پنجشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۹

مرسدس سوسا، صدای بی‌صدایان


به خاطره جاودان مرسدس سوسا

صدایِ مرسدس سوسا صدایِ درد و رنج بشریست. صدایی که از اعماق تاریخ می‌آید. صدای جوامعی که به ظلم عادت نمی‌کنند و با ظلم همراهی نکرده‌اند. صدای مرسدس سوسا صدای مقاومت است در برابر سلطه‌گری و صدای مبارزه برای تغییر. سرودهای پرشور ویولتا پارّا از حنجره‌ی شورانگیز مرسدس سوسا بود که بر جان میلیون‌ها مردم استبدادزده آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان جاری می‌شد. سوسا از آن دسته خوانندههایی نبود که حکومت‌ها آنها را بر روی سن می‌آورند و برایشان کف می‌زنند، از آن دسته خواننده‌هایی بود که آنها را از روی سن به زندان می‌برند. مرسدس سوسا از آن آدم‌هایی نبود که به وقت انقلاب از کشور می‌گریزند و در جای امنی به دور از مردم پناه می‌گیرند و خود را «تبعیدی» می‌خوانند، از آن کسانی بود که به وقت انقلاب به کشور باز می‌گردند و در میان آتش به میان مردم می‌روند. همچون ماریا فارانتوری (+) و جوآن بائز (+). سوسا موسیقی را سلاحی علیه ستمگری و علیه انسان‌ستیزی کرد. او با رساترین و مصمم‌ترین صدای ممکن فریاد زد که «همه چیز تغییر خواهد کرد. آنچه که دیروز تغییر کرد، فردا هم تغییر می‌کند» (Todo cambia). (+)

چهارشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۹

کِتِه کولویتس، صدای مصممی در بیان انسان و رنج‌هایش


کِتِه کولویتس

صدای مصممی در بیان انسان و رنج‌هایش

کِتِه اشمیت کولویتس (۱۸۶۷ تا ۱۹۴۵) هنرمند انسان‌دوست آلمانی بود. او از خانواده‌ای با تربیت فرهنگی و آگاهی سیاسی و اصالتاً از اهالی کوئینزبرگ (کالینینگراد فعلی) بود. ناحیه‌ای در میان لهستان و لیتوانی که اکنون بخشی از روسیه اما بیرون از مرزهای اصلی آن است. سرزمینی که ایمانوئل کانت و هانا آرنت نیز از آنجا برخواسته بودند.

کته کولویتس در آثار هنری بی‌بدیل خود روایتگر رنج‌های محرومان و ستمدیدگان و پیکارگر پرشور علیه ناسیونالیسم و جنگ‌طلبی و بهره‌کشی از انسان بود. او از سن ۱۶ سالگی طراحی از کارگران تحت ستم، مادران دردمند و دیگر مردمان فرودست و زحمتکش را شروع کرد و اینکار را تا پایان عمر همچون وظیفه انسانی خود می‌دانست و ادامه داد. مجموعه آثار بازمانده از او بالغ بر ۱۶۰۰ اثر هستند که شامل طراحی‌های با زغال، مجسمه و مجسمه‌های کوچک مفرغی، حکاکی و کنده‌کاری روی چوب، لیتوگراف یا چاپ سنگی، اِچینگ و چاپ باسمه می‌شوند. از «اینجا» و «اینجا» ببینید. توجه او به استفاده از انواع تکنیک‌های چاپ دستی نشان‌دهنده تمایل او به تکثیر آثار و تأثیرات انسانی آنها بوده است.

ازدواج کته با دوست زمان کودکی‌اش- کارل کولویتس- که پزشکی در خدمت محرومان بود، تأثیر بسزایی در فعالیت‌های او گذاشت و او بسیاری از آثار خود را با الهام از بیماران محرومی که برای مداوای رایگان به مطب شوهرش مراجعه می‌کردند، می‌آفرید.

سه‌شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۹

گذری بر جشن‌ها و اعیاد سالیانه مسیحیان

گذری بر جشن‌ها و اعیاد سالیانه مسیحیان

مسیحیان دارای جشن‌ها، و اعیاد بسیاری در طی سال هستند. برخی از آنها مانند روز کریسمس هر سال در یک تاریخ مشخص رُخ می‌دهند؛ در صورتی که برخی از آنها در محدوده‌ای از تاریخ در نوسان هستند. یکی از اعیاد اصلی مسیحیان که داری تاریخ متغیر است عید پاک یا عید قیام است و از آن جهت که تاریخ بسیاری از اعیاد در ارتباط با عید قیام قرار دارد از اینرو تاریخ آنها نیز متغیر می‌باشد. هر یک از این اعیاد دارای تاریخچه و همراه با مراسم خاصی هستند که سعی شده است تا در حد لازم به آن پرداخته شود.
لازم به ذکر است که این اعیاد بر دو بخش تقسیم می‌شوند، یک بخش از آن اعیاد جهانی و عمومی هستند که معمولاَ توسط ایمانداران سراسر دنیا برگزار می‌شود، و بخش دیگر، اعیاد و جشن‌هایی هستند که توسط یک یا چند منطقه، و یا یک یا چند کشور خاص برگزار می‌شوند. در اینجا سعی بر این است که بتوانیم پاسخگوی هر دو بخش باشیم.

دوشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۹

خدا هشدار داد که پادشاه نخواهید

«خدا هشدار داد که پادشاه نخواهید»

احتمالاً اثرگذارترین کتاب در رشد و بالندگی تمدن غربی کتاب مقدس باشد. البته ریشه‌‌ی نام‌اش (Bible) در زبان یونانی به‌سادگی به معنای کتاب است. تا به روزگاران اخیر در غرب مسیحی کتاب مقدس همچنان سنگ محکِ تقریباً همه‌ی مباحثات و مجادلات بر سر اخلاق و حکومت بود. یکی از قطعات رسایِ «عهد عتیق» در باب حکومت آن جاست که خدا به بنی‌اسرائیل که در آغاز در وضع بی‌دولتی می‌زیستند -حاکمی نداشتند تا از ایشان مالیات بستاند و سرباز‌گیری کندهشدار می‌دهد که طلب پادشاه داشتن به سیاق ملت‌های دیگر نکنند. لیکن در کتابِ نخستِ سموئیل، اهالی یهود خواهان یک پادشاه شدند، و خداوند سموئیل را گفت که پادشاه داشتن به چه معناست (اول سموئیل فصل هشت). همان‌گونه که در بابِ «داوران» آمده، تا آن هنگام «پادشاهی در میان بنی‌اسرائیل نبود؛ هر که به آن کاری بود که در چشم‌اش درست می‌نمود» و فقط داورانی بودند جهت حل اختلافات. برای قرن‌ها این داستان به یاد اروپایی‌هایِ مسیحی می‌آورد که خدا نه تنها خود حکومتی بر روی زمین برپا نکرده بلکه خود بندگان‌اش را از طلب آن نیز برحذر داشته است. توماس پین، لرد اکتون و لیبرال‌های دیگر بارها این داستان را در نوشته‌های‌شان نقل کرده‌اند.

یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۹

شهرستان‌های ایرانشهر/ شهرستان‌های ایران - تنها متن بازمانده از واپسین سده‌های فرمانروایی ساسانیان درباره جغرافیایِ تاریخی و سیاسیِ شهرهای ایرانشهر

شهرستان‌های ایرانشهر

شهرستان‌های ایرانشهر/ شهرستان‌های ایران کتاب کوچکی به زبان پهلویِ ساسانی (فارسی میانه) و تنها اثر موجود به این زبان که به جغرافیایِ تاریخی می‌پردازد. تدوین نهایی این رساله در سده سوم هجری صورت پذیرفته است. در متنِ رساله‌ی شهرستان‌های ایران همچون اغلب متون پهلوی، واقعیت و داستان‌ها در هم آمیخته شده‌اند.
کوست: کوست یکی از واحدهای تقسیمات کشوری ایران بود. این عقیده وجود دارد که در دوره‌ی پادشاهی خسرو اول (۵۳۱-۵۷۹م)، شاهنشاهی ساسانی به چهار پاره «کوست» بخش شده است. به گزارش یک منبع ارمنی، شاهنشاهی ساسانی به این چهار کوست بخش شده بود: 
۱- کوست خراسان؛ بخش شمال شرق.
۲- کوست خوروران؛ بخش جنوب غرب.
۳- کوست نیمروز؛ بخش جنوب شرق.
۴- کوست آدوربادگان؛ بخش شمال غرب.

شنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۹

ایران چیست؟ طرح مسئله پیرامون نام‌های آریا، ایران و فارس


ایران چیست؟

طرح مسئله پیرامون نام‌های آریا، ایران و فارس


ایران (اِران، اَئِریَنَه، اَئیریَه، اِرانشَهر، ایرانشهر)

ایران: اِران/ اَئِریَنَه/ اَئیریَه/ اِرانشَهر/ ایرانشهر. سرزمین و کشور ایران. و نیز فلات ایران. نام کشور ایران برای مفاهیم و مصداق‌های گوناگونی بسط یافته است: برای نامیدن یک حوزه فرهنگی- تمدنی؛ برای نامیدن یک کشورِ امروزی با مرزها و مختصات تعریف‌شده؛ برای نامیدن یک گروه زبانی با عنوان خانواده زبان‌های ایرانی؛ برای نامیدن یک منطقه جغرافیایی با عنوان فلات ایران؛ برای نامیدن یک گاهشماری یا تقویم با عنوان گاهشماری ایرانی (Persian Calendar)؛ با تعمیم به گذشته برای نامیدن قلمرو حکومت‌های تاریخی که حوزه فرمانروایی آنان تقریباً برابر با حوزه تمدنی ایران بوده؛ و نیز مفهوم‌های دیگری همچون هنر ایرانی، فرهنگ ایرانی، دین‌های ایرانی و سرزمین‌های ایرانی. بسیاری از این انتساب‌ها به دوران معاصر باز می‌گردد و بدون اینکه شکل نامگذاری برخی از آنها پیشینه تاریخی داشته باشند، به گذشته تعمیم یافته‌‌اند.

نام‌هایی که اکنون آنها را با شکل و آوای «ایران»، «آریا» و «فارس» می‌شناسیم، سرگذشتی پرفراز و نشیب و آکنده از تغییرات متنوع در تلفظ، معنا و مصداق در پشت سر خود داشته‌اند:

گزارشی ساده از گاهشماری در ایران باستان (ژاله آموزگار)

گزارشی ساده از گاه‌شماری ‌در ايران‌ باستان‌

ژاله آموزگار

(با حذف منابع)
سرزمين ايران با تمدن كهنسال خود در تاريخ دانش گاه‌شماری جهان جایی بسيار ارزنده دارد و تقويم كنونی ما كه يكی از كم‌نظيرترين و دقيق‌ترين و احتمالاً منطقی‌ترين تقويم‌های دنياست، راهی بس دراز پيموده تا صورت كنونی را به خود گرفته است.

گاه‌شماری ايران در طی تاريخ خود،‌ به دلايل عديده، ماه‌های سرگردان، جشن‌ها و نوروزهای چرخان و سال‌های نامنظم كبيسه اجرا نشده، بسيار داشته است. بزرگان بسياری، غالباً ناشناس، به جان كوشيده‌اند تا سرانجام اين راهِ پرنشيب و فراز در نورديده شود و تقويمی به صورت كنونی از گذشتگان نامدار به دست ما برسد كه بتوانيم به آن بنازيم و چون ميراثی گرانبها، به فرزندان خود بسپاريم.
اما تنها سرزمين ما نبوده است كه برای يافتن راهی درست، برای سنجش زمان، از سنگلاخ‌ها گذشته است. اين مسئله از ديرباز و از هزاره‌های پيشين ذهن انسان‌ها را به خود مشغول كرده است.

بشر، نخست شب و ماه را ملاك قرار داده است و شايد دليل آن اين باشد كه غالباً ماه را نماد جامعه‌ی شبانی و خورشيد را نماد جامعه‌ی كشاورزی می‌دانند و جامعه شبانی، در بسياری از فرهنگ‌ها، بر جامعه كشاورزی تقدم داشته است. از سوی ديگر، دسترسی به تغييرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر كسی می‌توانسته با چشم خود تغييرات ماه را در شب‌ها ببيند و با ماه از هلال يا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپديد شدن ماه يا سَلخ پيش برود.
اما دگرگونی‌های خورشيد و آگاهی از تغييرات زمانی آن می‌توانست فقط در انحصار گروهی ويژه باشد.

جمعه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۹

نام‌ ماه‌های‌ سال‌ در گاهشماری هخامنشی (پارسی باستان‌) و معادل‌ آرامی، عيلامی ‌قديم‌، عيلامی‌ جديد و بابلی آن‌ها

نام‌ ماه‌های‌ سال‌ در گاه‌شماری هخامنشی (پارسی باستان‌)

بر اساس‌ كتيبه‌ بيستون‌ و الواح‌ خزانه‌ تخت‌ جمشيد

اَدوکَنَئیشَه: (فارسی باستان)/ نیسان (آرامی)/ زیکلی (عیلامی قدیم)/ هَدوکَنَئیش یا هَدُوكَنَّش (عیلامی جدید)/ نیسانو یا‌ نيِسَنُّو (بابلی). هفتمین ماه گاهشماری هخامنشی، برابر با ماه فروردین.

ثورَواهَرَه یا ثُورَ واهَرَ: (فارسی باستان)/ ایار (آرامی)/ زَرپَكيم (عیلامی قدیم)/ توئیرمَئیر یا‌تُورمَر (عیلامی جدید)/ اَيّارو (بابلی). هشتمین ماه گاهشماری هخامنشی، برابر با ماه اردیبهشت.

ثائیگَرچی یا ثايگرَچِش: (فارسی باستان)/ سیوَن (آرامی)/ ‌هَدَر (عیلامی قدیم)/ سَئَکوریشیش یا ساكُورَيزيش (عیلامی جدید)/ سیمانو یا‌ سيمَنُّو (بابلی). نهمین ماه گاهشماری هخامنشی، برابر با ماه خرداد.

پنجشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۹

گاهشماری گاهنباری/ جشن‌های گاهنباری

گاهشماری گاهنباری

کهن‌ترین نظام گاهشماری شناخته‌شده در ایران

در آثار کهن ایرانی از شش جشن سالیانه نام برده شده است که با نام «جشن‌های گاهنباری» شناخته می‌شوند. نام و هنگام برگزاری این جشن‌ها در آثار گوناگون با تفاوت‌های فراوانی ثبت شده است که خود از نشانه‌های دیرینگی بسیار آن می‌باشد. این جشن‌ها (با مبدأ آغاز تابستان) به ترتیب چنین هستند: «میدیوشـِم» (در اوستایی: «مَـئیذیوشِـمَـه») به معنای میانه تابستان، «پَـتیـه‌شَـهیم» (پَئیتیش‌هَهیـه) به معنای پایان تابستان، «اَیاثرِم» (اَیاثرِمَـه) به معنای آغاز سرما (منظور میانه پاییز)، «میدیارِم» (مئیذیائیریه) به معنای میانه سال (منظور پایان پاییز، بر مبنای سالی با مبدأ آغاز تابستان)، «هَـمَـسپَـت‌مَـدَم» (هَـمَـسپَـت‌مَـئیدَیـه) به معنای برابری شب و روز یا برابری سرما و گرما (منظور پایان زمستان و هنگام اعتدال بهاری)، «میدیوزَرِم» (مَـئیذیوئی‌زَرِمَـیـه)، به معنای میانه فصل سبز (منظور میانه بهار).

گمان می‌رود جشن‌های گاهَـنْـباری (پاره‌های سال/ موسم‌های سالیانه)، ادامه و بازمانده‌ای از نوعی تقویم کهن باشد که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم‌فصل تقسیم می‌کرده‌اند و هر یک از این بازه‌های زمانی، نام و جشنی ویژه به همراه داشته است.

راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران


راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های مردمی ایران

برگرفته از کتاب «راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی‌های ملّی ایران باستان از رضا مرادی غیاث‌آبای

محتوای این کتاب و جدول زمانی جشن‌های آن در اسفند ۱۳۸۵ و به همت آقای بهرام مراوندی به تقویم گوگل و مرورگر موزیلا فایرفاکس اضافه شد و پس از آن به بسیاری از تقویم‌های فارسی در نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌ها راه یافته است.

این گاهنما برابر و مطابق با گاهشماری ایران (هجری شمسی فعلی) است و می‌توان بدون ‌هیچگونه تغییری در همه سال‌ها از آن بهره‌برداری ‌کرد.

پیشگفتار

یکی از نکته‌هایی که در سال‌های اخیر و در بسیاری از نشست‌ها و سخنرانی‌ها به فراوانی پرسیده می‌شود، زمان درست و دقیق برگزاری جشن‌ها، گردهمایی‌ها و آیین‌های کهن ایرانی است. پرسش‌های فراوان در این باره نشاندهنده توجه مردم و به ویژه جوانان به شناخت و برگزاری آیین‌های کهن، و از سوی دیگر نشاندهنده سردرگمی آنان در میان تقویم‌ها و روایت‌های تاریخی متعدد و متناقض است. به ویژه که دیده می‌شود برای برگزاری جشن‌ها و گردهمایی‌های ایرانی و یا گفتگو و تحلیل در باره آن، گاه از ابزار نوساخته‌ای بنام «سالنمای دینی زرتشتیان» استفاده می‌شود که در چند سال اخیر با دستکاری در گاهشماری ایران (هجری شمسی فعلی) تهیه شده و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست.

چکیده‌ای درباره گاهشماری جلالی

گاهشماری جلالی

گاهشماری جلالی که به نام‌های «ملک‌شاهی»، «سلطانی» و «محدث» نیز نامیده می‌شود، یک نظام گاهشماری خورشیدیِ اعتدالی است که در زمان سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی (۴۸۵ تا ۴۶۵ هجری قمری) آغاز به تنظیم شده و نام‌های گوناگون آن نیز از نام و لقب‌های ملک‌شاه برگرفته شده است.

ساختار بنیادین این گاهشماری بر مبنای سنت‌های دیرین گاهشماری‌های ایرانی و با تأکید خاص بر انطباق نوروز یا روز نخست سال با نقطه اعتدال بهاری بوده است.

گاهشماری جلالی را می‌توان نتیجه و محصول نهایی کوشش‌های بسیار دیرینه و پرسابقه‌ ایرانیان برای دستیابی به تقویمی اعتدالی که حداکثر دقت و انطباق با تقویم طبیعی را داشته باشد، دانست. این گاهشماری، شکل نهایی‌ و اصلاح شده گاهشماری‌های «معتضدی»، «فارسیه»، «خراجی» و دیگر سامانه‌هایی است که در سده‌های سوم تا پنجم هجری برای تثبیت نوروز در اعتدال بهاری به کار می‌رفته‌اند و فاقد دقت کافی، و یا بدون قابلیت محاسباتی نظری برای سال‌های پیشین و پسین بوده‌اند. در آن زمان (یعنی در اواخر سده پنجم) تقویم یزدگردی نیز به دلیل فقدان کبیسه‌گیری‌های یک ماه در هر صد و بیست سال، عملاً از قاعده محاسباتی خود خارج شده؛ در حالیکه  در نظام اصلی خود نیز بدون دقت کافی بوده و تا یک ماه با تقویم طبیعی دچار اختلاف می‌شده است. گاهشماری هجری شمسی فعلی ادامه همان گاهشماری جلالی است.

نام روزهای ماه (بُرج) خورشیدی در گاهشماری‌های ایرانی، معانی و دلایل نام‌گذاری آن‌ها

نام روزهای ماه (بُرج) خورشیدی در گاهشماری‌های ایرانی و معانی آن‌ها

روزهای سی‌گانه تقویم‌های ایرانی هر یک نامی دارند به قرار زیر:

۱- هرمز، هرمزد، اورمزد (نام خداوند، دانای بزرگ هستی‌ بخش).

۲- بهمن، وهمن، وهومن (پندار و خرد نیک، اندیشه‌ی نیک).

۳- اردیبهشت (بهترین پاکی و راستی).

۴- شهریور (شهریاری نیرومند، پادشاهی آرزو شده).

شرحِ نام‌گذاری ماه‌های (بُروج) خورشیدیِ سال در گاهشماری‌های ایرانی

شرحِ نام‌گذاری ماه‌های سال در گاهشماری‌های ایرانی
به نقل از متون زرتشتی و نوروزنامه خیام


ماه‌های دوازده‌گانه سال در گاهشماری‌های ایرانی

فارسی کنونی (به همراه معنی آن‌ها):

فروردین (نیروی پیش برنده) - اردیبهشت (راستی و پاکی) - خرداد (کمال و رسایی) - تیر (باران) - مرداد (جاودانگی و بیمرگی) - شهریور (کشور برگزیده) - مهر (عهد و پیمان) - آبان (آبها) - آذر (آتش) - دی (آفریدگار، دادار) - بهمن (اندیشه نیک) - اسفند (فروتنی و بردباری).

زبان پهلوی:

فْرَوَهْر - ارتَ‌وَهیشتَ - خُردات - تیشْتَریَه - اَمُردات - شَتْریوَر(شَهرِوَر) - مهر(میتْرْ) - آپان - آتُر (آتَخْش) - داتار (دادار) - وَهمَن – سْپَندارمَد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۹

خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟ (رضا مرادی غیاث‌آبادی)


خویدوده در دین زرتشتی: ازدواج با محارم یا همخوابگی با محارم؟

رضا مرادی غیاث‌آبادی

در متون پهلوی و متون فقهی دین زرتشتی اصطلاحی به نام «خویدودَه» (بخوانید: خیدودَه) دیده می‌شود که اغلب دانشمندان و پژوهشگران دین زرتشتی و مترجمان پهلوی آنرا به معنای «ازدواج با محارم/ ازدواج با نزدیکان» گرفته‌اند (از جمله بنگرید به گفتاری از استاد جلیل دوستخواه: «خویدُدَه/ خویدودَس، رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی»). در باره خویدودَه از جمله در کتاب‌های زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویراف‌نامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایسته‌ترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگ‌ترین ثواب‌ها است که اجرای آن موجب رسیدن سریع‌تر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته می‌شده است (مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم).

آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ می‌داند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه می‌کند که محصول جفت‌گیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکته‌ای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیده‌های زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است.

خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی (جلیل دوستخواه)


خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی

جلیل دوستخواه

همْ‌کردْواژه‌ی پهلوی‌ی ِ خویدودَه/ خویدودَس/ خویتوک‌ْدات/ خئودات (١) و درونْ‌مایه‌ی ِ واقعی‌ی ِ آن، هنوز هم به گونه‌ی رازْواره‌ای دشوار و نیازمند ِ پژوهش و جُستار برجا مانده است. در گزارش‌های فارسی‌ی ِ متن‌های ِ پهلوی، تعبیرهایی همچون «ازدواج با خویشان»، «ازدواج با محارم» و «ازدواج با نزدیکان» را به جای آن می‌بینیم که بسیار مبهم و چون و چرا پذیر و پرسش‌ برانگیزست.

در گاهان، هیچ نشانی از ساختِ اوستایی‌ی ِ این ترکیب، نمی‌یابیم. در متن‌های برجامانده‌ی اوستایی‌ی ِ پسین، تنها پنج بار- که یک بار ِ آن هم تکرار ِ یکی از بارهای ِ پیشین است- (آن هم بی هیچ‌گونه سخنی درباره‌ی چیستی و چگونگی‌ی‌اش)، بدان برمی‌خوریم (٢) و در جای دیگری از این متن‌های ِ کهن، اثری از آن دیده‌نمی‌شود. (٣) امّا از آن‌جا که متن‌های پهلوی ی زرتشتی‌ی پسین، در روزگار ِ ساسانیان و سپس در نخستین سده های پس از فروپاشی‌ی شهریاری‌ی آن دودمان، بر پایه‌ی داده های متن‌های گسترده تر ِ اوستایی‌ی ِ تا آن زمان برجا مانده بوده، سامان یافته، ناگزیر باید پذیرفت که در اوستای باستانی، این تعبیر و گزارش ِ آن، کاربُردهای بیشتری داشته ‌است.

افسانه «ازدواج با محارم» در ايران باستان (علیرضا شاپور شهبازی)


افسانه «ازدواج با محارم» در ايران باستان

عليرضا شاپور شهبازی

دو هزار و پانصد سال است که مسئله «ازدواج با محارم» در میان ایرانیانِ باستان جدل‌ها برانگیخته و در تعبیرِ اوضاع حقوقی و اجتماعیِ نیاکان ما ابهاماتی پدید آورده است. گروهی با تکیه به متون تاریخی، زناشوییِ ایرانیانِ کهن را با نزدیکترین کسانشان واقعیتی انکارناپذیر می‌دانند و عده‌ای با توجه به اخلاقِ عالیِ ایرانیانِ پیشین و احترامی که به قانون و حقوق خانوادگی می‌گذاشته‌اند، چنان کاری را زاده‌ی اتهامات بیگانگان و سوء تعبیر محققان می‌دانند و می‌کوشند پدران خود را از چنان «اتهامی» مبرا کنند. در تحقیق حاضر، ما نخست تاریخچه‌ای از پژوهش‌های پیشین به دست می‌دهیم، آنگاه شواهد کتبی را به دقت برمی‌رَسیم، و سپس با توجه به چند مسئله‌ی ناشناخته ثابت خواهیم کرد که:

۱- ازدواج با محارم در ایرانِ باستان روا نبوده است.

۲- به رغم این ناروایی، چند موردِ تاریخی از این‌گونه ازدواج‌ها رُخ داده است (ازدواج با محارم به‌ندرت در همه‌جا روی داده است).

۳- واژه خُوَئیت وَدَثَه (پهلوی: خوئیتوک دس) و صورتِ کتابی آن «خوئیتودات» که نخست معنی «ازدواج با خویشاوندان» می‌داده، بر اثر سوء تعبیر واژه‌هایی که معادل «دختر» و «خویش» و «خواهر» بوده، به «ازدواج با محارم» تفسیر شده و مایه گمراهی مُلا نقطه‌ای‌های یونانی و رومی و ارمنی و مسیحی و اسلامی و حتی زرتشتی گردیده است. (تعابیر غلط مایه اشتباه نویسندگان گردیده است).

جمعه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۹

آشنایی با متون زرتشتی

آشنایی با برخی نام‌جای‌ها، نام‌ِ کسان، اصطلاحات و متون زرتشتی

از دین زرتشتی تعداد زیادی متون به زبان پهلوی باز مانده‌اند. برخی از این متون در زمان ساسانی و عمده آنها در سده‌های نخستین هجری و به ویژه در زمان مأمون خلیفه عباسی و در دربار او نوشته شده‌اند. موضوع و مضمون این متون که غالباً به صورت کشکول و کم‌وبیش شبیه یکدیگر هستند، احکام فقهی و شرعی و اصول و فروع اعتقادی است. موضوع‌هایی از قبیل احکام طهارت، شستشو با ادرار گاو، بهشت و دوزخ، عذاب‌های دوزخی، احکام ازدواج با محارم (خویدودَه؛ بخوانید: خیدودَه)، نحوه حق‌الارث دختری که زن پدر خود نیز هست، احکام دخمه و سپردن لاشه آدمی برای خوراک سگ‌ها و پرندگان، جهان‌بینی و ثنویت و هستی‌شناسی مزدیسنا، رویدادهای هزاره‌ها، خرید و فروش برده و چگونگی تولید برده با اجاره دادن زن‌ها، غیب‌گویی، مناظره با شکاکان و مرتدین، احکام معامله با کفار و امثال اینها.

اَهورا‌مَزدا: و اَهورَه‌مَزدا (اوستایی)/ اَئورَمَزداه و اَئورَمَزدا (فارسی باستان)/ اورمَزْت (سُغدی)/ اورمَزد/ اُرمَزد/ هُرمَزد/ هُرمُز/ هُرمَز/ اُهْرْمَزد (پهلوی)/ آرمازْد (ارمنی)/ آرموز (کوشانی)/ اورَمَشْدَه (عیلامی)/ اوریمیزدَه و اورَمازدَه و اَهورومازدَه (بابلی). سرور دانا. خدای بزرگ ایرانیان و کاسیان و بعدها خدای زرتشتیان. آفریننده و پدیدآورنده هر چیز نیکو. خدای سیاره مشتری/ برجیس. کاسیان آنرا «اَشوریاش‌ مَزوتاش» می‌نامیدند. دو بخش اهورا و مزدا در نام این خدا در اصل خدایان متفاوتی بوده‌اند که با یکدیگر ادغام شده و خدای جدیدی را برساخته‌اند. زرتشتیان دوره ساسانی از بین اَمِشاسپَندان و ایزدان برای اهورامزدا زن و فرزندانی نیز قائل شدند که تا پیش از آن سابقه نداشت. نخستین یَشتِ اوستا با نام هُرمَز‌یَشت در یادکرد او و نام‌های او سروده شده که جزو یَشت‌های کهن و اصیل نیست.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۹

گاتها - لغتنامه دهخدا

 گاتها
لغتنامه دهخدا

گاتها. (اِخ) کهنه‌ترین و مقدس‌ترین قسمت اوستا گاتها می‌باشد که در میان یسنا جای داده شده است در خود اوستا «گاثا» و در پهلوی «گاس» آمده و جمع آن «گاسان» می‌باشد و «گاسانیک» ترکیبِ صفتی آن است یعنی مربوط به گاتها. در پهلوی نیز بطور خصوصی هر فرد از اشعار گاتها را (گاس) گویند در سانسکریت هم این کلمه گاثا می‌باشد. در کتب مذهبی بسیار کهن برهمنی و بودایی، گاتا عبارت است از قطعات منظومی که در میان نثر باشد. گاثای اوستا نیز اصلاً چنین بوده است و به مناسبت موزون بودن است که بخش مزبور، گاتها (یعنی سرود و نظم و شعر) نامیده شده است.

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا (گاثه‌ها، گاتها، گاسان، گاهان)

گاثا: گاثه‌ها/ گاتها/ گاتا/ گاسان/ گاهان. سرودهای پنجگانه منسوب به زرتشت که از نظر نگارش (و نه مضمون) کهن‌ترین بخش اوستا است. این سرودها بطور پراکنده در یسناها پراکنده هستند. بخش‌های پراکنده گاثا در سده نوزدهم میلادی و با پژوهش‌های اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید.

واژه گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است. گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را می‌دهد و در متون سنسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد. گاثا سخن منظوم و شعرگونه‌ای است که ظاهراً به هنگام مراسم دینیِ پیروان مَزْدَیَسْنا/ مزداپرستان و به شکل گروهی اجرا و همسُرایی می‌شده است. این دین با بهدینی مزدیسنا یا زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، تفاوت دارد.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۹

اوستا - لغتنامه دهخدا

اوستا
لغت‌نامه دهخدا

اوستا. [ اَ وِ] (اِخ) (به معنی اساس، بنیاد، متنِ اصلی، پناه و یاوری) در پهلوی «اوستاک» در متون تاریخی عربی «بستاه، البستاه، ابستا، الابستا و الابستاق» آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شاید قدیم‌ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت می‌باشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده‌هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دوره‌ی ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیله‌ی تنسر و پسرش شاپور بوسیله‌ی آذربد مهر سپندان) به جمع‌آوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری به زبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا «زند» گویند و غالباً اوستا را با کلمه‌ی زند با هم می‌آورند و سپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا «پازند» نامیدند که زبانش پاکتر و روان‌تر از زبان زند می‌باشد. یعنی هُزوارِش (بشرح و تفسیر و توضیح و بیان) در آن وجود ندارد.

زرتشت - لغتنامه دهخدا

زرتشت
لغتنامه دهخدا

زردشت. [ زَ دُ ] (اِخ ) به معنی زره‌تشت است. (جهانگیری ). شخصی که دین آتش‌پرستی را بهم‌رسانید. بعضی گویند زردشت به زبان سُریانی نام ابراهیم علیه‌السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابراهیم بودند (برهان). زردشت، زرتشت و زرهشت این سه لغت بر وزن انگشت باشد. زاردشت، زارهشت و زارتشت این سه لغت بر وزن خارپشت است. زرادشت و زراتشت، زراهشت این سه نام بر وزن چراکشت. زره‌دشت، زره‌تشت و زره‌هشت این سه بر وزن اره‌پشت آمده و زردهشت، زرت‌هشت، زاردهشت و زارت‌هشت در این چهار لغت بدال مهمله و تای فوقانی مضموم است و از آن پس ساکن باشند و آن شین معجمه و تای فوقانی آخر است و این جمله نام پسر پورشسب بن پیتراسب است که به دوازده واسطه نسبش به شاهنشاهِ ایران، منوچهر ایرج بن فریدون منتهی شود و مادر او دغدویه هم از اولاد فریدون بوده، عقیده‌ی فارسیان ایران آن است که او پیغمبر بزرگوار و حکیمِ ریاضت‌شعار بوده و بر وی نامه‌ی آسمانی نازل شده، چنانکه پیش از او بر پیغمبر عجم ‌مه‌آباد که او را آذرهوشنگ نیز گویند و چی‌افرام و شای‌کلیو و یاسان و سایر انبیای عجم نزول نموده، همچنین بر کیومرث که او را گرشاه و گلشاه نیز گویند کتاب آسمانی فرود آمده و سیامک، هوشنگ، طهمورث، جمشید، فریدون، منوچهر و کیخسرو که حکمای کامل و سلاطین عادل بوده‌اند نیز کتاب داشته‌اند و بعد از زردشت، ساسانِ نخست که پسر بهمن بود از سلطنت گذشت، عبادت اختیار کرد و به مقامات اعلی رسیده و درجه‌ی پیغمبری یافت و صاحب کتاب گردید. آخرینِ این طایفه، ساسان پنجم است که بعد از وفات پرویز «کتاب دساتیر» [دَساتیر: کتابی است ساختگی که زرتشتی‌ای به نام آذرکیوان در دوره صفوی نوشت و به دوران باستان منسوب کرد] را که جامع کتب آنها است، ترجمه نموده و از حقایق بعضی مطالب اختیار کرده و آن را نمیرای نام نهاده یعنی باقی و جاوید و نمیرنده و هنوز در میان هست. و زردشت را وخشور سیمباری گویند به معنی پیغمبر رمزگوی و کتاب زند و پازند منسوب به اوست. و آذرپژوه نام موبدی از زند و پازند احکام شریعتی زردشت را انتخاب کرده و بیرون نوشته و آن احکام ملّتی مشتمل بر صد باب است وموسوم به «صد در» و در صفت آن گفته‌اند:
زرادشت بنگر چه دین پرور است
که در شهر علمش رد از صد در است

اوستا - دائرة المعارف بزرگ اسلامی

اوستا
دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی

دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی
جلد: دهم
محسن ابوالقاسمی    
شماره مقاله: ۴۱۲۴

اَوِسْتا، نام‌ كتاب‌ دينى‌ زردشتيان‌. تا ۱۱۸۵ ق‌/ ۱۷۷۱ م‌ كسى‌ جز زردشتيان‌ با زبان‌ و خط اوستا و مطالب‌ آن‌ آشنايى‌ نداشت‌. در اين‌ سال‌ آنكِتيل‌ دوپِرون فرانسوی (درگذشته ۱۸۰۵ م‌) ترجمه‌ی اوستا را به‌ زبان‌ فرانسه‌ در سه جلد در پاريس‌ منتشر كرد و به‌ غير زردشتيان‌ امكان‌ داد كه‌ با اوستا آشنايى‌ پيدا كنند؛ اما توجه‌ به‌ دين‌ زردشتى‌ از سوی‌ اروپاييان‌ به‌ سال‌ ۱۷۰۰ م‌ باز مى‌گردد كه‌ تامس‌ هايد (د ۱۷۰۳ م‌) كتاب‌ «تاريخ‌ دين‌ كهن‌ ايرانى‌« را براساس‌ كتاب‌های‌ فارسى‌ به‌ لاتينى‌ نوشت‌ و در آن‌ از دانشمندان‌ خواست‌ كه‌ جست‌‌وجو كنند و نوشته‌های اصيل‌ زردشتى‌ را به‌ دست‌ آورند. در ۱۷۲۳ م‌ نيز بوچر نسخه‌ای‌ از ونديداد ساده‌ را به‌ دست‌ آورد و به‌ كتابخانه‌ی بادليان‌ در آكسفرد سپرد و چند سال‌ بعد آنكتيل‌ دوپرون‌ كه‌ در هند، زبان‌ اوستايى‌ آموخته‌ بود، به‌ ترجمه‌ی اوستا پرداخت‌.
فارسى‌‌زبانان‌، اگرچه‌ با نام‌ اوستا، زند و اوستا و زندووستا آشنايى‌ داشتند، از ۱۳۰۵ ش‌ به‌ بعد كه‌ ابراهيم‌ پورداود (د ۱۳۴۷ ش‌) ترجمه‌ی گاهان‌ را منتشر ساخت‌، با زبان‌، خط و مطالب‌ آن‌ نيز آشنا شدند. ويی بعدها بخش‌های ديگر اوستا را هم‌ به‌ فارسى‌ ترجمه‌ كرد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۹

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زرتشتی (زردشتی، دین زرتشتی، بهدینی، وه‌دینی، مزدیسنا)

زَرْتُشتی: زَردُشتی. دینی که در اوایل دوره ساسانی به دست موبد کرتیر و با حمایت اردشیر بابکان و به منظور اهداف سیاسی و یکدست کردن دینی جامعه و پیوند میان دین و دولت پدید آمد و آنرا بِهدینی/ وِه‌دینی/ بِهدینی مَزدَیَسنا نامیدند و به زرتشت منسوب کردند. این دین در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد و ارتباطی با شخصیتی به نام زرتشت ندارد. زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته نام کهن‌تر «گَبر» است.
گَبْر: اصطلاحی که در سده‌های میانه برای نامیدن کسانی بکار می‌رفت که بعدها در دوره قاجاری زرتشتی نامیده شدند. اصطلاح دیگری که در آن دوران رواج داشته «مجوس» است که به عموم ادیان بازمانده از دوران باستان اطلاق می‌شده است. امروزه کماکان زرتشتیان ایران بطور سنتی خود را «گابارونی/ گاوارونی» می‌نامند که شکل تغییر یافته گبر است.
بجز متن گاثا، که به زرتشت منسوب شده است، نشانه‌ای از نام زرتشت و دین او یا دین زرتشتی/ بهدینی در متون مکتوب و شواهد باستان‌شناختی ماقبل ساسانی شناخته نشده و دانسته نیست که آیا دین زرتشتیِ پدید آمده در دوره ساسانی با الهام‌گیری از دین کهن‌ترِ احتمالی‌ای که متعلق به زرتشت بوده، ساخته شده و یا از اساس دین تازه‌ای بوده است. صرف وجود نشانه‌های آتشدان یا مراسم دینی مرتبط با آتش الزاماً نشانه‌ای از حضور دین زرتشتی یا دین متعلق به زرتشت نیست و آداب و آیین‌های بسیاری از ادیان کهن در پیوند با آتش و با بهره‌گیری از آن بوده است. بیرونی آورده که پیروان زرتشت تحت تأثیر ادیان قدیم حَرّان (در بین‌النهرین شمالی) بوده‌اند (بیرونی، آثارالباقیه، فصل ۱۸).

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زرتشت (زردشت، زاردشت، زردهشت، زرادشت، زرتوشتره)

زَرتُشت: زَردُشت/ زاردُشت/ زردَهُشت/ زَرادُشت/ زَرَتوشْتْرَه (اوستایی). پسر پوروشَسپ و دوغُدو. از خاندان اِسپیتْمان. شخصیتی که چند بار از او در سرودهای اوستایی گاثا (که منسوب به اوست)، با ضمیر سوم شخص یاد شده و در متون نواوستایی و پهلوی و به تبع آنها در متون ادبیات فارسی، او را پیامبر معرفی کرده‌اند. از جزئیات زندگی و فعالیت‌های زرتشت گزارش‌های تاریخی در دست نیست. به موجب شاهنامه فردوسی او در حمله ارجاسپ تورانی به بلخ کشته شد. شخصیت زرتشت ارتباطی با دین بِهدینی در دوره ساسانی پدید آمد و در دوره قاجاری «دین زرتشتی» نامیده شد، ندارد.

متن پهلوی گزیده‌های زادسْپَرَم زمان پیام‌آوری زرتشت را نیمه بهار و هنگام جشن بهاربُد گزارش کرده است. زادسپرم نقل می‌کند که زرتشت در دی‌به‌مهر روز از اردیبهشت ماه یا پانزدهم اردیبهشت، به جشنگاهی می‌رود که در آن روز مردمان بسیاری در آنجا جشنی به نام «بهاربُد/ بهاربود» آراسته بوده‌اند. در بامداد آن روز، او برای کوبیدن هوم (هَئومَه) به کرانه رود دائیتیا می‌رود و در آنجا وهومن بدو فراز می‌آید. وهومن، پوشاکی از روشنایی بر تن داشت و سراسر اندام او از روشنایی بود. او زرتشت را به انجمن همپُرسگی امشاسپندان بر کرانه رود دائیتیا فراز می‌برد و در همین انجمن، اورمزد او را به دین‌آوری بر می‌گزیند.

اوستا/ خط اوستایی/ زبان اوستایی

اوستا

اَوِستا: آبِستا/ اَبِستا/ اَستا/ اوپَستا/ اَویسْتاک/ بُستا/ بُستاق. مجموعه کتاب‌هایی از كهن‌ترين نوشتارهاي ايرانيان به خط و زبانی که اکنون خط و زبان «اَوِستایی» نامیده می‌شود. اوستا در اصل در بردارنده متون دینی ادیان پیش از زرتشتی نیز بوده که پس از پیدایش این دین در اوایل دوره ساسانی و سرکوب پیروان آن ادیان، و نیز پس از انجام تحریف‌ها و تغییرات لازم، به نام کتاب دینی زرتشتیان مصادره می‌شود. اوستا بیست و یک نَسْک (کتاب) بوده که بسیاری از آنها از میان رفته است. اوستای بازمانده امروز شامل یَسنا، یَشت‌ها، وندیداد (وِدیوداد)، ویسْپِرَد، خُرده‌اوستا، هادُخت‌نَسک، اَوْگِمَدَیْچا، ویثانَسک و ویشتاسپ‌یَشت (گشتاسپ‌یَشت) می‌شود. گاثای منسوب به زرتشت نیز که در دل یسنا پراکنده بوده، در دوران معاصر شناخته شده است.

نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان - آنکِتیل دوپِرون


آنکِتیل دوپِرون

نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان

آنکِتیل دوپِرون: آبراهام یاسِنت آنکِتیل دوپِرون (Abraham Hyacinthe Anquetil-Duperron). نخستین اوستاشناس و معرفی‌کننده اوستا به جهانیان (۱۷۳۱ - ۱۸۰۵ میلادی).

آنكِتيل دوپِرون از فضلای فداكارِ و خاورشناسِ فرانسوی و بنيانگذار ايرانشناسی در جهان و شناساننده اوستا به جهانیان بوده كه در هفتم دسامبر ۱۷۳۱ در پاريس متولد شده و پس از هفتاد و چهار سال عمر پر حاصل در هفدهم ژانويه ۱۸۰۵ در همانجا بدرود حيات گفته است.
آنكتيل دوپرون پس از تحصيلات مقدماتی و متوسطه به دانشگاه پاريس وارد شد، و در آنجا به فراگيری زبان‌هایِ شرقی علاقه‌مند گرديد، و عشق به آن‌ها وی را به مدرسه زبان‌هایِ شرقی و كتابخانه شاهی كشاند. در مدرسه‌ی مزبور زبان‌های فارسی، عربی، و عبری را فرا گرفت، اما بيشترِ توجه او به كتابخانه شاهی بود. از اين‌رو به‌وسيله يكی از دوستانش به آن كتابخانه معرفی شد و مدير آنجا نگهداری نسخه‌های خطی را كه از هند آورده شده بود به عهده وی گذارد و او تمام آنها را مرتب كرد.
آنكتيل دوپرون در مواقع فرصت كه به بررسی آنها می‌پرداخت، يك روز چند نسخه خطی از كتاب‌های «زند» و «ونديداد» را بين آنها ديد، كه مطالعه همين نسخه‌ها شوقِ رفتن به مشرق‌زمين را در او ايجاد كرد. با وجود اينكه نوجوان بود در راه افتخارات خود وارد گرديد. بدين منظور، ابتدا نزد يكی از كشيشان فرانسوی به نام «آبه بارتلمی» زبان سانسكريت را تا حدی فرا گرفت، و با كمال اشتياق برای تحصيل زبان مذهبی ايرانيان قديم و مطالعه كتاب‌های آن‌ها آماده رفتن به هند گرديد و منتظر فرصتی مناسب شد.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۹

از سال نو متنفرم؟ آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)


چرا از سال نو متنفرم؟

 آنتونیو گرامشی

آنتونیو گرامشی (۱۸۹۱-۱۹۳۷) نظریه پرداز مارکسیست ایتالیایی است. او یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست در ایتالیا بود. گرامشی در سال ۱۹۲۶ به دست حکومت فاشیستی موسیلینی زندانی شد.

پس از سقوط فاشیسم کتابی از او با عنوان “یادداشت‌های زندان” (۱۹۲۹-۱۹۳۵) منتشر شد که حاوی نوشته‌های او در زندان بود. “یادداشت‌های زندان” یکی ازمهمترین کتاب‌های فلسفی و اجتماعی در قرن بیستم است و نقش مهمی در تکامل نظریه مارکسیسم داشته است.

گرامشی با نقد دو ایده محوری مارکس یعنی جبر اقتصادی و ماتریالیسم تاریخی سعی کرد مارکسیسم را دوباره و هماهنگ با مقتضیات عصر بازسازی کند. انقلاب روسیه و تفسیر لنین از مارکس او را متقاعد ساخته بود که مارکسیسم به تفسیر تازه‌ای نیازمند است. در دیدگاه او مهم‌ترین عامل حرکت و انقلاب نه ماتریالیسم که نیروی ذهنی و فکری انسان‌هاست. او تحت تاثیر اندیشه‌های بندتو کروچه، نه سرمایه که انسان را تنها بازیگر اصلی تاریخ می‌دانست. آنچه برای او حائز اهمیت است قوانین شبه طبیعی‌ نیست، بلکه آگاهی انسان از خویش، جامعه و جهان اطرافش است که جایگاه وی را در تاریخ تعیین می‌کند. از نظر گرامشی انسان‌ها موجوداتی کاملا تاریخی‌اند که در خلال زندگی اجتماعی‌شان نه تنها قادرند تاریخ خود را بسازند بلکه می‌توانند اساس طبیعت انسانی را نیز بازسازی و نوسازی کنند.

از بی‌تفاوتی بیزارم! آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)

بی‌تفاوتی از نگاه آنتونیو گرامشی

آنچه رُخ می‌دهد از این ‌روی نیست که برخی می‌خواهند روی بدهد، بلکه بدین خاطر است که توده‌ی انسان‌ها با میل خویش کناره‌گیری می‌کنند و رخصت فعالیت و کور شدن به گره‌هایی را می‌دهند که بعدها تنها شمشیر خواهد توانست آن‌ها را از هم بدرد. اجازه‌ی اشاعه‌ی قوانینی را می‌دهند که تنها طغیان خواهد توانست آن‌ها را باطل کند و می‌گذارند انسان‌هایی بر قدرت سوار شوند که بعدها تنها شورش خواهد توانست آن‌ها را سرنگون کند.
هیچ‌کس از خویش نمی‌پرسد یا اندک‌اند کسانی که از خویش می‌پرسند: اگر من هم وظیفه‌ام را انجام داده بودم، اگر سعی کرده بودم ارزشی به اراده‌ی خویش بگذارم، آیا آنچه رُخ‌داده است روی می‌داد؟
بی‌تفاوتی، باتلاقی است در مسیر تاریخ که خوشبختی جامعه را در خود فرو می‌کشد. بی‌تفاوتی، مسیر تاریخ جوامع را تغییر می‌دهد و آنرا به انحطاط می‌کشاند. آدم‌های بی‌تفاوت، استعدادهای پیشرو و ایده‌های درخشان و ذهن‌های خلاق را نابود می‌کنند.

مغزی که نباید فکر می‌کرد - آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci)


آنتونیو گرامشی
مغزی که نباید فکر می‌کرد

آنتونیو گرامشی اندیشمند و سیاستمداری بود که به دست موسولینی زندانی شد و در سخت‌ترین شرایط زندان‌های حکومت فاشیست ایتالیا بیش از ۱۰ سال دوام آورد؛ در این سال‌ها نه تنها امید و استقامتش ار از دست نداد، بلکه سایرین را هم به مقاومت دعوت می‌کرد. نقل است که موسولینی که با گرامشی آشنایی نزدیک داشت به دادستان گفته بود: «نباید بگذاریم این مغز برای ۲۰ سال فکر کند.»

گرامشی سال ۱۸۹۱ متولد شد و در سی‌وپنج‌سالگی به اتهام فعالیت انقلابی به زندان افتاد. مقامات بعد از ۱۱ سال اعلام کردند، حبس او تمام شده اما گرامشی تنها یک هفته بعد (در ۲۷ آوریل ۱۹۳۷) به علت ضعف جسمانی شدید و خونریزی مغزی در بیمارستان زندان درگذشت.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۹

سرنوشتِ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق، شیخ مقتول، شیخ شهید)

قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل سهروردی به حکم قشریون سطحی‌نگر

شهاب‌الدین سُهرِوَردی مشهور به شیخ اشراق و شیخ شهید (۵۵۰- ۵۸۷ هجری قمری)، از برجسته‌ترین فلاسفه ایرانی و اسلامی و بنیانگذار فلسفه اشراق بود. از او حدود ۵۰ کتاب و رساله برجای مانده که برخی عبارتند از: حکمه‌الاشراق، منطق‌التلویحات، لوامع‌الانوار، هیاکل‌النور، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و لغت موران. سهروردی به‌رغم انزوا و گوشه‌گیری همواره از بحث و مناظره استقبال می‌کرد. توانایی و تسلط او در این مباحثات و ناتوانی قشریون سطحی‌نگر در پاسخگویی به او، موجبات عصبیت قشریون و ایراد توطئه و تهمت‌زنی بدو را به همراه داشت. همین شد که علمای حلب حکم به الحاد سهروردی دادند و صلاح‌الدین ایوبی او را در حالیکه فقط ۳۷ سال سن داشت، به زندان انداخت و در زندان خفه‌اش کرد. آن روز تلخی که برای فلسفه ایران رقم خورد، روز دوشنبه پنجم رجب سال ۵۸۷ هجری قمری برابر با سیزدهم مرداد سال ۵۷۰ هجری شمسی بود.