرگِنا» را به اشوليا می‌دهد (مَرگِنا: عصايى است كه علماى روحانى هنگام اجراى تمام مراسم دينى در دست دارند. مَرگِنا را از شاخه درخت زيتون تهيه می‌كنند. مرگنا را نيز در مراسم «اِتراسا اد اِشوَليا» به او اهدا می‌كنند. در كليه مراسم دينى علماى روحانى مرگنا را با دست چپ و بر كتف خود تكيه می‌دهند و در برخى جاها با دست راست گرفته و بر كتف راست تكيه می‌دهند. قابل ذكر است كه شاخه‌ى زيتون نشانه‌ى عدالت و صلح است و هر ترميدا و گنزورا با داشتن اين عصا عدالت و برابرى را در جامعه‌ى خود برقرار می‌كند.). در اینجا ربی و ترمیداها تاغاهایشان را با خواندن بوثه‌های مربوطه از سر برمی‌دارند، می‌بوسند و در آستین دست راست قرار می‌دهند و همگی از اشخنتا (مندی) بیرون می‌آیند (می‌توانند جهت رفع حاجت بیرون بروند). وقتی که همگی دوباره وارد اشخنتا می‌شوند تاغاهایشان را با خواندن بوثه‌های مربوط به آن، زیر عمامه بر سرهایشان قرار می‌دهند. ربی جلوی درب اشخنتا می‌آید و به همه روحانیان سلام می‌کند و بقیه جواب سلام وی را می‌دهند.

ربی می‌گوید: به فرمانتان ای مالک و صاحب بزرگ و کوچک، برای تعمید اِشوَلیا به یَردنا می‌رویم، و از کلیه ترمیداها می‌خواهد که به جانب يردنا بروند. در اینجا یکی از ترمیداها «درفش» (نماد دینی صابئین مندایی) را بر می‌دارد و دیگری کتاب «گنزاربا» را می‌گیرد و سومی «کینثا» را برمی‌دارد و به ساحل یَردنا می‌روند. (کینثا، طريانايى به شكل مكعب مستطيل كه داراى درب می‌باشد. «اِبريهى» (آتشدان) و «قَوقا» (بخوردان) را بر روى آن قرار می‌دهند. در اعياد و برخى روزهاى خاص عالم روحانى به جاى طرياناى معمولى از «كينثا» استفاده می‌كند. لازم به ذكر است كه در ايامى كه درفش را نصب می‌كنند از كينثا استفاده می‌كنند و در سمت چپ درفش گذاشته می‌شود.)

کنار یردنا بعد از آن که «اِکلیل‌ها» را درست کردند، ربی «مراسم رَشامه» را انجام می‌دهد، «تاغا» را بر سر می‌گذارد، بوثه‌های رهمی را می‌خواند، «پهثا» (نان مقدس) را درست می‌کند، و بعد از خوردن «پهثا» و نوشیدن «ممبوها» (آب مقدس) از اشكندا «اید کُشطا» (دست تعهد) می‌گیرد. ربی بوثه‌ی «انهشتا» را می‌خواند ولی تاغا را از سرش بر نمی‌دارد. اشولیا بوثه‌ای از گنزاربا می‌خواند و وارد یَردنا می‌شود و بعد از تعمید، اشکنداها کمک می‌کنند تا اشولیا رسته‌اش را عوض کند و یک رسته‌ی نو بپوشد. هنگام عوض کردن، پوشش پارچه‌ای بالای سر وی نگه می‌دارند و مواظبت می‌کنند که «اِکلیل» از سرش نیفتد. بعد از پوشیدن اصطلی نو (رسته - لباس دینی)، اشکنداها پاهای اشولیا را می‌شویند. سپس اشولیا پاهایش را بر موهای یک زن متدین می‌کشد و خشک می‌کند؛ از طرف دیگر درفش و گنزاربا را به اشخنتا برمی‌گردانند و ربی بوثه‌های دیگری می‌خواند و در این هنگام همه‌ی ترمیداها وارد اشخنتا شده در جای خود می‌نشیند. ربی و اشولیا به درب اشخنتا می‌آیند و می‌گویند: «اَسوثا نِهویلخُن» و ترمیداها جواب می‌دهند: «اَسواثا اِد هیّی نِهویلخُن». ربی دستور می‌دهد برای اشولیا یک کرسی قرار دهند و اشولیا بر روی کرسی می‌نشیند. بعد ربی و ترمیداها با هم «اید کُشطا» می‌دهند. در این هنگام ربی تاغای خودش و تاغای اشولیا را بالای سر اشوليا قرار می‌دهد. ترمیداها و ربی شروع به خواندن بوثه‌هایی می‌کنند، بعد به دستور ربی، ترمیداها همگی دست‌هایشان را طُماشه می‌کنند (در آب جاری طاهر می‌نمایند) و ربی به هر کدام یک شاخه یاس می‌دهد و آنها همگی دست‌های راست‌شان را همراه شاخه‌ی یاس بالای سر اشولیا می‌گیرند و بوثه‌های «قدمایی نخرایی» و «هاهو گورا قدمايا» را می‌خوانند و هنگامی که به جمله‌ی «مارا اد ربوثا انسب اکلیلا و تراصلی ابریشی» رسیدند تاغا را بر سر اشولیا قرار می‌دهند و ترمیداها دست‌هایشان را بر سر اشوليا قرار می‌دهند و به خواندن بوثه‌ها ادامه می‌دهند. در این هنگام اشکندا در حالی‌که قنینای همرا (شیشه‌ی بلوری سفید حاوی شربت) و کپتا (جام کوچکی از جنس برنز یا برنج) را در دست دارد، می‌آید و آن‌ها را به دست اشولیا که از قبل دست‌هایش را طماشه کرده بود، می‌دهد و ربی و ترمیداها بوثه‌های «اکنف اثری» را می‌خوانند و هر جا به کلمه «اشقی» (بنوشان) رسیدند اشكندا جام اشولیا را از شربت پر می‌کند و اشولیا می‌نوشد؛ این عمل «هفت‌بار» تکرار می‌شود، سپس ربی بوثه‌های «برکت تاغای شیشلام ربّا» را می‌خواند و ترمیداها هر بار جواب می‌دهند «مبارک و مقدس است تاغای شیشلام ربّا» در اینجا اشولیا دست راستش را بر سرش می‌گذارد و همه‌ی ترمیداها نیز دست‌های راستشان را بر سر اشوليا قرار می‌دهند. همگی دعای: «بنام خدای معظم، ای پدرمان قدرتت افزون و بزرگ شود در این راز درخشان مستور که همه‌ی اُثراها به‌وسیله آن قدرت می‌گیرند و بزرگ می‌شوند. با این انگشتر (شوم یاور زیوا) که به تو عطا گردید و تو به این حرارت حیات‌بخش و ریشه (دین) پاک مسلط شدی. ربی و ترمیداها تا غروب آفتاب همچنان بوثه‌هایی تلاوت می‌کنند.

غروب یک‌شنبه است، خواندن بوثه‌ها تمام می‌شود، سپس ترمیداها با خواندن بوثه‌های «شریانا» تاغاهایشان را از سر برداشته و با خواندن بوثه‌های مخصوص به تاغا، تاغا را چندین بار بوسیده بر چشم می‌گذارند و بعد از توقیر کردن (بزرگ داشتن، احترام گذاشتن، عزت و حرمت نگاه داشتن) در آستین دست راست قرار داده، می‌بندند. سحرگاه روز دوشنبه گنزوراها و ترمیداها در پایِ درفش مراسم رهمی را انجام می‌دهند، بعد اشولیا، «کینثا» را مرتب کرده و آماده می‌شود تا مراسم رهمی را نیز انجام دهد (این عمل رهمی را روزی سه بار به مدت یک هفته، تا یک‌شنبه دیگر انجام می‌دهد).

اشولیا بعد از انجام دادن مراسم رهمی در طی هفته، آماده می‌شود تا ربی را تعمید نماید. وی با کمال دقت و تأنی بوثه‌های مربوطه را می‌خواند و در مراحل مختلف، اعمال مربوطه را انجام می‌دهد و ربی را تعمید می‌نماید؛ بعد از اتمام تعمیدِ ربی، ترمیداها و اشولیا به اشخنتا برمی‌گردند.

مرحله‌ی بعد، برپایی «تَریانا» و اجرای مراسم «زدقا ابريخا» (غذای متبرک/ مراسم نیکوکاری) است. یک تَریانای بزرگ (سینی درست شده از گِل رُس خالص) را طُماشه می‌کنند و بعد بر روی آن یک تَریانای کوچکتر قرار می‌دهند که در آن انواع میوه‌های فصل، سبزی، مقداری گوشت ماهی، پیاز، خرما، مغز گردو، مغز بادام، انجیر، کشمش، به یا دانه‌های بِه، انار یا دانه‌های انار، نمک، پنج قرص نان کوچک و یک نان که به صورت انگشت (به نام صا) ساخته شده است قرار می‌دهند؛ همچنین یک «قنینا» (شیشه بلوری سفید) که محتوی شربتی بنام «همرا» است، به همراه یک دسته آس (یاس بودار - مورد بودار) نیز قرار می‌دهند. هنگامی‌که همه چیز فراهم شد، ترمیداها و اشولیا تاغاهایشان را با خواندن بوثه‌های مربوطه بر سرهایشان می‌گذارند و به نام ربی، رهمی را انجام می‌دهند و بعد گنزورا، ترمیداها، اشولیا و اشکندا دور تَریانا می‌نشینند (ربی با آن‌ها نمی‌نشیند) و مراسم «زدقا ابريخا» (غذای متبرک) را شروع می‌کنند. در مرحله‌ای به اشاره‌ی گنزورا، اشکندا قنینایِ «همرا» را به گنزورا می‌دهد و بوثه‌هایی خوانده می‌شود؛ بعد دسته‌ی آس را نیز از اشكندا می‌گیرد و در تریانا قرار می‌دهد. در این موقع گنزورا از شربت «همرا» در «کپثا» (جام کوچک برنجی) می‌ریزد و به یکایک ترمیداها، اشکندا و خود اشوليا می‌دهد که بنوشند. سپس گنزورا به هر کدام یک شاخه یاس تقدیم می‌کند که آن را در عمامه‌هایشان به صورت تاج فرو کنند. بعد از اتمام این کارها همگی بپاخاسته تاغاهایشان را از سر برداشته توقیر می‌کنند، می‌بوسند و بر چشم می‌گذارند و بعد از آن در آستین دست راست می‌پیچانند. بعد از این اشولیا از رسته‌ی خود کاملاً مواظبت کرده و هر روز سه مرحله، صبح با طلوع آفتاب، ظهر حدود ساعت یک و عصر قبل از غروب آفتاب، ابتدا مراسم طماشه (غسل فردی) را در آب جاری رودخانه انجام می‌دهد، بعد رسته‌ی خود را می‌پوشد و مراسم رهمی را به مدت دو ماه انجام می‌دهد که مجموعاً یک صد و هشتاد رهمی می‌شوند. بعد از اتمام رهمی‌ها، اشولیا و اشکندای همراه وی در مندی حاضر شده مراسم «مَسِقتا» را به نام ربی برپا می‌کنند که این مسقتا به نام «مسقتای شیتل» معروف است. بعد از خاتمه‌ی مراسم، اشولیا از اشكندا «اید کشطا» می‌گیرد، سپس تاغایش را توقیر می‌کند، می‌بوسد و بر چشم می‌نهد. در آخرین مرحله، مراسم «زِدقا اِبريخا» را به نام ربی برپا می‌کنند و همگی دعا کرده، به اشولیا روحانی شدنش را تبریک می‌گویند و ایشان رسماً جزء روحانیان به حساب می‌آیند.

 

شرح مراسم «مَشّا دخیا» (روغن پاک)

شرح مراسم «گنزورا» شدنِ «ترمیدا»


یک «ترمیدا» وقتی آمادگی ارتقاء به درجه‌ی «گنزورائی» را پیدا می‌کند، منتظر می‌ماند تا اینکه یک فردِ مندایی از درجه‌ی «حلالی» در شرف مرگ قرار گیرد، در این حالت ابتدا خودش و اشکندای مساعدش تعمید می‌شوند (ترمیدا یک بار و اشکندا دو بار تعمید می‌شوند). بعد «اشخنتا» (مکان مقدس/ مندی) را که در «ایام پروانایی/ پنجه مقدس» «طراسه/ تراسه» شده است را از هر جهت پاکسازی نموده تا مراسم تهیه‌ی «مَشّا دخیا/ مَشّا دکیا» را انجام دهد. ابزار کار که عبارتند از مقداری ظروف مثل کاسه، قابلمه، تابه، سینی، هُوَنگ (هاون)، خرما و کنجد و همچنین مقداری چوب که قبلاً شکسته و آماده شده است. بعد از آن ترمیدا و اشکندا وارد حوضچه‌ی مقابل اشخنتا شده و طماشه (غسل) می‌کنند؛ بعد ساحت مقابل اشخنتا را در جاهایی که میصراها معین شده‌اند (خطوط میصرا به شکل دو جوی باریک به موازات هم حفر می‌شود و زمین و دیوارهای اشخنتا را به صورت قطعات مربع تقریبا به ابعاد ۸۰×۸۰ سانتی‌متر تقسیم می‌نمایند)، ترمیدا و اشكندا شروع به طماشه کردن ساحت اشختتا، دیوارهای اشخنتا از داخل و رویه اشخنتا می‌کنند. پشت و دو طرف اشخنتا نیازی به طماشه ندارد اما داخل اشختتا باید کاملاً طماشه شود. بعد از این مرحله، لوازم و ظروفی که قبلاً دو بار تعمید شده‌اند را طماشه کرده و در اشخنتا قرار می‌دهند؛ سپس آتش روشن کرده تا کنجدها را سرخ نمایند. بعد کنجد سرخ شده را با مقداری خرما مخلوط کرده در هَوَنگ (هاون) می‌کوبند، سپس در پارچه‌ی نازک چلوار که از نخ پنبه‌ای خالص تهیه شده قرار می‌دهند و پارچه را می‌پیچانند تا روغن کنجد از شبکه‌های پارچه چکه کند و به این کار ادامه می‌دهند تا مقدار لازم روغن تهیه شود. سپس روغن را درون شیشه‌ی کوچکی ریخته و درب آن‌را با یک تکه گِل رُسِ تمیز که طماشه شده است می‌بندند.

ترمیدا و اشکندا به مکانی که شخص محتضر مَسکَن دارد می‌آیند و مواظبت می‌نمایند تا در موقع لزوم هنگامی که محتضر لحظات آخر عمر خود را می‌گذراند مراسم را انجام دهند. ترمیدا و اشکندایِ همراهش که «لباس رسته» (لباس دینی) را پوشیده‌اند و قبلاً بوثه‌های مربوطه را کاملاً و با دقت خوانده و همچنین بوثه‌های مربوط به «مشا دخیا» را نیز بر شیشه‌ی محتوی روغن خوانده‌اند، نزدیک شخص محتضر که از همه نظر آماده شده و «لباس دینیِ قماشی» (لباس آخرت) را بر تن وی پوشانده و «اِکلیل یاس» را زیر عمامه یا روسری قرار داده‌اند، می‌شوند. ترمیدا ابتدا سه قطره از روغنِ شیشه بر لب‌های محتضر می‌چکاند و لب‌های وی را با نام دینی (مَلواشه) نشان می‌کند (رشامه می‌کند)؛ بعد اشکندا با دست راست خود، دست راست محتضر را می‌گیرد و ترمیدا دست راست خود را بر روی دست‌های آن‌ها قرار می‌دهد و بوثه‌هایی (آیاتی) را می‌خواند که به بوسه‌ی زیر ختم می‌شوند، «هازِن کُشطا اَنا اَصبارلَخ، آنات اَصبارلی ال اواثر». اینها را ترمیدا می‌گوید و اشکندا برای محتضر تکرار می‌کند. بعد از خواندن این بوثه‌ها، شیشه‌ی محتوی روغن را در دِشّای قماشیِ محتضر (جیب کوچک سمت راست يقه‌ی لباسِ آخرتِ محتضر) قرار داده و آن را می‌دوزند، سپس به کناری رفته منتظر می‌مانند تا محتضر فوت نماید.

لازم به ذکر است که گاهی اوقات شخص محتضر روزها را می‌گذراند و فوت نمی‌نماید. در این حالت بزرگان قوم و دنیا دیده‌ها و با تجربه‌ها و همچنین پزشک خانواده نظر می‌دهند که چه موقع مراسم فوق (خواندن بوثه‌ها و رشامه کردن لب‌های محتضر و قراردادن شیشه‌ی محتوی روغن در سمت راست لباس قماشی) اجرا شود.

چنانچه شخص فوت نماید، ترمیدا در ادامه‌ی مراسم کلیه کارهای مربوط به دفن جنازه (نفاقا) را به عهده می‌گیرد. هنگام دفن جنازه از کتاب مقدس «گنزاربا» بوثه‌های مربوطه را می‌خواند و بعد به مدت چهل و پنج روز مراسم «دُخرانی و لوفانی» را به نامِ دینیِ شخص متوفی (مِلواشه) انجام می‌دهد. حال چنانچه بعد از قراردادن شیشه محتوی روغن، شخص محتضر حالش خوب شد، در این صورت ترمیدا وظیفه دارد که شیشه‌ی محتوی روغنِ کنجد را که در جیب کوچک سمت راست قماشی محتضر بود برداشته و بوثه «انگرتا» را بر آن بخواند و آن را در آب رودخانه بیندازد و مراسم «مسقتا» را برای شخصِ شفا یافته انجام دهد.

پس از این مراحل، ترمیدای فوق‌الذکر به درجه گنزورایی نائل شده است. حال گنزورای جدید می‌تواند اولین مراسم عقد ازدواج را برای یک عالم روحانی انجام می‌دهد و از اینجا به بعد گنزورا رسما کار خودش را شروع می‌کند.

در دیوان «الف ترسر شیالا» (هزار و دوازده سوال) درباره شخصی که حامل پیغام «انگرتا» (نامه کُشطا) است (پیغام مربوط به مشّا دخیا) چنین آمده است: نشمتایی (روح و روان) که حامل «انگرتا» (نامه/ نام دیگر نامه انگرتا «نامه رازها» می‌باشد) است سریع به مکان اِمشونی کشطا (منطقه ابتدای دنیاهای نور) می‌رسد. از وسط عالم، درب‌های دنیاهای نور را می‌بیند، به طول شصت فرسخ، هر فرسخ یک درب تعبیه شده است و هر درب که باز می‌شود نورِ خیره‌کننده از پشت آن به مقابل می‌تابد. همین‌طور درب به درب تا شصت درب نشمتا نورهای خیره‌کننده مشاهده می‌کند. در عالم اواثر، نشمتا را در پوشش نورانی قرار می‌دهند و یک کرسی در دنیای اواثر برایش قرار می‌دهند که بر آن جلوس کند.

 

ذبح حیوانات

دستور دین مندایی درباره‌ی خوردن و آشامیدن این است: پاک و طاهر بنوشید و بخورید. صابئین برای خوردن حیوانات و پرندگان احکامی دارند. حیواناتی که بدنشان مو داشته باشد، مانند گاو و بز و جز آن حرام‌گوشت به شمار می‌آیند و از حیوانات تنها گوسفند نر حلال است. پرندگانی که دانه‌خوارند، چنگال ندارند و نجاست‌خوار نیستند، حلال‌گوشت محسوب می‌گردند.

منداییان برای ذبح حیوانات (نِخاسا) این آداب را رعایت می‌کنند: نخست آنکه حیوان یا پرنده باید سالم باشد؛ کسی که می‌خواهد حیوان را ذبح کند، باید از روحانیون باشد و یک نفر دیگر نیز به او کمک کند. این شخص می‌تواند اشکندا باشد که او نیز مانند روحانی لباس رسته می‌پوشد؛ کارد باید از جنس آهن باشد (چنانچه دسته‌ی کارد، چویی نباشد [آهنی، فلزی - بدون هیچ‌گونه مواد پلاستیکی] بایستی یک تکه چوبِ باریک از درختی بی‌ثمر با دسته‌ی کارد، جفت کرده و عمل ذبح را انجام می‌دهند)؛ برای ذبح حیوان ابتدا تیغۀ کارد در آب پاک شسته، و سپس مکان ذبح با آتش ضد‌عفونی شود؛ قصاب هنگام ذبح رو به قبلۀ صابئین بنشیند؛ اشکندایی که بالای سر قصاب ایستاده است، به درستی کار او شهادت بدهد؛ هنگام بریدن سر حیوان، قصاب اذکاری معین را بخواند.

در شریعت صابئین، قربانی‌کردن جایگاه و منزلتی ندارد. در همین ارتباط، می‌توان به غذاهای صابئین نیز اشاراتی کرد. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، صابئین در برخی از مواقع چون اعیاد، طعام آمرزش و غذاهایی خاص درست می‌کنند؛ ولی آنان به‌طورکامل نه گیاه‌خوار، و نه گوشت‌خوارند، بلکه جانب اعتدال را رعایت می‌کنند.


چگونگی مراسم ذبح (نِخاسا) نزد منداییان

انجام مراسم نِخاسا (ذبح نمودن پرنده یا گوسفند) طبق دستورات موجود، از وظایف اشکندا است.

شرح این مراسم عیناً از کتاب قوم از یاد رفته، نوشته سلیم برنجی، سال ۱۳۶۷ ش، صفحات ۲۶۲ تا ۲۶۵ نقل شده است. (سلیم برنجی از منداییان ایران می‌باشد):

اولین شرط انجام مراسم ذبح (نخاسا) وجود یک فرد سالم است، زیرا مبرا بودن فرد ذباح (ذبح‌کننده) ازهرگونه مرض مسری خود بهداشتی بودن عمل ذبح را می‌رساند، دیگر آنکه فرد ذبح‌کننده باید لباس تمیز و سفید رسته را بپوشد. یکی دیگر از شروط انجام مراسم ذبح مندایی آنست که کارد ذبح‌کننده باید آهنی و برّان، و در آتش گداخته افکنده شده باشد. البته باید توجه داشت که اگر کارد دسته چوبی نبود باید یک تکه چوب از درختی بی‌ثمر را با دسته آن جفت نمود. بعد از آنکه حلالی (اشکندا) ملبس به لباس پاک و سفید رسته و با کاردِ در آتش گذاشته آماده گشت آنگاه نوبت به حیوان یا پرنده می‌رسد که باید اولاً از سلامتی آن اطمینان حاصل نمود یعنی به قول مندایی‌ها هیچگونه نقصان و اضافی نداشته باشد زیرا این اضافات و نقصان‌ها که گاه غددی می‌باشد که از مریضی حیوان ناشی گشته و در بدنش پدیدار آمده است باعث حرام گشتن آن می‌شود.

 

ذبح پرنده

پس از آنکه حیوان یا پرنده، سالم تشخیص داده شد آن‌را با آبِ پاک شسته و طاهر می‌نمایند تا عاری از میکروب شود، آنگاه فرد ذبح‌کننده پس از طاهر نمودن دستانش با آب پاک، پرنده را در دست چپ طوری گرفته که بال‌های پرنده در کف دست و سر آن در اختیار انگشت شصت و انگشت سبابه قرار گیرد و در این حالت ذباح، رو به شمال (قبله منداییان) نشسته و با خواندن «بوثه ذبح» شروع به ذبح می‌کند.

«بِشمِدهیّی و بِشمِد مَندادهیّی مَدخَر اِلَخ اپناهیل قَریَخ هیبل زیوا اِمپَقَد اَلَخ مینِخسَخ بَسرَخ دَخیا نِهوی كُلمَن اد آخِل مِنَخ نیهِیی و نیتَسی و نیتقَیَم، اِشمدهیّی و اِشمد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ».

نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر تو یاد باد. فرشته اپثاهیل تو را ندا داد و فرشته هیبل زیوا بر تو دستور داد. تو را ذبح می‌کنم (هر کس که تو را ذبح کرد از پاکان بوده است). هر آن کس که از گوشتت تناول نماید، سرزنده و سلامت و پابرجا خواهد ماند. نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر تو باد باد.

 

در انجام دادن مراسم ذبح، برای شروع، از اول بوثه‌ی ذبح کردن را نمی‌خوانند، وقتی به «مینِخسَخ بَسرَخ» می‌رسند، چاقو را حرکت می‌دهند و ذبح می‌کنند و سپس بوثه را تا آخر می‌خوانند.

پس از پایان یافتن عمل ذبح آنگاه نوبت به طلب استغفار ذبح‌کننده از خداوند می‌رسد و انجام این عمل بدان ترتیب می‌باشد که ظرفی پر آب را آورده و بر روی دستان ذبح کننده که کارد خونی را هم در دست دارد می‌ریزند و ذبح کننده در هنگام ریزش آب بر دستانش «بوثه استغفار ذبح» را تلاوت می‌کند بعد از عمل ذبح، کسی‌که ذبح کرده، طلب مغفرت می‌کند و این عمل به این صورت انجام می‌گیرد که، شخصی که عمل ذبح را انجام داده، در حالی‌که کارد خونین را در دست گرفته در یردنا [رودخانه] و یا شخص دیگری بدون اینکه ریزش آب قطع شود، بر روی دست‌های وی آب می‌ریزد، و با خواندن بوثه استغفار خون‌های روی کارد را تمیز می‌کند.):

البته باید توجه داشت که ذباح می‌تواند دست‌های خود را در آب جاری رودخانه طاهر نماید.

«اِشمدهيِى و اِشمد مندادهيّى مَدخَر اِلِى نِخسیت اِبپَرزِلا و هَلَلت ابيَردنا انا نِخاسا و مارِى هَياسا اِشرُلی شوقُلی هطاییِ هوبیِ واِسخیلاثِی و تقلاثِی و شباشاثِی دیلِی (ملواشه‌ی ذبح کننده) اِبهيلا اد یاور زیوا و سیمات هیّی اِشمدهیّی و اِشمد مندادهيّى مَدخَر اِلى».

نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر من یاد باد، با کارد آهنی ذبح نمودم و عمل تحلیل را انجام دادم و با آب روان شستشو دادم (عمل تحلیل یا حلال کردن عمل ذبح و در حقیقت تمیز نمودن دستان بوسیله آب پاک از خونی که بعد خارج گشتن از گلوی پرنده حاوی میکروب می‌گردد)، من ذبح نمودم و خداوند بخشنده است. از من رها کن و ببخش خطاها، گناهان، حماقت‌ها، لغزش‌ها و اشتباهاتم را به قدرت یاور زیوا و سیمات هیّی. نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فر شته مقرب درگاهش) بر من (ملواشه‌ی ذبح‌کننده) یاد باد.

و بدین ترتیب ذبح پرنده پایان می پذیرد.

 

ذبح گوسفند

برای ذبح حیوان که غالباً «گوسفند نر» می‌باشد (شرع مندایی فقط ذبح گوسفندان نر را جایز می‌شمارد و این بدان خاطر است که در گنزا ربا کتاب مقدس مندائيان آمده است حیواناتی که بارور می‌شوند را ذبح نکنید) باز هم باید در اول ذباح سالم و ملبس به لباس سفید و پاک رسته بوده و نیز کارد آهنی را در آتش گداخته قرار داده باشد و نیز علاوه بر آن همانطور هم که گفتیم باید از سلامتی حیوان اطمینان حاصل نموده و آنگاه هم باید حیوان را تطهیر کنند و پس از آن برای ذبح حيوان آن را روی «چباشه» که عبارتست از مقداری کاه خشک و شسته شده و تمیز یا نی و یا سرشاخه بعضی از درختان مانند بید و گز، که آن‌را روی زمین قرار می‌دهند تا ذبح از زمین ارتفاع داشته و هیچ تماسی با زمین نداشته باشد و در حقیقت مفهوم این‌کار آنست که حیوان به میکروب‌هایی که در خاک فراروان یافت می‌شوند آلوده نگردد، آنگاه دستان و پاهای گوسفند را با طناب‌هایی از نخ و یا پارچه سفید و نیز از الیاف خرما بسته و رو به شمال (قبله منداییان) قرار می‌دهند که در این هنگام ذباح دستان خویش را با آب پاک طاهر کرده و به سوی حیوان می‌آید و با ذکر نام خدا و همچنین تلاوت بوثه‌ای که برای ذبح پرنده آورده شد (بوثه ذبح) شروع به بریدن سر گوسفند می‌نماید و پس از پایان ذبحِ گوسفند شروع به انجام تحلیل و خواندن «بوثه استغفار ذبح» که در ابتدا برای پرنده آوردیم می‌کند تا آنکه دستانش طاهر شوند بعد از آن ذباح مشعلی از نی‌در درست کرده و به نزدیک مقعد و همچنین محل ذبح یا گلوگاه حیوان که تنها محل‌های ورود میکروب است می‌برد و اینکار را برای جاهایی از زمین که خون روی آن ریخته شده است انجام می‌دهد چون این عمل یعنی حرارت رساندن به محل هجوم میکروب‌ها گرچه ظاهراً عملی ساده می‌باشد اما از نظر بهداشتی فوق‌العاده مهم است، زیرا همانطور که امروزه در علم ثابت شده وجود حرارت باعث از بین رفتن میکروب‌های مهاجم می‌گردد .

آنگاه بعد از آن هم مقداری نمک به محل گلوی بریده شده حیوان و مقعد آن پاشیده می‌شود که اینکار هم دلیلی بهداشتی دارد و آن دلیل اینست که نمک طعام حاوی دو عنصر کلر و سدیم می‌باشد.

و همانطور هم که همه می‌دانند از کلر بعنوان مواد ضد عفونی‌کننده و بویژه ضد عفونی‌کننده آب استفاده می‌گردد و وقتی که نمک طعام که یک ضد عفونی‌کننده ارزان هم می‌باشد در محل نحر و مقعد حيوان پاشیده شد، پاشیدنش باعث آن خواهد شد که میکروب‌ها نابود و یا آن‌که از آن مکان دور شوند. پس از پاشیدن نمک دیگر پایان عمل ذبح می‌رسد.

 

یک نکته مهم را باید توجه داشت که انجام مراسم ذبح در شب به‌جز «ایام پنجه مقدس/ ایام پروانایی» که بواسطه قدسیتشان، شب و روز با هم فرقی ندارد و هر رسمی را می‌توان در آن پنج روز بجا آورد، در باقی ایام حرام می‌باشد. (تمام اوقات پنج شانه‌روزِ «ایام پنجه مقدس» نزد منداییان، هنگام سپیده دم معنوی است. به عبارتی، تمام ساعات این پنج شبانه‌روز (۱۲۰ ساعت)، حکم روز را دارند و ظلمت و شب در آنها نیست؛ به عبارتی، این ایام همیشه صبح و آغاز روز شمرده می‌شوند. و اگر شخص مندايى بخواهد در طی ایام پروانایی رَهمی انجام دهد (رشامه و براخه کند) باید هر سه وعده،‌ بوثه‌های مربوط به براخه‌ی‌ صبح (نماز صبح) را بخواند؛ حتى اگر شب باشد. این ایام چنان الهی هستند که می‌توان مراسم دینی را شب‌ها نیز انجام داد، حال آنکه در بقیه روزها، مراسم مذهبی نظیر تعمید، ذیح، مسقتا، ازدواج، طراسه اشولیا (روحانی شدن اشولیا) و ... باید حتماً در روشنایی روز انجام شوند. به علت قداست این ایام، حتی اگر ایام «امبطل سنگین» در این روزها واقع شوند، امبطل به حساب نمی‌آیند).

 

گوشت حلال در دین صابئین

حیوانات حلال گوشت کدامند؟

حیوانی که بدنش مو نداشته باشد، ماده نباشد، بیمار نباشد، شکار نشده باشد، مورد حمله حیوانات وحشی قرار نگرفته باشد؛ گوشت آن حلال است.

از میان تمام حیوانات فقط گوسفند نر شامل تمام شرایط فوق می‌باشد، که آنهم نباید گوشت زائده در بدنش باشد و یا عضوی از آن ناقص شده باشد. گاو و بز و شتر جزو حیوانات حرام‌گوشت به حساب می‌آیند.

 

پرندگان حلال گوشت کدامند؟

پرنده‌ای که مو نداشته باشد، گوشتخوار نباشد، مورد حمله حیوانات و یا پرندگان وحشی قرار نگرفته باشد، شکار نشده باشد، بچه‌زا نباشد، مرده‌خوار و نجاست‌خوار نباشد، چنگال نداشته باشد؛ گوشت آن حلال است. مانند: مرغ، خروس، کبوتر، گنجشک، کبک، غاز، اردک.

 

ماهی‌های حلال گوشت کدامند؟

ماهی مُرده‌خوار، گوشتخوار، مُرده در آب و دلفین حرام می‌باشند. ماهی آب‌های آزاد و دیگر ماهیان دریا حلال می‌باشد.

 

دانستنی‌های دینیِ مراسم ذبح

در کتاب مقدس گنزاربا درباره‌ی ذبح چه نوشته شده است؟ نخورید خون حیوانات را، نه آن‌که مرده است و نه آن‌که آبستن می‌شود و نه آن‌که می‌زاید و نه آن‌که بر سر دو پا می‌ایستد و نه آن که حيوان وحشی بر او افتاده است (آن‌که حیوان وحشی او را گاز گرفته است). در این حال با کارد آهنی ذبح کن و بشوی و تمیز کن و پاک نما و بپز و بخور.

 

آیا ذبح کردن حیواناتِ آبستن حلال است؟ خیر.

 

آیا ذبح حیوانات زخمی جایز است؟ خیر.

 

در دیونان‌ها (دستورات دینی) درباره‌ی ذبح چه نوشته شده است؟ حیواناتی که بدنشان مو داشته باشد حرام هستند.

 

ذبح کدام حیوانات چهارپا حلال است؟ از حيوانات فقط گوسفند نر حلال است.

 

ذبح کدام حیوانات حرام است؟ حیواناتی که می‌زایند، آن‌هایی که بر دو پایشان می‌ایستند، آن‌هایی که زخمی هستند و ... حرام هستند.

 

ذبح کدام پرندگان حلال است؟ از پرندگان، آن‌هایی که دانه‌خوار هستند، چنگال نداشته و نجاست‌خوار نباشند حلال گوشت هستند.

 

ذبح کدام پرندگان حرام است؟ ذبح پرندگان گوشت‌خوار و ماهی‌خوار جایز نیست.

 

در چه روزهایی می‌توان مراسم ذبح را انجام داد؟ در تمام روزها بجز امبطلات سبک و سنگین می‌توان مراسم ذبح را انجام داد.

 

قبل از ذبح کردن چه کارهایی را باید انجام داد؟ ابتدا باید از سالم بودن حیوان یا پرنده مطمئن بود، نباید مریض یا زخمی یا زائده‌ای غیرطبیعی داشته باشد، بدنش آلوده به مواد نفتی، رنگ و یا نجاست نباشد. کور باشد، پاها از نظر سم یا ناخن سالم بوده و زگیل نداشته باشند. حيوان یا پرنده کاملاً تمیز باشد.

 

چه اشخاصی برای ذبح کردن واجد شرایط هستند؟ اشخاص ذبح‌کننده واجد شرایط باید از درجه اشکندا، ترمیدا یا گنزورا باشند.

 

هنگام ذبح کردن چه کسی به همراه ذبح‌کننده حضور دارد؟ هنگام ذیح باید یک نفر از درجه اشکندایی به عنوان شاهد، همراه ذبح‌کننده حضور داشته باشد.

 

شخص ذبح‌کننده قبل از ذبح چه کارهایی را انجام می‌دهد؟ شخص ذبح‌کننده لباس دینی رسته را می‌پوشد و بعد از بررسی کامل و اطمينان از درست پوشیدن آن مراسم رَشامه را اجرا می‌کند.

 

آیا پوشیدن رسته هنگام ذبح کردن لازم است؟ بلی.

 

آیا قبل از ذبح انجام مراسم رَشامه واجب است؟ بلی.

 

آیا هنگام ذبح، گرفتن یک تکه چوب درخت با کارد واجب است؟ بلی.

 

تکه چوبی که به همراه کارد گرفته می‌شود، از شاخه‌ی کدام درخت می‌باشد؟ از شاخه‌ی درخت بید یا گز.

 

هنگام ذبح، ذبح‌کننده رو به کدام جهت می‌نشیند؟ ذبح کننده رو به اواثر (قبله منداییان جهت شمال جغرافیایی) بر روی پاهای خود می‌نشیند.

 

هنگام ذبح، اشکندا در کدام سمت ذبح‌کننده می‌ایستد وچه عملی را انجام می‌دهد؟ اشکندا پشت سر (سمت شانه راست) ذبح‌کننده می‌ایستد طرف شانه‌ی راست ذبح‌کننده اشاره می‌کند.

 

وقتی که ذبح‌کننده شروع به ذبح کردن حیوان یا پرنده می‌کند، اشکندا چه می‌گوید؟ اشكندا مرتب تکرار می‌کند «اَنا سَهدَخ» یعنی: « من به تو شهادت می‌دهم».

 

بوسه‌ی ذبح و معنی آن چیست؟

«اِشمِدهیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ اپناهیل قَریَخ هیبل زیوا اِمپَقَد اَلَخ مینِخسَخ بَسرَخ دَخیا نِهوی كُلمَن اد آخِل مِنَخ نیهِیی و نیتَسی و نیتقَیَم، اِشمدهیّی و اِشمد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ».

نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر تو یاد باد. فرشته اپثاهیل تو را ندا داد و فرشته هیبل زیوا بر تو دستور داد. تو را ذبح می‌کنم (هر کس که تو را ذبح کرد از پاکان بوده است). هر آن کس که از گوشتت تناول نماید، سرزنده و سلامت و پابرجا خواهد ماند. نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر تو باد باد.

 

در انجام دادن مراسم ذبح، برای شروع، از اول بوثه‌ی ذبح کردن را نمی‌خوانیم، وقتی به «مینِخسَخ بَسرَخ» می‌رسیم، چاقو را حرکت می‌دهیم و ذبح می‌کنیم و بوثه را تا آخر می‌خوانیم.

 

بعد از اتمام ذبح، ذبح‌کننده چه عملی را انجام می‌دهد؟ پس از اتمام ذبح، ذبح‌کننده در حالی‌که کارد آلوده به خون و تکه چوب را در آب جاری فرو کرده بوثه استغفار را می‌خواند.

 

ہوثه‌ی استغفار و معنی آن چیست؟

«اِشمدهيِى و اِشمد مندادهيّى مَدخَر اِلِى نِخسیت اِبپَرزِلا و هَلَلت ابيَردنا انا نِخاسا و مارِى هَياسا اِشرُلی شوقُلی هطاییِ هوبیِ واِسخیلاثِی و تقلاثِی و شباشاثِی دیلِی (ملواشه‌ی ذبح کننده) اِبهيلا اد یاور زیوا و سیمات هیّی اِشمدهیّی و اِشمد مندادهيّى مَدخَر اِلى».

 

نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر من یاد باد، با کارد آهنی ذبح نمودم و با آب روان شستشو دادم، من ذبح نمودم و خداوند بخشنده است. از من رها کن و ببخش خطاها، گناهان، حماقت‌ها، لغزش‌ها و اشتباهاتم را به قدرت باور زیوا و سیمات هیّی. نام خداوند و نام عرفان خداوند (ملکا مندادهیّی فرشته مقرب درگاهش) بر من یاد باد.

 

قبل از پاک کردن و پخت حیوان یا پرنده‌ی ذبح شده چه عملی را باید انجام داد؟ قبل از تمیز کردن و پخت پرنده ابتدا مکان ذبح را نمک پاشیده به شعله آتش نزدیک می‌کنند تا محل ذبح به خوبی ضدعفونی شود و هنگام اجرای این عمل بوثه‌ای خوانده می‌شود. بعد از آن پرنده را پَر کنده و برای پخت آماده می‌شود.

 

هنگام ضدعفونی کردن محل ذبح، چه بوثه‌ای خوانده می‌شود؟ بوثه‌ی «اِشمدهیّی و اِشمد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ» خوانده می‌شود.

 

هنگام ذبح گوسفند، آن را بر روی چه چیزی می‌گذارند؟ برای ذبح گوسفند ابتدا فرشی از برگ درختان با مقداری نی تمیز که هیچ‌گونه آلودگی نداشته باشند را به اندازه‌ای که از سطح زمین ارتفاع داشته باشد، پهن می‌کنند.

 

دست و پای گوسفند را با چه چیزی می‌بندند؟ دست و پای گوسفند را با پارچه یا بند پنبه‌ای سفید می‌بندند.

 

هنگام ذبح، سر و صورت گوسفند را کدام طرف قرار می‌دهند؟ هنگام ذبح، سر گوسفند را به طرف شرق و صورت و پاهایش به طرف اواثر (جهت شمال) که قبله صابئین مندایی است قرار می‌دهند.

 

چگونه گوسفند را طُماشه می‌کنند؟ گوسفند را با پاشیدن آب روان و با سه‌بار خواندن بوثه «اِشمدهیّی و اِشمد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ» طماشه کرده برای ذبح آماده می‌کنند.

 

آیا ذبح گوسفند مانند ذبح پرندگان است؟ دقيقاً تمام مراحل ذبح پرندگان برای ذبح گوسفند نیز اجرا می‌شود.

 

آیا قبل از ذبح باید از سالم و بی‌نقص بودن حیوان مطمئن شد؟ بلی.

 

هنگام ذبح، اشكندا از نظر پوشش چه شرایطی باید داشته باشد؟ هنگام اجرای مراسم ذبح اشکندا باید بر سرش پوشش سفید قرار داده همچنین با پای برهنه (یا پوشیدن دمپایی چوبی - کبکاب) مراسم را انجام دهد.

 

آئین ازدواج (قابین) در دین صابئین مندایی


اید کُشطا (دست تعهد)

ازدواج (قابین) بین دو مندایی در جمله‌ای به نام «اید کشطا» تبلور پیدا می‌کند. مخصوصاً از کتاب دینی قلستا، کتابی که نحوه اجرای مراسم عقد ازدواج (قابین) «شیشلام ربّا»، یکی از فرشتگان مقرب درگاه الهی را به تصویر کشیده است.




ازدواج در شریعت مندایی امری واجب است. پسر و دختر بعد از آنکه برای شروع زندگی مشترک به تفاهم رسیدند، پیش از شروع مراسم عقد، لباس دینیِ رسته را می‌پوشند و روحانی آن‌ها را در آب جاری تعمید می‌دهد. مراسم عقد در معبد مندی انجام می‌گیرد. عروس در داخل مندی (اشخنتا) و داماد در جلو مندی می‌ایستد. صابئین باور دارند که مراسم پیوند آدم و حوا در اشخنتا صورت گرفته است. آن‌ها معتقدند، مراسم عقد ازدواج در حضور خدا، فرشتگان و جمعیتی که برای این مراسم آمده‌اند برگزار می‌شود. عروس و داماد در پیشگاه خدا عهد می‌بندند به هم دروغ نگویند و خیانت نکنند. برای اجرای عقد، ۳ نفر روحانی و یک نفر غیرروحانی با عنوان اشکندا که برای کمک به روحانیون نقش پدرخوانده را ایفا می‌کند، حضور دارند. روحانیون و داماد همه لباس رسته بر تن می‌کنند.

اشکندا دو سبد هدایا را که روحانی بزرگ آنها را برکت داده است، به داخل اتاق عروس می‌فرستد. در میان این هدایا دو انگشتر با نگین قرمز و سبز وجود دارد که عروس، انگشتر نگین‌قرمز را به انگشت دست راست، و نگین‌سبز را به انگشت دست چپ می‌کند. چنانچه عروس انگشتر و هدایا را نپذیرد، نشان می‌دهد که راضی به این ازدواج نیست و او را مجبور به ازدواج کرده‌اند. دراین‌صورت، روحانی مراسم عقد را اجرا نمی‌کند؛ اما اگر عروس هدایا را بپذیرد، نشان می‌دهد که این پیوند دلخواه او ست. داماد پشت سر روحانی می‌ایستد و گوشه‌ای از لباس روحانی را می‌گیرد. روحانی شروع به خواندن آیاتی از کتاب قُلستا (از کتب مقدس منداییان) می‌کند. دو نوجوان که هرکدام کوزه‌ای در دست دارند، در گوشه‌ای از مندی می‌ایستند. روحانی وقتی به قرائت آیاتی خاص می‌رسد، اشاره می‌کند و یکی از کوزه‌ها به زمین کوبیده می‌شود و هلهله‌ای از شادی برمی‌خیزد. روحانی و داماد ادامۀ مراسم عقد را در داخل اشخنتا پی می‌گیرند.

در داخل اشخنتا دو روحانی دیگر مشغول چیدن ظروفی می‌شوند که در آنها مقداری میوه و دیگر مواد خوراکی چون گردو، خرما و کنجد قرار دارد. آنگاه قسمتی دیگر از آیات قرائت می‌شود و پدر عروس از داماد تعهد می‌گیرد که نسبت به همسرش متعهد باشد. در ادامه، داماد و روحانی به داخل اتاق عروس می‌روند؛ پیش از ورودشان، نوجوان دیگر کوزه‌ای را که در دست دارد، بر زمین می‌کوبد و خبر ورود داماد و روحانی را اعلام می‌کند. داماد در داخل اتاق عروس به‌گونه‌ای می‌نشیند که پشت به پشت عروس قرار گیرد. روحانی در ضمن تلاوت آیات کتاب مقدس، سر عروس و داماد را به هم می‌کوبد. داماد و روحانی به اشخنتا برمی‌گردند و در آنجا مراسم ادامه می‌یابد. سپس داماد به همراه یکی از روحانیون دوباره به اتاق عروس برمی‌گردد. عروس دست راست خود را روی سرش قرار می‌دهد، به گونه‌ای که کف دست رو به آسمان باشد. داماد دست راست خود را روی دست عروس می‌گذارد. عروس می‌گوید: ای همسر عزیزم! عهدی را که با تو برای همسری بسته‌ام، همیشه و تا ابد پایدار نگه خواهم داشت. به‌این‌ترتیب، زوج صابئی زندگی مشترک خویش را آغاز می‌کنند و بعد از یک هفته، برای تعمید به کنار رودخانه می‌روند.

روحانی در هنگام اجرای مراسم عقد، خاتم سکین دولا را در انگشت کوچک دست راست داماد قرار می‌دهد. داماد تا ۷ روز آن را به همراه خود دارد و به‌اصطلاح، در حالت صورثا قرار می‌گیرد و از شر موجودات شریر محفوظ می‌ماند. در مدتی‌که عروس و داماد در صورثا هستند، کسی نباید با آنان تماس فیزیکی برقرار کند، مثلاً روبوسی‌کردن و دست‌دادن ممنوع است. روز هفتم که عروس و داماد تعمید کردند و لباس رسته را بیرون آوردند، از صورثا خارج می‌شوند.

 

حال برای آنکه بتوانیم چگونگیِ مراسم عقد ازدواج را در این شریعت حس کنیم، بهتر است که مراسمِ آن‌را لحظه به لحظه دنبال کنیم:

در یک روز مناسب از نظر زوجین، صبح زود آن‌ها ملبس به لباس پاکِ «رسته» که برای اجرای مراسم تعمید لازم است کنار رودخانه حاضر می‌شوند. علت آن‌که قبل از برقراری مراسم ازدواج، عروس و داماد باید «تعمید» یابند آن است که در روز عقد، پیمان‌هایی فیمابین عروس و داماد در پیشگاه پروردگار بسته می‌شود، بنابراین عروس و داماد برای پذیرا گشتن این پیمان‌های الهی جسماً و روحاً باید پاک باشند تا هیچ‌گونه خیانتی در این عهد دادن‌ها صورت نگیرد و به قول معروف با روانی پاک و تنی پاکیزه به استقبال این پیمان‌ها بشتابند، و این میسر نیست مگر با اجرای مراسم خالصانه تعمید. برای مراسم ازدواج هر یک از زوجین باید دو بار تعمید شوند، پس از پایان تعمید، عروس و داماد همراه با خانواده‌هایشان راهیِ «مندی» که «معبد منداییان» است می‌شوند، عروس را به اتاقی که اندرونی خوانده می‌شود، می‌برند و به اتفاق دیگر همراهان به انتظار انجام مراسم عقد ازدواج می‌نشیند. در جایی دیگر از مندی، داماد در جلوی «اشخنتا» (مکان مقدس) و پشت به قبله مندایی‌ها (اواثر/ جهت شمال جغرافیایی) یعنی رو به جنوب می‌ایستد. البته منظور از انجام مراسم در اشخنتا آن است که این مراسم نیز جهت حضرت آدم (اَسوثا و زَکوثا نِهویلی) با حوا در چنین مکان مقدسی انجام شد. برای اجرای عقد، سه نفر روحانی و یک نفر غیرروحانی با عنوان اشکندا که برای کمک به روحانیون نقش «پدرخوانده» را ایفا می‌کند، حضور دارند. روحانیون و داماد همه لباس رسته بر تن می‌کنند.

بعد از آن که داماد جلوی دربِ مقدسِ اشخنتا قرار گرفت دو سبد شامل لباس‌های عروس و داماد به وسیله اشکنداها (دو پسر بچه) جلوی درب اشخنتا آورده شده و توسط گنزورا (روحانی عالی‌مقام) برکت داده می‌شوند و سیس آنها را به اندرونی، نزد عروس برمی‌گردانند.

پس از آن طبق دستور گنزورا یکی از ترمیداها، دو انگشتر یکی با نگین قرمز و دیگری با نگین سبز را به عنوان هدیه و مقداری مغز گردو و کشمش (مویز) را به عنوان شیرینی به عروس می‌دهد. انگشتر نگین قرمز را به انگشت کوچک دست راست و انگشتر نگین سبز را به انگشت کوچک دست چپ عروس می‌گذارد و برای موفقیتش در زندگی با همسر آینده‌اش ہوثه‌هایی (آیه‌هایی) را می‌خواند. چنانچه عروس را مجبور به این ازدواج کرده باشند، با قبول نکردن این هدایا بقیه مراسم انجام نمی‌گیرد. حال اگر عروس هدایای داماد را پذیرفت، گنزورا مراسم را شروع می‌کند. داماد که به فرمان گنزورا در گوشه‌ای ایستاده است با اشاره گنزورا به سویش آمده و گنزورا «انگشتر سکین‌دولا» را به انگشت دست راست داماد می‌گذارد و بوثه‌ای را می‌خواند. بعد در حین گذاشتن «کاردک سکین‌دولا» در هميانای داماد، دوباره بوثه‌ای دیگر توسط گنزورا خوانده می‌شود، سپس گنزورا «نصیفا»ی خودش را از سمت چپ باز کرده و انتهای آن‌را به دست داماد داده و داماد در حین گرفتن، بوثه «کشطا اَسیَخ قِیمَخ» را می‌گوید. یکی از دو پسر بچه‌ی کوزه به دست، کنار گنزورا و داماد منتظر اشاره گنزورا برای شکستنِ کوزه ایستاده است. گنزورا با آوردن نام خداوند شروع به خواندن بوثه‌هایی می‌کند که اول هر بوثه با یکی از «حروف مندایی» شروع می‌شود، که مخصوص آغاز مراسم است، وقتی به بوثه‌ی «قالا اَنات قَدمایا اد هیّی مِن کِنیانُن اِقرُخ» (یعنی تو اولین صدایی هستی که خداوند تو را از طبیعتش فرا خواند.) می‌رسد به پسر بچه اشاره می‌کند تا کوزه را بشکند. منظور از شکستن کوزه، ایجاد صدا برای شادی و هلهله سر دادن حضار می‌باشد. گنزورا به اتفاق داماد وارد اشخنتا شده و در میان دو ترمیدا می‌نشینند، آنگاه گنزورا به اشکندا اشاره می‌کند تا تريانا (ظرف گِلی بشقاب مانند) که حاوی پیاز، نمک، خرما، کنجد، کشمش، مغز گردو، مغز بادام و گوشت (اغلب ماهی) را به اشخنتا بیاورد و همچنین در ظرف دیگری که زعفران، صابون، شانه، چوبک، برگ گُل سرخ و خرده گندم هست را نیز به داخل اشخنتا می‌آورند. اشکندا، تریانا به دست وارد اشخنتا شده و می‌گوید «اَسوثا نِهویلُخن» یعنی سلام و درود خدا بر شما باد و ترمیداها و گنزورا و داماد به او جواب می‌دهند، «اَسواثا اِد هیّی نِهويلَخ» یعنی درود بی‌پایان خداوند بر تو باد. آنگاه اشكندا، تریانا را جلوی گنزورا می‌گذارد و گنزورا هم با آوردن نام خداوند دست‌هایش را با آب طاهر نموده و غذای موجود در داخل تریانای بزرگ را به داخل هشت تریانای کوچک دیگر تقسیم می‌کند. بعد از آن ۲۶ قرص نان را که در طبقی درون اشخنتا قرار داده شده بودند بر روی هر تریانا سه قرص نان قرار می‌دهد و دوتای باقیمانده را بین تريانای بزرگ و مابقی تریاناها تقسیم می‌کنند. سپس گنزورا، اول ترمیدای سمت راست و بعد ترمیدای سمت چپ و آنگاه هر دو را با هم و نیز کل مردم حاضر در آن مراسم را که ناظر بر اعمال او و برگزاری مراسم عقد هستند به هیّ می‌طلبد.

«پدرخوانده عروس» که تاکنون بیرون از اشخنتا به انتظار انجام وظیفه خود ایستاده بود وارد اشخنتا شده و می گوید: «اَسوثا نِهویلُخن» و حاضرین در اشخنتا در جوابش می‌گویند «اَسواثا اِد هیّی نِهويلَخ». ایشان مقابل تریانای بزرگ، پشت به اواثر (قبله) می‌ایستد، در همین حال گنزورا به داماد دستور می‌دهد تا با «پدرخوانده‌ی عروس» که نیابت عروس را دارا است «اید کشطا» (یعنی دست تعهد) بدهد. داماد هم بپا خاسته و با آوردن نام خداوند دست راستش را در دست پدر عروس می‌گذارد، گنزورا رو به داماد کرده و بوثه‌ای را می‌خواند. معنای بوثه: این عهدی را که من با این دختر (نام دینی عروس) فرزند این مرد (نام دینی پدر عروس) برای همسری بسته‌ام به شهادت خداوند و به شهادت «ملكا مندادهیّی» و به شهادت «هيبِل» و «شیتل» و «اُنش» و به شهادت «شِلمِی» و «نِدوِی» (شِلمِی او نِدوِی) فرشتگان نگهبان آب‌های روان و به شهادت فرشتگان «هَوشَبّا» و «كنّا اد زَدقا» و به شهادت «فرشته‌ی اواثر» مسئول اولین نقطه‌ی آلما دِنهورا (عالم‌های نور) و به شهادت بیست و چهار فرشتگان نیکی‌ها و به شهادت خداوند یکتا، خالق و صاحب این عهد و پیمان، اوست که کامل و بزرگ و در همه چیز و همه کارها نام او اولین است و نیز به شهات روحانیان برگزارکننده‌ی این مراسم و منداییان شاهد بر چگونگی برگزاری این پیمان هستند. بر من است که از این پیمان عدول نکرده و تمام مفاد آن‌را که طبق دستور پروردگار توانا می‌باشد به درستی، به اجرا در آورم و اوست که خردمندترین است.

بعد از آنکه داماد سخنان فوق را بر زبان راند، ترمیدای سمت چپش رو به وی کرده می‌گوید، «اِد لَفخِت مِن کُشطَخ و لَمشَنينِت مِن میمرَخ و لَنیخلِت نیخلا اِلَ و اِمزَهراتبَ و اِمشَلمِت اِلواثَ اِبکُشطا کَث اِد ایمَر اِلَخ مِن مارِیَّن» یعنی که عهد و پیمان و گفته‌هایت را نقض و فراموش مکن و همان‌طور که در پیمانت آوردی حافظ و نگهبان همسرت بوده و در خوشی‌ها و غم‌ها شریک و غم‌خوار و یاورش باش، به او احترام بگذار و عزیزش بدار، پوشاکی را بی او مپوش و غذایی را بدون او نخور، دردهای او را حس نما تا دردهای تو شفا یابند، برای او دوست خوبی باش تا در سختی‌ها مونس‌ات باشد و بدان تمام کارهایی را که تو انجام خواهی داد به دستور «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند عالمیان) است و وقتی تو با این زن پیمان ازدواج بستی در حقیقت متقبل تمام اوامر الهی گشتی. فرد مؤمن اگر بخواهد خدا را از خویش خشنود گرداند باید به دستورات او عمل نماید و هیچ‌وقت از این فرامین سرپیچی نکند.

داماد که تا این زمان به حرف‌های ترمیدای سمت چپ گوش فرا داده بود می‌گوید، «عهد و پیمانی را که با وی بسته‌ام فراموش نکرده و برای همیشه در کنارش خواهم ماند. با او مدارا کرده و از آسیب‌ها مصونش خواهم داشت. بدون او غذایی نخورده و پوشاکی را نخواهم پوشید و در موقع درماندگی فریادرسش بوده و او را حمایت خواهم کرد. چون عهدی را که با وی بسته‌ام در حقیقت عهد با پروردگار بزرگ می‌باشد و هیچ مؤمن و دانایی از پیمانی که با خداوند بسته است عدول نمی‌کند زیرا که از زیانکاران خواهد بود». بعد از این سخنان، داماد و پدر عروس سه‌بار با هم دست داده و هر بار دست خویش را بوسیده و بر پیشانی می‌نهند.

گنزورا که تا اینجا شاهد اجرای مراسم است به داماد می‌گوید که بنشیند و دست‌هایش را با نام خدا طاهر نماید. گنزورا لقمه‌ای از تمام غذاهای موجود در تریانای بزرگ درست کرده و در دست راست داماد گذاشته تا به عنوان شادکامی و شیرین‌کامی در زندگی بخورد و لقمه‌ای دیگر را نیز درست کرده به همراه دو قرص نان به «پدرخوانده» عروس می‌دهد. «پدرخوانده‌ی عروس» لقمه را پیش عروس برده و دو قرص نان را به مادر عروس می‌دهد. بعد از آبکشیِ دست راست عروس، لقمه را به دستش می‌گذارد و عروس با ذکر نام خدا، لقمه را در دهان گذاشته و حاضران برای این شیرین‌کامی به او تبریک می‌گویند. بعد از خوردن لقمه، پدرخوانده عروس یک عدد مویز را به عروس می‌دهد که بخورد و این به آن معنی است که در زندگی مشترک باید به همه چیز قناعت کند. سپس گنزورا سه سکّه‌ی فلزی را که از طرف داماد به مادر عروس، به عنوان قدردانی از زحمات و تلاش‌هایی که در راه به ثمر رساندن و بزرگ نمودن عروس کشیده، می‌دهد و از او تشکر کرده و از خداوند می‌خواهد که تمام مادرانی را که فرزندانشان را سالم و پاک به جامعه تحویل می‌دهند را جزء نیکوکاران به شمار آورده و آن‌ها را در بهشت جای دهد. حاضران، گنزورا را همراهی نموده و از مادر به خاطر زحماتش تشکر و قدردانی کرده و آفرین می‌گویند و در اینجا است که آن سکه‌های فلزیِ ناقابل، ارزش گرانبهاترین هدیه‌های دنیا را پیدا می‌کنند و مادر به واسطه این قدردانی اشک شوق در چشمانش پدیدار می‌گردد. آنگاه نوبت به اشكندا می‌رسد که به سراغ عروس رفته و سبدی را که حاوی لباس‌های عروس و داماد بوده و در آن شال سبزی نیز به چشم می‌خورد را به داخل اشخنتا آورده و به گنزورا می‌دهد و گنزورا هم به اتفاق دو ترمیدا شروع به خواندن بوثه‌هایی برای تبرک البسه بر این سید می‌نماید. سپس ترمیدای سمت چپِ داماد، شال سبز را دور کمر داماد می‌بندد، آنگاه داماد به دستور گنزورا در کنار او و رو به اواثر (قبله منداییان/ شمالِ جغرافیایی) می‌نشیند. گنزورا که اکنون داماد را در کنار خود دارد بلند شده اِکلیلی را در دست گرفته و بالای سر او می‌ایستد و با آوردن نام خداوند شروع به خواندن بوثه‌هایی در همین رابطه می‌نماید و پس از آن دستار داماد را بلند کرده اِکلیل را روی سرش مینهد و به خواندن بوثه‌ها ادامه می‌دهد و همراه خواندن بوثه‌ها داماد شربتی را که گنزورا برای شیرین‌کامی عروس و داماد درست کرده است را می‌خورد (این شربت از خرما، انگور، هِل، زعفران و دیگر چیزهای شیرین‌کننده و دانه‌های خوشبو تشکیل می‌گردد).

بعد از اینکه داماد شربت را نوشید گنزورا به خواندن بوثه‌ها ادامه می‌دهد. در این هنگام ترمیدای سمت راست به همراه گنزورا با صدای رسا شروع به خواندن می‌نماید، بعد از اتمام بوثه‌ها، گنزورا و ترمیدای سمت چپ و داماد به اتفاق هم بلند شده از اشخنتا بیرون می‌آیند و به سراغ عروس که تا آن زمان در اتاق دیگر (اندرونی) نشسته است می‌روند. قبل از ورود، گنزورا و ترمیدا، مقابل درب اندرونی می‌ایستند تا اشكندا کوزه دوم را بشکند. بعد از انجام این‌کار و ایجاد شادی، گنزورا و همراهانش وارد اتاق شده و بعد از سلام به حاضرین، داماد طوری می‌نشیند که پشتش به پشت عروس و رویش به طرف گنزورا و بقیه حاضرین باشد. سپس گنزورا عروس را به گوش دادن دعوت می‌کند و خودش شروع به خواندن بوثه‌های ارشادی می‌نماید و در ضمن خواندن این بوثه‌ها سه‌بار سر عروس و داماد را آهسته به هم می‌گوید و بعد از این‌کار ترمیدا از بشقابی که حاوی نُقل و شیرینی و گُل سرخ است مقداری را روی حجله می‌باشد و در اینجا باز هم حاضرین در شادی این زوج شرکت می‌کنند. در همین هنگام به دستور گنزورا، پدرخوانده‌ی عروس از شربتی که به داماد داده بود نیز دو بار به عروس می‌دهد و گنزورا همچنان به خواندن ادامه می‌دهد. بعد از اتمام خواندن بوثه‌های مربوطه، گنزورا آرزوی خوشبختی برای عروس و داماد کرده و به اتفاق داماد و ترمیدا به اشخنتا برمی‌گردد و مدتی را در اشخنتا می‌ایستد و به خواندن ادامه می‌دهد سپس به داماد اشاره می‌کند تا رو به شمال (قبله منداییان) بنشیند.

در این هنگام گنزورا، مَرگِنا (مَرگِنا؛ عصايى است كه علماى روحانى هنگام اجراى تمام مراسم دينى در دست دارند) را سه بار از راست به چپ به دور سر داماد می‌گرداند و با آوردن نام خداوند می‌گوید «آنات اَمَرت، اَنات قیمت، اَنات تَقنی و اَسقی اِلرِيش» یعنی «خدایا به فرمان و لطف تو این زندگی و حیات تازه زوجین پا گرفت و تویی که بوجود آورنده هستی‌ها و هر چیز دیگری، و نیز تو هستی که انسان‌های پاک را ارج بخشیده و به جاهای نورانی می‌رسانی». گنزورا باز بوثه‌هایی را به عنوان دعا می‌خواند و پس از آن به ترمیدای سمت راست خود دستور می‌دهد که همراه داماد به سوی اتاق عروس برود. در آنجا عروس به فرمان ترمیدا دست راستش را بر سر خود، به‌طوری‌که کف دستش رو به بالا باشد می‌گذارد و داماد نیز دست راست خود را روی دست عروس گذاشته و عروس می‌گوید «کُشطا اَسیَخ قِیمَخ اَنات یا زَوِی اِد کُشطا» یعنی «ای همسر عزیزم عهدی را که با تو برای همسری بسته‌ام همیشه و تا ابد پایدار نگه خواهم داشت» و داماد در جواب می‌گوید «بی و اَشکا و اَمَر و اِشتما» یعنی «بخواه می‌یابی و بگو، شنیده می‌شوی»، در اینجا مراسم ازدواج یک زوج مندایی به پایان می‌رسد. پس از آن عروس را با شادی به خانه‌ی بخت بدرقه می‌کنند. عروس و داماد بعد از گذراندن یک هفته به کنار رودخانه رفته تعمید می‌شوند.

در شریعت مندایی ازدواج با غیرمندایی حرام بوده و در صورت اتفاق، شخص، از دین خارج شده و دیگر امکان بازگشت ندارد. منداییان، در ازدواج و ایجاد رابطه خونی با دیگر ادیان سختگیرند و معتقدند وقتی آدم و حوا خلق شدند و ازدواج کردند، صاحب سه دختر و سه پسر شدند و چون ازدواج برادر و خواهر ممنوع است از دنیای نور (اِمشُونی کُشطا) و به امر خداوند شصت خانواده مشابه این خانواده‌ی هشت نفری به زمین فرستاده شد که اولین اجتماع بشری را شکل دادند.


طلاق

در شریعت مندایی چیزی به نام طلاق در معنای وسیع کلمه وجود ندارد. منداییان طلاق را ممنوع و مذموم می‌دانند. مرد یا زن در دین مندایی به دو دلیل می‌تواند متارکه کنند (دقت شود؛ متارکه هست ولی طلاق نه)، یکی به دلیل دروغی که زندگی را تحت تأثیر قرار دهد و بنیان آن را به هم بزند و دیگری خیانت در زناشویی که گناهانی نابخشودنی است. زن و شوهر برای جداشدن از هم آیین خاصی انجام نمی‌دهند و اگر در ادامه‌ی زندگی باهم توافق نداشته باشند، می‌توانند از هم جدا شده و متارکه کنند و تا وقتی‌که زن با مرد دیگری ازدواج نکرده باشد، می‌توانند هر موقع که خواستند به یکدیگر مراجعه کنند و مراسم عقد جدیدی لازم نیست (ازدواج زن با یک مرد دیگر به معنای طلاق از شوهر اول محسوب می‏شود). آنها برای تقسیم اموال و گرفتن مهریه و دیگر حقوق، به قوانین مدنی در کشور مراجعه می‌کنند.

 

سلیم برنجی که خود از منداییان ایران است در کتاب «قوم از یاد رفته» صفحه ۲۱۶ در مورد طلاق چنین آورده است:

در دین مندایی طلاق به معنی وسیع کلمه موجود نیست، یعنی طلاق به هر علتی انجام نمی‌گیرد و دلایل به‌خصوصی می‌خواهد که بارزترین این دلایل عبارتند از: خیانت ، دزدی، دروغ و نیز رفتار نامشروع و ناعاقلانه که البته اگر فرد خاطی توبه نموده و راه صلاح را پیش گرفت می‌توان از طلاق پرهیز کرد. البته امروزه بر اثر عدم سازش زن و مرد با همدیگر، طلاق در بین مندائیان نیز رایج شده وآنان از هم طلاق می‌گیرند.

به یک نکته مهم دیگر هم باید توجه داشت که صیغه‌ای بنام صیغه طلاق در دین مندائیت موجود نیست تا در موقع جدایی خوانده شود بلکه این‌کار یعنی فسخِ پیمانِ ازدواج بدان صورت است که زن با مرد دیگری ازدواج کند و گرنه مادامی‌که زن هنوز با مرد دیگری ازدواج نکرده باشد آنان هنوز زن و شوهر خواهند بود. البته امروزه حل این مشکل در بین مندائیان از طریق قوانین مدنی انجام می‌پذیرد.

 

مرگ از دیدگاه دیانت صابئین مندایی

بطور کلی صابئین اعتقاد دارند مرگ مرحله‌ی انتقال از محلی به محل بهتر و یا انتقال از دنیای فانی به عالم جاودان است؛ در هنگام مرگ، جسم انسان (پَغرا) در این جهان باقی می‌ماند و روان (نِشمتا) انسان نزد پروردگار می‌رود.

در کتاب مقدس «گنزا ربّا» قسمت یمین بوثه اندرزها آمده است:

اى برگزيدگانم و اى كسانى كه ايمان آورده‌اید،

برای کسی که فوت کرده است، گریه نکنید و عزا نگیرید و براى او نان تشریفاتى جمع‌آوری ننموده و نخورید.

هرکس که بر مُرده گریه کند سبب می‌شود که در راهِ روانِ شخصِ درگذشته، سیلاب‌های آب، جاری گردند، و آن‌کس که جامه‌اش را در عزای مُرده بِدَرد، در لباسِ فردِ فوت شده، سبب نقص خواهد شد، و هرکس که در این اندوه موی سر خود را بکَنَد، سبب خواهد شد که روان متوفی را در کوه تاریک اسیر نمایند.

ای فقرا و مسکینان و ای کسانی‌که ترس داريد، بروید به‌حال خودتان گریه کنید، زیرا تا زمانی‌که در این دنیا هستید بر گناهانتان افزوده می‌شود.

برای روان‌های افرادی که دار فانی را وداع گفته‌اند شیون و زاری نکنید، زیرا از غم و اندوه، ارواح شِریر بوجود می‌آیند و در مطرثاها (طبقات هفتگانه) نِشمتا (روان) را خواهند ترساند. اگر آن‌ها را دوست می‌دارید، برایشان طلب آمرزش نمائید. برای آن‌ها دعا و نیایش کنید و کتاب‌های مقدس دینی بخوانید. برایشان مسقتا انجام دهید تا رحمت خداوندِ بزرگ شامل حال آنان شود، چرا که در این حالت، درخشش در پیش رویشان، و نور در پشت سرشان قرار خواهد گرفت. فرستادگان خدا در سمت راست و ملائک نور در سمت چپِ آن‌ها جای خواهند یافت تا آن‌ها از مطرثاها و از دیگ‌های جوشان، نجات یابند.

به مردم بیاموزید که قلب‌هایشان هراسان نشود. سخنان آرام و دعاهایی که از مکان نور برایتان آورده‌ام را به سمع آنان برسانید تا شهادت (گواهی) دهند و اطمینان یابند.

خوشا به‌حال کسی که گوش فرا دهد و ایمان بیاورد زیرا او پیروزمندانه به مکان نور راه خواهد یافت.

 

مرگ چیست؟

همه از مرگ به عنوان یک فاجعه یاد می‌کنند در صورتی‌که مرگ تولدِ دیگری است. در دین صابئين مندایی به وضوح آمده است «هر کس که متولد می‌شود، یک روزی می‌میرد». زیرا زندگی و مرگ لازم و ملزوم یکدیگرند. مرگ تحولی است از دارِ عمل به دارِ جزا و پاداش. برای بقاء زندگی در این عالم، خداوند متعال این معادله را بین تولد و مرگ بوجود آورده است. اگر فرض کنید تولد باشد ولی مرگی در کار نباشد، چند قرنی نمی‌گذرد که دنیا از کثرت جمعیت منفجر خواهد شد و اگر بالعكس فرض شود، مرگ باشد ولی تولدی نباشد، آن هم پس از چند قرن تمام جمعیت جهان از بین رفته و بشری باقی نخواهد ماند تا در این دنیا زندگی کند، لذا نباید مرگ را یک فاجعه تلقی نماییم و به حکمت «هیّی ربّی قدمایی» (خداوند متعال) راضی باشیم و در مرگ عزیزانمان صبر و تحمل را پیشه‌ی خود سازیم.

مرگ به معنای نیستی و نابودی نیست، بلکه مرگ تولدِ دیگری است. مرگ انتقال روان (نِشمتا) از دنیای فانی به عالم جاوید است. جسم افراد می‌میرد ولی زندگی نمی‌میرد. این جسم انسان (پَغرا)است که از بین می‌رود ولی روانش (نشمتا) در جاودان متولد می‌شود زیرا عدم و نیستی وجود ندارد. مرگ یک واقعه اجتناب‌ناپذیر است، جسم ما بیشتر از چند صباحی در این جهان نیست، پس چرا این‌قدر به آن دل می‌بندیم و اسیرش می‌شویم؟ ما آمده‌ایم که برویم و این امر از جانب خداوند بر ما مقدّر شده است. در روزی زاده می‌شویم و تا روزی که زمانش از ادراک ما خارج است از اینجا می‌رویم و همه این حقیقت را خوب می‌دانیم که به هنگام مرگ هیچ‌ چیزِ مادی با خود نخواهیم برد. در این زمان، اعمال خوبِ ما، ناجی ما خواهند بود و دروازه‌های "«آلمی دنهورا» (عالم‌های نور) را به روی ما خواهند گشود. به هنگام مرگ جسم‌مان (پَغرا) را به خاک تحویل می‌دهیم تا روان‌مان (نِشمتا) آزاد گردد. خداوند بزرگ «هیّی ربّی قدمایی» راه پیوستن به دنیای نور را به ما نشان داده است، همین‌طور اعمالی را به ما سفارش کرده تا از انجام آن‌ها پرهیز کنیم چون این اعمال روان ما را به دنیای ظلمت، تاریکی‌ها و شیاطین هدایت می‌کند. کارهایی که بعد از مرگ، بستگان برای مُرده انجام می‌دهند از جمله کارهایی است که می‌تواند کمک‌کننده یا اسیرکننده نشمتایِ (روان) خارج شده از جسم (پَغرا) باشند. کسانی‌که بعد از فوت عزیزانشان سوگواری می‌کنند، مراسم نوحه‌سرایی و سینه‌زنی راه می‌اندازند، روان آن میت را اسیر و گرفتار می‌کنند. اگر ما واقعاً از دست‌رفته‌هایمان را دوست داریم باید بتوانیم به خاطر آن‌ها بر اندوه و غم خود مسلط شویم تا راه عروج را برای آن‌ها هموار سازیم. اگر این کار را نکنیم ظلمت و «روها» و سروران آن (شویاهی/ شوا - شیاطین) جشن می‌گیرند که توانسته‌اند بر زنده و مرده‌ی انسان‌ها تسلط پیدا کنند. (اگرچه «روها» با صفاتی همچون «مادر جهان تاریکی»، «مادر بدی‌ها» و «اغواگر» به عنوان دشمن نشمتا معرفی گردیده، اما در حقیقت همان جنبه‌ای انسان‌شناختی است که مسئول ارضای غرایز جسمانی، حیوانی و طبیعی جسم بشر می‌باشد. معادل روها در تعالیم اسلامی را می‌توان «نفس اماره» دانست). این را بدانید که روان هر انسانی که پاک و منزه به عالم نور (آلمی دِنهورا) بپیوندد از خود نوری درخشان ساطع می‌کند که باعث نابودی ظلمات، بدی‌ها و روها می‌شود و آرامش را برای کسانی‌که بعد از مرگش از او بر روی زمین باقی مانده‌اند به ارمغان می‌آورد و با آن‌ها ارتباط معنوی و نزدیکی برقرار می‌شود که اشخاص زنده آن را احساس می‌کنند. پوشیدن روسری سفید در هنگام اجرای مراسم فاتحه‌خوانی و خواندن «بوثه ارواها» برای متوفی، راه او را روشن کرده به وی قدرت می‌دهد. طبق گفته‌ی کتاب مقدس گنزاربا، «هر کس که در لباس سیاه فوت نماید، نشمتهاش (روانش) در ظلمات و تاریکی سرگردان و ناتوان خواهد شد». همچنین در گنزاربّا (کتاب مقدس منداییان) گفته شده: «هر کس در لباس سیاه فوت کند و بازماندگانش همچون وی سیاه بپوشند، این شخص تا ۳۶۰ روز اسیر و گرفتار می‌ماند». همچنین به ما بشارت داده شده است که تنها جسم (پَغرا) است که می‌پوسد و روان (نِشمتا) در دنیایی دیگر متولد شده تا نزد پروردگار و ملائکش زندگی پاک و جاودانی را شروع کند. اگر می‌گوییم که خداپرستیم، اگر می‌گوییم ایمان داریم که جهانی پاک و ابدی وجود دارد، پس باید به دستورات خداوند عمل نماییم.

در کتاب مقدس آمده است: «سفید بپوشید و با سفید مستور شوید نظیر پوششی روشن و تابان، و بر سر بگذارید پوششی سفید همچون تاجی باشکوه». آیا می‌دانید هر عمل نهی شده را اگر در مراسم فاتحه انجام دهیم باعث آزار و اذیت روح و روان متوفی می‌شویم و بر روح و روان ما نیز بی‌تأثیر نخواهد بود و افکار منفی و هجوم آن‌ها به درون‌مان افسردگی و ناراحتی ایجاد می‌کند.


وظایف یک مندایی در قبال شخص محتضر

هنگامی که یک فرد از صابئین مندایی مریض شود وظیفه‌ی پدر، مادر و همچنین بستگان، درمان وی خواهد بود. چنانچه درمان حاصل نشد و شخص به حال احتضار بیفتد و پزشک خانواده، علمای دینی، بزرگان قوم و با تجربه‌ها که معمولاً جمع می‌شوند و ناظر شخصِ در حال احتضار خواهند بود و برایشان مسجل شد که لحظات کمی به پایان عمر این شخص باقی‌مانده است در این صورت اشخاص مَحرَمِ وی لباس عادی را از بدنش خارج کرده او را رو به قبله صابئین که «اواثر» خوانده می‌شود (جهت شمال جغرافیایی) بر روی حصیری که از نی درست شده و یا بر روی تخته می‌خوابانند و مقداری آب را که قبلاً از رودخانه آورده شده و گرمای آن را با گرمای بدن شخص محتضر همسان کرده‌اند بر بدن وی می‌ریزند و سه مرتبه «بوثه طُماشه» را با نام دینی (مَلواشه) شخص می‌خوانند، بعد بدنش را با پارچه سفید نخی (چلوار) خشک نموده و لباس دینی «رسته» را که قماشی گفته می‌شود به وی می‌پوشانند، سپس اِکلیلی را که از شاخه درخت «آس» (یاس یا مورد بودار) از قبل توسط علمای روحانی، به نام دینی وی درست شده است را لحظات آخر، قبل از مرگ زیر عمامه یا روسری وی قرار می‌دهند. چنانچه شخص فوت نماید، مرگ عادی و بدون نقص صورت گرفته است و چهار نفر اشكندا (سامرایی) دیگر کارهای دینی مربوط به شخص متوفی را انجام می‌دهند. ولی چنانچه در نحوه مرگ یک شخص تغییراتی ایجاد شود مثلاً در اثر تصادف، سکته یا حوادث غیرمنتظره، شخص فوت نماید (قبل از اینکه او را طُماشه (غسل) و لباس دینی (قماشی) را به وی بپوشانند، یا اینکه اِکلیل را قبل از مرگ زیر عمامه یا روسری شخص قرار نداده باشند) در این صورت چنین مرگی ناقص بوده و باید برای رفع این نقیصه بستگان و اقوام متوفی در «ایام پروانایی» (پنجه - بنجه) مراسم «اهاوا مانی» (دادن قماشی) را که توسط علمای روحانی به نام دینی‌اش انجام می‌شود، درست کنند.

لوازمی که برای حمل جنازه لازم است عبارتند از: هفت بند بافته شده از برگ نخل، بانیه، مندلتا و تخت.

برای تهیه لوازم فوق ابتدا مقداری نی و لبان (لوئی) که به عربی (بردی) گفته می‌شود را تهیه می‌کنند.

الف) تهیه هفت بند بافته شده از برگ نخل:

چند شاخه برگ نخل را تهیه کرده. برگ‌ها را از شاخه‌ها جدا و آن‌ها را کوبیده تا نرم شوند. از برگ‌های کوبیده شده تعداد چهار بند، حدوداً به طول پنج‌متر و سه بند به طول چهارمتر (متناسب با هیکل متوفی) را می‌بافند و آماده می‌کنند.

 

ب) چگونگی تهیه بانيه:

لبان‌ها را به دسته‌های کوچکی تقسیم کرده و در چهار نقطه طولی به وسیله چهار بندِ پنج‌متری به هم می‌بافند، این بافتن را اینقدر ادامه می‌دهند تا حصیر مورد نظر که جسم متوفی را بپوشاند اندازه باشد. در نهایت بندها از هر طرف حدود نیم‌متر برای بستن بانيه اضافه باقی می‌مانند.

 

ج) مندلتا و چگونگی تهیه آن:

(مندلتا در لغت به معنایِ افول، و در اصطلاح به معنایِ صعودِ روح و روان انسان است.)

فلسفه درست کردن مندلته (مندلتا) آنست که مندلته نمایانگر انتقال روح آدمی یا تولد او در دنیای جدید که جهان آخرت است، می‌باشد.

وقتی کسی از دنیا می‌رود، مِندِلتا را که از شماری نیِ به‌هم‌بسته تشکیل شده است و نمایانگر انتقال روح آدمی به جهان آخرت است، تا سه روز پس از خاک‌سپاری در خانه‌ی متوفی می‌گذارند و روز سوم آن را در آب رودخانه می‌اندازند. منداییان اعتقاد دارند که روح مرده تا سه روز میان مندلتا و جسد که در قبر است، رفت‌وآمد دارد، و سپس سفر خود به آسمان‌ها را آغاز می‌کند؛ روز هفتم به یکی از طبقات هفت‌گانه آسمان می‌رود و روز چهل‌وپنجم به بخش اعمال ارواح که به آن جهان اَواثَر مُزنیا می‌گویند، می‌رسد.

مندلتا یا مندلته از تعدادی نی که در درونِ صندوقی چوبی بوسیله گل بطور عمودی ثابت می‌گردند، درست می‌شود. نی‌ها بعد از آنکه در درون گل داخلِ صندوق جای گرفتند، آنگاه بوسیله نی‌هایی که بطور افقی نی‌های عمودی را در بر گرفته‌اند و توسط نی‌های نرمی که در اب خیسانده شده‌اند در وهله اول به دو قسمت جدا از هم تقسیم می‌شوند و سپس باز هم هر کدام از آن دسته نی‌ها را بوسیله‌ی نی خیسانده شده به دو قسمت دیگر جدا می‌کنند که جمعاً به چهار قسمت بدل می‌شوند که بعد آن چهار قسمت را هم به سه قسمت اصلی در می‌آورند که تمام این تقسیم‌بندی‌ها توسط نُه‌بند انجام می‌پذیرد و آنگاه نی‌های مندلته توسط بند بلندی که گفتیم از نیِ خیسانده تهیه می‌گردد، دور تا دور از راست به چپ بسته می‌شوند. 


چگونگی ساخت مندلتا:

برای تهیه مندلتا حدود چهل الى پنجاه نی را تقریباً به اندازه ۳۰ سانتی‌متر می‌بُریم (کمی کمتر یا بیشتر مسئله‌ای نیست). این نی‌ها را درون صندوق چوبی (کوچک یا متوسط) به اندازه مناسب نی‌ها، که در تَه آن مقداری گِل ریخته فرو می‌کنیم. نی‌های فرو کرده در گِل را با جفت کردن چهار قطعه نی تقریباً به طول چهل سانتی‌متر به صورت افقی دو طرف نی‌ها قرار می‌دهیم، سپس کلِ نی‌ها را به دو قسمت تقسیم می‌کنیم و نی‌های افقی را با طناب نئی (نی‌های باریک را انتخاب کرده با پا یا با شئ آن‌ها را له نموده مدتی در آب می‌خیسانیم. از این نی‌ها به جای طناب استفاده می‌کنیم) می‌بندیم، سرِ طنابِ نئی را دو بار از بالا به پایین، دور نی‌های افقی می‌پیچانیم و دو سر طنابِ نئی را از چپ به راست (جهت چرخش عقربه‌های ساعت) به هم می‌پیچانیم و در سمت راست نی‌ها فرو می‌کنیم.

سپس دو دسته نی‌های حاصل شده را هر کدام به دو قسمت تقسیم می‌کنیم و مثل بار اول با بند نئی در حالی‌که دو بار به دور نی‌های افقی از بالا پیچانده‌ایم دو سر را در سمت راست نی‌ها فرو می‌کنیم. اینک چهار دسته نی‌های جدا از هم داریم که آن‌ها را به نام‌های الف - ب - ج - د نامگذاری می‌کنیم.

در ادامه‌ی کار، دسته‌ی «الف» با نصف دسته‌ی «ب» را با هم جفت کرده و با یک بند به شکل اوريب از سر بند به صورت چپ به راست و از بالا به پایین، دو بار به دور نی‌های افقی پیچانده و دو سر طناب را در سمت چپ در نی‌ها فرو می‌کنیم. بعد نصف باقی‌مانده‌ی دسته «ب» با نصف نی‌های دسته‌ی «ج» را با هم جفت کرده مثل مرحله‌ی بالا با بندی نئی دو بار به دور نی‌های افقی پیچانده و در سمت چپ فرو می‌کنیم.

در این مرحله نصف باقی‌مانده نی های دسته‌ی «ج» را با کل نی‌های دسته‌ی «د» جفت کرده و با یک بند نئی دو بار دور نی‌های افقی می‌پیچانیم و در سمت چپ نی‌ها فرو می کنیم.

بعد از این تقسیمات، سه‌دسته نیِ مجزا از هم خواهیم داشت که تا این مرحله با شش بند نئی بسته شده‌اند. بعد هر کدام از دسته‌های ایجاد شده را با یک بند نئی به وسیله‌ی سر نی که این بار بر خلاف مرحله‌ی قبل از راست به چپ و از بالا به پایین به صورت ضربدر (×) دو بار پیچانده، سر نی را می‌بندیم و در سمت راست نی‌ها فرو می‌کنیم.

در مرحله‌ی آخر، ابتدا سه‌دسته‌ی نی ایجاد شده را با اره بریده و نی‌های افقی را از هم جدا می‌کنیم، سپس با یک بند نئی از سمت راست و از بالا به پایین دور سه‌دسته نی ایجاد شده یک دور می‌پیچانیم و یک گره می‌زنیم و در جلو، در گِل فرو می‌کنیم و مقداری گِل روی گره نی‌ها قرار می‌دهیم، زیرا باید با «سکین‌دولا» مُهر شود. در اینجا ساخت «مندلتا» کامل شده است.

 

د) تخت:

برای ساختن تخت ابتدا مقداری نی به طول حداقل دو متر و به تعداد تقریباً شصت تا هفتاد نی تهیه می‌کنیم، بعد سه عدد چوب (معمولاً چوب سفید) که هر کدام به طول هشتاد تا صد سانتی‌متر و به قطر پنج تا ده سانتی‌متر و سه عدد چوب شاخه‌ی نخل نیز به همان طول تهیه می‌کنیم. ابتدا نی‌ها را به دو قسمت، به صورت بالا و پایین تقسیم کرده سپس چوب‌های سفید و چوب‌های درخت نخل را دو تا دو تا، وسط دو دسته نی‌ها قرار می‌دهیم. بعد به وسیله سه طناب باقی‌مانده، برگ‌های نخلِ خرما، چوب‌ها و شاخه‌های نخل را با نی‌ها بسته و نی‌ها را به هفت قسمت تقسیم می‌نماییم سپس به شرح زیر می‌بندیم:

ابتدا یک سر طناب برگ نخل را به چوب‌ها گره می‌زنیم، به اندازه‌ای که حدود نیم‌متر اضافه داشته باشد. بعد نی‌های زیر چوب‌ها و نی‌های روی چوب‌ها را به هفت دسته تقسیم کرده، هر دسته را با پیچاندن طناب به دور چوب‌ها و نی‌ها از بقیه نی‌ها مجزا می‌کنیم و این عمل را هفت‌بار انجام می‌دهیم. بعد از اینکه هفت دسته حاصل شدند طناب را به سر دیگر چوب‌ها گره می‌زنیم در این حالت تخت آماده استفاده می‌باشد.



طريقه حمل جنازه و چگونگی دفن آن

برای حمل جنازه از مکانی که شخص فوت نموده است ابتدا چهار سامرایی (اشکندا) لباس مذهبی «رسته» را می‌پوشند و دقت می‌نمایند که رسته صحیح پوشیده شود، سپس مراسم رَشامه (وضو) را انجام می‌دهند. آنگاه هر چهار نفر سمت اواثر (قبله منداییان - جهت شمال جغرافیایی) می‌ایستند به طوری‌که نفر اول که «ریشا» خوانده می‌شود و به معنی رئیس این چهار نفر است سمت راست بقیه و در حالی که سکين‌دولا را در دست دارد، قرار می‌گیرد. بعد هر کدام انتهای «برزنقا» (عمامه) خود را می‌گیرند تا مقداری پودر دارچین، توسط یک نفر از حاضرین، در آن ریخته شود و بعد انتهای عمامه را می‌پیچند، طوری‌که محلی که دارچین ریخته شده زیر بینی و روی دهان قرار گیرد تا زیر چانه پوشیده شود و انتهای عمامه را به جانب دیگر فرو کرده تا محکم گردد. این حالت را «پندامه بستن» می‌گویند. چهار سامرایی «پندامه» را با خواندن «بوثه‌ی ارواها» با نام دینی متوفی (مَلواشه) می‌بندند و تا آخر مراسم باز نمی‌کنند. سپس ریشا و سه نفر دیگر، «بانیه» (حصیر) را برداشته به طرف محلی که جنازه قرار دارد می‌روند. هر چهار نفر سمت چپ جنازه قرار می‌گیرند، در حالی‌که ریشا نزدیک سر جنازه و بقیه به ردیف تا پاهای جنازه به طرف شرق می‌ایستند و بانیه را میان خودشان و جنازه باز کرده همگی دست راستشان را روی جنازه و دست چپشان را زیر جنازه قرار می‌دهند و آن‌را بلند کرده در بانیه می‌گذارند. سپس بانیه را دور جنازه پیچانده و دو سرِ بندهای بانیه را به هم می‌بندند و به همان ترتیب دست راست را بالا و دست چپ را زیر جنازه قرار داده آن را بالای سر حمل می‌کنند و طوری بیرون می‌آیند که پاهای جنازه جلو و سمت «اواثر» باشند. وقتی به نزدیک تخت رسیدند جنازه را بر روی تخت قرار می‌دهند (پاها سمت اواثر و سر سمت جنوب)، بعد از اینکه بانیه را بر روی تخت گذاشته به وسیله بندهای درخت نخل محکم می‌بندند. سپس چهار سامرایی تخت را بر روی سر بلند کرده به جلو می‌روند (ریشا پشت سر همه قرار دارد) و از روی مندلتا عبور می‌کنند.

قابل ذکر است که هر کدام ابتدا پای راست را از روی مندلتا گذرانده سپس پای چپ را عبور می‌دهند. ریشا که آخرین نفر است، هنگام عبور، پای راست خود را از روی مندلتا عبور داده و به عقب برمی‌گردد، پشتِ مندلتا می‌نشیند در حالی‌که صورتش رو به اواثر است با انگشتر سکين‌دولا، مندلتا را سه‌بار با خواندن «بوثه‌ی ارواها» با نام دینی متوفی مُهر می‌نماید و بعد از انجام این عمل به دیگران می‌پیوندد و به جانب گورستان حرکت می‌کنند.

بعد از رسیدن به گورستان ماشین حمل جنازه سمت جنوب قبر می‌ایستد. ابتدا ریشا بیل را به دست گرفته داخل قبر می‌شود و رو به اواثر می‌ایستد سپس در حالی‌که بوثه‌ی ارواها را با نام دینی متوفی سه‌بار تکرار می‌کند و هر بار مقداری خاک از داخل قبر، به ترتیب از اولِ قبر، وسط و آخرِ قبر به بیرون می‌ریزد، سپس قسمت جنوبی قبر را از کف شروع به کندن می‌کند. در این قسمت سایرین نیز همکاری کرده، حفر آن‌را به اندازه‌ای که سر و گردن و قسمتی از سینه‌ی جنازه در آن قرار گیرد تکمیل می‌کنند که به نام «لحد» گفته می‌شود. پس از آن «چهار سامرایی» به جانب جنازه رفته به ترتیب اول آن را با تخت بلند کرده به طرف قبر نزدیک می‌شوند و به ترتیب سمت راست قبر قرار می‌گیرند، بدون اینکه تخت را روی زمین بگذارند، بندها را باز کرده، تخت را از بانيه جدا و بانیه را با جنازه وارد قبر می‌کنند. چهار سامرایی وارد قبر شده و جنازه را کف قبر می‌گذارند و بندهای بانيه را باز کرده جنازه را به طرف «لحد» جلو می‌برند تا سر، گردن و قسمتی از سینه در لحد قرار گیرد. بعد از انجام این مراسم تخت را باز می‌کنند و نی‌ها، چوب‌ها و بندهای آن را دور جنازه قرار می‌دهند و بعد همگی از قبر خارج شده و «ریشا» سمت راست قبر قرار گرفته و با خواندن «بوثه‌ی ارواها» با بیل مقداری خاک خود قبر از اول، وسط و آخر برداشته و بر روی جنازه می‌ریزد. بعد مردم حاضر همکاری کرده خاک‌ها را به درون قبر برمی‌گردانند. سپس ریشا در حالی‌که کاردک سکين‌دولا را در دست راست گرفته از جایی که سر جنازه قرار دارد، نوک کاردک را در خاک فرو برده و انگشتر سکين‌دولا را روی خاک گذاشته و از سمت راست خطی را دور قبر بر روی خاک‌ها ترسیم می‌کند. این عمل را سه‌بار ادامه می‌دهد که دور سوم خط را از قسمت پا تا سر، از بالای خاک‌های قبر می‌کشد و انتهای خط در جایی که سر جنازه قرار دارد، خاتمه می‌یابد و سپس کارد را بالای سر متوفی فرو کرده و رو به اواثر نشسته با انگشتری سکین‌دولا، همان مکان را سه‌مرتبه با خواندن بوثه‌ی ارواها با نام دینی شخص متوفی مُهر می‌نماید. چهار نفر سامرایی رو به اواثر کنار قبر می‌ایستند و با خواندن بوثه‌ی زیر پندامه‌ی خودشان را باز می کنند و پودر دارچین که در انتهای عمامه‌هاشان قرار داده بودند را بر روی خاک قبر می‌تکانند.

بوثه باز کردن پندامه

مَلل و اِپتا هیّی ربّی اِبپُمِیهُن اِبزیوا و انهورا و ایقارا اِد نافشیِهُن و امشبین هیّی.

 

بعد از باز کردن پندامه چهار سامرایی و مردمِ همراه، که در امر خاکسپاری (آن‌هایی که مستقیماً در کندن قبر، خاک‌برداری، برگرداندن خاک‌ها و حمل جنازه) شرکت داشتند باید غسل نمایند. قابل ذکر است اشکنداها بعد از غسل کردن، قبل از اینکه چیزی بخورند یا بیاشامند ابتدا مراسم «لوفانی و دخرانی» را به نام دینی شخص متوفی انجام می‌دهند. قابل ذکر است، چنانچه بخواهند توسط عالم روحانی (ترمیدا یا گنزورا) برای شخص متوفی «گنزا ربّا» خوانده شود چهار سامرایی طبق دستور عالم روحانی کار تدفین را مرحله به مرحله انجام می‌دهند..


آیا در دین صابئین مندایی موقع مرگ گریه و زاری بر شخص مُرده مورد تایید است؟

خیر به هیچ‌وجه زیرا در نزد صابئین مندایی گریه کردن و سینه زدن و پاره کردن لباس و کندن موی سر و شیون کردن بر شخص مُرده از اعمال حرام محسوب می‌شود.


بعد از مرگِ شخص چه اعمالی برای او انجام می‌شود؟

بعد از مرگ شخص، بر اقوام و نزدیکان وی واجب است که به فقرا صدقه بدهند و برای او مجلس ترحیم بر پا کرده و طعام آمرزش (لوفانی و دخرانی) درست کنند و همیشه مراسم لوفانی را سال‌های بسیار، مخصوصاً در موقع اعیاد به عنوان یادبود انجام دهند.


کفن نزد صابئین مندایی به چه صورت است؟

در نزد صابئین، بعد از مرگ، جسد ارزشی ندارد و باید قبل از مرگ در لحظات آخر هنگامی که امیدی به زندگی نباشد ولی هنوز علائم حیات در محتضر احساس می‌گردد، بدن را طاهر کرده و کفن که همان «رسته»، (لباس مخصوص تعمید) می‌باشد بر تن شخص می‌پوشانند تا روان از بدن، طاهر و پاک خارج شود و بعد از مرگ مراسم تدفین با خواندن بوثه‌های کتاب مقدس گِنزا ربا انجام می‌شود.

در هنگام تدفین و قبل از آن، چنانچه شخص بدنِ مرده را لمس نماید، حتماً باید غسل نماید.

در هنگام تدفین و همچنین موقع ترحیم بوثه ارواها تلاوت می‌شود.

 

سکین‌دولا

سکین‌دولا نمادی است مربوط به حفاظت انسان از شر نیروهای شر. سکین‌دولا نماد حفاظت از هر چیز بد و مضر است. سکین‌دولا صفحه‌ای دایره شکل همچون انگشتری به قطره ۲/۵ سانتی‌متر و ضخامت ۲ میلی‌متر و چهار شکل مار، شیر، عقرب و زنبور به عنوان نماد چهار عنصر حیاتی حک شده است. مار نماد آب، زنبور نماد هوا، عقرب نماد خاک و شیر نماد آتش است. دیگر بخش‌های سکین دولا زنجیری ۸۰ سانتی‌متری و کاردک کوچکی که به صفحه فلزی وصل می‌شود. کلیه اجزای سکین دولا از آهن ساخته می‌شود. سکین دولا تا یک ماه به گهواره نوزاد متولد شده، بسته می‌شود. بعد از مراسم عقد و تعمید عروس و داماد تا یک هفته به آنها داده می‌شود. قبر میت پس از دفن با سکین‌دولا مهر می‌شود (عادل شیرالی، صابئین راستین، ۱۳۸۹ ش، ص ۶۸). قبور مندائیان، شمال به جنوب و صورت به سمت شمال است. منداییان، سکین اِد دولا را عظیم‌ترین سپر برای هر مندایی می‌دانند.

سکین‌دولا

سكين اِد دولا (سکین‌دولا/ سکین‌دوله) نمادى است كه در رابطه با حفاظت از هر چيز بد و مضر بكار می‌رود.

اجزاء تشكيل‌دهنده‌ی آن عبارتند از:

١- انگشتر كه داراى صفحه‌اى گرد است.

٢- زنجير

٣- يك كاردك كوچك

انگشتر و كاردك از دو طرف به زنجير وصل هستند. كليه اجزاء سكين‌دولا از فلز آهن ساخته می‌شود.

روى صفحه انگشتر چهار تصويرِ مار، شير، عقرب و زنبور حكاكى شده است. شير وسط، عقرب پايينِ پاهاى شير، زنبور بالاىِ شير و مار دور آنها حكاكى شده است، اين چهار تصوير سمبل چهار عنصر آتش، خاك، باد و آب می‌باشند.

اعتقاد بر اين است كه در بعضى از مراسم دينى، بايستى سكين‌دولا بكار برده شود تا شخص يا اشخاص را از گزند حوادث، خصوصاً در رابطه با چهار عنصر ياد شده‌ی بالا حفاظت كند.

 

موارد استفاده سكين‌دولا:

١- هنگام تولد نوزاد: سکین‌دولا در مدت زمان صورثای مادر و فرزندش به مدت ۳۰ روز، پيش مادر و نوزاد است. همچنين رسم عاميانه بر اين است كه هنگامی‌که نافِ نوزاد می‌افتد، بر جای آن مقداری پودر آس (یاس، مورد بودار) می‌گذارند و آن‌را بوسیله انگشتر سکین‌دولا با خواندن بوثه‌ی مربوطه مُهر می‌کنند.

بوثه مُهر کردن ناف نوزاد بعد از افتادن:

«بِشمیهون اِد هیّی رَبّی اَسوثا و زَکوثا هَثَمتا و زَرَزتا و نَظَتا رَبتی اِداِشرارا نِهویلی (ملواشه نوزاد گفته می‌شود) اِب هازِن صورثا و رازا اِد اِپثاهیل اَشمِد هیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ».

بنام خداوند معظم شفا و پیروزی، مُهر کردن (نشان کردن)، مجهز و حفاظت بزرگ مستدام باشد برای (ملواشه نوزاد گفته می‌شود) در این حد و حدود و راز اپثاهیل، نام خداوند و نام عرفان خداوند بر تو یاد باد.

توجه: چنانچه نوزاد مؤنث باشد به جای «نِهویلی»، «نِهویلا» و به جای «مَدخَر اِلَخ»، «مَدخَر اَلِخ» گفته می‌شود. 


٢- در مراسم قابین (عقد ازدواج): انگشتر سکین‌دولا توسط گنرورا به انگشت دست راست داماد و کاردک سکین‌دولا در همیانای داماد گذاشته می‌شوند. سکین‌دولا بعد از مراسم قابین به مدت بک هفته (مدت صورثای عروس و داماد) نزدشان می‌ماند.

 

٣- هنگام مرگ: صابئين مندايى معتقدند وقتی‌که جسم می‌ميرد روح و روان در هاله‌ی شفاف و سيالى غيرمرئى و ملموس قرار می‌گيرد. براى انجام مراسمِ دفن جسم (جسد/ نفاقا/ شخص فوت شده)، چهار نفر از درجه دينىِ حلالى (اشکندا) كه واجد شرايط می‌باشند، كفن ودفنِ جنازه را به عهده می‌گيرند. هنگام حمل جنازه، حلالى‌ها از روى مَندِلتا عبور می‌كنند، آخرين نفر كه ريشا (رئیس) خوانده می‌شود قبل از عبور، رو به اُواثر (شمال) و مَندِلتا می‌نشيند و با سكين‌دولا مندلتا را سه‌بار با خواندن «بوثه ارواها» با مَلواشه شخصِ متوفى مهر می‌كنند. همچنين وقتى جنازه را در قبر نهادند، بعد از تشريفات مربوط به آن و خواندن بوثه‌ها و برگرداندن خاك بر روى جنازه، ريشا ابتدا بوسيله كاردكِ سكين‌دولا از جايى كه سر جنازه قرار گرفته، روى خاك سه بار خطى دور تا دور قبر می‌كشد و بعد از آن سه‌بار با خواندن بوثه ارواها با سكين‌دولا مُهر می‌كند (محل مُهر كردن، قسمت سر جنازه است)

 

بوثه ارواها (بوثه مجلس ترحیم)

بشمیهون اِد هیّی ربّی. لوفا و اِرواها اِد هیّی و شاوِق هَطایی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ) اِلهازا نِشِمتی اِلدیلی (اگر زن بود، اِلدیلَ) (ملواشه‌ی متوفی گفته می‌شود) اِد هازا مَسقِتا و شاوِق هَطائی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ).

«به نام خداوند بزرگ. پیوستن و طلب آرامش خداوند و بخشش گناهان برای (ملواشه متوفی گفته می‌شود) باشد در این مراسم، و بخشش گناهان باد برایش».

توجه: در بوثه‌ی ارواها چنانچه شخص متوفی مؤنث باشد، به جای نِهویلی، نِشِمتی و اِلدیلی، (نِهویلا، نِشِمتَ و اِلدیلا) گفته می‌شود.

مراسم دخرانی و لوفانی و خواندن بوثه ارواها، به نوعی حکم همان «فاتحه‌خوانی» در اسلام را برای متوفی دارد.

 

احکام طُماشه‌ی شخصِ محتضر

برای شخصی که در حال مرگ باشد، انجام چه مواردی ضروری می‌باشد؟

اول طماشه‌ی شخص محتضر و سپس پوشاندن ایشان با لباس قماشی و بعد از آن قرار دادن اِکلیلی که توسط علمای روحانی (ترمیدا - گنزورا درست شده است) زیر دستارش.

 

اگر شخصی قبل از انجام طماشه فوت کرده باشد، آیا طماشه کردن و پوشاندن وی الزامی است؟

نیاز به طماشه ندارد ولی اگر بدن میت خون‌آلود و آلوده باشد؛ در آن صورت ایشان را با آب رودخانه پاک نموده و بعد لباس قماشی را به او می‌پوشانیم.

 

در صورتی که شخص میت تعمید زُهرِيثا نشده باشد انجام مراسم دینی برای ایشان به چه صورت است؟

چنانچه شخص فوت شده تعمید زُهرِیثا نشده باشد به طور کلی هیچ‌گونه مراسمی برای ایشان انجام نمی‌شود، ولی پوشاندن لباس قماشی واجب است.

 

شخص طُماشه‌کننده چه نکاتی را هنگام طُماشه‌ی شخص محتضر باید رعایت کند؟

ابتدا شخص طُماشه‌کننده باید تمام زیور‌آلات خود را بیرون بیاورد (چنانچه دست‌ها و ناخن‌ها آغشته به مواد آرایشی باشند، باید پاک شوند). همچنین لباسش هنگام طماشه کردن محتضر، مزاحمتی برایش ایجاد نکند، سپس دستان خود و بعد شخص محتضر را با خواندن بوثه‌ی طُماشه، طماشه کند.

 

توجه: چنانچه شخص محتضر مذکر باشد بوثه‌ی طماشه بدین صورت خوانده می‌شود:

بشمیهون اد هیّی ربّی

آنات (ملواشه محتضر) اِصوِت ابمَصوِتّا اِد بِهرَم رَبّا بَر روربی مَصوِتَّخ تِناطرَخ او تِسّّق اِل ریش اِشمِدھیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلَخ.

 

و چنانچه شخص محتضر مونث باشد بوثه این گونه خوانده می‌شود:

بشمیهون اد هیّی ربّی

آنات (ملواشه محتضر) اِصویت ابمَصوِتّا اِد بِهرَم رَبّا بَر روربی مَصوِتَّخ تِناطرَخ او تِسّّق اِل ریش اِشمِدھیّی و اِشمِد مندادهیّی مَدخَر اِلِخ.


بعد از پوشاندن کامل قماشی اِکلیل را با خواندن بوثه‌ی «مَندا اِقرَن» زیر برزنقای شخص محتضر (عمامه یا روسری) می‌گذارند؛ این عمل را یک شخص مؤمن که می‌تواند مرد یا زن باشد، البته با دستانی طماشه شده، انجام می‌دهد.

چنانچه شخص محتضر مذکر باشد بوثه به این صورت خوانده می‌شود:

بشمیهون اد هیی ربی

مَندا اِقرَن اُثری قِیمَن زیوا اَلبِشُن و اِنهورا کَسیُن هازَزبان اِکلیلا اِتراصلَخ اِبریشَخ دیلَخ (ملواشه محتضر) اِد اَلواثی ناهرا و ریها اِد باسِم اِد لَ شاهی و لَ پایی و اَطِرفا مِنّی لَ ناثَر وِمشَبِن هیّی.

 

چنانچه شخص محتضر مونث باشد بوته به این صورت خوانده می شود:

بشمیهون اد هیی ربی

مَندا اِقرَن اُثری قِیمَن زیوا اَلبِشُن و اِنهورا کَسیُن هازَزبان اِکلیلا اِتراصلِخ اِبریشِخ دیلِخ (ملواشه محتضر) اِد اَلواثی ناهرا و ریها اِد باسِم اِد لَ شاهی و لَ پایی و اَطِرفا مِنّی لَ ناثَر و ِمشَبِن هیّی.

 

ترجمه: مندا مرا فراخواند، اُثراها بر پا کردند، با درخشش مرا ملبس نمودند و با نور پوشاندند، هازَزبان اِکلیل را قرار دادند بر سرم (ملواشه دعاکننده) که شاخ و برگ‌هایش می‌درخشند و بویش خوش است، برای اینکه شاخ و برگ‌ها پژمرده و متلاشی نمی‌شوند و برگی از آن نمی‌ریزد، و ستایش باد خدا.

 



دانستنی‌های دینی (لوازم مورد استفاده حمل نِفاقا)



لوازم مورد نیاز برای حمل نفاقا (جنازه) را نام ببرید؟

هفت طناب بافته شده از برگ نخل، بانیه (حصیر)، تخت و مندلتا.

 

طرز تهیه هفت طناب بافته شده از برگ های درخت نخل را بنویسید؟

چند شاخه نخل خرما را تهیه کرده، برگ‌ها را از شاخه‌ها جدا و آنها را کوبیده تا نرم شوند. سپس از برگ‌های کوبیده شده تعداد چهار بند به طول پنج‌ متر و سه بند به طول چهارمتر را می‌بافند و آماده می‌کنند.

 

طرز تهیه بانیه (حصیر) چگونه می‌باشد؟

لبان‌ها (لوئی که به عربی بردی گفته می‌شود) را به دسته‌های کوچکی تقسیم کرده و در چهار نقطه طولی به و سیله چهار بند پنج متری به هم می‌بافند، این بافتن را اینقدر ادامه می‌دهند تا حصیر مورد نظر که جسم متوفی را پوشاند اندازه باشد. (بانیه از لبان یالوئی که از گیاهان خودرویِ تالاب‌ها می‌باشد درست شده و به مانند حصیر بافته می‌شود)

 

برای ساختن تخت حمل جنازه چه وسایلی مورد نیاز است؟

مقداری نی به طول حداقل ۲ متر و تعداد نامشخص (۶۰ الی ۷۰ نی)، سه عدد چوب (معمولاً چوب سفید) به طول ۸۰ الی ۱۰۰ سانتی‌متر و به قطر ۵ الی ۱۰ سانتی‌متر و سه عدد چوب شاخه‌ی نخل به همان طول.

 

تخت جهت حمل نفاقا چگونه ساخته می‌شود؟

برای ساختن تخت، ابتدا مقداری نی به طول حداقل دو متر و به تعداد نامشخص (تقریباً بین ۶۰ الی ۷۰ نی) تهیه می‌شود، سپس سه عدد چوب (معمولاً چوب سفید) که هر کدام به طول ۸۰ تا ۱۰۰ سانتی‌متر و به قطر ۵ تا ۱۰ سانتی‌متر و سه عدد چوب شاخه‌ی نخل نیز به همان طول تهیه می‌شود.

ابتدا نی‌ها را به دو قسمت تقسیم کرده سپس چوب‌های سفید و چوب‌های درخت نخل را دو به دو، وسط دو دسته نی‌ها قرار داده می‌شوند. بعد به وسیله سه طناب باقیمانده از برگ‌های نخل خرما چوب‌ها و شاخه‌های نخل را با نی‌ها که به هفت قسمت تقسیم شده‌اند بسته می‌شوند، به شرح زیر ابتدا یک سر طناب برگ نخل را به چوب‌ها گره زده پس نی‌های زیر چوب‌ها و نی‌های روی چوب ها را به هفت دسته تقسیم کرده و هر دسته را با پیچاندن طناب به دور چوب‌ها و نی‌ها از بقیه‌ی نی‌ها مجزا کرده، این عمل هفت بار انجام داده می‌شود. بعد از اینکه هفت دسته حاصل شدند طناب را به سر دیگر چوب‌ها گره زده در این حالت تخت آماده استفاده می‌باشد.

 

مندلتا نماد چیست؟

مندلتا نماد تولد یک نِشمتا (روان) و نشان خلقت و تکامل آدم است که بعد از کامل شدن پیمانه‌اش در این دنیا، در عالم جاودانی متولد می‌شود.

 

چه وسایلی برای ساخت مندلتا مورد نیاز است؟

تعدادی نی (حدود ۴۰ الى ۵۰ تا تقریبا به طول ۳۰ سانتی‌متر) - یک جعبه چوبی به اندازه مناسب (مانند جعبه میوه) - مقداری گِل - چهار قطعه نی حدوداً به طول ۴۰ سانتی‌متر - ۱۰ طناب نئی (نی‌های باریک را له کرده و مدتی در آب خیسانده پس از آن‌ها به عنوان طناب در ساخت مندلتا استفاده می‌شود).

 

برای ساخت مندلتا، نی‌ها به چه صورت در جعبه چوبی گذاشته می‌شوند؟

ابتدا گِل را در جعبه چوبی ریخته سپس نی‌ها (حدود ۴۰ الی ۵۰ نی) را به صورث عمودی در گِل صندوق فرو کرده به صورت یک دسته چیده می‌شوند.

 

در ساخت مندلتا از چهار قطعه نی ۴۰ سانتی‌متری به چه صورت استفاده می شود؟

چهار قطعه نی، دو به دو به صورت افقی در دو طرف نی های عمودی قرار می‌گیرند و با یک طناب نئی بسته می‌شوند.

 

طریقه بستن چهار قطعه نی افقی به نی‌های عمودی چگونه می‌باشد؟

یک طناب نئی را از بالا به پایین دو بار دور نی‌های افقی پیچانده و دو سر طناب را از چپ به راست (خلاف جهت عقربه های ساعت) پیچانده در سمت راست نی‌ها فرو برده می‌شود.

 

نی‌های عمودی فرو شده در گِل به چه صورت تقسیم می‌شوند؟

ابتدا نی‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند و توسط دو طناب نئی از چپ به راست و از بالای نی‌ها به پایین بسته می‌شوند. سپس هر کدام از این دسته نی‌ها نیز به دو دسته ی دیگر تقسیم شده که روی هم می‌شوند چهار دسته، و هر دسته از این نی‌ها با یک طناب نئی از چپ به راست بسته می‌شوند. در مرحله بعد، دسته‌ی اول را با نصف دسته‌ی دوم با هم جفت کرده با یک طناب نئی به شکل اُریب دو بار به دور نی‌های افقی پیچانده و دو سر طناب را در سمت چپ نی‌ها فرو برده سپس نصف دسته دوم و نصف دسته‌ی سوم را نیز با هم جفت کرده مانند مرحله بالا با یک طناب نئی دو بار به دور نی‌های افقی پیچانده و در سمت چپ نی‌ها فرو کرده و بعد از آن، نصف دسته‌ی سوم و دسته‌ی چهارم نی‌ها را هم جفت کرده با یک طناب نئی دو بار دور نی‌های افقی پیچانده و سر طناب را در سمت چپ نی‌ها فرو برده می‌شوند. تا اینجا مندلتا سه دسته ی مجزا دارد که با شش طناب نئی بسته شده‌اند.

 

در ساخت مندلتا بعد از اینکه نی‌ها به سه دسته‌ی مجزا تقسیم شدند، چه باید کرد؟

هر کدام از دسته‌های ایجاد شده را با یک طناب نئی دیگر که با طناب قبلی به صورت ضربدر (×) می‌باشد دو بار پیچانده، بسته می‌شود و در سمت راست نی‌ها فرو می‌رود.

 

در آخرین مرحله ساخت مندلتا چه باید کرد؟

ابتدا سه دسته نی ایجاد شده را با بریدن نی‌های افقی از هم جدا کرده، سپس طناب دهم را یک دور، دور سه دسته نی ایجاد شده پیچانده و دو سر طناب را در جلو، در گِل فرو برده و ساخت مندلتا کامل می شود.

 

چه موقع از مندلتا استفاده می شود؟

هنگامی‌که شخص مندایی در حال احتضار باشد، نزدیکانش وی را طُماشه (غسل) کرده و لباس دینی قماشی را به وی می‌پوشانند و اِکلیلی را که توسط علمای روحانی (ترمیدا - گنزو را) تهیه شده است را زیر بَرزنقایش (عمامه) با خواندن بوثه‌ی «مندا اقرن» می‌گذارند؛ چنانچه شخص فوت کرد، چهار سامرایی (افرادی که رسته پوشیده و جنازه را حمل می‌کنند) بعد از اجرای مراسم اولیه (درست کردن تخت و حصیر و مندلتا، و گذاشتن نفاقا «شخص فوت شده» در حصیر و سپس روی تخت) نفاقا را بر می‌دارند و با سمت پاهای نفاقا از روی منالتا عبور می‌کند. قابل ذکر است که ریشا (رئیسِ چهار سامرایی) در حالی‌که سکین دولا را در دست راستش دارد، فقط پای راست را از روی مندلتا عبور می‌دهد سپس بر می‌گردد و جای گره‌ی بند دهم نی‌ها را به وسیله سکین دولا، با خواندن بوثه‌ی ارواها با ملواشه‌ی نفاقا (نام دینی متوفی) سه بار مُهر می‌کند و به بقیه ملحق می‌شود.

 

چه موقع مندلتا را دور می‌اندازند؟

صبح روز سومِ دفن نفاقا، یک نفر مندلتا را خراب و در یَردنا (آب روان) می‌اندازد و سپس طُماشه می‌کند.

توجه: شخصی که به هر طریق تماسی با مندلتا داشته باشد باید غسل (طُماشه) کند.

 

بوثه «مندا اِقرَن» اگر شخص مذکر باشد:

بشمیهون اد هیی ربی

مَندا اِقرَن اُثری قِیمَن زیوا اَلبِشُن و اِنهورا کَسیُن هازَزبان اِکلیلا اِتراصلَخ اِبریشَخ دیلَخ (ملواشه دعاکننده مذکر) اِد اَلواثی ناهرا و ریها اِد باسِم اِد لَ شاهی و لَ پایی و اَطِرفا مِنّی لَ ناثَر وِمشَبِن هیّی.

 

بوثه «مندا اِقرَن» اگر شخص مؤنث باشد:

بشمیهون اد هیی ربی

مَندا اِقرَن اُثری قِیمَن زیوا اَلبِشُن و اِنهورا کَسیُن هازَزبان اِکلیلا اِتراصلِخ اِبریشِخ دیلِخ (ملواشه دعاکننده مؤنث) اِد اَلواثی ناهرا و ریها اِد باسِم اِد لَ شاهی و لَ پایی و اَطِرفا مِنّی لَ ناثَر و ِمشَبِن هیّی.

 

بنام خداوند معظم

مندا مرا فراخواند، اُثراها بر پا کردند، با درخشش مرا ملبس نمودند و با نور پوشاندند، هازَزبان اِکلیل را قرار دادند بر سرم (ملواشه دعاکننده) که شاخ و برگ‌هایش می‌درخشند و بویش خوش است،برای اینکه شاخ و برگ‌ها پژمرده و متلاشی نمی‌شوند و برگی از آن نمی‌ریزد، و ستایش باد خدا.

 

توضیحاتی در خصوص بوثه «مَندا اِقرَن»

۱ - این بوثه برگرفته شده از کتاب اِنیانی و مورد استفاده در تمام براخه‌ها می‌باشد.

۲- کسی که در حال فوت می‌باشد اِکلیل را برایش مهیا می‌کنند و این اِکلیل را با خواندن بوثه‌ی فوق زیر برزنقای شخص محتضر (عمامه یا روسری) می‌گذارند؛ این عمل را یک شخص مؤمن که می‌تواند مرد یا زن باشد البته با دستانی طماشه شده، انجام می‌دهد.

۳- موقع تعمید، عالم روحانی با خواندن این بوثه، اکلیل را بر سر تعمیدشونده می‌گذارد و شخص تعمیدشونده هم در همان موقع دست راست خود را بین گوش و سر قرار می‌دهد و بوثه را می‌خواند.


بوثه ارواها (بوثه مجلس ترحیم)

بشمیهون اِد هیّی ربّی.

شمیهون اِد هیّی ربّی. لوفا و اِرواها اِد هیّی و شاوِق هَطایی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ) اِلهازا نِشِمتی اِلدیلی (اگر زن بود، اِلدیلَ) (ملواشه‌ی متوفی گفته می‌شود) اِد هازا مَسقِتا و شاوِق هَطائی نِهویلی (اگر زن بود، نِهویلَ).

به نام خداوند بزرگ.

پیوستن و طلب آرامش خداوند و بخشش گناهان برای (ملواشه متوفی گفته می‌شود) باشد در این مراسم، و بخشش گناهان باد برایش.

توجه: در بوثه‌ی ارواها چنانچه شخص متوفی مؤنث باشد، به جای نِهویلی، نِشِمتی و اِلدیلی، (نِهویلَ، نِشِمتَ و اِلدیلَ) گفته می‌شود.


بوثه شمُ هاثا

بوثه‌ی شُمهاثا برای شفای مریض، ناخوشی، حوادث، نفرین‌ها، زیان‌ها، دردها و ... خوانده می‌شود و تأثیر به‌ سزایی دارد. اگر می‌خواهید برای خودتان بخوانید دست راست خود را بالای سر خود قرار دهید و بوثه را با ملواشه‌ی خود بخوانید. چنانچه می‌خواهید برای شخص دیگری بخوانید دست راست‌تان را بر سر مریض بگذارید و بوثه را با ملواشه‌ی مریض بخوانید.



بوثه توبه و طلب بخشایش از خداوند

تُم مِن هیّی هَیاسوثخُن و تِیابوثخُن و تِیَروثخُن وِ تَرهموثخُن دیلخُن هیّی ربّی قدمایی هُسیُن و تُبیُن و تِیَیرُن وِترَهِمیُن اِل‌ هازا نشمتِی دیلِی (ملواشه توبه کننده) اِد هازا بوثا و رَهمی بیت شاوِق هَطایی نِهویلِی.

بار دیگر ای خدای منّان از وجودت درخواست می‌نمایم؛ شفقت و بخشایش و ترحم و رحمت تو را؛ ای پروردگار بزرگ ازلی؛ شفقت نما و ببخش و ترحم نما و رحمت آور بر این نشمتا (ملواشه توبه‌کننده) که این دعا و رهمی را نمودم ؛ بخشش تو شامل گناهان من شود.

آیا صابئین مندایی توبه دارند؟ بلی دارند، همانطوری‌که در موقع دعا و نیایش به درگاه خداوند می‌گویند «هَیاسا و تَیابا و ریوانا و اِمرَهمانا» یعنی به من رحمت‌آور، توبه‌ام را قبول فرما، مرا مورد آمرزش و رحمت خود قرار ده.
توبه یکی از ارکان آمرزش خواستن از خدای جاویدان می‌باشد و اگر توبه صادقانه باشد و بعد از توبه کردن به اعمال خلاف بازگشت نشود، توبه مورد قبول واقع می‌شود.




ترجمه بوثه "پیامبر نور" از گنزا ربّا قسمت يمين

بنام خداوند بزرگ
من فرستاده پروردگار هستم. فرشته‌ای هستم که از عوالم نور به اینجا آمده‌ام.

اتحاد و نور در کف من است. درخشندگی، نور، حمد، ستایش، روشنی، هدایت، روشما و تعمید با من است. بانگ و ندای خداوند را به‌همراه دارم و قلب‌های تاریک و تیره را روشن می‌کنم.

من پیام‌آور نور هستم. در این عالم فانی ندایی سر دادم و با صدایی والا و رسا در همه این عالم خواندم: 
هر شخصی که از خود مراقبت نماید و مرتکب گناهی نشود، از آتش سوزان نجات خواهد يافت. خوشا بحال کاملینی که خود را از گناهان و معصيت‌ها دور نگه می‌دارند.

من فرستاده نور و حىّ بزرگ هستم. فرستاده‌اى از نور كه در او خلاف و دروغی نیست. هر كسی كه روانش با نسیم من آکنده شود، او زنده گشته و هیچ‌گاه نخواهد مُرد، و هرکس به سخنانم گوش فرا دهد، چشمانش پُر از نور خواهند شد.

آری او چشمانش به مکان نور توجه خواهند یافت و دهانش پُر از ستایش حیّ خواهد گشت.
دهان وی سرشار از ستایش شده و قلبش پُر از حکمت و ایمان می‌گردد. 

وقتی که گنهکاران عطرم را استشمام نمودند، بی‌درنگ گناهانشان را ترک کرده و مرا احاطه نموده و گفتند: “ما غافل بودیم و گناه کردیم، و اکنون که هدایت شدیم، دیگر مرتکب گناهی نخواهیم شد.”

من رسول پاک نور هستم که عیب و نقصی ندارد. برگزیده‌ای که خلافی در او نیست.

دروغگویان عطرم را استشمام نمودند. آنگاه بی‌درنگ دروغگویی را رها کرده و مرا احاطه نموده و گفتند: “ما نادان بودیم و دروغ گفتیم، اکنون که روان ما روشن گردیده، دیگر مرتکب گناهی نخواهیم شد.

من فرستاده سرشار از دعا و نیایش هستم. هر آن که مرا استشمام نماید زندگی می‌یابد. 

زناکاران مرا استشمام نمودند و بلافاصله دست از زناکاری کشیدند.آنها آمدند و مرا احاطه کردند و گفتند: “نادان بودیم و گناه کردیم، لیک اکنون که دانستیم، دیگر مرتکب زنا نخواهیم شد.”

من رسول پاک نور هستم که عیب و نقصی در او نیست. فرستاده ای که سرشار از ستایش است. آن درختِ ستایشی هستم که هرکس مرا استشمام نماید، زنده خواهد شد و چشمانش به مکان نور توجه خواهند نمود.

قاتلین و تبهکارانی که عطرم را استشمام نمودند، دیگر مرتکب گناه و جرمی نشدند و به زندگی عشق ورزیدند و گفتند: “ای سرور ما، نادان بودیم و شرارت ما را گمراه نموده بود. اکنون که آگاه شدیم دیگر مرتکب قتل نخواهیم شد، و از حیّ بزرگ طلب رحمت و بخشش می‌نماییم.”

جادوگران عطرم را استشمام نمودند، قلب‌هایشان لرزید و بلافاصله از جادوگری دست کشیدند و گفتند: “ای سرور ما، نادان بودیم و گناه کردیم، اکنون که آگاهی یافتیم، دیگر جادو نخواهیم کرد.”

من رسول پاک و درخت نوری هستم که مملو از ستایش و زندگی است.

وقتی که غیبت‌کنندگان و ناسزاگویان به سخنانم گوش دادند، قلب‌هایشان مملو از رحمت شد و آرامش یافتند.

هر کس که به گناه خود اعتراف کند و توبه نماید، خداوند او را خواهد بخشید و وی را رسوا نخواهد نمود. 

امّا بدکاران و آنهایی که ایمان ندارند، خودشان را از حکمت الهی بیگانه نموده و به ظلمت پناه برده‌اند. به ایشان نور را نشان دادند، اما ندیدند. به آنها ندای خداوند را بازگو کردند اما نشنیدند و ایمان نیاوردند.

بدکاران، بخواست خودشان در دریای بی‌انتها سقوط نموده و در تاریکی ساکن خواهند شد و تا روز داوری در آنجا خواهند ماند.

ای خداوند بزرگ! ما تو را ستایش می‌کنیم. گناهان و معصیت‌های ما را ببخشای.

ای مالک اعلای نور! از آنجا که نشانیِ حقیقت را به دوستدارانت نمایاندی، ستایش شده هستی.
پروردگارا! بندگان مؤمنت را از تاريكى نجات بده.

ای مندادهیی! تو پیروز هستی و همه دوستداران نام تو نیز پیروز هستند.
و خداوند پیروز است.


بوثه هَوشَبّا

هَوشَبّا Hevšebba: يك‌شنبه مقدس.
روز يك‌شنبه برای مندائيان مقدس است. در اين روز مراسم غسل تعميد اجرا می‌شود. دلايل كافی برای تقديس روز يك‌شنبه در دست نيست.


بوثه اِمشَبُا زیوا



برخی از احکام و دانستنی‌ها






برخی از اصطلاحات مربوط به پوشاک صابئین مندایی



شخصیت‌های بزرگ حال حاضر مندایی ایران


آشنایی با تقویم و گاهشماری منداییان

منداییان تقویمی دارند که به‌واسطه شروع آن با ماه «دَلو» (دولا)، آن را «دَلوی» می‌نامند. این تقویم ۳۶۵ شبانه‌روز دارد (بدون هیچ کسر و اضافه‌ای) که از ۱۲ ماهِ ۳۰ روزی بعلاوه ۵ روز ایام پروانایی موسوم به «پنجه مقدس» تشکیل شده است. به عبارتی، منداییان «سالِ کبیسه» ندارند، چرا که معتقدند خداوند همه چیز را بر اساس گردش و تکرار خلق نموده و بر همین اساس سال‌های مندایی باید گردش کنند تا این دوران حفظ شود و یک‌روز هم به عقب یا جلو تغییر نکند. (سال مندایی دقیقاً ۳۶۵ روز است، بدون یک روز کسر یا اضافه)

ماه‌های تقویم مندایی آن‌طور که در نوشته‌های آن‌ها آمده به‌ترتیب عبارتند از: اِمبِرا - تورا - صلمی - سرطانا - اَریا - شُمبُلتا - قینا - ارقوآ - هطیا - گدیا - دولا - نونا. این ترتیبِ اصلیِ ماه‌هایی است که منداییان جهت استخراج طالع و نام دینی هر فرد مندایی که «مَلواشه» نامیده می‌شود، بکار می‌برند. این ترتیبِ ماه‌ها با ترتیبِ شمارشِ ماه‌ها در تقویم مندایی با مبدأ هبوط حضرت آدم (ع) و میلاد حضرت یحیی (ع) تفاوت دارند که در ادامه بیان خواهد شد.

 

پنجه مقدس، یکی از اعیاد صابئین مندایی است که در زبان مندایی به آن پنجه‌ پروانایی (هَمشا یومی اِد پروانایی) یا طَنْجا می‌گویند. این ایامِ مقدس به نام‌های عید بنجه، عید بنیه، ایام پرونایی نیز نامیده می‌شوند و در واقع تکمیل‌کننده‌ی ۵ روز کسریِ سالِ منداییان است. پنج روز ایام پروانایی بین دو ماه شُمبُلتا و قینا یعنی ماه‌های ششم و هفتم مندایی (ترتیب ما‌ه‌هایی که در بالا ذکر شده) قرار دارند (از روز بعد از سی‌اُم ماه شُمبُلتا شروع و تا روز قبل از یکم ماه قینا ادامه دارند). منداییان این ایام را جزء روزهای نور می‌دانند و معتقدند «هيّى ربّى قدمایى» (خداوند متعال) وقتى انديشه نمود كه خلقت را آغاز نماید، شروع خلقت در اين پنج روزِ والاى پروانايى بوده است، یعنی اولین خلقت خداوند که فرشتگان طراز اول بودند، در این ایام واقع شده است که همین امر سبب برکت و پُرباری و قداست والای این روزهاست و از آنجا که این ایام مربوط به این عالم نیستند لذا جایگاهی در شمارش ۱۲ ماهِ سال ندارند به عبارتی، در جمع ايام سال بشمار مى‌آيند ولى در جمع روزهاى ماه شمرده نمی‌شوند. قداست این ایام نزد منداییان بسیار بالاست و بر هر مندایی واجب است که که احترام و قداست این روزها را حفظ کند.

پنج فرشته‌‌ی بزرگ عالم‌های نور (آلما دِنهورا) که به اعتقاد منداییان در این ایام خلق شدند عبارتند از: مَلکا «مارا اِد رَبوثا اِلیِثا»، مَلکا «یوشامِن دَخیا بَر نیصِبتُن»، مَلکا «مندادهیّی بَر نیصِبتُن»، مَلکا «اواثر ربّا» و مَلکا «شیشلام ربّا» که هر روزِ از این پنج شبانه‌روز (پنجه مقدس) به ترتیب به نام‌های یکی از این فرشتگان نامگذاری شده‌اند.


منداییان برای تقویم خود دو مبدأ تشخیص داده‌اند. یکی بر مبنای هبوط (میلاد) حضرت آدم که از ماه «دولا» آغاز می‌شود و به آن «دَلوی» می‌گویند (تقویم رسمی و اصلی منداییان) و دیگری بر مبنای میلاد حضرت یحیی که از ماه «هِطیا» آغاز می‌گرد و به آن «یحیایی» می‌گویند:

نام ماه‌های سال در تقویم مندایی براساس هبوط (یا میلاد) حضرت آدم (تقویم دَلوی - تقویم رسمی و اصلی منداییان)  به ترتیب عباتند از: دولا - نونا - اِمبِرا - تورا - صلمی - سرطانا - اَریا - شُمبُلتا - (پنجه مقدس/ ایام پروانایی) - قینا - ارقوآ - هطیا - گدیا.

Qam Daula - Qam Nuna - Qam Umbara (Embra / Ambra) - Qam Taura - Qam Silmia - Qam Sartana - Qam Arya (Aria) - Qam Shumbulta (Šumbulta) - (Panja / Banja / Parwanaia / Paranoia) - Qam Qaina - Qam Arqba - Qam Hatia (Hitia) - Qam Gadia.

دولا (دَلو) - نونا (حوت - ماهی) - اِمبِرا (حَمَل - گوسفند نر) - تورا (ثَور - گاو نر) - صلمی (جَوزا) - سرطانا (سرطان - خرچنگ) - اریا (اسد - شیر) - شُمبُلتا (سُنبُله) - قینا (نی) - ارقوا (عقرب) - هطیا (قوس) - گدیا (جَدی - بز).


نام ماه‌های سال در تقویم مندایی براساس میلاد حضرت یحیی (سالِ یحیایی/ تقویم یحیایی) به ترتیب عباتند از: هطیا - گدیا - دولا - نونا - اِمبِرا - تورا - صلمی - سرطانا - اَریا - شُمبُلتا - (پنجه مقدس/ ایام پروانایی) - قینا - ارقوآ.

Qam Hatia (Hitia) - Qam Gadia - Qam Daula - Qam Nuna - Qam Umbara (Embra / Ambra) - Qam Taura - Qam Silmia - Qam Sartana - Qam Arya (Aria) - Qam Shumbulta (Šumbulta) - (Panja / Banja / Parwanaia / Paranoia) - Qam Qaina - Qam Arqba.

هطیا (قوس) - گدیا (جَدی - بز) - دولا (دَلو) - نونا (حوت - ماهی) - اِمبِرا (حَمَل - گوسفند نر) - تورا (ثَور - گاو نر) - صلمی (جَوزا) - سرطانا (سرطان - خرچنگ) - اریا (اسد - شیر) - شُمبُلتا (سُنبُله) - قینا (نی) - ارقوا (عقرب).

پنجه مقدس، یکی از اعیاد صابئین مندایی است که در زبان مندایی به آن پنجه‌ پروانایی (هَمشا یومی اِد پروانایی) یا طَنْجا می‌گویند. این ایامِ مقدس به نام‌های عید بنجه، عید بنیه، ایام پرونایی نیز نامیده می‌شوند و در واقع تکمیل‌کننده‌ی ۵ روز کسریِ سالِ منداییان است. پنج روز ایام پروانایی بین دو ماه شُمبُلتا و قینا قرار دارند (از روز بعد از سی‌اُم ماه شُمبُلتا شروع و تا روز قبل از یکم ماه قینا ادامه دارند).

صابئین مندایی اولین روز سال (یکم ماه دولا) را جشن می‌گیرند و آن‌را نوروز بزرگ «دِهوا ربّا/ نوروز ربّا» می‌نامند. و نیز همچون زرتشتیان، روز ششمِ ماهِ اولشان (دولا) به نام نوروز کوچک «دِهوا زوطا/ عید شیشیان» را گرامی می‌دارند. بدین ترتیب پیداست که تقویم منداییان دقیقاً همان تقویم یزدگردی قدیم (فُرس) است جز آن‌که برای تقویم خود، مبدایی جز مبدأ تقویم یزدگردی انتخاب کرده‌اند. یکی سال میلاد حضرت آدم که آن را ۴۴۴،۰۰۰ سال قبل از مبدأ تقویم یزدگردی قدیم می‌دانند و دیگری سال تولد حضرت یحیی که آن را ۶۳۳ سال پیش از مبدأ تقویم یزدگردی قدیم قرار داده‌اند. در این صورت:

 

سال هبوط یا میلاد حضرت آدم = ۴۴۴،۰۰۰ سال + سال یزدگردی قدیم

سال و ماه میلاد حضرت یحیی = ۶۳۳ سال + سال یزدگردی قدیم (بعلاوه دو ماه)

 

مثال:

امروز جمعه ۰۳/ اردیبهشت - ۰۲/ سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی برابر است با:

۰۶/ دی - ۱۰/ سال ۱۳۹۰ یزدگردی قدیم

۰۶/ ارقوآ - ۱۰/ سال ۴۴۵۳۹۰ هبوط یا میلاد حضرت آدم

۰۶/ ارقوآ - ۱۲/ سال ۲۰۲۳ یحیایی

 

هفته (شُوِّیتا) در تقویم مندایی از روز یک‌شنبه آغاز می‌گردد و به ترتیب عبارتند از:

یک‌شنبه ... هَوشَبّا 

دوشنبه ... اِترين هَوشَبا

سه‌شنبه ... اِتلاثا هَوشَبا

چهارشنبه ... آربا هَوشَبا

پنج‌شنبه ... هَمشا هَوشَبا

جمعه ... اورُفتا      

شنبه ... شَفتا

روزِ یک‌شنبه متعلق به «ملکا مندادهیی» و روز پنج‌شنبه متعلق به «ملکا هیبل زیوا» می‌باشد.


اعداد ۱ تا ۱۵:

اِهدا (يك) - اِترين (دو) - اِتلاثا/ اِثلاثا (سه) - آربا (چهار) - هَمشا (پنج) - شِتّا (شش) - شُوّا (هفت) - اِتمانيا (هشت) - اِچا (نه) - اَسرا (ده) - اِهدَسَر (يازده) - اِترِسَر (دوازده) - اِتلاثَسَر (سيزده) - آربَسَر (چهارده) - هَمشَسَر (پانزده).


هَوشَبّا Hevšebba: يک‌شنبه مقدس.

روز يک‌شنبه برای مندائيان مقدس است. در اين روز مراسم غسل تعميد اجرا می‌شود. دلايل كافی برای تقديس روز يک‌شنبه در دست نيست.


لازم به ذکر است، روز مندائی از طلوع آفتاب (فجر) آغاز می‌شود و تا طلوع آفتاب (فجر) روز بعد پایان می‌یابد.


سال مندایی نام روزی از هفته را به خود می‌گیرد که بدان آغاز شده است. مثلاً چنانچه سال با روز یکشنبه آغاز گردد نام آن سال «هَوشَبّا» (= یکشنبه) خواهد بود. یک سال مندایی از چهار فصل؛ گطیا (تابستان)؛ باییز (پاییز)؛ ستوه (زمستان)؛ أبهار (بهار) شکل می‌گیرد.

ساعت ... شایی

دقیقه ... شوشی

ثانیه ... شاپلی     

هفته ... شُوِّیتا

ماه ... یَهرا        

سال ... اِشنی

 

مناسبت‌ها و اعیاد سال مندایی:

در زبان مندایی عید را «دِهوا» می‌گویند و عید مبارکی را «دِهو طاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود. برای جواب هر کدام: «دِهو طاو خود شاو اِلاوَخ» برای مذکر، «دِهو طاو خود شاو اِلاوِخ» برای مؤنث و «دِهو طاو خود شاو اِلاوخُن» برای جمع گفته می‌شود. عید بزرگ بر همگی مبارک (دِهوا اِد ربّا طاو اِلاوخُن)


- یکم و دوم ماه دولا: دِهوا ربّا (نوروز بزرگ)؛ سالگرد میلاد حضرت آدم و آغاز سال نو مندایی (تقویم دَلوی، تقویم اصلی و رسمی منداییان). دِهوا ربّا/ نوروز ربّا/ عید بزرگ/ عید کبیر/ راس السنة المندایی/ عید خلقت (هبوط) حضرت آدم/ عید بزرگ تجلّی. روزِ خلقتِ مَلکا «مانا ربّا کبیرا» (پدر تمامی فرشتگان).

 

- ششم و هفتم دولا: دِهوا زوطا (عید شیشیان)؛ نوروز کوچک. در عید شوشیان مندائیان به عنوان اشاره شاخه‌ای از بید و گل یاس بر سر در منازل خود می‌زنند تا فرشته‌ها بتوانند منازل مندائیان را شناسائی کنند.

منداییان معتقدند از نوروز بزرگ «دِهوا ربّا» تا روز ششم دولا که روز نوروز کوچک «دِهوا زوطا/ عید شیشیان/ عید شوشیان» است یک اُثر (فرشته) خلق شد بنام «اپثاهیل» (فرشته‌ی سازنده پیکر انسان از گِل). بارزترین ممیزه‌ی «عید شیشیان» آن است که در این روز، منداییان شاخه‌ای از بید (منداییان این شاخه را به مانند حلقه در آورده و «کِلیله یا اِکلیل» می‌نامند) که علمای روحانی بوثه‌هایی (آیه‌هایی) را برای تبرک بر آن می‌خوانند را بر سر در خانه‌هایشان نصب می‌نمایند. (منداییان اِکلیل را نماد عقل می‌دانند). در روز ششم ماه دولا (عید شیشیان) روحانيون مندايى شاخه‌هايى از درخت بيد «هلاف» را بعداز چيدن و طماشه كردن (غسل دادن)، با خواندن بوثه مخصوص (آیه مربوطه)، آن‌ها را به صورت «اِكليل» درمى‌آورند و مندائيان از آن‌ها جهت نصب بر درب ورودی منزل و گذاشتن در «طَريانا» (ظرف گِلى كه از گِل رُس تهيه شده است) استفاده می‌كنند. به اِکلیل بافته شده از درخت بید «کِلیلا اِد هلافا» (کِلیلای بید) می‌گویند.


- یکم ماه تورا: جشن فِل به مناسبت شروع خلقت و آماده نمودنِ زمین برای حیات آدم به دستور خداوند توسط «ملکا هیبل زیوا» (جبرئیل رسول) به همراه یارانش «ملکا شیتل» و «ملکا اُنش» می‌باشد. این روز هر چند باشکوه و مبارک است ولی جزو اعیاد اصلی منداییان نیست.

 

- هجدهم ماه تورا: دِهوا حُنینا/ دِهوا اِد طرما/ عید کوچک. سالگرد تکمیل دنیای خاکی و تکوین زمین به امر خداوند توسط ملکا «هیبل زیوا» به همراه یارانش و روز برداشت محصول.

منداییان معتقدند که در این روز جبرئیل رسول «ملکا هیبل زیوا» از ایجاد حیات در روی زمین که از عید «فل» شروع شده بود، فارغ گردید. به پاس این موفقیت، فرشتگان این روز را عید گرفتند و مندائیان نیز این روزِ مقدس را جشن می‌گیرند.

روایت می‌باشد که «ملکا هیبل زیوا» و برادرانش (درود خداوند بر آنها باد) در این روز از «ملکا مندادهیی» و «ملکا مندادهیی» از «هیی ربی قدمایی» (خداوند متعال) فرمان داشت تا زمین که ملتهب بوده و دنیاهای زیرین آن را محصور و مقهور کند و برای زیستن آماده نماید. این ماموریت که در روز «فِل» (یکم ماه تورا) آغاز شده بود، سالیانِ سال طول کشیده و در روز ۱۸ تورا، به پایان می‌رسد. روز ۱۸ ماه تورا در تقویم مندایی روز دهوا حُنینا (عید کوچک) یا دِهوا اِد طرما نام گذاری شده است. این روز به روزِ «ملکا هیبل زیوا» نیز معروف است.

 

- یکم ماه سرطانا: مناسبت عاشوریه یا ابوالهریس به یاد غرق‌شدگان طوفان نوح. لازم بذکر است چنین نامی در کتب منداییان ذکر نشده و یکی از روزهای عادی می‌باشد.

«عاشوریه» یا عید پایان طوفان نوح، به عقیده مندایی‌‏ها روزی است که طوفان نوح فرو نشست و حضرت نوح و همراهان او پس از یازده ماه سرگردانی بر روی آب از کشتی پیاده شدند. در این روز مندایی‌‏ها غذایی مانند حلیم درست می‏‌کنند که در زبان عامیانه به آن هریس گفته می‌شود و به خانه یکدیگر می‌‏فرستند و غذایی برای اموات (لوفانی و دُخرانی) هم در این روز مرسوم است.

منداییان خود را از جمله مسافران کشتی حضرت نوح (ع) و بازماندگانِ طوفان نوح (ع) می‌دانند.


- پنج روز بین ماه‌های شمبلتا و قینا که «ایام پروانایی» (عید پنجه) نامیده می‌شود. اجرای مراسم به یاد درگذشتگان.

منداییان این ایام را جزو روزهای عوالم نور می‌دانند و در این ایام غذای مخصوص اموات را که «لوفانی و دُخرانی» نامیده می‏‌شود، بیشتر از ایام دیگر سال تهیه می‌‏کنند.

 

- یکم ماه هطیا: دِهوا اِد دیما (عید میلاد حضرت یحیی و آغاز سالِ یحیاییِ منداییان، سالروز آموختن تعمید به حضرت آدم توسط فرشتگان؛ معروف به روز تعمید اطفال).

 

- سی‌اُم ماه گدیا: روز کنشوزهلی، آخرین روز سالِ مندایی بر مبنای تقویم دَلوی (تقویم اصلیِ منداییان)‌.

سى‌ام ماهِ گديا آخرين روز سالِ مندايى «كنشوزهلى/ کنشو و زهلی/ کنشی و زهلی» نام دارد كه در آن مراسم تعميد و طماشه (غسل کردن) انجام می‌شود و مندائيان براى ورود به سال نوى مندايى تداركات لازم را انجام می‌دهند.

كلمه كنشو به معنى جارو كردن، خانه‌تكانى و پاک نمودن می‌باشد و کلمه زهل يا زهلى به معنى جلوه‌گر شدن است و كنشوزهلى به معناى پاكسازى و به‌جلوه در آوردن محل زندگى خود می‌باشد. به عبارتی، کنشو و زهلی یعنی تمیز و پاک کردن است و همچنین پاک کردن روح و روان و جسم (با تعمید) که زمان آن ۱۲ ساعت، از ساعت ۶ صبح الی ۱۸ عصر روزِ سی‌اُم گدیا (آخرین روز سالِ مندایی) می‌باشد.

سی‌اُم ماه گدیا شروع کراصا است (شروع اعتکافِ ۳۶ ساعته‌ی منداییان). بعد از کنشوزهلی موعد ۳۶ ساعت كراص (اعتکاف) است. اين ۳۶ ساعت بخاطر آدم و حوا (هُوّا) است. تکریص از ساعت ۱۸ روز سی‌اُم ماهِ گدیا شروع می‌شود و تا ساعت ۶ صبح روز دوم ماهِ دولا ادامه دارد.


لازم به یادآوریست:

روز ۲۲ ماهِ شُمبلتا، روز پدر و روز یکم ماه صلمی، روز مادر در دیانت مندایی تعیین شده است.

 

روزهای امبَطَل (روزه) در تقویم مندایی

منداییان در امبَطَلات، اجازه انجام هيچ مراسم دينى نظیر تعمید، ذبح، عقد ازدواج، مسقتا، طراسه‌ی اِشوَلیا (روحانی شدن اِشوَلیا) و ... را ندارند. ساعات روزه‌داری از ۶ صبحِ همان روز شروع می‌شود و به مدت ۲۴ ساعت یعنی تا ۶ صبح روز بعد ادامه دارد.

روزهاى امبطل سی‌وشش روز (۳۶ روز) است و به دوازده روز (۱۲ روز) امبَطَل سنگین و کامل و بیست‌وچهار روز (۲۴ روز) امبَطَل سبک و خفیف تقسیم شده‌اند. سی و شش روزِ امبطل، رازهایی از سیصدوشصت روز سال (۳۶۰ روزِ سال) هستند.

در امبطل سبك فقط مراسم دينى (تعميد، عقد، ذبح، مسقتا، طراسه اِشولیا و ...) انجام نمی‌شود ولى رَشامه و بَراخه (وضو و نماز) را كه از كارهاى واجب روزانه است، انجام می‌دهند. در روزهای امبطل سبک، منعی در خوردن خوراک نیست و می‌توان گوشت ذبح شده‌ای که قبل از امبطل تهیه شده است را تناول نمود.

در امبطلات سنگین (کامل) علاوه بر انجام ندادن مراسم دينى، اجازه خوردن گوشت، ماهى و تخم‌مرغ (كلاً تخم انواع پرندگان) و تمام خوراکی‌هايى كه به نوعى از اين مواد استفاده شده را نيز ندارند. فقط خوردن سبزیجات، حبوبات، آجیل، خرما به همراه میوه‌جات جایز است.

 


روزهای امبطل سبک (امبطل خفیف - ۲۴ روز) در تقویم منداییان عبارتند از:

روزهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴ و ۲۲ از ماهِ دولا.

روز ۲۵ از ماه نونا.

روز ۱، ۲، ۳ و ۴ از ماهِ تورا

روز ۹، ۱۵ و ۲۳ از ماهِ سرطانا.

روز ۱ از ماهِ قینا.

روز ۲۸ و ۲۹ از ماهِ گِدیا.

 

روزهای امبطل سنگین (امبطل کامل - ۱۲ روز) در تقویم منداییان عبارتند از:

روزهای ۶ و ۷ از ماهِ دولا (دو روزِ عید شیشیان)

روزهای ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹ و ۳۰ از ماهِ شُمبُلتا (پنج روز قبل از آغاز ایام پروانایی یا پنجه مقدس)

روزِ ۲ از ماهِ هطیا (روزِ بعد از عید میلاد حضرت یحیی).

چهار روز ديگر در طى سال مشخص می‌شوند.


سلیم برنجی که خود از منداییان ایران است در کتاب «قوم از یاد رفته» چاپ سال ۱۳۶۷ صفحات ۵۳ و ۵۴ چنین آورده است: منداییان عقیده دارند از اولین روز آغازِ حیات بشری تا پایان آن بر روی زمین ۴۴۸۰۰۰ سال طول خواهد کشید. آنطور که تاریخ منداییت نشان می‌دهد، تا کنون ۴۴۵۳۹۰ سال از هبوط حضرت آدم بر روی زمین می‌گذرد که با این حساب اگر این عدد که مقارن آغاز حیات بشر بر روی زمین می‌باشد را از عدد اولی یعنی پایان عمر بشری که ۴۴۸۰۰۰ سال می‌باشد کسر کنیم عددی برابر با ۲۶۱۰ سال بدست خواهد آمد که این عدد یا این مقدار سال، باقیمانده‌ی عمر بشری بر روی زمین خواهد بود. (قوم از یاد رفته، سلیم برنجی، ۱۳۶۷ ش، صص ۵۳ و ۵۴).


در تقویم مندایی، سال ۴۴۵۳۹۰ از هبوط آدم بر روی زمین از ۲۷ تیرماه ۱۳۹۹ هجری خورشیدی آغاز شده و روز پایان آن مصادف است با ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰ هجری خورشیدی.

و همچنین سال ۲۰۲۳ یحیایی از ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۹ هجری خورشیدی آغاز شده و روز پایانِ آن مصادف است با ۲۷ اردیبهشت‌ماه سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی.

سال ۱۳۹۹ هجری خورشیدی، سالِ کبیسه است.

** تقویم سال ۲۰۲۶-۲۰۲۵ یحیایی و سال ۴۴۵۳۹۲ خلقت حضرت آدم صابئین مندایی را از «اینجا» دانلود کنید. **

 

تحقیق، پژوهش و نگارش: محمد یکه‌تاز

جمعه

۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی

۱۰ رمضان ۱۴۴۲ قمری

۲۳ آوریل ۲۰۲۱ میلادی

۰۶ ارقوا ۴۴۵۳۹۰ هبوط آدم

۰۶ ارقوا ۲۰۲۳ یحیایی


- برای مطالعه و آگاهی بیشتر بنگرید به: «‌ماهنامه‌های بیت مندا»، رویدادهای داخلی جامعه صابئین مندایی.


همچنین بخوانید: 

- برای مطالعه آنلاین کتاب مقدس "گنزا ربا" GINZA RABA به خط مندایی «اینجا» و دانلود فایل PDF آن «اینجا» یا «اینجا» را کلیک کنید - MANDAEAN HOLY BOOK GINZA RABA - MANDAIC 
- کتاب گنزا ربا (گنج بزرگ)/ سدرة ربّا (کتاب بزرگ)/ کتاب آدم، به سال ۱۸۱۳ توسط ماثیو نوربرگ ترجمه شد، اما بهترین ترجمه، از آنِ مارک لیذربارسکی (MARK LIDZBARSKI) است که در ۱۹۲۵ به چاپ رسید. ترجمه فوق را از «اینجا» یا «اینجا» دانلود کنید. 
- ترجمه فارسی کتاب مقدس گنزا ربا یمین و اسمال، ترجمه شده توسط هیئت مترجمان انجمن صابئین مندایی ایران-اهواز به سرپرستی اشکندا دکتر سالم سلمان چُحیلی را از «اینجا» دانلود کنید.
- فرهنگ لغت مندایی (عربی) - قاموس اللغة المندائية - القاموس المندايي - mandic dictionry - المؤالفان: الشيخ خلف عبد ربة ؛ المهندس خالد كامل عودة را از «اینجا» یا «اینجا» دانلود کنید. 
- برای مطالعه‌ی خلاصه‌ای از تاریخ مندائیت «اینجا» را بخوانید.
- طریقه انجام مراسم لوفانی و دخرانی (غذای آمرزش مردگان) را از «اینجا» بخوانید. 
- کتاب آموزش زبان مندایی نوشته ندا چُحیلی را از «اینجا» دانلود کنید. 
- کتاب قواعد اللغة المندائية تأليف أمين فعال حطاب را از «اینجا» دانلود کنید. 
- چگونگی انجام رشامه و براخه را از «اینجا» دانلود کنید. 
- کتاب «اِنیانی» ۳، کتابِ رسوم دعا و نیایش و عبادت و نماز را از «اینجا» دانلود کنید. به خط مندایی و عربی. 
- صفحه‌کلید الفبا و فونت مندایی (Mandaic Phonetic keyboard) برای سیستم عامل ویندوز، مک، لینوکس، اندروید، آیفون و آیپد، وب، وب‌موبایل (Windows, macOS, Linux, Android, iPhone and iPad, Web, Mobile web) را از «اینجا» یا «اینجا» و «اینجا» (با سرچ کردن عبارت mandaic) دانلود کنید. 
- سایت پیشرفته کِی‌من keyman جهت دانلود و نصب صفحه کلید برای بیش از ۹۹ درصد از زبان‌های مادری جهان (تقریباً ۲۰۰۰ زبان به ادعای سایت) برای تقریباً تمامی سیستم عامل‌های موجود (سیستم عامل ویندوز، مک، لینوکس، اندروید، آیفون و آیپد، وب، وب‌موبایل) را از «اینجا» ببینید
- برای مطالعه: درجات روحانیت صابئین مندایی شامل: «اشکندا»، «اشولیا»، «ترمیدا»، «گنزورا»، «ریشا اد اما»، و «ربانی» و همچنین شرح مراسم «اتراسا اد اشولیا» (اتراسا اد تاغا، تاجگذاری) و نیز شرحِ مراسمِ «مشّا دخیا؛ روغن پاک» (مراسم آمادگی ترمیدا برای ارتقاء به درجه گنزورایی) و شرح مراسمِ «قابین» (ازدواج) نزد منداییان؛ و همچنین مرگ از دیدگاه دیانت صابئین مندایی شامل: «مرگ چیست»، «وظیفه یک مندایی در قبال یک شخص محتضر»، «چگونگی ساخت مندلتا برای حمل جنازه» و «طریقه حمل جنازه‌» به «اینجا» رجوع و دانلود کنید.- درجات روحانیت صابئین مندایی؛ اشکندا، اشولیا، ترمیدا، گنزورا و ریشا اد اما را از «اینجا» دانلود کنید.
- شرح مراسمِ اِتراسا اِد اِشوَلیا/ تراسه‌ی اِشوَلیا/ روحانی شدنِ اِشوَلیا؛ شرح مراسم «ترمیدا» شدن یک «اشکندا» را از «اینجا» دانلود کنید.
- شرح مراسم «مَشّا دخیا» (روغن پاک)؛ شرح مراسم «گنزورا» شدنِ یک «ترمیدا» را از «اینجا» دانلود کنید.
- شرح مراسم آئین ازدواج (قابین) در دیانت صابئین مندایی را از «اینجا» دانلود کنید.
- مرگ از دیدگاه دیانت صابئین مندایی شامل: «مرگ چیست» و «وظیفه یک مندایی در قبال یک شخص محتضر» و «چگونگی ساخت مندلتا برای حمل جنازه» و «طریقه حمل جنازه‌» را از «اینجا» دانلود کنید. 
- صرف افعال و محاوره مندایی را از «اینجا» دانلود کنید. 
- تحقیقی در دین صابئین مندایی (جلد ۲)، انیانی (ترجمه کتاب نماز) به قلم مسعود فروزنده را از «اینجا» دانلود کنید. 
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.