تورات
تورات
(عبری: توراه)، مجموع 5 بخش نخستِ «کتاب مقدس» عبری (The Hebrew
Bible)، یا عهد قدیم (The Old
Testament) از کتاب مقدس مسیحیان که «اسفار خمس» (Pentateuch) نیز نامیده میشود.
این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به کل «کتاب مقدس» یهودیان اطلاق میگردد.
مفهوم لغوی و اصطلاحی تورات
واژۀ
توراه از ریشۀ יךח (ی ر ه) عبری، و در اصل خود به معنی
«تعلیم»، «آموزش» و «اصل اعتقادی» است. از اینرو، به باور بسیاری از محققان، ترجمۀ
آن به قانون یا شریعت (Law) در زبانهای غربی،
ترجمهای نارسا ست که معنای کامل واژه را نمیرساند و کاربرد آن در آثار محققان جدید
سبب ایجاد برداشتی شریعتمحورانه از دین یهودی شده است. اما بنا بر شواهد تاریخی، نخست
این یهودیان اسکندرانی بودند که در ترجمۀ «کتاب مقدس» عبری به یونانی، یعنی متن معروف
به سبعینی یا هفتادی (Septuagint)، توراه را به «Nomos» یونانی، به معنی قانون ترجمه کردند.
توراه
در فرهنگ یهودی معانی گوناگونی دارد. نخستین و مهمترین معنای آن، چنانکه پیشتر آمد،
مجموع 5 کتاب اول کتاب مقدس عبری، یعنی«اسفارخمسه»، متشکل از سفر پیدایش، سفر خروج،
سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه است. این معنی را در آیاتی از سفر تثنیه (4: 45،
4:33) و دیگر بخشهای «کتاب مقدس» عبری (یوشع، 7:1؛ عزرا، 2:3، 6:7؛ ملاکی، 5:4) میتوان
دریافت که در آنها از تورات موسى
(ع) یا توراتی که موسى (ع)
پیش روی بنیاسرائیل نهاد، سخن به میان آمده است و در همۀ آنها مقصود از توراه، اسفار
خمسه در تمایز با دیگر بخشهای «کتاب مقدس» است.
چنانکه
در زبان عبری معمول است، هریک از این اسفار به نام برگرفته از نخستین کلمۀ معنادار
آنها خوانده میشوند:
سفر
پیدایش یا «بِرِشیت» (در آغاز) (Bereshit) با شرحی از آفرینش جهان آغازمیشود و پس از آن به پیدایش آدم و حوا و فرزندان
آنها میپردازد. سپس اعقاب آنان را تا نوح پی میگیرد و ماجرای طوفان و سیل بزرگی که
تمامی زمین را دربر گرفت، نسل سام بن نوح تا ابراهیم
(ع)، داستان ابراهیم و فرزندانش،
اسحاق و فرزندانش، و ماجرای یوسف
(ع) و سرنوشت او را روایت میکند.
سفر
خروج یا «شِموت» (نامها) (Shemot) نیز دربر دارندۀ داستان بندگی بنی اسرائیل در مصر، تولد موسى (ع)
و پرورش او، نزول وحی در کوه سینا و آغاز پیامبری موسى
(ع)، رویارویی او با فرعون
و بلاهای گوناگونی که به سبب نافرمانی فرعون بر مصریان نازل شد، خروج بنیاسرائیل از
مصر و گذر از دریا، صعود موسى
(ع) به کوه سینا و دریافت
«ده فرمان» و احکام دیگر، بهویژه دربارۀ تابوت عهد، خیمه، مذبح و کاهنان، ماجرای گوسالۀ طلایی و
شرح برپا داشتن خیمۀ اجتماع و دیگر ملزومات و آداب آن است.
سفر
لاویان یا «وَیِقرَء» (و او خواند) (Vayiqra) متشکل از شرایع
مربوط به عبادت در معبد و قربانیها، فرمانها و شرایع مربوط به تقدیس کاهنان و دیگر
افراد بنی اسرائیل، شرایع مربوط به نجاست و طهارت، گناهان و کیفر آنها، اعیاد، روزها
و سالهای خاص، و موقوفات است.
سفر
اعداد، «بِمیدبَر» (در بیابان) (Bemidbar) یا «وـ یِدَبِّر» (و او گفت) (Va-yedabber) به تاریخ بنی اسرائیل از هنگام ورود به سرزمین فلسطین
در دومین سال پس از خروج آنان از مصر تا زمان مرگ هارون میپردازد و درگیریهای بنیاسرائیل
با اقوام ساکن در آن سرزمین را شرح میدهد.
سفـر
تثنیه یا «اِلِه هـا ـ دِواریم» (این است کلمات) (Elleh ha-devarim) ذنیز متشکل از سخنان مفصلی است که موسى (ع) پیش از مرگ خود خطاب به بنـی
اسرائیل بر زبان راند و در آنها، ضمن بیان خلاصۀ تاریخ قوم، بار دیگر شرایع، دستورهای
اخلاقی، هشدارها و نشانههای خداوند را برشمرد. در پایان این سفر داستان درگذشت موسـى
(ع) و دفن او، سوگواری قوم و سپس جایگزینی یوشع بن نون آمـده است. به این ترتیب، توراه
در معنـای اسفار خمسه، هم دربـردارندۀ تاریخ اولیـۀ قوم بنیاسرائیـل، و هم دربردارنـدۀ
مهمترین قـوانین و شرایع نازل شده بر موسـى (ع) در زمینۀ پرستش، قربانی، کفاره، تطهیر،
اعیاد و دیگر امور زندگی روزمره است.
معنی
دیگر واژۀ توراه که بیش از همه در اسفار خمسه
آمده است، مجموعۀ شرایع مربوط به موضوعی خاص، همچون توراه قربانی سوختنی (لاویان،
8:6 بب)، توراه قربانی گناه (همان، 1:7 بب)، یا خلاصه و جمعبندی قوانین (توروت)
(Torot) جداگانه، همچون لاویان (7: 37-38، 54:14-56) است. چنانکه از متن این قوانین
و مقایسۀ آنها با میثاق خداوند با بنیاسرائیل میتوان دریافت، توراه در این جنبۀ خود،
شکلدهنده و تنظیمکنندۀ زندگی همراه با قداستی (عبری: قَدوش) است که خداوند برای بنی
اسرائیل در نظر گرفته است. هر دسته از این قوانین و شرایع که عموماً دو حوزۀ دین و
اخلاق را دربر میگیرند، خود به دو نوع سلبی و ایجابی تقسیم میشوند. شرایع سلبی متضمن
نفی بتپرستی و شرک، و پرهیز از پلیدیهای اخلاقی و گناهاناند و شرایع ایجابی متضمن
ایمان به خدای واحد و پرستش او، عمل به دستورهای دینی و به جای آوردن آیینها ست.
اصطلاح
توراه در دورههای بعد و در تعالیم ربیها، معنای کل «کتاب مقدس» عبری، یعنی اسفار خمسه،
کتب انبیا و دیگر مکتوبات را به خود گرفت. افزون بر آن، توراه در معنای گستردهتر و
انتزاعیتر خود، همچنین به معنیکلیت وحی خداوند، جامعیت ایمان یهودی، تقدیر خداوند
و سنت الٰهی حاکم بر عالم نیز هست.
در
سیر تاریخ قوم یهود، پس از ویرانی معبد دوم به دست رومیـان و سقوط اورشلیم در 70م،
و بهویژه پس از قیام نافـرجـام بـارکـوخبـا در 132-135م، ربیهـا ــ کـه بـزرگـان و
حکیمـان دین بودند ــ به درستی دریافتند که با از میان رفتن معبد اورشلیم به عنوان
مرکز مقدس دین و محور ارتباط قوم با خداوند که همۀ آیینها به دور آن متمرکز بود، دین
یهودی بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر قرار گرفته است. از اینرو، آنان کوشیدند تا
«کتاب مقدس»، یعنی توراه را جایگزین معبد سازند و آن را محور دین و آیین به شمار آورند؛
محوری مقدس، استوار و بیتغییر که همۀ معتقدان را به دور خود گرد میآورد و به جمع
مؤمنان در هر کجا که باشند، هویت و معنا میبخشید. در نتیجه، با آنکه تورات پیش از
آن نیز جایگاه برجسته و ویژهای در میان یهودیان داشت، در یهودیت ربانی تقدسی بیش از
پیش یافت و شرایع و آیینهای خاصی پیرامون آن شکل گرفت. بر این اساس، هر یهودی موظف
بود که یک طومار تورات را برای خود بنویسد و یا آن را به طریقی دیگر تهیه کند.
نگارش
طومارهای تورات امر مقدسی شمرده میشد و لمس کردن متن و حتى حاشیۀ سفید آن ممنوع بود.
با آنکه طومارهای همۀ بخشهای «کتاب مقدس» عبری متبرک به شمار میآمد، اما طومار اسفار
خمسه یا «سِفِر توراه» تقدس ویژهای داشت و با احترام و تکریم خاصی با آن رفتار میشد
و این تقدس، پوشش و جعبۀ آن را نیز دربر میگرفت. از سوی دیگر، رابطۀ فرد یهودی با
تورات ــ که از دیرباز مورد توجه علمای دینی یهودی بود ــ با برقراری سنت قرائت عمومی
تورات در 3 روز هفته، یعنی صبح دوشنبه و پنجشنبه، و صبح و بعدازظهر روز شنبه (سَبَت)
در کنیسه، بیش از پیش مورد تأکید قرار گرفت. به این منظور، اسفار خمسه به 54 بخش (سِداریم،
مفرد: سیدره) تقسیم شد تا قرائت آن در طول یک سال عبری کامل گردد.
در
همین زمینه، طی سدۀ 2م، کوششی جدید برای تعیین و تثبیت متن مقدسِ پذیرفته شده از نظر
محتوای دقیق و شیوۀ نگارش به رهبری ربی عقیوه (د ح 132م) شکل گرفت. استنساخ این متون
توسط کاتبان (سوفریم) (Soferim) که در اینزمینه آموزشهای خاصی دیده بودند، صورت میگرفت و این فرایند
تا حدود سدۀ 6م ادامه داشت، در حالیکه هنوز دربارۀ برخی از بخشها تردیدها و اختلافنظرهایی
به چشم میخورد. کار کاتبان را ماسورِتها (انتقالدهندگان) (The Massorets) پی گرفتند و تا
سدۀ 11م بهتدریج آن را به سرانجام رساندند. حاصل کوشش آنان متنی مشهور به «متن ماسوری»
(Massoretic Text) یا «کتاب مقدس عبری» بود که در آن تنها حروف صامت نوشته میشدند و نشانی
از مصوتها یا علائم آوایی وجود نداشت. به این ترتیب، خواندن صحیح و با دقت این متن
به خودی خود امکانپذیر نبود و تنها از طریق دانشی پیشینی در زمینۀ مصوتها، تأکیدها،
مکثها، آهنگ خواندن بخشهای مختلف، و اینکه اساساً چه قسمتهایی را باید خواند و کدامها
را باید مسکوت گذاشت، ممکن میشد که سینه به سینه از استاد به شاگردانش منتقل میگشت.
البته در گذر زمان، ماسورتها برای حفظ این تعلیمات شفاهی و تسهیل در به خاطر سپردن
آنها، یادداشتهایی را نیز به حاشیههای سفید متون مقدس افزودند. روشن است که چنین دانشی
خود بر تسلط و اقتدار ربیها میافزود و آنان را تنها مرجع شناخت متن دینی و تفسیر آن
میساخت.
به
این ترتیب، به موازات تقدس یافتن روزافزون تورات و شکلگیری آیینها و سنتهای پیرامونی
آن، در یهودیت ربانی رفته رفته سنتی تفسیری شکل گرفت که ریشه در دورههای کهن داشت
و متضمن چگونگی قرائت درست متن مقدس، تفسیر آن به شیوههای تثبیت شده، استخراج قوانین
دینی و شرایع، توضیح و تشریح آیینهای دینی، و نیز جنبههای باطنی دین بود. این سنت
که در ابتدا شفاهی بود و از استاد به جمع شاگردان انتقال مییافت، بهتدریج «تورات
شفاهی» (Oral Torah /
Torah Shebal-peh) نامیده شد و در گذر زمان در قالب متونی چون میشنا، تلمود و نوشتههای مِدراشی
صورت مکتوب به خود گرفت. حکیمان و ربیهای یهودی این «تورات شفاهی» را همپایۀ «تورات
مکتوب» (Written Torah / Torah Shebikhtab) میشمردند و آن را تکمیلکننده و شرحدهندۀ آن میدانستند. بنابر سنت ربانی،
موسى (ع)
هر دو تورات را بر فراز کوه سینا دریافت داشت و هرآنچه حکیمان و اندیشمندان بعدی در
تورات مکتوب یافتند و یا به
شکلی پذیرفتنی و درست از آن استخراج کردند، از پیش در سنت شفاهی که به موسى (ع)
وحی شده بود، موجود بوده است. به این ترتیب، تورات مکتوب و تورات شفاهی یکدیگر را کامل
میکنند و درک یکی بدون دیگری ممکن نخواهد بود.
مفهوم عرفانی تورات
بنابر
سنتهای عرفانی یهودی، کل تورات از اسماء خداوند تشکیل شده است و کلماتی که ما آنها
را میخوانیم، ممکن است در کنار یکدیگر به گونهای تقطیع و قرار داده شوند که اسماء
پنهان الٰهی را نشان دهند. زیرا بنابر روایتهای کهن «هگاده»ای، تورات در نزد خدا نخست
با آتش سیاه بر آتش سفید نوشته شد و بنابراین، متن آن متنی پیوسته، بیفاصله و بدون
تقسیم به کلمات بوده است که قرائت آن را در قالب ترتیبی از اسماء خداوند ممکن میساخت.
از اینرو، در کوه سینا دو صورت تورات نازل شد: یکی توراتی که به کلمات تقطیع شده و
قابل خواندن بود، و دیگری توراتی شفاهی که درواقع متشکل از ترتیبی پیوسته از اسماء
الٰهی بود. به همین سبب است که کوچکترین تغییر، یا کاهش و افزایشی در کلمات یا حروف
تورات مجاز نیست.
در
نظر گرفتن چنین وجه باطنی برای تورات به معنای آن است که کل تورات در جوهر خود اسم
اعظم الٰهی است و از نظر عرفانی به این معنا ست که خداوند در تورات وجود متعالی خود،
یا دستکم جنبه یا وجهی از آن را که ممکن است در آفرینش و از طریق آن آشکار شود، متجلی
کرده است. افزون بر این، از آنجا که در هگادۀ کهن تورات ابزار یا عاملی شمرده شده که
آفرینش عالم از طریق آن صورت گرفته است، میتوان تورات را قدرت خلاقۀ خداوند دانست
که در اسم اعظم او بیان شده است. از سوی دیگر، در مدراشی باستانی آمده است که: «خداوند
در تورات نگریست و عالم را به وجود آورد». بنابر تفسیرهای یهودی، مقصود از این کلام
آن است که خدا همچون معماری که بنا را بر اساس طرح از پیش ترسیمشدۀ خود میسازد، آفرینش
عالم را بر اساس تورات سامان داد. همچنین شاید بتوان آن را اینگونه تفسیر کرد که قانون
یا سنتی که بر آفرینش و بر کل هستی حاکم است، از پیش در تورات موجود بوده است. این
مفاهیم از یکسو شبیه به لوگوس مسیحی، و از سوی دیگر شبیه به صور علمیۀ موجودات در
علم خداوند، یا حقیقت محمدیه و عقل در عرفان اسلامی است.
معادل
دانستن تورات با اسم اعظم خداوند، همچنین به معنای در نظر گرفتن وجودی پیشینی، یا وجودی
پیش از همۀ مخلوقات دیگر برای آن است. از نظر عارفان قَبّالهای، «آفرینش تورات» به
معنای فرایندی است که از طریق آن اسم الٰهی یا سِفیروت الٰهی (Divine Sefitoth) (جمعِ سِفیرَه، به معنی تجلیات یا صدورها) (Sefirah) از ذات مکتوم او
به ظهور میرسند. به این ترتیب، تورات نخستین تجلی از تجلیات پیدرپی الٰهی است که
از طریق آن ذات پوشیده و پنهان خداوند خود را در مراتب پایینتر ظاهر میسازد. به این
جنبۀ پیشینی تورات در ادبیات عرفانی قَبّاله با عنوان «توراه قِدومه» (Torah Kedumah) یا تورات نخستین،
و گاه «حوخمه» (Hokhma) (حکمت) یا «سوفیا»ی (Sophia) خداوند اشاره شده است.
در
نظر برخی از نویسندگان قبالهای دیگر، تورات نه اسم خداوند، بلکه شرح آن است؛ یعنی
کل تورات توضیح و تفسیر نام 4 حرفی خداوند (یهوه) (Tetragrammaton
[YHWH])، و بافتهای زنده
از صفات او ست که در قالب اسماء او ظاهر شدهاند، بافتهای که در آن نام 4 حرفی خداوند
به شیوهای پنهان و چون مضمونی مکرر تنیده شده است. با توجه به این مفهوم، برخی دیگر
از عارفان یهودی تورات را پیکری زنده، همچون بدن انسانی تصور میکردند که از اجزاء
گوناگون تشکیل شده است و از آنجا که هریک از این اجزاء یا اندامها عملکرد و اهمیت خاص
خود را دارد، حذف یا جابهجا کردن ذرهای از آن ممکن نیست. فیلون، اندیشمند برجستۀ
یهودی نیز، تورات را وجودی زنده میدانست که معنای ظاهری پیکر آن، و معنای باطنی روح
آن را تشکیل میدهد.
معنای
عرفانی دیگر تورات به دو مفهوم شناختهشدۀ یهودیت ربانی، یعنی تورات مکتوب و تورات
شفاهی باز میگردد. به باور عارفان یهودی، تورات مکتوب نماد وجه فاعلی خداوند، یعنی
سفیرۀ تیفرث (Sefirah Tifereth) (جمال یا رحمت
الٰهی)، و تورات شفاهی نماد وجه قابلی خداوند، یعنی سفیرۀ مَلخوت (Sefirah
Malkhuth) (ملکوت الٰهی)
یا شِخینَه (Shekhinah) (حضور الٰهی) است.
این
مفهوم خود با اصل عرفانی دیگری دربارۀ تورات پیوند دارد، و آن وجود لایههای گوناگون
معانی، افزون بر معنای ظاهـری آن است. بـه نظر میرسد کـه ایـن اصل ــ کـه نخست توسط
فیلون بیان شد و در تفسیرهای تأویلی او مورد استفاده قرار گرفت ــ ابتدا به مسیحیان
و سپس به مسلمانان انتقال یافت. پس از آن، فیلسوفان یهودی در دورۀ اسلامی با تأثیر
پذیرفتن از مسلمانان، این اصل را برای استخراج اندیشههای فلسفی خود از تورات
به کار گرفتند و آنگاه عارفان قبالهای از این اصل در تفسیرهای عرفانی خود بهره بردند.
به باور قبالهایها، در تورات مراتب چهارگانۀ معانی را میتوان یافت که به ترتیب اینها
ست: مَئَسه یا پِشَت (Ma’aseh / Peshat) (معنای ظاهری و
تفسیر اولیۀ متن)، مِدراش یا رِمِز (Midrash / Remez) (معنا یا تفسیر
تمثیلی)، هگاده یا دِرِش (Haggadah / Deresh) (معنا یا تفسیر
تأویلی)، و سُد (Sod) (راز یا حکمت).
هریک از این معانی به ترتیب از مرتبۀ پیشین خود عمیقتر و عرفانیتر است و 3 معنای
نخست، معنای چهارم را چون پوششی در خود حفظ و پنهان میکنند.
تحقیقات جدید
تحقیقات
نقادانۀ جدید در زمینۀ کتاب مقدس از نیمۀ سدۀ 17م با آثار محققانی چون ریشار سیمون
(د 1712م) و ژان آستروک (د 1766م) آغاز شد که با انتشار آثاری دربارۀ متن، نسخهها
و تفسیرهای عهد قدیم، و نیز با اشاره به وجود منابع مختلف در نگارش اسفار خمسه، بهویژه
دو منبعی که دو نام یهوه و الوهیم را برای خداوند به کار میبردند، نخستین گامها را
در این زمینه برداشتند. پس از این دو، محققان دیگری که بیشتر مسیحی پرُتستان بودند،
در طول سدۀ 18م با تحلیل بخشهای مختلف اسفار خمسه کوشیدند تا منابع احتمالی و پارههای
مرتبط و همگون آن را متمایز و مشخص کنند و دربارۀ نویسندگان قسمتهای مختلف آن، و زمان
نگارش آنها نظریاتی ارائه دهند. دو تن از تأثیرگذارترین این محققان کارل هاینریش گراف
(د 1869م) و یولیوس ولهاوزن (د 1918م) بودند. بهویژه ولهاوزن که در اثر سترگ و مفصل
خود با عنوان «مقدمه بر تاریخ اسرائیل» (Prolegomena zur Geschichte Israels)، با بهرهگیری از
آثار اندیشمندان پیشین، ضمن بیان دیدگاه خاص خود دربارۀ تاریخ بنیاسرائیل، با به کارگیری
دو شیوۀ نقد تاریخی و نقد ادبی 4 منبع فرضی در متن اسفار خمسه درنظر گرفت و بنابر استدلالها
و دیدگاههای تاریخی خود، زمان تقریبی نگارش آنها را پیشنهاد کرد. حاصل تحقیقات ولهاوزن
پس از تغییراتی چند، در نظریهای گرد آمد که بعدها به «نظریۀ گراف ـ ولهاوزن» یا «نظریۀ
چهار متنی» شهرت یافت. بنا بر این نظریه، متن اسفار خمسه از بخشهای مختلفی تشکیل شده،
و فرد واحدی نویسندۀ آنها نبوده است. درواقع، در طول زمانی دراز، نویسندگان متعدد با
استفاده از سنتهای شفاهی و منابع و متون مختلف، آنها را نوشته، و تدوین کردهاند. در
بررسی این قسمتهای مختلف، 4 متن متمایز اعتقادی، ساختاری و ادبی تشخیص داده میشوند
که اینها ست:
J (یهوهای) (Yahwist) که در آن تنها نام
یهوه برای اشاره به خداوند به کار رفته، و خدا با حالتی انسانانگارانه در آن وصف شده است. به نظر ولهاوزن
و محققان پس از او، این متنها در پادشاهی یهودیه، و در اواخر سدۀ 9قم نوشته شدهاند.
E (الوهیمی) (Elohist) که در آن خداوند
همهجا با نام الوهیم (Elohim) خوانده شده است.
این متن در بیان رابطۀ خداوند با انسان به شدت از توصیفات انسانانگارانه پرهیز میکند.
محققان بر آن باورند که این متنها در پادشاهی شمالی، و در میانۀ سدۀ 8 قم نوشته شدهاند.
D (تثنیهای) (Deuteronomist) که شامل سفرتثنیه
و برخی بخشهای دیگر است و با تأکید بر شریعت، میثاق خداوند با بنیاسرائیل و اطاعت
آنان از فرمانهای الٰهی، از متون دیگر متمایز میگردد. به باور محققان، این متن مربوط
به سدۀ 7قم است و از نظر تاریخی با اصلاحات یوشیا ارتباط دارد.
P (مربوط به روحانیان)
(Priestly) که با تأکید آن بر شجرهنامهها، وصف دقیق آیینها و ارائۀ ترتیب زمانی دقیق
وقایع، همراه با گرایش اعتقادی خاص آن از دیگر متنها متمایز است. محققان بر آناند
که این بخش توسط روحانیان در دورۀ پس از تبعید بابلی نوشته شده است.
نظریۀ
گراف ـ ولهاوزن در مجامع علمی آن روز با انتقادات متعدد روبهرو شد و در بازنگری و
بررسیهای محققان بعدی ــ کـه برخی از آنها
بیشتر بـر شیوۀ نقد تاریخی تأکید داشتند و بـرخی دیگر بیشتر نقد ادبـی را بـه کـار
میگرفتند ــ دستخوش تغییرات و اصلاحاتی شد و با ارائۀ شیوههای جدیدی چون نقد صوری
(Form-Criticism) و نقد نوعی (Type-criticism)، و نیز با کشفیات
جدید باستانشناسی و یافتههای انسانشناسی و جامعهشناسی تحولات عمدهای یافت.
در
این زمینه، بهویژه محققان اسکاندیناوی ــ که دیدگاههای آنـان بعدهـا بـه «مکتب اوپسالا»
شهرت یـافت ــ سهم بسزایـی داشتند. از میان این محققان میتوان به ی. پِدِرسِن (د
1931م)، هـ . نیبرگ (د 1935م) و ا. اِنگنِل (د 1945م) اشاره کرد. اینان در آثار خود
بر اهمیت سنت شفاهی، و دقت و صحت انتقال سینه به سینه در
جوامع کهن پای فشردند و وجود هرگونه متن پیشینی به عنوان منبع نگارش اسفار خمسه در
دورههای باستان را رد کردند. به باور آنان، حتى هنگامی که سنتها و روایتهای شفاهی
به صورت مکتوب درآمد، انتقال شفاهی همچنان با قدرت و نشاط ادامه داشت و میتوانست متن
مکتوب را تحت تأثیر خود قرار دهد.
امروزه
بیشتر محققان با به کارگیری شواهد جدید باستانشناختی، زبانشناختی، تاریخی و اجتماعی،
و در نظر گرفتن سیر تحول سنت شفاهی و تبدیل آن به سنت مکتوب در جوامع مختلف و نیز با
مقایسۀ وضعیت سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی سرزمین فلسطین با دیگر جوامع و دولتهای خاورمیانۀ
باستان، و با بررسی شواهد درونی متن اسفار خمسه، به این نتیجه رسیدهاند که بخش بزرگی
از سنتهای شفاهی مربوط به موسى (ع)، شرایع مربوط به موضوعات گوناگون، روایتهای مربوط
به انبیای بنیاسرائیل و امثال سلیمان، در زمان پادشاهی حزقیا در سدۀ 8 قم و با حمایت
او به صورت مکتوب درآمد. در دورههای بعد، با گسترش شهرنشینی و تمرکز قدرت سیاسی در
اورشلیم، و به موازات آن، گسترش کتابت و سواد در جوامع شهری، و پس از آن قدرت گرفتن
روحانیان و به پادشاهی رسیدن یوشیا و شروع اصلاحات گستردۀ دینی و اجتماعی توسط او در
سدۀ 7قم، سفر تثنیه نیز نوشته شد. سرانجام، در دورههای پس از اسارت بابلی، یعنی در
دورۀ پادشاهی هخامنشی و دورۀ هلنیستی نیز بخشهای دیگری از «کتاب مقدس» عبری به رشتۀ
تحریر درآمد و فرایند تعیین متون مقدس که از چند سده پیش از میلاد آغاز شده بود، در
دورۀ پس از ویرانی معبد دوم، در مدرسۀ یَبنه، با در شمار آوردن غزل غزلهای سلیمان،
کتاب جامعه و کتاب اِستر در مجموعۀ «کتاب مقدس»، و مشخص کردن متنهای پذیرفتهشده کامل
شد. به این ترتیب، «کتـاب مقدس» عبری بـه صورت و تـرتیب امـروزی آن ــ که متشکل از
3 بخش توراه (اسفار خمسه)، نِویئیم (Neviim) (کتب انبیاء) و
کتوویم (Ketuvim) (نوشتههای دیگر)
است ــ شکل نهایی خود را یافت.
گفتنی
است که بهرغم همۀ نظریهپردازیهای جدید، یهودیت راستکیش در تمامی طول تاریخ خود به
جایگاه وحیانی تورات اعتقادی استوار داشته است. از دیدگاه یهودیت سنتی، «تورات» بر
فراز کوه سینا به موسى (ع) نازل شد و وی آن را چون کاتبی وفادار و دقیق مکتوب کرد و
پس از آن، این متن بیهیچ کموکاست یا تغییری از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت. بنابراین،
پرسش و تردید دربارۀ خاستگاه، اعتبار یا چگونگی کتابت و انتقال تورات در نظر یهودیان
سنتی بیمعنا ست، زیرا به باور آنان تورات وحی منحصربهفرد خداوند است و از اینرو،
تمامی اجزاء آن مقدس و بیتغییرند. در مقابل، اندیشمندان نوراستکیش در پی آناند که
نظریههای جدید و باورهای سنتی را آشتی دهند و میان آنها تلفیقی بیابند. متفکران متجدد
یهودی نیز «کتاب مقدس» را مجموعهای از سنتها میدانند که در دورۀ زمانی درازی مکتوب
و تدوین شده است و دیدگاههای دینی گوناگونی را نشان میدهد. این گروه از متفکران نیز
به نوبۀ خود با پرسشهای اساسی دربارۀ مفهوم وحی و بیتغییر بودن آن مواجهاند.
مآخذ:
آنترمن، ا.، باورها و آیینهای یهودی، ترجمۀ رضا فرزین، قم، 1385ش؛ اپستاین، ا.، یهودیت: بررسی تاریخی، ترجمۀ بهزاد سالکی، تهران، 1385ش؛ کتاب مقدس؛ نیز:
Clements, R. E., One Hundred Years of Old Testament Interpretation, Philadelphia, 1976; Cohn-Sherbok, L. and D. Cohn-Sherbok, Judaism: A Short History, Oxford, 1999; Goldenberg, R., The Origins of Judaism from Canaan to the Rise of Islam, Cambridge, 2007; Harrison, R. K., Introduction to the Old Testament, Michigan, 1975; Judaica; Levenson, J. D., The Hebrew Bible, the Old Testament, and Historical Criticism, Kentucky, 1993; Neusner, J., »Torah in Judaism, the Classical Statement«, The Encyclopaedia of Judaism, eds. J. Neusner et al., Leiden, 2000; Rowley, H. H., introd. The Old Testament and Modern Study, ed. H. H. Rowley, Oxford, 1952; Schaya, L., The Universal Meaning of the Kabbalah, tr. N. Pearson, New Jersey, 1971; Schechter, S., Aspects of Rabbinic Theology, New York, 1975; Schniedewind, W. M., How the Bible Became a Book, Oxford, 2004; Scholem, G., On the Kabbalah and its Symbolism, tr. R. Manheim, New York, 1974; Schonfield, H. J., A History of Biblical Literature, New York, 1962; Scott Green, W., »Scripture in Classical Judaism«, The Encyclopaedia of Judaism, eds. J. Neusner et al., Leiden, 2000; Wellhausen, J., Prolegomena to the History of Ancient Israel, tr. Menzies and Black, New York, 1965; Wheeler Robinson, H., »Law and Religion in Israel«, Judaism and Christianity, vol. III, Law and Religion, ed. E. I. J. Rosenthal, London, 1938.
فاطمه
لاجوردی
تورات در فرهنگ اسلامی
نام
تورات ــ کتاب آسمانی نازل شده بر حضرت موسى (ع) ــ بارها در قرآن کريم آمده، و در
فرهنگ اديان سامی در طول تاريخ به همين نام شناخته شده است. طی سدهها، متنی مرکب از
5 سِفر (اسفار خمسه) نزد يهوديان و مسيحيان به عنوان تورات شناخته میشده، و بخش آغازين
عهد عتيق محسوب شده است. اما مسلمانان متن موجود را تحريف شده تلقی میکردهاند و از
ديدگاه آنان، تورات ياد شده در قرآن کریم اشاره به متن اصيلِ پيش از تحريف دارد. بدينترتيب،
نحوۀ ارتباط ميان متن اصلی تورات و آنچه نزد يهوديان و مسيحيان از تورات شناخته است،
همواره مسئلهای مهم نزد مسلمانان بوده است؛ مسئلهای که در حوزههای گوناگون ادبيات
دينی از تفسير گرفته تا رديههای نوشته شده بر اديان قابل پیجويی است. باور به اينکه،
تورات موجود به نحوی مبتنی بر متن اصيل تورات است، زمينهساز آن بوده است تا تورات
يهود نزد مسلمانان همواره با احترام تلقی شود و در مواردی که مبانی کلامی آنان اجازه
میداده، به عنوان منبع مورد استفاده قرار گيرد.
لغتشناسان
و عالمان عرب ريشۀ واژۀ تورات را «وَری» به معنای «شعله را برافروختن» دانستهاند؛
اين در حالی است که احتمال عربی بودن واژه پذيرفته شود؛ چه، در صورت عبری بودن آن،
بحثِ وزن و اشتقاق واژه معنا ندارد.
در قرآن
تورات
در کنار نام برخی ديگر از کتابهای آسمانی همچون انجيل و زبور، يکی از چند کتاب آسمانی
است که در قرآن کريم آمده است و با 18 بار بسامد، يکی از پرکاربردترين آنها به شمار
میرود. در اين آيات به برخی از موضوعات توجهی ويژه شده است. 4 بار يادکرد مستقيم از
نزول تورات از سوی پروردگار (آل عمران /3/3؛ مائده /5/44، 66، 68)، آشکارترين شيوۀ
تأييد و تصديق آن توسط قرآن کريم است. حال آنکه نهتنها تورات مورد تأييد الٰهی است،
بلکه همچون اسماء آموخته به آدم (ع)، در شمار آموزشهای باری تعالى قرار دارد و آموزش
داده میشده است (آل عمران /3/48؛ مائده /5/110). در اين مُنزَل الٰهی، هدايت و روشنايی
جاری است (مائده /5/44،46؛ انعام /6/ 91،154؛ اسراء /17/2؛ قصص /28/49؛ سجده /32/23؛
غافر /40/53) و به عنوان وسيلهای برای حکم کردن در ميان يهود، احکام و فرامين پروردگار
در آن جاری است (مائده /5/43). بر همين اساس است که ضمن تصديق رَبّانيون و خداشناسان،
مورد استفادۀ انبيای بنیاسرائيل نيز قرار گرفته است.
رويکرد
تاريخگونۀ قرآنی و توجه دادن به تقدم و تأخر در نزول تورات در برخی از آيات قابل پیجويی
است. بر دين حنيف بودن ابراهيم (ع) و تقدم بر نزول تورات (آل عمران /3/65، 67، 95)
و نيز تبيين برخی احکام و محرمات توسط اسرائيل (يعقوب) پيش از تورات (همان /93) از
همين دست آيات است. قرارگيری اين منزل الٰهی در کنار مفهوم کتاب و حکمت که از آموزشهای
اٰلهی است، بيانگر ارزش و جايگاه آن در قرآن کریم است. همچنين آموزش آن به همراه کتاب
و حکمت و در کنار انجيل به عيسى (ع)، نه تنها مفهوم آموزشی خود را دارا ست، بلکه نشانگر
آن است که اين کتاب آسمانی از سوی عيسى (ع) نيز مورد تأييد قرار گرفته، و تصديق شده
است. دو بار يادکرد اين آموزش به عيسى، در کنار 8 بار ترکيب قرارگيری تورات و انجيل
دارای بار مفهوم قابل توجهی است. گونهای از تکميل تورات توسط انجيل در همين باهماييها
مشاهده میشود؛ حال آنکه 3 بار تصديق تورات توسط عيسى مسيح (آلعمران /3/50؛ مائده
/5/46؛ صف /61/6)، و تصريح آيات الٰهی به اينکه انجيل مکمل تورات است و برای تکميل
آن فرو فرستاده شده (آلعمران /3/50) بر اين سخن مؤيدی محکم است. بر اين مبنا برخی
از تغييراتی که عيسى(ع) در آموزههای تورات به وجود آورده است (آلعمران /3/50)، به
وجه مکملیِ انجيل نسبت به تورات باز میگردد.
از
ديگر موضوعات قابل توجه دربارۀ تورات در قرآن کريم، آن است که در اين کتاب آسمانی،
تورات، انجیل، زبور و قرآن کريم در عرض يکديگر و گاه در کنار هم قرار يافته (مثلاً
آلعمران /3/3،48)، و در راستای يکديگر و دارای مفاهيمی يکساناند. بدين ترتيب مشاهده
میشود که تورات حتى به عنوان سابقه و پيشينهای برای انديشۀ الٰهی قرآن کريم ياد شده
است (آل عمران /3/3-4). آنچه در قرآن کريم دربارۀ تورات آمده را از چشماندازی ديگر
نيز میتوان مورد توجه قرار داد و آن تورات نزد بنیاسرائيل است. چگونگی بينش قرآنی
از اين امر بسيار حائز اهميت است؛ از اين ديدگاه برخی از مطالب قابل بررسی بوده، و
نشانگر بيان قرآنی از شيوۀ عملکرد يهود نسبت به کتاب آسمانی آنها تورات است.
در
نگاهی کلی به قرآن کریم میتوان دريافت که عمل به تورات و دستورات آن توسط بنیاسرائيل
و يهوديان راهيابی به بهشت و بهره بردن از نعمتهای آن را در پی دارد (مائده /5/65-66).
عمل به تورات خود در بر دارندۀ ارزشهايی است که سبب میشود تا عاملان بدان، خود جايگاهی
بلندمرتبه يافته، نه تنها به مثابۀ اهل کتاب، که به دليل شيوۀ برخورد آنها با کتاب
آسمانیشان در شمار اهل دين قرار يابند. در مقابل اين نوع برخورد قرآنی نسبت به يهوديان
معتقد به تورات و عامل بدان، دوریگزينان از اندرزها و احکام الٰهی تورات اسباب نارضايتی
قرآنی را موجب میگردد. ناخرسندی قرآنی از اين شيوۀ رفتاری و عملکرد سبب شده است تا
اجتناب يهود از گفتههای تورات مورد توجه قرار داده شود (مائده /5/43) و انکار دادههای
توراتی (جمعه /62/5) و دروغ بستن يهود بدان (آلعمران /3/93) و عمل نکردن به دستورات
الٰهی تورات (مائده /5/66) نه تنها در قرآن کریم برجسته شود، بلکه چنين میيابيم که
اين اعمال اسباب آن را فراهم میآورد تا ايشان در عداد ظالمان قرار گيرند (جمعه /همانجا).
بدينترتيب در اينجا ديگر در اختيار داشتن تورات به عنوان کتاب آسمانی نه تنها برای
يهود مفهوم هدايتگری ندارد، بلکه تنها اسباب زحمت آنها ست و فقط همچون حاملان آن تلقی
میگردند. قرآن کریم در برابر احترام گذاردن به بنی اسرائيل و يهوديان و قرار دادن
آنها در شمار اهل کتاب و يکتاپرستان، آن دست از يهوديان را که تورات را نفی، و به شيوهای
ناصواب نسبت بدان عمل میکنند، به ستورانی مثل میزند که حملکنندگان کتاب ارزشمند
تورات هستند (همانجا).
افزون
بر دو گونه نگاه مختلف قرآنی نسبت به تورات، بايد به موضوع ديگر يعنی اطلاعرسانيهای
قرآنی از آنچه در تورات آمده است، پرداخت. از مهمترين موضوعات آمده در تورات که در
قرآن بدان اشاره شده، نام پيامبر اسلام (ص) است (اعراف /7/ 157)؛ به جز آن، يادکرد
از سيمای نمازگزاران و ساجدان است که آثار نورانيت در آن هويدا ست و در تورات بدانها
اشاره شده است (فتح /48/29). نقش جهاد در راه خدا از سوی مؤمنان (توبه /9/111) نيز
نمونهای ديگر از اطلاعرسانيهای قرآنی از تورات است.
با
توجه به آنچه گفته شد، میتوان در يک تقسيمبندی کلی تورات در قرآنکریم را با دو منظر
متفاوت مورد توجه قرار داد: بر اين اساس تورات در يک منظر کتابی آسمانی است و وجوه
الٰهی و آسمانی آن مورد توجه قرار میگيرد؛ تصديق الٰهی و قرآنی، در شمار آموزشهای
اٰلهی بودن آن، همراه بودن آن با مفهوم حکمت، وجود هدايت و روشنی و احکام الٰهی در
آن، همه نمونههايی از همين دست است. در برابر، آنگاه که تورات از قالب مفهوم ارتباط
آسمانی ـ زمينی خداوند با پيامبر خود، موسى (ع) خارج گشته، در قالب مصداقی زمينی به
عنوان کتاب پيروان دين موسى (ع) قرار میيابد، نوع بازخورد آيات قدری تفاوت میيابد.
در اين منظر تورات آشکارا مورد نقد قرآنی قرار میگيرد. موضوع تصديق تورات توسط عيسى
(ع)، انجیل به عنوان مکملی برای تورات، و در نهايت دو نوع برخورد يهوديان با تورات
و پذيرش يا تکذيب آن همه در هميندست قرار دارد و در منظر زمينی تورات جلوه میيابد.
در
سخن از تورات به عنوان کتاب آسمانی يهوديان و يادکرد آن در قرآن بايد به اين نکتۀ ريز
و مهم اشاره کرد که از بابت «کتاب» بودن آن، در ترکيب «اهل کتاب» (با تخصيص) دقيقاً
جايگزين يهوديان به کار میرود. بر همين اساس است که در قرآن کريم به جز نام تورات،
اصطلاحات و اسامی ديگری نيز برای کتاب آسمانی اين قوم ياد شده که افزون بر فحوای کلام
و چينش قرآنی، مفسران نيز غالباً آن اسامی را با تورات يکی دانستهاند و مهمترين آن
«کتاب» است. بهکارگيری واژۀ «کتاب» به عنوان منزل الٰهی بر موسى (ع) و قوم يهود، و
انتساب آن به موسى (ع) از مهمترين و پرکاربردترين اين اسامی است. ترکيب جملۀ پرتکرار
«آتَيْنٰا موسَی الْكِتابَ» و جملات و ترکيبات مشابه آن همچون «کتاب موسى» با 17 بار
بسامد در قرآن در همين راستا ست (مثلاً بقره /2/53، 87؛ انعام /6/154).
در
اين آيات به اشکال گوناگون با يادکرد کتاب به عنوان نزول آيت الٰهی بر موسى برای هدايت
قوم وی اشاره شده که کاملاً هم با آيات مربوط به تورات هماهنگ است و مفسران در جایجای
آثار خود بدانها اشاره کردهاند. در اين دسته از يادکردهای قرآنی اساساً گاه استفاده
از لفظ کتاب در برخی آيات (مثلاً بقره /2/44) از سوی مفسران به تورات معنا شده است.
بر همين مبنا قرارگيری دو نام «الکتاب و الفرقان» در کنار يکديگر (بقره /2/ 53) به
عنوان جايگزينهایی برای نامهای تورات و قرآن، قابل درک و البته بسيار حائز اهميت است.
اين در حالی است که مفسران برخی از يادکردهای قرآنی همچون آنچه دربارۀ ميثاق الٰهی
با انسان و يا امر الٰهی دربارۀ وفای به عهد (بقره /2/40، 63) را نيز به عهود آموزش
داده شده يا آمده در تورات تعبير نمودهاند. نمونههای مختلفی از اين دست يکی دانستنها
را میتوان دربارۀ برخی از آيات ديگر همچون نساء (4/136) نيز نشانگرفت.
از
ديگر مصاديق کاربرد متفاوت برای تورات، بهکارگيری واژۀ «صحف موسى» است و در قرآن کريم
به اصطلاح صحف ابراهيم و موسى (ع) در کنار يکديگر اشاره شده (اعلى /87/19) است که برخی
از مفسران و عالمان با اختلاف، صحف موسى (ع) را همان تورات دانستهاند. در بسياری از
مواضع و منابع گوناگون قرارگيری نام صحف ابراهيم (ع) در کنار تورات (و نه صحف موسى)،
يکیانگاری تورات و صحف را به ذهن متبادر میکند. در مقابل اين دوگونه روايات در تبيين
ارتباط ميان صحف و تورات، گونۀ سوم اين دو را در عرض هم و در واقع متفاوت ياد کردهاند.
گفتنی است در برخی از منابع روايی با يادکرد گونهای خاص از مفهوم صحف، و صحيفههای
دهگانه، فرامين عشره را همان صحف دانستهاند.
در
انبوهی از روايات دربارۀ گونههای مختلف ارتباطی الواح موسى (ع) و تورات سخن به ميان
آمده است. در برخی از روايات، نوع بيان سخن از گونهای از ارتباط متداخل اين دو دارد.
در اين روايات عملاً تورات در متن الواح ياد شده، و رابطهشان عموم و خصوص من وجه است.
در رواياتی ديگر نزول الواح پيش از تورات، و در دستهای نيز هر دو به نوعی يکی دانسته
شدهاند. بايد دانست که برخی منابع روايی هنگام نامبری از الواح، فرامين دهگانه يا
الواح عشره را منظور نظر دارند. ديگر مصاديق يادکرد قرآنی از منزل بر موسى (ع) را میتوان
در واژگانی چون مُنزَل (آل عمران /3/84) و بينات (بقره /2/91) مشاهده نمود.
تورات نزد مسلمانان
در
بررسی جايگاه تورات در انديشه و اعتقادات اسلامی و نزد مسلمانان مهمترين مطلب آن است
که به همان ميزانی که قرآن کريم به اين منزل الٰهی ارزش نهاده، مسلمانان نيز آن را
ارج نهادهاند. واقعيت اين است که در طول تاريخ اسلام، کتاب دينی يهود که در کوه طور
بر پيامبر ايشان، حضرت موسى (ع) نازل گشته، و در قرآن کريم نيز بدان اشاره شده، مورد
احترام مسلمانان قرار داشته است. در کنار اين شيوه برخورد، بر پايۀ برخی از آيات الٰهی
دربارۀ تحريف تورات و در پی آن گروهی از فرمودههای پيامبر اسلام (ص) در اين باره،
هميشه در ورای محترم داشتن تورات، انديشۀ تغيير و تبديل کتاب منزل بر موسى (ع) نزد
مسلمانان به عنوان باوری استوار، ريشهای عميق داشته است. بازخورد اين دو نوع برخورد
نسبت به موضوع که نشئت گرفته از نگاه مسلمانان به دو تورات «منزل» و «موجود» است، عملاً
برسازندۀ مباحثی گسترده بوده که پیجويی آن با بهره گرفتن از روايات و احاديث امکانپذير
خواهد بود. نتيجۀ دو گونۀ متفاوت نگرش مسلمانان به تورات اسباب آن را فراهم آورده است
تا عملاً روايات و احاديث از بابت نگرش اعتقادی به دو دستۀ کاملاً مجزا تفکيک گردند.
دستۀ نخست سازندۀ بدنه اصلی و درواقع دربردارندۀ بيشترين حجم روايات است؛ اين دست
روايات با ارجاع به تورات اصيل، الٰهی و منزل بر موسی (ع) بدان پرداختهاند. دستۀ دوم
روايات و احاديثی است که به مبحث تبديل و تحريف تورات و در ادامۀ آنها، تورات موجود
پرداخته است.
ديدگاه نبوی و عصر صحابه
با
ظهور اسلام در عربستان و نزول قرآن کريم، پرسشهای بسياری دربارۀ تورات ياد شده در قرآن
برای تازهمسلمانان مطرح بود. احاديث منقول از پيامبر اکرم (ص) نشانگر ميزان نياز صحابه
به اين دست پاسخها دربارۀ تورات است. سخنان پيامبر(ص) نيز به طور طبيعی همچون کليت
غالب بر انديشۀ اسلامی دربارۀ تورات بر دو دسته است، نخست تأييد آن به عنوان کتابی
آسمانی که اين جنبه در قالب توانايی و علم آن حضرت به متن تورات جلوه میکند و دستۀ
دوم مُحَرَّف دانستن آن که به صورت نقد تورات موجود نزد يهود از سوی ايشان بيان شده
است. روايات ناظر بر آگاهی و علم پيامبر (ص) نسبت به تورات حجم گستردهای را به خود
اختصاص داده، و برخی از آنها هم در رويارويی با يهوديان است.
در
يکی از مهمترين احاديث پیامبر اسلام (ص) در اين باره چنين میيابيم که آن حضرت برای
حفظ حرمت صاحبان اديان، و از سويی دوریگزينی از ورود آراء و اعتقادات ناپالوده به
دين اسلام، مسلمانان را از پذيرش يا رد نقليات از متن تورات توسط يهود برحذر داشته
است. اين تلاش برای حفظ حرمت پيروان دين يهود از سوی پيامبر (ص) تا آنجا ست که حتى
به رغم اعتقاد به محرف بودن توراتی که نزد آنها بوده، مردم را از صدمه زدن، خدشه وارد
ساختن و از میان بردن همان تورات هم نهی کرده است. چنانکه پيامبر (ص) خود نيز به هر
حال اين تورات را محترم میداشت؛ در قضيۀ دعوت الٰهی اسلام از يهوديان که شرح تبيين
برخی از مواضيع اعتقادی و مباحثات آن حضرت با نمايندۀ ايشان، عبدالله بن سلام دستکم
به سبکی نمادين در منابع آمده، اينگونه ياد شده که پيامبر (ص) ميان خود و آنها، تورات
را بهمثابۀ حکم قرار داده است.
بر
همين اساس در طول تاريخ، در آراء اسلامی چنين میيابيم که مسلمانان با پيروی و تبعيت
از پيامبر خود، بهرغم مبدل دانستن تورات، آن را از آن رو که کتاب مورد پذيرش اهل کتاب
است، همچنان بزرگ میدارند. جالب آنکه در فقه اسلامی بروز اين امر را در مبحث قضا شاهديم؛
بدين معنا که در محافل قضايی سرزمينهای اسلامی، هنگام بررسی دعوی يهوديان، از تورات
بهره گرفته میشود و بر اساس فرامين و احکام آن قضا صورت میگيرد. به همين ترتيب در
بسياری از مباحث فقه اسلامی که به نحوی به مباحث داخلی اهل کتاب از يهود مربوط میشود،
شرايع و احکام تورات در آن لحاظ میگردد. خلاصه آنکه اين تلاش برای حفظ حرمت يهود که
در اين مورد خاص در قالب ارج نهادن به تورات بروز يافته، حتى اسباب آن را فراهم آورده
که دستهای از احاديث و روايات «موضوع» و منسوب به بزرگان امکان برسازی را بيابند.
برای نمونه در روايتی که به شدت مورد انتقاد برخی کسان از جمله ذهبی نيز قرار گرفته،
آمده است که پيامبر اکرم (ص) در تعبير رؤيای در داشتن دو خير (کره و عسل) نزد يکی از
صحابه، آن دو مصداق خير را به قرائت تورات و فرقان تعبير نموده است.
عصر صحابه
وجود
يهوديان منطقه از مدتها قبل از ظهور اسلام و در اختيار داشتن توراتی نزد خود، به هر
حال اين اقدام و شيوۀ عملکرد معقول از سوی پيامبر (ص) را بر میتابيد. افزون بر آنکه
يهودیان دعوت شده و کسی چون عبدالله بن سلام که به زودی اسلام آورد، از توراتی نزد
خويش سخن میگفتند و برای مباحثه با پيامبر (ص) توراتی را که نزد خود داشتند، به همراه
آورده بودند. در مدينه يهود بنیقريظه نسخههايی از تورات را در
اختيار داشتند که عمر نيز از همان نسخ استفاده میکرد و آنها را قرائت مینمود؛ مطلبی
که اسباب ناخرسندی پيامبر (ص) را فراهم آورد.
قرائت
تورات توسط عمر، جدا از روی ترش ساختن پيامبر اکرم (ص)، در زمان صحابه امری واقع بود
و بسياری کسان يا خود تورات میخواندند و يا دستکم به خواندن، تفسير و تعاريف ديگران
گوش میدادند. غالباً هم گويندگان از تورات و آنهایی که تورات را به عبری میخواندند
و آن را به عربی ترجمه و تفسير میکردند، خود يهوديانی بودند که نسخی در اختيار داشتند
و عطش تازه مسلمانان به بيشتردانی از تورات را اطفا میکردند. به عنوان برخی از مهمترين
کسان در اين زمينه بايد به وهببنمنبه اشاره کرد که روايات فراوان او از متون توراتی
در منابع موجود است. وی خود به دارا بودن متون فراوانی از کتابهای آسمانی اشاره کرده
که در آن ميان نسخ تورات نيز بوده است. کسانی چون عبدالله بن سلام و سپس کعبالاحبار
را نيز بايد به فهرست اين کسان که مدعی داشتن نسخی از تورات بودهاند، افزود. در اين
ميان حتى کسی چون سلمان فارسی نيز از اين قافلۀ توراتخوانان و نقلکنندگان از تورات
جا نمانده است و برای بيان لزوم پاکيزگی و وضوی پيش از طعام، مؤيد سخن خود را قرائتش
در تورات ياد میکند. و در روايتی ديگر، از سلمان دربارۀ برخی عجايب و غرايب در متن
تورات سؤال میشود. با نگاهی کلی به انبوهی از روايات میتوان اينگونه در نظر آورد
که اصولاً سخن گفتن از تورات و نقل از آن سبب برخورداری از جايگاهی مثبت نزد صحابيان
میشده است؛ شايد به همين دليل به جز برخی از افراد خاص همچون عبدالله بن سلام، وهب
بن منبه و کعب الاحبار، نام بسياری از صحابه را در ميان راويان از تورات میتوان مشاهده
نمود.
باور مسلمانان
با توجه به نگاه نبوی به تورات، بايد دانست که همين دوگانگی در نوع نگرش به تورات بر انديشۀ مسلمانان به روشنی غلبه دارد. نخست اعتقاد راسخ به تورات اٰلهی و منزل بر موسای نبی و ديگر باور داشتن به تحريف آن. بازتاب اين آراء در روايات تفسيری و جز آن آشکارا مشاهده میشود. در اين ميان جدا از مفاهيم روايی، به عنوان يک اصل بسيار مهم و قابل تأمل بايد به ياد آورد که در انديشه و باور مسلمانان، تورات، به عنوان يک شناسه، دارندۀ کاربرد مهمی در نامبری يهوديان است. ترکيب «اهل تورات» دقيقاً جايگزينی برای يهود در منابع بهکار میرود. در اين ميان ترکيب «اهل الکتاب من اهل التوراة» قرآنی، دقيقاً بيان تخصيص يافتۀ اين شناسه است.
تورات
مُنزَل: در دستۀ نخست از روايات بايد گفت به هر حال در ميان مسلمانان، منشأ اين دست
توجه نشاندادنها به تورات، ارزش و جايگاه والای آن در اعتقاد اسلامی است. مصداق اين
سخن، اين باور آشکار است که قرائت تورات ثواب داشته، و مقبول باری تعالى است. به همين
دليل در برخی از روايات بيان شده که ثواب خواندن برخی از آيات الٰهی قرآن کريم برابر
و به اندازۀ ثواب قرائت کتب آسمانی همچون تورات است. حتى مقايسه نمودن، نابرابر دانستن
و گاه بيان برتری ثواب خواندن برخی از آيات نسبت به قرائت تورات، خود نيز گونهای از
بيان مثيب دانستن توراتخوانی است.
بر
اساس همين دست اعتقادات است که در برخی از روايات امامی برای تبيين فضايل انواعی از
موضوعات دينی و مذهبی، به نمونههايی قابل توجه برمیخوريم: مثلاً ابن طاووس در اقبال
الاعمال به نقل از پيامبر اکرم (ص) آورده است که اگر کسی در شب 11 رجب 12 بار سورۀ
حمد و 12 بار آية الکرسی بخواند، خداوند به او ثواب قرائت تورات و ديگر کتب آسمانی
را عطا میکند. نمونۀ ديگر آنکه هر کس در شب 8 شعبان دو رکعت نماز و برخی آيات خاص
را بخواند، پروردگار همان ثواب پيش ياد شده را اعطا خواند نمود. ابنبابويه در کتاب
فضائل الاشهر الثلاثة ضمن يادکرد از فضايل ماه رمضان گويد که خدا برای دينداران و
روزهداران در 20 روز رمضان، ثوابی نازل گرداند که با ثواب خواندن تورات و انجیل و
زبور و قرآن کریم مساوی است.
دور
از ذهن نيست که اين تورات با اين دست فضايل، در روايات به عنوان يکی از 4 مخلوق خاص
پروردگار، خلق شده به دست خداوند ياد شده است. در اين باور تورات کتابی است که در الواح
آسمانی (مجلسی، 5/89) و با طلا کتابت شده (سيوطی، الدر، 3/548) و در ماه رمضان (طبری،
تفسير، 30/159؛ سيوطی، الجامع...، 2734) از آسمانهای 7گانه نازل گشته است (الاختصاص،
45، نيز 48). در روايات آمده است که تورات 40 سال پيش از آفرينش آدم (ع) در 6 رمضان
(مسلم، 4/2043؛ طبری، همان، 25/107؛ سيوطی، الدر، 1/456) و يا به روايتی در 10 ذيحجه
نازل گشت (قمی، 2/62). اين منزل الٰهی دفعتاً و بر 7 لوح از زبرجد (سيوطی، الاتقان،
1/121، 123؛ برای نمونهای در ادب فارسی، نک : سيف فرغانی، 789) و پس از نزول الواح
به موسى اعطا شده است (ابن کثير، تفسیر، 1/587؛ سيوطی، الدر، 8/489). با گذار از موضوع
نزول و ورود به روايات ناظر بر متن تورات، اين منزل الٰهی آمر به معروف و ناهی از منکر
است و از عقاب متمردين از دين خبر میدهد و در آن به محرمات و احکام شرعی پرداخته شده
(مسلم، 3/1327؛ ابن ماجه، 2/855؛ طبری، همان، 11/29-31؛ قرطبی، 13/95؛ مجلسی،
9/309) و فارق حلال و حرام (قرطبی، 11/295؛ نيز سيد مرتضى، 4/169) و دارندۀ نور و هدايت
الٰهی است (طبری، همان، 6/249). برهمين پايه تصريح منابع به حکم کردن امام علی (ع)
بدان برای يهوديان سخنی پرتکرار است. اين روايات اگرچه از سويی بيانگر توانايی و آگاهی
آن امام به متن توراتِ مُنزل است، نشاندهندۀ تشريعی بودن متن آن نيز تواند بود (برای
منابع، مثلاً نک : کتاب سليم...، 332؛ عياشی، 1/15؛ ابن رستم، المسترشد، 86؛ ابن طاووس،
همانجا).
به
طور طبيعی میتوان انتظار داشت چنين کتابی، البته همسو با آيات الٰهی قابليت آموزش
را دارا باشد. در واقع يکی از جنبههای مهم و ارزشمند توراتِ راستين که در روايات نيز
بسيار بدان توجه شده، آموزش آن است. انديشۀ نزول تورات برای هدايت و آموزش آن به بنیاسرائيل
(ابن رستم، همان، 18، 25) و تعليم به عيسى (ع) که در قرآن کريم نيز بدان تصريح شده
است، در ابعادی گستردهتر، ديگران به ويژه انبيا را نيز دربرمیگيرد. در اين ميان آموزش
توسط جبرئيل به عُزير نبی، و تعليم به پيامبر اسلام (ص) توسط خود حضرت موسى (ع) از
موارد قابل توجه است (ابن بطۀ عکبری، 2/315؛ ذهبی، ميزان، 3/599؛ مجلسی، 9/97).
چندان
دور از ذهن نيست که با چنين موقعيتی نزد مسلمانان، حتى نام اين کتاب آسمانی را میتوان
در ادعيۀ اسلامی مشاهده نمود (ابن طاووس، الدروع، 179، 191، 207). در مقابل چنين میيابيم
که تورات هم متون و جملاتی دعايی دارد که يکی از آنها در دعای داوود منقول از سوی کعب
بيان شده است. در اين روايت آمده پيامبر به اين دعا توجهی ويژه نشان داده است (ضياء
مقدسی، 8/65). از نمونههای قابل توجه ديگر در اين زمينه، سوگند ياد کردن به تورات
است (ابن طاووس، همان، 123، 209؛ ابن حمزه، 192؛ قس: قاضی نعمان، 1/165). بیتوضيح
هويدا ست که در انديشۀ غالب بر دعا و قسم، گونهای از بزرگداشت و ارزش معنوی برای مصداق
يمين و دعا موجود است.
به
عنوان تکملهای در اين بخش بايد به نکاتی قابل تأمل اشاره کرد که مفهوم تورات را با
موضوع آخر الزمان پيوند داده است. در گروهی از روايات آشکارا چنين آمده است که حضرت
مهدی (ع) در زمان ظهور، تورات را به همراه برخی کتابهای آسمانی و اسباب نبوی، از غاری
در انطاکيه به در خواهد آورد (نعمانی، 237؛ دلائل، 466؛ قاضی نعمان، 3/386؛ ابنبابويه،
علل...، 1/161؛ ذهبی، تذکرة...، 2/765).
تورات
مُحَرَّف: همسو با آنچه از تحريف تورات در قرآن کريم آمده، روايات نيز مباحث گستردهای
را بيان داشتهاند. پيکرۀ اصلی اين دست روايات را بحثهای کلی دربارۀ اين تحريف و تغيير
دربرگرفته است (بخاری، 6/2679). صورتپذيرفتن اين تحريف، حرام و حلال شدن و جعل مطالب
و مباحث شريعت يهود که در تورات منزل وجود داشته، چه توسط علمای ايشان (نک : مجلسی،
9/64، 71)، يا پادشاهان و ملوک پس از عيسى (ع) (بيهقی، السنن، 6/480؛ ضياء مقدسی،
10/270؛طبرسی، احمد، 1/371) و يا به وسيلۀ احبار و بزرگان يهود در صدر اسلام (ابوالقاسم
حکيم، 70؛ ابن شهرآشوب، 1/47)، به هر حال سخن از به وقوع پيوستن اين امر دارد. اما
از همان صدر اسلام برخی آراء متفاوت بهويژه توسط يهوديان تازهمسلمانی چون کعبالاحبار
و وهب بن منبه وجود داشته، مبنی بر اينکه اگرچه اين تورات محرف است، اما تورات منزل
بر موسى (ع) دستنخورده باقی است. ذهبی نيز با درايت، از احتمال وجود نسخهای از تورات
راستين نزد کعب سخن آورده است (نک : سير، 3/493-494؛ سيوطی، الدر، 2/249). در باور
غالب، يکی از مهمترين تغييرات و تحريفها دربارۀ پيامبر اسلام (ص) و بشارت به نبوت
او ست (مثلاً مجلسی، 9/64). اين انديشه اسباب تأليف آثار فراوانی را در طول تاريخ اسلام
فراهم آورده که از آن جمله است: کتاب اظهار تبديل اليهود و النصارى فی التوراة والانجیل
از ابومحمد بن احمد اموی (د456ق) و التخجيل لمن بدل التوراة و الانجیل از ابن تيميه
(حاجیخلیفه، 1/118، 379). تلاش برای اثبات اين تغيير و تحريف را میتوان در کتاب الانتصار
حبيب بن محمدبن ابراهيم مهاجر عاملی مشاهده نمود.
گفتنی
است که در اين ميان، افزون بر مسلمانان، سامريان هم از قديم بر آن بودندکه توراتی که
در آن زمان در دست يهوديان بوده، اصل نيست و يهوديان بر اساس حافظه، تورات کنونی را
گردآوری کردهاند و توراتی را که نزد خودشان بوده، اصل میدانستند.
نقليات از تورات
در
يک تقسيمبندی از موضوعات روايی مربوط به تورات در منابع اسلامی بايد گفت نقليات از
آن در دو شاخۀ متفاوت روی مینمايد. نخست رواياتی که نقليات آنها از تورات راستين بوده
است و چندان قابل انطباق با تورات نزد يهود نيست؛ دستۀ دوم رواياتی که به هر روی نقليات
توراتی آنها را در سطوح مختلفی از معنای همخوانی، میتوان دستکم با تورات موجود انطباق
داد؛ بخش گستردهای از اين دستۀ دوم مشتمل بر نقليات تاريخی تورات است.
1. تورات راستين: در سخن از
دستۀ اول بايد اذعان داشت که روايات خود اين گروه را هم میتوان در چند دستۀ مختلف
تقسيم کرد: دستهای که در آنها فی نفسه متن تورات مورد نظر بوده و نقليات از آن يا
به خودی خود برای نقلکننده موضوعيت داشته، يا موضوع احتجاج سخن قرار داشته است؛ دستۀ
ديگر، رواياتی که متن تورات در مقايسه و رويارويی با قرآن کريم مورد توجه قرار گرفتهاند.
الف ـ بشارت و حکمت: مهمترين نقل قولها از تورات در دستۀ اول خوانده شدن نام پيامبر (ص) در تورات است که بيشترين شمار روايی را نيز دارا ست. سپس سخنان حکيمانه و پندآموز بخش مفصلی را به خود اختصاص میدهد و غالباً هم میتوان موضوع آن را در روايات اسلامی بازجست. يادکردهايی از نام و صفات پيامبر اسلام (ص) در تورات، موضوع سخن بسياری از روايات اسلامی در اين زمينه است (مثلاً بخاری، 4/1831؛ ترمذی، 5/588؛ تفسير عسکری، 93؛ ابن عياش، 2؛ مقدسی، مطهر، 5/28؛ خصيبی، 37). همچنين است بشارت به پيامبری آن حضرت که از سوی برخی از احبار و بزرگان يهود نيز بيان شده است (مثلاً ابوحمزۀ ثمالی، 128؛ مفيد، الامالی، 106؛ نعمانی، 108؛ راوندی، الخرائج، 1/79؛ ابن شهرآشوب، همانجا).
مفهوم
اين بشارت اسباب تأليف برخی آثار اسلامی همچون کتاب بشارة النبوة از محمدعلی بن ابی
طالب زاهدی جيلانی معروف به شيخ علی حزين را نيز فراهم آورد. يا کتاب جواهر التوراة
و الانجیل (يا شهادة اسرائيل لاسماعيل) که در مبحث اثبات نبوت پيامبر اسلام (ص) از
سوی تورات و انجیل تأليف شده است.
در
ادامۀ سخن گفتنی است که برخی يادکردها از نام امام علی، امام حسن و امام حسين (ع) در
تورات، بهترتيب به صورت ايليا، بریا، شبر و شبير در منابع بسيار ديده میشود (قاضی
نعمان، 2/398؛ ابن شاذان، 175؛ دلائل الامامة، 162؛ ابنرستم، نوادر...، 41؛ خصيبی،
93، 201؛ ابن طاووس، التحصين، 613؛ سيوطی، الحبائک...، 130-131). اين در حالی است که
در ابعادی گستردهتر، يادکردهايی روايی به نامبری از 5 تن آل عبا (ع) نزد اماميه و
ديگرانی از امامان شيعی اشاره دارد (مثلاً نک : فرات کوفی، 267؛ الاختصاص، 37؛ طبرسی،
احمد، 2/49؛ راوندی، الخرائج، 1/346، قصص...، 164، 166؛ سيوطی، همانجا).
بسياری
سخنان پندآموز و حکمی در قالب نقل از تورات در منابع ديده میشود (مثلاً مفيد، همان،
137، 188، 210؛کراجکی، 57؛ سبط طبرسی، 69-70؛ قرطبی، 14/359؛ طبرسی، حسن، 90؛ ابن
ابی جمهور، 1/270). بر اين اساس چندان هم دور از ذهن نيست که در برخی مواضع تفسيری
از آيات الٰهی، تورات با مفهوم حکمت پيوند خورده است (مثلاً قمی، 2/166؛ بيضاوی،
4/8). در شمار بسياری از روايات احتجاج به اين متن مشاهده میشود؛ در واقع غالباً مشاهده
میشود برای تأييد و تثبيت سخن، با ذکر جملهای از تورات بدان احتجاج میشود (مثلاً
کراجکی، 245؛ حاکم، المستدرک، 2/579؛ مقدسی، محمد، 144؛ سيوطی، الدر، 3/382؛ ابن ابی
جمهور، 3/548؛ نعمانی، همانجا). در روايات چنين میخوانيم که در تورات آمده اگر کسی
هر روز سورۀ ملک را بخواند، بسياری منافع برايش به همراه دارد که يکی از آن منافع،
در امان ماندن از عذاب قبر است (حاکم، همان، 2/498؛ ذهبی، سير، 7/ 168؛ سيوطی، همان،
8/232؛ بیهقی، اثبات...، 1/99). نمونههايی از اين دست احتجاجات کلامـی را میتوان
حتى در برخی آثار مؤلَف مشاهده نمود. کتاب تأييد الاسلام فی اثبات الاحكام الاسلامية
من التوراة والانجیل به زبان اردو از نسيم حسن بن سيد اعجاز حسين امروهـوی، نمونهای
از همين دست است.
ب
ـ روايات برساخته: در دستهای از روايات اسلامیِ نقل از تورات، در واقع بيان آرايی
از باورهای اسلامی در قالب سخنی توراتی آمده است. در اين دست رواياتْ شيوۀ بيان کاملاً
دارای چارچوبهای مشخص اسلامی با الفاظی آشنا ست که برای نمونهای آشکار بايد به تعبير
قال الله تعالى در آغاز نقل توراتی اشاره کرد (مثلاً نسفی، القند، 611؛ ابن وهب،
173؛ ابن بطۀ عکبری، 3/186). گروه ديگری از اين روايات نه تنها در تورات دارای هيچ
نشانهای نيست، بلکه در آراء اسلامی هم پيشينهای ندارد. برای نمونه در روايتی چنين
آمده است که آسمانها و زمينبرای مرگ خليفه عمر 40 روز گريست (ذهبی، سير، 5/142؛ برای
برخی ديگر نمونهها، نک : ابن شهرآشوب، 1/131، 134، 259؛ حاکم، تاريخ...، 221؛ مجلسی،
9/191).
در
نهايت بايد به اين مطلب مهم اشاره کرد که بسياری از روايات موجود در منابع اسلامی از
برخی يهوديان تازهمسلمان چون وهب بن منبه و کعب بدون يادکردی از منبع سخن نقل شده
است. اين دست روايات که به اسرائيليات شهرت دارند، گرچه در برخی از موارد دارای همخوانيهايی
(در سطوح مختلف) با متن تورات موجود هستند، به طور طبيعی از حوزۀ بررسی مفاهيم توراتی
خارج است؛ چه، مفاهيم اسرائيليات و متن تورات را نخست آنکه تنها در برخی موارد میتوان
از لحاظ مفهومی متداخل و همخوان دانست و دوم آنکه راوی خود هيچگونه يادکردی از تورات
و منبع سخن نکرده است. دو شاخصه اسباب آن را فراهم میآورد تا آنچه از قصص و موضوعات
مربوط به آفرينش و جز آن را که در دستۀ روايات اسرائيلی قرار میيابند، جدا از نسخ
تورات مورد بررسی قرار گيرد. نمونۀ اين دست عملکرد، تلاش آمال محمد عبدالرحمان ربيع
در يافتن ريشههای توراتی و جز آن در تاريخ طبری است. طبيعی است که اين تلاش در نهايت
در آثار بینالعهدينی، مدراشی و جز آن نتايج قابل توجهی برای ربيع دربر داشته، اما
هرگز نمیتوان اين يافتهها را به منقولات مستقيم طبری نسبت داد. برای نمونهای ديگر
انبوهی از موضوعات ياد شده در آثار قصصی همچون عرائس ثعلبی را به هر روی میتوان با
قدری نقد و بررسی، در آثار دينی يهود نمونه يافت؛ کاری که بسياری از خاورشناسان بدان
پرداختهاند، اما اين امر نبايد با نقلهایی که مشخصاً از تورات نقل شده، خلط گردد.
ج
ـ تورات در قياس با قرآن: اين اعتقاد که همۀ کتابهای آسمانی با سرچشمه و مبنایی يکسان
از سوی پروردگار نازل شده، و در قرآن کريم بدان تصريح گشته (مثلاً آلعمران /3/3،
48)، و در بسياری روايات هم نمونه دارد، خود امکان اين دست مقايسه کردنها را فراهم
آورده است. اينکه پيامبر اسلام (ص) ايمان و اعتقاد دوسويه به تورات و قرآن را لازمۀ
ايمان و اعتقاد به ديگری دانسته، افزون بر آنکه گونهای از بزرگ داشتن تورات است، عملاً
نوعی از بيان هماوردی و همخوانی را بيان داشته است (مثلاً کلينی، 2/629، 633، جم ؛
تفسير عسکری، 404، مجلسی، 9/182). در ادامه و به مثابۀ تکملهای بر اين اعتقاد، در
روايتی چنين میخوانيم که تورات و قرآن به دست يک فرشته و بر يک ورق نوشته شده است
( کتاب سليم، 163). به عنوان مهمترين نمونهها از اين روايات و احاديث قياسی میتوان
به گروهی از سخنان رسول اکرم (ص) اشاره کرد که در آنها قرآن يا بخشهايی از آن به رويارويی
با ديگر کتب آسمانی کشانده شده که پررواجترين آنها مقايسۀ سبع طوال با تورات است.
روايت بر اين مبنا ست که سبع طوال قرآنی جايگاهی مشابه تورات دارد (سيوطی، الاتقان،
1/158، 172، الجامع، 1177، 1688) و يا (بنابر روايتی ديگر) نه در تورات و نه در ديگر
کتابهای آسمانی همچون سبع المثانی موجود نيست (مثلاً ضياء مقدسی، 3/431؛ يحيی بن حسين،
1/97؛ نيز: سيوطی، الدر، 1/13). روايتی که بر مبنای آن پيامبر(ص) فرموده که همچون معوذتين
در تورات و انجیل نيست (همو، الاتقان، 2/415، قس: الدر، 8/682)، خود دارای معنای مخالفی
در تأييد و بيان جايگاه اين کتب آسمانی است. اينکه معوذتين در اين کتابها نمونه ندارد،
آشکارا بيانگر اين امر تواند بود که امکان غير از اين نيز وجود داشته است و بالقوه
تورات میتوانسته دارای چنين سور و آياتی نيز باشد. نمونۀ همين سخن دربارۀ ام القرآن
و فاتحة الکتاب نيز بيان شده است (دارمی، 2/538؛ حاکم، المستدرك، 1/744؛ بيضاوی،
1/84؛ سيوطی، همان، 1/16). در روايتی بسيار قابل تأمل میخوانيم که خطابهای الٰهی در
قرآن کريم به شکل «يا اَيُّهَاالَّذينَ آمَنوا» در تورات به شکل «يا ايها المساکين»
آمده است (مفيد، الاعتقادات، 87؛ سيوطی، الاتقان، 2/89، الدر، 1/252). نمونهيابيهايی
از اين دست که به مقايسه متن قرآن و تورات پرداخته شده، در متون روايی و تفسيری فراوان
است (مثلاً نک : مالک، 1/108-109؛ شافعی، 1/199؛ بخاری، 4/1831).
د
ـ نشان قرآن در تورات: در ادامۀ اين روند گونۀ ديگری از بازتاب ارتباطی تورات و قرآن
در منابع ديده میشود که با کشيده شدن سخن به متن تورات، نمونهيابیهای قرآنی از آن
صورت يافته است. اين بدان معنا ست که در اين گروه روايات نه تورات قرآنی و نه تقابل
اين دو کتاب آسمانی، که جايگاه قرآن کريم در تورات مورد توجه واقع میگردد. در دستهای
از روايات تفسيری هنگام نامبری از هر سوره، به نام آن در تورات هم اشاره شده است برای
نمونه گفته میشود که نام سورۀ آلعمران در تورات «طيبه»، و نام سورۀ يٰس، «معمه» است
(سيوطی، الاتقان، 1/151، 154، نیز برای ديگر نمونهها، نک : 1/153، 154). اين مطلب
که دارای نمونههای بسيار در تفاسير است، از سويی مبين همان اصل سرچشمۀ مشترک و قديم
بودن است و از سويی ديگر نوعی از ايجاد ارتباط و پل زدن ميان اين دو کتاب به شمار میرود
که در نهايت اسباب بزرگداشت تورات نيز بدين سان فراهم آمده است (نيز نک : طبری، همانجا؛
طوسی، 1/185).
يادکردهای
روايی از وجود آياتی از قرآن کريم در تورات را بايد در پی همين مجموعه در نظر آورد.
در مجموعی از روايات آمده است که تورات با سورۀ انعام آغاز (سيوطی، همان، 1/115،
116؛ قرطبی، 6/383)، و با سورۀ هود خاتمه يافته است (طبری، همان، 12/148؛ قرطبی،
9/117). بر اساس روايتی ديگر اين شروع با بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحيم و آيۀ
151 سورۀ انعام صورت گرفته است (طبرانی، 71؛ سيوطی، الدر، 3/382)؛ جالب توجه آنکه در
هر دو روايت، سخن دربارۀ آغاز متن تورات، مُنزَل الٰهی، به هر روی به نوعی به سورۀ
انعام پيوند خورده است. در برخی موارد از روايات هم بيان نمونههايی از قرآن و مشابهات
آن در تورات در همين راستا قرار میگيرد (حاکم، همان، 2/529؛ سيوطی، همان، 3/163؛ برای
ديگر نمونهها، نک : مسند زيد...، 500؛ كراجكی، 57؛ غزالی، 1/198؛ مجلسی، 9/186).
جالب توجه روايتی است که تصريح دارد بر اينکه سورۀ ملک در تورات هم آمده است (حاکم،
همان، 2/540)، يا آنکه در تورات بيان شده است که اگر کسی هر روز سورۀ ملک (در قرآن
کريم) را قرائت کند، منافع بسيار داشته، مثلاً از عذاب قبر در امان خواهد ماند (همانجا؛
ذهبی، سير، 7/ 168؛ بیهقی، اثبات، 1/99).
2. روايات منطبق: برخی از روايات
قديم توراتی بيانگر آن است که آگاهيهای مسلمانان از تورات قابل تأمل و با ارزش بوده
است و نبايد اين شناخت را ناديده و کماهميت انگاشت. اينکه در منابع به زبان عبری تورات
و تقسيمات اسفار آن اشاره شده (مثلاً ابن نديم، 25؛ راوندی، الخرائج، 1/224)، اگرچه
در بادی امر به نظر چندان با اهميت نمیرسد، اما بيانگر شناختهای شکلی از اين متن
است. اشاره به 5 سفر تورات و سپس جداسازی آنها از بخشهای پسين عهد عتيق (يعقوبی،
1/39، جم ؛ مسعودی، التنبيه...، 166)، در راستای همين شناختهای دقيق شکلی متن است.
در اين دست نقليات، گاه به منبع سخن در قالب نام يا شمارۀ يکی از اسفار تورات ارجاع
گشته است که غالباً هم نمونۀ داده شده در اصل تورات قابل پیجويی است (پیدایش، باب
اول؛ تثنيه، 2:33). در اين ميان بهرهبرداريهايی از متن تورات برای يادکرد برخی از
مواضيع تاريخی، تاريخ اساطيری، انساب و يا بيان روزهای خاص و اعياد از ديگر نمونههای
پرشمار در آثار اسلامی است.
در
نقد و بررسی و رديهها بر تورات محرف به برخی از نمونهها طی سدههای گوناگون از قديم
و جديد برمیخوريم که نشاندهندۀ آشنايی کامل نويسنده با متن موجود تورات است. شايد
بهترين نمونه از اين گروه رديۀ ابن حزم بر ابن نغزليۀ يهودی است که در آن با ارجاع
سخن به اسفار گوناگون، میتوان متن و موضوع سخن را در تورات يافت (مثلاً رسائل،
3/45-47، الفصل، 1/201 بب ؛ نيز مالکی، 245 بب). تأليف کتاب الدين و الدولة از ابن
ربن طبری در واقع به عنوان رديهای بر تورات با ارجاعات متنوع به متن تورات نمونهای
ديگر از اين دست است (نک : سراسر کتاب). مؤلف در اين اثر افزون بر بهرهگيريهای فراوان
از متون مختلفی از توراتی که در اختيار داشته، و بدانها تصريح میکند (ص 67)، به برخی
توصيفات و شروح نيز پرداخته است. او همچنين برای دستيافتن به هدف تأليف يعنی اثبات
نبوت پيامبر اسلام (ص)، به برخی مقايسههای تورات و قرآن نيز پرداخته است (مثلاً ص45).
نمونههايی از مجادلات و مباحثات با بزرگان و عالمان اديان از جمله احبار يهود که از
صدر اسلام نيز رايج بوده، از جمله همين دست نقدها ست.
در
دستهای ديگر نمونههايی از نقل به معنا و بيان شمهای از اصل متن آمده است که به مثل
میتوان به بيان مطلب و ارجاع ابنطاووس به سفر خروج اشاره کرد که گونهای از سخن وی
را میتوان به نوعی در سفر پیدایش (17: 20) بازيافت. گفتنی است که ابن طاووس با توجه
به در اختيار داشتن کتابخانهای ارزشمند، در سعد السعود چنين بيان میدارد که برخی
نقليات خود را بر اساس نسخهای از تورات که نزد خود داشته، بيان کرده است. البته گاه
نيز ديده میشود که در برخی از روايات با توسع در گستره دربرگيرندۀ نام تورات، اين
نام برای تمامی بخشهای عهد عتيق به کار برده میشود. در ادامۀ همين روند است که بار
ديگری با توسع در حوزۀ منابع، نمونۀ يادکـرد روايی را حتـى نه در اسفار و کتابهای عهد
عتيق، که در آثار تلمودی میتوان سراغ گرفت. اين روايت که در «تورات خـواندهام (با
تصريح در ذکر منبـع) که برکت غذا با وضو ساختن پيش از صرف آن افزايش میيابد»، در منابع
تلمودی دارای ريشه و نمونه است.
تورات و ادبيات نوشتاری
رويکرد
متفاوت به تورات، آن زمان که تنها در گروه عالمان و نويسندگان مورد بررسی قرار گيرد،
دو بازخورد متفاوت را ناشی میگردد. واقعيت اين است که گروهی با در اختيار داشتن نسخی
از تورات به برخی بررسیها، نقدها و بهرهگيريها از آن دست زدهاند. برای نمونه به نظر
میرسد کسی چون ياقوت حموی با داشتن متنی از تورات اين امکان را يافته است تا در مواضيع
مختلفی از اثر خود، معجم البلدان به نامبری و يادکردهايی دقيق از اماکن قابل پیجويی
در تورات بپردازد. آنچه پيشتر دربارۀ بهرهبردنها در تواريخ، تواريخ اساطيری، انساب
و اعياد و ازمنه بيان شد، از همين دست است. به عنوان تکملهای بر آنها حتى میتوان
به نسخههای موجود نزد ابن نديم اشاره کرد (ص 14،24). يادکردهای مفصل ابن قتيبه در
المعارف از نسخههای توراتی که در اختيار داشته است (ص 9، 12، 13، جم ، نيز تأويل...،
130، 206)، و يا نسخ تورات نزد مطهر مقدسی که بسیاری از اشارات مربوط خود را بدان ارجاع
میدهد، همه از همين دست است؛ که میتوان نام مسعودی، بيرونی و بسياری ديگر از نويسندگان
و عالمان دورههای اسلامی را به اين فهرست افزود.
گروهی ديگر از نويسندگان با استفاده از تورات به تأليفاتی در قالب شرح، توصيف، تفسير، منتخب و غيره از تورات پرداختند. به جز نمونههايی چون التخجيل لمن بدل التوراة و الانجیل، يا اظهار تبديل اليهود والنصارى فی التوراة والانجیل و جز آنکه بدانها اشاره شد، نمونههای ديگری نيز طی تاريخ اسلام تأليف گشته است. در ميان اين دست آثار نخست بايد به رديۀ غزالی تحت عنوان الرد الجميل على من غیر التوراة و الانجیل اشاره کرد (حاجیخلیفه، 1/837). شفاء الغليل فی بيان ماوقع فی التوراة و الانجیل من التبديل اثری از ابوالمعالی جوينی در اثبات نبوت پيامبر اسلام (ص) نمونهای ديگر از رويکردی متفاوت است (نک : ص 34 بب). سخاوی که به دليل زيست همجوار با اهل کتاب با ايشان ارتباط فراوان داشت، در اثری تحت عنوان الاصل الاصيل فی تحريم النظر فی التوراة و الانجیل نوع رويکرد خود را بيان داشته است (حاجیخلیفه، 1/107). افتضاح الکافرين فی اختلافات التوراة و الانجیل از ميرزا مهدی بدايعنگار از ديگر مصاديق ياد شده است. به جز اين موارد برای نمونهای از شروح بايد به شرح التوراة اثر مهذبالدين يوسف بن ابوسعيد سامری (د624 ق) اشاره کرد.
ترجمۀ تورات يکی از قديمترين انواع اين دست ادبيات است. نمونۀ ترجمۀ متقدم معرفی شده توسط آقابزرگ طهرانی (4/91) از همين گروه است. ورود به حيطۀ ادب در اين مباحث، زمينۀ تأليف آثاری را مهيا ساخت همچون اشعر الشعر در نظم برخی اسفار تورات از رزقالله بن نعمتالله ابن حسون حلبی و نيز نظم التوراة هفت پيکر در قالب مثنوی به زبان فارسی از نجف هندی نمونههايی از اين گروه آثارند. در سخن از حيطۀ ادب، توجه شاعران فارسیگوی در سدهها و دورههای گوناگون کاملاً جلب نظر میکند. ايشان ضمن آثار خود در برخی مباحث مربوط، در موضوعاتی مختلف، برخی اعتقادات و آراء اسلامی را در قالب شعر آوردهاند. از اين موارد میتوان به اوحدی مراغهای و حاجب شيرازی و نسيمی اشاره کرد که با بذل توجه به يکیدانی سرچشمۀ کتابهای آسمانی در اشعار خود بدانها پرداختهاند. نیز به شعر درآوردن مبحث نامبری پيامبر اسلام (ص) در تورات توسط عطار نيشابوری، منسوخ شدن تورات و انجیل با آمدن پيامبر (ص) و قرآن کريم در اشعار سعدی شيرازی، همچنین قصیدۀ مدح آن حضرت در هفت اورنگ جامی اشاراتی به ارزشمندیِ تورات، به عنوان کتابـی دارای حکمت و جلال، و توجه شاعران به اين متن مُنزَل است.
افزون
بر آنچه بيان شد، گونۀ ديگری از رويکرد ادبی نسبت به متن تورات وجود دارد و آن عبارت
است از تأليف در زمينۀ تورات راستين. اعتقادی راسخ بر وجود متنی از تورات وجود دارد
بدين مبنا که در کنار تابوت عهد و عصای موسى به مثابۀ ارثی منقول از انبيا، اين اسباب
در نهايت به ترتيب به پيامبر اسلام (ص)، امام علی (ع) و سپس امامان شيعی انتقال میيابد
(سعيد بن منصور، 3/944). برای نمونه آنچه از مناظرات امام رضا (ع) با رأس الجالوت و
استشهاد و احتجاجات ايشان به متن تورات در منابع آمده (نک : ابن بابويه، التوحيد،
422-428، عيون...، 2/140؛ طبرسی، احمد، 2/209)، از نسخهای در اختيار ايشان نشانه دارد
(برای نسخ در اختيار، نيز نک : کلينی، 2/496-497). شايد بر اساس همين اعتقاد
است که در برخی از آثار امامی به نسخی از متن مروی از امامی بزرگوار بهويژه امام علی
(ع)، دربردارندۀ 40 سوره از تورات اشاره شده است. متن الاحاديث القدسية که 40 سوره
از تورات را در بر دارد و گفته شده حضرت امام علی (ع) آن را از عبری به عربی نقل کرده،
و به روايت عبدالله بن عباس به ما رسيده، نمونهای از اين نسخ است. اين اثر همراه با
ترجمۀ فارسی آن منتشر گشته است.
مآخذ:
آقابزرگ، الذريعة؛ ابن ابی جمهور، محمد، عوالی اللئالی، به کوشش مجتبى عراقی، قم، 1403ق/1983م؛ ابن اثير، الکامل؛ ابن بابويه، محمد، التوحيد، به کوشش هاشم حسينی طهرانی، قم، 1387ق؛ همو، علل الشرائع، نجف، 1386ق/1966م؛ همو، عيون اخبار الرضا (ع)، بيروت، 1404ق؛ همو، فضائل الاشهر الثلاثة، به کوشش غلامرضا عرفانیان، نجف، 1396ق؛ ابن بطۀ عکبری، عبيدالله، الابانة، به کوشش عثمان عبدالله آدم اثيوبی، رياض، 1418ق؛ ابن حبان، محمد، صحيح، به کوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، 1414ق/ 1993م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بيروت، 1412ق/1992م؛ ابن حزم، علی، رسائل، به کوشش احسان عباس، بيروت، 1981م؛ همو، الفصل، به کوشش محمدابراهيم نصر و عبدالرحمان عميره، بيروت، 1405ق/1985م؛ ابنحمزه، عبدالله، الثاقب فی المناقب، به کوشش نبيل رضا علوان، قم، 1412ق؛ ابنخلدون، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، کویت، 1948م؛ ابن ربن طبری، علی، الدين و الدولة، بهکوشش آلفونس مينگانا، قاهره، 1342ق/1923م؛ ابن رستم طبری، محمد، المسترشد، به کوشش احمد محمودی، قم، 1415ق؛ همو، نوادر المعجزات، قم، 1410ق؛ ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبير، به کوشش زاخاو و ديگران، ليدن، 1904-1915م؛ ابن شاذان، فضل، الایضاح، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابیطالب، نجف، 1376ق/1956م؛ ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، به کوشش جواد فيومی اصفهانی، قم، 1414ق؛ همو، التحصين، به کوشش انصاری، قم، 1413ق؛ همو، الدروع الواقية، قم، 1414ق؛ همو، سعدالسعود، قم، 1380ق؛ همو، الطرائف، قم، 1371ق؛ ابن عنبه، احمد، الفصول الفخرية، به کوشش جلالالدين محدث ارموی، تهران، 1363ش؛ ابن عياش، احمد، مقتضب الاثر، قم، مکتبة طباطبايی؛ ابن قتيبه، عبدالله، ادب الکاتب، به کوشش محمد محيیالدين عبدالحميد، قاهره، 1963م؛ همو، تأويل مختلف الحديث، به کوشش اسماعيل اسعردی، بيروت، داراحياء التراث العربی؛ همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابن کثير، البداية؛ همو، تفسير، بيروت، 1401ق؛ ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بيروت، دارالفکر؛ ابن منظور، لسان؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابن وهب، عبدالله، القدر، به کوشش عبدالعزیز عبدالرحمان عثیم، مکه، 1406ق؛ ابوحمزۀ ثمالی، عبدالرزاق، تفسير القرآن الکريم، قم، 1420ق؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر؛ ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، العظمة، به کوشش رضاءالله بن محمد ادریس مبارکفوری، ریاض، دارالعاصمة، ابوالقاسم حکیم، سواد اعظم، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1348ش؛ ابوليث سمرقندی، نصر، «بستان العارفين»، در حاشيۀ تنبيه الغافلين، دهلی، کتابخانۀ اشاعة الاسلام؛ احمد بن حنبل، مسند، بيروت، دارصادر؛ الاختصاص، منسوب به شيخ مفيد، به کوشش علی اکبر غفاری و محمود زرندی، قم، 1414ق/1993م؛ بخاری، محمد، الصحيح، به کوشش مصطفى ديب البغا، بيروت، 1407ق/1987م؛ بغدادی، هدية؛ بيضاوی، عبدالله، تفسير، به کوشش عبدالقادر عرفات عشا حسنويه، بيروت، 1416ق/1996م؛ بيهقی، احمد، اثبات عذاب القبر، به کوشش شرف محمود قضاة، عمان، 1405ق؛ همو، السنن الکبرى، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/ 1994م؛ تاج العروس؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربی؛ تفسير، منسوب به امام حسن عسکری(ع)، قم، 1409ق؛ جوينی، عبدالملک، شفاء الغليل، به کوشش احمد حجازی سقا، قاهره، 1409ق/1989م؛ حاجی خليفه، کشف؛ حاکم نيشابوری، محمد، تاريخ نيشابور، ترجمۀ محمد بن حسین خليفۀ نيشابوری، به کوشش محمدرضا شفيعی کدکنی، تهران، 1375ش؛ همو، المستدرک، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، 1411ق/1990م؛ حمزۀ اصفهانی، تاريخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ليدن، 1340ق/1922م؛ خصيبی، حسين، الهداية الکبری، بيروت، 1411ق/1991م؛ خواجه عبدالله انصاری، ذم الکلام و اهله، به کوشش ناصر بن عبدالرحمان، ریاض، 1996م؛ دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بيروت، 1407ق؛ دلائل الامامة، منسوب به محمد بن جریر طبری، قم، 1413ش؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن، 1374ق؛ همو، سير اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بيروت، 1413ق بب ؛ همو، ميزان الاعتدال، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالوجود، بيروت، 1995ق؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات غريب القرآن، قم، 1404ق؛ راوندی، سعید، الخرائج و الجرائح، به کوشش محمدباقر موحد، قم، 1409ق؛ همو، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان، مشهد، 1409ق؛ ربيع، آمال محمد، الاسرائيليات فی تفسير الطبری، قاهره، 1422ق/ 2001م؛ زرکلی، الاعلام؛ سبط طبرسی، علی، مشکاة الانوار، نجف، 1385ق/ 1965م؛ سرکيس، يوسف اليان، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قم، 1410ق؛ سعيد بن منصور، سنن، به کوشش سعد بن عبدالله بن عبدالعزيز آل حميد، رياض، 1414ق؛ سيد مرتضى، علی، الامالی، به کوشش احمد بن امین شنقیطی، قم، 1325ق/1907م؛ سيف فرغانی، ديوان، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1364ش؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، 1416ق/1996م؛ همو، «تفسير»، تفسير جلالين، قاهره، دارالحديث؛ همو، الجامع الصغير، قاهره، 1373ق/1954م؛ همو، الحبائک فی اخبار الملائک، به کوشش محمد سعيدبن بسیونی زغلول، بيروت، 1405ق/1985م؛ همو، الدر المنثور، بیروت، 1993م؛ شافعی، محمد، مسند، بيروت، دارالکتب العلاميه؛ ضياء مقدسی، محمد، الاحاديث المختارة، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهيش، مکه، 1410ق؛ طبرانی، سليمان، الاوائل، به کوشش محمدشکور بن محمود حاجی امرير، بيروت، 1403ق؛ طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر خرسان، نجف، 1386ق/1966م؛ طبرسی، حسن، مکارم الاخلاق، نجف، 1392ق/1972م؛ طبرسی، فضل، مجمع البيان، بيروت، 1415ق؛ طبری، تاريخ، بيروت، 1410ق؛ همو، تفسير جامع البيان، بيروت، 1405ق؛ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، 1409ق؛ عهد عتيق؛ عياشی، نصر، التفسير، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه؛ غزالی، محمد، جواهر القرآن، به کوشش محمدرشيد رضاقبانی، بیروت، 1985م؛ فاکهی، محمد، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، بیروت، 1414ق؛ فرات کوفی، تفسير، قم، 1410ق؛ قاضی نعمان، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسينی جلالی، قم، مؤسسۀ نشر اسلامی؛ قاموس؛ قرآن کريم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعليم بردونی، قاهره، 1372ق؛ قمی، علی، التفسير، به کوشش طيب جزايری، قم، 1404ق؛ کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمدباقر زنجانی، تهران، 1373ش؛ کراجکی، محمد، کنزالفوائد، قم، 1369ش؛ کلينی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، 1391ق؛ گرديزی، عبدالحی، زين الاخبار، به کوشش عبدالحی حبيبی، تهران، 1363ش؛ مالک بن انس، المؤطأ، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بيروت، 1406ق/1985م؛ مالکی، ابوالفضل، المنتخب الجليل من تخجيل من حرف الانجیل، به کوشش رمضان صفناوی بدری، قاهره، 1418ق/1997م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ مسعودی، علی، التنبيه و الاشراف، به کوشش دخويه، ليدن، 1894م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش يوسف اسعد داغر، بيروت، 1385ق/1966م؛ مسلم بن حجاج نيشابوری، صحيح، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، بيروت، داراحياء التراث العربی؛ مسند زید بن علی، بیروت، دارالحیاة؛ مفید، محمد، الاعتقادات، به کوشش عصام عبدالسید، قم، 1413ق؛ همو، الامالی، به کوشش علیاکبر غفاری و استاد ولی، قم، 1403ق؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسيم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408ق/ 1987م؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاريخ، به کوشش کلمان هوار، پاريس، 1899م؛ نسفی، عمر، تفسير، به کوشش احمد عبدالعليم بردونی، بيروت، 1372ق؛ همو، القند فی تاريخ سمرقند، به کوشش يوسف هادی، تهران، 1387ش؛ نعمانی، محمد، الغيبة، به کوشش فارس حسون، قم، 1422ق؛ هيثمی، علی، مجمع الزوائد، قاهره/ بيروت، 1407ق؛ همو، موارد الظمان، به کوشش محمد عبدالرزاق حمزه، بيروت، دارالکتب العلميه؛ يحيی بن حسين، الاحکام فی الحلال و الحرام، 1410ق/1990م؛ يعقوبی، احمد، تاريخ، بيروت، دارصادر؛ نيز:
Adang, C., Muslim Writers on Judaism and the Hebrew Bible, Leiden, 1996; Berakoth, tr.and notes by M. Simon, London, 1990; Goldziher, I., »Kämpfe um die Stellung des Ħadī im Islam«, ZDMG, 1907, vol. LXI; Heller, B., »The Relation of the Aggadah to Islam Legends«, Muslim World, 1934, vol. XXIV; Jeffery. A., The Foreign Vocabulary of the Qurºān, Baroda, 1938; Sidersky, D., Les Origines des legends musulmanes…, Paris, 1933; Speyer, H., Die biblischen Erzählungen im Qoran, Darmstadt, 1961.
فرامرز حاج منو چهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرتان درباره این پست را به اشتراک بگذارید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.