بخوان و بیندیش (Join 10)
نام تمامی پرندههایی را که در خواب دیدهام برای تو در اینجا نوشتهام.
شنبه، خرداد ۱۳، ۱۴۰۲
آشنایی با گاهشماری کردی سلطانی (تقویم اهل حق/ تقویم یارسان)
شنبه، خرداد ۰۶، ۱۴۰۲
اَهْلِ حَقّ (یارسان/ آئین یاری)
مدخل «اهل حق» در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی جلد چاپی ۱۰ به قلم مسعود جلالی مقدم و داریوش صفوت.
مطالب ذکر شده در پاورقیها در اصل مقاله نیست. این مطالب عیناً از کتب «برهانالحق» تالیف نورعلی الهی، «نامه سرانجام (کلام خزانه)» به شرح و تفسیر و تعلیقات صدیق صفیزاده، و مقاله «اشتراکات و افتراقات خاندانهای اهل حق» نوشته آرش گودرزی و مهدی عسکری جهت فهم و آشنایی بیشتر با دیدگاه آنان نقل شده است.
اَهْلِ حَقّ (یارسان)
گروه مذهبی ایرانی با گرایشهای عرفانی، با آداب و متون مذهبی خاص خود و دارای بعضی اعتقادات كه در مواردی با برداشتهای رسمی و متشرعانۀ اسلامی مطابقت ندارند. این آیین كه در میان طوایف كرد، لر و ترك زبان پیروان بسیار دارد، در بستری اسلامی رشد كرده است و در عین حال، به سبب غلو در حق حضرت علی (ع) با سایر فرق غالی شیعه قرابت دارد، اما با اینهمه، بعضی از مبادی آن را میتوان در اعتقادات و سنتهای فكری و فرهنگ عامۀ مردمان ساكن غرب ایران جستوجو كرد و رگههایی از معتقدات ایرانی پیش از اسلام را نیز در آن یافت.
این آیین به «آیین حق» یا «آیین حقیقت» یا «دین حقیقت» نامبردار است. از این رو، پیروان آن «اهل حق» خوانده شدهاند؛ لیكن نام دیگر رهرو این طریق «یار» است از این روی، اهل حق را «یارستان» یا با تخفیف «یارسان» نیز گفتهاند. در جایی، از این آیین به صورت «آیین كُردان» یاد شده («خرده سرانجام»، ص ۵۸۲)؛ از آن روی كه از زمان سلطان اسحاق (نک : دنبالۀ مقاله) عنصر كُردی سهم اصلی و مهمی در چگونگی و تحولات این مكتب و فرقه داشته است و نیز مهمترین كتب مذهبی این فرقه به زبان كردی (گویش گورانی) است. اگرچه بعداً به تركی نیز «كلامها»ی بسیاری پدید آمد و آثار مهمی به زبان لكی هم به اهل حق مربوط است. پیروان یارسان در استان كرمانشاهان، همدان، تهران و حدود رودهن و جاجرود و شهریار و همچنین در خراسان و نیز در میان كردهای عراق و تركیه پراكندهاند.
شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۴۰۲
مدح امیرالمؤمنین علی (ع)، شعری از فؤاد کرمانی
چهارشنبه، تیر ۰۸، ۱۴۰۱
اباضیه
اَباضیّه یا اِباضیّه
اَباضیّه، یا اِباضیّه،
فرقهای از خوارج منسوب به عبداللـه ابن اباض تمیمی و از کهنترین فِرَق پیدا شده در
بین مسلمانان. این گروه را پس از اهل سنت و تشیع میتوان از لحاظ تاریخی مهمترین فرقۀ
اسلامی به حساب آورد. با اینکه این فرقه در برابر اکثریت عظیم امت اسلامی (اهل سنت
و تشیع) گروه کوچکی به شمار میآیند، از لحاظ تاریخی و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب
دارای اهمیت بسیار است.
جوامع اباضی تاکنون در
انزوای نسبی به سر برده و آنچنانکه باید، شناخته نشدهاند، ظاهراً اباضیان تنها گروه
باقیمانده از خوارجاند، اما چنانکه از منابع برمیآید، صُفریان (گروهی
دیگر از خوارج) نیز تا نیمه سدۀ ۵ ق / ۱۱ م در سرزمینهای اسلامی میزیستند که سرانجام
در اباضیه مستحیل شدند.
اباضیان که از همان آغاز
با بعضی از تندرویهای خوارج سازگاری نداشتند، در سدههای گذشته در پهنهای بسیار گسترده
ــ حتی در اندلس ــ میزیستند و گروههایی از آنان تا زمان ما باقی ماندهاند و در عمان،
زنگبار و شمال افریقا سکونت دارند. امروزه مذهب عموم قبایل و مردم عمان اباضی است و
هیثم بن طارق آل سعید، سلطان این کشور نیز بر همین مذهب است، گرچه رهبر مذهبی ملت به شمار نمیآید.
شاید چند گروه منزوی و دور افتادۀ دیگر هم از اباضیان در مناطقی چون مومباسا وجود داشته
باشند. مذهب اباضیه در میان قبایل بربر شمال افریقا هم نفوذ چشمگیری داشته است و هم
اکنون در جبل نَفوسه و زواره (طرابلس)، جزیره جِربه (تونس) قبایل وادی میزاب (الجزایر) زندگی میکنند. در زنگبار مسلماً زمانی گروههایی بسیار اباضی
مذهب بودهاند، لیکن امروزه ظاهراً شافعی مذهبند و فقط خانوادۀ حاکم و نزدیکانشان اباضیند.
در تانزانیا هم زمانی اباضیانی بودهاند و شاید امروز هم باشند.
دوشنبه، تیر ۰۶، ۱۴۰۱
تورات
تورات
تورات
(عبری: توراه)، مجموع 5 بخش نخستِ «کتاب مقدس» عبری (The Hebrew
Bible)، یا عهد قدیم (The Old
Testament) از کتاب مقدس مسیحیان که «اسفار خمس» (Pentateuch) نیز نامیده میشود.
این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به کل «کتاب مقدس» یهودیان اطلاق میگردد.
مفهوم لغوی و اصطلاحی تورات
واژۀ
توراه از ریشۀ יךח (ی ر ه) عبری، و در اصل خود به معنی
«تعلیم»، «آموزش» و «اصل اعتقادی» است. از اینرو، به باور بسیاری از محققان، ترجمۀ
آن به قانون یا شریعت (Law) در زبانهای غربی،
ترجمهای نارسا ست که معنای کامل واژه را نمیرساند و کاربرد آن در آثار محققان جدید
سبب ایجاد برداشتی شریعتمحورانه از دین یهودی شده است. اما بنا بر شواهد تاریخی، نخست
این یهودیان اسکندرانی بودند که در ترجمۀ «کتاب مقدس» عبری به یونانی، یعنی متن معروف
به سبعینی یا هفتادی (Septuagint)، توراه را به «Nomos» یونانی، به معنی قانون ترجمه کردند.
توراه
در فرهنگ یهودی معانی گوناگونی دارد. نخستین و مهمترین معنای آن، چنانکه پیشتر آمد،
مجموع 5 کتاب اول کتاب مقدس عبری، یعنی«اسفارخمسه»، متشکل از سفر پیدایش، سفر خروج،
سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه است. این معنی را در آیاتی از سفر تثنیه (4: 45،
4:33) و دیگر بخشهای «کتاب مقدس» عبری (یوشع، 7:1؛ عزرا، 2:3، 6:7؛ ملاکی، 5:4) میتوان
دریافت که در آنها از تورات موسى
(ع) یا توراتی که موسى (ع)
پیش روی بنیاسرائیل نهاد، سخن به میان آمده است و در همۀ آنها مقصود از توراه، اسفار
خمسه در تمایز با دیگر بخشهای «کتاب مقدس» است.
شنبه، تیر ۰۴، ۱۴۰۱
حَوّا، اُمالبشر
حَوّا، اُمالبشر
حَوّا،
نام نخستین زن، همسر آدم و نیای مادری نوع بشر.
واژهشناسی
حوا
(Eve) در زبان عبری به صورت חַןָה (ḥawwā) نوشته میشود و
با واژۀ یونانی «Zōē»، به معنی زندگی مترادف است. این واژه در ترجمۀ هفتادی
کتاب مقدس (ترجمه یونانی کتاب مقدس) به صورت Ζωή
و Εΰας، در عهد جدید Εΰα، و در ترجمۀ لاتینی
کتاب مقدس یا ولگات Heva
آمده و سرانجام به شکل Eve تغییر یافته
است.
دربارۀ ریشه و معنای این نام نظریههای گوناگونی مطرح شده است. در عهد عتیق حوا «مادر همۀ زندگان»، و سبب تداوم هستی خوانده شده است. بر این اساس، به نظر میرسد که واژۀ عبری حوا از فعل ḥayyâ به معنی حیات بخشیدن، و یا از نام ḥay به معنی زندگی و زنده، مشتق شده باشد. برخی از محققان هم آن را به معنی «طایفه» دانستهاند، که بیانی از خویشاوندی نوع بشر از طریق مادری مشترک است. برخی نیز ḥawwāh و ḥay را با واژۀ hewyā آرامی، ḥwt فنیقی (Ḥawwat که احتمالاً ایزدبانویی مارمانند بوده است)، و حیّوت عربی به معنی مار، همریشه دانستهاند و این شباهتی است که در تفسیرهای ربانی نیز به آن اشاره شده است. محققان پیشین شباهت ظاهری این واژهها را نشانی از شباهت معنایی آنها دانستهاند و هم مار و هم حوا را از موجبات بدبختی نوع بشر به شمار آوردهاند و اگر چنین باشد، داستان حوا با اسطورهای کهن که در آن همۀ حیات از یک مار نشئت میگیرد، بسیار نزدیک میشود. در بعضی از روایتهای اسطورۀ بابلی نیز، اساس زندگی زمینی با اژدهایی اولیه به نام تیامت آغاز میشود.
آدم، ابوالبشر
آدم، ابوالبشر
آدم، یا آدم
ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همۀ مردمان. دربارۀ آفرینش و زندگانی او در دینهای
سهگانۀ یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است، و
این همسانی و همانندی از آنرو است كه مبدأ وحی
در این ۳ دین یكی است. از اینرو، پیش از پژوهش دربارۀ آفرینش آدم و سرگذشت او
در فرهنگ اسلامی، بررسی مختصری دربارۀ چگونگی آن در دین یهود و مسیحیت و نظری
كوتاه به انسانشناسی (Antroplogie) این ادیان، سودمند خواهد بود.
اشتقاق
واژۀ آدم از اَدَم (Adam) عبری گرفته شده است، ولی ریشۀ اصلی آن در زبان
عبری به درستی معلوم نیست. كلمۀ مؤنث آن اَدَمَه (Adamah) در عبری به معنی زمین یا خاك است. كاربرد دو صورت
مذكر و مؤنث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پیدایش (۷:۲) معنی خاكی (ساخته شده از خاك) را القا میكند.
ریشۀ ادم (Dm) همچنین با رنگ «سرخ» پیوند دارد، و این
شاید اشاره به رنگ خاك باشد كه آدم از آن آفریده شده است. در زبان اكدی ادمو (Adamu) به معنی خون است و ادمتو (Adamatu) به معنی «خون سیاه» (در حالات بیماری)، و جمع آن
ادماتو (Adamatu) به معنی خاك سرخ و تیرهای است كه در
رنگرزی به كار میرفته. ظاهراً واژۀ ادمو (Admu) و اتمو (Atmu) (به معنی كودك) پیوندی با «اَدَم» ندارد، بلكه با
ریشۀ و ت م (W T M) و واژۀ عبری یتوم (Yatum) (به معنی یتیم) مربوط است. در عربی جنوبی كهن ریشۀ
ادم (Dm) به معنی خادم و برده است. در یكی از
فهرستهای مترادفات زبان اكدی، واژۀ «ادمو» به معنی «شخص مهم و شریف» آمده است. در
اكدی كهن و بابلی كهن نیز به نامهای خاصی برمیخوریم از قبیل ا ـ د ـ مو (A-da-mu)، ا ـ دم ـ او (A-dam-u). اما شواهدی در دست است كه اشتقاق این كلمه را از
«ادمه» به معنی خاك، تأیید میكند. در اغلب اسطورههای بینالنهرین و آسیای غربی،
انسان از خاك یا خاك آغشته به خون خدایان آفریده شده است. در میان كنعانیان قدیم
«آدم» هم به معنی انسان بوده، هم نام خدای زمین، و جزء «ادم» در بعضی اسامی چون
«عبدادم» در كتاب دوم شموئیل (۱۰:۶ به بعد) نیز ظاهراً نام همین خداست.
جمعه، تیر ۰۳، ۱۴۰۱
جهنم
جَهَنَّم
جَهَنَّم،
جایگاهی در جهان پس از مرگ که انسانِ تباهکار در آن
سزای اعمال خود را خواهد دید. در قرآن کریم افزون بر نام جهنم، نامهای متعدد دیگری
مانند جحیم، سقر و سعیر نیز ناظر به جهنم یا طبقهای از آن به کار رفته، و در بسیاری
موارد صرفاً به صورت «النار» (آتش) از آن یاد شده است. در فرهنگ ایران، نام دوزخ بازمانده
از ایران باستان، به عنوان معادلی برای جهنم کاربرد داشته است. مباحث جهنم نه تنها
در نصوص دینی از قرآن و حدیث بازتابی وسیع داشته، بلکه در حیطۀ دانشهای دینی چون کلام،
فلسفه و عرفان نظری هم مباحثی را به خود اختصاص داده است.
بخش اول: واژهشناسی
واژهشناسی
جهنم
واژهای مؤنث، به معنای چاه بسیار ژرف، در اصل نام آتشی است که خداوند با آن گناهکاران
و دوزخیان را مجازات میکند، و در اصطلاح قرآن کریم به معنای جایگاه عذاب اخروی است
که بدکاران و بیایمانان در آنجا به کیفر اعمال خود میرسند.
پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۴۰۱
بهشت/ جنت/ فردوس
بِهِشْت
بِهِشْت، جایگاهی در
جهان پس از مرگ كه انسانِ رستگار در آن زندگی آرمانی را تجربه خواهد كرد.
در قرآن كریم، از این جایگاه با نامهای «الجنة» و «الفردوس» و گاه با تعبیرهای وصفی «نَعیم» و «حُسنی»
سخن رفته است. در زبان فارسی اگر چه واژۀ الجنة به صورت جنت از كاربردی گسترده
برخوردار بوده، اما هرگز واژۀ پیش از اسلامی «بهشت» را تحتالشعاع خود نساخته
است.
تجربۀ زیستِ آرمانی در
بهشت، وجه مشترك تلقیهای اسلامی از آن است؛ اما دربارۀ ویژگیهای این زیست و
نیز دربارۀ زمینههایی كه دستیابی به چنین زیستی را ممكن میسازد، دیدگاههای
بسیار متنوعی وجود دارد. بخشی از این تنوع ناشی از اختلاف رویكرد نسبت به آموزههای
دینی و تفاوت در مبانی دینشناختی است. به موازات پرسش متكلمان از آنكه مثلاً
آیا نعمتهای بهشتی پایانی خواهد داشت؟ صوفیه از آن پرسش كردهاند كه بهشتیان
از چه موهبتی برتر از نعمتهای مادی برخوردار خواهند بود؟ دربارۀ پرسشهای طرح
شده در باب سلوك دنیوی انسان برای دستیابی بر بهشت، متكلمان از آن پرسیدهاند
كه آیا گناهكار توبه ناكرده ممكن است با شفاعت یا مغفرت الاهی به بهشت درآید
و صوفیه در این نكته درنگ داشتند كه آیا بندگی خدای كردن به ازای راه یافتن
به بهشت انسان را سزاوار است؟
اثبات اینكه بهشتی
وجود خواهد داشت، بخشی از مباحث آخرتشناسی اسلامی است كه در عمل فرعی بر
اثبات آخرت است. سخن از اینكه حیات انسان در بهشت، حیاتی جسمانی یا روحانی
خواهد بود، نیز از مباحث مهم كلامی ـ فلسفی در حوزۀ آخرتشناسی است؛ اما آنچه
به طور مشخص به بهشت مربوط میشود، سخن از چگونگی زیست آرمانی در آنجاست.
خانقاه
خانِقاه
خانِقاه،
مکان تجمع یا اقامت صوفیان که در آن گرد میآمدند یا برای مدتی در آن مقیم میشدند
و با نظارت شیخِ خانقاه به عبادت، خلوتنشینی و تزکیۀ
نفس میپرداختند.
واژۀ
خانقاه معرب خانگاه، مرکب از خانه و گاه، و شبیه واژههایی چون منزلگاه و مجلسگاه
است. این واژه به صورتهای دیگری چون خانگاه، خانگه، خانکاه، و خانقه نیز دیده میشود. صورت جمع این واژه نیز در منابع عربی به شکل خوانق و
گاه خوانک، و در منابع فارسی بیشتر به صورت خانقاهات، خانگاهات، خانکاهات آمده است.
بخش نخست این واژه، یعنی «خان» از واژۀ خانه به معنی محل اقامت، و بخش دوم، یعنی «گاه»
نیز پسوند مکان است. در منابع مربوط به سدههای میانه، گاه «خان» را بر گرفته از خوان،
به معنی سفره، و یا از فعل خواندن دانستهاند که به نظر میرسد بیشتر ناظر بر اعمال
و آیینهای خانقاهی همچون صرف غذای جمعی باشد. مقریزی (د ۸۶۵ ق) ازجمله کسانی است که اصل این واژه را «خونقاه»، به معنی جایی که سلطان
در آنجا طعام میخورد، میداند. البته باید توجه داشت که واژۀ خوردنگاه و خورنگه در
زبان فارسی به معنی جای خوردن غذا به کار رفته است و در آثار شاعرانی چـون گرگانی و
خاقانی نیـز دیده میشود. به هر روی، به نظر میرسد که واژۀ خانقاه به عمارتی اشاره
داشته است که از خانهها (اتاقها/ حجرهها)ی متعدد تشکیل شده، و برای اقامت صوفیان
به کار میرفته است.
ظاهراً
واژۀ خانقاه نخستین بار در آثار نویسندگان سدۀ ۴
ق/
۱۰
م
دیده میشود. نویسندۀ ناشناس حدود العالم (تألیف: سال ۳۷۲ ق) به خانگاه مانویان اشاره میکند، و در دو کتاب البدء و التاریخ (تألیف:
۳۵۵ ق) و احسن التقاسیم (تألیف: پیش از ۳۸۷ ق) از خانقاه کرّامیان سخن به میان میآید.
شنبه، خرداد ۲۸، ۱۴۰۱
جبرئیل/ جبرائیل/ جبریل
جِبْرَئیل
جِبْرَئیل، از فرشتگان مقرب درگاه الٰهی که واسطۀ رساندن وحی پروردگار به انبیا، به ویژه پیامبر اسلام (ص) بود. نام جبرئیل ۳ بار در قرآن کریم در سورههای بقره (۲/ ۹۷، ۹۸) و تحریم (۶۶/ ۴) آمده است و در آن به مواردی از جایگاه این فرشته به عنوان رسانندۀ وحی الٰهی، یار و یاور پیامبر (ص)، وصف او به امین و نیز مورد توجه بودن او نزد پروردگار و نکوهش دشمنی با وی اشاره شده است.
در واژهشناسی سنتی اسلامی، نام جبرئیل ترکیبی از دو کلمۀ «جبر» و «ایل» دانسته شده است. لغویان، مفسران و راویان در تبیین بخش نخست این ترکیب، در واژۀ جبر، حرف جیم را به دو صورت مفتوح و مکسور به کار بردهاند و با بیانی که نشان از ناشناخته بودن آن نزد ایشان دارد، معانی متفاوتی برای آن آوردهاند. مثلاً به اختلاف جبر را معادلی برای فرشته، انسان، مرد، یا بنده دانستهاند، حال آنکه در خصوص بخش دوم یعنی ایل، تقریباً همگان آن را به معنی الله یا رب دانستهاند. معادلیابی نامهایی همچون «عبد الله» برای جبرئیل نیز در همین راستا ست. به جز مشهورترین تلفظهای این نام، در منابع به تلفظهای دیگری هم اشاره شده است: جِبریل بدون همزه که واژهای سُریـانـی و بـه معنـای عبد الرحمان یا عبد العزیز دانسته شده است؛ و صورتهایی چون جبرائیل و جبرال و نیز جبرین که تلفظ بنی اسد دانسته شده است. جفری بر آن است که اصل این واژه عبری است که به واسطۀ سُریانی وارد زبان عربی شده است.
... اصل واژۀ جبرئیل در زبان عبری از دو جزء جَبر (= مرد) و اِل (= خداوند) تشکیل شده، و در کنار هم به معنی «مردِ خداوند» است. اختلافی که در نگارشِ جزء نخستِ کلمه وجود دارد، موجب آن شده است که برخی معانی دیگری (همچون «قدرتِ خداوند» و یا «خداوند نیرومند است») را نیز برای آن درنظر بگیرند. این واژه در متن هفتادی، یا ترجمۀ یونانی عهد عتیق به شکل «گابریل» درآمد و با همین تلفظ در بیشتر زبانهای اروپایی متداول گردید. شماری از مفسران مسلمان هم آن را از ریشۀ سُریانی، و به معنی بندۀ خداوند (عبد الله) میدانند. این نام در متون اسلامی به شکلهای مختلفی چون جِبْریل، جَبْریل، جَبْرَئیل، جَبْرائِل، جَبْرَئل، جَبْرییل، جَبْرائیل، جَبْرال، جَبْرین و جِبرین آمده است.
در کتاب مقدس، فرشتگان و موجودات آسمانی اغلب به طور جمعی و با واژههایی چون سرافیم، کَرّوبیم و ... یاد میشوند، اما جبرئیل به همراه میکائیل یکی از دو فرشتهای است که نام او دو بار در عهد عتیق آمده است و این امر از جمله کهنترین نمونههای نامگذاری فرشتگان به شمار میآید ... .
شنبه، خرداد ۲۱، ۱۴۰۱
اسماعیلیه/ اسماعیلیان
اِسْماعیلیه، یكی از فِرَق شیعه كه در اواسط قرن ۲ق/ ۸م پدیدار گشت و سپس به شاخهها و گروههایی
چند منقسم شد. اسماعیلیان، همچون شیعیان امامی، امامت را به نص میدانستند،
اما در بارۀ سلسلۀ امامان پس از امام صادق (ع)، با دیگر پیروان آن امام
دچار اختلاف گشتند. این فرقه نام خود را از اسماعیل فرزند امام جعفر صادق
(ع) گرفته است. در حال حاضر، اسماعیلیان كه عمدتاً به شاخۀ نِزاری این
فرقه تعلق دارند، در بیش از ۲۵ كشور در قارههای آسیا و آفریقا و اروپا و
آمریكا پراكندهاند. اسماعیلیان پس از شیعیان دوازد امامی (اثنیعشری) دومین جماعت
بزرگ مسلمانان شیعی مذهب را تشکیل میدهند.
آنچه در ادامه میخوانید
اسماعیلیه
- بخش یکم؛ ظهور و دورۀ نخستین
- بخش دوم؛ اسماعیلیان در دورۀ فاطمی (تا ۴۸۷ق)
- بخش سوم؛ اسماعیلیان پس از افتراق نزاری - مستعلوی
بُهره (بُهرهها) طیبی (هندیانِ اسماعیلی مذهب)
اصول عقاید شیعیان بُهره داوودی
سلسله امامان اسماعیلی (از آغاز تا امروز)
مدخل «اسماعیلیه» در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و «بُهره» در دانشنامه جهان اسلام به قلم فرهاد دفتری؛ استاد «تاریخ اسماعیلیه» در مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن.
پنجشنبه، خرداد ۱۹، ۱۴۰۱
اِبلیس
اِبلیس
دفاع گروهی از بزرگان صوفیه از ابلیس
«...موضوع
شایستۀ توجهی که در آثار گروهی از بزرگان صوفیه دیده میشود، کوششی است که در دفاع
از ابلیس و توجیه نافرمانی او کردهاند. در اقوال منسوب به برخی از عارفان دورههای
اولیۀ اسلامی گهگاه نکات و عباراتی که حاکی از همدلی و همدردی با ابلیس، حسن نظر نسبت
به او، کوچک شمردن گناه او، و حتى اثبات بیگناهی اوست، دیده میشود.
از
قول حسن بصری آوردهاند که گفت: «انّ نور ابلیس من نار العزّة» و اگر نور خود را به
خلق ظاهر کند، به خدایی پرستیده میشود؛ ذوالنون مصری از طاعات و عبادات بیتزلزل و
کمال اخلاص او در بندگی با تحسین یاد میکند؛ بایزید بسطامی بر حال او دل میسوزاند
و برای او طلب بخشایش میکند؛ نوری با تضرع و زاری او از درد فراق با او شریک میشود؛
جنید از استدلال او بر اینکه جز خدای را سجده کردن نارواست در شگفت میماند؛ ابوبکر
واسطی گوید که راه رفتن از ابلیس باید آموخت که «در راه خود مرد آمد»؛ سهل تستری از
سخن گفتن او در علم توحید به حیرت میافتد، شبلی در وقت نزع از اینکه خطاب «لعنتی»
با ابلیس بوده است بر او رشک میبرد؛ ابوالعباس قصاب سنگ انداختن بر ابلیس را دور از
جوانمردی میشمارد و او را شایستۀ مقام بزرگ در قیامت میدانند؛ ابوالحسن خرقانی از
حقشناسی و عبرتآموزی او یاد میکند و ابوالقاسم گرکانی او را «خواجۀ خواجگان» و
«سرور مهجوران» میخواند...».
آنچه خواندید، بخشی از مقالۀ «ابلیس» در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بود که در ادامه نقل میشود.
مدخلِ «اِبلیس»، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، جلد سوم
اِبلیس،
نام خاص (عَلَم) برای موجودی كه از فرمان خدا سرباز زد و از درگاه وی رانده شد. نیز
اسمی عام برای شیاطین. دربارۀ ابلیس از دیدگاههای مختلف میتوان بحث كرد. در این مقاله،
از ابلیس در ۴ بخش سخن رفته است:
۱- در لغت و ادب عربی (به قلمِ آذرتاش آذرنوش)
۲-
در قرآن (به قلمِ عباس زریاب خویی)
۳-
در كلام (به قلمِ سید جعفر سجادی)
۴- در ادب فارسی و عرفان (به قلمِ فتحالله مجتبایی).
شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۰
نام شبهای هر ماهِ قمری
نام شبهای ماه قمری
در فرهنگ و سنّت عربی، هر سه شب از شبهای هر ماه قمری اسمی دارد به شرح ذیل:
۱ - سه شبِ
اول
(شبهای ۱ و ۲
و
۳): غُرَر.
۲ - سه شبِ دوم (شبهای
۴
و
۵
و
۶): نُفَل.
۳ - سه شبِ سوم (شبهای
۷
و
۸
و
۹): تُسَع.
۴ - سه شبِ چهارم (شبهای
۱۰
و
۱۱
و
۱۲): عُشَر.
۵ - سه شبِ پنجم (شبهای
۱۳
و
۱۴
و
۱۵): بِیض.
۶ - سه شبِ ششم (شبهای
۱۶
و
۱۷
و
۱۸): دُرع.
۷ - سه شبِ هفتم (شبهای
۱۹
و
۲۰
و
۲۱): ظُلَم.
۸ - سه شبِ هشتم (شبهای
۲۲
و
۲۳
و
۲۴): حَنادِس.
۹ - سه شبِ نهم (شبهای
۲۵
و
۲۶
و
۲۷): دَآدِیءُ.
۱۰ -
سه
شبِ دهم (شبهای ۲۸ و ۲۹
و
۳۰): مُحاق.
سهشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۴۰۰
آشنایی با تقویم و گاهشماری منداییان
آشنایی با تقویم و گاهشماری منداییان
منداییان
تقویمی دارند که بهواسطه شروع آن با ماه «دَلو» (دولا)، آن را «دَلوی» مینامند. این
تقویم ۳۶۵ شبانهروز دارد (بدون هیچ کسر یا اضافهای)
که از ۱۲ ماهِ ۳۰
روزی
بعلاوه ۵ روز ایام پروانایی موسوم به «پنجه مقدس» تشکیل شده است. به عبارتی، منداییان
«سالِ کبیسه» ندارند، چرا که معتقدند خداوند همه چیز را بر اساس گردش و تکرار خلق نموده
و بر همین اساس سالهای مندایی باید گردش کنند تا این دوران حفظ شود و یکروز هم به
عقب یا جلو تغییر نکند. (سال مندایی دقیقاً ۳۶۵ روز است، بدون یک روز کسر یا اضافه)
ماههای
تقویم مندایی آنطور که در نوشتههای آنها آمده بهترتیب عبارتند از: اِمبِرا - تورا
- صلمی - سرطانا - اَریا - شُمبُلتا - قینا - ارقوآ - هطیا - گدیا - دولا - نونا. این
ترتیبِ اصلیِ ماههایی است که منداییان جهت استخراج طالع و نام دینی هر فرد مندایی
که «مَلواشه» نامیده میشود، بکار میبرند. این ترتیبِ ماهها با ترتیبِ شمارشِ ماهها
در تقویم مندایی با مبدأ هبوط حضرت آدم (ع) و میلاد حضرت یحیی (ع) تفاوت دارند که در
ادامه بیان خواهد شد.
جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۴۰۰
منداییان از زبان منداییان (آشنایی با آداب و رسوم و مناسک منداییان)
منداییان از زبان منداییان
آشنایی با آداب و رسوم و مناسک منداییان
دانلود کنید «اینجا» یا «اینجا» یا «اینجا»
کلیات
برگی
از تاریخ مندایی
ارکان
اصلی شریعت مندایی
پیامبران
صابئین مندایی
کتب
مقدس منداییان
درجات
دینی روحانیت صابئین مندایی
الفبای
مندایی
مَلواشه
(نامِ دینی)
قبله
مندائیان (اواثر)
درفش (پرچم و نماد دینی)
هِمیانِه
فرق هِمیانه و درفش
رسته (لباس دینی)
پندامه
اهمیت
آب در شریعت مندایی
آب حیات (مِیا هیّی)
احکام مرتبط با آبها در شریعت منداییان
طُماشه
تعمید
(مَصبِتّا/ مَصوِتّا)
تعمید زُهرِیثا و تعمید شُمِیثا
رِشامه
(وضو)
بِراخِه
(نماز، دعا و نیایش)
صُما (روزه)
امبَطَلات
محرمات
صابئین مندایی
اعیاد و مناسبتهای صابئین مندایی
ایام
پروانایی (پنجه مقدس)
دِهوا
اِد دیمانا (سالروز ولادت حضرت یحیی)
خلاصه زندگینامه حضرت یحیی «یُِهیا یُهانا» از متون مندایی
چگونگی
عروج نِشمِتای «یُهیا یُهانا» به عالم نور از کتاب مقدس «گنزا ربّا»
کَنشی و زَهلی، تکریص و دِهوا ربّا (نوروز بزرگ)
کنشو و زهلی (کنشی و زهلی)
دِهوا رّبا (نوروز ربّا، عید بزرگ)
تکریص، کراص، اعتکاف
دِهوا
زوطا، عید شیشیان (نوروز کوچک)
اِکلیل، سمبل نور و روشنایی
جشنِ فِل؛ شروع خلقت و آماده نمودن حیات بر روی زمین
دِهوا
حُنینا (دِهوا اِد طرما/ عید کوچک)
كاربرد
كنجد و خرما در مراسم صابئين مندايى
عاشوریه (ابوالهریس)، واقعه طوفان نوح
مراسم لُوفانی و دُخرانی و شرح کامل آن
مراسمِ اِهاوا اِد مانی، «قماشی دادن» برای متوفی
اشخِنْتا (محل عبادت منداییان)
شرح مراسم «تراسهی اشخنتا» (مقدس نمودن اشخنتا)
شرح
مراسم «تراسهی اِشوَلیا»؛ شرح مراسم «ترمیدا» شدن یک «اشکندا»
شرح
مراسم «مَشّا دخیا» (روغن پاک)؛ شرح مراسم «گنزورا» شدن یک
«ترمیدا»
ذبح حیوانات
چگونگی ذبح حیوانات نزد منداییان
گوشت حلال نزد منداییان
ازدواج (قابین)
طلاق
مرگ از دیدگاه دیانت صابئین مندایی
وظایف یک مندایی در قبال شخص محتضر
وسایل و لوازم حمل جنازه
مندلتا و چگونگی ساخت آن
طریقه حمل جنازه و چگونگی دفن آن
سکیندولا
احکام طُماشهی شخص محتضر
احکام دینی حمل جنازه
تقویم و گاهشماری منداییان
شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۹
انطباق لحظهها/ تقویم جامع جهانی
انطباق لحظهها
تقویم
جامع جهانی/ گاهشماریهای جهان
خدایا شکر که فرصت دادی در مزرعهی عمر بکاریم
سلام بر بهاران و شکوفایی مردمان و شادابی و نشاط روزگاران
لحظه
تحویل سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی و
آغاز بهار در نیمکره شمالیِ کره زمین به وقت ایران ساعت ۱۳:۰۷:۲۸ روز شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ هجری شمسی مطابق با ۲۰ مارس ۲۰۲۱ میلادی میباشد.
لحظه تحویل و آغاز فصول چهارگانهی سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی:
فصل
بهار (Spring Equinox): ساعت ۱۳:۰۷ دقیقه روز شنبه
۳۰
اسفندماه
سال ۱۳۹۹ هجری خورشیدی
فصل تابستان (Summer Solstice): ساعت ۰۸:۰۲ دقیقه روز دوشنبه ۳۱خردادماه سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
فصل
پاییز (Fall
Equinox): ساعت ۲۲:۵۱ دقیقه روز چهارشنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
فصل زمستان (Winter Solstice): ساعت ۱۹:۲۹ دقیقه روز سهشنبه ۳۰ آذرماه سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
سهشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۹
گاهشماری دوازدهگانه حیوانی (گاهشماری دوازده حیوانی)
جدول تعیین نام سالِ
هجری خورشیدی در دورهی ۱۲ سالهیحیوانی
در فرهنگ فارسی - تهیه شده توسط استاد محمدرضا صیاد (استاد و پیشکسوت تقویم و رویت
هلال ماه)
این جدول سه قسمت
دارد: قسمتهای فوقانی، راست و میانی که به ترتیب دو رقم سمت چپ، دو رقم سمت راست و
نام سال هجری خورشیدی را مشخص میکنند. با استفاده از این جدول میتوان نامِ سالِ ۲۱۰۰ سالِ هجری خورشیدی (۰ - ۲۰۹۹) را تعیین نمود. برای آشنایی با روش استفاده
از این جدول به ذکر مثال زیر می پردازیم.
سهشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۹
قربانی در آیین یهود (آشنایی با قربانی در یهودیت و پیبردن به اهمیت آن)
نحوه آدرسدهیِ آیاتِ کتاب مقدس در این مقاله به شکل زیر است:
نام کتاب، شماره آیه : شماره فصل.
برای مثال: آیه سوم از فصل یازدهم کتاب ارمیا (ارمیا ۱۱:۳).